responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1124

موضوع: جامعيت دين اسلام(3)

تاريخ پخش: 17/8/86

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

در جلسات قبل بحثمان اين بود كه اسلام از هيچ چيز غفلت نكرده است. به همه‌ي مسائل توجه دارد. فراگير است و جامعيت دارد. اسلام مثل پزشكي نيست كه يكي متخصص قلب، يكي متخصص كليه، يكي متخصص حلق و بيني و يكي هم متخصص اعصاب باشد. در هر مسئله‌اي كه مربوط به انسان باشد، بالاترين حرف و بهترين حرف را اسلام دارد. اسلام را بشناسيم و عمل كنيم و افتخار كنيم. شما اگر مكتب اسلام را كنار مكاتب ديگر بگذاريد و هر پيام اسلام را مطرح كنيم و مقايسه كنيم، برجستگي‌هاي اسلام روشن مي‌شود.

ماه رمضان امسال بنده در آمريكا بودم. يك شب مسيحي‌ها پاي سخنراني من آمدند. جمعي از كشيش‌ها و كليساييان آمده بودند. حرف‌هاي من ترجمه مي‌شد. گفتم امشب چه بگويم؟ گفتيم: مقايسه‌اي بين شعار مسيحيت و شعار اسلام داشته باشم. اذان با ناقوس! اذان چه مي‌گويد؟ ناقوس چه مي‌گويد؟ صداي ناقوس‌ با گوش همه آشنا است. ممكن است كسي هم باشد كه صداي ناقوس را نشنيده باشد. صداي ناقوس مثل صداي زنگ ساعت ديواري است.(دلنگ دلنگ) گفتم: صداي ناقوس چه پيامي دارد؟ فقط صدا است و هيچ پيامي در آن نيست. آرم كليسا ناقوس است. آرم ما چيست؟ شعار ما اذان است. مقايسه‌ها را انجام داديم. اذان را مقايسه كرديم. همه چيز در اذان وجود دارد. از لحاظ مهندسي آن را بررسي كرديم. اول اذان با «اللَّهُ أَكْبَر» شروع مي‌شود. در آخر اذان هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مي‌گوييم. يعني اول و آخر اذان «الله» است. آن وقت در بين اين دو الله، ما چه چيزهايي را مي‌گوييم؟ «اللَّهُ أَكْبَر» تو بزرگ هستي! هيچ كس ديگر جز تو بزرگ نيست. كسي كه خدا در نزد او بزرگ است، غير خدا در نزدش كوچك است. تو بزرگ‌تر از فكر كردن هستي. تو بزرگ‌تر از ديدني‌ها، نوشتني‌ها، گفتني‌ها هستي. بزرگتر از عقل و تصور و فكر بشر هستي. «اشهد ان لا اله الا الله» هيچ كس جز تو نمي‌تواند من را جذب كند. پول، زور، شهوت و مقام نمي‌تواند من را جذب كند. «لا اله الا الله» جز تو معبودي نيست. «اله» يعني آنچه شما را جذب مي‌كند. «لا اله» يعني هيچ جاذبه‌اي جز خدا نيست. من جذب چيزي نمي‌شوم. همينطور يكي يكي مقايسه كرديم.

درباره‌ي جامعيت اسلام چند جلسه‌ي قبل صحبت كرديم. ادامه‌ي بحث جلسه‌ي قبل را مي‌گوييم.

1- تكريم‌ها و تحقيرها در قرآن

قرآن افرادي را تحقير مي‌كند و افرادي را تكريم مي‌كند. در اسلام هم تحقير داريم و هم تكريم داريم. موضوع بحث ما درباره‌ي «اسلام دين جامع» است. نمونه‌هاي تكريم و تحقير در قرآن. بعضي از افراد را بايد تكريم كرد. تكريم هم جامع است. هم تكريم زن داريم و هم تكريم مرد داريم. («وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيم‏») (مريم/41)‌ اي پيغمبر! در قرآن از ابراهيم نام ببر. به مردم بگو كه ابراهيم چه آدم خوبي بود. تكريم كن. به مردم بگو كه ابراهيم الگوي شما باشد. حالا درباره‌ي زن چه مي‌گويد؟ («وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَم‏») (مريم/16) ‌اي پيغمبر تو با اينكه از مهمترين پيغمبران هستي، اما بايد از مريم در قرآن بگويي. در قرآن از حضرت مريم خيلي ياد شده است. يعني سيماي مريم در قرآن از سيماي مريم در انجيل مسيحي‌ها خيلي بهتر گفته شده است. يعني حضرت مريم مادر عيسي در نزد ما عزيزتر است. به پيغمبر مي‌گويد:«واذكر» تو كه پيغمبر هستي بايد ذكر كني. بايد ياد او را گرامي بداري. تكريم كني. به دخترها و خانم‌ها بگويي كه مريم زن نمونه بود. صديقه بود. صدق به معني راستگو است. صديق به كسي مي‌گويند كه فكر، زبان و عملش صادق باشد. اينطور نيست كه زبان سخن بگويد و عمل طور ديگري باشد. صديق به معني تصديق كننده‌ي حقايق قبل است.

هم تكريم دارد. هم تحقير دارد. آيه‌ي تحقير را كه همه‌ي شما مي‌دانيد. («تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَب‏») (مسد/1) («تبت»‌) يعني بريده باد! دست ابو لهب بريده باد.

پس در قرآن هم تكريم و هم تحقير داريم.

2- دعا براي خوبان، لعن و نفرين براي بدكاران

هم دعا و هم نفرين داريم. براي نفرين داريم: («…قاتَلَهُمُ اللَّه…‏») (توبه/30) خدا مرگشان بدهد. در نهج البلاغه داريم: «قبحاً لكم». حتي حضرت علي(ع) يكبار فرمودند:‌اي لاشه‌هاي بي‌روح! يعني يك سري از آدم‌هاي بي‌تفاوت بودند كه مثل بشكه در مقابل پيامبر مي‌نشستند. فرمود:‌اي لاشه‌هاي بي‌روح! «يا اشباح بلا ارواح» يعني شبح‌هايي كه روح در شما نيست در جاي ديگر فرمود: «يا اشباه الرجال و لارجال» ‌اي مرد نماهاي نامرد! يعني گاهي بايد كسي را توبيخ كرد. سال 42 امام فرمود: رييس جمهور آمريكا بداند كه منفورترين افرد در كشور ما اوست. رنگ شاه پريد. همه‌ي دولت به هم ريخت. چون بيشتر افراد بله قربان‌گوي آمريكا بودند. يكباره ديدند كه آخوندي در قم پيدا شده است كه مي‌گويد: رييس جمهور آمريكا منفورترين فرد نزد ما است. ما در بعضي مواقع بايد تحقير كنيم. به بت‌پرستان مي‌گفتند: چرا بت مي‌پرستيد؟ مي‌گفتند: («إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا») (زخرف/23) پدر و مادر ما هم بت پرست بودند. فرمود: («انتم و آبائكم») خودت و پدرت هردو با هم نمي‌فهميد. يكجا بايد تحقير كرد. يكجا هم بايد تكريم كرد. («سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِي الْعالَمين‏») (صافات/79) («سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُون‏») (صافات/120) («سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيم‏») (صافات/109) در دين ما هم تكريم است و هم تحقير است. در تحقير زن چه مي‌گويد: («وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب‏») (مسد/4) نه تنها دست ابي‌لهب بريده باد. بلكه خانم او هم («حَمَّالَةَ الْحَطَب») است. معناي («حَمَّالَةَ الْحَطَب») اين بود كه زن ابي لهب بر سر راه پيغمبر تيغ مي‌ريخت و مي‌گفت: مي‌خواهم اين تيغ‌ها به پاي پيغمبر برود و اذيت شود. يعني زن و شوهر با هم بدجنسي مي‌كردند.

نمونه‌هاي ديگر از جامعيت اسلام را بگويم. دعا‌ها خيلي جامع است. امام وقتي دعا مي‌كند، مي‌گويد: «حينا و ميتنا» مرده و زنده! «ذكرنا و انثانا» مرد و زن! در جاي ديگر مي‌گويد: «من اهل الشرق و الغرب» اما ما كه دعا مي‌كنيم، مي‌گوييم: خدايا دخترم! پسرم! فرزندم! همشاگردي‌ام! يا خودمان را دعا مي‌كنيم. يا اطرافيانمان را دعا مي‌كنيم. اما دعا در اسلام فراگير است. دعا هم در مسائل دنيوي است. هم در مسائل اخروي است. مثلاً مي‌گويد: خدايا «مالاً كثيرا، جاهاً عريضا» در دعاي عالية المضامين است. «مالاً كثيرا» هم مال كثير مي‌خواهم. «جاهاً عريضا» و هم آبرو مي‌خواهم. چون بعضي از افراد پول زياد دارند اما همه به آنها فحش مي‌دهند. مي‌گويد: خدايا هم پول مي‌خواهم. هم آبرو مي‌خواهم. صدام و شاه هر دو كاخ داشتند. اما آبرو نداشتند. همه مرگ بر شاه و مرگ بر صدام مي‌گفتند. «مالاً واسعا و جاهاً عريضا» «جاه» مقام وسيع است. «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَع‏» در دعاي مكارم الاخلاق امام سجاد مي‌گويد: خدايا دعاي من جامع است. يعني هم مي‌خواهم با خوب‌ها باشم و هم مي‌خواهم با بدها نباشم.

3- ايمان به خدا، همراه با كفر به طاغوت‌ها

در آيت الكرسي داريم: («فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ») بعد مي‌‌گويد: («وَيُؤْمِنْ بِاللَّه‏») (بقره/256) خيلي‌ها به خدا ايمان دارند ايمان به خدا هست. اما كفر به طاغوت هم بايد باشد. بعضي از افراد مي‌گويند: من نمازم را مي‌خوانم. قرآنم را هم مي‌خوانم. دين يك مسئله‌ي فردي است. يك عده اين عقيده را دارند. مي‌گويند: دين كاري به سياست و اجتماع ندارد. يك رابطه بين فرد و خدا است. دعا مي‌خوانم. قرآن مي‌خوانم. نماز مي‌خوانم. مناجات مي‌كنم. مي‌دانم كه با خدا چگونه رابطه داشته باشم. مي‌گويند: دين يك رابطه‌ي فردي است. اما قرآن مي‌گويد: نه! دين يك رابطه‌ي فردي نيست. رابطه‌ي فردي («وَيُؤْمِنْ بِاللَّه») است. بعد مي‌گويد: («يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ») بايد به طاغوت كفر بورزيد. («اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ ‏…») (طه/24) خدا به موسي مي‌گويد: به سراغ فرعون برو. («إِنَّهُ طَغى») طغيان كرده است. بايد جلوي طاغوت را گرفت. اينكه بگويي: من نماز مي‌خوانم، فايده ندارد. بايد بروي و جلوي طاغوت را هم بگيري.

يك دعا است كه آيه‌ي قرآن است و همه آن را مي‌دانند. («رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار») (بقره/201) اين جامعيت است. حديث داريم: («و هم عن الآخرة غافلون») كسي كه به دنيا بچسبد و از آخرت غافل باشد، ناقص است. اگر كسي هم به آخرت بچسبد و از دنيا غافل باشد، از ما نيست. اين دو دسته از ما نيستند. هم دنيا و هم آخرت! امام حسين در شب عاشورا هم شمشيرش را تيز مي‌كرد و هم نماز شب مي‌خواند. اينكه بگويي: حالا ما شمشير نمي‌خواهيم. با دعا حل مي‌كنيم، درست نيست. هم نماز شب مي‌خواند و هم شمشيرش را تيز مي‌كرد. تقواي اسلام با جامعه به هم وصل شده است.

4- خودسازي، نه سوء ظن به مردم

جواني نزد من آمد و گفت: من مي‌خواهم خودسازي كنم. يك راهي را پيش رفتم كه غذاهاي مشكوك را نمي‌خورم. غذاهايي كه نمي‌دانم حلال است يا حرام است نمي‌خورم. به خانه‌ي كساني كه نمي‌دانم غذاهايشان حرام است يا حلال است، نمي‌روم. بعضي از دوستان هم كه چيزي مي‌دهند، نمي‌خورم. گاهي هم ناراحت مي‌شوند. چون در حال سير عرفاني هستم و مي‌خواهم خودسازي كنم، از خوردن غذاهاي مشكوك پرهيز مي‌كنم. گفتم: همه‌ي اين كارهاي تو خلاف است. گفت: چرا؟ گفتم: حديث داريم: «ضع امر اخيك علي احسن» كار برادرت را حمل بر صحت كن. تو چه حقي داري وقتي دوستت مي‌گويد: به خانه‌ي ما بيا. بگويي: من در غذاي تو شك دارم؟ تو حق سوظن نداري. («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم‏») (حجرات/12) قرآن مي‌گويد: سوءظن به مردم گناه است. تو فكر مي‌كني كه خودسازي مي‌كني. فكر مي‌كني همه‌ي مردم حرام خور هستند و فقط تو حلال خور هستي؟ همينكه خودت را بهتر از ديگران مي‌داني، اول بدبختي تو است. نمي‌خواهد خودسازي كني. مثل بقيه بگو. مثل بقيه بخند. مثل بقيه غذا بخور. مثل بقيه باش. اگر ديدي و يقين داري كه حرام است، دوري كن. اما وقتي شك داري چه حقي داري كه بگويي: من چون شك دارم، از غذاي تو نمي‌خورم. سوءظن به مردم حرام است. گفتم: تو قبل از آنكه سير عرفاني طي كني، فعلاً منحرف هستي. اسلام دين جامعي است. مي‌گويد: خودسازي بكن. تقوا درست است. اما فعل مسلمانان را حمل بر صحت كن.

در دعاي افتتاح داريم: «وَ حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَام» بعد مي‌گويد: «و قتلا في سبيلك فوفق لنا» (اقبال/ص61) آخر بعضي از افراد مي‌گويند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ» هر سال حج و عمره مي‌روند. اما در موقع جبهه پا پيش نمي‌گذارند. (يعني از اينطرف غش مي‌كنند) در دعا مي‌گويد: «وَ حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَام» امام مي‌گويد: خدايا مي‌خواهم به حج بروم. اما بعد مي‌گويد: «و قتلا في سبيلك» مي‌خواهم در راه تو شهيد شوم. نمي‌خواهم در رختخواب بميرم. يعني حج و جهاد را با هم قبول دارد. ما معمولاً يك بعدي هستيم. يك نفر خوب عزاداري مي‌كند، اما به نماز جمعه نمي‌آيد. يك نفر هر هفته به نماز جمعه مي‌رود، اما خوب عزاداري نمي‌كند. يك نفر خوب گل مي‌زند، اما درسش عقب است. يك نفر خوب درس مي‌خواند، اما رنگش پريده است و ورزش نمي‌كند. يك نفر در ظاهر سوپر دولوكس است، اما در باطن حسود است. حرص دارد. بخل دارد. رياكار است. يعني خصلت‌هاي باطني‌اش خراب است اما خوش تيپ است. يك نفر هم خصلت‌هاي باطني‌‌اش خوب است اما به ظاهرش نمي‌رسد. يقه و لباسش نامرتب است.

ما در اصفهان به خانه‌ي يكي از آقايان رفته بوديم. يك مردي وارد شد و يك لباس سوخته و كثيف پوشيده بود. ناخن‌هاي بسيار بلندي داشت. اين فرد ظاهر بسيار نامرتب و كثيفي داشت. حتي روي لباسش مقداري آش رشته ريخته بود و اين آش رشته خشك شده بود. وقتي من به اين چهره و ظاهر اين فرد نگاه كردم بسيار متنفر شدم. صاحب‌خانه به طرف او دويد. گفتم: او چه كسي است؟ گفت: او يكي از عرفا است. ما يك فرقه‌اي به نام فرقه‌ي ملامتيه داريم. يعني طوري حركت مي‌كند كه همه به او بگويند: اَه…اَه! وقتي مردم تو را شكستند، تو نزد چشم مردم خوار مي‌شوي. وقتي نزد مردم خوار شدي، نزد خدا عزيز مي‌شوي. اين فرقه‌ي ملامتيه است. يعني طوري عمل كني كه نگويند: آدم خوبي هستي. من به او گفتم: اصلاً من ديني را كه عرفانش اين است قبول ندارم. من به اين دين كافر هستم. ما داريم كه هر هفته، در روز جمعه يا پنجشنبه ناخن‌هاي خود را كوتاه كنيد. هرجمعه غسل جمعه كنيد. عطر بزنيد. يكبار پيغمبر ما عطر نداشت. به خانمش گفت: روسري شما بوي عطر نمي‌دهد؟ گفت: بله مي‌دهد. روسري خانمش را تر كرد و به سر و صورتش ماليد كه عطر روسري خانمش به او منتقل شود. پيغمبر در تابستان لباس‌هاي خود را در ديگ مي‌جوشاند تا ضد عفوني شود. پيغمبر چوب مسواك خود را در پشت گوشش مي‌گذاشت. مثل نجارهايي كه مداد خود را پشت گوششان مي‌گذارند. پيغمبر هر مرغي را نمي‌خورد. چون در قديم مرغداري نبود و مرغ‌ها هر چيزي را مي‌خوردند. پيغمبر جوجه مي‌گرفت و خودش به او دانه مي‌داد تا آن چيزي كه مي‌خواهد سلول بدن پيغمبر شود، تميز باشد. به ما گفته‌اند: رنگ سفيد بپوشيد كه اگر لباستان كثيف شد، متوجه كثيفي آن شويد. اما ما مي‌گوييم: لباس قهوه‌اي و سياه خوب است كه اگر كثيف شد، معلوم نشود. خانم‌هاي معلم خوب گوش بدهند. خانم‌هاي معلم و پرورشي در كوچه چادر سياه سر كنند كه جاذبه‌شان كم شود. چرا سر كلاس درس چادر سياه سر مي‌كنيد. دانش آموز چه گناهي كرده است كه روزي 5 ساعت بايد شما را با چادر سياه تحمل كند. در كلاس لباس شاد بپوشيد. قرآن مي‌گويد: («لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرين‏») (بقره/69) رنگ در روح اثر دارد. وقتي در مدرسه هيچ مرد نامحرمي نيست و همه دختر هستند، بگذار دخترها شاد ببينند. الآن رنگ تخته سياه را سبز كردند. چون مي‌گويند: نگاه كردن به رنگ سياه و قرمز براي چشم مضر است. گفتم: اين چه ديني است كه مي‌گويد تو با اين چهره وارد شدي؟ من نسبت به اين دين و عرفاني كه مي‌گويي كافر هستم.

5- توجه اسلام به بهداشت و سلامت و زينت

پولي كه پيغمبر ما براي عطر خود مي‌داد، بيش از پولي بود كه براي لباس و خوراك خود مي‌داد. امام رضا(ع) در عيد غدير به اصحاب خود عطر و انگشتر مي‌داد. ما در فقه يك بابي به نام «باب الزي و التجمل» داريم. زي به معني زينت است. يكبار پيغمبر آينه نداشت تا خودش را مرتب كند. يك ظرف آب برداشت و با نگاه كردن در آب خودش را مرتب كرد.

اسلام دين جامعي است. به ظاهر و باطن رسيدن را توصيه كرده است. خوردن غذاي كهنه مكروه است. يكي از آفات زندگي ما اين فريزرهايي است كه پيدا شده است. جامعه‌ي ما به كهنه خوردن افتادند. قورمه سبزي مي‌خوري. اما سبزي‌اش را دو ماه پيش سرخ كرده است و در فريزر گذاشته است. البته گاهي وقت‌ها اضطرار است. حساب اضطرار جدا است. اما اگر اضطرار نيست غذاي تازه بخوريد. خانه‌هاي ما همه خانه‌هاي اضطراري است. شهرهاي بزرگ يك گاراژ بزرگ است. حديث داريم كه سه چيز غم را برطرف مي‌كند. سبزي، آب و انسان زيبا سه موردي است كه غم را برطرف مي‌كند. اين را به صورت شعر نيز درآورده‌اند. «ثلاثة يذهبن عن قلب الحزن» اجمالاً دين ما دين جامعي است. به همان مقدار كه مي‌گويد: («في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون‏») (مؤمنون/2) سر نماز حواست جمع باشد. («سُجَّداً وَ بُكِيًّا») (مريم/58)  مردان خدا در حال سجده گريه مي‌كنند. به همان مقدار كه مي‌گويد: به باطن خود برس. به همان مقدار هم به عطر و لباس و… توصيه مي‌كند.

6- دستورات اسلام، درباره خوردن و آشاميدن

اسلام دين جامعي است. يك آيه در قرآن داريم كه همه‌ي مردم دنيا به آن عمل مي‌كنند. شما كه پاي تلويزيون هستيد فكر كنيد كه اين آيه كدام آيه است؟ آيه اين است. («كُلُوا…») همه مي‌خورند. اين تنها فرماني است كه همه به آن عمل مي‌كنند. به («ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا») (حج/22) عمل نمي‌كنند. اما به («كُلُوا») عمل مي‌كنند. همين خوردن جامع است: 1-رابطه‌ي خوردن با خدا 2-رابطه‌ي خوردن با مردم 3-رابطه‌ي خوردن با خود4-رابطه‌ي خوردن با قدرت و انرژي آن 5- رابطه‌ي خوردن با سوء استفاده

– رابطه‌ي خوردن با خدا:

قرآن يكجا مي‌گويد: («كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ») (سبا/15) بعد مي‌گويد: («وَ اشْكُرُوا») شكر خدا بكن. اگر شكر مي‌كنيد، نگوييد: صد هزار مرتبه شكر! قديمي‌هاي ما مي‌گفتند: صدهزار بار شكر! صد هزار تا چيزي نيست. صد هزارتا به اندازه‌ي يك مشت شن است. يك مشت شن صدهزارتا است. يعني‌اي خدا به اندازه‌ي يك مشت شن شكر! اين خيلي آبروريزي است. شما وقتي شكر مي‌كني، بگو: خدا به عدد هر اتم، به عدد هر سلول، به عدد هر برگ درخت، به عدد قطره‌هاي باران، به عدد آنچه بر آن علم داري تو را شكر مي‌كنم.

– رابطه‌ي خوردن با مردم:

«انفقوا» خورديد، به فقرا هم بدهيد. («اطعموا») به ديگران هم اطعام كن.

– رابطه‌ي خوردن با خود:

بخور ولي به معده فشار نياور. («كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا») (اعراف/31) اسراف نكن. يعني پرخوري نكن.

– رابطه‌ي خوردن با انرژي:

اگر خوردي بي‌خود ملق نزن. اگر خوردي كار درستي انجام بده. («كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً») (مؤمنون/51) عمل صالح انجام بده. يعني از انرژي غذا كار خوبي را انجام بده. اگر چيز خوبي بخوري كه كار خوب انجام بدهي، خوردن هم عبادت مي‌شود. يك موقع مي‌گويي: برويم كباب بخوريم چون خوشمزه است. اين نفس است. يك موقع هم مي‌گويي: اگر كباب بخوريم دو ساعت بيشتر مطالعه مي‌كنيم. اين عبادت است. كباب خوردن هم عبادت مي‌شود.

– رابطه‌ي خوردن با سوء استفاده:

(كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا) (طه/81)طغيان نكن. اين دين جامع است. دين جامع يعني همه چيز را در خود دارد. روي هر كلمه كه دست بگذاري، در مورد آن توضيح داده است. خود خوردن، خوردن و انرژي، خوردن و جامعه و… يعني به آن توجه دارد.

اسلام دين جامع است. هم به مسئله‌ي فردي مي‌رسد و هم به مسئله‌ي اجتماعي اهميت مي‌دهد. در مسائل فردي داريم: («الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ») (مؤمنون/2) سر نماز حواست جمع باشد. خشوع داشته باش. اما براي مسائل اجتماعي مي‌گويد: نماز جماعت بخوان. يعني هم در جامعه برو و هم در جامعه حواست به جامعه نباشد. در جمع باش. اما دلت با خدا باشد. دلت با خدا مسئله‌ي فردي است. در بين مردم بودن مسئله‌ي اجتماعي است.

در يك آيه هم مي‌گويد: بازار را ببند و هم مي‌گويد: بازار را باز كن. اين جامعيت است. («إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَة») (جمعه/9)روز جمعه كه صداي نماز جمعه را شنيدي. صداي اذان روز جمعه را شنيدي («وَ ذَرُوا الْبَيْع‏») تجارت را رها كنيد. دوباره وقتي نماز جمعه تمام شود مي‌گويد: («وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ») (جمعه/10) مغازه را باز كن و تجارت كن. ببند و باز كن. اين دين جامع است. امام رضا فرمود: مومن ساعات خود را به چند بخش تقسيم مي‌كند. ساعاتي براي لذت است. ساعاتي براي عبادت است. ساعاتي براي خدمت است. يعني لذت هم در كنار عبادت آمده است.

7- ويژگي‌هاي جامع يك انسان مؤمن

در سوره‌ي مومنين مي‌گويد: («قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏») (مؤمنون/1) بعد مي‌گويد: مومن كيست؟ مي‌گويد: مومن يك انسان جامعي است. هم («فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُون‏») (مؤمنون/2) نماز با حضور قلب مي‌خواند. («لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُون‏») (مؤمنون/5) هم عفت دارد. («وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون‏») (مؤمنون/8) هم امانت دار است. («لِلزَّكَوةِ فَعِلُون‏») (مؤمنون/4) هم خدمت مي‌كند. يعني مومن كسي است كه به جامعه خدمت مي‌كند. خودش و خدا، خودش و جامعه، خودش و شهوت و… پيغمبر هم همينطور است. در قرآن چند («يسئلونك») داريم. يعني از پيغمبر سوال مي‌كنند. از همه چيز سوال مي‌كنند. («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ») (بقره/189) از ماه شب اول و دوم مي‌پرسند.(«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفال‏») (انفال/1) از بيابانها و جنگل‌ها مي‌پرسند. («يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُون‏») (بقره/219) سوال مي‌كنند چه چيزي به فقرا بدهيم؟ («يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوح‏») (اسراء/85) از روح سوال مي‌كنند. («وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ») (بقره/222). پيغمبر رهبر جامعه است و همه چيزي را از او سؤال مي‌كنند.

وقت تمام شد. اسلام دين جامعي است. يعني به هرچيز دقت مي‌كند و هر چيز را در نظر مي‌گيرد. به اميد روزي كه برنامه‌ي آموزش و پرورش ما هم جامع باشد. الآن برنامه‌هاي آموزش و پرورش ما جامع نيست. چرا؟ براي اينكه دبيرستاني ما انگليسي را خوب مي‌خواند اما قرآن را نمي‌تواند بخواند. از اين معلوم مي‌شود كه آموزش و پرورش ما جامع نيست. خانم ميليون‌ها تومان جهاز براي عروس خريده است. اما عروس نمي‌تواند قرآن بخواند. يعني يك ده هزار تومان خرج قرآن دخترش نكرده است. اما ميليون‌ها تومان خرج آبميوه‌گيري، چرخ گوشت، سرويس چوب و… جهيزيه دخترش كرده است. اما يك ده هزار تومان براي مغز دخترش خرج نكرده است. نگفته كه اين مسلمان است. بايد بتواند يك صحفه قرآن بخواند. دبير فيزيك ما بايد در نماز باشد. دبير نماز ما بايد در دنياي فيزيك باشد. بايد جامع باشد. متاسفانه ما جامع نيستيم. فوتباليست‌هاي ما بايد در نماز جمعه باشند. نماز جمعه ما بايد در زمين ورزش برگزار شود. اما الآن يك عده به نماز جمعه مي‌روند. يك عده هم به زمين ورزش مي‌روند. مثل كره‌هايي شده است كه وقتي دوغ را مي‌زني، دوغ يك سمت مي‌ماند و كره هم در يك سمت مي‌ماند. اگر جامع باشد زيبا است.

8- برخورد نيكو با همه مردم، از هر دين و مذهب

دين جامع يعني با همه يكسان برخورد كني. قرآن مي‌گويد: («وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا») (بقره/83) نمي‌گويد: «قولوا للمومنين» با مومنين خوب حرف بزن. مي‌گويد: با يهودي‌ها هم خوب حرف بزن. نمي‌گويد: با استاد خوب حرف بزن. مي‌گويد: با غير استاد هم خوب حرف بزن. («وَ قُولُوا لِلنَّاسِ») بزرگ و كوچك! استاد و غير استاد! دين جامع وقتي است كه به همه يكسان نگاه كنيم. خدايا به ما توفيق شناخت دين، فهم دين، عمل به دين، تبليغ دين كه در سايه‌ي آن رشد معنوي داشته باشيم و ذخيره‌ي قيامت باشد به همه‌ي ما مرحمت بفرما. از همه‌ي شما و اساتيد و از همه‌ي كساني كه در طول اين سال‌ها به هر نحوي ما در خدمتشان بوديم، يك به يك تشكر مي‌كنم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1124
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست