responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 54

احمدی


نویسنده (ها) : علیرضا فائض پور

آخرین بروز رسانی : سه شنبه 5 دی 1402

تاریخچه مقاله

احمدی \ahmadī\، مرتضى، از هنرمندان پیش‌کسوت رادیو و تلویزیون.
سید مرتضى حاج‌سید‌احمدی، معروف به مرتضى احمدی، در 10 آبان 1303 ش/ 1 نوامبر 1924 م، در خانواده‌ای مذهبی، در جنوب تهران زاده شد. پدرش میرزا اسدالله حاج‌سیداحمدی، در سبزی‌کاریهای امین‌الملک خرده‌فروشی می‌کرد (احمدی، فرهنگ ... ، 11). مرتضى در کتاب من و زندگی، از فضای تهران و محلی که در آنجا بزرگ شده، به‌تفصیل یاد کرده است (نک‌ : سراسر اثر).


علاقۀ مرتضى به هنر، به دوران کودکی‌اش بازمی‌گردد؛ زمانی که مادرش برای برادر و خواهر کوچک‌ترش لالایی می‌خواند (همو، «گفت‌وگو ... »، 246). خودش می‌گوید: پایۀ اصلی موسیقی را مادرش در او نهاد. اندکی که بزرگ شد، به همراه دایی مادرش به هشت‌گنبد (حسن‌آباد کنونی) می‌رفت تا ضربی‌خوانیهای شخصی به نام «هردمبیل» را مشاهده کند. هردمبیل نخستین فردی بود که در تهران ضربی می‌خواند و خود نیز ضرب می‌گرفت. وجود او از همان آغاز سبب شد که مرتضى به کارهای سنتی، به‌ویژه ضربی‌خوانی علاقه‌مند شود. بعد از آن، در دوران نوجوانی عشق و علاقـه‌اش به جواد بدیع‌زاده (ه‌ م) و تصنیفهای طنزآمیز و انتقادی او، سبب شد به‌سمت موسیقی سوق پیدا کند.
گرایش به کار هنری برای مرتضى، به‌دلیل پرورش در خانوادۀ مذهبیِ پدری‌اش، دشواریهایی را به وجود آورد. گوش‌دادن به صفحات موسیقی در منزل پدری جایز نبود، چون موسیقی در آن دوران، جایگاه پسندیده‌ای نزد مردم نداشت و نوعی مطربی دانسته می‌شد که ازنظر مردم، ناپسند و بی‌ارزش بود. بااین‌حال، مرتضى در دوران نوجوانی و جوانی، به‌سبب آشنایی با قصه‌های شاهنامه، امیرارسلان نامدار و حسین ‌کرد شبستری که بزرگ‌ترها برای کودکان نقل می‌کردند، بر آن شد تا اشعار خاص هریک از آیینها و رسمهای ایرانی را حفظ کند. ازاین‌رو، به‌رغم دشواریها آیندۀ حرفه‌ای او به‌سمت هنرکشیده شد.
مرتضى در شش‌سالگی، وارد مکتب‌خانۀ آمیرزا مکتب‌دار شد. این مکتب‌خانه در حجرۀ بزرگی در شمال خیابان معزالسلطان غربی، پایین‌تر از پل امیربهادر قرار داشت. پس از پایان تحصیل در مکتب‌خانه، وارد دبستان منوچهری واقع در حوالی میدان گمرک شد. احمدی به‌دلیل آنکه صدای خوبی داشت، مورد توجه معلم قرآن مدرسه‌اش قرار گرفت و موجب شد او در ماه محرم نوحه‌خوان دسته‌های سینه‌زنی، و در ماه رمضان نیز مؤذن محله شود.
احمدی بعد از اتمام دوران دبستان، وارد دبیرستان شرف شد. در 1319 ش که 16ساله بود، به زورخانۀ کردان معروف به زورخانۀ احمدحسین پهلوون واقع در خیابان خانی‌آباد می‌رفت؛ 3 سال پیاپی، روزانه دو بار، به ورزش باستانی می‌پرداخت و در کنار ورزش باستانی، به فوتبال نیز علاقه‌مند شد و پس از مدت کوتاهی، به یکی از بهترین بازیکنان فوتبال در آموزشگاههای تهران بدل شد. از اولین مشوقان و مربیان استعداد ورزشی او در فوتبال، غلام‌حسین مفید و ناصر مصفا از مربیان صاحب‌نام ورزش در آن دوران بودند.
در سال 1323 ش، احمدی به استخدام راه‌آهن درآمد و تعمیرکار قطار شد. با ورود به این حرفه، از طرف مدیر کل وقت راه‌آهن ــ مهندس حسین نفیسی ــ مأمور تشکیل تیم فوتبال راه‌آهن شد، و بدین‌ترتیب، جزو نخستین بنیان‌گذاران تیم فوتبال راه‌آهنِ تهران گردید. وی چندین سال ورزش فوتبال و فعالیتهای هنری را به موازات هم پیش برد تا اینکه در 1325 ش به‌سبب مشغلۀ زیاد در زمینۀ فعالیتهای هنری، فوتبال را کنار گذاشت و تنها به هنر پرداخت.
مرتضى احمدی، در اردیبهشت 1322 رسماً وارد تئاتر شد و پیش‌پرده‌خوانی را آغاز کرد؛ در پی اجراهایش در نمایشهایی که در دوران تحصیل، در سطح آموزشگاههای تهران اجرا می‌کرد، به‌تدریج، وارد حرفۀ بازیگری شد. علاقه به پیش‌پرده‌خوانی و حمایتهای حمید قنبری از او زمینۀ پیش‌پرده‌خوانی را برای او در یکی از اجراها فراهم کرد؛ در تابستان 1322 ش استاد حسن رادمرد از او آزمایش صدا گرفت و مایۀ صدای او را در خوانندگی تأیید کرد. احمدی اولین اجرایش را در سالن تئاتر فرهنگ به‌نحوی انجام داد که با تشویق و استقبال تماشاگران روبه‌رو شد. پس‌ازآن با راهنماییهای پرویز خطیبی (ه‌ م)، ترانه‌سرا، روزنامه‌نگار، طنزنویس و از نخستین فیلم‌سازان ایران، این حرفه را به‌جد دنبال کرد.
احمدی برخلاف نظر گروهی از صاحب‌نظران، پیش‌پرده‌خوانی را هنری به عاریت گرفته‌شده از دنیای غرب نمی‌دانست و آن را درون‌مایه‌ای از انتقادات، از دوران مشروطه برمی‌شمرد که به‌دلیل مخالفت حاکمان با این نوشته‌ها و شعرها، نمی‌توان تاریخ مستند و مستدلی را برایش درنظر گرفت و از خاستگاه آن دفاع کرد (احمدی، من ... ، 5).
ترانه‌های پیش‌پرده‌ها را افراد گمنام می‌سرودند و هنرمندان به‌شیوۀ روحوضی (ه‌ م)، آنها را اجرا می‌کردند؛ ازاین‌رو، گمان می‌رود که ریشۀ پیش‌پرده‌خوانی، از روحوضی باشد (احمدی، «گفت‌وگو»، 161-173).
پیش‌پرده‌خوانیهای مرتضى احمدی، بیشتر جنبۀ انتقادی نسبت‌به حکومت وقت داشت که اجرایی با این مضمون در فضای سیاسی حاکم در آن زمان، عملی جسورانه به شمار می‌رفت. به همین علت بارها مورد تهدید شهربانی و دارودستۀ آن واقع شد.
پیش‌پرده‌ها جایگاه مهمی نزد مردم داشت؛ چنان‌که در برخی اوقات، با پایان پیش‌پرده‌خوانی، نیمی از تماشاچیان، سالن نمایش را ترک می‌کردند و در اجراهای بعدی ازنو حضور می‌یافتند، تا فقط پیش‌پرده را تماشا کنند. او برای نخستین‌بار به سبک بیات تهران در پیش‌پرده‌ها آواز خواند که این سبک، به‌نوعی بازگوکنندۀ رنجها و شادیهای مردم جنوب شهر تهران بود (همو، من، 81؛ «مرتضى ... »، بش‌ ).
احمدی در یکی از خاطرات خود از سال 1322 ش که در راه‌آهن مشغول به کار بوده، می‌گوید: به همراه چند تن از دوستان، تصمیم به اجرای پیش‌پرده‌خوانی با موضوع حق و حقوق کارگران راه‌آهن گرفتند و ترانه‌ای به نام «کارگرم من» را اجرا کردند که موجب شد برای اولین‌بار کارگرانِ بخشی از راه‌آهن، برای کسب خواسته‌هایشان دست از کار بکشند و اعتصاب کنند؛ تا اینکه مسئولان راه‌آهن تسلیم خواسته‌های آنها شدند و احمدی با یک ابلاغ، به ادارۀ سیاسی شهربانی احضار شد؛ اما او بار دیگر در 1323 ش به‌دلیل تکرار این اجراها، به اخراج از کار تهدید شد (احمدی، همان، 95).
به نظر احمدی، از جملۀ عواملی که باعث شد پیش‌پرده‌خوانی از رونق بیفتد؛ ورود عده‌ای افراد ناآشنا به این حرفۀ هنری بود؛ در سالهای 1327- 1328 ش گروهی تنها برای رسیدن به مطامع شخصی‌شان، در مجالس بزم و کافه‌ها از این حرفه سوءاستفاده می‌کردند. این موضوع رنجش احمدی و دیگر همکارانش همچون عزت‌الله انتظامی، شیبانی و حمید قنبری را در پی داشت و موجب کناره‌گیری تدریجی آنها شد.
در اوایل سال 1322 ش هم‌زمان با آغاز شکل‌گیریِ رسمِ پیش‌پرده‌خوانی در تئاتر، به دعوت رادیو تهران، احمدی آن پیش‌پرده‌ها را در رادیو تهران اجرا می‌کرد که تا 1358 ش ادامه داشت و پس‌ازآن بود که دیگر به آنجا بازنگشت.
از دیگر فعالیتهای احمدی ضربی‌خوانی بود که به‌خوبی آن را اجرا می‌کرد. ترانه‌های ضربی‌خوانی، متعلق به مردم کوچه‌بازارِ جنوب تهران بود و گاهی مردم برخی از شهرستانها نیز، از آن گرته‌برداری می‌کردند. بیشتر شعرهای ضربی‌خوانی را حسین خطیبی، حسین مدنی و شهریاری می‌نوشتند و احمدی آنها را اجرا می‌کرد. ضربی‌خوانی سبکی است که ضرب‌آهنگ مشخصی دارد، اما چهارچوب، نظم و قاعدۀ مشخصی برای اجرای آن وجود ندارد و همواره می‌توان مواردی را به آن افزود یا از آن کاست. بداهه‌پردازی از ویژگیهای مشترکی است که در نمایش تخت‌حوضی و ضربی‌خوانی به کار می‌رود.
از آنجا که ضربی‌خوانی و به‌کلی موسیقی نزد خانواده‌ها مورد قبول نبود، محلی برای آموزش و تمرین آن نیز نبود و احمدی، خود به فراگیری آن کوشش می‌کرد. او در بیان خاطرات آن سالها می‌گوید که زخم‌زبانهای مردم، پدرش را به ستوه آورده بود. هرکس به نوعی، او را به‌دلیل انجام‌دادن این کارها شماتت می‌کرد و سرانجام پدرش، ناگزیر شد او را از خانه و خانواده دور کند (همان، 77- 78).
ضربی‌خوانی، لحنی توأم با آواز دارد و احمدی با صدای خوش و مهارت (بسیاری) که در ضربی‌خوانیهای شش‌و‌هشت داشت، توانست قطعه‌های ماندگاری از خود به جای گذارد.
به نقل از خود احمدی، او 60-70 سال از عمرش را به‌پای جمع‌آوری این قطعه‌ها گذاشته و درمجموع 106 قطعه را ضبط کرده بود (همان، 193)؛ هرچند از این مجموع، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها به 12 قطعه، مجوز انتشار داده است؛ بسیاری از قطعه‌هایش، در یاد و خاطرۀ مردم باقی مانده است. این 12 قطعه، با بازخوانی او در آلبوم صدای طهرون، در آبان 1389 منتشر گردیده، و شامل این ترانه‌ها ست: «گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم»، «توپ‌خونه»، «دل بده»، «می‌میرم و مردم»، «کلنگ»، «از هند اومدم»، «زن می‌گیرم»، «دلگیر نمی‌شم»، «هوو»، «گندم کی می‌خوره»، «آی کمک» و «حمومی».
این ضربی‌خوانیها، به‌جز درون‌مایه‌های اجتماعی‌اش، شادی نهفته‌ای نیز دارد و به بیان ساده‌ای خوانده شده است؛ این ویژگیها موجب آن شده است که برخی از آنها را مردم، از گذشته تا کنون (1390 ش)، به صورت جمعی بخوانند (همان، 193-194).
احمدی بر این باور است که هنر ضربی‌خوانی از میان رفته است و نوازنده‌ای نیز وجود ندارد تا در این روش خاص بنوازد. از جملۀ همکاران او در اجرای ضربی‌خوانی آن دوران حسن رادمرد، حسینعلی وزیری‌تبار، سلیمان روح‌افـزا (ه‌ م‌م)، میردادیـان، علی‌محمد خـادم میثـاق و محمد قراب بودند.
گفتنی است که صدای احمدی در آلبوم یادشده بدون همراهی ساز ضبط گردیده، و صدای تنبک و زنگ و گروه کر، بعدها به آن اضافه شده است.
احمدی در 1326 ش وارد عرصۀ دوبله شد. او به‌همراه مهین بزرگی، پرویز خطیبی، هوشنگ بهشتی، احمد قدکچیـان (ه‌ م)، عبدالله محمـدی و حسین حـامی جـزو نخستین اعضای «انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم» بودند که بعدها در 1342 ش تأسیس شد (همانجا).
مرتضى احمدی در طول دوران فعالیتش در عرصۀ هنر، در فیلمها و سریالهای بسیاری ایفای نقش کرد و نقشهـای زیـادی را نیز دوبله کرد («مرتضى»، بش‌ ). وی افزون‌بر کتابهای من و زندگی و فرهنگ بروبچه‌های ترون، دو کتاب دیگر نیز به نامهای پرسه در احوالات ترون و ترونیا، و کهنه‌های همیشه‌نو تألیف کرده است.
مرتضى احمدی در 1334 ش، با یکی از همکاران خود در راه‌آهن ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند پسر و دختر بوده است. همسرش در 1350 ش در 39سالگی درگذشت و او پس‌ازآن دیگر ازدواج نکرد.
مرتضى احمدی در 30 آذر 1393 ش/ 21 دسامبر 2014 م، در 90سالگی درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد (همان).

مآخذ

احمدی، مرتضى، فرهنگ بروبچه‌های ترون، تهران، 1386 ش؛ همو، «گفت‌وگو با علی دهباشی و سعد شفق»، ماهور، تهران، 1381 ش، شم‌ 15؛ همـو، من و زنـدگی، تهران، 1378 ش؛ «مرتضى احمدی هنرمند پیش‌کسوت سینما و تئاتر درگذشت»، ایرنا (مل‌ ‌)؛ نیز:

Irna, www.irna.ir.

علیرضا فائض‌پور

نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 54
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست