نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1123
موضوع: جامعيت دين اسلام(2)
تاريخ پخش: 10/8/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در جلسه قبل من چيزي به ذهنم رسيد كه گفتم اين را در چند جلسه بحث كنم. موضوع فراز و نشيب در اسلام و جامعيت اسلام است. اسلام مكتبي جامع و فراگير است. بعضي مكتبها مانند عينك ميمانند. مانند عينك سرخ كه همه شلغمها را لبو ميبيند و عينك سبز كه همه كاهها را علف ميبيند. يكي ميگويد كه اصل سياست است. يكي ميگويد كه اصل اقتصاد است. يكي ميگويد اصل دلار و نفت است. يكي ميگويد كه اصل رفاه است و… و اين يك بعدي نگري هم پدر خيليها را درآورده است و خلاف واقع است. انسان مجموعهي جامعي است. ببينيد يك وقتي شما به منزلي ميرويد و درب هر اتاقي را كه باز ميكنيد، يك چيزي را ميبينيد. در يك اتاق چراغ گاز و يخچال و ظرف است. اين اتاق چيست؟ آشپزخانه است. يك جاي ديگر را باز ميكنيد و ميبينيد كه مبلمان و صندلي و فرش است، ميگوييد اينجا پذيرايي است. جاي ديگر ميرويد و ميبينيد كه قفسههاي كتاب است، ميگوييد كه كتابخانه است. اين مطلب براي خانههاست. اما اگر به خوابگاه دانشجويي و يا حجره طلبهها رفتيد، همين كه به حجره طلبه وارد ميشويد، ميبينيد كه يك چراغ گاز، يك كمد و يك پتو هم دارد، هر چه نگاه ميكنيد، با خود ميگوييد كه اينجا آشپزخانه است؟ اگر آشپزخانه است، كتاب چه كار ميكند؟ اگر كتابخانه است، چراغ گاز چه كار ميكند؟ معلوم ميشود كه اين خوابگاه دانشجويي و يا حجره طلبه، جامع است. يعني طلبه در اينجا هم غذا درست ميكند، هم ميخوابد و هم مطالعه ميكند.
1- انسان، مجموعه جامعي است.
حالا انسان را وارسي كرده و در روح انسان برويم. اگر در انسان فقط شهوت بود، ميگفتيم كه انسان براي لذت است، اگر بدن انسان فقط شكم بود، ميگفتيم انسان براي خوردن است. ما وارد انسان كه ميشويم، ميبينيم كه انسان وسيله لذت دارد، شكم دارد، زبان دارد، گوش دارد، چشم دارد و… بعد ميبينيم كه نيازهاي ديگري هم دارد. يك خواستههايي در انسان وجود دارد، كه از اين خواستهها ميفهميم كه انسان فقط براي شكم و شهوت نيست. اگر فقط براي شكم و شهوت بود، خداوند فقط ابزار شكم و شهوت را در ما قرار ميداد. اگر اينجا فقط آشپزخانه بود، ديگر كتابخانه نبود. اگر اينجا فقط كتابخانه بود، چراغ گاز نبود. اگر يك جايي ديديم كه همه اين وسائل هست، ميفهميم كه اين حجره براي همه اين كارهاست. در انسان همه استعدادها وجود دارد و چون همه استعدادها وجود دارد…
خداوند فقط به انسان پا نداده است كه فقط گل بزند، مخ هم داده است. فقط مخ نداده است كه فقط فكر كند، پا هم داده است. از اينكه اعضاي مختلف در بيرون و ظاهر و روحيات مختلفي در درون و باطن انسان وجود دارد، ميفهميم كه انسان موجودي جامع است و حال كه انسان موجودي جامع است، بايد داراي مكتبي جامع هم باشد.
2- رابطه با خدا، رابطه با خلق
مثلاً در روز عيد، رابطه با خدا و رابطه با خلق وجود دارد كه جامعيت است. رابطه با خدا نماز عيد است و رابطه با خلق خدا زكات فطريه است. خود هر يك از اينها باز جامع است. در رابطه با خدا نماز خود جامع است. در نماز عيد مسائل بسياري وجود دارد.
1- حضور در صحنه: شعار اللَّهُ أَكْبَر كه همه فرياد ميزنند. گفته شده كه نماز عيد را در مصلي و زير آسمان بخوانيد، چون نماز كوچه و پس كوچهاي را در طول ماه رمضان هر كسي در محل خود خوانده است و تمرين كرده است، و در روز عيد بايد به يك رزم عمومي بيايد. حديث داريم در روز عيد كه صداي تكبير را ميشنويد و در حال رفتن به بيابان براي نماز خواندن هستيد، به ياد زماني بيفتيد كه از قبر بيرون آمده و همه در صحراي محشر بايد جواب خدا را بدهيد. كساني كه روزه گرفتهاند، با نشاط به نماز عيد ميروند، و كساني كه روزههايشان را خوردهاند، از درون احساس شرمندگي ميكنند.
2- مردمي بودن: اين طور نيست كه صف اول براي كارخانهدارها، صف دوم براي كارخانهدارهاي 1000 نفري، صف سوم براي كارخانهدارهاي 500 نفري و همين طور به كساني ميرسد كه هيچ كارخانهاي ندارند، بعد كساني كه كت و شلوارشان چنين و چنان است و… اصلاً همه مخلوط هستند.
3- همه بايد بتوانند امام مسلمين را ببينند. نماز عيد از شئون ولايت فقيه است. همه بايد بتوانند امام را ببينند و اين دسترسي به رهبر است.
4- يعني در عبادت نيز توجه به حالات انسان شده است. كه اين ليز است و در ميرود و ديگري مينشينند. امام جمعه در نماز يك خطبهاش بايد مسائل تقوي و نصيحت باشد و خطبه ديگرش بايد مسائل سياسي و اجتماعي و بين المللي باشد. هم چنين در نماز جمعه در يك دست امام جمعه بايد اسلحه باشد. يعني در يك دستش اسلحه است و به زبان ميگويد: «تقوي» اين جامعيت است. يعني هم قدرت و هم نصيحت! پيشاني كه بلندترين نقطه است، بايد در نماز برروي خاك باشد. هم شيك پوشي و هم خاكي شدن! هم تقوي و هم مسائل سياسي! هم اسلحه و هم نصيحت! هم گفتگو با خدا و هم فطريه!
3- توجه به محرومان در روزهاي عيد
حالا ميدانيد كه فطريه چيست؟ هر انساني بايد 3 كيلو غذا كه در سال خوراك مردم است را بايد بدهد. فرض كنيد يك ميليارد و دويست ميليون مسلمان داريم، در فاصله از صبح عيد تا قبل از نماز – در فاصله چند ساعت – يك ميليارد نفر همه بايد صدقه بدهند كه خيلي است و واجب است و اگر كسي اين صدقه را ندهد، همه آجرهاي ماه رمضان را پايين ميريزد. يعني بندكشي روزهها، زكات فطريه است. حديث داريم كه ميگويد: اگر زكات فطريه را ندهيد، روزههايتان بهم ميريزد. يعني بايد بندش را هم بكشيم.
بعد از نظر فضا: ميگويد وقتي به نماز ميرويد، از يك كوچه و مسير برويد، و وقتي برميگرديد، از كوچه ديگري برگرديد. براي چه؟ براي اينكه بايد در كل شهر ولوله بيفتد. وقتي به مسجد ميرويد با خود پول ببريد و در آنجا شكم يك فقير را سير كنيد. بچه خود را هم ببريد كه بچهتان هم نماز خوان بشود. حديث داريم كه ميفرمايد: وقتي ميخواهيد به فقير پول بدهيد، مستقيم ندهيد. به پسر و دختران بدهيد، تا ايشان به فقير بدهند. مانند آبي كه ميخواهيد به مزرعه ببريد، از جويي ميبريد كه درختان آن مسير نيز سيراب شوند. شما كه ميخواهيد فقير را سير كنيد، به بچه بدهيد و بگوييد تو او را سير كن! كه هم فقير سير شود و هم بچه ياد بگيرد.
