responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1232
بسم الله الرّحمن الرّحیم
 الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد
 الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.

چون رمضان 83 را در این استان و در یاسوج بحث‌ها را پُر می‌كنیم و شما خواهران محترم بحث هم زمان رحلت حضرت خدیجه(علیها السلام) پخش می‌شود بحثی داشتیم راجع به ایثار، خدیجه چی داد و چی گرفت، مال داد زهرا گرفت، بحث‌هایی را داشتیم یك خورده از آن ماند توی این جلسه می‌گوئیم حالا ممكن است چون عده‌ای بحث دیروز را نبوده‌اند من فشره فهرست بحث قبل را نقل می‌كنم گفتیم كه. . . از رو بخوانم كه یك دقیقه بیشتر طول نكشد و این یك دقیقه خلاصه و قطعنامـﺔ یك سخنرانی نیم ساعته تقریباً.

1- معامله حضرت ابراهیم با خدا

 حضرت ابراهیم(علیه السلام) از ستاره و ماه و خورشید گذشت به خدا رسید عموی منحرفش را رها كرد در عوض خدا جبران كرد پدر مردم شد، عمویش او را از خانه بیرون كرد گفت از من دور شو اما خداوند به او لطف كرد، برای خدا كناره گیری كرد از بت پرستی در عوض نامش به نیكو در تاریخ برده شد از خانـﺔ بت فرار كرد سازنده خانـﺔ توحید شد، جانش را به آتش سپرد آتش برای او گلستان شد، فرزندش را خواباند كه قربانی كند فرزندش به سلامت در آمد و خدا فرمود نمی‌خواهم فرزندت را قربانی كنی ولی همین مقدار كه تو فرزندت را خواباندی به همـﺔ حاجی‌های تاریخ می‌گویم عید قربان یك گوسفند به یاد بود آن حركت بخوابانند و ذبح كنند، تا آخر عمر بچه نداشت اما آخر عمر خدا به او بچه‌هایی داد كه نسل انبیاء از همانها بود، توی بیابان تنها فریاد زد تمام كره زمین لبیك گفتند، كودك تشنه‌اش را در بیابانهای مكه گذاشت آب زمزم از زیر بدن كودك جوشید كه هنوز خشك نشده، به عموی بت پرست سلام كرد كه خدا به او سلام كرد اینها را در جلسـﺔ قبل گفتیم.
اگر آدم با خدا معامله كند به اینجا می‌رسد گاهی انسان دو تا شوهر برای او پیدا می‌شود دو تا خواستگار دارد، یكی‌اش پول دارد یكی‌اش دین دارد برای رضای خدا از پول بگذرد با یك جوان كه اهل دین است ازدواج كند آنوقت خدا جبران می‌كند ممكن است جبران خدا به این شكل باشد كه بچه‌هایی به او بدهد كه این بچه‌ها باعث روسفیدی این بشوند ولی دین را رها كند بخاطر. . . (گاهی وقتها مردم فقط دنیا را می‌بینند آمده در خانـﺔ امام جمعه‌ای گفته یك كمكی به ما بكن امام جمعه گفته والله من پول ندارم مردم توی ذهنشان این است كه یك پول كلانی برای ائمـﺔ جمعه می‌آید و می‌گویند اینرا تقسیم كن نه، اكثر امام جمعه‌ها زندگی خودشان را. . . حالا اكثر كه نمی‌دانم بخشی، می‌ترسم كلمـﺔ اكثر دروغ باشد بخشی از ائمـﺔ جمعه از طریق نویسندگی، از طریق سخنرانی، از طریق تدریس توی دانشگاه، تدریس توی آموزش و پرورش، زندگی‌شان را اداره می‌كنند یكی از اینهایی كه توی دانشگاه تدریس می‌كند می‌گفت آمد در خانه و من هم گفتم من زندگی خودم از تدریس می‌گذرد امام جمعگی پول ندارد حدیث می‌خواهی برایت می‌خوانم، گفت حدیث می‌خواهم چه كنم پول بده،) گاهی وقتها دو تا خواستگار می‌آید برای دختر، بابا نماز می‌خواهم چه كنم؟ این خانه دارد، ماشین دارد، حالا نماز نمی‌خواند نخواند من چكار با نمازش دارم، اینجور جاها خدا جبران نمی‌كند. اما نگاه كنید تمام كسانی كه برای خدا ایثار كردند خدا چه جوری جبران كرده خدیجـﺔ كبری خواستگارهای زیادی داشت پیشنهاد ازدواج به او دادند افراد سرشناس، مشهور، سرمایه دار، ثروتمند، رفت با یك فقیر با یك یتیم سابقه‌اش یتیمی بوده باباش از دنیا رفته مادرش از دنیا رفته، فرمود كمال دارد این توجه به ارزشها خیلی مهم است.

