نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 127
1- آفرينش هستي بر اساس ميزان و اتقان 2- تقدير الهي در نظام تكوين و تشريع 3- راه مستقيم الهي، راه استاندارد زندگي 4- رعايت استاندارد در مصرف و دوري از اسراف 5- رعايت استاندارد در معاملات اقتصادي 6- برخورد قاطع با موارد خلاف استاندارد 7- رعايت اعتدال در امور عبادي و ديني
موضوع: استاندارد در قرآن و روايات (1)
تاريخ پخش: 22/07/89
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ماه رمضان گذشته من به فكر افتادم كه اين عمل صالح چيست، كه در قرآن ميگويد: («إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»)(بقره/277) عمل صالح يعني چه؟ كار درست! اين چيه كه هرروز در اذان داد ميزند «حي علي خير العمل» خير العمل يعني عمل خوب. عمل خوب و عمل صالح هماني است كه امروز به آن استاندارد ميگويند، كه ميگويند: ريشهاش فرانسوي است. استاندارد يعني كار درست. كار درست را كسي انجام ميدهد كه خودش آدم درستي باشد. چون اگر آدمها درست نشوند، دو هزار سازمان استاندارد هم درست كنيم، ميرود يك چك به او ميدهد، ميگويد: اين جنس خراب است ولي اين پول را بگير و شتر ديدي، نديدي. اگر آدم دين فروش باشد كم وجدان و بيوجدان باشد، حاضر است يك غذاي مسموم و داروي مسمومي، چيز غير استانداردي را يك تاجري، كمپاني بياورد، بفروشد، صدها ميليون، ميلياردها سود ببرد، مردم هم مردند، مردند در عوض او يك چك به من داد. رشوه يعني اين آقا آسيبپذير است. اگر آدمها استاندارد شوند، كارها استاندارد ميشود. اگر تمام فرمولها باشد، آن بازرسي كه ميرود خيانت كند با رشوه، دستش چسبناك باشد، چشمش طور ديگري باشد. من راجع به عمل صالح صحبت ميكنم، چون اگر خواسته باشم خيلي راجع به استاندارد صحبت كنم، ممكن است خوب بچه راهنمايي بگويد: به من چه! اين بحث به درد من نميخورد. روستايي، شهري، كارگر، بازاري، آخوند، معلم… من بايد يك بحث كلي بكنم كه روحش همين است كه كارها بايد استاندارد باشد.
1- آفرينش هستي بر اساس ميزان و اتقان
عرض كنم به حضور شما كه در قرآن كلمههاي استاندارد، يكي ميزان است. ميگويند: فلاني آدم ميزاني است، يعني كارهايش، استاندارد است. ناميزان است. رانندگياش ميزان نيست. كلمهي ميزان به استاندارد ميخورد. («وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّه») (يوسف/22) («أَشُد») شَد يعني گره زدن. يعني كارهايش محكم است، آبكي نيست. ما ميگوييم: سد سازي. كلمهي «سد» عربي است. سد يعني محكمكاري، ميگويد: حرف ميزني، حرف آبكي نزن. («قَوْلاً سَديداً») (نساء/9) يعني حرفهايت منطقي باشد كه نتواند با يك استدلال قويتري حرفت را هوا كند. منطقي حرف بزن. استدلال. («أُحْكِمَتْ آياتُه») (هود/1) «حكيم، محكم، استحكام» اينها هم همه واژههاي قرآني است، ولي معنايش همين است كه اين كار درست باشد. محكم باشد. كلمهي («أَتْقَن») (نمل/88) حالا ممكن است بعضيها پاي تلويزيون خواسته باشند بنويسند. هستند بعضيها يا طلبه هستند يا استاد دانشگاه، يا معلم هستند؛ قلم و كاغذ دست گرفتند ميخواهند اين بحث را… چون من اگر اين بحث را وارد شوم، چند جلسهي فني و علمي اين كار دارد، واژههاي قرآني استاندارد!
موضوع بحث ما، بسم الله الرحمن الرحيم، استاندارد، واژههاي قرآني!
1- حكمت، حكيم، احكمت، يعني محكم كاري. عمل الصالح، عمل صالح، («أَتْقَن») محكمكاري، («قَوْلاً سَديداً») حرف منطقي و محكم. قسطاس مستقيم. «قسطاس» يعني ترازو. «قسطاس مستقيم» ترازوي درست. چون گاهي وقتها جنس را ميكشد اما خود ترازويش غلط است. اصلاً متر ميكند اما مترش كوتاه است. دو سانت كم است. كيل ميكند اما در كيل يك چيزي چسبانده كه باد كند، آدم فكر كند يك ليتر است ولي مثلاً يك خرده… («قدر»)(«إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ») (قدر/1) مقدار، اينكه ميگويند: استاندارد نيست يعني مقدار قندش، مقدار چربياش، مقدار… يعني اگر مقدار به هم بخورد، اساس كار ميرود. ترازو به هم بخورد، («أتقَن»)، («سديد»)، («عمل صالح») نمونههاي واژههاي قرآني است. يعني فكر نكنيد حالا اين يك چيزي از خارج آمده است، و بينالمللي است. بنده 15 سالگي طلبه شدم، الآن 65 سالم است. 65 سال است من طلبه هستم. نسبتاً هم اگر طلبهي خوبي نيستم، طلبهي بدي هم نيستم. يعني من مثلاً جمعه و پنجشنبه و تابستان و زمستان ندارم. يعني از يك بچهي دبيرستاني بيشتر مطالعه ميكنم. از يك دانشجو بيشتر مطالعه ميكنم. اما 50 سال است آخوند هستم، هنوز يك نفر روي كرهي زمين پيدا نشده يك حرفي بزند، كه ما بهترش را در قرآن نداشته باشيم. منتهي ما دستمان از قرآن خالي است، تا ميگويند: استاندارد بينالمللي ميگويد: هه هه هه… استاندارد بينالمللي… اصلاً وقتي ميگويد: قرآن حكيم يعني چه؟ يعني همهي حرفهايش، مو لاي درزش نميرود. («قَوْلاً سَديداً») يعني چه؟ يعني چنان منطقي است كه هيچكس نميتواند جوابش را بدهد.
2- تقدير الهي در نظام تكوين و تشريع
حالا اينكه ميگويند: («لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ») (قدر/3) شب قدر از هزار ماه بهتر است، چون شب قدر يعني شب اندازهگيري… همه چيز حساب شده است. («كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ») (رعد/8) همه چيز حساب و كتاب دارد. («إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ») (قمر/49) همه چيز فرمول دارد. («فَقَدَّرَهُ تَقْديراً») (فرقان/2) اصلاً خداوند ميفرمايد: من آفرينش را استاندارد خلق كردم. («سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلىَ الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى») (اعلي/1 و2)(«سَوَّي») يعني ميزان!
اين سلول استخوان پا بايد طوري باشد كه بدن مرا تحمل كند. اشك چشم من بايد طوري باشد كه چشم مرا حفظ كند. چون چشم ما از پي است. پي اگر با آب نمك قاطي نباشد، خراب ميشود. اين چشم را خدا در آب نمك خوابانده است. اشك ما شور است. به اندازهاي هم بايد توليد شود كه حرف كه ميزنيم اشك نريزيم. آب دهان ما بايد استاندارد باشد، به اندازه توليد شود. وگرنه اگر زياد توليد ميشد هركس هرجا ميرفت يك سطل هم زير چانهاش بود. چِك چِك… خوب اين استاندارد نيست. و اگر كم بود همهي ما بايد يك شيلنگ كنار دهانمان باشد. چون دائم كم ميآوريم. شما اسكناس ميشماري كم ميآوري، دستت را به يك رطوبت ميزني. كم بود چه خاكي بر سرمان ميكرديم. زياد بود چه مشكلاتي داشتيم. استاندارد! خدا چقدر پوست اينجا پشت دست قرار داده است؟ اينجا يك خرده پوست، اينقدر پوست اضافه گذاشته كه اگر شما خواستي انگشتت را خم كني، كم نياوري. همين كه خم شد ديگر اينجا زيادي نيست. يعني يك ميليمتر پوست اضافه اينجا نيست. همان دو ميليمتري كه اينجاست به همان مقداري كه براي باز شدن و بسته شدن… روي پوست زانو يك مقدار پوست اضافه است؛ براي اينكه اگر زانو خواست خم شود، كم نيايد. در عوض زير زانو نيست. چون هيچكس نميخواهد پايش از اين طرف خم شود. همه ميخواهند از اين طرف خم شوند. هيچكس نميخواهد دستش از اين طرف خم شود. يعني از اول عمر تا آخر عمر هيچ كاري پيدا نميكني، كه نياز باشد دست ما از اين طرف خم شود. چون نياز نداريم از اين طرف خم شود، از اين طرف خم نميشود؛ اينجا هم پوست اضافه نيست. تمام هستي روي فرمول است. احكام خدا روي فرمول است. استاندارد دارد. الله اكبر! الله اكبر!
اگر كسي انساني را بكشد، صد تا شتر جريمهاش است. عضوهايي هم كه دو تا است، اگر قطع كند آن هم صد تا. مثلاً دو تا چشم را دربياورند. صد تا شتر جريمهاش است. دو تا گوش، صد تا. دو تا دست، صد تا. دو تا پا صد تا. دو تا كليه، صد تا. به لب كه ميرسد، ميگويد: لب بالا چهل تا، لب پايين شصت تا. ميگويند: اين چرا اينچنين است؟ حضرت فرمود: لب بالا را كسي ببرد، ميتواني آب بخوري. فقط دندانهايت پيداست و زشت ميشوي. اما اگر كسي لب پايين را ببرد، هم دندانهايت پيداست و هم نميتواني آب بخوري. هرچه ميخوري پايين ميريزد. چون نقش لب پايين بيشتر است، ده تا شتر هم اضافه است. اينها استاندارد نيست؟
كل هستي، خطهاي در برگها استاندارد است. ما اكسيژن ميگيريم كربن ميدهيم. در عوض درختها كربن ميگيرند و اكسيژن ميدهند. حالا اگر همه اكسيژن بگيرند و كربن بدهند، خفه ميشوند. وزن آب، وزن چوب، وزن هر فلزي، سينهي مادر استاندارد است، اگر سينهي مادر، سر سينهي مادر كلفت بود، در حلق بچه نميرفت. استاندارد نيست. اگر بچه روز اول دندان داشت و سينهي مادر را گاز ميگرفت، هيچوقت مادر جرأت نميكرد او را شير بدهد. چون تا بچه ميرود بخورد، گاز ميگيرد. مقدار شير، قندش چقدر است. چربياش چقدر است. نميدانم ويتامينهاي ديگرش چقدر است. تمام هستي روي فرمول است. فقط يك موجود بيفرمول داريم اين هم اسمش انسان است. نخير… شيطان نه خودمان… (خنده حضار)
يك كسي از اين بازاريهاي كاشان، خدا او را بيامرزد. صبح كه ميخواست مغازه را باز كند ميگفت: خدايا تو شر مردم را از سر ما كم كن، خودمان با شيطان كنار ميآييم. يعني انسانهايي هستند كه هر كارشان بكني، استاندارد نميشوند. الآن كشور داريم كه مثلاً براي رب گوجه ميگويد: استاندارد است. اما لشگركشي به افغانستان كجايش استاندارد است؟ لشگركشي به عراق كجايش استاندارد است؟ حمايت از منافقين كجايش استاندارد است؟ صد هزار تا صد هزار تا ميكشند استاندارد نيست ولي ميگويند: روز جهاني استاندارد، رب گوجهي ما استاندارد است. براي آرايش سگش خرج ميكند، مسلمانهاي غزه براي دارو كشتي را ميزند. كجايش استاندارد است؟
وحشيترين موجودات، يعني انسان واقعاً از گرگ بدتر است اگر استاندارد نشود. يعني اگر انسان ميزان نباشد، اصلاً گرگهاي دنيا چند تا پرونده دارند؟ و آدمهايي را داريم كه بيست، سي كيلو پرونده دارد. يعني آدمهايي داريم به اندازهي همهي گرگهاي دنيا پرونده دارد.
3- راه مستقيم الهي، راه استاندارد زندگي
اين مسأله مسألهي مهمي است كه انسان آدم ميزاني باشد. يعني واقعاً از خدا بخواهيم و از خدا خواستيم. همهي دعاها مستحب است. يك دعاي واجب بيشتر نداريم و آن اين است كه («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ») (فاتحه/6) چون نماز واجب است، در نماز هم يك دعا بيشتر نيست كه واجب است و آن هم («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ») است. آن هم وسط سورهي حمد است. يعني چه؟ يعني آدم هر لحظه ممكن است، از خط بيرون برود. دائم ميگوييم: («اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ») روي ريل باشم. در فارسي ميگوييم: فلاني روي فُرم است. فلاني روي خط راه ميرود. يعني پايش را از خط خودش دراز نميكند. اينكه ميگويند: روي فُرم است، يعني استاندارد است. ميزان است يعني استاندارد است. معتدل است، يعني استاندارد است.
اسلام حتي براي ريش گفته: حق ندارد هركس هرطور دلش خواست ريش بگذارد. اگر كسي ريشش بيش از يك قبضه بود، حديث داريم آدم احمقي است. بعضيها ريششان يك وجب است. اينقدر ريش ميخواهي چه كني؟ به ما گفتند: در دعا دستت را مقابل صورت بگير. بعضيها دستشان را چنين ميكنند. چه شده است؟ چه شده؟ ميخواهي دعا كني، دستت را مقابل صورت بگير. نماز ميخواهي بخواني بايد حمد و سورهات استاندارد باشد. («وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِك») نعره نكش، («وَ لا تُخافِتْ بِها») (اسراء/110) يواش هم نگو. آرام نماز بخوان. («وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِك») (لقمان/19) با مردم حرف ميزني، صدايت را بلند نكن. طبيعي حرف بزن. قدم ميگذاريد، آرام قدم بگذاريد. چقدر لگد به زمين ميزني. قرآن يك متلكي گفته، ميگويد: چرا اين رقمي راه ميروي؟ راه رفتنت استاندارد نيست. خيلي محكم پايت را به زمين ميزني. («إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْض»)(اسراء/37) سفت پايت را زمين نگذار. زمين سوراخ نميشود. خيلي هم گردنت را دراز نكن. («وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا»)(اسراء/37) يعني قد تو، («جبال») جَبَل، («جَبَل») يعني… («وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا») يعني دائم گردنت را چنين ميكني، از كوه درازتر نميشوي. لگد ميزني، زمين سوراخ نميشود، ميخواهد بگويد: آرام باش. آرام باش. حديث داريم بعضي سختيها براي آن است كه ما را استاندارد كند. مثلاً بيماري، مرگ، فقر. حديث داريم اگر بيماري و مرگ و فقر نبود، انسان دائم چموشي ميكرد. و اينها باد آدم را خالي ميكند. يعني ميگويد: اِ… همهي علمت يادت رفت، بله! پس بايد به خدا توكل كنيم. اينكه بعضيها شكست ميخورند، اين شكستها براي اين است كه اينها بادشان خالي شود. ميگويد: نه من محاسبه كردم، چنين ميشود، چنين ميشود، چنين ميشود، چنين ميشود. خدا ميگويد: من هم هستم. ممكن است همهي محاسباتت را بكني، بايد به من هم توكل كني. فكر نكن كه چنين كه شد، چنان كه شد پس من هم چنين مي شوم.
يك تاجري چند تا بچه داشت. بچههايش هم ماشاءالله خوشتيپ و خوشگل! هم چند تا كارخانه، براي بچههايش هم كارخانه، هم بچههاي پولدار، هم باسواد، يك خانهي بسيار سلطنتي هم ساخت. در خانه چه استخري و ميگفت: من با اين وضعي كه بچههاي من از لحاظ شكلي دارند، و سرمايه، و خانهاي كه دارند، اصلاً ابرويشان را تكان بدهند، دخترها زنش ميشوند. ايشان شش، هفت سال است دنبال دختر ميگردد و دائم هرجا ميروند، نزديك عقد يك چيزي پيش ميآيد به هم ميخورد. آنوقت كارگرها با حقوق كم نان و سيبزميني ميخورند، تند تند پسرهايشان را داماد ميكنند، دخترهايشان را… ميگفت: خدا ميخواهد به من بگويد: آقا حواست جمع باشد، ميگفت: خدا دارد حال مرا ميگيرد. چون در دلم آمد من با اين وضع زود عروس گيرم ميآيد. خدا ميگويد: با همين وضع چنان تو را تاب ميدهم، و كارگرهاي خيلي ساده، دختر و پسرشان عروس و داماد ميشوند، تا حال تو را بگيرم. تا ديگر نگويي: چون خانهي من خوب است، پس وضع من خوب است. خيليها خانهشان ضعيف است، زندگيشان شيرين است، خيليها درآمد و خانه و ماشينشان عالي است، زندگيشان در نكبت است. من هم هستم. ماشين بشر مثل ماشينهاي تعليم رانندگي است. در تعليم رانندگي گرچه گاز و ترمز زير پاي شما است، ولي يك گاز و ترمز هم آن طرف است. ممكن است تو گاز بدهي، نميرود. او نميخواهد! اينطور نيست كه حالا اگر چنين شويد، چنين شويد، چنين شويد.
خوب عرض كنم به حضور شما در مسألهي استاندارد گاهي تصميمها استاندارد نيست. تصميم ميگيرند مثلاً اين قسمت را براي دوچرخه سوارها خرج كنند. صدها ميليون خرج ميكنند بعد ميبينيم دوچرخه سواري نيست. تصميم ميگيرند يك منار بسازند، حالا كه منار ساختند، ميبينند كسي بالا نميرود اذان بگويد. اصلاً گاهي تصميم استاندارد نيست. پس چهار رقم داريم.
1- هم تصميم، استاندارد باشد، درست باشد، هم اجرا. گاهي نه تصميم درست است، نه اجرا. گاهي تصميم درست است، اجرا غلط است. گاهي تصميم غلط است، اجرا درست است. معناي استاندارد اين است كه همه درست باشد. گاه تصميم غلط است.
دختر دانشگاه مي رود، قورباغهشناسي، مدرك دارد هيچجا كاربرد ندارد. آخوند در حوزه راجع به گوشت ارنب (خرگوش) تحقيق ميكند. كه نه مادرش خورده نه پدرش خورده و نه در ايران كسي خرگوش ميخورد. ولي رسالهي اجتهادش راجع به گوشت خرگوش است. اصلاً تصميم غلط است. گاهي تصميم غلط است. اصلاً رشتهاي كه قبول كرد، غلط است. اصلاً اين همسر را غلط انتخاب كردي. اين تصميم بر ازدواج با اين، اين تصميم غلط است. همينطور يك لبخند زد، پول بستنياش را داد، پول سينمايش را داد، تلفن كرد، تبريك به او گفت، اين همه پول… اصلاً گاهي تصميم غلط است. ولو مراسم عروسي خيلي خوب برگزار شد. مراسم برگزار شد. ولي تصميم غلط است.
گاهي هم تصميم غلط است، هم اجرا غلط است. قرآن راجع به آنهايي كه هم تصميم غلط است، هم اجرا ميگويد: («أَساؤُا السُّواى») (روم/10) («أَساؤُا» )از سوء، («أَساؤُا السُّواى» )يعني هم كار بد است و هم بد انجام ميدهند. مثل چه؟ مثل كشتن امام حسين. كشتن امام حسين بد بود. اما اين بد را هم بد انجام دادند. آقا ميخواهي امام حسين را بكشي، با تير بكش. اما ديگر لب تشنه و دعوت دوازده هزار نامه و روبروي زن و بچه و نميدانم آتش زدن خيمه و جلوي علي اصغر و آخر ببينيد («أَساؤُا السُّواى» )يعني هم تصميم بد بود و هم اين تصميم بد را بد انجام ميدهند.
گاهي تصميم درست است، اجرا غلط است. تصميمهاي خوبي گرفته شده، از نظر مديريت خوب است. تصميم را مديريت خوب گرفته است. اما بد اجرا ميكنند. و گاهي هم تصميم غلط است، مثلاً اين جاده را نبايد مسجد بسازند، چون اين جاده در معرض تغيير است. اصلاً اين جاده در ساعت 5 تا ماشين نميگذرد. اصلاً شما نبايد در اين جاده مسجد بسازي. مسجد را بايد در جادهاي ساخت كه لااقل يك ساعت دويست تا ماشين عبور كند. براي نيم كيلو آرد كه كسي نانوايي باز نميكند. براي دو تا كاميون دار كه آدم يك مسجد در جاده نميسازد. تصميم غلط است. اما انصافاً مسجد خوبي ساختند. مسجد خوبي ساختند، گرچه اصل مسجد نبايد ساخته شود. پس ببينيد وقتي ميگوييم: استاندارد، همه با هم بايد… هم تصميم مسئولين، گاهي وقتها بسيار خوب اجرا ميشود.
4- رعايت استاندارد در مصرف و دوري از اسراف
حالا عرض كنم به حضور جنابعالي كه استاندارد يعني كار منطقي باشد. مناسب با نياز باشد. اين كه ميگويند: اصلاح الگوي مصرف، يعني مصرف استاندارد باشد. اين همه ميخواهي چه كني؟ زياد ولخرجي ميشود، در خانهها، در پختن، در نانوايي، در آب، در برق، در گاز، اسراف هم گناه كبيره است. («أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفينَ») (انبياء/9) آيهي قرآن است. يعني ما آنهايي كه مصرفشان، ولو از حلال است، ملك خودش است اما آقا شما ميتواني با عسل وضو بگيري؟ وضو كار خوبي است. عسل هم ملك خودت است. اما وضو با عسل، باطل است. («أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفينَ») قرآن ميگويد: ما كساني را كه اسراف ميكنند هلاكشان ميكنيم. يعني اينها چوب ميخورند.
در ساختن، حديث داريم كساني كه ساختمانهايي ميسازند كه نيازشان نيست. نيازشان نيست. اين ساختمانهاي بزرگي كه افرادي ميسازند و مورد نيازشان نيست، حديث داريم همين ساختمان روز قيامت غُل ميشود بر گردن صاحبش. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: كساني كه گنج دارند، يعني («كَنز»)، كَنز همان گنج است. كساني كه پولهايشان را ذخيره ميكنند و اينقدر پول نميخواهد. تو چند سال ديگر زنده هستي؟ دخترهايت كه الحمدلله عروس شدند، پسرهايت هم كه داماد شدند، الآن هم كه سن تو بالاي شصت و پنج سال و هفتاد است، چند سال ديگر عمر ميكني؟ چقدر ميخواهي؟ خوب چهار تا وام بده، چهار تا گره را حل كن. حرص ميزند. قرآن ميگويد: كساني كه گنج دارند، و در راه خدا انفاق نميكنند، اين فلز را روز قيامت داغ ميكنند، اينهايي كه ميگويم: حديث نيست، خواب و شعر هم نيست. متن قرآن است. عربي خود قرآن را بخوانم. («فَتُكْوى بِها جِباهُهُم») (توبه/35) («جباه») جبهه، جبهه يعني پيشاني. يعني اين فلز را داغ ميكنند، به پيشانياش ميزنند. («وَ جُنُوبُهُمْ») به پهلويش هم ميزنند. ميگويند: («هذا ما كَنَزْتُم») (توبه/35) اين همان فلزي است كه گنج كردي. («هذا») اين داغي كه بر پيشاني و پهلويت گذاشتيم، («ما كَنَزْتُم») كَنز و گنج تو بود.
اين عدالت اقتصادي كه ميگويند براي همين است كه درآمدها استاندارد باشد. مصرفها استاندارد باشد. اصلاً تشكر ميكني بايد استاندارد باشد. آقا ايشان چقدر كارش را خوب كرد، ما الآن تشكرهايمان استاندارد نيست. از ورزش تشكر ميكنيم. اما اگر يك استاد دانشگاه، يك دانشجو يك ابتكاري انجام داد، آيا دانشجوي مبتكر در كشور ما ارزشش بيشتر است يا فوتباليست؟ خوب از اين معلوم ميشود كه تشكرهاي ما استاندارد نيست. من نميگويم از فوتباليست تشكر نكنيد. من ميگويم: همينطور كه از او تشكر ميكنيد، از او هم تشكر كن. تشكرهاي ما استاندارد نيست. اگر كسي الآن يك گل بزند، يك كسي يك كشوري را نجات بدهد، تشكر بايد استاندارد باشد.
ملامت بايد استاندارد باشد. چقدر قابل توبيخ است. بهترين شخص هستي پيغمبر است. به پيغمبر گفتند: («اَبتَر») فرمود: خودش ابتر است. نگفت: به من گفتي: ابتر! ننهات ابتر است. بابات ابتر است. جد و آبادت ابتر است. بابا فحش هم ميدهي استاندارد باشد. يك كلمه گفت: ابتر، تو هم بگو: («إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر») (كوثر/3) خودت ابتر هستي. اين حقوق بشريها بزرگترين دروغ كلمات حقوق بشر است. چه حقوقي؟ كدام بشر؟ كدام حق؟ فرض كنيم كه دو تا برج را فلان گروه زدند، حالا كه ولوله شده كه اصلاً خودشان زدند، حالا فرض ميكنيم كه معلوم شد كس ديگر زده است. خوب يك كشور افغانستان براي دو تا برج؟! خوب دو تا برج به دو تا برج! دو تا برج به دو مزرعه، با دو تا شهر، برج را قيمت كنيد چقدر ارزش دارد؟ به مقدار دلارهايي كه خرج برج شده است، همان مقدار شما… حضرت امير فرمود: ابنملجم يكي زده است. «ضَرْبَةً بِضَرْبَة»(نهجالبلاغه/ص422) او يكي زده شما هم يكي بزنيد. نگوييد: او علي را كشته، ما تكه تكهاش كنيم. يكي به يكي! آمريكا چه ميگويد؟ آمريكا ميگويد: افغانستان به دو برج! اصلاً دنيا منتظر است كه شما حرف حسابتان چيست؟ الآن كشورهاي متمدن در باغوحش زندگي ميكنند. متمدن هستند، حقوق بشر آروغ ميزنند. وحشيترين آدمها هستند. يكي به يكي! «ضَرْبَةً بِضَرْبَة» واقعاً ما از اسلام غافل هستيم كه اسلام چه گفته است.
5- رعايت استاندارد در معاملات اقتصادي
استاندارد، استاندارد مربوط به اسلام هم نيست. به كافر هم جنس ميفروشيد بايد جنس سالم بفروشيد. نميشود گفت: بابا، حالا اين نميدانم يهودي است، مسيحي است. نميدانم كافر است. كمونيست است. هرچه ميخواهد باش. قرآن نگفته: («لا تَبْخَسُوا المؤمنينَ أَشْياءَهُم») نميگويد: كم مؤمنين نگذار. ميگويد: («لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم») (اعراف/85) ناس يعني مردم. يعني هركس هست شما حق نداري جنس فاسد به او بفروشيد. («لا تَبْخَسُوا النَّاسَ») نگفته: «لا تَبْخَسُوا المؤمنين» اين هم يكي از لطيفههاست. قرآن بخوانم. قرآن ميفرمايد در آفرينش حساب و كتاب است. («وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِل») (يس/39) ماه را منزل به منزل روي فرمول برديم. شما نگاه ميكني ميگويي: شب شانزدهم است. شب هفدهم است. شب سوم است. شب پنجم است. فرمول دارد. («وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ»)، («الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ») (الرحمن/5) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. يعني خورشيد و ماه حساب كتاب دارد. فرمول دارد. («لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهار») (يس/40) حركت كرات طوري است كه نه به هم اصطكاك دارند، و نه از هم پيشي ميگيرند. روي فرمول است. بهشت روي فرمول است. ميگويد اين ليوان آبي كه ميدهند، («قَواريرَا مِنْ فِضَّة») (انسان/16) در ظرفي است نقرهاي، («قَدَّرُوها تَقْديرا») (انسان/16) فرمول دارد. نه زياد، نه كم. («قَدَّرُوها تَقْديرا») يعني حساب و كتاب دارد. ميخواهم چه بگويم؟ شما ميگوييد: استاندارد رب گوجه و نان و صابون و سدر و نميدانم مواد غذايي و ساختمان و آب و برق و… ما استانداردهاي بينالملليمان در همين چيزهاي خوراك و پوشاك و مسكن است ديگر. هان؟ قرآن چه؟ قرآن ميگويد: استاندارد حركت خورشيد، در حركت ماه، در درختها، در درياها، در مرگ، در حيات، در بهشت، حساب و كتاب دارد.
6- برخورد قاطع با موارد خلاف استاندارد
حالا ابعاد استاندارد چيست؟ عقايد ما استاندارد دارد، يعني آن عقيدهاي كه شما داري درست است؟ من يك خطكش به شما ميدهم به نام قرآن. امام صادق و امامان ما فرمودند: اگر يك حديثي از ما شنيديد، استانداردش كنيد، چطور؟ با قرآن متر كنيد. اگر اين حديث ضد قرآن بود، حديث ما را هم به ديوار بزن. برخورد انقلابي! نبايد بگوييم: حالا بالاخره سرمايهگذاري كرده، دلم برايش ميسوزد. ديگر حالا اين توليد كرده، بفروشد. آقا ديگر از اين به بعد تكرار نكن. از اين به بعد جنس خوب، ميگويد: بله قربان چشم! مخلص شما هستم. نه آقا. برخورد انقلابي، يك خرده درهم نزد اميرالمؤمنين آوردند. نگاهش به يك درهم خورد گفت: اين جعلي است. درهم را برداشت شكست مثل اينكه فلز بود. فهيمد اين قلابّي است. فرمود: «أَلْقِهِ فِي الْبَالُوعَة» (كافي/ج5/ص160) «بالوعه» چاهي است كه آب نجس در آن ميرود. اين را در چاه مستراح بياندازيد. برخورد انقلابي!
يك مسجد غير استاندارد بود، پيغمبر فرمود: خراب كنيد. مسجد ضرار! فرمود: اين مسجد استاندارد نيست. اهدافش درست نيست. تصميمش غلط است. مسجد ممكن است مسجد خوبي ساخته باشند، تصميم غلط بود. گفتند: يك مسجد بسازيم به اسم مسجد داخل آن برويم، اطلاعات جمع كنيم، براي خارجيها بفرستيم. ارصاد، رصدخانه، كمينگاه، بعد كه مسجد را خراب كردند، نگفت: درش را قفل كنيد. گفت: اصلاً خراب كنيد. بعد فرمود: جاي مسجد هم زباله بريزيد. حضرت امير نفرمود اينكه استاندارد نيست، اين پول قلابي است، حالا به كميتهي امداد بدهيد، به فقرا بدهيد. آخر ما يك غذايي كه، ميترسيم بخوريم، خوب باشد به فقيرها ميدهيم. اِ… خودت ميترسي بخوري به فقيرها ميدهي؟ اين لباس تنگ است، خوب به يك فقير ميدهيم. خوب لباس تنگ نو باشد طوري نيست، ممكن است فقير لاغر باشد. ولي چيزي كه ميدهي، قرآن ميگويد:(«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» )(آل عمران/92) چيزي به فقير ميدهي، چيز استاندارد بده. چيزي كه رنگش خوب نيست، شكلش خوب نيست. غذايي كه ميرود بخورد، يك خانه هست ممكن است خراب شود، خودمان خانه ديگر ميرويم. به فلاني ميگوييم بيايد اينجا زندگي كند. خوب چه فرقي ميكند. خوب جان او را زير اين سقف ميگذاري. اگر اين سقف استاندارد نيست، چه تو زير آن بخوابي، چه غير تو. يك مرغ هم حق نداري آنجا بخواباني.
يك كسي… حيوانهايي در باغي داشت. مرغداري و حيوان و اينها زياد داشت. ما در جاده بود، رفتيم آنجا ببينيم. من عرض كردم، چند بار گفتم. من در ايران با احدي شريك نبودم و نيستم و نخواهم بود. حالا يكوقت نگويند: قرائتي رفته به مرغدارياش سر بزند. (خنده حضار) روي كرهي زمين با هيچ كارخانه، مزرعه، با احدي شريك نيستم. تمام شد و رفت. ولي خوب ما رفتيم آنجا و ديديم كه يكي از اين حيوانهاست، نميدانم عقاب بود، چه بود. يك حيوانهايي كه در هوا مي پرد، حيوانهاي گنده، بزرگ، يك حيوان كوچك هم آن كنار همينطور… گفتيم: اين چيست اينجا؟ گفت: اين بايد گوشت تازه بخورد. هروقت گرسنه شد ميآيد اين را خفه ميكند و ميخورد. گفتم: عجب! آخر تو يك حيوان كوچك را جلوي قاتلش گذاشتي، آخر تو رحم نداري. اصلاً زندگي تو آتش بگيرد، حق با خداست. گفت: آخر اين بايد گوشت تازه بخورد. گفتم: تازه از قصابي بخر، پهلوي او بيانداز. تو يك حيوان را همينطور مقابل اين مينشاني كه اين هروقت خواست او را بخورد، تكه و پارهاش كند. خدا از سر تقصيرات ما بگذرد كه چه كارهايي براي قشنگي كرديم. چه كارهايي كرديم براي قشنگي، چه كارهايي كرديم و چه كارهايي بايد بكنيم.
7- رعايت اعتدال در امور عبادي و ديني
اين بحث استاندارد خيلي بحث مهمي است. بحث ميزان بودن، روي صراط مستقيم بودن، روي فرم بودن، عمل صالح بودن، خيرالعمل بودن، من الآن شك دارم، چند هفته روي اين بحث صحبت كنم. مثلاً درس خواندن ما استاندارد است؟ كتابهاي درسي ما استاندارد است؟ مسجدهاي ما استاندارد است؟ منبرهاي ما استاندارد است؟ من رفتم در يك مسجدي آقا منبر بود. هرچه نگاه كردم ديدم كه چهل دقيقه منبر بود چيزي كه نگفت از خدا و پيغمبر بود. شعر خواند، خواب گفت، قصه گفت، تحليل سياسي گفت، از روزنامهها گفت، گفتم: بابا تو آخوند هستي. سهم خدا چه شد؟ الآن شب قدر ما استاندارد نيست. شب قدر («إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر» )شب قدر شب نزول قرآن است. دو ساعت الغوث، الغوث ميخوانيم. خوب بخوانيد. آن را نميگويم نخوانيد. اميرالمؤمنين شب شهادت است، بايد سخنراني كنيم. اما خود قرآن سهم ندارد. ميبيني هزارها مسجد در جمهوري اسلامي، شب قدر شب نزول قرآن از خود قرآن خبري نيست.
موقوفات ما استاندارد نيست. براي امام حسين تا دلت بخواهد موقوف است. براي تفسير و تدبّر هنوز وقفنامه پيدا نكرديم. براي حج هزارها آدم آماده باش است. ولي براي زكات يك نفر آماده باش نيست. حج و زكات هردو جزء دين است. يكي سرش شلوغ است، يكي سرش خلوت است. من نميدانم اگر وارد اين بحث شوم معلوم خواهد شد كه هيچ هيچ هيچ بايد دوباره خودمان را بازيابي كنيم. عقايدمان را، افكارمان را، عباداتمان را، مسجدمان را، دانشگاهمان را، حوزهمان را، دبيرستانمان را، خيابانمان را، وكيل، وزير، سفير، اينها را همه بازنگري كنيم. ما سرگرم شديم به اينكه رب گوجه استاندارد باشد و صابون و سدر و نميدانم در و پنجره و ساختمان و بله اينها لازم است، اما يك چيزهايي بسيار از اينها مهمتر است و استاندارد نيست، و كسي هم به فكرش نيست.
خدايا باز هم همان را ميگويم. خدايا ما را به راه مستقيم، همان راه اعتدال، همان راه حق، همان راه خودت و انبيائت، همان راهي كه دوست داري، همان راهي كه ما را به تو نزديك ميكند، در همه كار، در تصميم، در اجرا، همهي ما را براي هميشه در همه كار در راه مستقيم قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 49 سوره قمر بر چه امری تأكید دارد؟ 1) تقدیر امور بشر 2 ) تقدیر امور هستی 3) قضا و قدر الهی 2- آیه 88 سورهی نمل، نظام هستی را چگونه توصیف میكند؟ 1) متقن و محكم 2) عظیم و گسترده 3) ناچیز و فانی 3- چه چیزی عامل عذاب مرفّهان بیدرد در قیامت میشود؟ 1) آه محرومان 2) ثروت اندوخته شده 3) اسراف و تبذیر 4- برخورد حضرت علی(علیهالسلام) با سكّه قلابی چه بود؟ 1) مصادره به نفع بیت المال 2) محاسبه بر اساس قیمت واقعی 3) انداختن در چاه فاضلاب 5- برخورد پیامبر گرامی اسلام با مسجد ضرار چه بود؟ 1) تغییر متولیان مسجد 2) تخریب مسجد 3) تبدیل مسجد به خانه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 127