responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1050

موضوع: تقليد و تکليف

تاريخ پخش: 70/09/21

بسم الله الرحمن الرحيم

1- تقليد و تكليف

در خدمت عزيزان فرهنگي، ترکيبي از معلم و مربي و مسئول و شاگرد و خواهر و برادر، ترکيب فرهنگي خوبي از همه قشري، فکر کردم اين هفته برايتان درباره مسئله‌اي بگم، راجع به تقليد و تکليف، رمز پيروزي ما در انقلاب اين بود که ما شديم مقلد امام، نه مقلدي که رساله‌اش توي خانه‌مان باشد، مقلدي که فکرش در مغزمان باشد، خونش توي بدنمان باشد، آرزوش در روح و دلمان باشد و خيلي دنيا روي اين تقلد مي‌سوزد.
اخيراً فيلمهايي که ساخته مي‌شود عليه اسلام، ريشه تقليد را مي‌خواهد بزند، ريشه چند تا چيز را مي‌خواهد بزند و يکي از آنها وابستگي مردم از عالم رباني است چون ديدن اگر ما بتوانيم اين نخ را از سوزن جدا کنيم، سوزن خالي زور ندارد هرچي هم مانور برود چيزي دوخته نمي‌شود، توجه کنيد، بايد اين نخ و سوزن باشد، بنابراين مسأله تقليد يک مسأله سياسي هم هست.
گاهي وقتها يک ترياکي مي‌آورند، مسأله هوسي است، حالا پاي منقل يک بست هم ما بکشيم، گاهي هوس است. گاهي مي‌گويند ترياک فروشي سود دارد، هوسي نيست اقتصادي مي‌شود، گاهي مي‌گن ترياک را بين جوانها را ولو کنيد، تا جوانها را معتاد کنيم اين ديگه مي‌شود سياسي، تقليد توي رساله يک مسأله عبادي است توي افکار سياسيون ضد جمهوري اسلامي تقليد يک مسأله سياسي است، چه کنيم بچه‌ها رابطه‌شان با عالم رباني جدا شود؟ حالا اين تقليد چيست؟ ريشه تقليد را با مقداري که الآن در سطح عموم است و من بلدم مي‌گويم که مسأله تقليد خوب فرهنگ‌اش باز شود، سعي هم مي‌کنم که کلمه‌اي، انشاء الله از خودم نگويم هرچه مي‌گويم از قرآن و حديث باشد.
اول تقليد چرا؟ فني‌تر خواسته باشيم حرف بزنيم بايد بگويم: فلسفه تقليد.
دوم تقليد از چه زماني بوده؟ آيا زمان امام صادق(ع) هم تقليد بوده، يا آخوندها حالا درآورده‌اند؟
ريشه تقليد در قرآن، آيه داريم براي تقليد، بعد تقليد از کي؟ از چه کسي تقليد کنيم؟ و تقليد در چه کار؟ هر کاري بخواهيم بکنيم تقليد کنيم، بعد عالم از کجا حکم خدا را مي‌فهمد ما يک خورده روي اين مسائل حرف مي‌زنيم.

2- فلسفه تقليد

اما فلسفه تقليد، تقليد چرا؟ فعلا بحثمان اينست، سه تا سؤال مي‌کنم ما گر فهميديم هستي، مبدا و معاد دارد خونه صاحب و حساب دارد يک وقت مي‌گوييم، اين خانه نه صاحبي دارد و نه حسابي، زمين قطعه‌اي بود از خورشيد جدا شد، بي نقشه، بي هدف، بي تدبير، بي… قطعه‌اي از خورشيد جدا شد در فضا تاب خورد و تاب خورد، پوست‌اش سرد شد و توش هم هنوز داغ است، مغز زمين، بعد اين زمين پستي و بلندي و آب و بعد هم به مرور زمان در اثر زمان چي، چي، چي، موجودات زنده و از موجودات زنده هم کم کم انسان و بعد هم خوراک و پوشاک و مسکن و بعد هم مرگ و خاک و هيچي. هيچ نقشه‌اي در کار نيست، الکي آمديم، آبکي مي‌رويم، اولش هيچي و بعد هم هيچي، يعني درست مثل خود کلمه هيچي، قبلا چي؟ هيچي، بعد از مرگ چي؟ هيچي اولش هيچي بوديم، بعد از مرگ هم هيچي مي‌شويم، بين دو هيچي موجودات پيدا شدند و اصولا دين هم سه تا است خوراک، پوشاک، مسکن يکوقت عقيده اينست که مي‌شود يک ديد شکمي، مادي، رو اين فکر ما اصلا نياز به تقليد نداريم، اما اگر گفتيم نه بابا اين هستي، خانه‌اي است با نقشه، با هدف، با صاحب، با حساب، اگر گفتيم اين هستي صاحب و حساب دارد پس ما که در کره زمين زندگي مي‌کنيم توي يک خانه‌اي زندگي مي‌کنيم که صاحب و حساب دارد، توي خانه‌اي که صاحب و حساب دارد ما مسئوليت داريم يا نداريم، ما مسئوليت داريم پس ببينيد، هستي صاحب و حساب دارد ما مسئوليت داريم بعلاوه، قدرت تحقيق براي همه هست يعني هر کس مي‌تواند قرآن را مطالعه کند، حکم خدا را بفهمد، قدرت تحقيق براي همه نيست يعني نمي‌شود به همه زن و مرد گفت برو خودت حکم خدا را به دست بياور، ما در نهضت سواد آموزي توي کشور خودمان بيش از ده ميليون آدم داريم که خواندن و نوشتن بلد نيست، تازه ده، پانزده ميليون هم که با سواد هستند چه سوادي چه عرض کنم، تازه با سوادهاي بالا هم چه عرض کنم، مگر مي‌شود ما به هر کس بگوييم شما آقا خودت برو حکم خدا را در بياور.

3- از چه كسي تقليد كنيم؟

پس ببينيد هستي صاحب و حساب دارد، اين را مي‌گويند جهان بيني الهي، ما مسئوليت داريم، قدرت تحقيق براي همه امکان ندارد بعلاوه از هر شخصي صلاح نيست تقليد کنيم که بگوييم خيلي خوب حالا هر که شد، هرچي گفت عمل مي‌کنيم اين پيدا مي‌شود که يک مشت پول دار و زور دار و ابر قدرت يک چيزهايي را روي هوا و هوس و کِيفشان بگويند، يکبار ديگر بگم هستي صاحب و حساب دارد، ما مسئوليت داريم، قدرت تحقيق براي همه نيست، اختيارمان را دست هر کس و ناکس نمي‌دهيم، بعلاوه اين جمعش چي مي‌شود؟ هستي بعلاوه مسئوليت، هستي صاحب و حساب دارد بعلاوه ما مسئوليم، بعلاوه قدرت تحقيق نداريم هستي صاحب و حساب دارد.
بدليل عقل ما خدا را پذيرفته‌ايم، ما مسئوليت داريم بدليل حکمت چون خداوند نمي‌آيد، ابر و ماه و خورشيد و فلک در کارند که من بخوريم و بخوابم، ما هم در اين نظام دقيق مسئوليم، قدرت تحقيق نيست، از هر کس و ناکس هم صلاح نيست سؤال کنيم، مگه شما مريض مي‌شوي هر که هر دارويي داد مي‌خوري، پس حالا که اين چهار اصل، بعد از اين چهار اصل حالا بايد برسيم به تقليد.