2- توجه به كمالات فرد، نه عناوین زودگذر

به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گفتند چرا بلال اذان می‌گوید؟ بلال زبانش كامل نیست بلال نمی‌تواند شین بگوید، حضرت فرمود بلال به قدری ارزش دارد كه آن سینش خاصیت شین دارد گاهی یك دختری كمال دارد حالا باباش گمنام است پسرها نمی‌آیند بگیرند اِه! من بروم دختر فلانی را بگیرم؟ ! باباش یك آدم فقیر مستضعف گمنامی است من می‌خواهم پدر خانمم مدیر كل كارخانـﺔ سكنج باشد، بعد می‌رود دختر او را می‌گیرد به عشق پُز پدر زن، پدر زن كارخانه‌اش ورشكست می‌شود خودش هم سرطانی می‌شود ماشینش هم توی درّه می‌افتد كه اگر این، این كار را نمی‌كرد، البته نمی‌خواهم بگویم همیشه اینطوری است می‌خواهم بگویم اسم خدا جبار است جبار یعنی جبران می‌كند اگر یك معامله با خدا كردی خدا جبران می‌كند از یك چیزی بگذریم حالا غیبت كرده حلال من گذشتم مگر نمی‌خواست كه آبروی تو را بریزد آمدند پهلوی یك بزرگواری گفتند غیبت تو را كرده گفت حلال به او گفتند آقا به او بگو چرا غیبت كرده‌ای؟ گفت ول كن این وقتی كه غیبت می‌كرد می‌خواست آبروی من را بریزد آبروی من دست این نیست دست خداست خدا جبران كرده یك نفر خواسته آبروی من را بریزد خدا به اندازه پنج هزار نفر به من آبرو داده وقتی اینرقمی جبران می‌كند من چرا با این دعوا كنم؟ همـﺔ برادرها خواستند كه یوسف نباشد خدا خواست كه یوسف باشد، همـﺔ مشركین مكه ریختند خانـﺔ پیغمبر سحرگاه كه پیغمبر را بكشند خدا پیغمبر را با تار عنكبوت حفظ كرد وقتی خدا اینرقمی جبران می‌كند ما چرا وحشت داشته باشیم.

3- دوری از گناه به خاطر خدا

در سوره مریم آیه است كه انسان اگر خودش را از گناه كنار كشید به كجا می‌رسد حضرت ابراهیم گفت «وَأَعْتَزِلُكُمْ» یعنی من از شما كناره می‌گیرم «وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» من سراغ بت‌های شما نمی‌آیم، من بت پرست نیستم آقا ما نیستیم، من این فیلم را نمی‌بینم، من این غذا را نمی‌خورم، بابا همه می‌خوردند بخورند بابا همه توی عروسی نشسته‌اند آقا من نمی‌نشینم، من نماز نخوانده‌ام باید بروم نماز بخوانم، اگر كسی در یك جلسه‌ای گفت من نیستم نگفت حالا خواهی نشوی رسوا همرنگ. . . حالا همه توی عروسی نشسته‌اند تو بروی نماز بخوانی خوب بله من نمی‌توانم كه نمازم قضا شود به ما می‌گویند چرا نمازت قضا شد؟ می‌گوید توی عروسی تخمه می‌شكستیم بخاطر تخمـﺔ كدو نشد نماز بخوانیم خدا را به تخمـﺔ كدو فروختی به بستنی و پذیرایی فروختی؟ یك جایی كه می‌بینی واجبی ترك می‌شود بلند شو برو یك جایی كه می‌بینی كار حرامی می‌شود بلند شو برو یك جایی كه می‌بینی به ناحق كسی را دارند لت و پار می‌كنند بلند شو برو اگر شما بلند شدی و رفتی «وَأَدْعُو رَبِّی» من دینم را از خدا می‌خواهم كه خدا به من كمك كند (;عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیًّا) (مریم/48) امید است كه من نسبت به استجابت دعای پروردگارم وفادار باشم یعنی مطمئنم كه خدا مستجاب می‌كند «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ» وقتی حضرت ابراهیم به بت پرستها گفت كه من از شما كناره گیری می‌كنم «وَمَا یَعْبُدُونَ» از بت پرست و بت فاصله گرفت «وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ» خدا به او فرزندی داد بنام اسحاق «وَیَعْقُوبَ» نوه‌ای داد بنام یعقوب (;وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا) (مریم/49) كل بچه هایش را نبی و رسول قرار دادیم الله اكبر، از یك جلسـﺔ خلاف بلند شد و رفت ممكن بود امروز مقدر بوده كه امروز یك حادثـﺔ تلخی برای من پیش بیاید من یك عمل باتقوایی انجام می‌دهم از یك گناه دور می‌شوم خدا آن بلا را از من دور می‌كند حضرت ابراهیم می‌گوید تمام بچه‌های من پیغمبر شدند اسحاق پیغمبر شد یعقوب پیغمبر شد چرا؟ برای اینكه دل كند دل بكن به جایی می‌رسی (;وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا) (مریم/50) از رحمت خدا هبه كردیم به انبیاء یعنی به ابراهیم و دودمانش (;وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیًّا) (مریم/50) چون یكی از دعای ابراهیم این بود كه خدایا نام نیك در تاریخ برای من بگذار خدا می‌گوید ما دعای تو را مستجاب كردیم تمام انبیاء خودشان را ابراهیمی می‌دانند الان كلیمی‌ها طرفداران موسی می‌گویند مكتب ما ابراهیمی است ارمنی‌ها و مسیحی‌ها همه می‌گویند مكتب ما ابراهیمی است مسلمانها پیغمبر را از نسل ابراهیم می‌دانند یعنی كار ابراهیم به جایی رسید كه تمام ادیان آسمانی خودشان را یادگار ابراهیم می‌دانند این برای چی است؟ برای اینكه در معامله با خدا خیلی بَرندگی توی آن هست.

4- امتیازاتِ معامله با خدا

بگذارید راجع به حضرت خدیجه مطلبی را بگویم كه بحث را كامل كنم موضوع بحث معامله با خدا بود پنج تا امتیاز دارد معامله با خدا:
 1- خداوند جنس كم را نیز می‌خرد، مردم جنس كم نمی‌خرند اگر گفتند برو یك كیلو انگور بیاور شما رفتی یك سیر انگور خریدی هر كه باشد ناراحت می‌شود اگر گفتند یك استكان چای بیاور شما در یك استكان یك قطره چای آوردی ناراحت می‌شوند یك استكان باید دو تا حبـﺔ قند بیاوری یك حبـﺔ قند به من می‌دهی؟ یعنی مردم جنس كم را نمی‌خرند اما خداوند می‌گوید من جنس كم را می‌خرم «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه» الزلزلة/ 7 یعنی ذره‌ای خیر انجام بدهی خدا می‌خرد خداوند ذره را می‌خرد كم را هم می‌خرد ولی خلق خدا اگر كم باشد نمی‌خرد.
(2- خداوند جنس معیوب را هم می‌خرد، شما كه می‌روید دكان مغازه‌ای اگر میوه پوسیده ترشیده و فاسد باشد نمی‌خرید اما خدا جنس آشغال هم می‌خرد) امام كه نماز می‌خواند بعد از نماز یك دعا دارد می‌گوید خدایا من نماز را خواندم(إن كان فی ركوعها او سجودها) اگر در ركوعش یا سجودش(خلل او نقص) خدایا اگر در ركوع و سجودش خلاء یا نقص بود شتر دیدی ندیدی، خدایا اگر نمازم گیر و گوری هم دارد با گیر و گورهایش با هم بردار، خدا جنس معیوب را هم می‌خرد.
 3- خداوند جنس معیوب را رو نمی‌كند، آخر ما گاهی وقتها جنس معیوب را رو می‌كنیم یعنی مرد می‌آید توی خانه سبزی را می‌بیند اگر روی یكی از این سبزی‌ها گل باشد این گِل را بر می‌دارد می‌گوید خانم ببین، رو می‌كند آبروی زن را می‌برد می‌گوید ببین این نشسته است یا غذا شور بود این غذا بود كه تو پخته‌ای؟ یعنی خلق جنس كم را آبروریزی می‌كند یا زن می‌گوید كه این هم لباس بود تو برای من خریدی بی سلیقه، چی خریده‌ای؟ خلق جنس معیوب را بر می‌دارد نشان می‌دهد آبروریزی می‌كند اما خداوند جنس معیوب را می‌پوشاند(یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح) یعنی خدایا تو خوبی‌ها را رو می‌كنی بدی‌ها را می‌پوشانی این هم امتیاز سوم.

5- خداوند، جنس كم را به بالاترین قیمت می‌خرد

4- خداوند جنس را گران می‌خرد، خلق خدا كم می‌خرند بنده بیست و پنج سال است كه توی تلویزیون هستم فرض كنید كه بیست و پنج سال دیگر هم باشم كه نیستم الان اگر من بمیرم جنازه من را از توی كوچه‌ها رد كنند به دو شرط شاید بیایند تشیع جنازه 1- آفتاب نباشد هوا داغ نباشد 2- باران هم نباشد 3- پول تاكسی هم. . . اگر جناز? من از پشت دیوار رد شد ممكن است تشیع جنازه بیایند اگر كار برای خلق بكنی اگر اگر اگر. . . یك تشیع جنازه برای شما می‌كنند ممكن هم هست كه یك كوچه و خیابان هم به اسمت بكنند بعد هم یك كسی بالاتر پیدا می‌شود آن كاشی تو را بر می‌دارند كاشی او را می‌گذارند خلق خدا همین است فوقش همچین می‌كند یك كف برای تو می‌زند یا سوت می‌زند یا صلوات می‌فرستد خلق خدا بیش از این نمی‌خرد اما خدا به چند می‌خرد؟ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى» خدا می‌خرد (;بِأَنَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ) (التوبة/111) یعنی خدا به بهشت می‌خرد خدا خیلی گران می‌خرد «ضعف» من دو برابر بنده‌ها می‌خرم بعضی جاها می‌گوید «أضعاف» من چند برابر می‌خرم.
قرآن می‌فرماید یك كار خوب بكنی ده برابر به تو پاداش می‌دهم (;فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا) (الأنعام/160) یعنی ثوابها ده برابر می‌شود بعضی انفاقهایی كه در راه خدا داده می‌شود كمك به فقرا كه انسان می‌كند خداوند توی قرآن می‌فرماید كمكی كه به فقیر كردی بعضی از كمك‌های خالصانه مثل دانه‌ای است كه می‌كاری از این دانه هفت تا خوشه بیرون می‌آید هر خوشه‌ای صد تا دانه دارد یعنی می‌شود هفتصد تا خداوند به هفتصد برابر می‌خرد پشت سر كلمه هفتصد برابر می‌گوید (;وَاللَّهُ یُضَاعِفُ) (البقرة/261) یعنی گاهی هم از هفتصد برابر بیشتر است.
(;وَالْعَصْرِ) (العصر/1) (;إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ) (العصر/2) انسان خسارت كرده چرا؟ (خاب الوافدون علی غیرك) هر كس خودش را به غیر خدا فروخت باخت، به سوت فروختی؟ به كف زدن فروختی؟ به یك صلوات فروختی؟ به یك تشیع جنازه و دسته گل فروختی؟ با خدا معامله می‌كردی كه بهشت دارد دو برابر دارد ده برابر دارد هفتصد برابر دارد بیش از هفتصد برابر دارد.
6- ما از خداییم، چرا خدا را به دیگران بفروشیم؟
5- سرمایه از اوست چرا به دیگری بفروشم، اگر پدری یك قطعه زمین داد به پسرش گفت این زمین را بگیر این هم تیر آهن این هم كیسـﺔ سیمان این هم گچ این هم آجر این هم پول بنا بساز، پسر هم این مصالح را گرفت و یك خانه ساخت و مشتری آمد بخرد پدر گفت پسر جان به خودم بفروش ده برابر می‌خرم این پسر خانه را به دیگری فروخت همـﺔ مردم آب دهان پرت می‌كنند به این پسر كه خیلی بی وفا هستی كه توِ پسر، خودت از بابات هستی زمین از بابات است مصالح از بابات است حالا كه ساخته‌ای بابات می‌گوید به من بفروش ده برابر تو رفتی به بیگانه فروختی خاك توی سرت كنند. ما خودمان از خدا هستیم فكرمان از خداست چشم‌مان از خداست زبانمان از خداست دستمان از خداست علم‌مان از خداست عقل‌مان از خداست همـﺔ وجودمان از خداست خورشید از خداست ماه از خداست آب باران از خداست زمین از خداست هوا از خداست بعد این گندم كه از زمین در می‌آید خدا می‌گوید بابا هر پانزده كیلو یك كیلو از آنرا زكات بده باسمه تعالی نمی‌دهم خودم كاشتم، می‌گویم بابا تو خودت كاشته‌ای یك بیل زده‌ای یك تراكتوری شخم كرده‌ای اما باد باران همه‌اش از او است نمی‌دهم، بابا تو پول پیدا كردی خمس‌اش را بده نمی‌دهم، آقا خودم كار كرده‌ام(برای چه مالیات بدهم به دولت؟ آقا جان شما كه تجارت كرده‌ای جاده‌هایی كه شما از آن جنس آورده‌ای و برده‌ای آسفالت آن مال دولت است اینكه جاده امن است جنس را آورده‌ای مال دولت است پاساژ و مغازه‌ای كه جنس را توی آن گذاشتی و رفتی توی خانه خوابیدی پلیس دولت پاساژ را حفظ كرد پس پلیس دولت جاده را آسفالت كرده پلیس را دولت گذاشته برق را دولت گذاشته امنیت را دولت بوجود آورده تو آمده‌ای مغازه را باز كرده‌ای سود برده‌ای حالا می‌گویند از این سود دو فلس هم به دولت مالیات بده برای چی بدهم؟ نخیر من نمی‌دهم، اینها كار به خدا و دین هم نداشته باشیم اصلاً نامردی است. امام حسین(علیه السلام) فرمود اگر هم دین ندارید مرد باشید باغ انگور را با همـﺔ امكانات به تو داده‌اند می‌گویند سالی دو جعبـﺔ انگور بده به این همسایه‌ات، نه برای چی بدهم؟ آخر باغ را من دادم كل هستی برای خداست حالا گفته دو فلس هم خمس بده به فقیر نمی‌دهم آقا دو فلس مالیات بده نمی‌دهم یعنی غیر از مسالـﺔ دین اینهایی كه مالیات نمی‌دهند خمس نمی‌دهند نمی‌دانم آدم چی در مورد آنها بگوید.)
با خدا معامله كنید خدیجه با خدا معامله كرد و چه معاملـﺔ سود بخشی، خدایی كه این همه مهربان است یك شب قدر می‌گذارد می‌گوید مساوی است با هزار ماه (;لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) (القدر/3) می‌گوید عمری خلاف كردی اگر جدی بیائی معذرت خواهی كنی تو را می‌بخشم توبه كنی توبه‌ات را قبول می‌كنم معذرت خواهی كنی معذرت را قبول می‌كنم اگر اشكی بریزی در خانـﺔ من اشك آبرو دارد حدیث داریم اگر اشكت بخاطر خلاف و گناهی كه كرده‌ای جاری شد وقتی نشستی اشكت جاری شد تا اشكت جاری شد فوری دعا كن درهای رحمت خدا باز می‌شود خدا ما را دوست دارد پیغمبر ما را دوست دارد به دردسرهایی كه می‌افتادیم پیغمبر غصه می‌خورد (;عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ) (التوبة/128) یعنی یك مشكلی كه برای امت اسلامی پیش می‌آید پیغمبر غصه می‌خورد اولیاء خدا غصه می‌خورند.

7- دلسوزی اولیای خدا برای هدایتِ مردم

خدا رحمت كند آیت الله العظمی گلپایگانی را یك روز سر درس فرمود من وقتی می‌فهمم كه طلبه‌ها كم درس می‌خوانند از غصه تب می‌كنم گفتیم اِه! خیلی غیرت دارد ما اگر سه تا بچه هایمان هم رفوزه بشوند داد می‌زنیم فحش هم می‌دهیم اما تب نمی‌كنیم برای بچـﺔ خودمان هم تب نمی‌كنیم اما او برای بچـﺔ مردم تب می‌كند این سوز مهم است خدا به موسی می‌گوید موسی می‌دانی كه چرا تو را پیغمبر كردم؟ برای اینكه من در تو یك سوزی دیدم كه در دیگران آن سوز نبود. اینكه انسان بی تفاوت نباشد این سوز هم در همان جوانی پیداست ما داریم پسران دانشجویی كه پدرانشان وضعشان خوب است پول راحت در اختیار آنها می‌گذارد ولی این دانشجو باید حساب كند حالا كه بابام به من پول داده به بابام بگویم بابا من در دانشگاه دوستانی دارم كه برای پول دادن ترمهایشان گیر هستند مشكل دارند از كفش‌ها و چادر هایشان می‌فهمم كه اینها وضعشان سخت به آنها می‌گذرد شما كه وضعت خوب است یك خورده پول از بابا بگیرد بدهد به مدیر دانشگاه یا نهاد رهبری بعد بگوید فلانی و فلانی وضعشان خوب نیست صداشان بزن یك كمك مخفیانه به آنها بكن نگو هم كه كمك را من كرده‌ام ما چند هزار دانشجو داریم كه می‌توانند این كار را بكنند ولی خوب این كفش گران پا می‌كند دانشجوی دیگر هم كفش پاره پا می‌كند و هیچ مشكلی هم. . . یعنی جوش نمی‌خورد بهرحال امیدواریم كه خداوند توفیقی بدهد و ما بتوانیم با خدا معامله كنیم خدا رحمت كند شهید مطهری را می‌گفت گرچه این دعا مال ماه رجب است اما هر روز شما بخوانید(خاب الوفدون علی غیرك) باختند آنهایی را كه با غیر خدا معامله كردند خدیجه را بایكوت كردند گفتند هیچكس سراغ خدیجه نرود ولی خدیجه تكان نخورد(لا یخافون فی الله لومـ? لائم) مسخره. . . بنده وظیفه‌ام بوده این كار را بكنم حالا مردم مسخره می‌كنند گاهی وقتها در یك شرایطی قرار می‌گیریم توی جلسـﺔ فامیلی عروسی سفرها خوابگاه دانشجویی گاهی یك صحنه‌هایی پیش می‌آید كه اگر من خواسته باشم بند? خدا باشم به من لبخند می‌زنند خدا می‌گوید بلند شو بند? خدا باش لبخند را تحمل كن خدیجه زمانی نماز می‌خواند كه همـﺔ مسجدالحرام به این می‌خندیدند پیش نماز پیغمبر دو تا هم پس نماز داشت یك نماز جماعت سه نفری كل مردم مكه می‌خندیدند تحمل كنید این خنده‌ها جبران می‌شود.
یكبار نگویی آقا من می‌خواستم این كار را بكنم دیدم مردم می‌خندند خوب بخندند اینقدر آدم داریم كه بخاطر خنده دست از دین بر می‌دارد بخاطر یك متلك دست از دین بر می‌دارد والله من طلبه شدم همـﺔ فامیل به من متلك گفتند من دیگر گفتم پس آخوندی خوب نیست این حرفها چیه؟ (جوانهایی كه خوش استعداد هستند الان خدمت شما عرض كنم بیایند طلبه بشوند ما صد هزار تا مطهری و بهشتی می‌خواهیم این قرآن است سه مرتبه این آیه توی آن تكرار شده (;لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ) (التوبة/33) اسلام دنیا را خواهد گرفت این كلمه سه بار توی قرآن تكرار شده یعنی دین اسلام بر همـه ادیان غالب خواهد شد در آینده جهان با ما است (;أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ) (الأنبیاء/105) بندگان صالح حكومت را به دست خواهند گرفت آمریكا هر كاری می‌خواهد بكند بكند هر ابرقدرتی هر كاری می‌خواهد بكند بكند قرآن یعنی خالق هستی گفته آینده به دست متقین است «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ الأعراف/128 (;وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى) (طه/132) با چشم خودمان سرنوشت شاه را دیدیم سرنوشت صدام را دیدیم قرآن وعده داده اسلام كره زمین را خواهد گرفت و برای اینكه اسلام كره زمین را بگیرد ما باید آماده باش باشیم زن و مرد باید اطلاعات اسلامی داشته باشیم حالا یك روز به شیخ متلك می‌گویند یك روز به سید متلك می‌گویند یك روز به ارتشی متلك می‌گویند یك روز به بسیجی متلك می‌گویند یك روز به كشاورز متلك می‌گویند هر كس هر كاری می‌خواهد بكند بكند علامت مؤمن(لا یخافون. . . خدیجـﺔ كبری مصداقش بود همه به او متلك می‌گفتند اما این هیچ. . . وقتی آدم هدفی دارد نباید هدف بخاطر متلك گم بشود من یك هدفی دارم شما اگر یك سكـﺔ طلا توی لجن‌های جوی بود دست می‌كنی توی لجن‌ها این سكه را در می‌آوری ممكن است همـﺔ مردم خیابان به تو بخندند شما هدفت در آوردن سكه است هر كه می‌خواهد بخندد سكه‌ای افتاد توی جوی آب من می‌خواهم پیدا كنم.
در قاهره یك كسی شتری سوار شد كه برود منطقـﺔ بیرون شهر(عباسیه) پولی داد سوار شتر شد صاحب شتر هی فحش می‌داد به این آقایی كه شتر اجاره كرده فحش اول و دوم و سوم توی راه كسی به او رسید گفت چی می‌گوید؟ گفت دارد فحش می‌هد، گفت فحش می‌دهد درست نیست كه یك چوپان به تو فحش بدهد بیا پائین بزن توی كله‌اش بگو تو به من شتر اجاره داده‌ای چه حقی داری كه فحش بدهی گفت بگذار بگوید مگر این جاده جاد? عباسیه نیست؟ گفت چرا، گفت اگر من را به عباسیه می‌رساند بگذار هر چی می‌خواهد بگوید بگوید اگر شما را به. . .)

8- برهنگی فرهنگی، بدتر از فرهنگ برهنگی!

 آمده خانـﺔ آقایی گفته پسرم سیكل است یك كاری برای او درست بكن گفت من برای فوق لیسانسها كار ندارم برای لیسانسها كار ندارم الان كار دولتی نیست پسر شما هم سیكل است برود دنبال كار، من! بچه‌ام برود كارگری كند؟ مگر افغانی است اِه اِه! خیلی فكر غلطی است افغانی شرف است كار شرف است امام علی كار می‌كرد پیغمبر كار می‌كرد این فكرت مرض سرطان است بالاترین سرطانهای اخلاقی این است كه آدم فكر كند كار عیب است و بیكاری شرف است این. . . به قول آقای دكتر حداد عادل كتابی نوشته كه برهنگی فرهنگی یا فرهنگ برهنگی می‌گوید مهمتر از فرهنگ برهنگی، بدتر از فرهنگ برهنگی، برهنگی فرهنگی است یعنی آنكه مهم است اینست كه آدم از نظر فرهنگ عوض بشود فكرش عوض بشود این جوان فكر می‌كند كه كار بد است فكر می‌كند كشاورزی بد است فكر می‌كند روستایی بد است می‌گویند شما بچـﺔ روستا هستی؟ می‌گوید بله ولی الان جزو شهر شده خوب خیلی مهم است كه جزو شهر شده؟ هر چی زور می‌زند كه بگوید روستای ما جزو شهر شده این خیلی خطرناك است درس خواندن بد است اردیبهشت مردم اردی جهنم ما امروز روز نحسی است سه تا امتحان داریم ما داریم بعضی بچه‌های بد كه وقتی امتحان دادند كتابهایشان را پاره می‌كنند می‌اندازند توی خیابان بابا این كتاب را باید بوسید این كتاب به تو علم داد این كتاب به تو رشد داد می‌گوید برو بابا امتحانش ما را اذیت كرد خوب این بچه. . . این سرطان است سرطان اخلاقی همین است كه انسان از علم بدش بیاید آقا این همسایه‌تان پیر زن است نان كه می‌خواهی بروی بگیری یك نان هم برای این بگیر مگر نوكرشم بچه هایش رفته‌اند دكتر و مهندس شده‌اند من. . . بابا جان آن بچه‌اش رفته درس بخواند. . . چقدر آدمهایی هستند كه می‌گوییم این بچه این دختر جوان است یك بچه دارد كه نمی‌تواند برود درس بخواند شما این بچه‌اش را نگه دار این خانم برود سر كلاس درس بخواند، من كلفتی كنم؟ خانم یك ساعت بچه را نگه دار این خانم جوان است برود كلاس نهضت سواد آموزی باسواد شود تو شش ماه بچه‌اش را نگه داری یك زن باسواد به مملكت اضافه می‌شود، نخیر من نوكرش نیستم كه، زن فكر كند بچه را نگه دارد نوكری است كلفتی است مرد فكر كند یك نان برای همسایه بگیرد نوكری است جوان كار كند افغانی است این مرضها خیلی بد است بدتر از فرهنگ برهنگی، برهنگی فرهنگی است.
بدتر از اینكه ما كار نكنیم این است كه فكر كنیم كار بد است افتخار می‌كنیم هیچ وقت خودتان را فارغ التحصیل ندانید فقط زن حامله فارغ می‌شود هیچوقت انسان از تحصیل فارغ نمی‌شود خدا به پیغمبرش می‌گوید تو فارغ التحصیل نیستی (;وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا) (طه/114) امام علی كار می‌كرد عبادت می‌كرد خدمت می‌كرد خدیجـﺔ كبری چی داد؟ مال كثیر، چی گرفت؟ فاطمـﺔ زهرا به خدیجـﺔ كبری همه می‌خندیدند خندها او را از خطش منحرف نكرد شما باید حجابت را حفظ كنی گرچه همه به تو بخندند جوانان عزیز ما بیایند طلبه بشوند گرچه افرادی بیایند به طلبه جسارت كنند من می‌دانم كه طلبه یعنی بازوی حضرت مهدی طلبه یعنی بیان كننده اسلام شغل من روشن است البته توی هر شغلی آدم خوب هست آدم بد هم پیدا می‌شود من ضامن بدها نیستم بنابراین كارهای ارزشی را بخاطر متلك از بین نبرید آخر وقتم می‌خواهم یك خاطره بگویم وقت نیست؟ یك دقیقه هم وقت نیست؟ می‌گویند وقت نیست چیز خوبی به ذهنم آمد خیلی خوب.
خدایا به آبروی خدیجه و شوهرش و بچه‌اش به آبروی خدیجه و دامادش امیرالمومنین و نسلش ائمـﺔ اطهار ایمانی به ما بده كه هیچ متلكی هیچ نیش و نوشی ما را از راه مستقیم دور نكند(الهی آمین)
برای شادی روح حضرت خدیجه هم صلوات بفرستید.
 والسلام علیكم و رحمة اللَّه و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1232
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست