نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1252
1- مخالفت و هّابيون با جشن ميلاد پيامبر و اولياي الهي 2- ياد اولياي خدا، ذكر ايّام الله 3- شباهتهاي حضرت علي(عليهالسلام) با قرآن كريم 4- علم قرآن در نزد حضرت علي(عليهالسلام) 5- وظيفه پيامبران، آدم ساختن نه عالم ساختن 6- كفر به طاغوت، شرط ايمان به خدا 7- ميلاد اولياي خدا، عيد واقعي مؤمنان
موضوع: حضرت علي(عليهالسلام)، قرآن مجسّم
تاريخ پخش: 02/03/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان زماني پاي تلويزيون بحث را ميبينند كه شب سيزده رجب است. شب تولد آقا اميرالمؤمنين علي(ع) است. شب اول اعتكاف است. و تصادفاً شب فتح خرمشهر هم در سال 92 قرار گرفته است.
از اين چه ياد ميگيريم؟ از اين ميفهميم كه اين شعاري كه در ايرانيها هست لغو است، بيخود است. نه در ايرانيها در دنيا هست. ميگويند: سيزده نحس است. ما ميگوييم: دروغ است. دليلش اين است كه حضرت علي سيزده رجب به دنيا آمد. يعني اتفاقاً سيزده رجب از شبهاي بسيار با بركت است.
ما جشن ميگيريم و افتخار ميكنيم به اين جشنها. سنيها حسابشان جداست از وهابيها. ما با سنيها هيچ مسألهاي نداريم. اختلافات عقيدهاي و فقهي داريم. در اصول، در فروع، ولي ما اختلافات را مطرح نميكنيم. در مشتركات هردو مسلمان هستيم و اهل قرآن هستيم. قرآن ما با قرآن سنيها يك واو تفاوت ندارد. گرچه وقتي مكه ميرويم، ميگويند: قرآن شيعهها يك قرآن ديگر است. ولي بگويند، دروغ است. رسوا ميشوند. اين سفرهايي كه ما رفتيم و آمديم. هرسال يك سري از قاريان بينالملل در ايران آمدند. ما رفتيم كشورهاي ديگر معلوم شد نه قرآن ما با قرآن آنها يك نقطه فرق ندارد. «الْحَمْدُ لِلَّه»! قبلهي ما، قرآن ما، توحيد ما، معاد ما، منتهي ما در امامت و خليفهي رسول الله ميگوييم بايد معصوم باشد. اين يك اختلاف است. در بعضي از فروع هم اختلاف داريم.
1- مخالفت و هّابيون با جشن ميلاد پيامبر و اولياي الهي
به هر حال وهابيها، حسابشان با سنيها فرق ميكند. وهابيها ميگويند: جشن و چراغاني شرك است.
ما با سنيها مشتركاتي داريم و با هم زندگي ميكنيم و مشكلي هم «الْحَمْدُ لِلَّه»نداريم. ولي وهابيها، منحرف هستند. كج ميفهمند. مثلاً ميگويند: جشن و سوگواري بدعت است. براي تولد اميرالمؤمنين چراغاني ندارد. بعثت پيغمبر، تولد امام حسين، تولد امام زمان، عزاداري و اينها را بدعت ميدانند. چون اينها خيلي خيال ميكنند، البته خيال ميكنند، چون خيال ميكنند قرآني هستند من يك جملهاي به شما از قرآن بگويم.
قرآن ميگويد: جمعي نزد حضرت عيسي آمدند. گفتند: (أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء)(مائده/114)، (أَنْزِلْ)ترجمهاش را بلد هستيد؟ بگوييد… نازل كن. (عَلَيْنا) يعني بر ما، (مائِدَةً) يعني غذا، (مِنَ السَّماء)از آسمان. اي عيسي يك غذايي از آسمان بيايد، همينطور كه باران ميآيد مثلاً يك طبق غذا بيايد. كه ما ببينيم يك طبق غذا از آسمان پايين آمد. آنوقت اگر يك غذاي آسماني بيايد، (تَكُونُ لَنا عيداً) ما اين را عيد ميگيريم، (لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا) (مائده/114) يعني در طول تاريخ بشري ميگوييم: آن روز، روز عيد است. آيا واقعاً وجود حضرت مهدي مائدهي آسماني نيست؟
اميرالمؤمنين مائدهي آسماني نيست؟ اگر يك مائدهي آسماني ارزش اين را دارد كه عيد تاريخ شود. وجود اولياي خدا به اندازهي يك مائدهي آسماني نميارزد؟ عيد چه اشكالي دارد؟
يك كسي كه بچه ندارد، خدا به او بچه ميدهد، براي بچهاش جشن بگيرد اين بدعت است. چه دليل عقلي داريم كه اين بدعت است؟ چه آيهاي داريم اين بدعت است؟ چه حديثي داريم كه اين بدعت است؟ مگر ميشود دين را سليقهاي معنا كرد؟
2- ياد اولياي خدا، ذكر ايّام الله
قرآن يك آيه دارد ميگويد: (وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّه) (ابراهيم/5) اين آيه قرآن است. (بِأَيَّامِ اللَّه) كلمهاي است كه در قرآن آمده است. كلمهي (بِأَيَّامِ اللَّه) در قرآن آمده است. به پيغمبر ميگويد: پيغمبر تو مسؤوليت داري ايام الله را زنده كني. ايام الله يعني چه؟ ايام الله چه روزي است، در تفاسير نوشتند، ايام الله روزي است كه خدايا حق را زنده كند، يا باطل را محو كند. اگر يك زماني باطل محو شد، ايام الله است. مثل روز فرار شاه! اگر يك زماني حق زنده شد، آن ايام الله است مثل فتح خرمشهر. هر زماني باطل سرنگون شود يا حق جلوه كند ميشود آن روز را ايام الله گفت. بعد هم نگفته سهشنبه يا دوشنبه، بنابراين ايام اللهها ممكن است در طول تاريخ فرق كند. قبل از تصرف خرمشهر، سه خرداد ايام الله نبود ولي بعد از آنكه خرمشهر را پس گرفتند، ايام الله شد. يعني هر روزي كه حقي زنده شود يا باطلي سركوب شود آن ايام الله است. و به پيغمبر ميگويد: (وَ ذَكِّرْهُمْ) آيه قرآن است كه ميخوانم. (وَ ذَكِّرْهُمْ) يعني به مردم بگو: يادتان نرود. وجود اولياي خدا، روز تولد اولياي خدا، ايام الله است.
اميرالمؤمنين يك شباهتهايي با قرآن دارد، من اگر بتوانم در اين ده، بيست دقيقه اين شباهتها را بگويم، توفيقي است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، موضوع: شباهتهاي اميرالمؤمنين(ع) با قرآن!
3- شباهتهاي حضرت علي(عليهالسلام) با قرآن كريم
1- پيغمبر فرمود: عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِي (بحارالانوار/ج22/ص476)لَا يفترقا [يَفْتَرِقَانِ] حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض پيغمبر فرمود: قرآن و علي لحظهاي از هم جدا نميشوند.
هر دو مايهي هدايت هستند. در قرآن داريم: (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ) (بقره/2) قرآن (هُدىً لِلْمُتَّقينَ) است. راجع به اميرالمؤمنين هم داريم: (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) (رعد/7) اين هم آيهي قرآن است. (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)، (هُدىً)، (هاد) هدايت. آنوقت داريم كه (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) روايتي داريم كه علي(عليهالسلام) فرمود پيغمبر منذر است و من هادي هستم. انا علم الهدي(وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) كه هاد اميرالمؤمنين است.
هر دو معصوم هستند. هر دو مايه هدايت هستند. هر دو معصوم هستند. راجع به قرآن داريم (لا يَأْتيهِ الْباطِلُ) (فصلت/42) يعني يك كلمه باطل در قرآن پيدا نميشود. (لا يَأْتيهِ الْباطِلُ) كلمهي باطلي در قرآن نيست. راجع به عليبن ابي طالب و ساير اهل بيت ميفرمايد: (يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) (احزاب/33) يعني ذرهاي لغزش در اينها نيست. (يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)قرآن معصوم است. كلمهاي به ان اضافه نشده، تحريفي نشده، كلمهاي از آن كم نشده، (لا يَأْتيهِ الْباطِلُ) آنها هم (يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) پاك پاك هستند. خدا اينها را پاك كرده و هر دو معصوم هستند.
در قرآن يك آيه داريم كه ميگويد: (وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ) (حجر/87) قرآن عظيم است. اميرالمؤمنين فرمود: مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ عَظِيمٍ أَعْظَمُ مِنِّي(بحارالانوار/ج36/ص1) هر دو عظيم هستند. قرآن ميگويد: (وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ). حضرت فرمود: وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍيعني براي خدا نيست. نَبَإٍيعني خبر، أَعْظَمُ مِنِّي. او عظيم است، او هم فرمود: (يسئلونك عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيم) كه يكي از تفسيرهايش (النَّبَإِ الْعَظِيم) علي بن ابي طالب است. در دعاي ندبه هم داريم يأبن النَّبَإِ الْعَظِيم يعني اي مهدي تو پسر خبر بزرگ هستي. (الَّذي هُمْ فيهِ يَخْتَلِفُونَ) (نمل/76) البته مثال روشنش معاد است. ولي قرآن هم تأويل دارد، هم بطن دارد، هم بايد قرآن را با روايات سنجيد.
4- علم قرآن در نزد حضرت علي(عليهالسلام)
در قرآن داريم (وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ) (انعام/59) آيه قرآن است. يعني همه چيز در قرآن هست. حضرت فرمود: وَ عِلْمُ هَذَا الْكِتَابِ عِنْدَهُ(بحارالانوار/ج35/ص429)، (وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ)تري، خشكي نيست، مگر اينكه در قرآن هست. يعني همگي در قرآن هست. منتهي حالا بايد درآورد، حسابش جداست. ولي حضرت امير فرمود: اگر همه چيز در قرآن هست، علم آن نزد من است.
يك چيزي بگويم. ميگويند: پس چرا اميرالمؤمنين انرژي هستهاي را كشف نكرد. چرا هواپيماي اف شانزده نساخت. چرا؟ اينها را بشر ميسازد. حضرت علي چيزي ساخت كه بشر عادل است. امروز بشر در دنيا همه چيزي ساخته است. خودش را نساخته است. انبياء نيامدهاند براي اينكه زندگي را درست كنند. آمدند آدم درست كنند. علم، زندگي مرفه را درست كرد، به جاي الاغ سوار هواپيما ميشويم. به جاي اينكه فاصله بگيريم با موبايل با دنيا حرف ميزنيم. زندگي با رفاه شده، اما يك سؤال ميكنم شما بگوييد. آيا آدمها بهتر شدند يا نشدند؟ دانشگاه در همه دنيا توسعه پيدا كرد. اما شما ميتواني بگويي: هر كشوري دانشگاهش بيشتر است، آمار جنايتش كمتر است؟ كسي ميتواند بگويد؟ الآن شما ميتوانيد بگوييد: تحصيل كردگان ما در كشور، گناهشان كمتر از بيسوادها است. نميشود گفت. آن چيزي را كه انبيا آمدند درست كنند، بشر نميتواند. ما الآن دكتر مهندس داريم، مشكل اخلاقي دارند.
5- وظيفه پيامبران، آدم ساختن نه عالم ساختن
امام از قول استادش نقل كرد: «عالم شدن چه آسان، آدم شدن محال است»
من بارها گفتم. دبستانيها بيشتر از راهنماييها به معلم سلام ميكنند. و راهنماييها بيشتر از دبيرستانيها، و دبيرستانيها بيشتر از دانشجوها. يعني اينطور نيست كه هركس باسواد باشد، ادبش نسبت به استادش، بيشتر شود. ما مشكل آدميت داريم. انبياء آمدند براي(هُدىً لِلْمُتَّقينَ) براي هدايت آمدند.
يكوقت در هواپيما نشستم، مهماندار آمد گفت: حاج آقا چاي ميخوري يا قهوه؟ گفتم: چاي كه خانهمان هم هست. قهوه بده بيايد. (خنده حضار)
حالا اف شانزده و اف چهارده و برق و انرژي هستهاي كه آدمها خودشان به آن ميرسند. هدايت بده بيايد. آن كسي كه خوب ترقي كرد، الآن كشور مترقي آمريكا است. جنايتكارترين كشور هم آمريكا است. تكنولوژيهاي دنيا را به صدام دادند براي اينكه صدام خرمشهر را بگيرد. حالا «الْحَمْدُ لِلَّه»سوم خرداد آزاد شد. يعني نتيجهي پيشرفتهاي نظامي و علمي و سياسي و حقوقي، نتيجهاش تصرف افغانستان، تصرف خرمشهر، تصرف عراق، نتيجهي علم مدرن…
ظرف را بايد شست. قرآن اول ميگويد:ظرف را بشوي، بعد ميگويد: درونش شير بريز. اول ميگويد: (وَ يُزَكِّيهِمْ) بعد ميگويد: (وَ يُعَلِّمُهُمُ)(آلعمران/164)، (وَ يُزَكِّيهِمْ) يعني ظرف را بشوي، (وَ يُعَلِّمُهُمُ) يعني… آدمي كه اخلاقش فاسد است، هرچه باسوادتر باشد، خطرناكتر است. (وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ) همهي علوم در قرآن هست، حضرت هم فرمود: علم قرآن نزد من است.
راجع به قرآن داريم: بحرٌدريايي است كه بَحْرٍ لَا يُدْرَكُ عُمْقُه، لَا تَفْنَى غَرَائِبُهُ، وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُه(بحارالانوار/ج30/ص40) عجائب قرآن تمام نميشود. قرآن دريايي است كه دست به عمقش نميرسد. اميرالمؤمنين ميفرمايد كه: فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين(بحارالانوار/ج10/ص117) يكجا داريم فرمود: فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض(بحارالانوار/ج30/ص670) من اطلاعات آسمانيام بيش از اطلاعات زمينيام است. بارها فرمود: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي (بحارالانوار/ج30/ص670) تا من را از دست نداديد هرچه ميخواهيد بپرسيد. منتهي خوب بعضي از احمقها آمدند گفتند: يا علي سر من چند تا مو دارد؟ ببين از حضرت علي چه پرسيدند؟ يكبار حضرت علي فرمود: شما كه مرا نشناختيد. خدا «إِنْ شاءَ اللَّه»مرا از شما بگيرد، و يك كسي را كه مثل خودتان است بر شما مسلط كند. ما قبلاً ميگفتيم: مگر ميشود علي را نشناخت؟ بعد زمان خودمان ديديم بله ما امام را نشناختيم. آن جواني كه امام را رها كرد و دنبال رئيس منافقين رفت. چه چيزي را با چه چيزي معاوضه كرد؟ رئيس منافقين سوادش، سابقهاش، اخلاصش، عياشياش، هوسش، اگر من به حكومت نرسم، از دم به هركس رسيديد ترور كنيد. چند هزار نفر را منافقين ترور كردند؟ آن را حساب كنيد. قرآن را كسي نشناخت، علي را هم كسي نشناخت.
6- كفر به طاغوت، شرط ايمان به خدا
راجع به قرآن داريم كه: هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى (بحارالانوار/ج17/ص210) عروه يعني طناب، طناب محكمي است. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره/256) آيت الكرسي! يعني اگر به طاغوت كفر ورزيديد، يكوقت امام ميفرمود: اسلام محمدي و اسلام آمريكايي. از من پرسيدند: اسلام محمدي چيه؟ اسلام آمريكايي چيه؟ گفتم: همان كه در قرآن آمده اسلام محمدي است. «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» يعني نسبت به طاغوت بايد كفر بورزيد، «وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» اين كشورهاي عرب دور ما، بعضيهايشان ممكن است يك نمازي بخوانند. ممكن است مسلمان هم باشند. قرآن چاپ كنند، قرآن تقسيم كنند، مسجد بسازند، اما «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» ندارند. يعني با آمريكا مخالف نيستند. قرآن ميگويد: عروة الوثقي اين است كه «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نسبت به طاغوت كفر بورزي.
شما اگر ديدي يك نفر پيش شما آمد. گفت: آقا من شما را دوست دارم، اما با مخالفين شما رفيق هستم. شما اين را ميپذيري؟ سؤال از من و جواب از شما. يكي بيايد بگويد: آقا من شما را دوست دارم. اما مخالف شما را هم دوست دارم. شما اين را ميپذيري؟ با هم بگوييد؟ نه. تو هم با من خوبي، هم با دشمن من خوب هستي. «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» اين اسلام ناب است.
اسلام آمريكايي چيه؟ طواف بكن با آمريكا هم رفيق باش. اسلام آمريكايي يعني همين كشورهاي اسلامي دور و برمان. مثل دم سگ، هرطور سگ بخواهد دمش را تكان ميدهد. آمريكا بگويد: چنين كن، همان را ميكند. هر طور آمريكا گفت. اگر مثلاً به رئيس جمهور يا پادشاه گفت: آقا فلان ساعت بايد فلانجا باشي، يك ساعت تأخير ميترسد. در ايران آمريكا روي بچه بسيجي ما نميتواند حكومت كند. ولي آنها آمريكا بر پادشاهشان حكومت ميكند. از خودشان ارادهاي ندارند.
حتي در همان حج هم اگر آمريكا سفارش كند بيايند، نيايند، از فلان كشور كمش كن، زيادش كن. به قاضي بگويد: چنين كن. چنان نكن. از خودشان ارادهاي ندارند.
سالهاي اول انقلاب ما مكه رفتيم. يك دوربين هم از تلويزيون آورده بودند كه از مراكز مكه فيلم برداري كنيم. خوب راه نميدهند، دولت ما با عربستان تماس گرفت كه اينها ميخواهند فيلم برداري كنند يك مأمور همراه ما باشد كه اين كارمندها مزاحم ما نشوند. يك مأمور از سعودي با ما بود. هرجا ميرفتيم آن آخوندش ميگفت: حرام حرام! تا ميگفتيم: حرام، يكي از دولت براي ما ميگفت: اينها چيز هستند، مهمان سعودي هستند. ميگفت: حلال، حلال بفرماييد. (خنده حضار) قبرستان بقيع، حرام حرام، حلال، حلال! شهداي احد، حرام، حرام! حلال، حلال! (خنده حضار) جنگ بدر رفتيم، شهداي بدر، حرام، حرام، حلال، حلال! ما در يك روز اينقدر حرام و حلال ديديم. يعني پليس نبود حرام بود. پليس را ديد، حلال شد. آخر چه ديني است؟
خوب، حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى حضرت امير فرمود: أَنَا حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ أَنَا عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى(بحارالانوار/ج4/ص8) اگر در قرآن ميگويد: عروة الوثقي، حضرت فرمود: من عروة الوثقي هستم.
بحث را سيزده رجب گوش ميدهيد. قرآن ناطق است. فكر قرآني، كلمات قرآني، نه حضرت علي باقي امامان هم، چند حديث از چند امام ديدم. كه فرمود: اگر ما يك حرفي ميزنيم، از ما بپرسيد اين حرف از كجاي قرآن است؟ تا ما ثابت كنيم تمام كلمات و حديثهاي ما ريشهاش در قرآن است. مثل شعراي خودمان. شعراي ما بسياري از شعرهايشان ريشهاش در قرآن است. «چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» اين حديث است. «بني آدم اعضاي يكديگرند، كه در آفرينش ز يك گوهرند» اين حديث است، سعدي برداشته شعرش كرده است. همينطور كه بسياري از شعراي مسلمان ما ريشهي حرفهايشان برگرفته از قرآن است، امامان ما فرمودند: تمام كلمات ما برگرفته از قرآن است. علي بن ابي طالب يعني قرآن مجسم.
اصلاً تعجب ميكنم ما چه كلمات عجيب و غريبي شنيديم. گفتند: كفانا كتاب الله خليفهي دوم دستور داد هيچكس حديث نقل نكند. كفانا كتاب الله اين شعار خليفهي دوم است. قرآن كافي است. در طول تاريخ هيچكس نميتواند بگويد: «كفانا كتاب پزشكي» ما نياز به پزشك نداريم. «كفانا دارو» ما نيازي به پرستار نداريم. اصلاً كسي اين حرف را گفته است. «كفانا مدرسه» نيازي به معلم نداريم. اصلاً مدرسه بيمعلم ميشود؟ دانشگاه بياستاد ميشود؟ بيمارستان بيپزشك ميشود؟ ايدئولوژي بدون ايدئولوك ميشود؟ چطور كفانا كتاب الله؟ اگر كفانا كتاب الله مگر قرآن نگفته: «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ»(احزاب/21) پيغمبر الگوي شماست. پس بايد ببينيم پيغمبر چه كرده، پيغمبر چه ميگويد؟ خود قرآن ميگويد: بابا رسول الله براي شما نمونه و الگو است. پس ما بايد سخنان پيغمبر را گوش بدهيم و ببينيم الگوي ما چه باشد. آنوقت اگر كفانا كتاب الله يعني خود اين كفانا كتاب اللهضد قرآن است. بگذاريد يك خرده دقت كنيد، ميترسم يك خرده لطيف است. بزرگها ميفهمند، يك وقت ممكن است يك بچهاي باشد متوجه نشود. طوري باشد كه بچهها هم بفهمند.
خليفهي دوم گفت: قرآن ما را بس است. ميگوييم: خيلي خوب، قرآن بس است. ميگوييم در همين قرآن گفته هرچه رسول الله گفت. پس بايد ببينيم رسول الله چه گفته. اگر قرآن ما را بس است، يعني چه؟ يعني كار به رسول الله نداشته باشيم. خوب اگر كار به رسول الله نداشته باشيم پس چرا قرآن گفته: رسول الله الگو است؟ وقتي ميگويد: از رسول الله ياد بگيريد، يعني بايد تمام كلمات رسول الله را بشنويم، بنويسيم، بررسي كنيم، تا مثل رسول الله باشيم. قرآن گفته: الگوي شما و نمونه شما رسول الله است. پس ما همه بايد سخنان رسول الله را بشنويم. چرا گفتيد: حديثهاي پيغمبر را نقل نكنيد. گرفتيد چه گفتم؟ كفانا كتاب الله ضد قرآن است. چون قرآن ميگويد: رسول الله الگو است. اگر رسول الله الگو است، ما بايد تمام حركات و برنامههاي رسول الله را ياد بگيريم، تا براي ما الگو باشد. از آن طرف ميگويد: قرآن شما الگو است. ميگوييم: خيلي خوب، قرآن گفته از رسول الله ياد بگيريد. نه نه! حديثهاي رسول الله را نقل نكنيد. فقط قرآن! خود اين كفانا كتاب اللهضد قرآن است. و اگر چيزي ضد قرآن بود بايد رها كرد. فضربوه علي الجدار
دربارهي قرآن داريم: بَاطِنُهُ عَمِيق (كافي/ج2/ص598) داريم: إِنَّ رَبِّي وَهَبَ لِي قَلْباً عَقُولا(بحارالانوار/ج40/ص157) حضرت امير فرمود: خدا يك عقل عقول به من داده، ژرف انديش، عميق! قرآن ميفرمايد كه: قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُور(مائده/15) قرآن نور است. حضرت امير فرمود: إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاج (بحارالانوار/ج34/ص212) من در جامعه مثل نور هستم. مثل چراغ هستم.
7- ميلاد اولياي خدا، عيد واقعي مؤمنان
حرفهايم را جمع كنم. شب سيزده رجب شب تولد علي است. علي يعني قرآن مجسم! حق اگر نوشته شود، قرآن ميشود. حق اگر آدم شود، پيغمبر ميشود. اميرالمؤمنين ميشود. قرآن بدون علي، قرآن بدون اهل بيت يعني كتاب بيمعلم. قرآن بدون اهل بيت يعني مدرسه بيمعلم. قرآن بي معلم يعني كتاب طب بيپزشك، قابل قبول نيست. حرف منطقي نيست. عقلي نيست.
ما اين تولدها را افتخار ميكنيم، به دليل اينكه وقتي مردم به حضرت عيسي گفتند: يك مائدهي آسماني، غذاي آسماني براي ما بيايد، عيد است. اگر يك غذايي كه، غذا چه مدت در شكم ميماند؟ چند ساعتي غذا در شكم است. امام به من فكر ميدهد براي طول عمرم، ميگويد: اين رقمي فكر كن. اگر غذاي مادي، عيد است. غذاي معنوي هم عيد است. اگر طعام چند ساعت من عيد است، اولياي خدا و رهبران اولياي الهي كه غذاي عمر ما را تغذيه ميكنند، تأمين ميكنند، آنها هم عيد است. اگر قرآن گفت: به پدر و مادر اف نگو. اُف يعني اَه… هستند بعضي از جوانها، يا دختران و پسراني كه به پدر و مادر ميگويند: اَه… نميخواهد حرف بزني. اگر ميگويد: به پدران اَه نگو، پس سيلي به طريق اولي نزن. ميگويد: اوف نگو يعني حرفت را نزن. اگر غذاي شكمي عيد است، غذاي فطري به طريق اولي عيد است. وقتي ميگويد: «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحي/9) يتيم را طرد نكن، پس به طريق اولي يتيم را كتك نزن. ميگويد: طردش نكن، كتك كه ديگر حتماً.
ما در اين جشنها بايد مواظب باشيم از اين جشنها هم استفاده كنيم، به همان مقداري كه براي عزاداري برنامهريزي ميكنيم، به همان مقدار هم بايد براي جشنها برنامهريزي كنيم. چطور شب نوزدهم اطعام ميدهند. روز سيزده رجب اطعام بدهند. اصلاً درجاتمان را روي… آن سرگردي كه قرار است سرهنگ شود، روز سيزده رجب باشد، روز مبعث باشد، لباسي كه ميخواهيم براي بچهمان بخريم، سيزده رجب بخريم، روز مبعث بخريم. اين عيدها را زنده كنيم. الآن به عيد نوروز بيش از اندازه بها ميدهند. چهل روز به عيد مانده بحث پسته در كشور مطرح است. چهل روز به عيد حالا پسته از واجبات است. اينقدر پسته مهم است. اصلاً دنيا به ما ميخندد. ميگويد: اصلاً اينها مثل اينكه هيچ مشكلي جز پسته ندارند. شب بعدش ميآيد گوشت قرمز… نميخواهم بگويم به مسائل مادي نرسيم. ميگويم: از چهل روز به عيد اينقدر بهاء… باز سيزده رجب ميگذرد و هيچي به هيچي.
من يك جملهاي ميگويم، آقايان اصناف و هركس پاي تلويزيون نشسته است. انجمن اسلامي، اصناف، بسيج اصناف، حزباللهيها، مردم بدنهشان مؤمن هستند. اتاق بازرگاني ميخواهد يك كاري كند، اتاق بازرگاني هم يك كاري بكند. وزارت بازرگاني است. من نميدانم مسؤولش كيه؟ چون من نميدانم اين كار به چه كسي ميخورد. ولي آدم آرزو دارد روز اعياد كه ميشود يك پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي را در دكانها بزنند. يك كسي در بازار بيايد بگويد: چه خبر شده امروز همه پرچم زدند؟ امروز تولد آقا اميرالمؤمنين است. امروز تولد امام جواد است. براي تولد هر يك پرچم سه رنگ را بزنيم. يك پرچم سياه هم باشد براي روزهايي كه روز عزا است. مثلاً امام هادي، شهيد شده ولي خوب روز تعطيل رسمي نيست. و لذا آدم نميفهمد. يك پرچم سياه بگويد: چه خبر است؟ امروز شهادت امام هادي است. امروز شهادت امام صادق است. يعني به مناسبت شهادتها يك پرچم سياه در بازارها و در خيابان باشد. به مناسبت تولد يك پرچم سه رنگ باشد. ما متأسفانه مشكلمان اين است. ما باطنمان خوب است و ظاهرمان خوب نيست. آنها باطنشان گير دارد ولي ظاهرشان خوب است. ظهر كه ميشود مغازهها را براي نماز ميبندند. به عيد فطر اهميت ميدهند. به عيد قربان اهميت ميدهند. به رمضان اهميت ميدهند. ما كه پايگاه علميمان بالاتر است. ما خيلي قوي هستيم. ما فقهمان را از اميرالمؤمنين و بچههاي علي گرفتيم. فقهمان را از معصومين گرفتيم. ديگران فقهشان را از كساني گرفتند كه معصوم نيستند. فقه ما جايگاه مهم دارد. ما دينمان را از «وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (احزاب/33) گرفتيم. از اهل بيت گرفتيم. ديگران دينشان را از معصوم نگرفتند. از فقهاي عادي گرفتند. هيچ دليلي هم نداريم كه چهار تا فقيه باسوادترين فقها، كه بياييم بگوييم: مثلاً ديگر بالاتر از ابوحنيفه و مالكي و شافعي و اينها نيست. اينها حالا ملا، اما چه كسي گفت بالاتر از اينها نيست؟ خدا گفت: از اينها بالاتر نيست؟ يا پيغمبر گفت: از اينها بالاتر نيست. يا دليل عقلي داريم كه از اينها بالاتر نيست؟ به چه دليل از اينها بالاتر نيستند. چه كسي گفت: سواد مثلاً فلان شخص از اينها كمتر است؟ ما فقهمان منحصر به كسي نيست. دربست نيست از چهار فقيه. اصل فقهمان بايد از اهل بيت باشد. اين افتخار ما است.
تولد اميرالمؤمنين(ع) را تبريك ميگويم. افتخار ميكنيم كه شيعه هستيم و در خط اميرالمؤمنين هستيم. پايگاه خيلي قوي داريم. دينمان را از معصوم ميگيريم. ديگران دينشان را از معصوم نگرفتند. دينمان را از شهيد ميگيريم. تمام اهل بيت شهيد شدند. ديگران دينشان را از شهدا نگرفتند. دينمان را از كسي گرفتيم كه: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/10و11) ديگران دينشان را از كساني گرفتند كه اصلاً درجه يكهايشان قرن دوم به دنيا آمدند. يعني صد سال از پيغمبر گذشت تا بعد ديگران متولد شدند. ما، نميخواهيم به آنها توهين كنيم. توهين مطرح نيست. ولي ميخواهم بگويم: ما امتياز داريم. دينمان را از كسي گرفتيم كه 1- «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» داريم. 2- «قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّه» (آلعمران/169) 3- «وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» داريم. دينمان را از چنين منبعي گرفتيم. و امشب شب تولد، بينندهها شب تولد اميرالمؤمنين بحث را گوش ميدهند. و از بركات نظام ما اين است كه بعد از انقلاب مسألهي اعتكاف هم زنده شد. بدنهي اعتكاف هم دانشجو هستند، نسل نو هستند. ما زمان طاغوت، شايد ده هزار معتكف هم نداشتيم. الآن چند صد هزار معتكف داريم.
به هر حال سيزده نحس نيست. اين يك مورد،اعتكاف از ابتكاراتي بود، از مسائلي بود كه زنده شد. در قرآن هم هست «وَ الْعاكِفين» (بقره/125) براي اعتكاف است. اعتكاف در قرآن چند تا آيه داريم. از سنتهاي فراموش شده بود، در جمهوري اسلامي احيا شد. ما از بازار و خيابان هم ميخواهيم كه روزهاي تولد يك نشاني در بازار و خيابان به چشم بخورد. اين عرايض ما بود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آيه 114 سوره مائده، چه چيزي را عيد مسيحيان ميداند؟
1) نزول انجيل
2) نزول مائده آسماني
3) ميلاد حضرت عيسي(عليهالسلام)
2- ايام الله، چه روزهايي از سال است؟
1) روزي كه خداوند حقي را زنده كند
2) روزي كه خداوند باطلي را محو كند
3) هر دو مورد
3- كدام آيه قرآن بر عصمت امامان دلالت دارد؟
1) آيه تبليغ
2) آيه تطهير
3) آيه ولايت
4- بر اساس آيه 256 سوره بقره، شرط ايمان به خدا چيست؟
1) كفر به طاغوت
2) اقامه نماز
3) احسان به محرومان
5- وظيفه اصلي پيامبران و اولياي الهي چيست؟
1) آگاه ساختن بشر به راههاي توسعه و پيشرفت
2) فراهم ساختن امكانات براي رفاه مردم
3) هدايت بشر به رشد و كمال انساني
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1252