نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1047
موضــوع: تقليد-2
تاريخ پخش: 73/11/13
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
1- مبارزه حق و باطل
دهه فجر مبارك، ماه رمضان مبارك، چه دههي خوبي، وقتي امام آمد در ايران من ياد يك خاطره افتادم راجع به انبياء قرآن ميفرمايد (فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا) (قصص /13) به فرعون خبر دادند امسال پسري به دنيا ميآيد كه كاخ تو را به هم ميريزد فرعون دستور داد هر زني كه پسر به دنيا آورد او را بكشيد. مادر موسي وقتي او را دنيا آورد متحير شد. خدا به او فرمود به او شير بده و او را توي دريا بينداز، او را شير داد و توي جعبه گذاشت و در دريا انداخت دل موسي كنده شد. قرآن ميگويد: دل شما را نگه ميداريم. ما موسي را به مادرش برميگردانيم. ورود امام به ايران شبيه ورود موسي به دامن مادر بود. امام يك سال در تركيه تبعيد شد يك سال در عراق پانزده سال او را از ايران بيرون كردند براي اينكه قرآن ميگويد به انبياء ميگفتند آنها را از شهرتان بيرون كنيد (وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ) (اعراف /82) اينها را از منطقه خودتان بيرون كنيد «إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ» اينها طرفدار پاكيها هستند و ما ميخواهيم هر چه عياشي هست بكنيم و مزاحم هم نداشته باشيم. مي خواستند موسي را محو كنند (فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمْ الْأَسْفَلِينَ) (صافات /98) تصميم گرفتند او را محو كنند اما خدا اراده كرد او را عزيز كرد، برادران يوسف يوسف را توي چاه انداختند تا نامي از يوسف نباشد ولي خدا همان را از ته چاه برد و عزيز مصر كرد با خدا كشتي نميشود گرفت، شاه گريه كنان رفت و امام خنده كنان آمد هر كس در خدا شك دارد خدا شناسي را ميتواند ببيند. الان اگر يك گربه روي قبر شاه ادرار كند يك نفر نيست كه پيش بگويد اين است ذلت شاهنشاهي. از قبر امام حاجت ميخواهند ولي شاه. . . . چه جوري ميشود. كسي كه هيچي ندارد عزيز ميشود و يك كسي كه نود و شش تا كشور از او حمايت ميكنند ذليل شده است. بحث ما بحث تقليد است در اينكه چه جوري زندگي كنيم يا هر چه سليقه خودمان است بايد انجام بدهيم كه گفتيم درست نيست سليقه مردم هم مثل سليقه ما است بهتر اين است كه هر كاري كه ميخواهيم بكنيم از خدا بپرسيم، چه جوري از خدا بپرسيم؟ خدا پيغمبر فرستاد. جانشيناش امام در زماني هم كه امام نيست مجتهد و تقليد از مجتهد. اينها حرفهاي جلسه گذشته بود.
2- اجتهاد و تقليد
نمي شود ما خودمان مجتهد بشويم؟ نه، هر چيزي كه ارزشش بيشتر است بيشتر دقت ميكنيد، اگر يك گوني را بدهيد به خياط كه بدوزد خيلي غصه نميخوريد كه با چه نخي و با چه سوزني خراب هم بدوزد مهم نيست ساختمانهايي كه ميخواهند مهم باشد كارگرها ميآيند اتاقي با آجر براي خودشان ميسازند تا ايامي كه بنايي ميكنند شبها توي اين اتاق خودشان استراحت كنند روي آن ساختمان خيلي نقشه مهندسي اجرا كنند چون يكبار مصرف است اما روي آپارتمان دقت ميكنند پارچههاي گران را دست هر خياطي نميدهيد. انسان از همه گرانتر است براي اينكه هستي مال شماست ابر و باد و مه و خورشيد و فلك همه چيز مال شماست آنوقت شما مال شيطان؟ شما مال هوي و هوس؟ نه، همينكه هستي مال شماست پس شما خيلي گران هستيد. همين لقمه ناني كه ميخوريم حدود دويست و شصت و هشت صنف روي آن كار ميكنند تا اين نان، نان ميشود. يك ناني كه ما ميخوريم و به آن اعتنا نميكنيم اين همه دست ميخورد. ما نبايد در اختيار هر كسي باشيم آن كسي كه به ما خط ميدهد بايد خيلي مهم باشد بايد از اولياء خدا باشد اگر شما خواستي بچهات را تربيت كني دستش را توي دست آدم اهل ميگذاري اگر دستش را توي دست آدم نااهل گذاشتي بد پدر و مادري هستي. ما بايد روي خودمان مهندسي كنيم عمرمان را، جوانيمان را، هستيمان را، در اختيار هر كسي نگذاريم. تقليد يعني اينكه در اختيار كي ميخواهي باشي. نميشود خودمان بفهميم؟ نه، بخاطر اينكه اسلام مكتب گستردهاي است. يك وقت مسائل خوردني باشد اين چيزي نيست ولي اسلام راجع به همه چيزي حرف دارد حتي اگر دستت را بگذاري روي دست كسي و فشار بدهي همان مقداري كه جاي آن ميماند اسلام روي آن حرف دارد. براي در خانه زدن حرف دارد. براي عطسه حرف دارد اسلام دين نماز و روزه نيست چند هزار حديث براي لباس داريم. دوم اينكه اسلام مكتب عميق است، علامه طباطبايي در تفسير الميزان آيه صد سوره بقره ميفرمايد كه اين آيه يك ميليون و دويست هزار معنا دارد پس هم اسلام گسترده است و هم عمق آن زياد است. مسئله ديگر اينكه امكان فهميدن براي همه نيست مثل اينكه بگوئيم هر كسي نان خودش را خودش در بياورد. مگر ميشود؟ براي فهميدن علم خدا مقدمات زيادي دارد. آدم بايد علم صرف بداند علم نحو بداند مثلاً ميگويند دست گذاشتن به جنازه مستحب است يا مكروه جِنازه است يا جَنازه، اينها هر كدام يك معنا دارند يك خورده كم و زياد ميشود معنايش فرق ميكند.
3- اجتهاد و مرجعيت
بيخود نيست كه مرجعيت از صد سالگي و هفتاد سالگي شروع ميشود. دانشجو چهار سال ميخواند ميشود مهندس. پزشك شش سال ميخواند ميشود دكتر منتهي مرجع تقليد بعد از صد سال تازه شروع ميشود از بس كه راه عميق است. بعضي زمينها را دو سه متر بِكَني به آب ميرسد بعضي زمينها را بايد صد متر كَند تا به آب برسد اين هم كه ميگويند استنباط از نبط ميآيد يعني بكَن تا به آب برسي. مجتهد از جهد است يعني پدر آدم در ميآيد تا حكم خدا را بفهمد. آدم خيلي بايد تيزهوش باشد حافظهاش قوي باشد ما نميتوانيم، بنابراين بايد تقليد كنيم.
4- چرا بايد تقليد كنيم؟
آيه تقليد اين آيه است (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) (نحل /43) قرآن ميفرمايد از اهل ذكر بپرسيد اگر نميدانيد از آن كسي كه ميداند بپرسيد روايات هم همينطور است كه امام فرمود توي مسجد بنشين فتوا بده يعني خود امامها در زماني كه زنده بودند در صورتي كه مردم دسترسي نداشتند امامها يك افرادي را تعيين ميكردند ميگفتند دينتان را از آن ملاها ياد بگيريد مسئله تقليد چيزي نيست كه نوظهور باشد.
5- آفات تقليد نكردن
اگر تقليد نكنيم: 1- تحير، آدم گيج است نميداند چه كند 2- نفوذ پذيري، وقتي دست ما دست مرجع نبود هر چيزي از ما طمع ميكند و ميخواهد در ما نفوذ كند 3- هر كسي ما را دنبال سليقهاش ميكشاند بدعت پيدا ميشود اصولاً اعمال ما باطل است اگر كسي تقليد نكند كارهايش باطل است بنابراين همه ما بايد تقليد كنيم. مجتهد چه ميكند؟ اگر در مسئلهاي گير كرديم مجتهد اصولي دارد كه حكم خدا را پياده ميكند. بايد از مجتهد زنده تقليد كنيم. اگر هم خواستيم از مجتهد مرده تقليد كنيم بايد مجتهد زنده اجازه بدهد. اين از ارزشهاي ما است دين زنده نميشود مرجع آن مرده باشد. اگر شما نسخهاي داري كه پزشك آن مرده است اين نسخه را نشان يك پزشك زنده ميدهي ميگويي الان ميخواهم دو مرتبه داروهاي آن را استفاده كنم شما اجازه ميدهي پزشك زنده ميگويد با اين وضعيتي كه شما داري ميتواني از اين نسخه استفاده كني. تا زماني كه پيغمبر بود مردم از او تقليد ميكردند توي قرآن چهار پنج تا «يسألونك» هست يكبار ميگويد (يَسْأَلُونَكَ عَنْ الْأَهِلَّةِ) (بقره /189) سوال ميكنند از حلال، يكبار ميگويد (يَسْأَلُونَكَ عَنْ الْأَنْفَالِ) (انفال /1) سوال ميكنند از دشت و كوه و دريا، يكبار ميگويند (وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ الْمَحِيضِ) (بقره /222) خانمها سوال ميكنند از ايامي كه نبايد نماز بخوانند، سوال از جنگ، سوال از حيض، سوال از درآمدهاي عمومي، يعني تا پيغمبر هست همه «يسالونك»ها مربوط به پيغمبر است بعد از پيغمبر همه سوالها از امام و بعد از امام حوادث واقعه را مراجعه ميكنيد به مجتهد جامع الشرايط مجتهدي كه هوي و هوس نداشته باشد مجتهدي كه دنيا طلب نباشد مجتهدي كه از استقبال مردم كيف نكند مجتهدي كه از پشت كردن مردم عقدهاي نشود.
6- تقواي امام
امام عزيز يك روز به شهيد مظلوم بهشتي فرمود اگر مردم دنيا به من رو كنند يا مردم دنيا به من پشت كنند در من اثري ندارد. دوازده بهمن توي هواپيما نشست بيايد ايران زمان بختيار بود گفتند ممكن است هواپيما را سرنگون كنند فوري يك مصاحبه كردند كه آقا الان چه احساسي داري؟ فرمود هيچي، يعني سالم بروم توي ايران يا هواپيما سرنگون بشود برايم فرقي ندارد. روز بمباران گفتند آقا ما ميترسيم فرمود شما ميترسيد من كه نميترسم وقتي هم از دنيا ميرود ميفرمايد من با دلي آرام يعني دارم وارد قبر ميشوم ولي آرمش دارم بايد از اين رقم آدمها تقليد كرد كه دلش آرام باشد، ما مجتهد داريم اگر يك بشكه خالي ول كني خودش و زن و بچهاش تا صبح رنگشان ميپرد مجتهد هم داريم كه اگر بمباران هم بشود دلش تكان نميخورد. عدالت بالا، علم وسيع، مجتهدي را تشخيص ميدهيم و دستمان را توي دست او ميگذاريم و در مقابل هيچ ابرقدرتي وحشت نكند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1047