responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 800

خانم باشی


نویسنده (ها) : میترا آقامحمدحسنی

آخرین بروز رسانی : پنج شنبه 21 آذر 1398

تاریخچه مقاله

خانم‌باشی \ xānom-bāšī\ ، از زنان محبوب ناصرالدین شاه قاجار و از اهالی ازگل شمیران.
فاطمه سلطان، معروف به خانم‌باشی از زنان ناصرالدین ‌شاه بود که شاه در اواخر عمر او را به عقد موقت خود درآورد. وی دختر باغبان ساده‌ای از اهالی ازگل بود که در باغ اقدسیه خدمت می‌کرد. ناصرالدین شاه فاطمه سلطان را که در آن زمان دوشیزه‌ای بیست‌ساله بود، در همان باغ دید، به او دل بست و او را با خود به حرم‌خانه برد. فاطمه سلطان خواهر کوچک‌تری داشت که روزی برای دیدن او به حرم‌خانه رفت و بسیار مورد توجه شاه قرار گرفت. از آنجا که عقد دو خواهر در یک زمان از نظر شرعی، حرام است، شاه بر آن شد تا هر یک از آن دو را برای مدتی به صیغۀ خود درآورد، اما خانم‌باشی از آن پس، خواهرش را از آمدن به حرم‌خانه منع کرد و از شاه خواست که از میان آنها یکی را برگزیند (مستوفی، 1/ 378؛ تاج‌السلطنه، 19). شاه نیز در نهایت خانم‌باشی را به همسری خود انتخاب کرد.
اما سبب علاقۀ فراوان ناصرالدین ‌شاه به خانم‌باشی، شباهت او به جیران تجریشی (ه‌ م) بود. جیران فرزند روستازاده‌ای از اهالی تجریش بود که از میان زنان عقدی ناصرالدین‌شاه، نزد او از محبوبیت ویژه‌ای برخوردار بود تا آنجا که شاه دو تن از فرزندان جیران را به ولیعهدی خود انتخاب کرد و تا زمانی که زنده بود، هرگز به کسی اجازۀ سکونت در عمارت او را نداد. شاه بارها گفته بود این دختر را برای آن گرفتم که چشمانش اندک شباهتی به چشمهای جیران دارد (بلاغی، 19).
ناصرالدین شاه خانم‌باشی را به اعتبار پدرش «باغبان‌باشی» می‌خواند، اما کلمۀ باغبان به تدریج از آن برداشته شد و او را «خانم‌باشی» نامیدند (همانجا). شاه همچنین، پدر او را نیز «رضوان‌الملک» لقب داد (مستوفی، همانجا). خانم‌باشی قدی بلند، موهایی سیاه، چهره‌ای سفید و چشمانی زیبا و نافذ داشت و ساده، فروتن و مهربان بود و با وجود بی‌بهره بودن از تحصیل، دانا و فهمیده بود (تاج‌السلطنه، مستوفی، همانجاها) و این ویژگیها او را نزد شاه محبوب‌تر می‌کرد.
به روایت تاج‌السلطنه، از دختران ناصرالدین شاه، زنان همواره برای آنکه توجه شاه را به خود معطوف کنند و در این کار بر یکدیگر پیشی گیرند، ساعتهای طولانی از روز را به پوشیدن لباسهای رنگارنگ و آراستن خود به زیورهای مختلف می‌گذراندند، و آن‌گاه در حضور شاه حاضر می‌شدند، اما شاه هیچ یک از آنها را بر دیگری برتری نمی‌داد، مگر خانم‌باشی را که بی‌اندازه مورد توجه او بود (تاج‌السلطنه، همانجا)؛ از این‌رو، خانم‌باشی رفته‌رفته مورد رشک زنان دیگر حرم‌خانه، حتى زنان قدیمی و جاافتادۀ شاه ازجمله انیس‌الدوله، امینه اقدس و شمس‌الدوله، دختر عموی شاه، واقع شد (مستوفی، 1/ 378).
آنها می‌کوشیدند با سخنانی که به‌ظاهر خیراندیشانه، اما در باطن، توطئه و دسیسه بود، خانم‌باشی را از چشم شاه بیندازند؛ برای نمونه از او خواستند تا لقب «فروغ‌السلطنه» را که شاه پس از مرگ جیران، به کسی نمی‌داد، از وی طلب کند. او نیز چندین‌بار چنین کرد، اما شاه نپذیرفت. زنان بار دیگر به او پیشنهاد دادند که نیم‌تنۀ زیبایی تهیه کند و لقب فروغ‌السلطنه را با سرمه و ملیله روی سینۀ آن بدوزد، سپس، با این نیم‌تنه به حضور شاه برود تا وی مجبور شود که این لقب را به او بدهد. خانم‌باشی نیز چنین کرد و شبی که شاه در تالار برلیان نشسته بود، به حضور او رفت. وی در ابتدا متوجه موضوع نشد، اما زنان دیگر دسته‌دسته نزد خانم‌باشی رفتند و به او تبریک گفتند. شاه که در همان لحظه متوجه لقب یار از دست‌رفته بر روی لباس خانم‌باشی، و نیز جسارت او شد، به‌شدت برآشفت و بی‌درنگ از وی خواست تا لباس را از تن درآورد (معیرالممالک، 48- 49). تاج‌السلطنه ذکر می‌کند که حسادتهایی از این دست تا پس از مرگ ناصرالدین‌شاه، دربارۀ خانم‌باشی وجود داشت (ص 20).
اعتماد‌السلطنه در خاطرات خود با اشاره به حضور خانم‌باشی در کنار انیس‌الدوله و بعضی از زنان دیگر حرم‌خانه در مسجد سپهسالار، از وساطت او میان رعایای روستای ازگل و مادر نایب‌السلطنه یاد می‌کند و نیز در چند جای دیگر، بر محبوبیت ویژۀ او نزد ناصرالدین‌ شاه تأکید می‌ورزد (ص 990، 1091، 1107، 1111، 1113).
در منابع دورۀ قاجار، هیچ اشاره‌ای به فرزندان خانم‌باشی نشده است؛ اما به گزارش اعتمادالسلطنه در 7 ذیحجۀ 1309، و به نقل از فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین ‌شاه، خانم‌باشی تا آن تاریخ دو پسر از شاه را سقط کرده بود (نک‌ : ص 940).

مآخذ

اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به‌کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ تهران، قسمتهای شمالی و مضافات، شمران قدیم، قم، 1350 ش؛ تاج‌السلطنه، خاطرات، به‌کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران، 1362 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدین ‌شاه، تهران، 1351 ش.

میترا آقامحمدحسنی

نام کتاب : دانشنامه تهران بزرگ نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1  صفحه : 800
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست