نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 10
1- اموال و امكانات از خداست 2- بازگشت نيكي به خود انسان 3- احسان به ديگران، شكر نعمتهاي الهي 4- احسان به ديگران، عامل گشايش در كارها 5- انفاق و صدقه، عامل دفع بلا 6- احسان به ديگران، مايهي آمرزش گناهان 7- بيتوجهي به محرومان، عامل دوزخي شدن 8- احسان به ديگران در شكلها و شيوههاي گوناگون
موضوع: احسان به ديگران
تاريخ پخش: 12/12/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان عزيز بحث را در اواخر سال 89 ميشنوند. ماه اسفند در آستانهي عيد نوروز يك خانهتكاني ميشود و ما هم بايد يك خانهتكاني بكنيم. يعني ببينيم اگر غبار غم بر چهره نشسته آن غبار را برطرف كنيم. برطرف كردن غبار غم مهمتر از برطرف كردن غبار از تلويزيون و پنكه و فرش است. غم است كه ما ميتوانيم برطرف كنيم. البته بعضي غمها را نميتوانيم برطرف كنيم. يكي پير است ميخواهد جوان شود، خوب دست ما نيست. اما كمكهاي مالي را ميتوانيم بكنيم. هفتهي احسان اسمش را گذاشتند، كار خوبي است. من ميخواهم امروز راجع به احسان يك بحثي بكنم. بحث خيلي بحث پرمايهاي است. يعني حدود سي، چهل تا آيهي قرآن است به هم جوش دادم و يك بحث خوبي درآمده است. براي هميشه خوب است. خوب است كميتهي امداد اين نوار را ضبط كند در مقرهايي كه ميخواهد از مردم كمك بگيرد اين نوار صوتي را در چادرها و مقرها بگذارد. انگيزههاي احسان يك بحث است. عرض كنم به حضور شما كه بيست تا آيه است. شيوههاي احسان ده تا آيه نوشتيم. بعد خصوصياتش، حالا ببينيم چقدر ميتوانيم. اول انگيزههاي احسان، چگونه خدا ما را به احسان تحريك ميكند. انگيزه ميدهد.
موضوع: احسان به ديگران، انگيزهها، انگيزههاي احسان:
1- اموال و امكانات از خداست
1- از تو نيست. از خداست. هرچه عربي ميخوانم قرآن است. («مالِ اللَّه»)(نور/33) مال براي خداست. («رَزَقَكُمُ اللَّهُ»)(مائده/88) خدا به تو داده است. بانك كه ميرويد فوري پول به شما ميدهد، چون مأمور بانك ميداند كه اين پول براي خودش نيست. چون ميداند پول براي او نيست، تا ميگوييم: اينقدر ميخواهيم ميگويد: چشم! ما بدانيم براي ما نيست. تلويزيون براي من نيست. كتكهايش را بلال خورد. تبعيدش را ابوذر كشيد. امام كاظم زندانش را رفت. زجرش را ديگران كشيدند. صدها هزار جوان تركش و اسير و شهيد و مشكل پيدا كردند، تا اين دوربين را از طرفدارهاي شاه گرفتند و به طرفداران نظام دادند. بايد بداند براي من نيست. از تو نيست آيهاش اين است. («رَزَقَكُمُ اللَّهُ») يعني بايد خدا به تو بدهد.
2- وسيلهي امتحان است. مال وسيلهي امتحان است. حضرت سليمان ميگويد: («هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني») (نمل/40) اين نعمتهايي كه من دارم، فضل خداست. خدا ميخواهد من را امتحان كند. («أَ أَشْكُر») آيا شكر ميكنم يا شكر نميكنم؟ بدانيم امتحان است. آدم اگر بفهمد امتحان است يك خرده… («لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ»)، («لِيَبْلُوَني») يعني خدا ميخواهد من را آزمايش كند.
3- جبران ميشود. خدا جبران ميكند. تو بده خدا جبران ميكند. ميگويد: («فَهُوَ يُخْلِفُه») (سبأ/39) («يُخلِفُه») يعني خليفه، خليفه جانشين، ميگويد: تو بده جايش را پر ميكنم. مادر فكر نكند كه اگر به بچهاش شير نده، شيرش ميماند. اگر شيرت را به بچهات دادي، جايش پر ميشود.
آيتالله حائري در شيراز يك مثلي داشتند، مثل قشنگي است. ميگفت: سيني ميوه را كه نزد شما ميآورند، اگر براي خودت برداشتي، اين را ميبرد، رد ميشود. به كس ديگري ميدهد. اما اگر سيني ميوه را اينجا آوردند، براي خودت برنداشتي به اين دادي. تا مادامي كه به اين و آن بدهي، اين را مقابل تو نگه ميدارند. مال هم همينطور است. اگر به اين و آن دادي، خدا اين مال را مقابل تو نگه ميدارد. اگر فقط براي خودت برداشتي، ميگذرد. اينهايي كه سقف ميزنند، آجر را ميگيرند، ميچسبانند. اگر اين آجر را رد كرد، يكي ديگر ميگيرد. اما اگر آجر را در دستش نگه داشت، آن هم كه پايين است، آجر را نگه ميدارد. شير را بدهيم جايش پر ميشود. آجر را بچسبانيم يكي ديگر دستت ميدهند. ميوه را به اطرافيانت هم بده براي تو نگه ميدارند. («فَهُوَ يُخْلِفُه»)…
2- بازگشت نيكي به خود انسان
4- به خودت برميگردد. («إِنْ أَحْسَنْتُمْ…») بگوييد، هركس بلد است بگويد…(«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ») (اسراء/7) من اگر خانهي شما آمدم خوب سخنراني كردم، شما هم كه بنا باشي خانهي مرا خوب ميسازي. اگر من سَمبل كردم، شما هم كه خانهي ما بنايي ميآيي سمبل ميكني. همهي كارها سرهم بندي ميشود. خوبيها به خودتان برميگردد. يك ليوان آب دست مردم بدهي، يا به خودت آب ميدهند، يا به نسلت آب ميدهند. قرآن قول داده است. گفته: خير برسان، خير ميبيني. در نماز هم همينطور است. اگر مشتري آمد، صداي «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» هم آمد. هم ميگويد: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» هم مشتري آمده است، اگر ترجيح دادي رفتي نماز اول وقتت را در مسجد خواندي، عصري دو تا مشتري بهتر ميآيد. اما اگر دهانت از اين مشتري پر از آب شد، دل از اين يك مشتري نكندي، عصري دو تا مشتري ميآيد در دكانت ميايستد، لحظهي معامله ميگويد: ميداني برويم يك دكان ديگر. معطل ميكند و آخر هم از تو نميخرد. حديث داريم تا انسان در خانهي خدا و مسجد است، خدا هم براي او خير مقدر ميكند.
5- تو هم يك روزي نياز پيدا ميكني. فكر نكن هميشه همينطور است. دنيا پايين و بالا دارد. امروز وضعت خوب است. از كجا معلوم سال ديگر چطور باشي. ده سال ديگر چطور باشي. اينها فكر ميكنند كه اگر خارج رفتند خوش هستند. خيليها ميگفتند: خوشا به حال زن شاه كه زن شاه شد! به چه سرنوشتي مبتلا شد؟ آن زنهاي ايران هم كه داغ ديدند آن هم پسرش خودش را كشت، او هم داغ ديد! اينطور نيست كه اگر شما بلژيك و اتريش و كانادا و آمريكا بروي، از قهر خدا فرار كني. زهر مار براي هركجا مقدّر باشد، ميرسد. خير، خير ميآورد، شَر، شر ميآورد.
3- احسان به ديگران، شكر نعمتهاي الهي
6- خدا به تو احسان كرده است. مي فرمايد: به قارون ميگفتند: («أَحْسِن») (قصص/77) به ديگران احسان كن. («كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك») خدا به تو احسان كرده است. تو هم به ديگران احسان كن. («أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّه») قرآن بزرگترين آيهاش، بزرگترين آيات قرآن كه يك صفحه و چهارده سطر است، آيهي چهارده سطري ما در قرآن نداريم. فقط يك آيه داريم. آن هم مربوط به حقوق است. در آن حقوق ميگويد: («وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُب») (بقره/282) اگر دو نفر معامله دارند، سواد ندارند، به يك نويسنده گفتند: اين سند را براي ما تنظيم كن، بنويس، ناز نكن («كَما عَلَّمَهُ اللَّه»)! («كَما عَلَّمَهُ اللَّه») يعني خدا به تو سواد داده است. به شكرانهي اين سواد حالا يك نامه براي ايشان بنويس. («أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّه») به شكرانهي اين پول، پول بده. به شكرانهي اين سواد، سواد بده. به شكرانهي اينكه شما يك پزشك از اين روستا هستيد، در سال پنج بار خودت در اين روستا برو، يك اتاق بگير، و بگو: من بچهي اين روستا هستم. رفتم درس خواندم پزشك شدم. به شكرانهي اينكه آب و هواي اين روستا را خوردم، سالي پنج روز در اين روستا ميآيم. هر آيتاللهي سالي ده روز، بيست روز وطن خودش برود. از شيراز است، شيراز برود. از اردبيل است، اردبيل برود. از تبريز است، تبريز برود. اگر سالي چند روز در شهر خودمان باشيم، در روستاي خودمان باشيم همه به نوا ميرسند. اين هم يك معناي عدالت است. خيلي كار داريم تا عدالت شود.
اين هدفمند شدن يارانهها، يك قدمي است. وگرنه ما بايد همه چيزمان عدالت باشد. بعد از سي و دو سال چشممان را باز ميكنيم ببينيم اِ… در درون خودمان عدالت نيست. يعني يك پولي كه در صدا و سيما ميآورند خرج دين كنند، يك ميليارد ششصد ميليون، هفتصد ميليون با كم و زيادش براي صد هزار تا حاجي خرج برميدارد. آنوقت نماز و امر به معروف و خمس و زكات ونميدانم عفاف و همه دين را دويست ميليون ميدهند، به حج ششصد ميليون ميدهند. خوب ببينيد ما در خودمان هم عدالت نيست. راستش را بخواهيد. عادل كسي است كه همه را با يك چشم ببيند. ما بايد به سمت اين برويم كه همه چيز يك شكل باشد. به چه دليل يكبار در يك خيابان پنج تا روضهخواني است و يك روستا هيچ آخوندي نميرود؟ من خودم عادل هستم؟ خودم خواسته باشم وجداناً خودم را محاكمه كنم نمرهي صفر به خودم ميدهم. حالا مردم هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. «و كم من ثناء جميل لست أهلا له نشرته» در دعاي كميل ميگويد: خدايا يك خوبيها را در دهان مردم مياندازي، ولي تو كه ميداني من اينطور نيستم.
4- احسان به ديگران، عامل گشايش در كارها
7- در كارت گشايش ميشود. گره باز كن، گره باز ميكنم. قرآن ميگويد: («فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى») (ليل/5) كسي كه به مردم كمك كند، بينندهها بحث را در آستانهي عيد نوروز نود گوش ميدهيد. خيلي خانهها لباس نو ندارند، آذوقه ندارند، پول ندارند، مشكل دارند، اتاقشان كثيف است نميتوانند رنگ كنند. قرآن ميگويد: («فَأَمَّا مَنْ أَعْطى») اگر عطا كني، احسان كني. («وَ اتَّقى») تقوا هم داشته باشي. آخر بعضيها احسان ميكنند تقوا ندارند. مثلاً پلو ميدهد كه در انتخابات رأي بياورد. دانه ميدهد كه تخممرغش را بردارد. علف ميدهد كه شيرش را بدوشد. نه! («أَعْطى وَ اتَّقى») يعني احسانش («في سبيل الله») براي خدا باشد. رنگي نداشته باشد.
آمده نزد من در ستاد نماز و اصرار ميكند يك مسجد ميخواهيم بسازيم. ميگويم: آقا اگر ميخواهي يك مسجد بسازي، ميگويد: ميخواهم در جاده بسازم. فلان جاده ساعتي هفتصد تا ماشين ميگذرد. مسجد كم دارد، يا ندارد. ميگويد: نه من ميخواهم در روستاي خودمان بسازم كه مردم روستايي بفهمند من اين را ساختم. ميگويم: آقا از من مشورت نكن. برو هرجا ميخواهي بسازي، بساز. پس معلوم ميشود براي خدا نميخواهي بسازي. اگر مسجد براي مسافرها ميسازي، اين جاده مسافرش بيشتر است.
من سراغ دارم، الآن كه ميگويم ميدانم كجا را ميگويم.البته اسم نميبرم. سراغ دارم جايي را كه نود گوسفند جلوي هيأت با كم و زيادش ميكشند. حدود صد و پنجاه مترياش يك هيأت است كه يك گوسفند هم ندارد. افغانيهاي شيعه آنجا جمع ميشوند، يك دهه روضه ميخوانند يك گوسفند هم ندارند. كارگر هستند. و صد و پنجاه متر آن طرفتر نود تا گوسفند ميكشد. ما… اينكه امام زمان از مسجدالحرام شروع ميكند، يعني اول بايد مسجد را درست كرد. يعني بايد از مكه شروع كرد. يعني بايد از حزباللهيها شروع كرد. امام زمان از مكه ظهور ميكند يعني چه؟ پيامش چيست؟ شايد پيامش اين باشد كه بايد از اول از خوديها شروع كنيم.
ميگويد: («فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى») (ليل/10) كسي اگر احسان كند، تقوا هم داشته باشد، (في سبيلالله) باشد، گرههايش را باز ميكنيم. روانش ميكنيم. بيمه ميشود. در همين دنيا پاداش ميدهد. («لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَة») (نحل/30) كساني كه كمك كنند در همين دنيا خير ميبينند نه آخرت! («في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَة») در همين دنيا، اينطور نيست كه فقط قيامت باشد. خيليها كه خير ميبينند در همين دنيا خير ميبينند.
كسي يك يادداشتي داشت به من داد. پسنديدم! گفت: راضي نيستم از رويش بنويسي. راضي نيستم فتوكپياش را برداري. راضي نيستم در تلويزيون بگويي. يك خرده مطالعه كردم ديدم چيزهاي خوبي است، ولي حالا ميگويد: راضي نيستم به او دادم. خودش و دفترش همه پودر شد. و آدم هم داريم كه يادداشتهايش را در اختيار همه ميگذارد، و همه از آن استفاده ميكنند. يك چيزي به شما بگويم براي طلبهها و دانشجوها و اساتيد دانشگاه و معلمين و شعرا و مداحها و اينهايي كه كار فرهنگي ميكنند، صدا و سيما و اصلاً اگر يك چيزي را من توليد كردم، ديگران پخش كردند اين براي قيامت من ميماند. حديثي كه من مطالعه كردم بگويم، معلوم نيست براي قيامت من هم باشد. چون يا براي پول است، البته من از تلويزيون هيچ پولي نميگيرم. درسهايي از قرآن يك قران نگرفتم. ولي پست كه گرفتم، بالاخره وقتي در تلويزيون هستم، مشهور ميشوم. من را ميشناسند. من يك مقامي كسب كردم. هرچه خودم بگويم، يا براي پول است، يا براي پست. معلوم نيست خدا در آن باشد. اما اگر يادداشت مرا شما برداشتي يك جايي گفتيد، چون مردم كه نميدانند قرائتي چه كسي است. شما از يادداشت من استفاده كردي، مردم استفاده كردند، با امام صادق و حرفهاي امام صادق آشنا شدند. با فرمايشات امام صادق آشنا شدند. آنجا ديگر مردم با اسلام آشنا ميشوند، قرائتي هم مطرح نيست. آن براي قيامت ميماند. هركاري را كه ديگران كردند ذخيرهي قيامت است. وگرنه حالا من بگويم، شبكهي يك توليد كرده براي شبكهي دو، شيراز توليد كرده به اصفهان بده. اين شعر را من گفتم، مداح ديگري بخواند. آن جاهايي كه خودمان مطرح هستيم، معلوم نيست قيامت باشد، شايد باشد شايد نباشد. پنجاه درصد است. اما اگر ديگري از ما استفاده كرد و اسم ما را نبرد، ولي مردم به خير رسيدند، ولي مردم ما را نشناختند، آنجا كه به خير رسيدند و ما را نشناختند، آن را براي قيامتتان برايش حساب باز كنيد. وگرنه من ميتوانم يك سطل زباله به شهرداري بدهم، بنويسم باني اين سطل زباله محسن قرائتي بر پدر و مادر كسي كه ته سيگار بياندازد لعنت! (خنده حضار) يك سطل زباله ميگذارم هم خودم را مطرح ميكنم و هم به همه فحش ميدهم. اگر نفهمند چه كسي هستي براي قيامتت ميماند. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
5- انفاق و صدقه، عامل دفع بلا
8- اگر احسان كردي بيمه ميشوي، همين صدقه دفع بلا ميكند. بهترين راه بيمه شدن كمك به فقرا است. ما را خانهي يك آقايي بردند. نميدانم چه بگويم. اصلاً آدم زبانش بسته است. اين بزرگوار گفت كه چون شما به درد تبليغ ميخوري، بلند شو يك دعايي بخوانم و تو را بيمه كنم. بلند شو بايست يك چيزي بخوانم و تو را بيمه كنم. ما هم گفتيم: چشم! گفت: بلند شو بايست. يك مرتبه دستهايش را آورد روي سر من چنين كرد (با بيان حركت) گفتم: آقا اصلاً من ميخواهم سگ مرا بخورد. (خنده حضار) ميخواهم سگ مرا بخورد و تو اين رقمي مرا بيمه نكني. اينها بازي است. اين حقهبازيها چيست درآوردي؟ راه بيمه احسان به فقرا است. به فقرا كمك كن خدا بيمهات ميكند. زكات بده كشاورزيات خوب ميشود. نماز باران بخوان، باران ميآيد. صدقه بده، كمك به فقرا، ياد خدا، بيمه ميشوي. آيتالكرسي، قرآن اينها بيمه ميكند. خيلي از اينهايي كه چيز ميكنند اين دكان است. گفتم: آقا من ميخواهم سگ مرا بخورد، اين رقمي… («قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي») (بقره/256) قرآن ميگويد: راه حق و باطل روشن است. نيازي به سوتكي و فوتكي نيست.
«مَا كَانَ الْمُؤْمِنُ فِي عَوْنِ أَخِيه» (كافي/ج2/ص200) حديث داريم تا مادامي كه انسان به فكر كمك به برادرش است ميخواهد احسان كند، خدا هم با آنهاست. خوش عاقبت ميشود. امام كاظم ميفرمايد: «إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُم وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِمْ مَا قَدَرْتُم» (بحارالانوار/ج72/ص379) اگر ميخواهيد عاقبت بخير شويد، آخر بعضيها ميگويند: دعا كن خدا عاقبت ما را بخير كند. ميگويم: يك چك بده. شب عيد است يك چك بده با آن عاقبتت بخير ميشود. پولهايش را نگه داشته ميگويد: التماس دعا! به همه ميگويد: التماس دعا، يك قران هم به كسي نميدهد. آقا التماس دعا نگو پول بده.
يك پدر بزرگي داشت به قم ميآمد. قديم قم حالا هم سفال فروشي دارد، منتهي سفالهاي سوتكي هم داشت. اين سوتهايي هست كه در زمين ورزش ميزنند، فلزي است. آن زمان گلي بود. نوهها دورش جمع شدند گفتند: پدر بزرگ قم ميروي يك سوتك هم براي من بياور. همه گفتند: يك سوتك، يك سوتك، يك سوتك، يكي از اين نوهها يك، يك قراني كف دست پدر بزرگ گذاشت و گفت: آقاجان! يك سوتك هم براي من بياور. گفت: سوتك تو صدا خواهد كرد. چون همراه با پول بود. اگر چك كشيدي و گفتي التماس دعا، دعايت مستجاب ميشود. وگرنه به همه بگو: التماس دعا و يك قران به كسي نده. گاهي وقتها ما فكر ميكنيم اگر همهي انگشتهاي ما انگشتر باشد، خدا ما را حفظ ميكند. اين عقيق يمني است، اين فيروزه مشهد است. نميدانم اين چيست. همهي انگشتهايش پر از انگشتر است، فكر ميكند اين حفظش ميكند. نه آقا يك انگشتر دست كن آن سه تا انگشتتر را به سه نفر ديگر بده خدا حفظت ميكند. تو همهي انگشتهايت را پر از انگشتر كردي، ميخواهي اينها تو را حفظ كند. بايد يك كمكي هم بكني. «إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ» اگر ميخواهيد خوش عاقبت شويد، احسان كنيد. شب عيد است. هركسي تكان بخورد. همه تكان بخوريم خوب ميشود.
يكوقتي در دانشگاه، دانشجوها آمدند گفتند: آب سرد است. ما ديديم به مسئولين بگوييم، خواهند گفت: بنويس. او ميگويد: به روابط عمومي بگو. او ميگويد: به ذيحسابي بگو. او ميگويد: به جمعبندي. او ميگويد: به برنامهريزي. كارهاي اداري جان آدم درميآيد. گفتيم: بچهها همه دست در كيسه كنيد. از يك ريال تا ده هزار تومان. هركس هرچه دارد بدهد، سريع در فاصلهي دو دقيقه نميدانم شد يا نشد، دانشجوها پانصد هزار تومان دادند. دختر و پسر! پول چند تا آب گرمكن. بعد هم گفتم: يا اين را وصل كنيد، يا از دانشكدهي مهندسي يك مينيبوس دانشجوها ميآيند خودشان هم وصل ميكنند. اين دانشجوها مهندسي نيستند پول ميدهند، آنها هم وصل ميكنند. اگر بسيح شويم در كشور ما فقر نيست. امام فرمود: اگر مردم زكات بدهند فقيري روي كرهي زمين باقي نميماند. اميرالمؤمنين فرمود: هرجا شكم گرسنهاي است، بغل او يك كسي دو پرس خورده است، با پپسي و كوكا ميخواهد هضمش كند. ما خيلي ميخوريم. به چاقها كه ميگوييم: يك خرده خودت را لاغر كن، ميگويد: چه بخورم كه لاغر شوم؟ يعني او هم كه ميخواهد لاغر شود، ميخواهد بخورد. (خنده حضار) ميگويد: چه بخورم كه لاغر شوم؟ لاغرياش هم از نوع خوردن ميخواهد. اگر ميخواهيد خوش عاقبت شويد، به فقرا كمك كنيد. خدا دوستتان دارد. قرآن ميگويد: («إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين») (بقره/195) كسي اهل احسان باشد، محسن يعني نيكوكار! اگر كسي اهل احسان باشد، خدا او را دوست دارد.
9- در قيامت امنيت دارد. قرآن ميفرمايد: («مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ») (نمل/89) اگر كسي در دنيا به ديگران كمك كند، در قيامت از ناراحتيها در امان است. خدا ده برابر پاداش ميدهد. قرآن ميگويد: («مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها») (انعام/160) هركس كار خير بكند، ده برابر ثواب ميبرد.
6- احسان به ديگران، مايهي آمرزش گناهان
10- از گناهها پاك ميشود. قرآن ميگويد: («أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً») (مائده/12) اگر با وام به كسي كمك كردي، مشكلش را حل كردي، («لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم») گناهانت را ميبخشم. پس ببينيد بيمه ميشوي، گناهانت را ميبخشد. محبوب خدا ميشوي. روحت روان ميشود. («فَسَنُيَسِّرُه») (ليل/7) يعني روانت ميكند. يعني هركاري برايت، هيچ كاري ديگر برايت مشكل نيست. ميگويي: اين چيزي نيست. خوش عاقبت ميشوي، اينها همه انگيزههاي احسان است.
11- از گردنهها عبور ميكني. قرآن آيه دارد ميگويد: («فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ،وَ مَا أَدْرَئكَ مَا الْعَقَبَةُ،فَكُّ رَقَبَةٍ،أَوْ إِطْعَامٌ فىِ يَوْمٍ ذِى مَسْغَبَة،يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ،أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَترَْبَةٍ») (بلد/11-16) «اللَّهُ أَكْبَر»! ميگويد: از گردنهها نميخواهي بالا بروي. خيليها كه ميخواهند كوهنوردي كنند فكر ميكنند اگر از كوههاي سخت بالا بروند، مقام بالاتري دارند. همينطور هم هست. ميگويد: اگر ميخواهيد روي قلهي كوههاي سخت برويد، از گردنهها عبور كنيد، («فَكُّ رَقَبَةٍ») يك اسير را آزاد كن. شب عيد است، يكي از اينهايي كه بدهكار هستند را آزاد كن و خدا جبران ميكند.
بعضي وقتها خودت هم كمك نكن، بگو: آقا من اين را ميدهم شما هم كمك كنيد. ممكن است پول شما خيلي نباشد. بنده به لطف خدا كتاب تفسير نور، كتاب سال جمهوري اسلامي شد. رييس جمهور وقت پنجاه سكه به ما داد. چند روز به عيد نوروز بود. ما يك خرده قرض داشتيم به يكي كسي داديم. يك چند تا سكه را هم به رييس زندان زنگ زديم، كه آقا يكي از اين زندانيهايي كه به خاطر يك مبلغ كمي گرفتار است اين سكهها را بگير و آزادش كن. بعد گفتم: هنر نيست يك قاشق ماست در دهان كسي بگذاري. يك شير پيدا كن، اين قاشق ماست را به شيرها بده، آن شيرها هم همه… بگوييد… ماست شود. يك چند تا پولدار را به آنها تلفن كرديم گفتيم: آقا يك چند تا سكه رييس جمهور به ما داده. اينها را به شما ميدهيم. شما پولدار هستيد، من طلبه هستم. ولي شما هم بياييد كمك كنيد، خلاصه تلفن و ملاقات با اين و آن، و آنها هم وقتي ديدند ما چند تا سكه گذاشتيم يك ده تا سكه ما گذاشتيم. آنوقت آنها هم چند برابر دادند. شب عيد نوروز 473 نفر از زندان آزاد شدند. يك لوتيگري بكنيد. بگو: آقا من ده ميليون ميدهم. از دم نفري دو ميليون بدهيد. پنج ميليون من ميدهم. از دم نفري صد هزار تومان بدهيد. آقا هزار تومان من ميدهم، شما هم نفري هزار تومان بدهيد. اين نخهاي ريز اگر به هم تاب بخورد، طناب ميشود. خيلي كار ميشود كرد. اصلاً در كشور ما كاري نيست كه نشود انجام داد. كار نشد ندارد. اين را از قديم گفتند. همه كاري ميتوانيم. بياييد شب عيدي، لااقل آنهايي كه مجرم نيستند. حالا يك كسي چاقوكش است، تروريست است.آنها خوب، ولي افرادي هستند حالا رفته پايش را روي ترمز بگذارد روي گاز گذاشته است. خوابش برده است. دكانش سوخته است. يك مرض قلبي، بدني پيدا كرده است، چند ميليون خرج عمل جراحي شده است. آدمي هم كه پول ندارد ميتواند كار بكند. شب عيد دو روز همهي دكترهاي ايران مجاني بيمار ببينند. لازم هم نيست پول نقد بدهد. يك كسي به يك بازاري گفت: صد هزار تومان بده با شش ماه مدت! بازاري يك خرده فكر كرد و گفت: پول ندارم مدت هرچه بخواهي ميدهم. (خنده حضار) آدمهايي هم كه ميميرند، پول ميدهند برايش نماز استيجاري. ميگويند:آقا اين پول را بگير يك سال نماز قضا بخوان. يا يكسال روزه قرضي بگير. يك نفر ميگفت: والله ديگر من حال نماز قضايي و روزه قضايي، حال نماز و روزه استيجاري ندارم ديگر پير شدم. اما خواب استيجاري اگر كسي دارد به من بده. پول بده من برايش ميخوابم. حالا ممكن است يك دكتر بگويد: آقا من فعلاً پول ندارم. ولي ميتوانيد در آستانهي عيد نوروز دو ساعت هرچه مريض آمد پول نگيريد. به خصوص اگر اينها رنگ مذهبي داشته باشد كه براي روز قيامت شما هم ميماند. رنگ مذهبي هم نداشته باشد كمك به مردم براي روز قيامت ميماند. «إِنْ شاءَ اللَّه»!
7- بيتوجهي به محرومان، عامل دوزخي شدن
12- اگر بيتوجهي كنيم، جهنم ميرويم. قرآن ميگويد: اهل بهشت از اهل جهنم ميپرسند: («ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ») (مدثر/42) چطور جهنمي شديد؟ ميگويند: به چهار دليل! («لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ») (مدثر/43) ما پاي بند به نماز نبوديم. دو ساعت با هركس و ناكسي حرف ميزديم، پنج دقيقه حال نماز خواندن را نداشتيم. چه گناهي كرديم كه حرف زدن با مخلوق براي ما روان است، حرف زدن با خالق براي ما سنگين است. چه گناهي كرديم؟ حديث داريم اولين سيلي كه خدا به انسان ميزند در مقابل گناهانش اين است كه از نماز لذت نميبرد. اين بزرگترين سيلي است. بزرگترين سيلي مرد به زنش چيست؟ اين است كه زنش احساس كند اين مرد او را نميخواهد. دوستش ندارد. نميخواهد با او حرف بزند. يا به عكس! مرد ميگويد: زن من من را نميخواهد. نميخواهد با من حرف بزند. خيلي تلخ است. در قرآن («وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ») (بقره/174) داريم. اينهايي كه ميگويم حديث است. حديث داريم اولين سيلي كه خدا به انسان ميزند اين است كه مزهي عبادت را از او ميگيرد. چرا حال نداريم؟ دو ساعت حرف زدي. خوب پنج دقيقه هم با خدا حرف بزن. اصلاً مگر خدا را دوست نداري؟ اگر خدا را دوست داري چرا با او حرف نميزني؟ خدا دوست داشتني است. ديديد دو سه روز هواي تهران چه شد، داشتيم خفه ميشديم؟ ديديد اگر برف نيايد، اين برفهايي كه ميآيد، اينها هندوانهها و خربزههاي تابستان ما است. كوهها مأمور هستند اين برفها را نگه دارند.
بسيار خوب باقياش بماند ولي شيوههاي احسان:
8- احسان به ديگران در شكلها و شيوههاي گوناگون
1- سريع احسان كنيد. قرض الحسنه يكي اين است كه سريع، («فَاسْتَبِقُوا») (بقره/148) («يُسارِعُون») (آلعمران/114) در هر شرايطي كمك كنيم. («فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ») (آلعمران/134) اينطور نيست كه حالا خودمان هم گرفتار هستيم. اتفاقاً اگر گرفتاري باز هم كمك كن، ممكن است به خاطر همين كمك گرفتاري خودت هم حل شود. كسي آمد گفت: آقا من براي ازدواج بچهام به هر دري ميزنم نميشود. چند سال است دنبال مورد ميگردم. چه كنم؟ گفتم: نذر كن كه اگر موردي حل شد، يك دختر را جهازيه بدهي، يك پسري را داماد كني حالا يا كلاً يا بعضاً. يا كمكش كني يا مطلقا همهي خرجش را بدهي، يا مقداري خرجش را بدهي. گره را باز كن، گرهات باز ميشود. گره را باز كن، گره باز ميشود. سريع باشد. حتي اگر فقير هم هستيد باشد.
خدا در قرآن تعريف ميكند، ميگويد: حضرت موسي تحت تعقيب فرعون بود. وارد منطقهي مدين شد، ديد دو خانم كنار ايستادند. گفت: چرا كنار هستيد؟ گفتند: ما ميخواهيم بزغالههايمان را آب بدهيم، لب چاه مرد است. تنهي ما به تنهي مردها ميخورد. گفت: بده من بزغالهها را آب بدهم. خدا تعريف ميكند. ميگويد: ببين موسي كمك به خلق كرد. احسان كرد ولو در حال فرار! ولو غريب! ولو گرسنه!ولو دست تنها! بدون پيش شرط! بدون اينكه نگاه به دخترها كند و عاشق شود. بدون اينكه وامدار باشد. يعني در هر شرايطي بايد كمك كنيم. حتي در حال نماز، حضرت امير در نماز انگشترش را داد. نگفت: بنشين نمازم تمام شود. حتي در حال طواف! امام طواف ميكرد، يك نفر هم از بيرون طواف ميكرد چنين ميكرد. امام فرمود: به تو نيست؟ گفت: چرا. گفت: خوب برو ببين چه كار دارد؟ گفت: آقا در حال طواف هستم، گفت: طواف را ول كن. طوافت را بشكن و برو ببين مردم چه مشكلي دارند. حتي در حال اعتكاف، امام صادق فرمود: مردي به امام حسن مراجعه كرد، مشكلي داشت. امام اعتكاف خودش را به هم زد، دنبال او رفت. اعتكاف يعني سه روز از مسجد بيرون نيا. دو روز و نصفي مانده، نصف ديگر از آن مانده است. اما كسي كاري دارد ميگويد: بيا، طوافت را، اعتكاف را بشكن. اعتكاف را بشكن. ديگر چه چيزي را گفتيم بشكن؟طواف را بشكن. نماز را در حال ركوع انگشترت را بده. يعني در اهميت كمك به احسان به فقرا اينقدر مهم است.
حالا لازم نيست كمك مالي هم باشد. فرصت بده. آقا بدهكار است. («فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَة») (بقره/280) بگو: آقا من نميتوانم پول به شما ببخشم. اما مثلاً دو ماه را سه ماه ميكنم. يك ماه ديگر به شما مهلت ميدهم. چيزي هم كه دوست داريد بدهيد. نه آن لباسهايي را كه تنگ است و رنگش را نميپسندي. از مد افتاده است. («لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»)(آلعمران/92) هرچه دوست داري بده. هرچه دوست داري بده. يا مثلاً كه («وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّه») (انسان/8) يك چيزي را بدهيد كه دوست داريد داشته باشيد. نه چيزي را كه دوست نداريد.
گاهي هم با زبان ميشود كمك مردم كرد. شما با زبانت دلالي كني. («مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً») (نساء/85) («شَفاعَةً حَسَنَةً») يعني دلالي خير بكني. آدم با زبانش گاهي ميتواند كمك كسي كند. به محتاج واقعي هم بدهيم. فقير واقعي نه فقير نما. بعضيها هستند شكمشان سير است روي حرص فقيري ميكنند. نه! («لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ») (بقره/273) يعني واقعاً فقير است، فقير واقعي است. به فقير واقعي سريع، بدون منت، بدون اذيت، از مالي كه دوست داريم. شب عيد است، هركس هرچه ميتواند كمك كند. كسي هم نگويد: نميتوانم كمك كنم. ببين اگر به من بگويند: چقدر ميدوي؟ ميگويم: من از الآن ديگر هيچي! خيلي چانه بزني، ميگويم: حالا شايد صد متر دويدم. اما يك گرگ دنبالم كند، سي كيلومتر ميدوم. ببينيد كسي نگويد: نميتوانم! هيچكس نيست كه نتواند. همه ميتوانيم. همه ميتوانيم! همه ميتوانيم.
اگر مثلاً فرض كنيد كه اين يك جواني است، دختري است، پسري است، هيچ كاري ندارد. هيچ پولي ندارد بدهد. خوب اين پيرمرد و پيرزن دارند خانهشان را ميشويند. بگو: آقا شيلنگ را به من بده من كمكت كنم. شما نميتوانيد در خانه شويي كمك كني؟ برف آمده، آقا شما پيرزني، پيرمردي، اجازه بده من برف پشت بام را پايين بريزم. من ميروم نان بگيرم، يك نان هم براي تو ميگيرم. آقا طبقهي چهارم هستيم، طبقهي سومي، كيسهي زباله راميآوريم كه كارمندهاي شهرداري ببرند. در راه پلهها ميبيني به طبقهي دوم رسيديم. خوب تو كه داري نايلون خودت را ميبري، نايلون همسايهات را هم ببر. مگر نوكرش هستم؟ چشمش كور شود خودش بياورد. بابا تو كه داري پايين ميروي، اين كيسهي زباله را هم ميبري، آن را هم ببر. تو كه داري ميروي، خوب پوست خيار را كنار بزن. مگر من كارمند شهرداري هستم؟ اِ…
من خودم اينجا، در همين تهران يكبار شهردار شدم. داشتم ميرفتم ديدم اين كلهپاچهاي تمام استخوانها و سيراب شيردانهايي كه نخورده بود را در جوي ريخت. ترمز زدم گفتم: چرا شما اينجا ريختي؟ گفت: مگر شما شهردار هستي؟ گفتم: بله شهردار هستم. چرا ريختي؟ همهي ما شهردار هستيم. اگر ديديم يكجايي آب پنير شور را پاي درخت ميريزند، درخت خشك ميشود، بايد نعره بكشيم. منكر است. نهي از منكر كه فقط فكل نيست. اين هم كه درخت خيابان را ميخشكاند اين هم منكر انجام ميدهد. البته فكل هم منكر است. حالا دخترهاي فكلي نگويند: قرائتي گفت طوري نيست. نه آن هم گناه است. يك دانه مو هم نبايد بيرون باشد. حكم شرعياش اين است. اما فقط آن نيست. ما خيليوقتها مذهبي هستيم قيافهي ما هم مذهبي است، حزباللهي است ولي راحت آب پنير شور را پاي درخت ميريزيم خشك ميشود. راحت خيار ميخوريم پوستش را مياندازيم هركس افتاد، به درك! گاهي هم به خيال ثواب ميرويم در حمام سدر ميزنيم، يكي افتاد به درك كه افتاد! غسل جمعه ميكنيم و حال آنكه مردم غسل واجب دارد هي ميگويد: آقا آفتاب زد، ميگويم: صبر كن ببينم! اين آقا دارد مستحب انجام ميدهد، او واجبش را هي پا به زمين ميزند. ما بايد يك بازنگري بكنيم. بايد خاك باغچه را عوض كنيم. يعني درست و حسابي يك مسلمان واقعي شويم. فعلاً نه شرقي هستيم، نه غربي هستيم، ولي مسلمان درست و واقعي هم كار دارد تا شويم. آن مسلماني كه در قرآن گفته است.
خدايا به ما توفيق بده درست اسلام را بشناسيم. همه اسلام را بشناسيم. به همه اسلام عمل كنيم. مزهي اسلام را بچشيم و به ديگران بچشانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- قرآن در آیهی 40 سورهی نمل، به كدام جنبهی ثروت و مال، اشاره میكند؟ 1) نعمت خدا بودن 2) وسیلهی آزمایش الهی 3) مایهی قهر و عذاب 2- بر اساس قرآن، آثار كار نیك به چه كسی باز میگردد؟ 1) خود انسان 2) پدران و نیاكان 3) محیط و جامعه 3- آیه 10 سورهی لیل به كدام اثر احسان به دیگران اشاره دارد؟ 1) آمرزش گناهان 2) گشایش در كارها 3) آسایش و آرامش 4- بهترین راه بیمه شدن در برابر حوادث و بلایا چیست؟ 1) دعا و مناجات 2) نیكی به والدین 3) كمك به فقرا 5- قرآن در انجام كار خیر، بر چه امری تأكید میورزد؟ 1) سرعت و سبقت 2) انفاق از دوستداشتنیها 3) هر دو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 10