responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1133
1- تأمين امنيت، پس از تأمين معيشت
2- همكاري در تأمين امنيت جامعه
3- تلاش اولياي خدا براي حفظ امنيت مردم
4- امان دادن به پناهنده
5- تأمين امنيت براي اقليت‌هاي مذهبي
6- حفظ حرمت و آبروي افراد جامعه
7- برخورد قاطع با برهم زنندگان امنيت اجتماعي

موضوع: جايگاه امنيت در قرآن و روايات (1)

تاريخ پخش: 02/03/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحثي داريم در اين چند دقيقه راجع به اينكه كسي حق تعرض به كسي ندارد. بايد هر كسي پولش، جانش، آبرويش، در امان باشد. لطمه به مال مردم، به جان مردم، به خانه مردم، به باغ مردم، بحث امنيت است. خوب موضوع بحث: امنيت!

حضرت ابراهيم از خدا خواست، گفت: خدايا! مكه را امن قرار بده. (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِنا) (بقره/126)دعاي براي امنيت. «رَبِّ اجْعَلْ هذا» خدايا «اجْعَلْ» قرار بده. «هذا» اين منطقه را «بَلَداً آمِنا» خداوند هم اين دعا را مستجاب كرد. فرمود: (مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنا) (آل‌عمران/97)شهر امن شهري است كه مي‌شود به آن قسم خورد. همينطور كه مي‌گوييم: به خدا قسم! به امام حسين قسم! به فاطمه قسم! مي‌شود گفت: به شهر امن قسم! (وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ) (تين/3) يعني امنيت شهر را به جايي مي‌رساند كه آدم بتواند به آن شهر قسم بخورد. يعني امنيت چيزي را مقدس مي‌كند.

1- تأمين امنيت، پس از تأمين معيشت

خوب، در نعمت‌هايي كه خدا به بشر داده، بعد از غذا، نعمت امنيت را گفته است. نصفش را من مي‌خوانم، نصفش را شما بخوانيد. از آن آيه‌هايي است كه ايراني‌ها حفظ هستند. (أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) (قريش/4) يعني نماز بخوانيد، عبادت كنيد، براي اينكه من شما را از گرسنگي نجات دادم، «وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» از خوف و ترس هم شما را «آمَنَهُمْ» يعني به شما امنيت دادم. يعني خداوند دو تا نعمت را برجسته مي‌كند و از مردم مي‌خواهد كه عبادت كنيد، «فليعبدوا» بايد مردم عبادت كنند. يعني خوب خدا چه كرده كه ما بندگي او كنيم؟ مي‌گويد: رزقت دادم. تو را از قحطي نجات دادم. امنيتت دادم. يعني بعد از آب و نان، نعمت امنيت بالاترين نعمت است.

2- همكاري در تأمين امنيت جامعه

خوب، در امنيت بايد انسان سعه صدر از خودش نشان بدهد. لشگر بني اميه آمدند كربلا امام حسين را كشتند. همين لشگر بني اميه رفتند لب مرز پست بدهند. امام زين العابدين كه كشتن پدرش را در كربلا ديد، براي همين حكومت كه سربازهايش لب مرز هستند… دعا دارد. يك دعا دارد امام زين العابدين براي مرزبانان. ولو اين مرزبانان جز ياران امام زين العابدين نيستند، اما چون فعلاً مايه امن هستند، ببينيد! يك وقت اين هواپيماي توپولف آمده بود، نمي‌دانم حالا هم هست يا نه. ما گاهي سوار هواپيما كه مي‌شديم، من آيت الكرسي مي‌خواندم براي خلبان شوروي. خوب اين خلبان مسلمان نبود. اما ببينيد فعلاً خلبان است. اگر اين پايين افتاد من هم پايين مي‌افتم. يك كسي كه مسئول است، يك كسي كه پشت فرمان است، بايد دعايش كرد. چون حالا يا خوب، يا بد فعلاً پشت فرمان است. چون اگر چپ شود من هم چپه مي‌شوم. ولذا بايد دعا به مسئولين بكنيم. براي اينكه فعلاً اينها پشت فرمان هستند. نمي‌خواهيم بگوييم مسئولين همه آدم‌هاي خوبي هستند. مي‌خواهيم بگوييم: فعلاً اين خلبان است. فعلاً پشت فرمان است. چپ شود با هم چپ مي‌شويم. گاهي وقت‌ها كه يك كسي سخنراني مي‌كند، من مي‌گويم: خدايا حفظش كن. گرچه من خطيب نيستم. او دارد خطبه مي‌خواند. ولي او اگر خراب شود با هم خراب مي‌شويم. كشتي يك گوشه‌اش سوراخ شود، آب داخل بيايد همه با هم غرق مي‌شويم. يعني در امنيت نمي‌شود گفت: اين از ما نيست. جزء حزب ما نيست. ما كمكش نمي‌كنيم. بالاخره فعلاً مردم رأي دادند اين شوراي شهر شده است. اين نماينده‌ي مجلس شده است. اين شده نمي‌دانم…

يك كسي را كه فعلاً به هر دليلي مسئول شد، آنجا كه مي‌توانيم كمكش كنيم بايد كمكش كنيم. حق حكومت با علي ابن ابي طالب بود، بعد از پيغمبر. به دليل غدير خم و كمالاتي كه حضرت علي دارد. اما حق علي به علي، اميرالمومنين (ع) داده نشد. كسان ديگري حكومت را دست گرفتند. در عين حال هروقت آنها سوالي از حضرت علي داشتند، حضرت علي(ع) جواب مي‌داد. نمي‌گفت: نه، حالا كه حق من است و به من نداديد، من هم پاسخ سوالاتتان را نمي‌دهم. در حكومت داري نبايد حساب كنيم حالا… بالاخره فعلاً مردم تعيين كردند اين آقا خليفه باشد. حالا اين آقاي خليفه هم مشكل دارد، خوب مشكلش را حضرت علي حل مي‌كرد. اين مسئله‌اي كه امام زين العابدين به مرزدارها دعا مي‌كرد در حالي كه مرزدارها حقوق بگير بني اميه بودند. يعني سر سفره‌ي بني اميه بودند، ولي امام سجاد مي‌گفت: فعلاً مسئول مرز هستند. مسئله‌ي…

3- تلاش اولياي خدا براي حفظ امنيت مردم

در سوره‌ي كهف سه تا قصه است. قصه ذوالقرنين، قصه‌ي اصحاب كهف، قصه‌ي موسي و خضر. ذوالقرنين يكي از اولياي خدا بود كه خدا مستقيم با او صحبت مي‌كرد. (قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْن‏) (كهف/86) اينكه مي‌گويد: «قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْن‏» يعني پيداست خدا مستقيم با او حرف مي‌زد. پيداست از… و شاهكار ذوالقرنين اين بود كه يك سدي براي مردم ضعيف ساخت كه گرفتار قوم يأجوج و مأجوج بودند. و اينها آمدند گفتند: يك سدي براي ما بساز كه اين ياغي‌ها به ما حمله نكنند. و خداوند به خاطر اينكه ايشان سدي ساخت براي امنيت، خداوند از ذوالقرنين تعريف مي‌كند. يعني در سوره‌ي كهف از ذوالقرنين تجليل مي‌كند به خاطر اينكه امنيت برقرار كرد. يعني اين مسئله‌ي مهمي است.

خوب… اگر يكي از مسلمان‌ها ياغي شد. قرآن مي‌گويد: همه‌ي مسلمان‌ها بايد عليه او بسيج شويد. زماني كه بعث عراق به ما حمله كرد، جمعي از رئيس جمهورها با هم ايران آمدند خدمت امام رسيدند. امام فرمود كه: شما مسلمان هستيد؟ قرآن مي‌گويد: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏»  آيه‌ي قرآن است. اگر يك گروهي بر گروهي ديگر طغيان كرد، (فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّه‏) (حجرات/9)همه بايد بسيج شويد عليه آن ياغي بشوريد. تا او از گردن كلفتي دست بكشد. ما كه به صدام حمله نكرديم. ياغي پيدا شد همه بايد شريك شويم براي اينكه ياغي را سركوب كنيم. حتي اگر ياغي مسلمان باشد.

خوب، من راجع به امان يك مقداري صحبت كنم كه امنيت در چه چيز است؟ مردم بايد در امان باشند. كسي نبايد در خانه‌اش، در روستايش، در دانشگاه، در محل كارش دلهره داشته باشد. اسلام براي امان چه گفته است؟ امان حتي براي دشمن، براي دشمن! دشمن اگر آمده بجنگد، خوب جنگ در مقابل جنگ طوري نيست. اما حق داريم آبش را هم مسموم كنيم؟ نه! بگوييم: آب آشاميدني… حضرت امير فرمود: آب آشاميدني دشمن را مسموم نكنيد. مي‌توانيم آب را روي دشمن ببنديم؟ نه! اصلاً امام حسين(ع) وقتي به منطقه‌اي رسيد فرمود: همه‌ي ظرف‌هايتان را پر از آب كنيد. براي اينكه حر دارد مي‌آيد. خودش و لشگرش و اسب‌هايش تشنه هستند. مي‌خواهيم به اسب‌ها و خودش آب بدهيم. با آنكه آنروز دوم محرم بود. دوم محرم هنوز حر توبه نكرده بود. يعني جزء لشگر يزيد بود. ولي امام حسين براي لشگر يزيد هم آب ذخيره كرد.

خوب، به زنها نبايد حمله كرد. خوب مردش به جبهه آمده است. خانمش چه تقصيري دارد؟ حمله به بچه‌ها نبايد كرد. اصلاً يك كسي كه دارد فرار مي‌كند شما حق نداري به كمرش تير بزني. جنگ هم يك آدابي دارد. او كه صاف با شمشير روبرويت مي‌آيد، صاف با شمشير روبرويش برو.

4- امان دادن به پناهنده

اما او كه دارد فرار مي‌كند خوب پيداست حالا يا پشيمان شده، يا ترسيده است. خوب ولش كن برود. مگر اينكه بداني برود، برمي‌گردد. آخر در جنگ صفين هركس فرار مي‌كرد حضرت علي فرمود: فراري‌ها را هم بزنيد. در جنگ جمل فرمود: هركس فرار مي‌كند كاري نداشته باشيد. گفتند: يا علي! گفتند: يا علي!

گفتند: يا علي! شما… امتحان هوش. كدام جنگ را گفت: بزنيد؟ با هم بگوييد: صفين! كدام جنگ را گفت: نزنيد؟ جمل! گفتند: يا علي! چه فرقي مي‌كند؟ فراري، فراري است. چطور فراري‌هاي صفين را بزنيم. فراري‌هاي جمل را نزنيم؟ فرمود: فراري‌هاي صفين معاويه زنده است. فرار مي‌كند پهلوي معاويه مي‌رود. دومرتبه شارژ مي‌شود و برمي‌گردد. اما در جنگ جمل ديگر ريشه كن شدند. اينها ديگر فراريشان فراري هستند. ديگر كسي نيست آنجا بروند شارژ شوند، برگردند. بنابراين، كدش فرق مي‌كند. خوب.

امان به بدهكار، يك كسي بدهكار است. نمي‌شود زندانش كرد. قرآن مي‌گويد: بدهكار را (فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَة) (بقره/280) امان به بدهكار. قرآن مي‌فرمايد: «فَنَظِرَةٌ» من فكر مي‌كنم همه بدهكارها پاي تخته… پاي تلويزيون اين آيه را حفظ كنند. آخر بعضي آيات را همه عمل مي‌كنند. مثل آيه‌ي «كلوا» بخوريد. همه مي‌خورند. بعضي آيات را نه، بعضي عمل مي‌كنند. اين از آياتي است كه بدهكارها همه‌شان حفظ مي‌شوند. چون هم دو تا كلمه است. هم حفظ مي‌كنند ديگر. «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَة» آيه‌ي قرآن است. يعني اگر «كانَ ذُو عُسْرَة» اگر بدهكار مشكل دارد مهلتش بده تا پولدار شود. البته بعدش يك چيز ديگر هم هست. مي‌گويد: (وَ إِنْ تَعْفُوا) (تغابن/14)اگر واقعاً ندارد عفوش  كن. حالا از او نگير. چه مي‌شود؟

مقام معظم رهبري زماني كه رئيس جمهور بودند، چند كشور رفتند. بنده هم خدمت ايشان بودم. در يكي از كشورها ايشان به رئيس جمهور گفت كه شما پول نفت را نمي‌دهي؟ آن رئيس جمهور هم قرآن را حفظ بود. فرمود: «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَة» يعني صبر كنيد تا پولدار شوم. آيت الله خامنه‌اي فرمود: خواهش مي‌كنم بعدش را نخوانيد. چون بعدش اين بوده كه ديگر ببخشش. ديگر از بخشش خبري نيست. حالا طوري نيست صبر مي‌كنيم تا… به تو مهلت مي‌دهيم اما ديگر بعدش را نخواني! حالا… در عين حال اين شايد هم شوخي بود، وگرنه گاهي هم آدم لازم است كه مثلاً يك جايي هم ببخشد. آنها اختيار با خودشان است. ولي به بدهكار «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَة»  امان!

امان به آدمي كه مي‌خواهد تحقيق كند. قرآن يك آيه داريم، كه اگر يك مشركي گفت: آقا جنگ را تعطيل كنيد به من كار نداشته باشيد. من مي‌خواهم تحقيق كنم. «وَ إِنْ أَحَد» قرآن كه مي‌خوانم نگاه كنيد. اصلش كلمات قرآن با فارسي قاطي است. «أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكين‏» يعني اگر يكي از مشركين، «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ»  از تو مهلت خواست، «فَأَجِرْه‏» به او مهلت بده. «حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه‏» (توبه/6) يعني اگر يك محققي خواست تحقيق كند به او امنيت بده، بگو: آقا برو تحقيق كن. ولذا يكي به پيغمبر نامه نوشت كه من مي‌خواهم دو ماه راجع به اسلام تحقيق كنم. پيغمبر فرمود: چرا دو ماه؟ چهار ماه تحقيق كن. امان بدهيم. امان! «فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه‏» «يَسْمَعَ كَلامَ اللَّه» يعني كلام الله را استماع كند. خوب بشنو كه نگويد: من… اين هم يك امن است.

امان حتي براي مرده! نبش قبر جايز نيست. مرده هم بايد… ولذا مي‌گويد: مرده هم اگر آدم بدي است وقتي مرد ديگر كاري با او نداشته باشيد. «اذكروا موتاكم بالخير» مرده‌هايتان را به خير، يعني مرده‌هايتان را كار نداشته باشيد.

امان براي دزد. اگر دزدي را گرفتند خواستند، 4 تا انگشتش را قطع كنند. دزد گفت: من خبر از آيه نداشتم. اگر مي‌دانستم دزد جريمه‌اش اينقدر سنگين است، كه دستش را قطع مي‌كنند من دزدي نمي‌كردم. اگر اين دزد در اين حرفش راست گفته باشد، يعني واقعاً آيه دزد، آيه‌ي انگشت، قطع انگشتان را نشنيده باشد، به دزد هم امان مي‌دهند. البته جريمه‌هاي ديگر سر جايش هست. اما ديگر دستش را قطع نمي‌كنند.

5- تأمين امنيت براي اقليت‌هاي مذهبي

امان براي اقليت‌هاي مذهبي، ايراني‌ها النگو دارند. اما خلخال ندارند. عرب‌ها خلخال هم دارند. يعني يك چيزي به پايشان، ساق پا مي‌بندند. نظير النگو. به حضرت امير گفتند كه در حكومت شما يك نفر اين خلخال، يعني اين زينت پا را از يك خانم يهودي مثلاً بيرون آورده است. فرمود: اگر يك مسلمان از غصه دِق كند و بميرد جا دارد. در كشور اسلامي بايد يهود و نصاري هم در امان باشند. كسي حق ندارد بگويد: چون يهودي است، چون مسيحي است. يك آيه در قرآن داريم كه يهودي‌ها مي‌گفتند: ما مال مشركين را بخوريم طوري نيست. چون اينها امي هستند. «ليس لل….» آيه‌اش را يادم رفت. اين نيست. ترجمه‌اش اين است كه چون ما اهل كتاب هستيم، آنها بت پرست هستند، ما حق آنها را بخوريم طوري نيست. آخر گاهي وقت‌ها مثلاً فكر مي‌كنيم كه حالا كه مثلاً ما دولت هستيم مي‌توانيم هرجا را خواستيم خيابان بكشيم. نخير! بايد خانه‌ اين را خريد. نه نصف قيمت هم خريد. بايد به حق خريد. هرچه نرخش هست خريد. حالا اگر شما مثلاً شهردار يا فرماندار يا استاندار هستي صاف مي‌تواني… بله يك جاهايي كه جامعه در خطر است، آنجا حق دخالت هم هست. مثلاً يك كسي يك چيزي را احتكار كرده و جامعه به آن نياز دارد. سه بار تذكر به او مي‌دهند. اگر تذكر را گوش نداد، قفلش را مي‌كشند. پولش هم به حساب دادستاني مي‌ريزند. چون نمي‌شود ما به خاطر يك نفر كه خودش را لوس مي‌كند جامعه را در عذاب بگذاريم. يعني آنجا اگر امن بنا شد بين مصلحت شخصي و مصلحت جامعه، اصل مصلحت جامعه است.  بنده ممكن است سير و پياز براي بدنم خوب باشد. اما وقتي مي‌خواهي نماز جمعه بروي بوي سير از دهنت مي‌آيد و اينها كه دورت نشستند ناراحت هستند، شما حق نداري. در ماشين ممكن است شما از سيگار خوشت بيايد ولي حق نداري. هواي ماشين براي همه‌ي اينها است. در خانه پدر حق ندارد سيگار بكشد. چون هواي اتاق… درست است پدر هستي. صاحب خانه هستي. اما هواي اتاق براي همه است. اين بچه هم حق دارد. خانم هم حق دارد. دختر و پسر حق دارد. پدر در اتاق نبايد، بايد برود پشت بام و سيگار بكشد. برود در حياط و سيگار بكشد. هواي اتاق براي همه است. من مالك هستم. سيگار خودم، لب خودم، دست خودم، كبريت خودم، اتاق خودم، اين حرف‌ها نيست. هواي اينجا براي همه هست. شب براي خوابيدن است. حالا اگر كسي شب در يك اتاق زود مي‌خواهد بخوابد. باقي هم مي‌خواهند حرف بزنند. ولو آنكه مي‌خواهد بخوابد يك نفر است. آنها هم كه مي‌خواهند حرف بزنند 5 نفر، 5 نفري بايد بيرون بروند و حرف بزنند. چرا؟ براي اينكه شب براي خوابيدن است. حق با اين يك نفر است كه مي‌خواهد بخوابد. شما كه مي‌خواهيد حرف بزنيد برويد يك جاي ديگر حرف بزنيد. اينجا اكثريت نيست كه آقا برو بابا اين يك نفر است و ما 5 نفر! بابا اين يك نفر است ولي حق مي‌گويد. شب براي خوابيدن است. حق با هواي سالم است. حالا اگر در يك اتاقي 5 نفر هستند يكي سيگاري نبود. 4 تا سيگاري بودند. نمي‌توانند بگويند: ما اكثريت هستيم. شما اكثريت هستيد. 4 تا سيگاري هستيد. يكي در اقليت است. اما حق با آن يكي است. آن 4 تا بايد بيرون بروند. بعضي جاها نمي‌شود گفت: نوبت چه كسي است؟ بعضي جاها نمي‌شود گفت: اكثريت چيست؟ اكثريت يك جاهايي مفيد است. نوبت يك جاهايي مفيد است. ولذا در بيمارستان‌هاي كل كره‌ي زمين يك چيزي هست به نام اورژانس. يعني يك حادثه‌‌اي است كه اگر خواسته باشد در نوبت برود طرف مي‌ميرد. اينجا ديگر… خوب.

امان اقتصادي، همين كه گفتم.

6- حفظ حرمت و آبروي افراد جامعه

امان عِرضي، آبروي هركسي بايد در امان باشد. شما حق نداري اسم كسي را بد ببريد. اگر فاطمه هست، فاطي، اگر زهرا هست زري. اسم مردم را بايد درست ببريد. اسم مردم را زشت نبريد. كارمند شهرداري را نمي‌شود گفت: آشغالي! نفتي! حالا نفت فروش است، بايد گفت: نفتي! ذغال فروش است مي‌شود گفت: ذغالي! اسم مردم را خوب ببريد. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: (وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب‏) (حجرات/11)آيه قرآن است. يعني القاب همديگر را زشت نبريد. اگر كسي اسم كسي را تحقير كند، مومني را تحقير كند خدا روز قيامت تحقيرش مي‌كند. «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِنا …» اگر كسي يك مومني را تحقير كند. خدا روز قيامت تحقيرش مي‌كند. ممكن است در همين دنيا تحقير شود. از هر دستي بدهيم به همان… كسي را تحقير نكنيم. قرآن مي‌فرمايد: چه مي‌داني شايد او از تو بهتر است. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ … وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساء» مردها همديگر را مسخره نكنند. زن‌ها همديگر را مسخره نكنند. چه بسا او از تو بهتر است. ممكن است يك كسي سوادش هم خيلي كم باشد ولي مي‌آيد با من حرف مي‌زند بگويم: اين به من مي‌گويد. تو چه مي‌داني؟ آدم‌هايي هستند يك هزارم تو سواد دارند و هزار برابر بنده به خدا نزديكتر هستند. چه كسي خوب است چه است بد، تا قيامت نشده قضاوت نكنيد. «ان الغني و الفقر» حديث داريم. «ان الغني و الفقر بعد العرض علي الله» چه كسي غني است، چه كسي فقير است روز قيامت معلوم مي‌شود. چه كسي زحمت مي‌كشد؟ بسياري از آدم‌ها زحمت مي‌كشند. ولي جهنمي هستند. در قرآن در سوره‌ي غاشيه يك آيه داريم، مي‌گويد: «عامِلَة» «عامِلَة» ترجمه‌اش را بلد هستيد. يعني اهل عمل است. بيكار نبوده خيلي جان كنده است. (عامِلَةٌ ناصِبَةٌ) (غاشيه/3)«ناصِبَةٌ» با صاد. يعني خيلي به تعب خودش را انداخته است. هم كار كرده است. هم جان كنده است. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» اما (تَصْلى‏ ناراً حامِيَةً) (غاشيه/4) اما جهنم مي‌رود. چرا؟ براي اينكه كارش درست نبوده است. ما خيلي خانم‌ها را داريم. خيلي آقايان را داريم ختم انعام مي‌خوانند. زيارت عاشورا مي‌خوانند. عاشورا خرج مي‌دهند. افطاري مي‌دهند. چشم روشني مي‌دهند. كمك جهازيه، كمك نمي‌دانم داماد شدن، كارهاي خيرين مدرسه ساز، سد، پل، جاده، اوه… اينقدر آدم داريم جمكران مي‌رود. مشهد مي‌رود. عمره مي‌رود. كربلا مي‌رود. خير است. فلان، اما ممكن است اينها كارش روي فرم نباشد. مثل آدم‌هايي كه خانه مي‌سازند اما چون روي نقشه مهندسي نيست شهرداري مي‌آيد بلديزر مي‌اندازند خراب مي‌كند. مي‌گويد: بابا، ميل گرد مي‌رود سيم… نمي‌دانم سيمان، كاشي، آهن، جان كندم. مي‌گويد: بله، جان كندي اما اين ساختمان روي فرم نيست. خراب كنيد. شما به دكتر برويد. آقاي دكتر 30 تا قرص خوردم. مي‌گويد: غلط كردي كه خوردي. شما بايد يك قرص بخوري آنطور كه من مي‌گويم. 30 تا قرص به سليقه‌ي خودت خوردي. هم خون داده. هم قرص خورده. هم مي‌رود مي‌ميرد. «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلى‏ ناراً حامِيَةً» جان مي‌كند، زحمت هم مي‌كشد. اما روي فرم نيست. اينكه مي‌گويند: تقليد واجب است به خاطر همين است. تقليد يعني پروانه شهرداري. ببيني ساختمان طبق فرمان شهرداري هست يا نه؟ بايد مهر… سازمان گوشت مهر بزند كه اين گوشت سالم است. وگرنه ممكن است روي پا ايستادي، پول گوشت هم دادي، زحمت هم كشيدي پختي، مي‌خوري مريض مي‌شوي. هم پول دادي. هم پولت رفت. هم جانت رفت.چرا؟ براي اينكه مهر استاندارد، مهر سلامتي روي گوشت نبود. مهر تقليد بايد روي كار ما باشد. به چه دليل اين كار را كردي؟

خدا يك كسي را بيامرزد مرحوم شد. از مكه خانه‌ي ما آمده بود. پهلوي من آمد. گفت: حاج آقا، چه مكه‌اي رفتم. به به به! به به! كيف دنيا را من امسال كردم. گفتم: خوب چه كردي؟ خيلي‌ها مكه مي‌روند. تو خيلي امسال… گفت: آخر من ماه رمضان مكه بودم. شب‌ها تا صبح يك نماز تراويح اينها دارند. من در نماز تراويح از ساعت مثلاً 10،11 شروع مي‌شود تا دو بعد از نصفه شب. هر سي شب است. هر شب يك جز قرآن را در نمازشان مي‌خوانند. به جاي قل هو الله يك جز قرآن را مي‌خوانند. گاهي هم پيشنماز گريه مي‌كند، و مردم حالي پيدا مي‌كنند و صداي ناله هم مي‌آيد. ما امسال سي شب نمازهاي چند ساعتي خوانديم. چه گريه‌هايي سر نماز كرديم.  گفتم: خوب نماز تراويح از نظر فقه اهل سنت درست است. از نظر فقه شيعه حرام است. گفت: اِه… گفتم: اِه. گفت: اين همه گريه كردم. گفتم: برو گريه‌هايت را آبكش. نماز تراويح، نماز مستحبي را ما حق نداريم به جماعت بخوانيم. غير از حالا نماز عيد و يكي دو تا نماز ديگر. اصلاً نماز شب و اينها را نمي‌شود با جماعت خواند. گفت: يعني مفت هم نمي‌ارزد. گفتم: نه، مفت هم نمي‌ارزد. يك كسي سر نماز شك سه و چهار كرد. مسئله‌اش را بلد نبود. هي فكر مي‌كرد ركعت سوم است يا ركعت چهارم؟ سرش را چنين كرد و نماز خود را باطل كرد. گفت: خدايا مفت كه مي‌ارزد. مفت براي تو! از سر الله اكبر! يعني مي‌گفت: مفت كه مي‌ارزد. خوب مفت… نه! بعضي كارها مفت هم نمي‌ارزد. اگر آب 40 متري باشد، كسي 39 متر طناب به شما بدهد، بگويد: مفت كه مي‌ارزد. مي‌گويي: بابا مفت هم نمي‌ارزد چون آب 40 متري است. طناب تو… من كه 39 متر طناب دارم، با آدمي كه هيچي طناب دارد، هردو يك طور هستيم. يعني كسي كه هيچ پولي ندارد، با كسي كه پول دارد در صندوق است كليدش را گم كرده، هردو يكي هستند. قرآن مي‌گويد: خيلي‌ها چشم دارند ولي كور هستند. «لهم أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها»  چشم دارد ولي نمي‌بيند. اين از چشمش استفاده نكرده است. (وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها) (اعراف/179) گوش دارند ولي انگار كر هستند. كسي كه چشم دارد حق را نمي‌بيند، گوش دارد حق را نمي‌شنود. انگار چشم ندارد. گوش هم ندارد. مثل كسي كه پول در گاوصندوق دارد اما كليدش را گم كرده است. بايد مواظب باشيم كارهايمان استاندارد باشد. مثل گوشتي كه مي‌خوريم مهر سلامتي خورده باشد، ساختمانمان پروانه‌ي شهرداري داشته باشد. نگوييم: آقا مشكل است شهرداري از ما پول مي‌گيرد. پول مي‌گيرد اما يك تعهداتي هم دارد. اگر شما نمازت طبق تقليد نبود، همينطوري نماز خواندي… گاهي وقت‌ها يك چيز كم را قبول مي‌كنند مثلاً پول فلزي را قبول مي‌كنند. اسكناس، چك تراول را قبول نمي‌كنند. چرا مي‌گويد: بابا، بنده مي‌خواهم تلفن كنم. حالا هزار تا هم چك تراول بدهد، اينها به درد تلفن نمي‌خورد. گاهي وقت‌ها دست آدم خون مي‌شود يك پارچه سفيد مي‌خواهم دست را ببندم شما بروي دو تا لحاف كرسي بياوري. بابا نمي‌خواهم. بابا لحاف كرسي است. هر لحافي ده كيلو پنبه دارد. اين پارچه كه تو مي‌گويي دو مثقال است. مي‌گويم: بابا من دو مثقال مي‌خواهم. ده كيلو نمي‌خواهم. حالا شما اگر يك چوب خواستي خلال كني. من رفتم دسته بيل آوردم، فحشم مي‌دهي. بابا چوب خلال مي‌خواهم. دسته بيل مي‌خواهم چه كنم؟ خيلي آدم‌ها واجب خمس نمي‌دهند. سهم امام نمي‌دهند. اما روز عاشورا 5 ميليون خرج مي‌كند. بعد هم مي‌گويد: حسين جون من هرچه داشتم و حسين… اصلاً هستي من تو هستي. مي‌گويد: هستي تو هستم. اما آنچه كه خدا گفته بود گوش ندادي. ولي آنچه كه خودت خواستي انجام دادي. در ارتش هم همينطور است. مي‌گويد: دستت را اينجا بگذار. بگو: آقا من خيلي به شما ارادت دارم. اجازه مي‌دهي دو تا دستم را بالاي سرم بگذارم؟ در گوشِت مي‌زند. همينطور كه ما گفتيم. تلفن را گفتند: 118. بگو: من ارادتمند شما هستم. عوض 118، 119 را مي‌گيرم. گوشي جواب نمي‌دهد. اگر خانه‌ي من را مي‌خواهي اين شماره را بگير. اينكه هرجا دلم خواست شماره بگيرم. هرجا دستم را خواستم بگذارم پيشاني‌ام يا روي سرم، پارچه‌ي كوچك مي‌خواهي لحاف كرسي بياورم. كليد ماشين گم مي‌شود مي‌رود مثلاً يك يك كليد سنگين مي‌آورد. بابا اين كليد ماشين نيست. بايد مواظب باشيم روي سليقه كار نكنيم. ما بنده خدا هستيم بايد ببينيم خدا چه گفته است. خدا هم از طرف پيغمبر، پيغمبر هم امام، امام هم وقتي غائب است گفته كه مرجع عادل بي‌هوس!  عادل بي‌هوس. امان!

7- برخورد قاطع با برهم زنندگان امنيت اجتماعي

آبروي مردم محترم است. مسخره، «همزه» «لمزه» نيش زدن. جسمي، اگر كسي اسلحه‌اش را كشيد ولو تيراندازي نكرد. اگر كسي اسلحه‌اش را بكشد مردم را بترساند، اين مفسد في الارض است. و مفسد في الارض سخت ترين شرايط را قرآن دارد. مي‌گويد: «يُقَتَّلُوا» بايد كشتش. «أَوْ يُصَلَّبُوا» به دار آويزانش كرد. «أَوْ يُنْفَوْا» تبعيدش كرد. بابا من نزدم. بله نزدي اما اسلحه‌ات را بيرون كشيدي. مردم را با اسلحه تهديد كردي. كسي كه ولو تيراندازي نكند، اسلحه بكشد. شمشير بكشد، اين مفسد في الارض است. امنيت را به هم زده است. بحث ما امشب بحث امنيت است. مسئله‌ي امنيت خيلي مهم است.

خوب، در امان بودن افرادي كه نيازمندند، همين تأمين اجتماعي، اميرالمومنين ديد يك كسي فقير است. گفتند: يا علي ايشان مسيحي است. جوان كه بوده مثلاً نجاري مي‌كرده الآن پير شده كنار كوچه فقيري مي‌كند. فرمود: اين چه حكومتي است؟! اين چه حكومتي است كه وقتي جوان است از جواني‌اش كار مي‌كشند. پير كه شد به گدايي مي‌افتد. تأمين اجتماعي، مسئله‌ي امنيت شغلي روايت دارد.

در امان بودن از شر شيطان، (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) (فلق/1)(قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) (الناس/1)پناه بردن. ما چه كنيم خودمان در امان باشيم؟ زكات از چيزهايي است كه انسان را در امان مي‌كند. صدقه دفع بلا مي‌كند. زكات، داريم اگر جامعه زكات ندهند، اگر جامعه زكات ندهند، خدا بركت را برمي‌دارد. نفتشان 100 دلار، 120 دلار هم شود حتي داريم بركت را از معدنش هم برمي‌دارد. يكي از معادن نفت است. ما نفتمان هرچه گران مي‌شود توّرم، يك اسم توّرم جهش است. آخر توّرم يعني 20 درصد، خانه‌ي 30 ميليوني يكدفعه 60 ميليون مي‌شود. اِ… تا مي‌گويي: اِ… مي‌بيني 90 ميليون شده است. اين ديگر اسمش توّرم نيست. اين نمي‌دانم ديگر توّرم كم است. آخر بعضي كلمه‌ها كم است. مثل اينكه آدم بگويد: ابالفضل آدم خوبي است. اِ… آدم خوب براي ابالفضل كم است. آدم خوب مثل اينكه من به شما مي‌گويم: آدم خوبي هستي. شما هم به من بگو: آدم خوبي هستي. آدم خوب براي ما خوب است. ابالفضل آدم خوب… اصلاً  يك كلمه توّرم كم است. بايد گفت: دنبال يك لغت مي‌گردم. به اين چه بگويم؟بعد نگاه مي‌كنم بله اگر مردم زكات ندهند خدا قول داده است كه شما زكات ندهيد من بركت را از معدن بردارم. از آسمان و زمين بركت را، از عمرتان بركت را برمي‌دارم. از اسم معدن، عمر در روايت نيست. بركت از آسمان و زمين است. اما بركت از معدن هم در حديث است. يعني معدن نفت داريم نفتمان هم گران مي‌شود اما هر چه پولدارتر مي‌شويد يك طوري مي‌شود كه كام نگيريد. مواظب باشيم مالمان در امان باشد با زكات. جانمان در امان باشد با صدقه. مردم از زبان ما نيش نزنند. آبروي مردم. به كسي تهمت نزنيم. غيبت كردن خيلي مهم است. بدهكار در امان باشد. پيرمردي كه از كار افتاده در امان باشد. كارمند شهرداري اگر كار مي‌كند تحقير نشود. همه‌ي ما به يك نحوي در امان باشيم. همديگر، آبروي همديگر را لكه‌دار نكنيم. جان همديگر را، لكه‌دار نكنيم.

خدايا امنيت جامعه را بر همه‌ي بلاد اسلامي حاكم بفرما. آن‌ها كه امنيت را به هم مي‌زنند، تروريست‌ها. آن‌ها كه امنيت را به هم مي‌زنند تروريست‌هاي اقتصادي، جمع مي‌شوند يك شركتي، يك چيزي را يك مرتبه نرخ را چند برابر مي‌كنند. تروريست‌هاي اقتصادي، تروريست‌هاي… آنها كه جمع مي‌شوند با يك كاريكاتور آبروي كسي را خراب مي‌كنند، با يك تهمت، با يك شايعه، آبروي كسي… يك مرتبه مي‌بيني يك آدم عزيزي رابرايش يك چيزي درمي‌آورند كه بابا ايشان چنين شد. چنين شد. چنين شد. چنين شد. همينطور درست مي‌كنند. خدايا هركس ناآگاه است، به او هوشياري مرحمت بفرما. آنهايي كه آگاهانه، مغرض هستند طرح‌هايشان را، نقشه‌هايشان را نقش بر آب بفرما. مواظب باشيد نگوييد: چه كسي دارد و چه كسي ندارد. تحقيق كنيد. خيلي وقت‌ها جك درست مي‌كنند. خدايا به پول‌هاي فلاني قسم، به خانه‌ي فلاني قسم، به چه قسم، همينطور مي‌گويند: فلاني 20 تا خانه دارد. چند تا همسر دارد. چند تا باغ دارد. چند تا كاخ دارد. تحقيق كنيد. هرچه شنيديد باور نكنيد. نمي‌گويم نيست. بعضي‌ها دارند. منتهي شما وارسي كن. اگر يقين كردي آنوقت تازه وقتي شما به من مي‌گويي چه كسي دارد چه كسي ندارد، چه فايده‌اي دارد؟ شما دادگستري برو. بگو: آقا فلاني از بيت المال سرقت كرده است. اين هم دليلش. هم مستدل بشناسيم. هم مستدل قيام كنيم. حل بشود. روي خيال فكر مي‌كنيم داريم آبروي طرف را مي‌ريزيم بعد هم شما به من مي‌گويي. من هم به شما مي‌گويم. آن هم كه پول‌هايش همينطور سر جايش است. يعني هيچ مشكلي حل نمي‌شود. اگر قرائتي سرمايه دار شده در نظام، 1- وارسي كنيد من واقعاً سرمايه دار هستم. اگر يقين كرديد من سرمايه‌دار هستم، ببينيد از كجا آورده‌ام؟ نامه بنويسيد مقام معظم رهبري، آقا اين آقاي قرائتي نماينده‌ي تو است. در نهضت سواد آموزي نماينده امام بوده است. يا در ستاد نماز، يا هرچه، اين نماينده‌ي شما است. از كجا اين پول را آورده است؟ به مقام معظم رهبري بنويسيد. اگر او پليس است به رئيس شهرباني بنويسد. رئيس شهرباني است به وزير كشور بنويسيد. از راهش اقدام كنيد. او به او مي‌گويد. او به او مي‌گويد. همه آبروي همديگر را مي‌ريزيم. گناه و نكبت شامل ما مي‌شود. آن طرف هم اصلاً نمي‌فهمد كه ما پشت سرش چه مي‌گوييم. او پول خودش را دارد اگر داشته باشد. حلش اين است. 1- تحقيق 2- به كارشناس و به مسئولش مراجعه كنيم. كه قيامتمان آباد شود. الآن قيامت خودمان را مي‌سوزانيم او هم كيف دنيايش را مي‌كند. ما در خسارت او هم در لذت!

خدايا! ياد ما بده وظيفه‌ي ما چيست و به ما توفيق بده عمل كنيم. ياد ما بده وظيفه‌ي ما چه نيست. تقوا بده دوري كنيم.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1133
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست