نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1168
1- تسريع در ازدواج جوانان 2- توجه به افكار و عقايد همسر در ازدواج 3- زيبايي چهره، يا زيبايي رفتار 4- مهريه، هديه مرد به همسر 5- نقش فرزند در ثبات خانواده 6- توجه والدين به تربيت فرزندان 7- تربيت فرزند با عمل نه سخن
موضوع: جايگاه فرزند در خانواده
تاريخ پخش: 22/04/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث ما راجع به خانواده است. ازدواج مقدس است. عبادت است، ارزش است. هدفهاي ازدواج را من اينجا اينطور نوشتم. هدفهاي مثبت و هدفهاي منفي.
يك حديث را بلد بودم. سه تا حديث را ديروز ياد گرفتم. مضمونش يكي است. آن حديثي كه از قبل بلد بودم، اين است. مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِه(بحارالانوار/ج100/ص219) هركس ازدواج كند 50 درصد دينش را حفظ كرده است. كسي نگويد: خوب پس ما دو تا زن بگيريم كه صد در صد دينمان را حفظ كنيم. ازدواج مثل كراوات است، دو تاش آدم را خفه ميكند.
خدايا شاهد باش كه از طرف زنها گفتم. اين نصف دين براي سنهاي سي سال به بالا است. اما اگر كسي زود ازدواج كند، مثلاً دختر سيزده، چهارده سالگي، پسر هم هفده، هجده سالگي. نصف دين نيست، دو سوم دين است. پس سي سال به بالا نصف دينش را حفظ كرده، نوجوان و نوعروس كه تازه باشند، دو سوم دينشان مربوط به ازدواج است.
حديثي ديگر هست ميگويد: أُعْطِيَ نِصْفَ السَّعَادَة (مستدرك/ج14/ص154) نصف سعادت، حديث ديگر، نِصْفَ الْعِبَادَةِ (بحارالانوار/ج100/ص220) حالا همهاش هم ميتواند يكي باشد. چون سعادت و عبادت و حفظ دين همه يكي است. اسلام ازدواج را مقدس ميداند. بچهدار شدن هم ارزش است.
1- تسريع در ازدواج جوانان
ازدواج، عبادت است. اولاد زياد ارزش است. من كار به تبليغات ندارم. به ما گفتند: حجتالاسلام. حجتالاسلام يعني حرفهايت بايد از متن اسلام باشد. جامعهشناسها چه ميگويند؟ روانشناسها چه ميگويند؟ مصلحين چه ميگويد؟ دولت چه ميگويد؟ مردم چه ميگويند؟ رسم چيه؟ آداب چيه؟ من كار به هيچي ندارم. ازدواج عبادت است. حديث داريم پيغمبر يك كسي را كه ميديد جوان بود، يا اولين سؤال يا از سؤالهاي مهمي كه حضرت ميفرمود، ميگفت: داماد شدي يا نه؟ بعد ميگفت: برو داماد شو. ما گاهي راه ميرويم يك جوان ميآيد ميگويد: آقا، يك نصيحتم كن. نگاهش ميكنم ميگويم: ازدواج كردي؟ اگر گفت: نه. ميگويم: برو ازدواج كن. حديث داريم. بخش عظيمي از فسادها براي افرادي است كه همسر ندارند. گرچه بعضيها هم همسر دارند خلاف ميكنند. اما بخش مهمياش به خاطر ازدواج است. حديث داريم اگر كسي هدفش مال باشد، مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً يُرِيدُ مَالَهَا (كافي/ج5/ص323) دلش ميخواهد داماد فلاني شود چون پولدار است.
من يكوقت چند سال پيش به يك جوان گفتم كه چرا داماد نميشوي؟ رفيقش گفت: اين دنبال يك دختر ميگردد كه سه شرط داشته باشد. پيدا نميكند. گفتم: سه شرطش چيه؟ گفت: پدرش ميلياردر باشد. پير باشد، دو بار سكتهي ناقص هم كرده باشد. تا داماد شد، اين پدر خانم بميرد و يك ارثي ببرد. حديث داريم اگر كسي هدفش از ازدواج پول باشد، الْجَأَهُ اللَّهُ إِلَى ذَلِكَ الْمَالخدا چنان زندگياش را تلخ ميكند كه اسير همين پول شود. ميگويد: تو براي پول ازدواج كردي من هم يك كاري ميكنم به همين پول محتاج شوي. دستت جلوي پدر خانمش دراز شود. به پول پدر زنش چشم داشته باشد.
2- توجه به افكار و عقايد همسر در ازدواج
در ازدواج مواظب باشيد اگر كسي با اهل بيت سر ناسازگاري دارد مواظب باشيد. حديث داريم تَزَوَّجَ يَهُودِيَّة (كافي/ج5/ص572) با يهودي ازدواج كن. أَوْ نَصْرَانِيَّة با ارمني ازدواج كن. بهتر از اين است كه با كسي ازدواج كني كه ناصبي است. يعني نسبت به اهل بيت بد دهان است. كج فكر است. جسارت ميكند. اين مسألهي اهل بيت خيلي مهم است.
امروز عصر يكي به من زنگ زد، گفت: دليل اينكه شما آخوندها ميگوييد: كسي نماز بخواند، ولايت اميرالمؤمنين نداشته باشد، نمازش قبول نيست. دليلش چيه؟ گفتم: دليلش خودت. گفت: كجاي من دليل است. گفتم: اگر خانم شما چاي كنارت بگذارد و بگويد: اين چاي را بخور. اما دوستت ندارم. ميگويي: برو گمشو، چاي هم براي خودت! خود شما هم چاي كه دوستت نداشته باشد از خانم قبول نميكني.
يك پولي به خانم بدهي و بگويي: خانم اين پول را بگير. اما دوستت ندارم. پول را برايت پرت ميكند. به همان دليلي كه شما چاي نميگيري و خانم پول نميگيرد، نماز بيمهر علي هم… مسألهي ولايت خيلي مهم است. چون اين ولايتها، ولايت خالي نيست كه آدم فقط اهل بيت را دوست داشته باشد. ببينيد شما كه مشهد ميرويد، امام رضا را دوست داريد، زيارتش ميرويد. دنبال زيارت در صحنش حديث ياد ميگيريد. نماز جماعت ميخوانيد. بعد يك سوغاتي هم براي فاميلها ميبريد. چهار تا هم دعا به ديگران ميكنيد. مثل آدمي كه لباس ميشويد. آدمي كه لباس ميشويد، يك كار ميكند ولي چند كار هم درونش است. همينطور كه لباس ميشويي دستهاي خودت هم پاك ميشود. غذايت هم هضم ميشود. عرق بدنت هم درميآيد. به هر حال دنبال ولايت، كشش است. شما امام حسين را كه دوست داري، بالاخره وقتي گفتند: حديث را امام حسين گفته، اسم بچهات را هم حسين ميگذاري. حديثش را هم گوش ميدهي. ظهر عاشورا عزاداري هم ميكني. در عزاداري نمازت را هم ميخواني. بالاخره اين ولايت ما را قلاب ميكند، با خودش ميكشاند.
در انتخاب همسر مواظب باشيد عقايد داماد چطور است؟ عقايد عروس چطور است؟ مدرك مهم نيست. شهري و روستايي، لهجه، چند سانت از من كوتاهتر است، چند سانت از من بلندتر است، اين همه مردم زندگي خوش ميكنند، قد عروس و داماد هم به هم نميخورد. يكي 170 سانت است. يكي 160 سانت است. مگر پارچه است كه متر ميكني؟ عروس و داماد پارچه كه نيستند. متري نيست، كيلويي نيست. آنچه مهم است فكر است.
در خانواده اگر كسي قصد داشته باشد، مهريهي خانم را ندهد، حديث داريم مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً اگر كسي ازدواج كند. وَ لَمْ يَنْوِ أَنْ يُوَفِّيَهَا صَدَاقَهَا قصدش اين است كه مهريه را ندهد. فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ زَانٍ(فقيه/ج3/ص398) نزد خدا اين هر وقت پيش خانمش ميرود انگار زنا ميكند. يكوقت ندارد بدهد، او زناكار نيست. يكوقت دارد بدهد، نيت از اول اين است كه نيتش اين است كه ندهد. شما اگر آب به صورتت بريزي، اما نيت وضو نداشته باشي، وضو نداري. حالا همه آبهاي دنيا را هم به صورتت بريزي، نيت وضو نكني، وضو نداري. بايد نيت كني. اسلام به نيت خيلي ارزش ميدهد. اصلاً ارزش كارها به نيت است. چاقو كش شكم پاره ميكند. جراح هم شكم را پاره ميكند. شما از چاقو كش پول ميگيري و به جراح پول ميدهي. چون آن چاقوكش نيتش كشتن بود، جراح نيتش عمل جراحي است تو را نجات بدهد. نيت خيلي ارزش دارد.
اگر يك كسي را با او بد هستي، گرفتي او را كشتي. شما قاتل هستي. بعد معلوم شد قوهي قضاييه دنبال اين ميگردد. آن كس يك جنايت مهمي كرده، قوهي قضاييه، مسؤولين امنيتي و پليس، دنبال او ميگردد كه او را بگيرند و بكشند. در عين اينكه كار شما از نظر نظام درست بوده ولي چون تو به خاطر غرض شخصي او را كشتي تو مجرم هستي. ولو اگر هم نميكشتي، قوهي قضاييه او را ميكشت. به دليل اينكه اگر عمل خطرناكي كرده كه قاضي قضاوت كرده كه بايد اعدام شود. آدم اعدامي را تو كشتي اما شما وقتي كشتي نيتت اجراي حكم خدا نبود. نيتت اين بوده كه چون با من بد است اين را از پا دربياورم. مسألهي نيت خيلي مهم است.
3- زيبايي چهره، يا زيبايي رفتار
كسي اگر ازدواجش به خاطر خوشگلي باشد، چه؟ براي مال را كه گفتيم. براي خوشگلي، حديث داريم مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَا يَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لِجَمَالِهَا لَمْ يَرَ فِيهَا مَا يُحِب (بحارالانوار/ج100/ص235) اگر كسي فقط براي شكل، اصلاً ميگوييم: كمال دارد؟ اصلاً چه كمالي دارد؟ ميگويد: من نميدانم فقط خوشگل است. اگر كسي فقط براي زيبايي ازدواج كند، حديث فرمود: لَمْ يَرَ فِيهَا مَا يُحِب يعني به آن آرزويش نميرسد. يك مشكلي پيش ميآيد اين خانم شكلش برميگردد. اينكه انسان بفهمد چه ميخواهد بكند.
به كسي گفتند: چون تو آدم خوبي هستي، سه تا دعاي مستجاب داري. گفت: راست ميگويي؟ گفت: به به! سه تا دعاي مستجاب. دعاي اول: خدايا زن من زيباترين زنان دنيا باشد. آمد ديد عجب خانمي شده خانمش! در كوچه و فاميل ولوله افتاد، ريختند خانم اين را ببينند. مردم در كوچه ميايستادند خانم اين را ببينند. ديد زندگياش تلخ شد. مثل حلواي نذري هركسي ميخواهد يك انگشت بخورد. از لاي در و از سر كوچه و سر پيچ، همه ايستادند خانم اين را ببينند. ديد زندگياش تلخ شد، گفت: خدايا دعاي دوم مرا مستجاب كن. زن من به قدري بد گل شود كه هيچكس او را نبيند. آمد ديد چك و چانه كج شد. گفت: دعاي سوم: خدايا زن من مثل اولش شود. هستند افرادي كه امكاناتي برايشان هست اما بلد نيستند چطور از اين امكانات استفاده كنند. سه تا دعاي مستجاب داشت، هر سه را خراب كرد. خوش به حال كسي كه بفهمد چه كند.
در حرم امام رضا ميآيد و ميگويد: ببين اين لوستر براي قرن هفتم است. ميداني الان چند صد ميليون ميارزد؟ امام رضا را ول كرده با لوستر حرف ميزند. خل است ديگر! مگر ميشود مؤمن هم خل باشد؟ آره. اخيراً يك آيه پيدا كردم كه بعضي از مؤمنان هم خل هستند. آيهاش اين است «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا…» چنين كنيد، چنان باشيد. بعد ميگويد: (إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ) (آلعمران /118) به «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» ميگويد: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» پيداست آمنوا هست، اما ممكن است «تعقلون» نباشد. قرآن خيلي شرط دارد تا آدم، آدم حسابي باشد.
قرآن ميگويد: اگر 1- زمان پيغمبر بودي، 2- از اصحاب پيغمبر بودي. 3- رزمنده بودي. 4- با پيغمبر در جبهه شركت كردي. 5- پيروز شديد بر كفار. 6- غنيمت گرفتي، ميگويد: هيچكدام دليل بر اين نيست كه ايمان داري. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُم» شما كه اصحاب پيغمبر با پيغمبر جبهه رفتيد، پيروز شديد، غنيمت گرفتيد، اگر خمس داديد، (إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ) (انفال /41) (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ) (انفال /41) آخر آيه را ديديد؟ «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ». يعني اگر ايمان داريد بايد از غنايم خمس هم بدهيد. اين آيه خيلي براي من مهم بود. آخر ما فكر ميكنيم فلاني عزادار امام حسين است، مكه رفته، كربلا رفته، ميگويد: كافي نيست. ممكن است تمام كارهاي خير را بكند، برگرديد زمان پيغمبر، از اصحاب پيغمبر، رزمنده، انقلابي، مجاهد، جانت را كف دست گرفتي، جبهه رفتي، پيروز شدي، همه كارها را كردي، قدم آخر خمس نميدهي. ميگويد: ايمان نداريد. اين خيلي مهم است.
4- مهريه، هديه مرد به همسر
مهريه نرخ خانم نيست. اين هم يكي از مسائل خانواده است. كه بگوييم: اگر مهر من كم باشد معلوم ميشود من دختر ضعيفي هستم. هرچه مهر من سنگينتر باشد،عظمت من است. اگر اينطور باشد پس حضرت زهرا عظمت ندارد. چون مهرش كم بود. مهريه را صداق ميگويند. هم مهر ميگويند، هم صداق. صداق از صدق است. صدق يعني راستگو. ميگويند: آدم صادقي است. صداق يعني چه؟ يعني داماد به عروس ميگويد: من تو را دوست دارم، تو را ميخواهم. ميگويد: خوب اگر ميخواهي علامت صدق تو چيه؟ ميگويد: علامت صدق اين است كه اين چند سكه را بگيري. اين چند سكه علامت صداقت مرد است. نه نرخ خانم! مثل اينكه شما دست كسي را ميبوسي، اين علامت علاقهي شماست به آقا، نه نرخ آقا. اگر شما دست يك آيت الله را بوسيدي، يعني آيت الله به اندازهي يك ماچ ميارزد. اين دست آقا يعني آقا من تو را دوست دارم. بوسيدن دست علامت علاقه است. نه نرخ آيت الله! يا نرخ پدر بزرگ، مادربزرگ، يا هركس كه شما دستش را ميبوسي.
يك چيزي كه در سر ما است، فكر ميكنيم اگر مهريه كم باشد، حديث داريم بهترين دختر، دختري است كه شكلش زيبا و مهرش كم باشد. من بررسي كردم اين را از بعضي از افرادي كه دفتر عقد و ازدواج داشتند. آمار طلاق در مهرهاي بالا، بيش از مهرهاي كم است. تكرار ميكنم. آمار طلاق در مهريهي زياد بيش از مهرهاي كم است.
خوب پس براي شكل نه، نميخواهم بگويم شكل نباشد. شكل هم مهم است. يك كسي يك خانمي داشت، هرجا ميبرد، مسافرت او را ميبرد. به او ميگفتند: آخر اين پيرزن را كجا مي بري؟ هرجا ميروي با خودت ميبري؟ گفت: ببين اگر او را نبرم، از سفر كه برگردم بايد با اين خانم روبوسي كنم. من حاضر هستم، دو ماه حمالي كنم و اين را نبوسم. شكل هم مهم است. در قرآن مي گويد: (أَعْجَبَكَ حُسْنُهُن) (احزاب /52)، «أَعْجَبَكَ حُسْنُهُن» يعني ممكن است شكل زن، پيغمبر را هم به تعجب بياندازد. شكل مهم است. ولي اصل شكل نباشد. شما كه اينجا آمديد سخنراني گوش ميدهيد، اصل شما سخنراني است. حالا شربت دادند، آب دادند، نميدانم زير پاي شما فرش بود، زيلو بود، هرچه رفاهيات بيشتر باشد، بهتر است. اما اصل نيست. اصل براي همسر مخ است، مهريه نرخ نيست، علامت علاقه است. مثل بوسيدن دست آقا! نرخ آيت الله نيست، علامت علاقه به آقا است.
5- نقش فرزند در ثبات خانواده
از اين بگذريم. بچهدار شدن، اخيراً رسم شده خيليها ميگويند: ميخواهيم يك چند سالي راحت باشيم. نميدانند كه اينها چه خطري را متوجه ميشوند. راحتي با بچهدار شدن است. من يك شب نشستم، حالا يكوقتي، شب يا روز نشستم نوشتم حدود بيست تا مشكلات عروس و داماد را بچه حل ميكند. ايام فراغت را بچه پر ميكند. زن و شوهري كه بچه ندارند در خانه حوصلهشان سر ميرود. ميگويند: كجا برويم؟ پارك برويم. چه بخوريم؟ ساندويچ! چه بكنيم؟ تخمه بشكنيم. و حال آنكه بغل كردن بچه و بوسيدن بچه از ساندويچ و تخمه و پارك شيرينتر است. براي اعصاب زن، حساس شدن زن، بچه مادر را متعهد ميكند. دخترهايي كه شوهر نكردند گاهي بايد با فرياد از خواب بيدارشان كرد. همين كه زاييدند، تا بچهاش سرفه كرد يك وجب از خواب ميپرد. اين همان كسي است كه نعره مي كشيدي از خواب بيدار نميشد. بچه آدم را متعهد ميكند. بچه آدم را مدير ميكند. زناني كه دختر ميزايند، يك پارچه به او ميدهي، ميگويد: اين باشد دخترم بيست سال ديگر عروس ميشود، برايش نگه ميدارم. از حالا برنامهريزي ما… ما دولتمان پنج سال اول و پنج سال دوم دارد. زنهايي كه ميزايند برنامه بيست ساله اول دارند. يعني براي بيست سال ديگر ذخيره ميكند، جهازيه جور ميكند. مدير ميكند، حساس ميكند. متعهد ميكند. ايام فراغت خودش را پر ميكند. حوصلهي آدم را زياد ميكند. مينشيند ذره ذره غذا را خورد ميكند، دهان بچه ميگذارد. با بچه حرف ميزند. مگر مهد كودك ميتواند كار مادر را بكند؟ اشتباه ميكنند آنهايي كه بچههايشان را يك جايي ميگذارند و دو فلس حقوق ميگيرند. خيلي اشتباه ميكنند. مگر كسي كار مادر را ميكند؟ سوز مادر بچه را تربيت ميكند. آن دايه كه سوز ندارد. آن مربي كه سوز ندارد.
بگذاريد يك چيزي براي شما بگويم. يك كنگرهي پزشكي بود، بنده هم شركت كردم. كه آيات و روايات پزشكي را بگويم. يك پزشكي قبل از من مقاله ميخواند، مقالهاش يك چيز مهمي بود. زيادي گوش بدهيد شيرين است. نوشته بود اگر كسي با اشتها غذا بخورد، شما نگاهش كنيد، شما هم اشتها ميآوريد. اما اگر كسي يك فيلم بازي كند، با اشتها غذا نميخورد، فيلم است. شما نگاهش كني گرسنهات نميشود. يعني اشتهاي آن آقا در شما اشتها ميآورد. در فارسي ما ميگوييم: دل به دل راه دارد. آن سوزي كه مادر دارد، آن عاطفه به بچهاش منتقل ميشود. ما يك مبلغي ميدهيم فلان خانم نگه ميدارد، فلان خانم آن سوز را كه ندارد. عين سينهي مادر و سر شيشهاي است. اگر بچهاي از سينهي زني شير خورد محرم ميشود. اما اگر همين خانم شيرش را در شيشه كند، اين بچه از سر شيشهاي شير بخورد، با آن زن محرم نميشود. شيري آدم را با زن محرم ميكند كه از سينه بمكي. همين شير در شيشه برود، در سر شيشهاي محرم نميشوي. حساب است، آن سوز خيلي مهم است. بعضي از ما اخيراً از نوار درس ميخوانيم، استاد نواري كه آن حالات را نميخواهد. در نگاه يك اثري هست، كه در نوار نيست. نفس استاد، شكل استاد، نشستن استاد، عمل استاد.
يكي از روحانيون ميگفت: من طلبهي جواني بودم، آيتالله مدني شهيد محراب ما را به خانهاش برد. يك اتاقي به ما داد. ميگفت: چند شب سحرها شهيد محراب ميآمد كنار اتاق من نماز شب ميخواند و ميرفت. به من هم نگفت نماز شب بخوان. ميگفت: آن نماز شبها، مرا هم نماز شب خوان كرد. اين غير از اين است كه نوار گوش بدهي، كه نماز شب چقدر ثواب دارد. اين خيلي مهم است. ما اشتباه مي كنيم. در مسائل خانواده خيلي اشتباه ميكنيم.
ميگوييم: بچهدار نشويم فعلاً راحت باشيم. البته يك حديث داريم: قِلَّةُ الْعِيَالِ أَحَدُ الْيَسَارَيْن (بحارالانوار/ج10/ص98) ادم بچه كم داشته باشد، راحتتر است. اما نگفته اين راحتي كمال است. مثل اينكه آدم دمپايي پا كند راحتتر از كفش است. اما آيا دمپايي كمال است. أَحَدُ الْيَسَارَيْناگر حديث داريم كه بچهي كم آساني است، ولي معنايش اين نيست كه خدا اين آساني را دوست دارد. اين آساني را خدا دوست ندارد. بگذاريد قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: كم بوديد، (وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ) (اعراف /86) يادتان نرود، كم بوديد. من شما را زياد كردم. يعني آمار زياد يك ارزش است.
6- توجه والدين به تربيت فرزندان
يك دعا داريم ناله ميكند ميگويد: خدايا، نَشْكُو ما شكايت ميكنيم، از چه؟ ازغَيْبَةَ نَبِيِّنَا بعد ميگويد: وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا(بحارالانوار/ج30/ص14) خدايا از عدد كم ناراحت هستيم. معلوم ميشود عدد كم ضد ارزش است. عدد زياد ارزش است. منتهي ميگويد: از كجا بياوريم بخوريم. بايد بچهها يك هنري داشته باشند. بچه در اسلام يعني «عضد» با (ع) و (ض). عضد يعني بازو. بچه بازو است. يعني چه؟ يعني اگر گفتند: فلاني ده تا بچه دارد، همه بايد بگويند: به به! ده تا بچه! پس بيست تا بازوي توليدي دارد. الآن تا ميگويند: ده تا بچه! ميگويد: واي واي واي! چه به اينها ميدهند بخورند! چون بچه شكم شده است. اسلام ميگويد: بچه بازو است. در جامعهي ما بچه شكم شده و عزا گرفتيم. ميگوييم: پس ما كه نميتوانيم شكمش را پر كنيم، پس بچهدار نميشويم. يك حرف غلطي را در سر بعضي از مردها و بعضي از زنها هست. آن حرف غلط را هم بگويم. ميگويند: آدم بچه كم داشته باشد، به تربيتش ميرسد. اين هم از دروغهاي مسلم است. ما هيچ آمار دانشگاهي و علمي نداريم كه كساني كه بچهشان كم است، ادب بچهشان بهتر است. آدم داريم ده تا بچه دارد، ده تا گل هستند، آدم داريم دو تا بچه دارد، هر دو جانور هستند. هيچ دليل عقلي، دليل علمي و آماري نداريم كه آنهايي كه بچههايشان كمتر است، تربيتشان بهتر است.
يكي از مراجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمي سيد محسن حكيم بود. كه از خانوادهاش 62 تا شهيد داد. در تاريخ بيسابقه است، يك نفر 62 نفرش، برادر و نوه و پسر و پسر برادر، پسر خواهر هرچه داشت، 62 تا. چرا؟ براي اينكه آيت الله العظمي حكيم فتوا داد، «الشيوعيت كفر» يعني حزب بعث منحرف است. بعثيها كه حاكم شدند، نسل حكيم را درو كردند. ده، پانزده تا بچه خود ايشان داشت. دو تا از اين بچهها در بازار راه ميرفتند، يكي از علما ميگفت: من پشت سر اينها بودم. آنها نميدانستند كه من پشت سرشان هستم. يكي از اين داداشها، از يكي از داداشها سؤال كرد، جواب داد. گفت: راست ميگويي؟ گفت: داداش، مگر بنا است دروغ بگوييم؟ مگر پريشب پدر ما همه بچهها را جمع نكرد گفت: راضي نيستم يك دروغ بگوييد. از اول زندگي سعي كنيد راست بگوييد. معلوم شد آيت الله العظمي حكيم بچههايش را دعوت كرده و گفته: سعي كنيد دروغ نگوييد. تا ايشان به برادرش گفت: راست ميگويي، گفت: مگر ميخواستي دروغ بگويم. مگر پريشب پدرم اين نگفت. يك آدم هست ده تا بچه را تربيت ميكند. يك آدم هست كه دروغ ميگويد و دروغ هم به بچهاش ياد ميدهد. دارم چه ميگويم؟ زود بچهدار شويد. از بچهدار شدن نترسيد. آن كسي كه دندان ميدهد، نان هم ميدهد.
گاهي وقتها همه محاسبات را ميكنيد. براي اينكه صرفهجويي كنيد يك سيلي ميآيد، يك زلزلهاي ميشود. يك خشكسالي ميشود و همه چيز به هم ميخورد. ما بايد بندهي خدا باشيم، خدا بلد است خدا باشد. مشكل ما يك چيز است. اين است كه ما بندگي خودمان را فراموش ميكنيم به خدا ميگوييم: خدايا چنين كن. چنين كن. چنين كن. يعني خدايي ياد خدا ميدهيم. عوض اينكه خدا به ما بندگي ياد بدهد، خدا بندگي به ما ياد داد. عوض اينكه ما به بندگي عمل كنيم، خدايي را به خدا ياد ميدهيم. جلوي بچهدار شدن را نگيريد. حالا من اينجا پزشك نيستم. مشاور خانواده هم نيستم، وگرنه ميتوانستم يك اشارهاي هم بكنم كه اينكه شما از بچه جلوگيري ميكني چه مرضهايي دنبالش است. چه آفات بدني و جسمي و خطراتي دنبالش است. اينها مهم است.
ما گاهي وقتها فكر ميكنيم يك چيزي را جلويش را بگيريم مهم است. آقا وضو دارد وارد مسجد ميشود. ميگويند: آقا سر نماز رفت. پس برويم نماز بخوانيم بعداً دستشويي ميرويم. به هواي اينكه حالا كه وضو دارد نماز را بچسبانيم. اسلام ميگويد: بابا برو دستشويي نمازت را فرادي كن. بابا جماعت خيلي مهم است، خيلي ثواب دارد ولي بگذار اين ثواب از دست تو برود. ادرارت را نگه ندار.
به يكي از اين حكما گفتند: پسرت در سفر پسر خوبي بود ولي بيادب بود. گفت: چه كرد؟ گفت: هرجا ادرارش ميآمد، ميپريد پايين و پاي اسبش ادرار ميكرد. گفت: پسر من نيست. گفت: آقا، آقازادهي شما بود. گفت: اگر پسر من بود روي اسب ادرار ميكرد. (خنده حضار) همين كه چند دقيقه ادرارش را نگه ميدارد و پايين ميآيد، همين مقدار… خيلي مهم است.
يكي به يكي اقتدا كند، نماز جماعت يك نفره، آقا يكي و مأموم يكي. يكي به يكي اقتدا كند 150 ركعت ميشود. اوه اوه! دو تا، سه تا، به ده تا كه رسيد ديگر حساب و كتاب ندارد. مثل دست، دست يك انگشت داشته باشي، تلفن ميگيري. دو تا داشته باشي، سطل ماست را بلند ميكني. سه تا داشته باشي سيب زميني و پرتقال برميداري. چهار تا داشته باشي سطل آب را بلند ميكني. پنج تا داشته باشي آمپول ميزني. يعني هر انگشتي اضافه شود، ده تا كه شد ديگر حساب و كتاب ندارد. يعني يك نفر در تاريخ پيدا نشده بگويد: من يك شغلي پيدا كردم، يك آدم يازده انگشته ميخواستند. متأسفانه چون من ده تا انگشت داشتم استخدامم نكردند. ده تا ديگر… نماز جماعت هم همينطور است به ده تا كه رسيد هيچكس، در عين حال ميگويد: اگر ميتواني…
يا مثلاً ميخواهد زيارت بخواند. شما يك سلام بده و برو وضويت را بگير. در حرم درست نيست شما خودت را نگه داشتي. اصلاً كسي كه ادرارش را نگه دارد نمازش قبول نيست. خلاص! اين مسألهي جسمي است. از نظر اجتماعي، ميگويند: پيشنماز را دوست نداريم. ديگر حالا چه خاكي بر سرمان كنيم. اين آقا مسجد است. مجبور هستيم پشت سرش نماز بخوانيم. «اللَّهُ أَكْبَر»! چون دوستش ندارد. اگر كسي پيشنماز يك جايي است كه مردم دوستش ندارند، او را نميخواهند، نماز آن جماعت هم قبول نيست. اسلام دين جامعي است. هم ميگويد: حق نداري ادرارت را نگه داري، هم ميگويد: پيشنماز بايد محبوب باشد. ولذا آزاد است. به شما گفته: آقا اگر ركعت اول را خواندي، ركعت دوم را نميخواهي بخواني، قصد فرادي كن. مجبور نيستي «اللَّهُ أَكْبَر» كه گفتي تا آخر خط با ما بيايي. هرجاي نماز خواستي قصد فرادي كني آزاد هستي. نماز مغرب را خواندي، عشا بلند شو برو. اصلاً در انتخابات است. آقاي اين مسجد را قبول نداري برو مسجدي كه آقايش را قبول داري. آقايش را دوست داشته باشي، قبولش داشته باشي. انتخابات است، برو مسجدي كه آقاي آنجا را قبول داري. آخوند تحميلي، نماز قبول نيست. فشار روي خودت بياوري، نماز قبول نيست. ديشب هم يكي را اضافه كردم باز بگويم. به همسرت نيش بزني نمازت قبول نيست. اين دين ما يك چنين ديني است. بايد چهار چرخش باشد كه ماشين حركت كند.
پرسيد چرا بعضي از كشورهاي اسلامي كه نماز هم ميخوانند، از نظر تكنولوژي عقب هستند. گفتم: به خاطر اينكه به يك آيه عمل كردند، به يك آيه عمل نكردند. شما وقتي خوب ميشود كه به همه قرصها عمل كني. قرص و شربت يك در ميان بخوري، كه خوب نميشوي. اصلاً ولايت مطلقه يعني چه؟ يعني همهي نسخهها را بايد عمل كرد. يك كسي از من پرسيد ولايت مطلقه يعني چه؟ گفتم: يعني به همه قرصها عمل كن. گفت: همين، گفتم: بله. گفت: بين آنها دعوا است. گفتم: آنها دعواي علمي است كار به آنها نداشته باش. ولايت مطلقه يعني بايد به همه عمل كنيم. اسلام گفته: «وَ اعْبُدُوا»، اسلام گفته: «وَ اعْلَمُوا» هردو هم آيهي قرآن است. «وَ اعْلَمُوا» برو با سواد شو، «وَ اعْبُدُوا» عبادت كن. شما چرخ «وَ اعْبُدُوا» باد دارد، چرخ «وَ اعْلَمُوا» پنچر شده است. نميرود.
7- تربيت فرزند با عمل نه سخن
بايد بچهدار شويم. بچه ارزش است. بچه بازو است. آدم بچه كم داشته باشد بهتر ميرسد تربيت كند، دروغ است. يعني دليل علمي نداريم. بچه را اگر ميخواهيد تربيت كنيد، نه با روانشناسي، نه با نصيحت و نه با موعظه و حديث. حرف اول را عمل ميزند. يك خاطره بگويم و تمامش كنم. تربيت با عمل! حالا اسمش را نميبرم، بعضي از شما ميشناسيد.
ميگفت: زمان شاه پنج ريال به بچهام دادم مدرسه برود. بچهام رفت مدرسه و در راه فقيري را ديد و پنج ريال را به فقير داد. برگشت و ظهر گفت: آقاجان، پنج ريال صبح را به فقير دادم. گفت: آقاجان بيا. پنج تومانش داد. حالا چهل سال پيش هم پنج ريال و پنج تومان ارزش داشت. بعد قرآن را باز كرد. گفت: قرآن ميگويد: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) (انعام /160) يعني هركس كار خوب انجام بدهد، ده تا ثواب دارد. تو پنج ريال دادي، اين پنج تومان را بگير. اين بچه با اين رفتار پدر با قرآن آشنا ميشود. كه خدا گفته: يكي ضرب در ده ميشود. پس پنج ريال دادم، بابا به من پنج تومان داد. پنجاه ريال داد. اين رقمي بايد بچه را تربيت كرد. با عمل!
البته اينكه گفت: قرآن ميگويد: كسي كار خير بكند ثوابش ده برابر، به شرطي كه در كار خيرش خلاف نكند. چون بعضيها خلاف كار هستند. يك كسي را تعريفش ميكردند فلاني آدم خوبي است، حضرت ايشان را ديد. همان كه ميگفتند: آدم خوبي است. ديد رفت دكان نانوايي دو تا نان برداشت، فرار كرد. رفت دكان ميوهفروشي، دو تا انار برداشت و فرار كرد. ديد پول مردم را نميدهد. رضايت صاحبش را جلب نكرد. رفت يك خرده عقبتر و به فقير داد. حضرت فرمود: بيا ببينم چه كردي؟ گفت: مؤمن زرنگ است. دو تا نان دزديدم، دو تا گناه. دو تا انار دزديدم دو تا گناه. دو تا و دو تا چهار تا، چهار تا را به فقير دادم، ضرب در ده چهل تا ميشود. چهل تا ثواب كردم، چهار تا گناهش كم سي و شش تا براي من ميماند. گفت: بله، رياضي شما خوب است اما اينكه گفتند: يك ضرب در ده، به شرطي كه لقمهي حلال باشد. تو لقمهي حرام را دادي، لقمهي حرام كه عبادت ندارد.
يك جواني عروس گرفت، سر سه ماه زاييد. عروس سر سه ماه زاييد. نزد پدر عروس رفت و گفت: آقا دختر شما سه ماه زاييده است. خداي نكرده با كسي رابطه داشته است. گفت: نه، گفت: پس بنشين برايت ثابت كنم. داماد نشست و پدر زن گفت: سؤال يك: چند ماه است تو شوهر دختر من شدي؟ گفت: سه ماه. گفت: چند ماه است دختر من زن تو شده است؟ گفت: سه ماه. گفت: چند وقت است با هم زن و شوهر شديد؟ گفت: سه ماه. گفت: سه سه ماه، نه ماه! گفت: خيلي خوب، رياضي شما درست است، ولي سوء ظن من هم سر جايش است.
اينكه ميگويند: عبادت، اگر شما در قطار بچهي هفت ساله را ميگويي: بنج ساله است كه بليط ندهيد. در هواپيما اسم بچهات را دروغ بگويي كه پول بليط ندهي. اينجا به مسافرخانه، ميگويد: چند نفر؟ بگويي: هفت نفر، بعد نه نفر را در اتاق پنهان ميكني. يعني همه كلك، بعد هم ميگويي: يا علي بن موسي الرضا ما از راه دور آمديم. از راه دور آمدي با دزدي آمدي. با دروغ آمدي.
(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ) (مائده /27) خدايا همه را به راه راست هدايت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1168