نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1049
1- آیات قرآن درباره تقلید از عالمان 2- دستور امامان علیهم السلام در رجوع به عالمان دین 3- مُدپرستی، تقلید نابجا و کورکورانه 4- تقلید عالم از جاهل، بدترین نوع تقلید 5- دقت و تأمل در کلمات قرآن کریم 6- برخورد با والدین، بر اساس احسان، نه عدالت! 7- احسان به والدین، پس از بندگی خدا 8- نماز، مظهر همه کمالات بشری
موضوع: تقلید درست و نادرست تاريخ پخش: 10/11/98
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در خدمت عزیزان هستیم در یکی از مناطق تهران، نسل نو بحث تقلید بود. اصولاً تقلید در قرآن داریم یا نه. حدیث داریم یا نه، چه تقلیدی درست است و چه تقلیدی غلط است. جلسه قبل یک تکههایی را گفتیم و یک تکههایی را نگفتیم. بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: تقلید. [پای تخته مینویسند] دلیل قرآنی، دلیل روایی، دلیل تجربی، انواع تقلید، شبهات، جواب شبهات، دلیل قرآنی؛
1- آیات قرآن درباره تقلید از عالمان
قرآن میفرماید: (فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ) (نحل /43) یعنی هرچیزی را بلد نیستی «فاسئلوا» یعنی سؤال کنید. حتی خدا به پیغمبر میگوید: تو هم از انبیای قبل تقلید کن. آیهاش این است (فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ) (انعام /90) اقتده یعنی اقتدا کن. یعنی ای پیغمبر اسلام انبیای قبلی چه کردند؟ تو هم راه انبیای قبلی را برو. «فاصْبِر» صبر کن، مقاومت کن. (كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ) (احقاف /35) انبیای قبلی چه کردند، تو هم مقاومت کن. (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ) (آلعمران /146) قرآن میگوید: چه انبیایی و چه یارانی، چه جبهههایی داشتند، خسته نشدند. سست نشدند و ضعیف نشدند. (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ) (مریم /41) ببین ابراهیم چه کرد، یعنی یاد بگیر. از خانمها (وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ) (مریم /16) پیغمبر، یاد مریم را زنده نگه دارد، مریم چه کرد؟ ابراهیم چه کرد؟ روضهخوانیهایی که ما ایام عاشورا میکنیم. یعنی چه؟ یعنی ببینید ابالفضل(ع) آب را تا لب دهانش آورد بخورد بعد دید بچههای امام حسین تشنه هستند، نخورد. گفت: مردانگی این نیست که بچه تشنه باشد و من آب بخورم. آب را نخورد. یعنی شما یک چیزی در بانک ذخیره کردی و مردانگی این است که من این همه پول ذخیره در بانک داشته باشم و مردم برای چند میلیون و چند هزار تومان بال بال بزنند وگرنه ابالفضلی بود و آب را نخورد، خوب به ما چه؟ یعنی تو هم پول داری، همینطور که او از آب گذشت، تو هم از بگویید… پول بگذر. زینب کبری غروب عاشورا که شب شد، زینب عاشورا… نماز شبش را ایستاده میخواند، منتهی چون هجده داغ دیده بود، دیگر نتوانست افتاد و نشست ولی از خدا دست نکشید. ما الآن دختر میگوید: آقای قرائتی میخواهم نماز بخوانم ولی لاک هم زدم و لاک را هم دوست دارم. لاک یا خدا؟ لاک، (خنده حضار)
2- دستور امامان علیهم السلام در رجوع به عالمان دین
روایات به ما گفتند و سفارش کردند که زمانی که امام زمان(ع) غایب است و دست شما به او نمیرسد، دینتان را از کسی بگیرید که عالم باشد، متقی باشد و هوس هم نداشته باشد، یعنی طبق هوسش حرکت نکند. عالم متقی که دنباله رو هوسش نباشد. اسم هم بردند. از عبدالعظیم، حضرت عبدالعظیم شهرری کنار تهران، زیارت حضرت عبدالعظیم ثواب زیارت کربلا دارد. از عبدالعظیم دینتان را بگیرید. «أنت ولینا حقا» این جمله را امام به عبدالعظیم حسنی گفت. تو حقیقتاً ولی ما هستی. خوشا به حال اهوازیها، یک کسی اهواز است به نام علی بن مهزیار، الله اکبر، امام جواد به ایشان گفت: روی کره زمین از تو بهتر سراغ ندارم. اگر بگویم در عمرم از تو بهتر ندیدم، درست گفتم. زکریا بن آدم، داشتیم اولیای خدا که گفتند: تقلید کن. این برای قرآن و حدیثش، بعد سراغ تجربی میرویم. اصلاً روی کره زمین کسی نیست تقلید نکند. یک نفر را پیدا کنید که بگوید: من لباسهایم را خودم میدوزم. به خیاط میدهد. لباسش را خودش میدوزد. خانهاش را هم خودش، نه خانهاش را به بنا و مهندس میدهد. تقلید یعنی رجوع به کارشناس، هیچ میدانید مراجع تقلید خودشان هم تقلید میکنند؟ مراجع تقلید هروقت مریض میشوند دکتر میروند. هرچه دکتر گفت، چشم میگویند. این قرص را صبح بخور، چشم، این را ظهر بخور، این را شب. این را هشت ساعت به هشت ساعت و این را شش ساعت به شش ساعت. آن را نصف بخور، این را یکی بخور، این را دو تا با هم بخور. این را قبل از غذا بخور، هرچه دکتر گفت مرجع تقلید گوش میدهد همانطور که مراجع تقلید از پزشکها تقلید میکنند، پزشکها هم باید دینشان را از مراجع تقلید، تقلید کنند. تجربه یعنی همه مردم کره زمین، هرکسی هرچه را نمیداند از کسی که بلد است میپرسد. انواع تقلید، گفتیم انواع تقلید چهار مورد بود که در یکی ماندیم جلسه قبل بگوییم. گفتیم که انواع تقلید؛ [پای تخته مینویسند] 1- عالم از عالم 2- جاهل از جاهل 3- عالم از جاهل 4- جاهل از عالم
3- مُدپرستی، تقلید نابجا و کورکورانه
مورد اولی غلط است. عالم از عالم، غلط است چرا؟ برای اینکه خودم عالم هستم و میفهمم. من وقتی می فهمم چرا تقلید کنم؟ شما اگر ماه را دیدی، 29 روز روزه گرفتی، غروب بیست و نهم با چشمهایت ماه را دیدی. اگر ماه را دیدی حق داری بگویی که آیا ماه ثابت شده، نشده؟ فردا عید فطر هست، نیست. علما چه گفتند؟ مقام معظم رهبری چه گفت؟ مراجع تقلید چه گفتند؟ بابا کسی که با چشمش ماه را ببیند حق ندارد تقلید کند. مثلاً جنایت آمریکا قابل تقلید است؟ ندیدید آمریکا با شما چه کرد؟ در هواپیمای مسافربری زد، در کشتی زد، بمباران کرد. جنایتی به ذهن کسی میآید که آمریکا مرتکب نشده است؟ این هم باید ببینیم سیاسیون ما چه میگویند. سیاسیون هرچه میخواهند بگویند. من خودم جنایت آمریکا را دیدم. تقلید عالم از عالم، این مدی که هست همینطور است. مدپرستی، یک کسی یک کاری کرده بدون اینکه بفهمیم چرا، اینجا دیدید همه کتها اینجا دکمه دارد. ما هرچه فکر کردیم این چطور … یک کسی آمده اینجا چهار تا دکمه کرده و ما هم یاد گرفتیم. حتی عبادتهایمان را حق نداریم ببینیم چه کسی چطور عبادت میکند. قاریان یک صلواتی را در ایران باب کردند که من هرچه وارسی کردم مدرکش را پیدا نکردم. در قرآن نیست، در روایت نیست، شیعه و سنی هم نگفتند. صلواتی که رسم کردند این است. نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. «الهم صل و سلم و زد و بارک…» این را چه کسی گفته است؟ این حرف درستی است ولی این را نگفتند. پس چیست؟ آیه قرآن آمد که (إِنَ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً) (احزاب /56) این آیه قرآن است و سوره احزاب است. از پیغمبر پرسیدند: «کیف نصلی» خدا که گفته: صلوات بفرست، چگونه صلوات بفرستیم؟ فرمود بگویید: اللهم صل علی محمد و آل محمد! صلوات استاندارد این است. «اللهم صل و سلم و زد و بارک…» را هیچ شیعه و سنی نگفته است. قاریان درآوردند. حالا چهار تا قاری در مصر میگویند و ما هم تقلید میکنیم. تقلید باید مبنا داشته باشد. یک کسی یک کار غلطی میکند همه یاد میگیرند. عالم از عالم غلط است. مدپرستی یعنی چه؟ یعنی خودت یکوقت یک زمانی یک جوانی با زلفهای خیلی بزرگی آمد گفت: آقای قرائتی، قیافه من حرام است؟ گفتم: نه، گفت: بعضی میگویند… گفتم: خودت انتخاب کردی یا تقلید کردی؟ اگر خودت انتخاب کردی، انتخاب خودت ارزش دارد. اما اگر یکوقت او چنین کرد، تو چنین میکنی، یعنی تقلید کورکورانه، عالم از عالم ممنوع، جاهل از جاهل ممنوع، پیداست دیگر… عالم از جاهل خیلی بد است. مدهایی که داریم خیلیها نه… خودمان میدانیم خانه باید چطور باشد ولی میگوییم: نه، نقشه مهندسی است. ما یکجا رفتیم، در ادارهای بود. راهرویی داشت، سقفش خیلی پایین بود و همینطور به پیشانی من میخورد. گفتم: چقدر سقف پایین است؟ گفتند: هیچی نگو اینجا نقشه مهندسی است. گفتم: برو دنبال کارت! مهندس اتاق را ساخته و من هم آدم هستم میخواهم نفس بکشم. یک کسی پزشک میرفت، پول میداد و دارو میخرید و نسخه میگرفت ولی نمیخورد. گفتند: دکتر میروی پول میدهی، نسخه میگیری پول میدهی پس چرا داروها را نمیخوری؟ گفت: اما میروم دکتر پول میدهم چون دکتر میخواهد زندگی کند، باید پولها را بگیرد و زندگی کند. دارو هم میخرم چون داروسازی میخواهد زندگی کند و باید داروها را بفروشد. من هم میخواهم زنده بمانم، این همه دارو بخورم، میمیرم. او میخواهد زندگی کند و من هم میخواهم زنده بمانم.
4- تقلید عالم از جاهل، بدترین نوع تقلید
این عالم از جاهل، دخترعمویش کنکور قبول شده، این هم خودش را به آب و آتش میزند کنکوری شود. حالا ممکن است شما مغز کنکوری نداشته باشی ولی یک هنر دیگر داشته باشی. آخر خواستگار آمده هیچ کدام از دوستان ما هنوز ازدواج نکردند، یک کسی تشنه است، میگوییم: آقا آب، میگوید: نه من نمیخورم، چون دوستان من آب نخوردند. تشنه هستی آب بخور، چه کار به دوستانت داری. دختر بزرگ بیرون نرفته، دختر دوم گیر کرده است. بابا ممکن است دختر اول نمیخواهد ازدواج کند، دختر دوم بخواهد ازدواج کند، چرا راهبندان است؟ اینها یک تقلیدی… در اولین فرصتی که زمینه برای ازدواج پیش میآید، حدیث است از خودم نیست. اول خواستگاری که میآید اگر اخلاقش، دینش، سلامتیاش را پسندیدید، سلامتی فکری و جسمی، اگر پسندیدید رد نکنید. ممکن است رد کنید، ما افراد زیادی داشتیم که خواستگارهای زیادی داشتند و بعد کم کم خواستگارهایشان تمام شده است. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار) من در مسجد دانشگاه وسط هفته نماز جماعت میخوانم، هروقت تهران باشم. همان جایی که نماز جمعه هست، شنبه، یکشنبه، دوشنبه گاهی ما میرویم. دختر خانمی برای من نامه نوشته بود، نامه را باز کردیم، دیدیم نوشته خدا لعنت کند پدرم را، (خنده حضار) خدا لعنت کند مادر را، عه… (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا) (بقره /83) خدا لعنت کند رئیس دانشگاه را (خنده حضار) ای بابا، خدا لعنت کند پزشک مشاور مرا، ای بابا… نامه لعنت نامه بود. حالا چته؟ خواستگارهای زیادی داشتم، پیش دانشگاهی، سال اول دانشگاه، سال دوم، با هرکس مشورت کردم، پدرم گفت: صبر کن لیسانس بگیری. مادرم گفت: صبر کن لیسانس بگیری. استاد دانشگاه گفت: صبر کن لیسانس بگیری. مشاور… همه گفتند: صبر کنید. ما صبر کردیم لیسانس گرفتیم، خواستگارها یک مرتبه کم شد. کم شد، خواستگار، گفتند: برو فوق لیسانس، رفتند فوق لیسانس دیگر اصلاً کسی در خانه ما را نمیزند. خدا چهارتایی آنها را لعنت کند. چرا باید اینطور باشد؟ آن کسی که امکان دارد ازدواج کند، ازدواج کند. عالم از عالم، آدم میفهمد که این آدم غلط است. همه دورش هستند، خوب دورش باشند، من میدانم، من از این گناه سراغ دارم. من دیدم این گناهکار است و من با گناهکار دوست نمیشوم. آقا باقیها دوست شدند، باقیها هرکاری میخواهند بکنند. عالم از جاهل، جاهل از عالم درست است. این همان است که میگوییم: به کارشناس رجوع کنید. پس چهار رقم تقلید داریم سه تا غلط است و یکی درست است. این یک مسأله است. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» در این جلسه با این نوجوان آشنا شدیم، آوردند پیش من گفتند: قاری است. تا گفتند: قاری است گفتم پس از وجود ایشان هم استفاده کنیم. گرچه من این را گفتم. این هم یک قصه دارد برای شما بگویم. از من آمدند… خواهش میکنم آقایانی که روحانی هستند، طلبه هستند، استاد دانشگاه، معلم و مربی، با عنایت گوش بدهند این قصه شیرین است. به من گفتند: شما بیا مسجد دانشگاه نماز جماعت بخوان. جمعهها که نماز جمعه هست، شنبه، یکشنبه… گفتم: به شرطی میآیم که تفسیر هم بگویم. گفتند: دانشجوها صبح تا ظهر سر کلاس هستند. نماز و ناهار میآیند و دوباره باید سر کلاس بروند و وقت ندارند. گفتم: تفسیر ده دقیقهای، خسته هستند. پنج دقیقهای خسته هستند. یک دقیقهای… خسته هستند، نیم دقیقهای! گفتند: شما در نیم دقیقه تفسیر میگویید؟ گفتم: امتحان کنید. گفتم: ساعت را ببینید. ثانیه شمار! در قرآن بارها گفته: «کلوا» یعنی بخورید. تنها آیهای که همه مردم به آن عمل میکنند همین آیه است، «کلوا» بخورید. هرجا میگوید: بخورید، کنار بخورید یک چیزی آورده است. یکجا میگوید: «کلوا… و اشکرُوا» خوردی شکر خدا را هم بکن. یعنی شکم باید رابطه با خدا داشته باشد، حالا که سیر شدی، الحمدلله، یکجا میگوید: «کلوا… انفقوا» به فقرا هم انفاق کن. «کلوا… اطعموا» به دیگران هم اطعام کن. یکجا میگوید: «کلوا لا تسرفوا» خوردی اسراف نکن. «کلوا و اعملوا صالحا» خوردی از انرژی آن یک کار خوبی انجام بده. پس کلوا کلوا هست، اما بخور بخور نیست. کنار خوردن یک مسئولیتی هم هست. والسلام علیکم و رحمة الله! این تفسیر سی ثانیهای. قبول کردند وگفتند: علمی حرف بزن. گفتم: چرا؟ گفتند: اینجا دانشگاه تهران است، ده دوازده سال پیش که رفتم، گفتند: شصت هزار جمعیت دارد و بعضی استادها استاد تمام هستند. استاد تمام در دانشگاه یعنی آیت الله العظمی به اصطلاح ما آخوندها، یعنی بالاترین درجه… گفت: بعضی از اینها پروفسور هستند، استاد تمام هستند پس علمی حرف بزن. گفتم: علمی یعنی چه؟ گفت: مثلاً از این آیههای ساده نخوان، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» به پدر و مادرت احسان کن. به استاد دانشگاه نباید گفت: به پدر و مادرت احسان کن. به بچه باید گفت: بچه، به پدر و مادرت احترام بگذار. به استاد دانشگاه و پروفسور که نمیشود… به آیت الله که نمیشود گفت… دیدم عجب اینها قرآن را علم نمیدانند. گفتم: امروز به شما حالی میکنم که علم چیست. بلند شدم روی تخته دانشگاه نوشتم «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». شما همین کلمه را بخوانید. قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»
5- دقت و تأمل در کلمات قرآن کریم
این آیه علمی که نیست. به پدر و مادرت احسان کن، اما از همین جمله، بیست نکته علمی بیرون بکشیم. چطور؟ اما گفته: «بال» این ب در ادبیات عرب یعنی بچسبد، بای الصاق، دو نامه را که با سنجاق میچسبانند، میگویند: الصاقی، الحاقی یا پیوست. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» یعنی احسانت به پدر و مادر بچسبد. یعنی چه؟ یعنی مادرت مریض شد، خودت او را دکتر ببر. نگو تاکسی تلفنی برو. غذا را در دهان مادرت بگذار، نگو برنج بپز و بخور. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» بچسبد. 2- قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته «بالابوین احسانا» ابَوین و والدین فرق دارد. عربها به پنج نفر أب میگویند، به پدر و مادر «أبوین» میگویند. به عمو هم أب میگویند. به معلم هم أب میگویند. به رهبر هم أب میگویند، (مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ) (حج /78) به پدر زن هم أب میگویند. نگفته: «بالابوین احسانا» گفته: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». حساب والدین از همه جداست. 3- قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته: «بالوالدین مؤمنین»،«وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» چه مؤمن باشند و چه کافر. پدر و مادر بد هم بودند باید به آنها احسان کرد. قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته «بالوالدین حیاً»، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» چه زنده باشند و چه مرده. قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته چه زمانی، نماز ما زمان دارد. یک دقیقه قبل از وقت نماز بخوانی باطل است. روزه زمان دارد، ماه رمضان، حج زمان دارد، ماه ذی الحجه. زکات زمان دارد وقتی گندم را درو کردی. واجبات دیگر زمان دارد، اعتکاف زمان دارد، روزه زمان دارد، جهاد زمان دارد. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» زمان ندارد. دیپلم یا رهبری، لیسانس یا فوق لیسانس، «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» هرکس در هر زمان و در هر رتبهای که هست. قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». نگفته: «بالوالدین انفاقا» انفاق یعنی پولش بدهید. نگفته به پدر و مادر پول بده. پدر و مادر خیلی وقتها پول نمیخواهند، محبت میخواهند.
6- برخورد با والدین، بر اساس احسان، نه عدالت!
قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته: «بالوالدین عدل و احسان» باقی مردم را خدا یک آیه دیگر داریم جای دیگر. میگوید: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ) (نحل /90)با مردم عدالت و احسان، ولی پدر و مادر را خدا عدالت را برداشته، نگفته «بالوالدین عدل و احسان» چرا باقی مردم عدل و احسان، پدر و مادر فقط احسان؟ عدل نیست؟ عدل یعنی عدالت، عدالت یعنی تعادل، تعادل یعنی تو یکی و من یکی، موشک جواب موشک، تو یکی و من هم یکی، لذا قرآن گاهی وقتها میگوید: به پیغمبر گفتند: ابتر، میگوید: من ابتر هستم؟ (إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ) (کوثر /3) خودش ابتر است. خُلی، من خل هستم؟ (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ) (بقره /13) خودش خل است. اما اگر پدر به بچهاش گفت: احمق، بچه بگوید: من احمق هستم؟ خودت احمق هستی. (خنده حضار) با مردم تعادل، بد گفتند بگو خودت هستی. اما به پدر و مادر، باقی مردم «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» اما نسبت به والدین فقط«وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». عدل نه او زد و من هم زدم. عه… این فحش داد و من هم فحش دادم. ابداً، حتی حدیث داریم میگوید: اگر کتک هم زد، هیچی نگو. قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته: «بالوالدین الاحسان» «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نگفته «بالوالدین الاحسان» فرق احسان و الاحسان چیست؟ الاحسان الف و لام که میآید، احسانی است که تو انتخاب میکنی. احسان بی الف و لام یعنی هرچه او انتخاب میکند. هرچه او میگوید نه هرچه تو میگویی. میگوید: این میوه، شما میوه دیگر نخر! برویم حمام، برویم پارک، برویم نماز جمعه، برویم خانه عمه، برویم خانه خاله، هرچه او میگوید، این فیلم را ببینم. این کانال، آن کانال، هرچه او انتخاب میکند، نه هرچه تو انتخاب میکنی. قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» چهار بار تکرار شده است. تکرار راز دارد. سال 365 روز است. 365 کلمه «یَوم» در قرآن است. سال دوازده ماه است، دوازده بار کلمه «شهر» در قرآن است. «شهر رمضان» یعنی ماه رمضان. کلمه شهر یعنی ماه. سال دوازده ماه دارد دوازده تا شهر در قرآن است. سال 365 روز است، 365 کلمه «یوم» در قرآن است. 115 کلمه دنیا در قرآن است و 115 کلمه آخرت در قرآن است. اینکه چیزی را یکبار گفته، چیزی را دو بار گفته، مثلاً کلمه سختی دوازده بار است. «عسر» کلمه «یُسر» آسانی 36 بار است. (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً) (انشراح /6) جای دیگر قرآن داریم (سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً) (طلاق /7) یعنی سختی دوازده ولی گشایش 36 بار یعنی با هر سختی سه آسانی تضمین شده است.
7- احسان به والدین، پس از بندگی خدا
یکی دیگر… قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» چهار بار در قرآن تکرار شده و چهار بار هم کنار توحید است. میگوید: (أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ) (یوسف /40) بندگی نکنید جز از خدا، فقط بنده خدا باشید. بعد از خدا میگوید: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» یعنی «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» کنار خدا قرار گرفته است. یعنی بعد از خدا، پدر و مادر. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» قاری: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» این «بالوالدین» باید قبلش یک چیزی باشد، مثلاً میگوییم: «قال الله» خدا گفته،«وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» ، «امر الله» خدا امر کرده «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». «حکم الله» خدا حکم کرده «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». این قبل از «وَ بِالْوالِدَيْنِ» باید چیزی باشد. این جمله قبلش است، (وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا) (اسراء /20) این قضی یعنی چه؟ «قضی» به دستورهایی قضی میگویند، که قابل تغییر نیست. یعنی قانون «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» در هیچ دینی تغییر نمیکند. قضاوت خدا این است که آسمانها هفت تاست، یعنی هیچوقت هشت تا نمیشود. «وَ قَضى رَبُّكَ» قضاوت خدا این است. قضاوت به فرمانهایی است که قابل تغییر نیست. تازه نگفته «قضی الله» گفته «قضی ربک» ربّ یعنی چه؟ ربّ یعنی مربی، خدا «ربّک» یعنی مربی تو، مربی تو گفته به پدر و مادر احسان کن، یعنی چه؟ یعنی اگر میخواهی تربیت شوی، امور تربیتی، به پدر و مادرت احسان کن تربیت میشوی. چطور؟ من مادرم را میبینم. دست مادرم را میبوسم. وقتی خم شدم، دست مادرم را بوسیدم، به مادرم احسان کردم و محبت کردم و خودم تربیت شدم. یعنی غرور و تکبرم را میشکنم. من مرد هستم و تو زن هستی. من باسواد هستم و تو سوادت کمتر از من است. وقتی آدم به پدر و مادرش احسان میکند، مثل آدمی که لباس میشوید. آدمی که لباس میشوید ضمن اینکه لباسش پاک میشود، دستش هم پاک میشود. عرق بدنش هم درمیآید. غذایش هم هضم میشود و ایام فراغتش هم پر میشود. درست است اگر با او مصاحبه کنند و بگویند: چه میکنی؟ میگوید: لباس میشوم اما درست است، اسمش این است که لباس میشویی اما کسی که لباس میشوید ایام فراغتش پر میشود، ورزش هم میکند. لباسش که تمیز شد شاد میشود، کسی که لباسش تمیز را دید شاد میشود. اگر برای کسی لباس بشوید محبت او هم در دل او تقویت میشود. پوستش این است که دارد لباس میشوید اما درونش هم چیزهایی هست.
8- نماز، مظهر همه کمالات بشری
مثل نمازی است که میخوانیم. شما نماز که میخوانید ظاهرش این است که الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، همه چیز… من هرچه فکر کردم، چند سال است در نماز دارم فکر میکنم. کمالی نیست مگر اینکه در نماز هست. مسائل سیاسی، حضور در صحنه، قد قامت الصلاة، همه حاضر میشوند. عدالت، پیشنماز باید عادل باشد. عادل باشد یعنی چه؟ یعنی در عمرش گناهی نکرده باشد، نه، یعنی من از او گناه ندیدم. ممکن است شما بگویی: آقای قرائتی تو خودت، خودت را عادل میدانی، لازم نیست بپرسی. شما که از من گناه ندیدی میتوانی پشت سر من نماز بخوانی. نظم در نماز هست، صفها باید منظم باشد. خورشید در نماز هست برای تشخیص ظهر، (لِدُلُوكِ الشَّمْس) (اسراء /78) ماه در نماز هست برای نماز اول ماه، وسط ماه، آخر ماه، ستاره در نماز هست برای تشخیص قبله، آب در نماز هست برای وضو و غسل، خاک در نماز هست برای سجده و تیمم. یاد شهدا در نماز هست، مهر کربلا، مردمی بودن در نماز هست. در نماز نمیگوییم: صف اول برای بنز سوارها، صف دوم برای تویوتا، صف سوم برای پژو تا برسد به موتورگازی، نه اینطور نیست که همه با هم بحول الله و همه با هم سمع الله. ورزش در نماز هست، توحید در نماز هست. نبوت در نماز هست. حق سگ در نماز هست. شما اگر سگی تشنه هست حق نداری وضو بگیری. باید آب را برای تشنگی سگ بگذاری و تیمم کنی. تکیه به خود در نماز هست. شما در نماز نمیتوانی بگویی: الله اکبر آنوقت تکیه بدهی، «الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم…» ابدا، مریض باشی حسابش جداست. آدم سالم حق ندارد به چیزی تکیه بدهد. یعنی باید روی پای خودت بایستی. اگر غذای شما حرام باشد نمازت باطل است. یعنی نماز به تغذیه، نماز با فقرا، 27 آیه قرآن، نماز و زکات با هم هست. یعنی نماز خواندی زکات هم بده. اصلاً نماز بی زکات قبول نیست، مثل زنی که یک گوشواره دارد، اصلاً عروس نمیرود. مهندسی قرآن خیلی مهم است که دست به هرجایش بزنی موج میزند. علامه طباطبایی در تفسیر آیه 101 سوره بقره میگوید: این آیه یک میلیون و دویست هزار رقم معنا دارد. یک کلمه در قرآن است، زن و شوهر لباس هستند. آیهاش این است (هُنَ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن) (بقره /187) زن و شوهر لباس هستند. پنجاه نکته در یادداشتهای من هست، لباس هستند یعنی چه؟ حدیثها هم همینطور است. شما آینه در جیبتان هست؟ هیچکس آینه ندارد… ندارید… یکی آنجا هست. زود بیاورید. تشکر… زمان طاغوت، یک حدیث دیدم، این است «المومن مراه المومن» (بحارالانوار، ج 71، ص 268) مؤمن آینه مؤمن است. یک آینه در خانه بود بلند شدم راستش ایستادم، گفتم: مؤمن آینه مؤمن است یعنی چه؟ 1- آینه فقط زشتی را نمیگوید، زیبایی را میگوید، اگر میگوید: اینجا سیاه است، آن طرف هم میگوید: اینجا سیاه نیست. تو مثل آینه باش یعنی اگر بدیاش را گفتی، بگویید… خوبیاش را هم بگو. 2- آینه مثل ذرهبین عیب را بزرگ نمیکند، تو عیب مردم را بزرگ نکن. آینه یواشکی به خودت میگوید، بی سر و صدا میگوید، تو هم عیب را بی سر و صدا بگو. آینه روبرویت میگوید و پشت سرت غیبت نمیکند. به خودت عیبت را میگوید ولی پشت سرت نمیگوید. تو هم مثل آینه عیب را روبرو بگو و پشت سرش نگو. آینه وقتی عیبت را میگوید، غرض و مرض ندارد، تو هم اگر عیب کسی را میگویی با غرض و مرض نگو که من این را بکوبم، خرابش کنم، تحقیر کنم. عیب را بگو ولی غرض نداشته باش. آینه مراعات پست و مقام را نمیکند، آیت الله العظمی باشد، رئیس جمهور باشد، هرکس باشد میگوید: اینجا سیاه است. تو حرفت را بزن و مراعات نکن که این آقا پروفسور است، این آقا دانشمند است، این آقا چیست… حرف حقت را بزن. آینه چرا عیب مرا میگوید؟ چون خودش جلا دارد، اگر گلی باشد عیب مرا نمیگوید. آینه وقتی عیب مرا میگوید که خودش پاک باشد. شما وقتی حرفت اثر دارد که خودت عیب را نداشته باشی. اگر خودت عیب داشته باشی… همینطور هی به ذهنم آمد نوشتم تا نوزده مورد، رفتم برای طلبهها کلاس داشتم گفتم. اینها برای قبل از انقلاب است. طلبهها یک چیزهایی به ذهنشان آمد نوشتند، سی نکته شد. یک حدیث «المؤمن مرآة المؤمن» مؤمن آینه مؤمن است. یک حدیث کوچولو چقدر معنا دارد. «هُنَ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» زن و شوهر لباس هستند، پنجاه نکته گیر من آمده است. البته من هم باسواد نیستم و یک طلبه معمولی هستم، ما نفهمیدیم اسلام چیست، نفهمیدیم نماز چیست؟ نفهمیدیم. این را بدهید آقازاده… ببخشید… ما باید خودمان خودجوش یک کلاسهایی داشته باشیم، یک شماره اسلام شناس، آقازادهها یک تلفن از اسلام شناس باید داشته باشیم. صلواتی بفرستید (صلوات حضار) بخاطر بد عمل کردن بعضی از مسئولین، عمدی بود یا سهوی بود یا خطا بود، خط سیاسی بود باید قیامت جواب بدهند ولی یک کارهایی در جمهوری اسلامی شد، اختلاس، کارهای بدی شد، کار بد هم آدم ناراحت میشود. حالا که اینطور شد دیگر ما نماز جمعه نمیرویم. دیگر ما انتخابات شرکت نمیکنیم ما دیگر… انقلاب را ول کنیم. این هم باید برای شما بگویم. خوب گوش بدهید. چون این را اگر به شما نگفته باشند، تا حالا خواهند گفت. سه جمله هست از یکی از اساتید این سه جمله یادگاری از من، 1- [پای تخته مینویسند.] توجیه کنیم بگوییم: همه آدمها خوب هستند، همه کارها خوب هست. توجیه حماقت است. یعنی آدم باید خیلی آدم احمقی باشد که عیبها را نبیند. مگر ما خر هستیم؟ ما میفهمیم. توجیه نکنید چون حماقت است. تضعیف هم جنایت است. چرا؟ مثلاً میگوییم: حالا که اینطور شد ما دیگر با انقلاب نیستیم. تضعیف جنایت است. برای اینکه در ایران که کودتا نشد. انقلاب شد از همه شهر و روستا، کوچه و خیابان جوشید جوشید و از همه جا شهید دادند تا انقلاب درست شد. حالا ما نماز جمعه نرویم و به انقلاب پشت کنیم، خون شهدا چه میشود؟ تضعیف کنیم نظام را جنایت است. تکمیل رسالت است. رسالت یعنی مسئولیت، مسئولیت ما این است که عیبها را برطرف کنیم. توجیه حماقت است و تضعیف جنایت به خون شهداست. تکمیل رسالت است. مسئولیت ما این است که… یک سؤال: اگر بیست نانوایی بهداشتی نبود و بستند. ما دیگر نباید نان بخوریم؟ نه دیگر ما نان نمیخوریم. سی تا مغازه را بستند. بگو هزار تا مغازه را بستند. هزار تا نانوایی را ببندند، ده هزار نانوایی را هم دکانش را ببندند، اداره بهداشت باز هم ما نان را باید بخوریم. آقا این همه تصادف در جاده میشود، سالی دهها هزار انسان در جادهها کشته میشود، بگویید: حالا که دهها هزار جوان کشته میشود پس ما دیگر سوار ماشین نمیشویم. پس ما دیگر نان نمیخوریم. این درست نیست. ما باید جلوی فساد را بگیریم با هر توانی که داریم اما دست از نظام نباید برداریم و باید مثل آینه شفاف بگوییم. در جلسه امروز دو مسأله گفتم. یکی «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» حرفهایم که تمام شد در دانشگاه و از «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» نکات بیرون کشیدم، گفتم: آقایان، اینها را میدانستید؟ گفتند: نه! ما همینطور میگفتیم«وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» رد میشدیم. نمیدانستم از«وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» اینقدر حرف درمیآید. ما مثلمان مثل عوام است. میگوییم: نفت، میگویند: همین است که در چراغ است. اما دنیای پتروشیمی از نفت هزارها چیز درمیآورد. ما هنوز مزه قرآن را نچشیدیم، مزه تفسیر را نچشیدیم. هنوز دین را نشناختیم. امیدواریم که هم دین را بشناسیم، هم عاشقانه عمل کنیم، هم دین را سالم به نسل بعد برسانیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- خداوند به چه کسی فرمان میدهد به پیامبران پیشین اقتدا کن؟ 1) پیامبر اسلام 2) حضرت ابراهیم 3) حضرت موسی 2- کدام نوع تقلید درست است؟ 1) جاهل از عالم 2) عالم از عالم 3) هر دو مورد 3- آیه 43 سوره نحل چه فرمانی میدهد؟ 1) ذکر و یاد خدا 2) سؤال از عالمان 3) رسیدگی به سائلان 4- سفارش خداوند دربارهی والدین چگونه است؟ 1) احسان به والدین 2) عدالت با والدین 3) هر دو مورد 5- احسان به والدین در قرآن، پس از چه فرمانی آمده است؟ 1) اقامه نماز 2) انفاق به نیازمندان 3) توحید و یکتاپرستی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1049