4- فلسفه تقليد و تقليد از چه زماني بوده است؟

فلسفه تقليد اين است، فکر مي‌کنم از بچه کلاس دوم ابتدايي تا استاد دانشگاه مي‌فهمد كه هستي صاحب و حساب دارد، اين فسلفه تقليد است، از چه زماني تقليد درست شده؟ از صدر اسلام. امام باقر(ع) فرمود «يا ابان» ابان يکي از دانشمندان و شاگردان امام باقر بود، فرمود يا ابان حالا من عربي‌اش را مي‌خوانم شما معني کنيد. آخر شما فرهنگي هستيد. چون بعضي عربي‌ها به قدري آسان است که هر فارس زبان هم مي‌تواند معني کند، بنشين در مسجد و فتوا بده، اين که مي‌گويد بنشين فتوا بده، پيداست زمان امام باقر هم علما در مسجد مي‌نشستند و براي مردم فتوا مي‌دادند.
2- به امام صادق نامه نوشت که من در مسائل فقهي گير هستم، فرمود «خُذْ» خذ مي‌داني يعني چه؟ بگير «خُذْ مِنْ يُونِسِ بْنِ عَبْدُ الرَّحْمَن» (رجال‌الكشي/ص‌483) اگر گير کردي برو سراغ يونس‌بن عبدالرحمن، يونس‌بن عبدالرحمن عالم و فقيهي بوده که امام صادق فرمود احکامت را از آن بگير، پس تقليد در زمان ما نيست، امام صادق و امام باقر هم برنامه‌هايشان و سفارشاتشان به مسأله تقليد اشاره کرده اينهم تاريخ تقليد خوب تقليد از چي؟ در قرآن يک کسي که کار خوبي مي‌کند آدم بايد از آن تقليد کند، حتي خدا در قرآن مي‌گويد، پيغمبر تو هم بايد تقليد کني، از کي؟ از انبيا قبلي، آيه‌اش اينست (فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ) (انعام /90) يعني به هدايت انبياي قبل «اقْتَدِهْ» اقتدا کن، اقتدا کن به هدايت انبياء. ببين انبياي قبل چه کرده‌اند، از کارشان ياد بگير، مسأله تقليد در قرآن هم مواردي هست که برايتان مي‌گويم، سوره توبه آيه صد و بيست و يک، فرمان جبهه که مي‌آمد، از دم مي‌رفتند جبهه آيه نازل شد همه نرويد جبهه، چهار تا بمانيد، ملا شويد، برويد توي شهر و دهتان، آنچه فقيه شديد، مجتهد شديد، ياد گرفتيد، به مردم بگوييد يعني همه نبايد رزمنده باشند، بعضي‌ها هم بايد… حالا اين رو به شما هم بگويم، يکوقت يک سري آخوندهاي ترسو، نگويند قرآن هم گفته که همه جبهه نروند، نه همه مي‌رفتند جبهه، به رزمنده‌ها گفت مجتهد شويد، نه، به ترسوها گفت شما که ترسو هستيد بنشينيد مجتهد شويد، اين آيه قانونش اينست. شأن نزولش اين است، فرمان جبهه که مي‌آمد همه مي‌رفتند جبهه. آيه نازل شد اين رقم درست نيست، (وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) (توبه /122) همه مسلمانها با هم نروند جبهه «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» از هر فرقه‌اي يک طائفه‌اي «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» در دين فقيه بشوند «وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ» بعد برگردن سراغ همان هم محله اي‌ها و هم شهري‌ها خودشون «لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» در قرآن داريم که گروهي بايد تخصصي مجتهد شوند، فقيه شوند، براي اينکه مردم را از احکام خدا، آگاه کنند، پس تقليد در قرآن ريشه دارد، خوب از کي تقليد کنيم، قرآن مي‌فرمايد که از هر کس که بلد است ديگر اين يک چيز عقلي است، ماشين را پهلوي کي ببريم، مکانيک، پزشک، مي‌فرمايد (أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ) (يونس /35) بابا کسي که راه و چاره مي‌داند بايد از آن تقليد کرد و يا کسي که گيج است، مسئله‌اي که از چه کسي تقليد کنيم روشن است، (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر) (نحل /43) حالا اگر چند تا مرجع تقليد هستند، از چه کسي تقليد کنيم، در روايت داريم کسي که «اعلم بکتاب الله و سنت» کسي که سوادش بيشتر است، حالا اگر چند نفر هستند هر دو سوادهايشان يک جور است، آنوقت يک مسأله پيش مي‌آيد، که ما يك مسائلي هم داريم، گاهي بايد حساب کنيم چون يکي از اصولي که قرآن ياد ما داده است، اينست مي‌گويد (لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ) (فتح /29) اين آيه قرآن است، دو سه بار اين آيه تکرار شده است. در چند مورد يعني مسلمانها جوري حرکت کنيد، که کفار از دست شما غيظشان بگيرد مثل اينکه مرحوم دکتر بهشتي فرمود به آمريکا مي‌گوييم از ما عصباني باش و از عصبانيت بمير، اين از عصبانيت بمير، آيه قرآن است، يعني کفار نمي‌گويد غضب کرده پر که شد صد در صد که شد مي‌گويند غيظ کرده و لذا (غَضِبَ اللَّه) (نساء /93) داريم، «غاظ الله» نداريم، آيه قرآن داريم که خدا غضب مي‌کند، اما آيه نداريم که خدا غيظ مي‌کند، چون غيظ يعني پر شد، بي نهايت که پر نمي‌شود، پر شدن مال ما است که محدوديت داريم ظرفمان کم است، سر مي‌رويم، نسبت به خداوند غيظ نيست، نسبت به بشر غيظ است، يه اصلي است در قرآن که حرکت مسلمانها، جنگشان، مانورشان، شعارشان، مشي‌شان، سياست و اقتصادشان، بايد جوري باشد که کفار غيظ کنند، ما تقليد چه کسي را بکنيم آمريکا بيشتر غيظ مي‌کند از آن تقليد کنيم، اين ملاکي که گفتم در رساله نيست، اما در آيات جبهه و جنگ و مانور، اين آيه است درباره امت اسلامي اين آيه هست که امت اسلامي، مشي‌تان جوري بايد باشد که کفار از دست شما بايد عصباني شوند، بنابراين ما اگر نماز بخوانيم، در يک سالن سر پوشيده‌اي هم يواشکي نماز بخوانيم، کفار غيض نمي‌کنند، اما اگر آمديم وسط خيابان خوانديم، کفار غيض مي‌کنند، البته کشور ما که همه مسلمان هستند ما بايد فکر کنيم که چه کنيم که کفار عصباني مي‌شود، هر کاري، هر رقم کاري که کفار را بيشتر عصباني مي‌کند، آن درست است، خوب، در چه کاري بايد تقليد کنيم و لذا اگر تقليد از آدم نا اهل شد، مي‌شويم مثل بت پرست‌ها به بت پرست‌ها مي‌گفت چرا بت مي‌پرستيد؟ مي‌گفت ما مقلد بابامون هستيم بابامون هم بت مي‌پرستيد، آيه زياد داريم (إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا) (زخرف /22) قرآن مي‌گويد مرگ بر اين تقليد، يک جا مي‌گويد خودت نفهميدي بابات هم نفهميد (أَنْتُمْ وَ آباؤُكُم) (يوسف /40) تو و بابات نفهم هستيد، تقليد از آدم نفهم مد پرستي.
يک هيپي زمان شاه آمد پهلوي من گفت: هيپي بودن حرام است، گفتم: نه، زلف داشتن چه طور؟ گفتم: نه، از قرآن هم شايد بشود استفاده کرد که حضرت هارون که پيغمبر بود زلف هم داشت چون حضرت موسي وقتي عصباني شد، ريش و سر آن را گرفت، يعني ظاهرش اين است که زلف داشته است که حضرت موسي، آن پيغمبر بود آن هم پيغمبر بود اما اين حالا يک چيز که زلفش را گرفت، گفتم: مي‌خواهي هيپي باش، باش. فقط يک گير داري، چرا قبل از آمريکا هيپي نشدي، گير اينست که تو مي‌گي چون آنها هستند من هم هستم، تقليد مدپرستي ممنوع، تقليد از نياکان ممنوع، جو زدگي ممنوع، قرآن نقل مي‌کند که روز قيامت يک عده به عده ديگر مي‌گويند (لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ) (سبأ /31) ما محيط زده شديم، جامعه زده شديم، جو زده شديم، شما صحنه را جوري آوردي که ما هم چون خواهي نشوي رسوا، رنگ شما شوم «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنينَ» اينطور نيست، جو زدگي، نياکان زدگي، شهر زدگي، روستا زدگي، تمدن زدگي، تجدد زدگيو… ما نداريم نه گرما زده و نه سرما زده نه قديمي زده و نه جديد زده ما بايد منطق زده باشيم، ببينيم منطق چه کسي دارد، چه کسي حرفش حسابي است.
قرآن انتقاد مي‌کند از يهودي‌ها و مسيحي‌ها، مي‌گويد (اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ) (توبه /31) سراغ آخوندهايشان مي‌رفتند، خوب آقا ما هم که سراغ آخوندهايمان مي‌رويم، چطور به ما که مي‌رسيد مي‌گوييد تقليد از آخوندها واجب است، قرآن انتقاد مي‌کند مي‌گويد مرگ بر کي و کي، براي اينکه اينها، «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً» اينها از علماشون تقليد مي‌کنند، آقا آمد خدمت امام، گفت چطور مسلمانان از علما تقليد کنند خوب است ولي قرآن از اهل کتاب انتقاد مي‌کند که اينها از علمايشان تقليد مي‌کنند، امام گفت: آخه آنها مي‌بينند که عالمشون گناه کرد، باز هم تقليد مي‌کنند، ولي ما اگر بفهميم يک آيت الله العظمي دو رکعت نماز صبح نخوانده تقليد که نمي‌کنيم هيچي، ديگه پشت سرش نماز هم نمي‌خوانيم، ما قبولش داريم به شرط آنکه گناه نکند، ما عدالت و تقوا را اصل مي‌دانيم، آيت الله العظمي يک دروغ بگويد از آيت الله العظمي، يا مرجعيت که مي‌افتد هيچي به درد پيش نماز يک مسجد ده متري هم نمي‌خورد، ولي اينها مي‌بينند که عالمشون چقدر جنايت مي‌کند باز هم سر سپرده، اينها مريه بازي است، مريه بازي نداريم، تقوا زدگي داريم، چيزي که ما افتخارمون است، که اين باز امتيازي است براي شيعه الحمدلله رب العالمين شيعه معتقد است که بايد تقليد از مجتهد زنده باشد. اين يکي از امتيازات ما است.

5- تقليد بايد از مجتهد زنده باشد

من تقاضا مي‌کنم برادران و خواهران اهل سنت خيلي دقيق اين کلمه را گوش بدهند، ما قبول داريم فقهاي بزرگوار و بزرگي، فقهاي مهمي در تاريخ بوده‌اند مثل امام احمد مالک، امام ابوحنيفه، خوب اين ائمه اربعه که اهل سنت به يکي از اين چهار تا تکيه مي‌کنند فقهاي درجه يک، يک سؤال اينست قرآن چه به ما مي‌گويد، قرآن مي‌گويد (الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) (زمر /18) آدم بايد پاي حرف بد بنشيند حرفي که بهتر است انتخاب کند، نمي‌شود يک عالم سني يک چيزي بفهمد که از ابوحنيفه بهتر باشد؟ سؤال قرآن گفته «بسم الله الرحمن الرحيم» احدي بهتر از اينها نمي‌فهمد، آيه که نداريم، رسول الله فرمود هيچکس از اين چهار تا بهتر و بيشتر نمي‌فهمد؟ (س) نه قرآن داريم و نه سنت، ممکن است عالمي از علماي سني چيزي را بفهمند که آن علما متوجه نشده باشند، بنابراين از امتيازاتش اين است که هيچ وقت سپرده نيست هر چه علما گفتند روي چشم اما ببينيم حرف جديد چي است؟ چون آخه هر زماني يک حوادثي پيدا مي‌شود که آن علماي قديم ممکن است با آن حوادث… آدم وقتي تک خورد به فکر پاتک مي‌افتد، آفند، پدافند دارد، اگر يک حوادثي پيش آمد بايد آدم فتوا دهد، ممکن است در آن زمانهاي قديم علماي شيعه و سني دچار يک حوادث جديدي نشده باشند بنابراين تقليد بايد از حي باشد، ما اگر در زمان امام (رض) مي‌خواستيم تقليد کنيم از شيخ مرتضي انصاري، اگر مي‌خواستيم تقليد کنيم از علماي چهار صد سال، پانصد سال پيش انقلاب مي‌شد، بالاخره شير نفت را ببنديم يا نبنديم شيخ مرتضي انصاري نيست که بگويد ببند يا نبند، راهپيمايي بکنيم يا نکنيم، مسأله جبهه چه کنيم در مقابل بمب شيميايي چه کنيم آخر حکومت بختيار که گفتند کسي از خانه بيرون نيايد، اون روزهاي آخر بيست و يکم بهمن، بياييم بيرون از خانه يا نياييم، بريم از شيخ انصاري بپرسيم، بايد امام مجتهد زنده باشد، اگر هم فتواي عالمي را مي‌خواهيم باقي باشيم بايد با اجازه فقيه زنده باقي باشيم بر فقيه از دنيا رفته، و اين معنايش اين است اگر هميشه حالا اگر مي‌گفتند، فقيه همان فقيه هزار سال پيش، اصلا حوزه‌ها سوت و کور بود، نشاط علمي نبود، اگر بگويند بابا کارخانه را به همان‌هايي داديم که زمان قديم کارخانه زده‌اند، اصلا جوانها به فکر تاسيس کارخانه نمي‌افتادند، اصلا نشاط علمي کور مي‌شد، حوادث واقعه مسأله نداشتيم يک نشاط علمي کور مي‌شد، رابطه بين مردم و ملا قيچي مي‌شد، چون هر کسي رساله دويست سال پيش را مي‌گرفت و رابط بين عالم و مردم قطع مي‌شد، رابطه قطع مي‌شد، يک خطر سياسي، نشاط علمي کور مي‌شد يک خطر فرهنگي، حوادث تازه بي جواب مي‌ماند، اينها همه خطر است.
از امتيازات شيعه مجتهد حي است، امام زنده بود که انقلاب را راه انداخت، حالا آقا سؤال، مجتهد هر چه مي‌فرمايد درست است؟ بسم الله الرحمن الرحيم علم و نظريه ارزش حقوقي دارد، يک مجتهد وقتي نظر داد، نظرش ارزش حقوقي دارد ولو نظرش با واقع جور در نيايد، آقا پزشک نسخه‌اش اعتبار دارد گرچه ممکن است در تشخيص مرض اشتباه کرده باشد، اما شما نمي‌تواني بگويي آقا، دکتر که اشتباه مي‌کند من هم که اشتباه مي‌کنم پس خودم يک دوايي مي‌خورم، بله اون اشتباه مي‌کند شما هم اشتباه مي‌کنيد اما اگر آن اشتباه کرد شما دواي اشتباه خورديد و مرديد، روز قيامت جهنم نمي‌رويد، چون مسير را درست رفتيد، اما اگر يک دوايي الکي خورديد و مرديد، خودکشي کرديد، فرق مي‌کند يک کسي که لال است حرف نمي‌زند يا کسي که قهر است حرف نمي‌زند، فرق مي‌کند.

6- در چه چيز تقليد كنيم؟

در کجا بايد تقليد کنيم در هر چيزي که احکام پنج گانه مثلا در اصول عقايد تقليد نکنيم، آيا ايشان پيغمبر هست يا نيست، خودت برو ببين معجزه دارد يا نه، در عقايد نبايد تقليد کرد، در ضروريات نماز، تقليد نمي‌خواهد از ضروريات دين است، حجاب تقليد نمي‌خواهد از ضروريات دين است، در چيز‌هاي روشن دو دو تا چهار تا است، تقليد نمي‌خواهد، در چيزهاي روشن، ضروري، ضروري يعني چيزهايي که قطعي است، در چيزهاي قطعي تقليد نداريم، در اصول دين تقليد نداريم، در موضوعات هم تقليد نداريم، آقا، ‌اي امام صادق، ‌اي آيت الله العظمي اين آب است يا شراب، لازم نيست تقليد کني، بخور آب است، در اينکه امام صادق بيايد بگويد اين آهن است يا چوب در موضوعات تقليد نمي‌کنيم.
آخر بعضي افراد هستند که در موضوعات تقليد مي‌کنند. مي‌ايد پهلوي ما استخاره کند، مي‌گويد آقا يک استخاره کن، مي‌گم براي کار خدا استخاره مي‌کنم که باران مي‌آيد يا نمي‌آيد، باران فرستادن کار خداست شما براي خدا استخاره مي‌کني، استخاره مربوط به کار خودت است، اين هم آنجايي که عقلت نرسد و مشورتي نباشد در کار خدا هم استخاره مي‌کند، استخاره مي‌کنيم که اين خانم دختر مي‌زايد يا پسر، اِ، کارهاي خدا را که نبايد استخاره کرد، کارهاي علمي استخاره ندارد، معلوم است چه ساعتي خورشيد مي‌گيرد، چه ساعتي ماه مي‌گيرد، اما استخاره کنيم، ببينيم خورشيد مي‌گيرد يا نه؟ اين ساعت با اين رقم کوک پيداست که چه جوري کار مي‌کند، اين ماشين با اين سرعت پيداست چقدر بنزين مصرف مي‌کند، چيزهاي علمي، چيزهاي بديهي، چيزهاي ضروري، کارهاي خدا استخاره نمي‌خواهد.

7- منشأ اختلاف فتوا

آقاي قرائتي بفرماييد اين آخوندها چرا اختلاف فتوا دارند، اختلاف فتوا، اولا که در نود درصد اختلاف فتوا ندارند، اختلافي که مي‌گويند بد است، آن اختلافي است که روي هوس باشد يکي مي‌گويد من پلو عدس را دوست دارم يکي مي‌گويد من پلو ماش را دوست دارم، يکي مي‌گويد من اصلا سوپ دوست دارم، يکي مي‌گويد من کباب دوست دارم، يکي مي‌گويد نان و ماست خيار دوست دارم، يکي مي‌گويد اصلاً نان خالي دوست دارم، يکوقت يک چيزي روي هوس است مي‌شود گفت آقا اينقدر هوس بازي نکنيد، ول کنيد هوا و هوس را، يکوقت از مال است سر يک ابا، بکش، بکش است، سر يک کت و شلوار است، از مال مي‌شود گذشت، از مقام مي‌شود گذشت، توي انتخابات يک کانديدا به نفع يکي ديگر مي‌رود کنار از پول مي‌گذريم از مال و از مقام از هوس، از همه چيز مي‌شود گذشت، اما بابا اگر يک کسي يک چيزي فهميد، ببخشيد خواهش مي‌کنم نفهميد، مي‌شود گفت: نشنو، مي‌شه گفت: نبين، مي‌شه گفت: نگو اما نمي‌شود گفت: نفهم، صد تا لحاف کرسي هم سر بکشي باز هم ما مي‌فهميم، يعني در فهم بابا مجتهد مي‌گويد من از اين حديث اين را مي‌فهمم، نمي‌شود گفت: نفهم، فهم ارزش دارد ولو اشتباه برود و لذا حديث داريم مجتهد اگر هم کج بفهمد ثواب دارد، اگر حق بفهمد دو تا ثواب دارد، کج بفهمد يک ثواب دارد، اين پيداست که نظر و تحقيق خودش ارزش دارد.
حالا چطور اختلاف فتواست، اختلاف فتوا چند تا ريشه دارد، خوب گوش کنيد، گاهي يک کسي يک حرفي را نقل مي‌کند، عالمي به آن شخص ايمان دارد، مي‌گويد راوي آدم خوبي است، من به حرفش اطمينان دارم، فتوا مي‌دهد، عالم ديگه به اين راوي اطمينان ندارد مثل شريک، شما به يکي اطمينان مي‌کنيد، پنج ميليون به آن مي‌دهي شريک مي‌شوي به يکي ديگه اطمينان نمي‌کني، جواني را مي‌شناسي دخترت را بهش مي‌دهي، کس ديگه اين جوان را نمي‌شناسد دختر بهش نمي‌دهد، مانعي ندارد، يک کسي را يک نفر قبول دارد ديگري قبول ندارد، پس راوي حديثي نقل کرده است يک مجتهد راوي را قبول دارد، يک مجتهد راوي را قبول ندارد، ريشه اختلاف گاهي اينست،
2- گاهي لغت قرآن مي‌گويد (فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً) (نساء /43) آب نداري تيمم کن به صعيد طيب، صعيد چيست؟ يک لغت مي‌گويد صعيد خاک است، يک لغت مي‌گويد صعيد زمين است چه خاک، چه سنگ، چه کلوخ، لغت شناس دو جور معنا کرده صعيد را، بنابراين يک مجتهد مي‌گويد تيمم فقط بر خاک، يک مجتهد مي‌گويد به شن هم مي‌شود، آقا اين آخوندها، هوا و هوس را بگذارند کنار، بابا هوا و هوس نيست، لغت است.
گاهي مي‌گوييم ميوه چيست؟ بحث اينست مثلا فرض کنيد که، گاهي اختلاف مي‌شود، سبزي فروش حق دارد خيار هم بفروشد آيا خيار جزو سبزي هاست يا جزو ميوه هاست؟ اشکال دارد که يک شهرداري، بگويد سبزي فروش حق آوردن خيار را ندارند، خيار جزو ميوه هاست، يکي نيست بگويد درست که خيار جزو ميوه هاست ولي چون سبز است جزو سبزي‌هاست گيري ندارد. آقا جون، آيا صعيد چيست؟ گاهي اختلاف به خاطر اينکه آيا به شخص اطمينان داريم يا نه، گاهي اختلاف به اين است که اين لغت معنايش چيست؟
و در ثاني حالا مگر اختلاف فتوا موجي انداخته است، الآن در کشور ما اکثريت مقلد امام (رض) هستند، به فتواي مراجع زنده، جمعي مقلد آيت الله گلپايگاني هستند، جمعي مقلد آيت الله العظمي اراکي هستند، جمعي مقلد آيت الله العظمي خوي هستند و جمع کثيري به فتواي آقايون باقي هستند، مگر دعوايي شده است، آقا اختلاف جاي ديگر است، بنابراين اختلاف فهم براي هوا و هوس نيست، و اختلاف فتوا چون براي هوا و هوس نيست، گيري ندارد. نظريه ارزش دارد، اتفاقا اگر بگوييم همه يک جور بفهمند اين استبداد و ديکتاتوري است، که آدم جلوي فهم مردم را بگيرد، آزادي اقتضا مي‌کند که اينطور باشد، حالا علما اين فتوا را از کجا بدست مي‌آورند؟

8- تعريف اجتهاد

مجتهد يعني چه مجتهد يعني اجتهاد کند، اجتهاد از جهد است، جهد يعني جهاد، مجتهد بايد جان بکند تا بفهمد چرا؟ اينکه مي‌گويند استنباط، مي‌گن فلاني استنباط کرد، استنباط من نيست، استنباط يعني اينقدر زمين را بکن تا به آب برسي، مجتهد بايد جان بکند. حکم خدا را از لابلاي يک مشت چيز بياورد بيرون. چرا؟ به خاطر اينکه اينقدر حديث‌هاي تا و بي تا، ضعيف و قوي داريم که مجتهد بايد در درياي علم شيرجه برود و آن حديث ناب را بکشد بيرون، درست مثل اينکه دويست تا سکه افتاده توي يک حوض، استنباط يعني بايد شيرجه رفت، درش آورد مجتهد يعني بايد سعي کند اين حديث واقعا جعلي است يا واقعي، من که نمي‌توانم بشناسم، اين حديث را به خاطر تقيه گفتند يا نگفتند، من که نمي‌توانم بشناسم هرچي قرآن گفته درست است بله حالا حرفهاي پيغمبر، هر چي هم پيغمبر گفته درست است چون قرآن گفته است (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌) (نجم /3) هرچه از دو لب مقدس پيغمبر بياد بيرون، آن هم مثل وحي است چون قرآن گفته است (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌) (نجم /4-3) هرچي مي‌گويد از وحي است، حديث‌هاي پيغمبر (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ) (حشر /7) هر چه پيغمبر گفته است گوش دهيد (أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) (نساء /59) هر چه اولي‌لامر گفت گوش دهيد، زمان غيبت چي؟ روايات داريم نه يکي، دو تا سه تا حديث داريم که مجاري امور بايد به دست فقيه باشد، حکومت بايد دست عالم رباني باشد.
امام حسين فرمود همان امام حسين که برايش گريه مي‌کنيم، فرمود بدانيد، توجه توجه، مجاري امور يعني مسئوليت مملکت بايد به دست علما باشد، منتها عالم بي هوا و هوس، عالم متقي بايد زمام امور را بدست بگيرد، نمي‌خواهي از ايران برو بيرون ببين مجاري امور دست کيست؟ دست صدام‌هاست. دست گرگ هاست، دست هوس‌بازهاست. امام حسين(ع) فرمود حکومت بايد دست علماي متقي باشد، عالم متقي نيست آن حسابش جداست، مردم به حسابش مي‌رسند.
حرفهايم را جمع کنم، دقيقه آخر چي گفتيم؟ بحث تقليد بود، چرا تقليد بکنيم؟ چون برادران نگويند اين بحث، بحث کهنه‌اي بود، بسيار بحث زنده‌اي است بسياري از سياستمداران نشسته‌اند مي‌گويند چطور شد که ايران درخشيد، ايران انقلاب شد، رژيم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي سقوط کرد، روي کره زمين فقط ايران مرگ بر آمريکا مي‌گويد، چيست؟ گفتند: ريشه‌اش ريشه تقليد است، بياييم اين نخ را از سوزن جدا کنيم، ريشه تقليد اينست، ما معتقديم هستي صاحب و حساب دارد يعني خدا و قيامت دارد و ما مسئوليت داريم و چون قدرت تحقيق نداريم، از هر شخصي هم نمي‌خواهيم تقليد کنيم، جمع اين چهار تا بايد از عالم متقي تقليد کنيم، اين فلسفه تقليد
2- از چه زماني تقليد شده است. امام باقر و صادق(ع) به فقها مي‌گفتند تقليد در زمان امام صادق و باقر هم بوده است،
3- در قرآن تقليد داريم بله داريم همه جبهه نروند، يک عده از انقلابيون جبهه رو بنشينند، مجتهد شوند، از چه کسي تقليد کنيم و از چه کسي تقليد نکنيم، مجتهد از کجا حکم خدا را مي‌فهمد.
منابع فقه چيست؟ بايد از زنده تقليد کرد. اگر ما زمان امامي خواستيم از علماي قرن هفتم و هشتم تقليد کنيم، انقلاب پيروز نمي‌شد، مانعي هم ندارد که يک کسي در مسائل سياسي بهتر بفهمد و يکي در مسائل عبادت، ما در اينجا مسائل غسل و تيمم و نماز و روزه را از يک مجتهد تقليد مي‌کنيم اما در برخوردهاي سياسي از يک مجتهد ديگري و الآن هم همينطور است، گاهي ممکن است برسيم به يک جايي که، در يک جاهايي بايد از يک مجتهدي تقليد کنيم، از يک فقيه عادلي تقليد کنيم ولو اعلم نيست ولي در مسائل سياسي از باقي علما اعلم‌ است، شما اگر قند و چاي خواستي و برنج و روغن خواستي يک عطاري قند و چاي خوب داشت و يک عطاري برنج و روغن، برنج و روغنت را از اين مي‌خري، قند و چاي را از آن ديگر، بنابراين اين هم مي‌شود که انسان ببيند که ما الآن يکي را داريم در قم که ابا خوب مي‌دوزد يکي را داريم قبا خوب مي‌دوزد، آخوندهاي خوش سليقه لباسشان را مي‌دهند به اين خياط قبايشان را هم به يک خياط ديگر، هر کسي يک جوري است.
بنابراين اشکال هم ندارد، که انسان در مسائل هم ببيند که چه کسي در اين مسأله هوشش و دقتش و تيزبينيش بيشتر است و بعد هم گفتيم اگر چند تا مرجع تقليد داشتيم که همه اعلم بودند و يا نمي‌دانيم کدام اعلم است، گيج شديم، يکي از محورهايي که خدا از ما خواسته، گفته است امت اسلامي جوري حرکت کنيد که «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» کفار عصباني شود، اگر ما مردم همه مقلد اين آقا باشيم، آمريکا عصبانيتش بيشتر است، پس ما از ايشان…، اگر چه در علم و تقوي همه مثل هم باشند.
خدايا به ما توفيق بده، علماي عادل ما فقهاي عادل ما را براي ما حفظ بفرما، اين تقليد که منت است، همه دنيا دنبال مدپرستي و تقليد از شرق و غرب هستند دستمان را گذاشتي توي دست مجتهد عادل، خدايا دست امت را از دست مجتهد عادل قطع نکن. اين تقليدي که باعث شد انقلاب ما به صورت انفجار نور در آمد. خدايا روح آن مرجع را، امام و شهدا را از ما راضي کن، مراجع موجود را به سلامت بدار، مقام معظم رهبري تاييد بفرما، ايمان کامل، بدن سالم، فکر باز، قلب پاک، نيت خالص، رزق حلال، اولاد صالح، عمل مفيد، عمر مبارک به همه ما نصيب، کشور ما، رهبر ما، ملت ما، مرز و بوم ما، عقايد و نسل و ناموس ما، حفظ بفرما، قلب حضرت مهدي(ع) را از ما شاد کن. يکي از مواردي که کفار عصباني مي‌شوند شلوغ بودن نماز جمعه است، به نماز جمعه‌هاي بيشتر توجه شود، هر وقت نماز جمعه خلوت شود اولين کسي که قهقهه مي‌زند آمريکاست، آمريکا را از خودمان شاد نکنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1050
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست