نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 128
1- سخن امام صادق(عليهالسلام) درباره اتقان كارها 2- سيره و روش پيامبر اسلام در محكم كاري 3- خطر تقلّب در كسب و كار و توليد 4- آثار فردي و خانوادگي تقلّب در كارها 5- بازگشت اثر تحقير و تمسخر ديگران به خود انسان 6- رعايت مسائل شرعي در توليد كالاها 7- راههاي رسيدن به استاندارد كارها و كالاها
موضوع: استاندارد در قرآن و روايات (2)
تاريخ پخش: 29/07/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
خوب، بحث ما بحث عمل صالح «خيرالعمل»، بود، چه عواملي باعث ميشود كه كار خوب اجرا شود؟ خوب ارائه شود؟ قابل قبول باشد، كار مقبول، كلمهي امروزش استاندارد است. كلمهي قرآنياش، كار مقبول يعني قابل قبول. عمل صالح، اينها واژههاي قرآني است. كار «بِرّ» يعني نيكي، كار خيرالعمل، «حي علي خيرالعمل» يعني عمل خوب. («اَحسن عمل»)، آيهي قرآن است. («أَحْسَنُ عَمَلا»)، («لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا») (هود/7) چه كنيم كه كار ما بهترين كار باشد، قابل قبول باشد، عمل صالح باشد، برّ باشد، اَحسنُ عَمل باشد و در يك كلمه استاندارد باشد. حالا يك روايت ميخوانم، ببينيد اين حديثها را من ديشب پيدا كردم.
1- سخن امام صادق(عليهالسلام) درباره اتقان كارها
«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه» از امام صادق(ع)، اباعبدالله كه ميگويند، در عزاداري ابا عبدالله امام حسين است، در حديث هرجا ميگويند: ابا عبدالله، امام صادق است. ابا عبدالله در دنياي روايات امام صادق است. ميگويد: از امام صادق شنيدم كه «إِذَا أَحْسَنَ الْمُؤْمِنُ عَمَلَهُ» (بحارالانوار/ج68/ص247) اگر مؤمن كارش را به نحو احسن انجام بدهد، «ضَاعَفَ اللَّهُ عَمَلَهُ لِكُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمَائَة» خدا يك ثواب را هفتصد برابر ميكند. كارگرها، بنّا، نجّار، تمام افراد، خياط، هرچه… نانوا، هركس كارش را خوب انجام دهد، حديث داريم كارش را هفتصد برابر اجر ميدهيم. الله اكبر! «وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاء» خدا گفته است. بعد امام فرمود: اگر خوب كار انجام بدهيد، كار شما استاندارد باشد هفتصد برابر ثواب دارد، حالا كه اينطور است «فَأَحْسِنُوا أَعْمَالَكُم» كارهايتان را خوب انجام بدهيد. «لِثَوَابِ اللَّه» تا آن هفتصد برابر را بگيريد.
«فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا الْإِحْسَانُ» گفتند: خوب انجام بدهيم، يعني چه؟ توضيح بده. امام فرمود: «فَقَالَ إِذَا صَلَّيْتَ» نماز ميخواني، «فَأَحْسِنْ رُكُوعَك» خوب ركوع انجام بده. «وَ سُجُودَكَ» مگر كلاغ هستي كه به زمين نوك ميزني. قشنگ ركوع، قشنگ سجده، عطر بزن، ثوابت سي برابر ميشود. شانه كن، ثوابت سي برابر ميشود. مسواك بزن. شما اگر در نماز مسواك زدي، اگر مسواك زدي يك ركعت تو هفتاد برابر ميشود. عطر سي برابر اضافه ميكند. شانه سي برابر اضافه ميكند، مسواك هفتاد برابر اضافه ميكند. جماعت برو. در مسجد برو. اگر ده نفر نماز جماعت… اگر يك نفر به يك نفر اقتدا كند پيشنماز يكي، مأمور يكي، صد و پنجاه برابر، دو تا باشد بيشتر، سه تا باشد بيشتر، به ده تا كه رسيد هيچكس جز خدا حسابش را ندارد. «فَأَحْسِنْ رُكُوعَكَ وَ سُجُودَك»، «وَ إِذَا صُمْت» روزه ميگيري، «فَتَوَقَّ كُلَّ مَا فِيهِ فَسَادُ صَوْمِك» روزه ميگيري فقط شكم تو روزه نباشد. گوشت هم روزه باشد. چرت و پرت گوش نده. زبانت هم روزه باشد. روزهات استاندارد باشد. يعني همهي وجودت پرهيز باشد. «وَ إِذَا حَجَجْت» حج ميروي، حج خوب انجام بده. «فَتَوَقَّ مَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ فِي حَجِّك» آن چيزهايي كه بر حاجي حرام است، مواظب باش انجام ندهي. «وَ كُلُّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ» در يك كلمه هر كاري كه ميكني، «فَلْيَكُنْ نَقِيّاً مِنَ الدَّنَس» (بحارالانوار/ج68/ص247)، «نقي» ميگويند: امام علي النقي، نقي يعني پاك. هركاري ميكني كار پاك انجام بده.
2- سيره و روش پيامبر اسلام در محكم كاري
يكي از اصحاب از دنيا رفت، حضرت او را خاك ميكرد، خشت ها را ميچيد و درز خشتها را با گل ميگرفت. گفت: آقا خاك بريز رويش برود. اين مرده است ميپوسد. فرمود: خدا دوست دارد هركس هر كاري ميكند، درست انجام بدهد. چرا بايد بگوييم: جنس ايراني ضعيفتر از جنس… البته اخيراً به لطف خدا، به لطف خدا دست آن كارگرها را ما بايد ببوسيم كه بعضي از كارهاي ما الان از جنسهاي خارجي بهتر است. الحمدلله! بعضي كارهاي ما بهتر است. اما بعضي كارها را مثلاً باز هم ميگويند: آنها قويتر هستند. اگر كارگرهاي ما، اگر هركس كارش را خوب انجام دهد، اگر كارش را خوب انجام دهد، خودمان هم به نان و آب ميرسيم. من اگر منبرم خوب باشد، بيشتر دعوتم ميكنند. اگر اين آقا كارش را خوب انجام بدهد، مشترياش بيشتر ميشود. در مقابل كار خوب، «غِشّ» كلك است. من چند تا حديث براي كلك بخوانم. شاگرد كلك ميزند. معلم، بازاري، تاجر، كارمند، همه، كلكهاي فرهنگي…
«غِشّ» يعني كلك. سر هم بندي. خطر نيت غِشّ. يعني كسي نيت كند، حديث داريم «مَنْ بَاتَ وَ فِي قَلْبِهِ غِشٌّ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ» (بحارالانوار/ج72/ص248) كسي كه بخوابد فقط در دلش نيت كلك باشد، «بَاتَ فِي سَخَطِ اللَّه» همينطور كه خواب است تا صبح در قهر خداست. در غضب خداست. «وَ أَصْبَحَ» صبح هم كه شود در غضب خداست، «حَتَّى يَتُوبَ» مگر اينكه توبه كند. يعني نيت هم نبايد بكنيم. نيت كنيم. حالا ما مثلاً به اين دختر ميگوييم، اينقدر مهرچه كسي داد و چه كسي گرفت! بعد حاشا ميكنيم. چك به او ميدهيم. بعد روز چك، چك ما برميگردد. به هر حال با حرف، اصلاً برنامهاش اين است كه يك كلاهبرداري كند. نيتش… اين براي نيت.
3- خطر تقلّب در كسب و كار و توليد
2- نحوهي غش؛ نحوهي غش اين است كه مثلاً آب را با شير قاطي كنيم. جنسش را در سايه بفروشد. حضرت آمد ديد يك كسي در بازار جنسش را در سايه ميگذارد. فرمود: همان مقداري كه جنسش را در سايه ميفروشي اين كلك است. بعضي مغازهها مثلاً چرا قرمز ميگذارند كه مشتري قاطي كند. قهوهخانهها چاي را در استكان شيشهاي نميكنند در فنجان ميكنند، بلوري. كمرنگ هم باشد آدم فكر ميكند، پررنگ است. انارهاي خوب را رو ميگذارد، انارهاي كوچك و نارس را زير ميگذارد. پرتقال خوب را رو ميگذارد، پرتقال ريز را زير ميگذارد.
برخورد با غش؛ در آن جلسه گفتم. حضرت امير درهمهايي را آوردند، يك درهم را نگاه كرد، احساس كرد اين درهم سالمي نيست، شكست، فلز بود. فرمود: در چاه مستراح بياندازيد. يعني بايد برخورد شود. حالا شما كه سازمان و تشكيلات داريد، فقط غشهاي ظاهري را ميبينيد. زنده باد اسلام! اسلام غشهاي باطني را ميبيند. يك خاطره بگويم.
يكي از قبيلهها شتري كشت، آبگوشتي راه انداخت، قابلمه قابلمه در خانهي فقرا و مردم ميداد. يك قابلمه هم در خانهي يك نفر بردند. خود آن يك نفر هم رييس قبيله بود. گفت: من خودم رييس قبيله هستم. براي من آبگوشت ميآوري. لگد زد قابلمهي آبگوشت هوا رفت. به دوستان هم قبيلهاياش گفت: به كوري چشم آن قبيله شما دو تا شتر بكشيد. رويشان را كم كنيد. آنها هم گفتند: پس ما سه تا ميكشيم. آنها گفتند: چهار تا ميكشيم. رقابت به جايي رسيد كه صد تا شتر كشتند. آبگوشت شتر، گوشت شتر، گوشت استاندارد است نيت استاندارد نيست. در رقابت چشم و هم چشمي ميشود. حضرت فرمود: احدي از اين گوشت برندارد. تمام آبگوشتها و گوشتها را در بيابان بريزيد، شغالها بخورند. يعني نه فقط جنس سالم است. جنس كه سالم است بايد نيت هم سالم باشد. خيلي وقتها نيت سالم نيست.
4- آثار فردي و خانوادگي تقلّب در كارها
اثر شخصي؛ حديث داريم هركس كلاه سر مردم بگذارد، «غُشَّ فِي مَالِهِ» (كافي/ج5/ص160) يك كسي هم كلاه سر اين ميگذارد. بنا خانه را بناسازي ميكند، يعني رويش را قشنگ درست ميكند. ميگويد: بله اين خانه چاه دارد. منتهي چاه آن چهار متر است. زود پر ميشود. همه جا كم ميگذارد. آنوقت همين بنا كه خانهي مرا خراب ساخت، خودش وقتي نجاري ميرود، نجار دري كه برايش ميسازد در استاندارد نيست. حديث داريم خيلي جملهي… «مَنْ غَشَّ غُش» هركس كلاه بر سر كسي بگذارد، بيست سال دروغ در بازار گفت، يا در خيابان يا در اداره، مثلاً پنجاه ميليون جمع كرد. يك داماد قسمت او ميكند پنجاه ميليون را ميخورد و فرار ميكند. (خنده حضار)حديث داريم «مَنْ غَشَّ غُش» كسي كه كلك بزند، كلك ميخورد. بعد ميگويد: خوب ممكن است كسي بگويد ما كه مالي نداريم، يكي از اين كانديداها ميگفت: ما كه پول نداريم. خودمان را كانديد ميكنيم، رأي آورديم، آورديم. رأي نياورديم ضرري نكرديم. بله ميگويد: اگر مالي نداري، در جاي ديگر «غش» ميشود و آبرويت ميريزد. «غُشَّ فِي أَهْلِهِ» (كافي/ج5/ص160) در ناموس تو غش ميشود. در آبرويت غش ميشود. در حافظهات غش ميشود. يعني حرفهايت را يادت ميرود. «مَنْ غَشَّ غُش» اين حديث را ميشود حفظ كرد. بچهي كلاس دو ابتدايي هم باشد اين را ميتواند حفظ كند. «غَشَّ غُش»، «مَنْ غَشَّ غُش» اين را امشب ياد بگيريد. كسي كه كلك بزند، كلك ميخورد. اگر مال داشت در مالش كلك ميخورد. اگر مال نداشت طور ديگري كلك ميخورد.
5- بازگشت اثر تحقير و تمسخر ديگران به خود انسان
حديث داريم كسي را مسخره كني، به همان بلا گرفتار ميشويد. به همان بلا گرفتار ميشويد. من يكروز در نهضت سوادآموزي داد زدم، ديدم يك كسي از طبقهي بالا ميخواهد طبقهي پايين برود. يك طبقه، دو طبقه، با آسانسور ميرفت. گفتم: بيانصاف، آسانسور براي پيرمردي است كه بخواهد بالا برود. تو پايين هم ميخواهي بروي، جواني پايين هم ميخواهي بروي، يك خرده تحقيرش كردم. او هم خجالت كشيد. خوب ما رييس نهضت هستيم، او شرمنده شد. حالا بنده درد زانو گرفتم، دكتر ميگويد از پله نبايد بالا بروي. خودم ميايستم، او ميآيد به من ميخندد. هماني كه به او خنديدم، به من ميخندد.
يك كسي در «والضالين» وسواسي بود. دائم ميگفت: («غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّ…») نشد… «وَ لاَ الضَّ» نشد! «وَ لاَ الضَّ»، «وَ لاَ الضَّ»، «وَ لاَ الضَّ» يك نفر پشت سر او گفت: مَرَض! مَرَض! مَرَض! (خنده حضار) بعد از مدتي همين آقا در همين كلمهي «وَ لاَ الضَّ» گير كرد. ميگفت: همانجايي كه نيش زدم، نيش خوردم. حديث داريم. كسي را ملامت نكنيم. خانمي بچهدار نميشود به او نيش نزنيد. يا خودت بچهدار نميشوي، يا دخترت بچهدار نميشود. نيش نزنيد. خوب بچهدار نميشود. بعضي افراد هركاري ميكنند به شكست برخورد ميكنند.
در مكه روز عيد قربان يك ستوني است بايد بروند سنگهايي اندازهي نان سنگك، يك سنگهاي كوچك است بايد هفت تا را به آن پايه بزنند. اين علامت تنفّر است. مثل اينكه شما تخم مرغ پرت ميكني به ماشين فلاني، اين تخم مرغ به ماشين ضد گلوله اثر نميكند، اما اظهار تنفّر ميكني. يا گوجه! گوجه كه دردش نميآيد. ميخواهي بگويي من با تو بد هستم. اين تنفّر از وسوسههاي شيطان است. چون حضرت ابراهيم را شيطان آمد وسوسه كند مرتب سنگ پرتاب كرد، به ما گفتند: برويد آن خاطره را نگذاريد از بين برود. اين تاجر رفت سنگ بزند سنگهايش كم آمد. به يك نفر گفت: آقا، آنجا هم خيلي شلوغ است. گفت: آقا دو تا سنگ به من بده. آن دو تا سنگش نخورد. گفت: آقا ببخشيد، دو تا ديگر! گفت: حالا به تو دادم. گفت: آقا الآن خفه ميشوم تو را به خدا! ميگفت: دوباره دو تا گرفتم و هي نميخورد، ميگفتم: دو تا ديگر، ميگفت: همين حالا به تو دادم. آمد بيرون گفت: آقا يك جمله را فهميدم. گفتم: چه فهميدي؟ گفت: فقرا به من مراجعه ميكردند، كمكشان ميكردم. هفتهي بعد ميآمدند. ميگفتم: بابا هفتهي پيش به تو دادم. هفتهي بعد ميآمد. ميگفتم: چه پررو هستي! در اين ماه دو سه بار… ميگفت: فهميدم حالا به تو دادم يعني چه! مسخرهاش كردم، آن فقير شرمنده شد، خودم داشتم خفه ميشدم، دنبال يك سنگريزه ميگشتم.
كارهاي خدا خيلي قشنگ است. تلخيها شيرين است. اگر خيري ديديد ببينيد پدرتان به كدام تشنه آب خنك داده است؟ اگر سرتان به سنگ خورد، فكر كنيد كجا سر مردم را به سنگ زديد؟ «قد قامت الصلاة» مشتري حيف است، حالا نمازمان را بعد ميخوانيم! «قد قامتالصلاة» شما هي به خاطر مشتري خدا را عقب ميزني. شد؟ حالا مشتري ميخرد يا نميخرد. بعد عصر يك مشتري در مغازه ميآيد، چهل دقيقه تو را معطل ميكند بعد ميگويد بروم و برگردم. از تو نميخرد. چهل دقيقه عمرت را ميكشد، براي اينكه تو يك ربع وقت نماز را… اينطور نيست.
اثر اجتماعي، «لَيْسَ مِنَ الْمُسْلِمِين» (كافي/ج5/ص160) كسي كلك بزند، از دايره مسلمين خارج است. اثر اقتصادي، بدنام ميشود، مشتريهايش كم ميشود. اثر سياسي امامان فرمودند: «لَيْسَ مِنَّا» ما اهل بيت او را از مدار ولايت خارج ميكنيم. اثر اخروي، «فِي سَخَطِ اللَّه» (كافي/ج8/ص38) اينها هيچ كدام از من نيست. «فِي سَخَطِ اللَّه» اثر اخروياش، «لَيْسَ مِنَّا» اثر سياسياش، «لَيْسَ مِنَ الْمُسْلِمِين» اثر اجتماعياش، «غَشَّ غُش» كلك زد، كلك ميخورد.
عرض كنم راجع به كار استاندارد و كار درست كلمات فقها را هم براي شما بگويم.
6- رعايت مسائل شرعي در توليد كالاها
1- تحويل دادن كار خوب تكليف شرعي است. تكليف شرعي است. هركس مسلمان است و مقلّد مراجع است، تكليف است. و خلافش هم معصيت است. اگر پول جنس خوب بگيري، جنس غير خوب تحويل بدهي. خوب اعتماد مردم سلب ميشود. مشتري شما كم ميشود. عمل خوب سبب ميشود كه كشور شما عزيز شود. ميگويند: جنس ايراني است. رونق اقتصادي، عزت كشور، اصلاً ايران بايد در عرضهي كالا الگو باشد. قرآن يك آيه دارد ميگويد: («وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً») (فرقان/74) هريك بايد امام باشيم. من يك كاري توليد كنم كه ديگران از من ياد گيرند. ديگران از من ياد گيرند.
اصلاً داريم كه اگر كسي كار بد انجام بدهد، خيانت كرده است به مسلمانها، به ابزار كار، به سرمايه، به همه خيانت كرده است. گاهي كار غير استاندارد جان مردم است كه در اين زمينه مسألهي ضمان است. جنس بد تهيه ميكند. طرف مريض ميشود، طرف بيمار ميشود. يك چيزي را مثلاً بايد در يك حدي جوش بزند يا بايد اصلاً جوش نزند، جوش ميزند. يك چيزي را نبايد قاطي كند، قاطي ميكند. اگر طرف مريض شود، مسألهي ضمانش را از مراجع بپرسيد. خوب اصلاً كسي اگر جنس غير استاندارد تحويل بدهد، اين با آمريكا همكاري ميكند. چون يكي از آرزوهاي دشمن اين است كه شما ضربه بزنيد. ضربهي اقتصادي از آرزوهاي… چرا ما را تحريم اقتصادي ميكنند؟ خوب وقتي ايراني جنس بد توليد كرد، ما ميوه به آن كشور ميفرستيم، ميبينند ميوههاي خوب رو است، ميوههاي زيرش بد است. ديگر از ما ميوه نميخرند. وقتي مشتري ما كم شد، ضربهي اقتصادي همان خواست آمريكا است. اين ميوهفروش نميفهمد چه ميكند. فكر ميكند بله ده تا كشتي آمد رد كرديم رفت. خوب چه شد؟ ميفهمند، ديگر از تو نميخرند. وقتي مشتري شما كم شد، ضربهي اقتصادي آرزوي آمريكاست. اگر جنس غير صحيح تحويل بدهيم، در آينده آن چيزي را كه آمريكا ميخواهد خود مسلمانها وارد كردند.
گاهي وقتها يك جنسي را ميگوييم: حالا دوست است ديگر گفتيم نشسته معامله كنيم. بابا… الله اكبر! يك چيزي بگويم سياسي است. ولي اقتصادي هم هست. بعضي حديثها را بايد ما مثل قل هو الله حفظ باشيم. اين هم يكي از آن حديثها است. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
«من» يعني كسي كه، «تَقَدَّم» يعني مقدم شود، پيشي بگيرد، «من تقدم علي قوم» كسي كه بر يك جمعيتي پيشي بگيرد، «و هو يري» و حال آنكه ميبيند. «و هو يري فيهم» ميبيند كه در مردم «من هو» كسي است كه او «افضل» كسي است كه او بهتر است. يعني مثلاً خودش را كانديدا ميكند و در حالي كه ميداند بهتر از او هم هست. كسي كه خودش را بر قومي پيش مياندازد و حال آنكه ميبيند در جامعه كسي از او بهتر است. «فقد خان الله» به خدا خيانت كرده است. «و رسوله» به رسول خيانت كرده است. «و المؤمنين» خيانت كرده به همهي مؤمنين.
شما وقتي ميروي از طرف جمهوري اسلامي يك قراردادي را امضا كني، يك معاملهاي را امضا كني، حالا او تو را در يك هتل ميبرد، يك استخري هم ميبرد. يك چك هم مينويسد به تو ميدهد. اسمش را چه ميگويند؟ پورسانت، يك چكي هم به شما ميدهد و خلاصه… الان در ادارههاي خودمان خوب همه كه چيز نيستند. ما در خود نهضت سوادآموزي داشتيم، گفت: آقا من رفتم كاغذ بخرم، فلان تاجر كاغذ به من گفت: من اين را به تو ميدهم، تو كاغذهاي نهضت سوادآموزي را از من بخر و من قبول نكردم. از او تشكر كردم. آن تاجر يك چيزي را ميدهد كه شما معامله كني. حالا يا فاميل تو است، يا رودروايسي است. يا و يا و يا و يا… مثلاً ميآيند ميگويند: آقا فلاني آدم خوبي است. ورشكست ميشود. شما بيا جنسهاي اين را بخر، هم جنستان را تهيه كرديد و هم اين را از ورشكستگي، من ضامن نيستم ايشان ورشكست شود يا نشود، من ضامن هستم، امين هستم. كسي كه مسئول خريد است، امين است. بعد آنوقت اين لقمههاي ناپاك را به بچهمان ميدهيم، بعد بچهي ما كه بزرگ ميشود گيرش ميافتيم. دهها و صدها ميليون ميدهيم و گير بچه ميافتيم. ازدواجش به خنس ميخورد. رانندگياش به خنس ميخورد. تجارتش به خنس ميخورد. نميفهمد از كجا ميخوريم. يك حديث بخوانم. حديث داريم رزق همهي افراد از حلال اندازهگيري شده است. همهي مردم رزقشان از حلال است. كساني كه غير استاندارد توليد ميكنند، كساني كه قراردادهايي كه ميبندند درست نيست؛ جنسهايي كه ميخرند درست نيست، حق و ناحق ميشود، غير قابل قبول معامله ميشود، آنچه قبول ميكنند قابل قبول نيست. منتهي روي روابط فاميل است، همشهري است، دلش سوخت، حديث داريم همهي رزقها از حلال است. كساني كه به حرام ميپرند، خدا از حلال كمشان ميگذارد. خدا از حلال كمشان ميگذارد.
من يك خاطرهي تلخ از يك نفر دارم، يك بار هم در تلويزيون گفتم. اما هر لحظه كه همهي مردم پاي تلويزيون نيستند. تازه بعضي چيزها را بايد دوبار گفت. بعضي چيزها را بايد ده بار گفت. اين كراوات نيست كه دو تا را روي هم ببندي زشت باشد. اين گل است. دو بار هم بو كني، دوبار كيف كردي. ميگفت كه … حالا كار ندارم روحاني بود يا مداح، يا شاعر، من نه ميگويم روحاني بود، نه ميگويم شاعر بود، نه ميگويم مداح بود. حالا يك كسي… ايشان را براي عاشورا بردند، چند جا دعوتش كردند. جاهاي مختلف دعوتش كردند.
خوب قديم ده هزار تومان خيلي پول بود. يك عده گفتند: ده تومان، يك عده گفتند: بيست تومان، يك عده گفتند: سي تومان، دماوند گفتند: سي تومان! اين در همهي دعوتها ديد دماوند از همه بيشتر است. قبول كرد. ماه رمضان رفت و گفتم: محرم بود؟ نه ماه رمضان بود. ماه رمضان سي تومان. وقتي فهميدند اين بندهي خدا طي كرده است سي هزار تومان، اصلاً نگاهي كه به اين ميكردند، نگاه كريمانه نميكردند. نگاه يك آدم كاسب، ميگفتند: اين كاسب است. اين نيتش خالص نيست. ميگفت: چقدر عزت من شكست. يك روز هم ماه رمضان بيمار شديم، نرفتيم بخوانيم. آنها هم هزار تومان كم كردند. گفتم: خوب سي روز سي تومان، خوب بيست و نه روز، بيست و نه تومان! ما هم ديگر چيزي نگفتيم و بيست و نه تومان را گرفتيم، يك فولكس داشت. ميگفت: پشت فولكس نشستم از دماوند به تهران ميآمدم. در راه فكر ميكردم كه با اين سي تومان چه كنم؟ آخر سي تومان پنجاه سال پيش خيلي پول بود. ميشد با آن يك خانه خريد. ميشد طبقه بالا را ساخت. اينجا را فروخت و جاي ديگر خريد. ميگفت: دائم پشت فرمان فكر ميكردم كه با اين سي تومان چه كنم. رودهن رسيدم ماشين را به يك ماشين زدم. دو تا ماشين لوله شد و حال ما گرفته شد و پايين آمديم و يك مكانيك آورديم و مكانيك آمد ديد و گفت: سي تومان! (خنده حضار) ميگفت: خيلي حال من گرفته شد. صدايش زدم و گفتم: بيا. مكانيك را چند متر عقبتر بردم. گفتم: آقا من دهان روزه بودم، من چقدر شعر گفتم. مداحي كردم. چي چي خواندم، بالاخره حالا شما، گفت: چون ماه رمضان است و پول تبليغ است، بيست و نه تومان. (خنده حضار) ميگفت: بيست و نه تومان دماوند گرفتم. رودهن دادم. از رودهن تا تهران هم گريه كردم. (خنده حضار) كه كسي كه براي خدا كار نكند، بخور كه خوردي، بچش كه چشيدي.
اينطور نيست كه ما فكر ميكنيم. خدا ميداند نيست. ما مشكل توحيدي داريم. مشكل توحيدي داريم. يعني هنوز خدا را بعضي از ما باور نكرديم كه رازق خداست. به جوان ميگويي: چرا داماد نميشوي؟ ميگويد: خرجي چه كنم؟ اين ميداني يعني چه؟ يعني خدا اگر يكي باشد قدرت دارد. دو تا شديم كه ديگر خدا قدرت ندارد رزق ما را بدهد. معنايش اين است. خرجي چه كنم يعني چه؟ يعني وقتي خدا قادر است، كه من يكي باشم. اگر دو تا باشيم ديگر قدرت خدا ته ميكشد. اين توحيدش گير است. شما در خيابان مصاحبه كنيد. تمام اينهايي كه در خيابان راه ميروند در بازار و در روستا و شهر، همه ميگويند: بعد از ازدواج زندگي ما بهتر شده است. بعد از ازدواج اصلاً گاهي وقتها زن رزق آدم را زياد ميكند. گاهي وقتها زن هم رزق آدم را زياد نميكند، بچه رزق آدم را زياد ميكند. يك حديث هم هست ميترسم بگويم. (خنده حضار) ميترسم ديگر حالا… كاشيها شجاعاند. حديث داريم يك كسي آمد نزد امام گفت: فقير هستم. گفت: برو داماد شو. گفت: آقا خودم ندارم بخورم. گفت: زن رزق تو را زياد ميكند. رفت زن گرفت باز وضعش خوب نشد. آمد گفت: آقا من فقيرم، زن هم گرفتم وضع من خوب نشد. گفت: برو دومي را بگير. (خنده حضار) البته مردها به اين حديث عمل نكنيد. چون ما مي خواهيم زنها پاي تلويزيون بنشينند. اگر دو تا مرد به حرف من عمل كند، شيشهي تلويزيون را ميشكنند. بله…
خوب كجا بوديم؟ رودهن بوديم… (خنده حضار) بله. اگر كسي جنس خراب تحويل بدهد، خرابي، مشكل خرابي در نيت است. اگر كسي دلش به حال مردم بسوزد، جنس خراب تحويل مردم نميدهد. اين كه جنس فاسد ميدهد يعني دلش نميسوزد. آنوقت اين سوز دل اثر دارد. خدا به موسي ميگويد: ميداني چرا تو را پيغمبر كردم؟ ميگويد: نه. ميگويد: تو دلت به حال مردم ميسوخت. («حَريصٌ عَلَيْكُمْ») (توبه/128) («لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَك») (شعرا/3) قرآن ميگويد: تو يك سوزي داشتي، اگر كسي دلش به حال مردم بسوزد، حاضر نيست جنس خراب به كسي بدهد. چرا خراب ميدهي؟ بنابراين در قراردادها تحت تأثير عواطف قرار نگيريد.
7- راههاي رسيدن به استاندارد كارها و كالاها
راههاي استاندارد شدن؛ چه كنيم كه مردم ما كارهايشان درست باشد؟ هركس كار ميكند، خوب درس بدهد، خوب درس بخواند. كارگر، كشاورز، بازاري، تاجر، همه خوب كار بكنيم. من ده تا از راههاي خوب كار كردن را ديشب نوشتم.
1- اول شما خليفهي خدا هستي. خدا ميگويد: («أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه») (سجده/7) من هركاري كردم درست آفريدم. تو هم جانشين من هستي. آخر اگر نفر اول ميگويد: كار من درست است، قائممقام و جانشين هم بايد كارهايش درست باشد. («إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ…») (بقره/30) كسي هست باقياش را بخواند؟ («خَليفَة») آيهي قرآن است. يعني بشر تو جانشين من هستي. وقتي خدا ميگويد:(«أَحْسَنِ تَقْويمٍ») (تين/4)، («أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه»)، («أَحْسَنَ الْحَديثِ») (زمر/23)، («أَحْسَنَ الْقَصَص»)(يوسف/3) وقتي خدا ميگويد: همه كارهاي من («احسن») و درجه يك است، بعد هم ميگويد: تو جانشين من هستي، يعني چه؟ يعني تو هم كارهايت درجه يك باشد. 1- ايمان داشته باشيم كه ما جانشين خدا هستيم.
2- بايد بدانيم خدا ميداند. حالا مردم نفهميدند. خدا كه فهميد. خدا ميبيند. («إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ») (فجر/14) خدا در كمين است. مشتري كلاهبرداري كرده است. جنس خلاف دادي. خدا هم نديد. «مَنْ غَشَّ غُش» كلك بزني، كلك ميخوري. خدا كه ميداند.
3- آموزش فني بايد به افراد بدهيم. خيلي از افراد كه كار غلط ميكنند، نميدانند. بلد نيست. بد ميبافد. بد ميدوزد. بايد براي اينكه كارها استاندارد باشد، كارگران را دورهي مهارت برايش ببينيم. مهارت، دورههاي مهارتي براي كارگران بگذاريم تا…
4- تبليغات و روابط عمومي قوي باشد. بگوييم، هر روز صبح بگوييم آقا جنس خوب توليد كنيد بازار ما فروش ميرود. فروش برود، سود شما … ببينيد يك تابلو به شما بدهم. اين تابلو هم تابلوي اقتصادي است. سود كم، اگر دلت به حال مردم ميسوزد، كلاه برداري نكنيد. سود كم! سود كه كم شد، فروش چه ميشود؟ فروش زياد ميشود. فروش كه زياد شد، آنوقت سود هم زياد ميشود. يعني تو اول سود كم بگير، سود كم كه گرفتي مردم به هم ميگويند: فلاني فلانجا جنس ارزان است. جنسش هم خوب است، هم ارزان. فروش زياد شود. فروش كه زياد ميشود، سود زياد ميشود. مگر سود زياد نميخواستي. چرا از اول سود زياد ميگيري كه فروشت… تو سود كم بگير.
اين را در تهران در تابلوي بازاري ديدم. اين رانندهها هم گاهي پشت ماشينها چيزهاي خوبي مينويسند. اين شوفرها را دست كم نگيريد. گاهي يك كلماتي اين رانندهها مينويسند كه به عقل هيچ فيلسوفي نميآيد. پشت يك ماشين نوشته بود: نتيجهي فرار از مدرسه… (خنده حضار) خيلي خندهام گرفت. يعني بچه بودم دائم از كلاس فرار ميكردم، حالا در بيابانها سرگردانم. البته بعضيهايشان اينطور هستند. بعضيهايشان هم تحصيل كرده هستند. تبليغات، توصيهها…
مسألهي ديگر بازرس؛ بايد كنترل كند.
مسألهي ديگر توجه به معاد؛ («وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ») (مطففين/1) واي به كمفروشها! بعد ميگويد: نميداني! («أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ لِيَوْمٍ عَظِيمٍ») (مطففين/4 و5) تو نميداني قيامت هست؟ تو كه لقمهي حرام ميخوري قيامت چه ميخواهي جواب بدهي؟ توجه به معاد، در قرآن يك آيهاي داريم در سورهي غاشيه، ميگويد: («عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ تَصْلىَ نَارًا حَامِيَةً») (غاشيه/3 و4) «عاملة» يعني كارگر است. بنايي كرده، عملگي، نجاري، عمل كرده است. («ناصبة») خودش را به دردسر انداخته است. اما چون بدكاري كرده، كج كاري كرده، به هم ور كرده، سرهم بندي كرده، كار خوب ارائه نداده، استاندارد نيست، («تَصْلىَ نَارًا حَامِيَةً») در جهنم ميرود. عجب آيهاي است! اين را هم ميتوانيد حفظ كنيد. («عَامِلَةٌ») يعني اهل عمل است. («نَّاصِبَةٌ») اهل تعب است. ولي(«تَصْلىَ نَارًا حَامِيَةً») چرا؟ براي اينكه كارش درست انجام نشد.
رقابت با دنيا؛ شما اگر اين جنس را توليد كني نميتواني با بازار دنيا رقابت كني. توجه به رقيب، رقيب ما دشمن است. من در تلويزيون اگر بحثم شاد نباشد، مردم يك كانال ديگر ميزنند. بالاخره شش، هفت تا كانال است همه رقيب من هستند، بايد طوري بحث شود كه هم چيزي ياد بگيرند، هم بخندند بگويند: بابا اين شيخ نيم ساعت حرف ميزند. پنج تا مطلب ياد ميگيريم. پنج بار هم ميخنديم. من نخندانم آن كانالي ميروند كه خنده در آن است. رقيب من اوشين است. فيلم اوشين! (خنده حضار) من رقيب دارم. دير بجنبم رفتم. من به طلبهها گفتم: رقيب شما من هستم. اگر در مسجد حرف حسابي، قشنگ نزنيد، مردم ميگويند: لازم نيست مسجد برويم، پاي تلويزيون پاي حرفهاي قرائتي مينشينيم. من رقيب شما هستم. اوشين رقيب من! بنابراين ايجاد رقابت جنس را خوب ميكند.
تنبيه؛ گاهي هم بايد برخورد كرد. مغازه را بست. برخورد انقلابي كرد. يكي هم اين استاندارد را از كودكي و نوجواني بايد تربيت كرد. اگر كسي از بچگي، همينطور بزرگ شده كلك زده، اين در چهل سالگي يك مرتبه نميشود عوضش كرد. مسألهي درستكاري، تميزكاري، خوب كار كردن را بايد از بچگي، تمرين داد.
خوب اشاره ميكنند وقت تمام شد.
خدايا تو خودت ميداني چقدر فكر ما درست نبوده، حرفهاي ما درست نبوده، عمل ما درست نبوده، توليد ما درست نبوده، روابط ما درست نبوده، ناميزاني خيلي در كار ما بوده است. هرچه ناميزاني در كار ما بوده، ببخش و بيامرز. از الآن تا ابد ما را آنگونه كه خودت دوست داري قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 7 سوره هود بر چه امری تأكید میورزد؟ 1) كارِ بیشتر 2 ) كارِ بهتر 3) كارِ مستمر 2- بر اساس روایات، تلقب و كلاهبرداری چه نتیجهای دارد؟ 1) خروج از دایره مسلمین 2) خروج از ولایت اهل بیت(علیهمالسلام) 3) هر دو مورد 3- از نظر مراجع تقلید كسی كه جنس ناسالم عرضه میكند، چه حكمی دارد؟ 1) ضامن است 2) رباخوار است 3) خائن است 4- آیات اولیه سورهی مطففین چه خطری را مطرح میكند؟ 1) احتكار 2) كم فروشی 3) گران فروشی 5- آیه 6 سوره شعراء بر كدام ویژگی پیامبر اشاره دارد؟ 1) خوش خلقی 2) دلسوزی 3) فروتنی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 128