خود سجده بهترين حالي است كه خون به مغز ميرسد و بهترين حال عبادت و بالاترين نوع تشكر است. پس در خود نماز جامعيت وجود دارد. رابطه با خدا دارد: اللَّهُ أَكْبَر رابطه با پيغمبر داريم: السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ رابطه با اهل بيت پيغمبر داريم و در تشهد ميگوييم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد در خود نماز رابطه با شهداء داريم: «خواندن نماز با مهر كربلا»
سه چيز باعث ميشود كه نماز پذيرفته شود: 1- يكي اينكه انسان در نماز حواسش جمع باشد. 2- اگر حواسش پرت باشد بعد از نماز، نماز مستحبي نافله بخواند. 3- اگر هم حواسش پرت است و هم حال خواندن نافله را ندارد، با مهر كربلا نماز بخواند. اين يعني رابطه با شهادت و امامت!
درمورد زكات فطريه ميفرمايد: 1- زكات فطريه را با دست خودت بده! 2- زود بده! 3- جنسي كه خودت ميخوري را بده! اين خيلي مهم است. (… مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُون…) (مائده/89) يعني همان غذاي عرفي را بدهيد و غذاي فقرا هم مثل خودتان باشد. حتي حديث داريم اگر بردهاي در خانه داريد، لباسش همان لباس خودتان باشد. براي خودتان فاستوني نباشد و براي او كرباس باشد. به برده حق نداريد بگوييد: «نوكر! » «غلام! » «كنيز! » بلكه بايد بگوييد: «فتي!» يعني جوانمرد. يعني اسمش را خوب ببريد. غذاي برده بايد همان غذاي خودتان باشد. خودتان بيشتر نخوريد. حضرت اميرالمؤمنين ليوان شير را نصف كرد و گفت: نصف آن براي من و نصف آن براي ابن ملجم! گفتند: ابن ملجم قاتل تو است. فرمود: قاتل است، اما چون در خانه ما زنداني و اسير است…
«چو اسير توست اكنون *** به اسير كن مدارا»
بعد ميگويد: نه اينكه فقط بخواهيد شكم فقرا را سير كنيد، بلكه بايد قصد قربت هم داشته باشيد. چون ممكن است، انسان پول بدهد و فقرا سير شوند، اما قصد قربت نداشته باشد و بخواهد در انتخابات رأي بياورد. به همه چلوكباب ميدهد كه به او رأي بدهند. اين قصد قربت نيست، مثل اينكه ما به مرغ دانه ميدهيم كه تخم مرغش را برداريم. علف ميدهيم كه شير بدوشيم. ميگويد: بايد قصد قربت بكنيد، يعني براي رضاي خدا باشد. بعد ميگويد: مواظب باش كه اگر سيد نيستي، زكاتت را به سيد ندهي! چون بايد مقام شخصيتها حفظ بشود. چون دين ما از حضرت محمد است، بايد مقام محمد و آل محمد حفظ بشود. بايد مقام و احترام بچههاي پيغمبر حفظ بشود. اگر خودت سيد هستي، مسألهاي ندارد. اما اگر سيد نيستي، تو نبايد به سيد صدقه بدهي، چون تحقير ميشود. تازه وقتي ميخواهي به غير سيد زكات بدهي، اگر فكر ميكني ناراحت ميشود، به او نگو كه زكات فطريه است. مثلاً پولها را جمع كردهايم، 50 هزار تومان يا 100 هزار تومان زكات فطريه شده است و ميخواهيم آنرا به يك آدم محترمي بدهيم. اما اگر به او بگوييم كه اين زكات فطريه است، غصه ميخورد. حديث داريم كه ميفرمايد: اگر بگويي زكات فطريه است، غصه ميخورد، نگو زكات فطريه است، بگو هديه است. خودت نيت زكات بكن، اما به او نگو كه زكات فطريه است. يعني شكم سير كردن مهم نيست. ممكن است آدم تلفن بزند و بگويد: «الو! بنده كانادا هستم! پسرخاله هستيد؟ بله! 30 كيسه برنج به فقراي محل بدهيد» بله ممكن است او از خارج زنگ بزند و فاميلش 30 كيسه برنج بخرد و به 30 فقير بدهد. اما اين غير از اين است كه قاشق پلو را در دهن يتيم بگذارد.
ميفرمايد: با دست خودت باشد و اگر شخصيت طرف آسيب ميبيند، نيتت با ظاهرت بايد فرق بكند.
4- كدام قانون، مترقيتر از قانون اسلام؟
هر كس حرف من را در تلويزيون ميشنود تقاضا ميكنم كه كمك كند. من معلمي هستم كه 28 سال است كه در تلويزيون هستم. يك تقاضا ميكنم! آدرس من هم: تهران – ميدان فلسطين – ستاد اقامه نماز است. شما را به خدا قسم، هر دانشجو، هر استاد دانشگاه، هر كس و هر مقام و ردهاي كه دارد، يك قانون از قوانين شرق يا غرب بياورد كه اين قانون قانون خوبي است ولي در اسلام بهترش نيست. به نظرم اين مطلب را در جلسه قبل گفتم: رمضان امسال كه من آمريكا بودم، بارها گفتم، چون خيلي استاد دانشگاه ميآمدند، كساني كه 20 يا 30 سال است كه در آمريكا هستند، خودشان، بچه شان، دامادشان، جمعي از اين افراد در آمريكا استاد دانشگاه بودند، جمعي از ايشان پروفسور بودند، گفتم: آقايان! من تقاضا ميكنم، شما كه 30 سال است كه در آمريكا هستيد، و ميگويند: آمريكا كشور مترقي است، يك قانون مترقي را بياوريد كه اين قانون مترقي، بهترش در اسلام نباشد و من اين مطلب را هر شب تكرار ميكردم. بالاخره يك شب يك نفر گفت كه آقا! ما يك قانون داريم كه در اسلام نيست و يك قانون پيشرفتهاي است. گفتم: (بسم الله) گفت: قانون آمريكا اين است كه اگر كسي ورشكست شد، اموالش را بگيريد و به طلبكارهايش بدهيد، اما خانهاي را كه در آن زندگي ميكند از او نگيريد، چون گرفتن خانه تحقير است و اين شخص نزد زن و بچهاش شرمنده ميشود. اين خيلي قانون مترقي است و مواظب روحيه بدهكار هم شدهاست كه حالا كه بيپول شدهاست، ضربه روحي و رواني نخورد. من كمي به اين فرد نگاه كردم و گفتم: «اين قانون خيلي مترقي است؟» البته اشكال ندارد چون شما نميدانيد، طوري نيست. گفتم: قانون اسلام ميگويد كه چنين فردي اگر نوكر هم دارد، از او نگيريد. نه اينكه فقط خانهاش را نگير، بلكه اگر نوكر هم دارد، از او نگيريد. ممكن است كسي پيرمرد باشد و راننده داشته باشد. نابيناست و عصا كش داشته باشد، مريض است و پرستار داشته باشد و كسي است كه نياز دارد در خانه كسي مراقبش باشد و تنها نميتواند گليم خود را از آب بكشد، اگر كسي همراه دارد، همراهش را هم از او نگيريد. بعد گفتم كه اسلام گفتهاست: ماشين و مركبش را هم حق نداري از او بگيري! پس آمريكا ميگويد: خانهاش را حق نداري از او بگيري، و اسلام ميگويد كه حق نداري، خانه و ماشين و همراهش را بگيري! گفت: عجب!
ما يك ماه تقريباً در آنجا بوديم و مرتب اين را ميگفتيم. حالا اين را در ايران ميگويم. تمام مخها و مغزها را بسيج كنيد و يك قانون مترقي براي من بياوريد، كه در اسلام بهترش نباشد. تمام اينهايي كه پشت به اسلام ميكنند و يا نسبت به اسلام گرم نيستند، اينها نميدانند. امام رضا(ع) فرمود: ان الناس لو عرفوا محاسن كلامنا… لو يعني حيف كه نميدانيد كه اگر بدانند همه عاشق اهل بيت ميشوند.
5- عدم تبعيض ميان دختر و پسر
شما اين را شنيدهايد كه در زمان جاهليت، پسر را اولاد ميدانستند و از دختر عارشان ميشد. قرآن ميفرمايد: (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيم) (نحل/58) وقتي بشارت ميدادند كه خانمت دختر زاييده است، چنان عصباني ميشد كه صورتش سياه ميگشت. (يَتَوارى مِنَ الْقَوْم) (نحل/59) پا به فرار بگذارد و متواري گردد؟ حالا كه زنمان دختر زاييده است، بلند شويم و به آن طرف مرز برويم. (أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّراب) (نحل/59) يا زنده دختر را بر زير خاك كنيم؟ (أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُون) (نحل/59) هون يعني توهين. يعني با ذلت اين بچه را نگهدارد. يعني بسوزد و بسازد يا دختر را زنده در گور كند و يا فرار كند. آيه قرآن است. (يَتَوارى) يعني متواري شود و فرار كند. (يَدُسُّهُ فِي التُّراب)يعني پنهانش كند. (عَلى هُون)يعني با اهانت و توهين نگاهش دارد. و به اين دلايل دختري را زنده در گور ميكردند و هر چه بچه فرياد ميزد كه: بابا! بابا! پدر خاك بر روي او ميريخت. در قرآن 114 سوره داريم كه لحن يكي از سورهها لحن ويژهاي است كه با اين لحن ويژه ميفرمايد كه شما چرا اين كار را كرديد؟
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
(إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) (تكوير /1) وقتي نور خورشيد گرفته ميشود. (وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ)(تكوير/2) وقتي نور ستارهها گرفته ميشود. (وَ إِذَا الجِْبَالُ سُيرَِّتْ) (تكوير/3) وقتي زمين لرزه شود و كوهها از دل زمين كنده شود. (وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ) (تكوير/4) سرمايهها معطل شود. (وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ) (تكوير/5) و چون وحوش گرد آورده شوند. (وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ) (تكوير/6) درياها به جوش بيايد. (چون زمين لرزه كه شود، گداختگي مغز زمين به شكم اقيانوس ميخورد، و آب اقيانوس به جوش ميآيد) (وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ) (تكوير/7) و چون روحها با تنها قرين گردند. حالا با اين همه (اذا… » «اذا… ) چه ميخواهد بگويد؟ زماني كه چنين شود… زماني كه چنين شود… در ادامه ميفرمايد: (وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئلَتْ) (تكوير/8) (بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ) (تكوير/9) (الْمَوْءُدَةُ) يعني دختر زنده به گور شده! از دختر زنده به گور رفته سؤال ميشود كه: به چه گناهي كشته شده است؟ ببينيد كه اين لحن قرآن براي يك دختر كافر است. چون مسلمانها دخترانشان را در گور نميكردند. و در زمان جاهليت كافران و بتپرستان دخترانشان را در گور ميكردند. خدا براي دختر كوچك بت پرست، با چنين لحن و موسيقي و ريتم خاصي فرياد ميكشد و ميگويد كه اين دختر چه گناهي كرده بود؟ يك وقت خداوند براي دختر كافر با چنين لحني حرف ميزند، يك بار هم ميگويد با اينكه مسلمان است، ولي چون مجرم است، بگيريد و شلاقش بزنيد و به او رحم هم نكنيد. (… وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَة…)(نور/2) پس يكبار رحم به يك دختر كافر ميشود و يك بار رحم به يك مسلمان نميشود. اين جامعيت اسلام است.
6- روابط مكتبي، مقدم بر روابط خويشاوندي
يك بار به پيغمبر ميگويد: پسر تو از تو نيست.
«پسر نوح با بدان بنشست *** خاندان نبوتش گم شد»
«سگ اصحاب كهف روزي چند *** پي آدم نشست و آدم شد»
خداوند درباره پسر نوح ميفرمايد: (قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ…) (هود/46) پسر تو از اهل تو نيست. از طرفي درباره سلمان فارسي، افتخار ما ايرانيها، ميفرمايد: سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت(بحارالانوار/ج10/ص121) سلمان، جزء اهل بيت است. اين جمله را هم شيعهها و هم سنيها نقل كردهاند. يعني گاهي يك ايراني ملحق به اهل بيت ميگردد و گاهي درباره پسر يك پيغمبر ميفرمايد كه بايد از اهل بيت جدا شود.
(… أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم…) (فتح /29) اين جامعيت اسلام است. يعني يك جا بايد شديد و خشن بود و يك جا بايد اهل رحم بود. حالا اسلام دين رحم است يا خشونت؟ جواب: بسمه تعالي! دين هردو! مثل اينكه بگوييم در خانه چاقو ميخواهي با لحاف؟ خوب هر دو! يك جا آدم لحاف ميخواهد و يك جا چاقو! سؤال غلط است. به نظر شما اسلام دين رأفت است يا دين خشونت؟ اين عين اين است كه بگوييم در خانه پتو ميخواهيد يا استكان؟ از استكان كار پتو برنميآيد و از پتو كار استكان برنميآيد. جايي بايد خشونت باشد و يك جايي بايد رحمت باشد. اين فراگيري اسلام است.
7- مشورت والدين با فرزندان
در قرآن هم (يا بَني) و هم (يا أَبَت) داريم. يعني گاهي بايد پايينيها نظر داده و بالاييها عمل كنند. و گاهي هم بايد بالاييها نظر بدهند و پايينيها عمل كنند. هيچ وقت نميشود گفت كه همه عقلها در يك سر است. بايد با همه مشورت كرد. اينكه، يك گروه بشويم، «دستور از بالا» يا يك گروه بشويم، «دستور از پايين» من ميگويم: «دستور از هيچ كدام» خدا ميفرمايد كه ابراهيم صدساله با بچه 13 سالهاش مشورت ميكند. ميفرمايد:(… فَانْظُرْ ما ذا تَرى…)(صافات/102) نظريه بده! رأي تو چيست؟
اجمالاً هر چه مينشينم و فكر ميكنم، ميبينم كه بنده عمق اسلام را نفهميدهام. من از 15 سالگي طلبه شدهام، و حالا در حدود 64 سال سن دارم. 40 سال است كه آخوند هستم و در اين 40 سال هم كار كردهام، اما هنوز عمق اسلام را نفهميدهام. هرچه دقت ميكنم، ميبينم كه خيلي مسائل وجود دارد. اينطور نيست كه شما بتوانيد فقط از نفت هزار رقم چيز در دنياي پتروشيمي بيرون آوريد. در هر آيهاي و در هر حديثي و به هر جاي اسلام كه نظر ميكني اينقدر شاخه شاخه ميشود كه واقعاً به قول اميرالمؤمنين دريايي است كه دست كسي به قعر آن نميرسد. كساني كه پشت به اسلام ميكنند، يا بياعتنايي ميكنند، نميدانند كه اگر بدانند، كسي ضد اسلام نخواهد بود. از بس كه اسلام دين جامعي است و هيچ نقطهاي نيست كه اسلام به آن نظر نيانداخته باشد. شما تا حالا گفتهايد: «الحمدلله كه پاييز است و برگها زرد شد»؟ قرآن ميفرمايد: (فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى) (اعلي/5) «سپس خشك و سياه گردانيد» زردي درخت و خشكي برگ درخت هم كه پاي درخت مينشيند، از نعمتهاي خداست و خدا اين را به رخ ميكشد. ما سبز شدن گل و بلبل را الحمدلله ميگوييم، اما براي برگ زرد ديگر الحمدلله نميگوييم. ولي قرآن به همين برگ زرد هم در طبيعت نظر دارد، و لذا ميفرمايد: (فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى)
من دعا ميكنم. شما كه نسل نو هستيد و پاك هستيد، «آمين» بگوييد. آمين يعني خدايا مستجاب كن. خدايا به حقيقت حق و به حقيقت خودت، تو را به حق پيغمبر و اهل بيت و قرآن و همه كساني كه در قرآن از آنان ستايش كردهاي، مزه دين را براي هميشه به همه ما بچشان. خدايا به ما توفيق بده كه مزه دين را به نسل آينده بچشانيم. اگر چشيديم، صد در صد مؤمن ميشويم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1123