آقاولی \āq-evlī\، تقی/ محمدتقی (1303-1365 ق/ 1264-1325 ش/ 1885-1946 م)، نویسنده، روزنامهنگار، طنزپرداز، شاعر (متخلص به بینش)، مترجم و از فعالان سیاسی و فرهنگی در اواخر دورۀ قاجار و پهلوی اول. وی در تهران زاده شد (رشیدیاسمی، 32). نیاکان او اهل شیراز، و از آنجا به تهران مهاجرت کرده بودند (برقعی، 1/ 661). پدرش، اسدالله خان آقاولی، از محصلان دارالفنون و در شمار سومین گروه دانشآموختگانی بود که در 1275 ق/ 1859 م و پس از برکناری میرزا آقاخان نوری از صدارت، برای تحصیل به اروپا اعزام شده بودند (بامداد، 6/ 62؛ افشار، 5). آقاولی تحصیلات خود را در مدرسۀ ادب گذراند. زبان فرانسه را در مدرسۀ آلیانس فرانسه فراگرفت و عربی را نزد استادانی چون شیخ عبدالعلی مؤید بیدگلی آموخت (برقعی، همانجا). او پس از فراغت از تحصیل، برای تأسیس مدرسه و دیگر فعالیتهای فرهنگی، همراه میرزا علینقی خان آصف اعظم (از متمولین کردستان) رهسپار کردستان شد و مدتی در مدرسههای آنجا، به مدیریت و تدریس اشتغال داشت. سپس به تهران بازگشت و به تدریس و فعالیتهای فرهنگی پرداخت. وی با ادیبالممالک فراهانی، از شاعران و روزنامهنگاران دورۀ مشروطه دوستی و معاشرت داشت (بامداد، 6/ 62-63؛ مرسلوند، 1/ 48؛ افشار، همانجا). آقاولی زمانیکه مرتضىقلی صنیعالدوله وزیر مـالیه بود، به استخدام آن وزارتخانه درآمد و تا آخر عمر در آن وزارتخانه با صداقت و امانت، مشغول به کار بود (بامداد، برقعی، رشیدیاسمی، افشار، همانجاها). نخستین سمت او در وزارت دارایی، پیشکاری مالیۀ خوزستان بود که در 1309 ش/ 1930 م به وی محول شد (افشار، همـانجا؛ نک : آقاولی، 73-74). به هنگام جنبش مشروطه، وی در صف مشروطهخواهان قرار داشت و برای تنویر افکار عمومی مجلۀ فکاهی بهلول را چاپ میکرد و با نگارش مقالههای انتقادی و ایراد نصایح در قالب شوخی و طنز در بیداری مردم تأثیر بسیاری داشت. افزونبرآن، آقاولی با برخی نشریهها نیز همکاری داشت و در آنها اخبار رسمی را بهگونهای ماهرانه به طنز برمیگرداند (بامداد، برقعی، همانجاها؛ رشیدیاسمی، 32-33). از جملۀ این نشریهها روزنامۀ ستارۀ ایران به مدیریت میرزا حسن خان صبا ملقب به کمالالسلطان بود که ستون معروف و پرخوانندۀ آن «لطایف و ظرایف» به قلم وی نگاشته میشد و حاوی نقد، شوخیواره، متلکهای سیاسی، طعنه بر افراد و دیگر مطالب بود (افشار، 6). آقاولی همچنین عضو انجمن ادبی ایران بود و مدتی هم ریاست آن را برعهده داشت (همانجا). وی از مخالفان قرارداد تحمیلی ذیقعدۀ 1337/ اوت 1919، بود که در زمان نخستوزیری وثوقالدوله با انگلستان بسته شده بود. به همین سبب، مورد سوءقصد قرار گرفت، اما جان سالم به در برد و همانند بسیاری از مخالفان این قرارداد به قزوین تبعید شد. سرانجام، آقاولی در 1325 ش براثر سکتۀ قلبی درگذشت (بامداد، برقعی، همانجاها). آقاولی علاقۀ زیادی به تصحیح اشعار دیگران داشت. اشعار او را متجاوز از 30هزار بیت دانستهاند که نهتنها در نشریهها، بلکه در تذکرهها و مجموعههایی چون: منتخبات آثار محمد ضیاء هشترودی، سخن و سخنوران عصر پهلوی، مجموعۀ فارسی و انگلیسی دینشاه ایرانی و اغلب تذکرههای سالهای 1320 ش به بعد چاپ شده است. او همچنین کتاب تاریخ شورش فرانسه را به فارسی ترجمه کرد که در پاورقی روزنامۀ استقلال در 1328 ش به چاپ میرسید (افشار، همانجا). از دیگر آثار او میتوان به مجموعۀ اشعار دغلنامه، دیوان شعر و نمایشنامۀ مهرآبرو اشاره کرد (مشار، 2/ 208- 209؛ آقابزرگ، 9/ 155). دیوانی نیز از وی به کوشش فرزند او، اردشیر بینش آقاولی و با مقدمۀ ایرج افشار به چاپ رسیده است؛ البته این مجموعه، همۀ اشعار او را در بر نمیگیرد. سرودهای از او را دخترش، پروین آقاولی در مجلۀ حافظ (1386 ش، شم 48) به چاپ رسانده است. اشعار بینش در قالبهای قصیده، قطعه، غزل، رباعی و مثنوی است و از خلال آنها، میتوان به حالات شخصی و درونی و شیوۀ زندگی او پی برد؛ همچنین از اوضاع و احوال مملکت، مسائل روز، مباحث سیاسی و اجتماعی، میهنپرستی و شکوه از مسئولان ــ چـه بهصورت جدی یا طنز ــ آگاهی یافت (افشار، 7- 8؛ کنیپور، 9-14؛ برای نمونه، نک : آقاولی، 4، 35، جم ).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ آقاولی، تقی، دیوان، به کوشش اردشیر بینش آقاولی، تهران، 1379 ش؛ افشار، ایرج، مقدمه بر همان؛ بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران، تهران، 1371 ش؛ برقعی، محمدباقر، سخنوران نامی معاصر ایران، تهران، 1373 ش؛ رشیدیاسمی، غلامرضا، ادبیات معاصر، تهران، 1352 ش؛ کنیپور، علیاکبر، «سخنی دربـارۀ این کتـاب»، دیوان تقی آقاولی (هم )؛ مرسلوند، حسن، زندگینامۀ رجال و مشاهیر ایران، تهران، 1369 ش؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، 1340 ش.