نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1248
موضوع: حضرت زينب(سلام الله عليها)، خطبههاي شام
تاريخ پخش: 72/04/24
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث در شب جمعه بيست و پنجم ماه محرم و در خدمت برادران و خواهران سازمان بهزيستي هستيم مردم ايران ممكن است سازمان بهزيستي را با محيط زيست اشتباه كنند ولي ديگر اين طوري نخواهد بود.
1- انفجار سخن حضرت زينب در شام از بمب قويتر بود
بحث در مورد سخنراني يك خانم است سخنراني كه از يك بمب اتم كارگشاتر بود يعني اگر شام را در زمان زينب كبري بمباران ميكردند. پانصد تا هواپيما با بمبهاي خوشهاي ميريختند سر حكومت بني اميه به اين قشنگي نميتوانست منفجر بشود يعني سخنراني مواد منفجره. من امروز بحث را ميگويم از يك خانم كه ببينيد چه طوري يك خانم ميتواند كاخ بني اميه را سرنگون كند گرچه بحث به مناسبت، چون ايام اسارت حضرت زينب است براي خود من جالب است من دلم ميخواهد اين را بخوانم دنبال يك خانمي ميگشتيم كه دانشمند باشد و زبان عربي او قوي باشد و آن خانم بيايد با زبان عربي بخواند ولي خوب من نشناختم اين طور خانمي را، من خطبه حضرت زينب را خودم ميخوانم زينب كبري در مقابل يزيد چه چيزي گفت توجه كنيد ببينيد يك زن چه قدر قدرت دارد.
2- حضرت زينب در سخنراني از آيات قرآن استفاده ميكند
يزيد خيال ميكني كشتي و سوزاندي و اسير كردي خيال ميكني محبوب خدا هستي بدان بسيار پستي سلام خدا بر بنيان گذار جمهوري اسلامي يك روز مسجد اعظم قم سال چهل و دو فرمود رييس جمهور امريكا بداند پست ترين افراد پهلوي ما رئيس جمهور امريكاست آن زماني كه شاه رئيس جمهور آمريكا نزدش خدا بود امام سال چهل و دو. فرمود يزيد خيال ميكني كه تو كراهت و عزتي داري خيال ميكني ما با اسير شدن خوار ميشويم ما نفوذ ناپذيريم شاعر ميگويد حسين جان سر نيزه و شمشير بدنت را سوراخ سوراخ كرد اما چيزي را كه نتوانست در او اثر بگذارد عزت تو بود عزت تو به هيچ نحو خدشه بردار نشد بدنت زير سمّ اسب له شد اما عزت تو نشد. افرادي هستند عزيزند، مؤمن مثل كوه است، كوه وقتي رويش ميايستي كوه زير پايت هست با آن كه كوه زير پايت هست باز هم عظمت دارد و تو از كوه ميترسي مؤمن عزيز يعني اگر مؤمن را زير پايت هم قرار دهي يك عزت و هيبتي دارد كه از او ميترسي «فَشَمَخْتَ بِأَنْفِكَ»، باد به دماغت كردي «وَ نَظَرْتَ فِي عِطْفِكَ» به اطرافت نگاه ميكني و قيافه ميدهي «جَذْلَانَ مَسْرُوراً»، خوشي ميكني كه حسين را كشتي، «حِينَ رَأَيْتَ الدُّنْيَا لَكَ مُسْتَوْسِقَةً»، خيال ميكني دنيا براي تو محكم شده كاخت زير و رو ميشود چند روز ديگر به درك ميروي، «وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَةً» خيال ميكني كارهاي تو منظم و جمع و جور و عالي است، «وَ حِينَ صَفَا لَكَ مُلْكُنَا وَ سُلْطَانُنَا» با كشتن ما خيال ميكني حكومت براي تو آب گوارا شد، زهر مار ميشود خيال نكن آب خوشي از گلويت پايين ميرود، «مَهْلًا مَهْلًا» صبر كن دو سه روز به تو ميگويم حكومت تو سرنوشتش چيست؟ «أَ نَسِيتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى» زينب كبري آمده كاخ يزيد حكومت بني اميه و شخص يزيد را به رگبار بسته اينها رگباري است كه خيلي مهم است يك زن اين طور صحبت كند، دخترهاي ما با يك بستني با يك تلفن ممكن است گول بخورند فراموش كردي كه خداوند گفته: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ». خداوند گفته: آدمهاي كه مهلتشان ميدهيم خيال نكنند دوستشان داريم ميخواهيم پدرشان را در بياوريم اگر يك بچه نمره كم ميآورد معلم كاري با او ندارد بچه خيال نكند نمرهاش خوب است معلم گذاشته براي امتحانات ثلث سوم اگر يك مريضي را دكتر ميگويد هر چه ميخواهي بخوري بخور قرآن ميگويد افرادي كه گناه ميكنند ولي خوش هستند خدا براي اينها حساب باز كرده «أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ» اي كسي كه بابايت اسير بود تو الآن ما را اسير كردي ما اگر حالا اسير هستيم ولي به همه آزادگان دنيا خط آزادي ميدهيم.
4- حساسيت حضرت زينب نسبت به حجاب در سخنراني شام
تو بودي پسر معاويه و پسر ابوسفيان كه در فتح مكه اسير بوديد. جدّ من جدّ شما را اسير كرد. «تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا»، اين عدالت است كه زنهاي تو آزاد باشند و اهل بيت را اسير كردي، «قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ»، يزيد مرگ بر تو باد. پردهها را پاره كردي و صورت بچههاي پيغمبر را نشان نامحرمان دادي از اين معلوم ميشود كه چه قدر به رعايت حجاب زينب كبري حساسيت نشان ميدهد چه قدر به غيرتش برخورده كه، «تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ» ما را شهر به شهر با موسيقي بردي، «وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ»، «يَسْتَشْرِفُ» يعني كسي كه دستش را به ابر ميگذارد و با دقت نگاه ميكند كه اينها چه كساني هستند ما در خيابانها و بازار و كوچهها گرداندي همه مردم، بياباني و شهري با دقت ما را زير نظر گرفتند كه ببينند اين اسرا چه كساني هستند، «وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ»، يتصفح يعني نگاه با دقت، با دقت مردم ما را ديدند، «وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ»، آدمهاي رذل و شريف همه ما را ديدند خيلي زينب كبري از اين ناراحت است كه چرا ديدن او را، «لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ»، شما رجال ما را كشتيد، «وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيٌّ» دوستي ديگر براي ما نمانده هرچه مرد داشتيم كشتيد و ما را اسير آورديد جلوي چشم مردم شهر.
5- يادآوري حضرت زينب(س) از اجداد ناپاك يزيد در سخنراني شام
«وَ كَيْفَ يُرْتَجَى مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبَادَ الْأَزْكِيَاءِ»، يزيد ميداني كي هستي كه بهترين افراد كه در جبهه شهيد شدند، عموي پيغمبر حمزه سيدالشهدا در جنگ احد شهيد شد و اين زن آمد شكم حمزه را پاره كرد جگرش را كشيد بيرون و جويد. تو نسل او هستي و بايد تو هم خونخوار باشي كجا اين حرف را ميزند زينب اسير تو كاخ يزيد، يزيد كه همه چيز دارد و زينب كه هيچي ندارد ولي يزيد خدا ندارد و زينب خدا دارد هيچي ندارد اين نقش ايمان به خداست كسي كه ايمان به خدا داشته باشد آن قدر محكم است. يزيد «ثُمَّ تَقُولُ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ وَ أَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً ثُمَّ قَالُوا يَا يَزِيدُ لَا تُشَلُّ» يزيد يك شعري خواند وقتي سر امام حسين را توي يك تشت آوردند مجلس يزيد گفتاي كاش پدران من كه در جنگ بدر بودند ميآمدند قدرت من را ميديدند ميگفتند يزيد دستت درد نكند زينب كبري ميگويد فهميدي چه كردي ميگويي اجداد من ميگويند دستت درد نكند دو سه روز ديگر به درك ميروي وارد جهنم ميشوي پهلوي همان اجدادت ميروي ميگويي كاش دستم درد ميكرد همچين غلطي را نميكردم و كاش لال ميشدم و همچين جسارتي را نميكردم. يزيد دنيا مستت كرده، «مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» تو چوب دست گرفتي به دندانهاي امام حسين اشاره ميكني با چوب به لب و دندان امام حسين ميزني «تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِكَ»، تو اثر ميگذاري با اين چوب، با اين چوب مانور ميدهي و مانور تو روي سر مقدس امام حسين است، «وَ كَيْفَ لَا تَقُولُ ذَلِكَ» يزيد چند روز ديگر ميميري هر كاري كه ميخواهي بكن بايد خوشي كني بر اين كه، «وَ قَدْ نَكَأْتَ الْقَرْحَةَ» شما پوست ما را كندي «وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَةَ» ما را از ريشه كندي كسي كه اهل بيت را اين طور تار و مار كند بايد اين طور بخندد. يزيد ميداني چه كردي؟ «بِإِرَاقَتِكَ دِمَاءَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ ص» خون بچههاي پيغمبر را ريختي «وَ تَهْتِفُ بِأَشْيَاخِكَ» و حالا ميگويياي كاش اجداد من ميبودند و ميديدند عظمت من را، «زَعَمْتَ أَنَّكَ تُنَادِيهِمْ» خيال ميكني اجدادت راه دوري هستند «فَلَتَرِدَنَّ وَشِيكاً مَوْرِدَهُمْ» دو سه روز ديگر ميروي جهنم پهلوي همان جدّت «وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّكَ شَلَلْتَ وَ بَكِمْتَ» وقتي رفتي توي جهنم ميگويي كاش دستم شل بود و كاش زبانم لال بود «وَ لَمْ يَكُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ» ميگويي كاش نگفته بودم گفتنيها را «وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ» و كاش انجام نداده بودم كارهايي كه انجام دادم.
6- نفرين كردن بني اميه در سخنراني شام
بعد زينب ميگويد «اللَّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا» خدايا حق ما را از اين دودمان بني اميه بگير، انتقام بگير از اين كساني كه به ما ظلم كردند «وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا»، غضبت را نازل كن بر اين دودمان بني اميه، يزيد «فَوَ اللَّهِ مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ»، به خدا قسم پوست خودت را كندي متوجه نيستي چه كردي، «وَ لَا جَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ»، گوشت خودت را بريدي. گاهي وقتها آدم خيال ميكند به ديگران ظلم ميكند كلاه سر خودش ميگذارد ميفرمايد «وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ»، دو سه روز ديگر ميميري وارد ميشوي در قيامت پهلوي پيغمبر جواب پيغمبر را چه خواهي داد كه با فرزندانش اين كار را كردي اما اينها كه شهيد شدند زنده هستند. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً» اما برادرم و بچه هايم اينها در راه خدا شهيد شدند و خيال مكن شهيد مرده است زنده است «حَسْبُكَ بِاللَّهِ حَاكِماً»، خدا حاكم و داور خواهد بود نسبت به تو، «وَ بِمُحَمَّدٍ خَصِيماً»، خصيم تو پيغمبر است «وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً» تو با كه طرف هستي؟ با خدا، با رسول خدا و جبرئيل، «وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّى لَكَ»، خدا لعنت كند آن كسي كه تو را حاكم كرد آن دستهايي كه تو كار بود چه طور مسير عوض شد، كي آمد و كي آمد و بعد پدرت معاويه آمد و بعدپدر تو بر ما حكومت كرد، «وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّى لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ»، خواهند ديد آنها كه مقدماتي جور كردند كه تو رئيس مردم شدي آنها كه مقدماتي را چيدند، حرمله تير زد به گلوي علي اصغر، اما ميگويد كسي تير انداخت كه تير را آورد تا حرمله توانست اين كار را بكند. يك كسي كه ظلم ميكند نبايد گفت كه فقط تو ظلم كردي بايد ديد كه كي ظالم را بر مردم مسلط كرد، تو كاخ يزيد، به يزيد ميگويد. نه كه تو بدبختي، بدبختي مال آن كسي است كه تو را بر مردم سوار كرد، «بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا» عجب جايگاه بدي دارند ستمكاران، «وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ»، اگر مشكلات و مصائب و مصيبتها نميگذارند من با تو درست حرفم را بزنم چون داغ ديدم، اسير هستم، مسئول كاروان اسرا هستم با همه اينها نميتوانم حرفم را بزنم اما يك كلمه به تو بگويماي يزيد «إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ» خيلي نزد من پست هستي. خيلي مهم است اين كه آدم برود توي كاخ يزيد بگويد يزيد تو خيلي پستي من خيلي قدر وعظمت تو را پست ميدانم، «وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ»، خيلي فحش دادن به تو را خوب ميدانم «وَ أَسْتَكْبِرُ تَوْبِيخَكَ»، سرزنش تو را بسيار لازم ميدانم، «لَكِنَّ الْعُيُونَ عَبْرَى» چشمهاي من پر از اشك است، «وَ الصُّدُورَ حَرَّى»، دلم ميسوزد ولي خيلي پست هستي به جهنم ميروي خدا لعنتت كند تو را، خدا لعنت كند پدرت را، و خدا لعنت كند اجدادت را، پهلوي من پستي، اما دلم ميسوزد، «أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ»، ميداني چه كردي، «لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ» حزب الله شهيد شدند به دست حزب شيطان، «فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا»، خون شهيدان ما از چنگ شما ميچكد، «وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا» گوشت بهترين خلق خدا توي دندانهاي شما له ميشود «وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ» بدنهاي مقدس را دفن نكرديد در كربلا، حيوانها آمدند از كنارشان رد شدند ميداني چه كردي «وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً»، امروز اسير گرفتي و ميگويي اسير جنگي گرفتم، غنيمت گيرت آمده در آينده خواهيد ديد اينها غنيمت نيست غرامت است سود نيست زيان است شادي نيست ذلت است، «فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى»، خدايا من زينب اسير به تو شكايت ميكنم از دست اين جنايتكاري كه توي مجلسش نشستهام «وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ»
7- هشدار حضرت زينب به تتگ شاگ نشدني قتل اهل بيت به يزيد
بعد گفت اي يزيد «فَكِدْ كَيْدَكَ»، هر چه حيله داري به كار ببر «وَ اسْعَ سَعْيَكَ»، هرچه سعي داري به كار ببر، ببينم ديگر چه خواهي كرد «وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ»، هر چه ميتواني زور بزن، «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا» به خدا قسم ذكر محمد محو نميشود. چند تا زن داريم كه اين طور بتواند حرفي بزند؟ «وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا»، به والله قسم وحي پيغمبر نميميرد، «وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا»، تو اين ننگي كه به دامنت افتاد كه قاتل اهل بيت شدي اين ننگ را با هيچ موادي نميتواني پاك كني. «وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ»، رأي و فكر و تصميمات تو يك وهمي است نه يك پيري آن هم يك پيرخرفتي ميكند تو جوان هستي و شاه هستي اما فكرت، فكر پيرخرفت است «وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ»، ايام سلطنت تو عدد است. يعني چند روزي بيشتر نيست «وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ»، كاخ و پولي كه جمع كردي دو سه روز ديگر ميپاشد خاكسترش به هوا ميرود، راي تو، تو ديوانه است ايام تو چند روزي بيشتر نيست، «يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ» يزيد خودت را آماده كن براي آن روزي كه در قيامت اين ندا شنيده ميشود، «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» لعنت خدا بر ظالمين.
8- حضرت زينب(س): فقط زيبايي ديدم
دو مرتبه بمباران كرد يزيد را يزيد نشسته و يك زن اسير اين طور ايشان را به رگبار بسته حالا دو مرتبه ميآيد سر خانه اول، «فَالْحَمْدُ لِلَّهِ»، از خدا متشكرم، يزيد به زينب كبري گفتند چه طور بود اوضاع. گفت «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا»(اللهوف/ ص160) هر چه ديدم زيبايي ديدم شهادت هم براي ما زيباست خود امام حسين عليه السلام فرمود شهادت پهلوي من مثل گردنبند توي سينه دختر است شهادت براي من زيباست شما هستيد كه ميگوييد، اصول دين خوراك، پوشاك، مسكن شما شكموها هستيد كه براي دو فلس پول اين طور صدتا دروغگو، جنايت حاضريد بكنيد و بله قربان هستيد و ناكس حاضريد بشويد شما هستيد كه مثل لنگ هر ساعتي دور پا كسي هستيد مؤمن عزيز است سرش را ميدهد ولي تن به ذلت نميدهد «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا» هر چه ديدم زيبا ميديدم «فَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ» خدا را شكر، خدا را شكر كه پيغمبر ما با سعادت از دنيا رفت «وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ» حسين ما به شهادت، خدا را شكر كه رفتن پيغمبر ما با سعادت بود و رفتن حسين ما با شهادت بود، «وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ»، از خدا ميخواهم كه پاداش حسين را زيادكند، «وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ»، زياد كن اجرش، «إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ»، خدا رحيم، ودود و مهربان است به يزيد ميگويد تو گمان ميكني خون بهاي بستگان كافر و فاجرت را از ما گرفتي.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1248