responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1086

موضوع: توجه ويژه به قرآن در ماه رمضان

تاريخ پخش: 25/6/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز بحث را ماه رمضان 86 در محضر مبارک برادران و خواهران يزدي هستيم.  اين بخث را جوري ديگري گوش دهيد که دنبال اين بحث حرکتي شود در رمضان، يک نهضتي شود نهضت تدبر و نهضت تفسير. اصلاً قرآن در اهميتش اينکه قرآن در سوره يونس آيه 61، مي‌فرمايد: («وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ») (يونس/61) آيه مي‌گويد: به پيغمبر مي‌گويد: پيغمبر، خداوند («كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا») خدا شاهد سه چيز است: يک تمام کارهايي که تو مي‌کني. دوم تلاوت قرآن سوم تمام کارهايي که همه امّت انجام مي‌دهند.

 يعني خدا بر سه چيز حضور دارد. کارهاي شخص پيغمبر، کارهاي همه مردم و تلاوتي که در قرآن داري. تلاوت پيامبر يک کفه ترازو وتمام کارهاي مردم و تمام کارهاي  پيغمبر هم يک کفه ترازو قرار دارد. («وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ») بعني در هر شأني و مقامي که هستي يا در هر کاري که داري. دوم: («وَمَا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ») قرآني که مي‌خواني. سوم: («وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا») کارهايي که همه شما انجام مي‌دهيد. من شاهد بر تمام اينها هستم. اهميت تلاوت، چون ماه رمضان ماه تلاوت قرآن است، تلاوت قرآن چقدر مهم است که خداوند وقتي مي‌خواهد بگويد که من حضور دارم، يعني من برهمه کارهاي شما حضور دارم بر همه کارهاي پيغمبر حضور دارم بر تلاوتي که تو داري حضور دارم. يعني تلاوت پيغمبر در برابر همه کارهاي پيغمبر است. خيلي ماه رمضان ماه مهمي است. اين يک مسئله است.

1 شادي‌هاي مثبت و منفي در قرآن

مسئله دوم ما يک شادي مثبت داريم يک شادي منفي. شادي‌هاي منفي در سوره رعد آيه 26 داريم. شادي دو رقم است: شادي منفي و بد: سوره رعد آيه 26 مي‌فرمايد: («وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ») (رعد/26). «(وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا») يعني بعضي‌ها شاد هستند به دنيا، ماشينش را عوض کرده، مبلمانش را عوض کرده است. فرشش را عوض کرده است يا خانه اش را عوض کرده است. و دلش خوش است به اينکه خانه اش خشتي بود، آجري بود، سنگ شد. نمي‌دانم سنگ فلان متر شد يا فلان نوع شد. بعضي‌ها شاد هستند به دنيا. در سوره توبه 81 يک شادي ديگر داريم.  بعضي‌ها شاد هستند به اينکه وقت جنگ جيم شدند. يا از ايران در رفتند يا جبهه نرفتند و مي‌گويند که خوب شد که جبهه نرفتيم. پسر عمه يا پسر خاله مان يا همسايه مان رفت و الآن ترکش خورده و عضوي از او ناقص شده است. بعضي‌ها هم شاد هستند به جيم شدن، شادي بد. فرح المخلفون. قرآن مي­فرماييد بعضي‌ها  شاد هستند به اينکه جيم شدند و سربازي نرفتند و خوشحال هستند که از زير مسئوليت در رفتند. سختشان بود مال و جان بدهند. شادي به دنيا، شادي به فرار، اينها شاديهاي منفي هستند. سوره آل عمران آيه 188 بعضي‌ها به چي شاد هستند. شاد هستند به چيزهايي که دارند يفرحون مثلاً چند تا پسر دارم چند تا دختر دارم مدير کجا هستم کدام پست را دارند پس انداز دارم. يحبون بعد هم محبت دارند. خوششان مي‌آيد به اينکه حمد و ستايش شوند در برابر کارهايي نکرده اند.. هنوز مهندس نشده خوشش مي‌آيد بهشان بگويند مهندس هنوز دکتر نشده بهش مي‌گويند دکتر خوشش مي‌آيد قرآن مي‌گويد: («يحِبُّونَ») يعني خوشش مي‌آيد به کارهايي که انجام نداده‌اند يک عده‌اي الکي خوش هستند. خوشش مي‌آيد که الکي به او بگويند دکتر يا مهندس يا آيت الله. خوشش مي‌آيد که به او بگويند پهلوان يا قهرمان و دلشان به همين چيزها خوش است.

2- دل خوشي به حزب و دسته و گروه

يک فرح منفي ديگر داريم سوره روم آيه32  («مِنْ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ») (روم/32) مقام معظم رهبري امسال را سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي فرمودند. («فَرَّقُوا دِينَهُمْ») يعني در دين و مکتب شاخه شاخه شدند و مي‌فرمايد:(«كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ») هر دستهاي هم خوشحال است. يک عده به اسم عارف ذکر مي‌گويند جيم‌ها را کنار گذاشته‌اند يعني از جيم‌ها جيم مي‌شوند. از جبهه رفتن جيم مي‌شوند از نماز جمعه جيم مي‌شوند از جماعت جيم مي‌شوند. يعني از نمازجمعه، جبهه و جماعت جيم مي‌شوند دلشان خوش است که عارف هم هستند. («كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»). اينها شادي منفي است. دلشان به چي خوش است به اينکه کنار فلاني چايي خورده عکس گرفته.  اما جمع کردن ميراث فرهنگي هميشه خوب نيست چون هر ميراث فرهنگي ارزش ندارد که بخواهند جمع کنند.

 امام صادق منزل يکي از يارانش رفت و گفت اين خانه شما تنگ است خفه نمي‌شويد؟ ناراحت نمي‌شويد؟ گفت اين ميراث فرهنگي است. منزل ابوي  است امام صادق گفت: اگر باباي تو  فقير بود تو هم بايد فقيرانه زندگي کني  شرايط اون موقع با الان فرق دارد. تو جور ديگر زندگي کن.                    

3- ارائه الگوهاي نادرست از اسلام

من عارفي را ديدم که چقدر خُل بود. روي لباسهايش آش رشته ريخته شده بود و خشک شده بود. ناخن هايش  سياه بود. وارد اتاقي که شد شخصي از جايش بلند شد گفت: اين آقا از من الله به الي الله رسيده سير سلوک رفته و از شخص تعريف کرد. گفتم: آقا اگر دين خروجيش اين است من به اين دين کافر هستم. اگر فارغ التحصيل دين اين آقاست که اينقدر کثيف است. اصلاً من اين دين را قبول ندارم. بعد هم اسمش را مي‌گذارند ملامتيه يعني يک جوري زندگي کنيد که مردم بگويند اه اه  و وقتي که مردم اه اه گفتند و به تو پشت کردند آنوقت تو به خدا وصل مي‌شوي. راه وصل به خدا از گفتن اه مردم است؟ گاهي وقتها افراد خل مي‌شوند(«كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ») (مؤمنون/53) بايد مواظب باشيم گاهي انسان دلش به عبادتش خوش است.

بعضي حاج خانم‌ها هستند صف اول مسجد مي‌نشيند و دلشان به عبادتشان خوش است در ماه رمضان دخترهاي جواني که مي­آيند مسجد اين حاج خانمها مي­گويند: اينها کي هستند اينها مسلمانان ماه رمضان هستند اينها قرتي‌هاي خيابان هستند. کلمه قرتي مي‌گويد، کلمه نامسلمان مي‌گويد، کلمه‌هاي زشت مي‌گويند. و بعد هم فکر مي‌کند چون هر روز  صف اول مي‌نشينند مرغ بهشت هستند. و دلشان خوش است به اين سجاده دو کيلويي.

بعضي‌ها مسجد را ارث پدرشان مي‌دانند و اجازه نمي‌دهند کسي اذان بگويد و يا پيشنهاد بدهد شايد کسي بار اولش است بيايد مسجد و پيشنهاد بدهد مي‌گويند آقا شما سالي دو بار به مسجد مي‌آيي حالا مي‌خواهي پيشنهاد بدهي؟ نه ممکن است کسي بار اولش باشد که به مسجد مي‌آيد و حرف تازه هم براي مسجد داشته باشد. دلمان خوش است، چند هزارتا کتاب داريم يا چند هزار تا شعر حفظ کرده ايم.  

4- دل خوشي به عبادات، مايه غرور و نابودي عمل

سوره مومن آيه 83 بعضي‌ها دلشان به علمشان خوش است. («فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنْ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون») (غافر/83) يعني دلش به علمش خوش است. حالا يک ليسانسي يک اجازه اجتهادي. يک علمي دارد («فَرِحُوا» )دلش به علمش خوش است. مي‌خواهيم بگوييم قرآن مي‌گويد يک سري مردم  الکي خوش هستند دلشان به جماد خوش هستند. ماشين جماد است. مبلمان جماد است. قالي جماد است. خانه سنگي و مرمري و فلان جماد است، بعضي‌ها به جماد خوش هستند. تو يک انسان هستي و انسان نبايد دلش به جماد خوش باشد. بعضي‌ها دلشان به فرار خوش است. بعضي‌ها به ستايش‌ها  و تملّق‌ها دلشان خوش است بعضي‌ها به مکتب و ايدئولوژي خود دلشان خوش است.  بعضي‌ها به مدرک دلشان خوش است. اينها همه خوشي‌هاي منفي هستند.حال اگر بخواهيم  خوشي مثبت داشته باشيم چه کنيم؟ قرآن مي‌فرمايد: سوره يونس آيه 58 («قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ») (يونس/58) شاديهاي مثبت اگر مي‌خواهيد دلتان خوش باشد به اينها خوش باشد: به فضل و رحمت خدا.  بعد مي‌گويد: فبذالک يعني به اينها نه به چيزهاي ديگر. حالا فضل خدا چيست؟ رحمت خدا چيست ؟ که ما بايد دلمان را به فضل و رحمت خدا خوش کنيم. آيه بعدي مي‌گويد: يا ايها الناس به قرآن دلتان را خوش کنيد. بگو جاءتکم موعظ موعظه آمد شفا آمد، هدايت آمد و رحمت آمد. قرآن مي‌گويد من موعظه هستم يعني اگر خواب هستيد بيدارتان مي‌کنم مرضهاي تکبر، کفر، حرص، حسد، انحراف. مرض­هاي روحي را شفا مي‌دهم خوابهايتان را بيدار مي‌کنم، من هدايت هستم، رحمت هستم، بعد مي‌گويد: («بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا» )به رحمت و فضل خدا. اول يک آيه مي‌گويد مثل اينکه مي‌گويد اين قرآن موعظه است. موعظه يعني خواب  را بيدار مي‌کند. اين قرآن مرض‌هاي صدر، کينه و تکبر را از بين مي‌برد. قرآن رحمت است قرآن هدايت است. بعد مي‌گويد اگر مي‌خواهيد شاد شويد به اينها شاد شويد. ماه رمضان ماه قرآن است.

5- ماه رمضان، ماه بازگشت به قرآن

 ماه رمضان ماه قرآن است و اصلاً پُز رمضان به قرآن است. در دعا مي‌خوانيم («شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» )(بقره/185) پز رمضان به روزه نيست به قرآن است. راه عملي اين صحبت ها، اول که هر کاري بسيج مي‌خواهد وقتي حديث داريم که جامعه مثل يک انگشت است بايد همه انگلشتان متحد شوند تا بتوانند کاري را انجام دهد. همه بايد با هم باشند بيست و هشت سال از انقلاب گذشته است هنوز تفسير قرآن در مسجدها جا نيافتاده است. البته شروع شده است در همين يزد شما ده‌ها هزار نفر در مسابقه شرکت کرده‌اند و ده‌ها هزار جلسه تفسير در همين يزد شما هست. ولي هنوز زيارت عاشورا بيشتر است نبايد از زيارت عاشورا کم کرد. يعني اگر در تهران 300 جلسه عاشورا هست بايد 300 جلسه تفسير هم باشد. منتهي وقتي هم که مي‌گوييم تفسير منظور تفسير 5 تا 10دقيقه‌اي است. اگر نمي‌توانيد مردم را بخندانيد حرفتان را خلاصه کنيد. من تقاضا دارم از تمام مديران اداره‌ها  که به روحاني که نماز مي‌خواند  بگويند قبل از سخنراني آيه ‌اي بخوانند مثلا اين آيه چه مي‌گويد. («وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ») (اسراء/12) خدا چه مي‌گويد؟ چرا ما سخنراني مي‌کنيم. سخنراني به مقداري که مردم قرآن را بفهمند. («لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ») (نحل/44)

6- تفسير قرآن، متناسب با نياز مردم و جوانان

تفسير موضوعي نگوييد تفسير موضوعي بيست جلسه راجع به يک موضوع. هر چه پول دارد قالي بخرد  همان طور که قرآن نازل شد به هر مناسبتي نازل شد که مناسبتها را شان و نزول مي‌گوييم. مثلا اول مهر آيه علم را بگوييد. يا رابطه بين استاد و شاگرد. چه علمي واجب و غير واجب. شب قدر انا انزلنا را تفسير کنيد. مي‌خواهيم قرآن سر بگيريم از عظمت قرآن بگوييم. يعني مناسبت داشته باشد. وقتي که يک بچه شش ماه مرده است که روضه حبيب ابن مظاهر را نمي‌خوانند. اگر پير مرد مرد بايد روضه حبيب ابن مظاهر را خواند. تناسب را حفظ کنيد. پس ببينيد نه تفسير موضوعي، اين تکه براي روحانيون بود. تفسير موضوعي براي خواص است. نه تفسير ترتيبي که اين تفسير مي‌رسد به آيه‌اي که مخاطب شما الآن گزينه شما نيست. اقوال را نقل نکنيد. روحاني بايد مانند مادر باشد. مادر غذاي‌هاي مختلف را مي‌خورد اما شير را به بچه مي‌دهد.  شما اقوال را مطالعه کنيد. اما همه اقوال را بيان نکنيد. مثلا مهر نماز بايد چه اندازه باشد؟ بايد گفت: به اندازه بند انگشتي باشد که روز انتخابات انگشت مي‌زني. نبايد گفت: به اندازه  يک درهم  که فلان مرجع اين را مي‌گويد فلاني اين را مي‌گويند شخص گيج مي‌شود.  اقوال را نقل نکنيد. احتمالات را نقل نکيند شايد اين طور باشد شايد آن طور باشد. کسي بالاي منبر رفت گفت: اين آيه شايد اين باشد شايد آن باشد جوان پاي منبر گفت اين خودش هم شک دارد و بلند مي‌شود مي‌رود. («ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ») (بقره/2) اين قرآن است شکي هم در آن نيست. حرف محکم بزنيد بهتر از اين است که بيست تا شايد بگويي. شايد‌ها دل آدم را سرد مي‌کند. 7. کوتاه و گزيده گويي، در تفسير قرآن خدايا! مزه قرآن را به ما بچشان و توفيق بده به ديگران بچشانيم و آنچه غافل شده ايم از گذشته ما بگذر.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1086
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست