نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1178
موضوع: جنگ بدر
تاريخ پخش: 74/11/17
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- چگونگي شروع جنگ بدر
يكي از مسائلي كه در ماه رمضان در تاريخ مطرح شده و از آن هم كم ياد ميشود جنگ بدر است. در جنگ بدر چند تا مقدمه لازم است. اينكه مكان بدر كجاست؟ بدر مسافت بين مكه و مدينه است منتها به مدينه نزديكتر است. چاهي آنجاست بنام چاه بدر، سوره انفال تقريباً همهاش مربوط به جنگ بدر است. جنگ بدر شب هفدهم ماه رمضان اتفاق افتاد. قصه جنگ بدر اين بود كه بنا نبود جنگ بشود براي كار ديگري رفتند از كار ديگري سر در آوردند. وقتي پيغمبر ميخواست از مكه به مدينه هجرت كند كفار هر مسلماني را كه ميخواست هجرت كند اموالش را مصادره ميكردند يعني يك مشت مسلمان فقير وارد مدينه شدند پيغمبر هم در كنار مسجد يك سكو درست كرده بود و فقرا روي اين سكو مينشتند. ظهر كه مسلمانها براي نماز ميآمدند. وقتي نماز تمام ميشد هر كدام يك نفر از اينها را برميداشتند و براي ناهار ميبردند. مكه محل تجارت بود. قهرمان تاجرها شخصي بود بنام ابوسفيان، الان هم در مكه بازاري هست بنام بازار ابوسفيان پدر معاويه، ابوسفيان كارواني با هزار شتر به ارزش پنجاه هزار دينار هر دينار هم يك مثقال طلا كه چهل تا پاسبان داشتند. همچين كارواني را ابوسفيان از مكه راه انداخت به طرف شام و برگشتند. پيغمبر فرمود: اينها كه از كنار مدينه ميروند اموال اينها را به انتقام از اموالي كه آنها از ما گرفتند مصادره كنيم. اين طرح عملي نشد گفتند پس در راه بازگشت اموال آنها را مصادر كنيم در راه برگشت پيغمبر سيصد و سيزده نفر(اين سيصد و سيزده عدد مقدسي است چون سرداران ياران امام زمان(ع) هم سيصد و سيزده نفر هستند) را براي مصادره اموال برد. ابوسفيان توسط ياران و دوستان خودش در مدينه خبردار شد. ابوسفيان زود كاروان تجارتي را از بي راهه برد ولي پيغام داد كه مسلمانها ميخواهند هزار بار شتر را مصادر كنند يك لشكر هزار نفري كه فرماندهي آن با ابوجهل بود با سازو برگ نظامي قوي براي دفاع از ابوسفيان و كاروان تجارت آمدند. به ابوجهل گفت ما هزار شتر را از بي راهه برديم شما برگرديد ابوجهل گفت نه، ما اينقدر اينجا شراب ميخوريم و ميرقصيم و يك كودتا ميكنيم و مسلمانها را تار و مار ميكنيم و بر ميگرديم پيغمبر هم با جمعيت براي مصادره اموال رفته بود. يكمرتبه وحي الهي آمد كه يا رسول الله با اين مردم بجنگ. ياران پيامبر گفتند ما براي مصادره اموال آمده بوديم. آنها هزار نفر هستند ما سيصد و سيزده نفر. ما چطور با آنها بجنگيم؟ آيه نازل شد خدا اراده كرده كه شما را پيروز كند.
2- امدادهاي غيبي در جنگ بدر
(وَإِذْ يَعِدُكُمْ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ) (انفال /7) خدا وعده داده كه يكي از طايفهها براي شما است شما دوست داشتيد كه فقط پولها را مصادره كنيد… يعني شما به هواي مصادره اموال رفتيد اما صحنه جور ديگري شد، نترسيد خدا اراده كرده كه حق را با قدرت خودش تثبيت كند و كمر كفار را هم بشكند. نترسيد كه ما آماده نبوديم. دست خدا با شماست. اول اينكه طبع انسان راحت طلب است بعضيها ميروند ماهي بگيريند ميگويند ماهياي كه تيغ ندارد را بده، شما ميخواستيد كه همينطور مفت و راحت هزار بار شتر را مصادره كنيد ولي خدا خواست با تيغ باشد. (لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنْ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ) (انفال /9-8) وقتي ديديد كه سيصدو سيزده نفر در مقابل هزار نفر بوديد يكمرتبه خودتان را باختيد و استغاثه كرديد خدايا كمك كن خدا هم دعاي شما را مستجاب كرد گفت نترسيد من شما را با هزار فرشته كمكي، امداد ميكنيم «مُرْدِفِينَ» يعني به رديف، يعني اين هزار تا دشت اول است پشت سر او هم ميآيد چون يك آيه داريم (يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنْ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ) (آلعمران /124) يك آيه هم داريم (يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنْ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ) (آلعمران /125) خلاصه خدا بلاتشبيه اول يك ميليون نسيه ميدهد اگر دادي دو ميليون ميدهد اگر خوش حساب بودي سه ميليون ميدهد گام به گام امدادهاي غيبي زياد ميشود. (وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ) (آلعمران /126) اين فرشتههايي كه فرستاديم ميخواستم به شما بشارت بدهم. از اين آيه معلوم ميشود كه فرشتهها با انسان رابطه دارند هم جن با انسان رابطه دارد هم فرشته. در اين عالم هستي نيروهاي امدادي هستند، فرشتهها كافي هستند؟ «وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» خيال نكنيد با شما و فرشتهها مشكل حل ميشود نصرت نيست مگر از خدا باشد. (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ) (انفال /11) شما دو تا مشكل داشتيد يكي اينكه گيج بوديد، يعني يك چرت زديد و اين خستگي شما را… پس معلوم ميشود كه چرت هم از نعمتهاي خداست يعني گاهي وقتها انسان داغون است. ده دقيقه كه ميخوابد با نشاط ميشود. ميگويد تشنه هم بوديد از آسمان باران فرستاديم كه هم خورديد و هم از آن آبها ذخيره كرديد غسل جنابت هم كرديد ضمناً زير پاي شما شل بود وقتي باران آمد سفت شد «وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ» يعني پليدي شيطان را از بين بردم همان جنابت، جاي پاي شما را سفت كردم. پنج امداد غيبي در جنگ بدر برشمرديم. (إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ) (انفال /12) خدا به فرشتهها دستور داد كه مومنين را نگه داريد كه اينها خودشان را نبازند، اي فرشتهها من با شما هستم دل مسلمانها را محكم كنيد «سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» خودم هم كه خدا هستم در دل كفار رعب مياندازم يعي توي دل آنها خالي ميكنم «فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ» بسم الله جنگ را شروع كنيد منتهي وقتي ميزنيد به گردن بزنيد شمشير را به دست و پا نزنيد و بعد هم آدمهاي سرشناس و گردن كلفت اينها را بزنيد. ميفرمايد جاي جنگ شما هم جاي بدي بود آنجا هم به شما كمك كردم، چون بدر سرازيري است، كفار در منطقه بالا بودند شما منطقه پائين و اين هم امتيازي بود براي كفار كه من آنرا هم حل كردم (إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْميعادِ وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ) (انفال /42) شما توي چاله بوديد و آنها قسمت دور و بالا بودند. بار تجارت هم كه از آن پائين حركت كرد و رفت خلاصه وضع جوري بود كه اگر خودتان ميخواستيد برنامه ريزي كنيد. نميداديد جنگ نابرابر بود «وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا» ولي خدا خواسته اين كار بشود پس خواهد شد بقدري من امداد غيبي براي شما فرستادم «كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَا مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ» كه هر كس ميخواهد دين پيدا كند دست خدا را ببيند كه يك گروهي كه هيچ آمادگياي ندارند چگونه پيروز شدند و هر كس هم ميخواهد ايمان نياورد با ديدن معجزه ايمان نياورد يعني حق و باطل را براي شما روشن كردم يعني مردم گيج نباشند. اينقدر براي شما امداد غيبي فرستادم تا هر كس ميخواهد ايمان بياورد، بفهمد كه چرا ايمان بياورد و هر كس هم كافر بشود… يكي ديگر از امدادهاي غيبي آن است كه مسلمانها خواب ديدند كه كفار كم هستند و اينها زود ميتوانند حمله كنند و كفار هم خواب ديدند كه اينها كم هستند اينها خواب ديدند كه كم هستند، يعني برويد جلو آنها هم خواب ديدند كه مسلمانها كم هستند گفتند اينها كه چيزي نيستند نوكرها و بردهها را ميفرستيم تا اينها را بكشند، نميارزد خودمان برويم مثل اينكه ميگوييم فلاني انگشت كوچك ما است چون اگر آنها مسلمانها را زياد ميديدند لشگر كمكي ميخواستند اگر اينها هم جمعيت را زياد ميديدند ميترسيدند «إِذْ يُرِيكَهُمْ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (انفال/43) اي پيغمبر توي خواب نشان داديم كه كم هستند اگر زياد ميديديد، دلهره داشتيد (وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذْ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ) (انفال /44) كفار هم مسلمانها را كم ديدند. مثل صدام كه گفت من دو سه روزه ايران را ميگيرم. كفار خواب ديدند كه سيصد نفر هستند توي جبهه ديدند كه ششصد نفر هستند، اگر خدا بخواهد يك كاري بشود آسمان را به كمك ميفرستد با باران شن را سفت ميكند براي رفع خستگي چرت قرار ميدهد در خواب مسلمانها اينها را كم نشان ميدهد تا جرأت كنند و حمله كنند در خواب كفار مسلمانان را كم نشان ميدهد تا نيروي تازه نفس تقاضا نكنند و وسط جنگ ديد اينها را عوض ميكند و اينها را دو برابر ببينند تا دل اينها خالي بشود خلاصه اينكه اگر خدا بخواهد كاري را بكند ابر و باد و مه و خورشيد و فلك را به هم ميبافد تا يك كاري بشود وقتي هم ميخواهد كاري نشود تمام قدرتها را… شاه ميخواست بماند بيش از صد كشور و رئيس جمهور ميخواستند كه شاه بماند ولي خدا ميخواست كه شاه برود جمهوري اسلامي را همه گفتند نماند اما خدا خواست كه بماند يوسف را همه گفتند نماند خدا ميخواست بماند. شاه ميخواست بماند و عزيز باشد گريه كنان رفت و امام را اگر اسمش را هم ميبردي بايد ميرفتي زندان و حالا ميبيني كه اسم شاه نيست و اسم امام هست و الان شخصيتهاي درجه يك راست امام ركوع ميكنند ولي روي قبر شاه گربه ادرار ميكند اگر خدا بخواهد كاري بشود ميشود. جوانها دستگيرهتان ايمان به خدا باشد رابطهتان با خدا محكم باشد همه كارها دست خداست. در جنگ بدر محاسبات نظامي جور در نميآمد. فقط اراده خدا بود ولذا پيروز شدند هفتاد نفر را كشتند هفتاد نفر را به اسارت گرفتند. قهرمانان كفر را به هلاكت رساندند. لاشهها را ريختند توي چاه بعد پيغمبر آمد گفت حالتان چطور است؟ با مردههاي حرف زد. ياران گفتند يا رسول الله آنها مردهاند فرمود گوش آنها از شما شنواتر است و شما شنواتر از اينها نيستيد. خلاصه اينكه اگر خدا بخواهد همه كاري درست ميشود. حديث داريم امام زمان(ع) كه ميخواهد بيايد خدا يك شبه كارها را درست ميكند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1178