نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1019
موضوع: تفسير سوره يوسف17- آيه 47 و50
تاريخ پخش: 79/09/27
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث را بينندهها روز بيستم و شب بيست و يكم ماه رمضان گوش ميدهند، چند نكته: الف: درباره شب قدر است كه البته بيشتر به خاطر دختران و پسران نوجوان و جوان. ب: جملاتي درباره آقا امير المومنين (ع) ج: چند دقيقه توسل همه بايد 25 دقيقه تا نيم ساعت باشد، و ضمناً مسير بحث ما سوره يوسف بود، پس اجازه بدهيد چند آيه سوره يوسف را بخوانيم و بعد در اين مسائل صحبت كنيم. (قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ في سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ) (يوسف /47) داستان تا به اينجا رسيد كه شاه خواب ديد كه هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را ميخورند از علماي شهر تعبير خواست نتوانستند، جواني گفت من زماني كه در زندان بودم جواني در آنجا بود كه خوب تعبير ميكرد اگر اجازه بدهيد من درباره اين خواب از او سوال كنم. يوسف هم اينچنين تعبير كرد كه: هفت گاو چاق هفت سال پي در پي خوش و رفاه و ذخيره و آباداني و هفت گاو لاغر هفت سال قحطي است كه بعد از آن آمده و ذخيرههاي آن هفت سال قبل را تمام ميكند. و طراحي كرد كه، كمتر بخوريد، و گندمها را انبار كرد، و در خوشه بگذاريد تا سالم بماند. نكتهها و درسها:
1- سراسر داستان يوسف بزرگواري و جوانمردي است
يوسف بدون گلايه و شكايت خواب را تعبير كرد ولي به عكس ما اگر موردي باشد شروع به گلايه ميكنيم پس من هم خواب تعبير نميكنم، سراسر داستان يوسف بزرگواري و جوانمردي است. چون قبلاً به او گفته بود من خواب ترا تعبير كرده، تو آزاد شده به كاخ ميروي به شاه بگو كه من مظلوم هستم او هم يادش رفت، چند سال يوسف در زندان بود براي فراموشي دوستش حالا حقش اين بود كه اگر ما بوديم ميگفتيم برو گم شو، من يك پيام داده نرساندي و من خواب تعبير نميكنم. پس اگر كسي به شما كار داشت انتقام نكشيد؛ او به من وام نداد حالا چشمش كور چكش برگردد. او عروسي من نيامد من هم نخواهم رفت، از او چيزي خواستيم نداد، ديدنش رفتيم او نيامد، از يوسف (ع) بزرگواري را ياد بگيريم. چندين سال بيهوده زندان بود: (فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ) (يوسف /42) اما بزرگواري داشت. علم و دانش خود را با احتياج مردم كتمان نكنيد. اينطور نباشد كه ببينيم مردم احتياج دارند فوري نرخ را بالا ببريم، برو توي صف، حالا وقت ندارم، فلان وقت بيا يوسف (ع) علاوه بر تعبير خواب طراحي هم كرد. ما باشيم ميگوئيم: ديگي كه براي ما نجوشد هر چه ميخواهد بجوشد، مملكتي كه ما در زندان باشيم هر چه ميخواهد بشود و سقوط كند. طرح داد براي كشاورزي و ذخيره كردن و طريقه مصرف. صرفه جويي امروز خودكفايي فرداست. فرمود: «قَليلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ» دربرنامه دولت هست و بايد باشد كه مصرف نفت نبايد به شكلي باشد كه فرزندان آينده ما را نسبت به مصرف زيادي نفت لعنت كنند، هر چه بود، استخراج كرده و خورند و براي ما نگذاشتند، بايد آينده نگري شود و صرفه جوئي. حكومت بايد بر توليد و توزيع نظارت داشته باشد بويژه در شرائط بحران. يعني زماني كه خطري پيش ميآيد حكومت بايد ولايتي بر مردم داشته باشد و آنها را رها نكند كه هرج و مرج نشود. خواب يك كافر هم ميتواند بيانگر يكسري واقعيتها باشد. (ثُمَّ يَأْتي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ماقَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ) (يوسف /48). مقداري از جو و گندم را براي كشت آينده ذخيره كنيد. * نكته و درس:
2- برخي خوابها خبر از رخدادهاي آينده ميدهند
1- بعضي از خوابها خبر از رخدادهاي آينده ميدهد. ممكن است بشارت يا حزن يا افكار روز در خواب تأثير داشته باشد كه: شتر در خواب بيند پنبه دانه. (ثُمَّ يَأْتي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فيهِ يَعْصِرُونَ وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ) (يوسف /50-49) يوسف به دوست خود گفت قبلاً كه گفتم داستان مظلوميت مرا به شاه بگو فراموش كردي، ياد آوري ميكنم كه از شاه سوال كني كه داستان اينكه زنها دستهاي خود را بريدند چه بود، باز نگفت: زليخا كه پرده دري شود و شاه به غيرتش برخورد كند و شاه فكر كند يوسف در زندان آبروريزي ميكند. او هم آمد و تعبير خواب شاه را نقل و بعد هم به شاه گفت كه آن جوان گفته من ماجراي آن زنها را بپرسم كه چطور شد، و چرا زنها دستشان را بريده و نتيجه به كجا رسيد. چون من ميخواهم درباره اميرالمومنين (ع) صحبت كنم زود رد ميشوم آيه بعد: (قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ) (يوسف /51) بعضي پروندهها چون مهم است شخص اول مسئول رسيدگي به پرونده ميشود لذا شاه زنها را دعوت كرده و از آنها پرسيد كه ماجرا چه بود، گفتند: ما بدي نسبت به يوسف نديديم و بر اين مسئله شهادت دادند و حق با يوسف است و اين را زليخا هم اقرار كرد و گفت: من عاشق يوسف شده بودم.
3- فضائل اميرالمؤمنين را دفن كرده و بدي در حق او گفتند
«الله اكبر» مطلبي را امروز ديدم براي شما هم بگويم وليد بن عبدالملك: يكي از مخالفين اميرالمومنين (ع) ميگويد: «مَا زَالَتْ أَصْحَابُنَا وَ أَهْلُنَا يَسُبُّونَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ يَدْفِنُونَ فَضَائِلَهُ وَ يَحْمِلُونَ النَّاسَ عَلَى شَنَئَانِهِ وَ لَا يَزِيدُهُ ذَلِكَ مِنَ الْقُلُوبِ إِلَّا قُرْباً»(إرشاد مفيد، ج1، ص310) معاويه بخشنامه كرد كه در خطبههاي نماز جمعه به علي بن ابيطالب فحش بدهيد و آن در كتابهاي شيعه و سنن نقل شده است و او ميگويد: كه من اين لعن را بارها به گوش خود شنيدم. «وَ يَدْفِنُونَ فَضَائِلَهُ» و خوبيهاي او را دفن كرده و بدي در حق او گفتند. ولي نميدانم چرا هر روز مردم به او بيشتر علاقمند ميشوند. در انقلاب ما هم چنين بود كه 43 راديو به امام خميني(ره) بد ميگفت در زمان جنگ و همين راديوها از صدام و حزب بعث تجليل ميكرد و الان مرده امام از زنده صدام عزتش بيشتر است و تمام دنيا گفتند جمهوري اسلامي نماند و الحمدلله روز به روز چهره بين المللي او بيشتر ميشود اگر مشكلي هست دست خود ماست ولي آنچه دست خداست خوب درست ميكند. خداوند خميني(ره) را با تنهايي بر شاه با همه افراد مسلحش پيروز كرد. و خداوند از زير بمباران كشورها نجات داده و حملهاي كه به ما شد به هر كشوري شده بود از بين رفته بود هر كجا دست خداست خوب است ولي ما با خط بازي و يا ناشي گيري مديريتي و بريز و بپاش اقتصادي، بيائيد شب قدر يك محاسبه كنيم پولها كجا خرج شد، عزت براي چه كسي و ذلت براي، در روزنامه چه كس را كوبيديم، در مسجد و محله و شب قدر است وقت آن نشده كه ما به خود برگرديم «توبه» از «تَابَ»: برگشت، برگرديم به خود، نميشد لقمه حرام نخوريم و فلان حرف را نزده و امضا نميكردم شب بيست و يكم ميخواهي مسجد بروي فكر كن از سال گذشته چند بار مسجد رفتهاي و مسجد فقط براي شب قدر است و قرآني كه ميخواهيم به سر بگذاريم چند آيه را عمل كردهايم و چقدر خواندهايم، دختر 18 ساله كه به فكر جهازيه او هستيم آيا ميتواند قرآن بخواند؟ بازگشت به خويشتن چند هزار تومان براي كفش ولي يك تابستان چند هزار تومان ندادهام براي قرآن آموزي فرزند. بر فيزيك و شيمي تأكيد كرديم چقدر براي قرآن، دانشگاه چقدر خرج چاپ كتاب و چقدر براي قرآن و نهج البلاغه، سال امير المومنين (ع) حتي عدد خطبههاي نهج البلاغه را ميدانيم؟ خواندن و فهميدن پيشكش، خطبه يعني چه يك مقاله براي علي (ع) وضع افراد و اداره صحيح است؟
4- لزوم انفاق از آنچه خداوند به انسان عطا كرده است
حق و ناحق نميشود؟ صرفه جوي در ماشين و خرج و لباس كرديم، در اين سال حركتي، افطاري همين امشب را خمس داده يا پول فقرا در آن است، خانهاي كه تحقيق كردهايم 7 دختر با پدري كه مرض كليه دارد 9 نفر در يك اطاق كه احتمال فروريزي سقف هم ميباشد، نميشد سنگ مرمري كه كار ميكنيم متري فلان نباشد كمتر باشد و يك بدبخت را نجات بدهيم و 7 ميليون تومان پول قبر در حرم را براي زندهها قبر تهيه ميكرديد اين عقل است نميدانم بعضي چيزها را انسان ميشنوند اگر دين داشته باشد نبايد خوابش ببرد و سال اميرالمؤمنين يعني اينها گريه تنها و كميته امداد كافي نيست و بيائيد همين الان اگر توان داريد تصميم بگيريد به يك دختر جهازيه بدهيد با تماس با کميته امداد، بعد برو مسجد و بگو«بِکَ يا الله» و بگو خدايا حداقل به يکي از آيهها که (الَّذينَ يُنْفِقُونَ) (بقره /262) عمل کردم. خانم به جاي سه دستبند يکي و تهيه يک جهازيه بعد «بِکَ يا الله» بايد کاري کرد نه تنها با قرآن سر گرفتن، به همديگر هم نگاه نکنيد. و ممکن است کسي سطل آب داشته ندهد و يکي هم يک استکان کمي کمک کند (وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ) (طلاق /7) کم هم هست بدهيد، خداوند هم «جبّار» است و جبران ميکند، بلايي از ما دفع ميشود ميفرمايد: (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ) (اسراء /7) اميرالمومنين ضربت خورد و آقا وصيتي دارد که من چند جمله از آن را وقت تمام است باشد براي جلسه بعد من هر سال اين جمله را ميگويم امسال هم ميگويم که به همديگر دعا کنيم.
5- كليد بخشش انسان در بخشش ديگران است
هر کس ميخواهد دعايش مستجاب شود، يک ليتر يا دو ليتر گريه و اشک، اصلاً گريه نکن ولي (وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ) (نور /22) هرچه هست ببخشيد آيا دوست نداريد خدا شما را ببخشد پس تو هم ديگران را ببخش همين الان من يک صيغه ميخوانم شما هم توي دل بخوانيد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» خدايا شب قدر است کساني که فحش داده، غيبت کرده، تهمت زده، کتک زده بخشيدم خدايا تو هم مرا ببخش. بالاخره کينه را زباله روبي کرده بعد مسجد برويد جلسه بعد وصيت حضرت علي (ع) را ميگويم و يک دعا بعد از روضه و ذکر مصيبت دعا ميکنم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ»(كافي، ج4، ص569) اي شب قدر به قدر تو سلام به علي جلوه بدر تو سلام اي شب قدر شب راز و نياز در تو شد مرغ دعا را پرواز شب معراج بشر سوي خدا زنسيم تو وزان بوي خدا در تو شد ختم مناجات علي با خدا بود ملاقات علي کوفه محکوم سکوت است امشب غرق شور ملکوت است امشب خم شده قامت محراب از غم که فتد بازعلي را به قدر در و ديوار همه گوش به زنگ که علي باز برآرد آهنگ مسجد کوفه منتظر است صداي مولاي يا مولاي علي را بشنود اما آخرين نفسهاي علي است. از دار فنا رفت علي به ملاقات خدا رفت علي به خدا شير خدا راحت شد راحت از دشمني امت شد. طبيب وقتي معاينه کرد و قطع اميد کرد گفت فقط شير به علي بدهيد شدت التهاب را کم ميکند خبر پخش شد ديدند يتيمان با ظرفهاي شير آمدند درب خانه علي سر به ديوار گذاشتند و ميگفتند: باباي مهربان ما، همين مردمي که براي علي شير آوردند مگر چند سال گذشت از جرعهاي آب به حسين مضايقه کردند همه بگوييم اي حسين. خدايا شب قدر آنچه براي اولياء خود و براي خوبها مقدر ميکني همه را براي همه ما مقدر بفرما. خدايا آن گناهي که مانع ميشود از اينکه دعاها مستجاب شود برطرف بفرما. خدايا کساني که سالهاي قبل بوده و به نحوي استفاده کردهاند امشب مهمان امير المومنين قرار بده. خدايا مشکلات دنياي ما حل بفرما و برزخ ما از دنياي ما بهتر قرار بده و قيامت را بهتر از برزخ. خدايا هر چه عمر ما اضافه ميکني به ايمان و عقل علم و عمل اخلاص و عقل و بركت کار ما بيفزا. خدايا شر اشرار به خودشان باز بگردان. خدايا مراجع و پدران و مادران و مربيان با انبياء و اولياء و اصياء پيامبر و اهلبيت عليهم السلام محشور بگردان.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1019