responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1280

موضوع: حق فقرا و نیازمندان (11)، در رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام (1)

تاريخ پخش: 23/10/1400

عناوين:

1- صدقه، پس‌انداز انسان برای آخرت

2- خداوند، گیرنده صدقات و انفاق به نیازمندان

3- صدقه، نشانه صداقت در ایمان

4- رعایت اولویت‌ها در پرداخت صدقه

5- اخلاص در انفاق به نیازمندان

6- میانه‌روی در انفاق و دوری از افراط و تفریط

7- انفاق پنهانی، برتر از انفاق علنی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

داشتیم رساله‌ی حقوق امام زین العابدین را تفسیر می‌کردیم. ایشان یک رساله‌ای دارد، بیش از پنجاه حق را مطرح کرده، منتها خیلی با نگاه بازتر از آن‌چه امروز بحث حق را می‌گویند. امروز وقتی می‌گویند حقوق، حقوق بین‌المللی می‌گویند، حقوق فردی می‌گویند، حقوق شخصی می‌گویند، حقّ جامعه می‌گویند، حقّ شهروندی می‌گویند، فلسفه حقوق می‌گویند و این‌ها هست، سر جاش، خوب است، اما چشم‌انداز حقوق، امام سجّاد می‌گوید: هر عضوی حقّی دارد، حقّ دست، حقّ چشم، حقّ پا که این‌ها را گفتیم. عبادت‌ها، حقّ نماز. حالا امروز می‌خواهیم بگوییم حقّ کمک به فقرا. آدم به ذهنش نمی‌آید که کمک به فقرا هم حقّی دارد، آداب و رسومی دارد. مثل این‌که می‌گوییم پذیرایی یک حقّی دارد.
حالا حقّ، حقّ صدقه. مفصّل یک جمله این است که می‌فرماید: یک بدانی که «أَنَّهَا ذُخْرُكَ عِنْدَ رَبِّكَ» (تحف العقول، ص 259): این چیزی که خرج می‌کنی، ذخیره‌ی توست.
نکاتش را من.
[پای تخته] بسم الله الرّحمن الرّحیم
موضوع: حقّ صدقه
1- صدقه ذخیره‌ی ماست 2- صدقه امانت الهی است 3- گیرنده: خدا
4- از جنس خوب 5- بی‌منّت 6- بی‌آزار
7- چه زمانی؟ 8- چه مکانی؟ 9- چه جنسی؟
حالا خیلی‌ها این‌ها هست، نمی‌دانم در این بیست و هفت هشت دقیقه چه قدرش را ما می‌توانیم بگوییم.

1- صدقه، پس‌انداز انسان برای آخرت

اوّل این‌که بدانیم که این ذخیره‌ی ما هست. شما پولی را که در بانک می‌سپری، پس‌انداز که می‌کنی، غصّه نمی‌خوری، پولم رفت، می‌گویی: نه، هست، سر جایش هست، غصّه نخوریم این رفت، هر چه برای خدا مانده، مانده.
گوسفندی بود، حیوانی بود، دستور داد حضرت که بکشید، گوشتش را تقسیم کنید، کشتند و گوشتش را تقسیم کردند. به حضرت گفتند که: «گوسفند همه‌اش رفت، یک مقدار کمی را برای خودمان گذاشتیم.» حضرت فرمود: «این کلمه را نگویید، بگویید همه‌اش مانده، این مقداری که می‌خوریم از بین می‌رود، چیزی را که برای خدا دادیم، ذخیره است.»
نیاز به این‌که افرادی بشنوند ندارد، نیاز به این‌که چشم‌هایی ببینند، ندارد، ولی مواظب باشید «لَمْ تَمْتَنَّ بِهَا عَلَى أَحَدٍ» (تحف العقول، ص 259)، منّت نگذارید اگر یک کمکی کردی. حالا صدقه در اسلام فقط پول هم نیست که آدم به فقیر می‌دهد، خاری هم که تو کوچه افتاده شما این خار را کنار بگذارید، این هم صدقه است، مطلبی را، یاد یک کسی دادی، این آموزش هم صدقه است. صدقه یعنی من، صدقه علامت ایمان است. قرآن خیلی وقت‌ها می‌گوید: «إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‌»: اگر صادقید باید این کار را بکنید. یعنی هر کار خیری می‌تواند صدقه باشد.
نکاتی که درباره‌ی صدقه باید بگوییم عبارت از این است:
2- خداوند، گیرنده صدقات و انفاق به نیازمندان
1- گیرنده خداست. قرآن می‌فرماید: «هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ»، خدا توبه را قبول می‌کند، بعد می‌گوید: (وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ) (توبه /104)، صدقه را هم خدا می‌گیرد. حدیث داریم شما چیزی که به کسی می‌دهید، قبل از آنی که این پول به دست این آقا برسد، قبل از این‌که این آقا پول را بگیرد، خدا گرفته. متن قرآن است: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ»، بعد می‌گوید: (وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيم‌) (توبه /104). صدقه را خدا می‌گیرد. یعنی دستم چون، مثل این‌که مثلاً می‌گوییم بیعت با پیغمبر، بیعت با خداست، قرآن می‌فرماید که: (إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّه‌) (فتح /10)، آن کسی با پیغمبر بیعت بکند، با خدا بیعت کرده است، (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‌) (نساء /80)، آن کسی که مطیع رسول است، مطیع خداست. حتّی فقیه عادل، مجتهد مرجع تقلید، داریم که اگر کسی فتوای مرجع را رد کند، بگوید من این فتوا را قبول ندارم، امام صادق را رد کرده است، حدیث هست هان، از خودم نیست، «الرادّ عليهم كالرادّ علينا»، کسی که حرف مرجع تقلیدش را رد کند، فقیهِ عادلِ بی‌هوس که باید دستور دینش را از او بگیرد، اگر بگوید من این را قبول ندارم، امام صادق را رد کرده، «و الرادّ علينا»، کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است.‌ «حاشية الوافي، بهبهاني، ص 183)
اگر گیرنده خداست، چرا دلگرمی نمی‌دهیم؟ با دلگرمی کمک کنیم. در قرآن از دو تا چیز انتقاد کرده است، یکی نماز با کسالت، یکی زکات با کراهت. دو مرتبه در قرآن فرموده این منافقین‌اند که نماز می‌خوانند، با زور نماز می‌خوانند، (وَ هُمْ كُسالى‌) (توبه /54)، یعنی در حال کسالت نماز می‌خوانند، (وَ هُمْ كارِهُون‌) (توبه /54) مال زکات است. نماز با کسالت، زکات با کراهت این‌ها مورد انتقاد قرار گرفته است. اگر گیرنده خداست، پس جنس خوب بدهیم، پس با نشاط بدهیم.
قرآن می‌فرماید: چیزی که در راه خدا می‌دهی، خدا رشدش می‌دهد، (يُرْبِي الصَّدَقاتِ) (بقره /276)، «يُرْبِي» رشدش می‌دهد. شما در زمین نگاه کن، چه جور رشد می‌دهد. آب فاضلاب در زمین فرو می‌رود، چند متری اش آب زلال بیرون می‌آید، یعنی زمین یک تصفیه خانه‌ای است که همیشه تصفیه می‌کند، برای همه تصفیه می‌کند، رایگان تصفیه می‌کند، هیچ هم موادّ اولیّه و پیچ و مهره‌اش شل نمی‌شود، خسته نمی‌شود، بار ما را حمل می‌کند، مرده‌ی ما را دفن می‌کند، همین خود زمین یک دانه‌اش بدهی، یک خوشه می‌دهد، می‌گوید اگر یک چیزی در راه خدا بدهی، «يُرْبِي الصَّدَقاتِ»، خدا رشد می‌دهد.
بعضی وقت‌ها هم راجع به صدقه، بعضی از منافقین می‌گفتند: پیغمبر، تو عادل نیستی، خوب تقسیم نمی‌کنی زکات را. حضرت فرمود این‌ها که می‌گویند تو عادل نیستی، مشکل خودشان است، یک عقده‌ای دارند، صفات باطنی خودشان است، چون زکات به این‌ها ندادی، حالا می‌گویند پول‌ها را بردند، خوردند. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است: (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ) (توبه /58)، «یَلْمِزُ» همان است که می‌گوید: (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة) (همزة /1)، «لُمَزَة» و «یَلمِزُ» یکی است. (وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ) (توبه /58)، «يَلْمِزُكَ»، «لُمَزَة» یعنی نیش می‌زنند، درباره‌ی تقسیم زکات به تو نیش می‌زنند، می‌گویند تو عادل نیستی، می‌دانی چرا نیش می‌زنند؟ چون به آن‌ها ندادی، (فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا) (توبه /58)، اگر یک چیزی کف دست خودشان بگذاری، به آن‌ها بدهی، راضی می‌شوند، چون به آن‌ها ندادی، می‌گویند تو عادل نیستی.
ما روزهای اوّل انقلاب منافقین آزاد بودند و تبلیغات می‌کردند برای مجلس و رئیس جمهوری و این‌ها، برای این‌که رأی جمع کنند، خیلی این طرف و آن طرف فعالیت می‌کردند و تو حرف‌هایشان می‌گفتند: ملّت قهرمان ایران، شما که باید، خلاصه می‌گفتند به ما رأی بدهید. وقتی رأی‌ها را شمردند، این‌ها رأی نیاوردند، گفتند این توده‌ی ناآگاه. یعنی قبل از ظهر ملّت قهرمان بود، عصری شد توده‌ی ناآگاه. اگر یک چیزی به آن‌ها بدهی، راضی هستند، اگر به آن‌ها ندهی، می‌گویند بردند، خوردند…

3- صدقه، نشانه صداقت در ایمان

صدقه را باید به چه کسی داد؟ اصلاً چرا به صدقه، می‌گویند صدقه؟ به زکات می‌گویند صدقه. به صدقه می‌گویند صدقه. به مَهر خانم می‌گویند صِداق. صِداق، صدقه چی هست؟ یک کسی می‌گوید ما ایمان داریم، وقتی می‌گوید ایمان داری، پس زکات بده، اگر زکات دادی، معلوم می‌شود راست می‌گویی، ایمان داری، اما اگر گفتی ایمان دارم، زکات ندادی، پس دروغ می‌گویی.
جالب این است که قرآن هم برای خمس، هم برای زکات می‌گوید اگر خمس و زکات دادید، علامتی است که شما دین دارید، (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ) (توبه /60)، زکات مال فقراء و مساکین است، و چرا می‌گویند صِداق، صدقه، چون علامت صداقت مرد در ایمان است، مردی که می‌گوید ایمان دارم، زنی که می‌گوید ایمان دارم، علامت صداقتش این است که پول هم بدهد. این آیه «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ» برای زکات است.
آیه‌ی خمس چی هست؟ می‌گوید: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ) (انفال /41)، غنائمی که پیدا کردید، یک پنجمش را خمسش را بدهید، بعد می‌گوید: (إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ) (انفال /41)، «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ»، یعنی اگر ایمان دارید، یعنی چه؟ حالا جالب این است که این آیه هم در شأن نزول جنگ بدر است. در جنگ بدر ببینید:
1- مؤمن بودند.
2- غیر از این که مؤمن بودند، از اصحاب پیغمبر هم بودند.
3- مؤمنِ اصحابِ پیغمبر، تو جبهه هم شرکت کردند.
4- غیر از جبهه که شرکت کردند، پیروز هم شدند.
5- غنائم هم گرفتند.
بعد می‌گوید اگر خمس دادید، حالا معلوم می‌شود دین دارید. خیلی آیه‌ی مهمی هست هان، این که گفتم چیز مهمی بود. مؤمن بودن، رزمنده بودن، جبهه رفتن، شمشیر کشیدن، مجروح شدن، پیروز شدن، غنیمت گرفتن، این‌ها هیچ کدام علامت ایمان نیست. آخر آیه می‌فرماید: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ». اگر دین دارید، باید پول بدهید.
یک بار پیغمبر آمد تو مسجد، قیافه‌ها را دید و فرمود: «قُم»، بلند شو برو بیرون. باز نگاه کرد، فرمود: تو هم قُم، بلند شو برو بیرون. یک چند نفر را بیرون کرد. گفتند: «یا رسول الله این‌ها چه کردند؟ چرا این‌ها را بیرون می‌کنید؟» فرمود: «این‌ها نماز می‌خوانند، زکات نمی‌دهند.» علامت زکات، صدقه گفتند، علامت صداقت است.
در صدقه دادن اولویت را باید در نظر گرفت. به چه کسی بدهیم؟

4- رعایت اولویت‌ها در پرداخت صدقه

قرآن می‌گوید، بگویید: (لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ) (بقره /273)، عربی‌های که می‌خوانم قرآن است، فقرایی که در راه خدا محصورند، یعنی چه؟ یعنی چون رفته به وظیفه‌اش عمل کند، نان ندارد بخورد. گاهی وقت‌ها افراد، چند رقم فقر داریم، فقر انتخابی داریم، فقر تن‌پروری داریم، بعضی‌ها بی‌پول هستند، به خاطر این‌که حال کار ندارند، بی‌عارند، بی‌خیالند، خب آن‌ها حسابش جداست، اما قرآن می‌گوید اگر می‌خواهید کمک کنید، کمک کنید به کسانی که در راه حق دارند قتال می‌کنند، چون راه حق می‌روند، به پول نرسیدند. دانشجو است، رفته درس بخواند، پرشکی بشود، مهندسی بشود، خدمت کند، تو راه تحصیلش مانده، اگر می‌رفت کار می‌کرد، پول داشت، حالا چون دانشجو است، پول ندارد. رفته جبهه، اگر به جای جبهه می‌رفت کار می‌کرد، پولدار می‌شد، چون رفته جبهه، فعلاً پول ندارد. آن‌هایی که بی‌پول‌شان به خاطر این است که دارند خدماتی انجام می‌دهند، یا خودشان را آماده می‌کنند برای خدماتی، کسی که آماده باش است، خودش را آماده کرده برای جبهه، مرز ما مرزبان می‌خواهد، این جوان عزیز سرباز وقتی رفته لب مرز ایستاده، خب دیگر نمی‌تواند کار کند دیگر، «لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ»، آن‌هایی که در راه خدا گیر کرده‌اند، نه به خاطر بی‌عاری و بی‌حالی و تن‌پروری و بی‌مهارتی و آن‌ها نه، آن‌هایی که به خاطری که می‌خواستند یک حکم خدا را انجام دهند، بی‌پول شدند، این مال این‌ها.
(لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ) (بقره /273)، این‌ها نمی‌توانند تحرّک داشته باشند. کشیکی که تو بیمارستان کشیک هست، آن پرستار، آن مرزبان که دیگر نمی‌تواند برود دنبال کاسبی، لب مرز باید بایستد، آتشنشانی باید بایستد یک جایی آتش گرفت، آماده باش باشد، این‌هایی که در راه خدمت به خلق خدا بی پول شدند، پول را اوّل باید به آن‌ها داد، ضمناً آدم‌هایی که (يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ) (بقره /273)، آدم‌های جاهل فکر می‌کنند این‌ها پولدار هستند، یعنی آبرودار هستند، صورت خودشان را با سیلی سرخ کرده اند، کمک کنید به آن‌هایی که فقیر واقعی هستند ولی حرف نمی‌زنند، این مهم است این. (لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً) (بقره /273)، یعنی اصرار نمی‌کنند در گرفتن.
به چه کسانی پول بدهیم؟
1- به فقرا.
2- فقرایی که بی‌پولی‌شان به خاطر این است که خدمات انجام می‌دهند، دارند به وظیفه‌شان عمل می‌کنند، چون رفتند به وظیفه عمل کنند، بی‌پول شدند، ظاهر خودشان را فقیر نشان نمی‌دهند، با این که بی‌پول هستند، خودشان را از تنگ و تا نمی‌اندازند، از مردم با اصرار پول نمی‌گیرند، این‌ها اولویت دارند.
یکی از چیزهای دیگر این است که انفاق باید برای خدا باشد. در اسکناس یک نخ است، آن نخ به اسکناس ارزش می‌دهد. تو کارهای خدایی یک نخ است، آن قصد قربت برای خداست، اگر آن قصد قربت بود، ارزش دارد، قصد قربت نبود، ارزش ندارد.

5- اخلاص در انفاق به نیازمندان

نیّت اخلاص موضوعیت دارد در انفاق، در عبادات هم همین‌طور است، حتّی اگر یک کلمه‌ی نماز را برای خدا نگویید، همه‌ی نماز برای خداست، یک کلمه‌اش را همین‌طور چون دیدی فلانی نگاه می‌کند، یا فیلمبرداری می‌کند، یک کلمه اضافه کردی، یک کلمه‌ی واجب برای غیر خدا باشد، کلّ نماز باطل است، یک کلمه‌ی مستحب برای غیر خدا باشد، نماز باطل است، مکانی که ‌می‌ایستی نماز بخوانی، برای خدا نباشد، نماز باطل است، بگوییم صف اول بایستیم که دوربین نشانمان بدهد. زمانی که انجام می‌دهیم، اگر برای خدا نباشد، نماز باطل است، اوّل وقت نماز بخوانیم، تا بگویند ایشان نمازش را اوّل وقت می‌خواند. واجب حتّی یک کلمه‌اش، واجب برای غیر خدا، کلّ نماز باطل، مستحب برای غیر خدا، کلّ نماز باطل، مکان برای غیر خدا، کلّ نماز باطل، زمان برای غیر خدا، کلّ نماز باطل. یعنی توپ وقتی والیبال است، که هیچ جایش سوراخ نباشد، هر جای توپ را شما یک سوزن بزنی، بازی لغو می‌شود. شما نمی‌توانی بگویی: بابا حالا ما یک سوزن به یک گوشه زدیم، بله، سوزن به یک گوشه زدی، ولی بادش رفت، بازی لغو شد. در انفاق فی سبیل الله داریم، خالصانه باشد، (لِتُنْفِقُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ) (محمّد /38)
در کمک به فقرا یک چیزی بده که دوست داری. یک وقت آدم پول می‌دهد، برای این‌که خودش را از آتش نجات بدهد، یک وقت کمک می‌کند، برای این‌که می‌خواهد خانه‌اش را خلوت کند، خانه‌اش تنگ است، اثاثیه زیاد دارد، خیلی چیزها لازم نیست، می‌گذارد کنار کوچه. این نه، این می‌خواهد از اثاثیه‌ی بیخود نجات پیدا کند، نمی‌خواهد از بخل نجات پیدا کند. اسلام که می‌گوید صدقه بدهید، کمک کنید، می‌خواهد تو را از بخل دربیاورد، نه تو را از اثاثیه‌ی بی‌مصرف نجات بدهد.
در انفاق به ما گفتند که معتدل باش، علامت مؤمن این است که (إِذا أَنْفَقُوا) (فرقان /67)، وقتی کمک به فقرا می‌کند، (لَمْ يُسْرِفُوا) (فرقان /67)، همه‌ی چیزهایش را نمی‌دهد، (وَ لَمْ يَقْتُرُوا) (فرقان /67)، نه مشتش هم است که هیچی ندهد، نه مشتش باز است که همه را بدهد، (مِمَّا رَزَقْناهُمْ) (بقره /3)، قرآن گفته: «مِن ما»، «مِن» در عربی یعنی «از»، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»، از چیزهایی که به تو دادیم بخشی‌‌‌اش را بده. افرادی بودند که تمام اموالشان را در راه خدا می‌دادند، پیغمبر دعوایشان می‌کرد، حتّی یکی‌شان مرده بود، حضرت فرمود: «این زن و بچه نداشت؟» گفتند: ‌«چرا.» گفت: «هیچی برای زن و بچه‌اش نگذاشت؟» گفتند: «نه، همه را در راه خدا داد.» نقل شد که حضرت فرمود: «اگر من می‌دانستم نمی‌گذاشتند قبرستان مسلمان‌ها دفنش کنند.» انسان حق ندارد حتّی مالک هم یک سوّمش را حق دارد ببخشد، من اگر نود میلیون داشتم، می‌توانم بگویم سی میلیونش را بدهید به فقرا، آن شصت میلیونش را مگر که وارثان اجازه بدهند، اگر اجازه بدهند، بیشتر می‌شود داد، ولی خود شمایی که نود میلیون داری، یک سوّم نود میلیون، می‌شود سی میلیون، سی میلیونش را حق داری وصیت کنی که چه کنند، چه کنند، چه کنند، یعنی نباید انسان این‌طور بریز و بپاش کند.

6- میانه‌روی در انفاق و دوری از افراط و تفریط

قرآن می‌فرماید: (لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ) (إسراء /29)، دستت را به گردنت قفل نکن. آدمی که دستش به گردنش قفل است، نمی‌تواند بکند تو کیسه‌اش، یعنی نه دست بسته، ما در فارسی هم می‌گوییم فلانی دستش بسته است، دستش تو کیسه‌اش نمی‌رود، کسی که دستش به گردنش قفل است، تو جیبش نمی‌رود، دست بسته است، این‌طور نباش که انگار دستت را به گردنت بسته‌اند، هیچ کمک نکنی، دستت تو جیبت نمی‌رود، «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ»، همه را هم باز نگذار.
یک وقت حضرت می‌خواست این آیه را مجسّم کند، امام دستش را کرد زیر شن، بعد گفت: ببینید، مشتم را چنان هم گذاشتم، که یک دانه شن بیرون نیاید، این‌طور نباشید. شن‌ها را ریخت. دومرتبه دستش را کرد زیر شن، گفت: این‌طوری هم نباشد، نه این‌قدر باز کنید که همه‌ی شن‌ها بریزد که هیچی تو دستتان نماند، نه آن قدر قفل باشید که یک دانه شن هم خارج نمی‌شود.
مال، از مال پاک باشد. قرآن می‌فرماید که: (مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ) (بقره /267)، مالِ پاک باشد. بعضی درآمدهای حرامی داشتند، در راه خدا انفاق می‌کردند، قرآن فرمود: نه، این‌ها قبول نیست، باید حلال باشد. کسی می‌خواهد برود مکّه، با ماشین دزدی و هواپیمای دزدی و الاغ و شتر دزدی که نمی‌تواند برود مکّه! انفاق باید از مال حلال باشد، طَیِّب باشد، «طَیِّب» یعنی دلپسند باشد.
متأسفانه بعضی‌ها کار غلطش را می‌کند، مثلاً زور می‌گوید، حقّ کسی را می‌خورد، بعد می‌گویند آدم فلانی خیّر هم هست، بله کجا کمش گذاشتی، کجا کمش گذاشتی، از یک افرادی کمش می‌گذارد، بعد به یک جایی خرج می‌کند.
با پول حرام نمی‌شود انفاق کرد. (مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ) (بقره /267)
در بحث انفاق دیشب من مطالعه می‌کردم، یعنی واقعاً دیدم چه‌قدر اسلام نکته دارد برای انفاق، چه قدر نکته دارد!
مخفی باشد یا علنی؟
قرآن هر دو را تأیید می‌کند. می‌گوید مخفی بهتر است، چون مخفی به اخلاص نزدیک‌تر است، که انسان پول بدهد و به کسی نگوید. علنی هم این است که وقتی دادی، دیگران هم تشویق می‌شوند. این است که بعضی گفته‌اند واجبات را علنی بده، کمک واجب، کمک‌های مستحب را مخفیانه بده. اجمالاً در کمک گاهی باید مخفی باشد، گاهی باید آزاد باشد.

7- انفاق پنهانی، برتر از انفاق علنی

در انفاق پنهانی اخلاص بیش‌تر است، در انفاق آشکارا عرض کنم که تشویق دیگران است و لذا وقتی انفاق گفته، قرآن گفته: (سِرّاً وَ عَلانِيَةً) (بقره /274)، هم سرّ مخفی، هم علنی است، منتها کلمه‌ی سرّ را اوّل آورده، قرآن هر وقت دو تا کلمه را هر کدام را اوّل آورد، آن اولویت دارد. مثلاً می‌گوید: (وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌) (نجم /43)، خدا هم می‌خنداند، هم می‌گریاند. اوّل «أَضْحَكَ» را آورده، یعنی اصل در ما خنده است. بله، ایّام سوگواری روضه هم می‌خوانیم، اما اصل این نیست که ما همه‌اش گریه کنیم. «أَضْحَكَ» قبل از «أَبْكى‌» است. در انفاق می‌گوید: (سِرّاً وَ عَلانِيَةً) (بقره /274)، در عبادت می‌گوید: (بِاللَّيْلِ وَ النَّهار) (فصّلت /38) اول اسم شب را می‌برد، بعد اسم روز را، پیداست برای عبادت، شب مهم است. بین آشکار و پنهان، اوّل اسم پنهان را آورده، «سِرّاً»، بعد گفته: «عَلانِيَةً». بین شب و روز، اول «لیل» را می‌گوید، بعد «نهار» را می‌گوید.
زمان، چه زمانی؟
زمان انفاق هم مهم است. یک وقت یک کسی، یک کاری می‌کند، ولی زمانش دیر شده، توّابین پشیمان شدند که چرا نرفتند کمک امام حسین کربلا، ولی دیگر کار از کار گذشته بود، کار بی‌وقت، کار انجام می‌دهند هان، اما بی‌وقت است.
می‌گویند یک بنده خدایی می‌خواست برود عروسی، رفت یک شلوار جدید خرید، آمد توی خانه‌اش، به خانمش گفت: «خوب است؟» گفت: «بله، ولی پاچه‌اش بزرگ است، یک ده سانت کم کن.» گفت: «خودت کم کن.» گفت: «من حال ندارم، صبح تا حالا تو خانه کار زیاد بوده، حال ندارم.» به دخترش گفت. دخترش هم گفت: «من درس دارم و کنکور دارم.» وقتی این‌ها شام خوردند، خوابیدند، زن وجدانش نپذیرفت که حالا شوهرش یک شلوار خریده، ده سانت قیچی کن دیگر. همین طور که همه خواب بودند، این بلند شد، ده سانت کوتاه کرد. بعد از مدّتی دختر هم گفت که: «این درست نیست که پدر من یک تقاضا از ما کرده، من هم بلند شوم کوتاه کنم.» او هم نمی‌دانست که مادرش ده سانت کوتاه کرده، او هم ده سانت کوتاه کرد. شوهره گفت: «خودم بلند می‌شوم.» خودش هم بلند شد و ده سانت. یک مرتبه پوشید دید اصلاً شورت شد. یعنی سه تا کار کردند، اما بی‌وقت کار کردند، آن وقتی که بابا گفت کار بکن، یعنی کار خارج از وقت این است که همه کار می‌کنند و به هیچ جا هم نمی‌رسند.
یک وقت داشتم می‌رفتم تو خیابان، یک کسی آمد از بغل من رد شد و قیافه‌ی من را دید و گفت: «سلام علیکم.» گفتم: «سلام علیکم و رحمة الله.» رد شد گفت: «این قرائتی نبود که تو تلویزیون است؟!» گفت: «نمی‌دانم؟!» برگشت یک خورده نگاه کرد، گفت: «حاج آقا! ببخشید شما آقای قرائتی هستید؟!» گفتم: «بله» گفت: «سـلام عـلیکم» گفتم: «سلام اوّلی درست است، سلام اوّلی به خاطر یک مسلمان سلام کردی، دوّم به خاطر تلویزیون، آن سلام اوّلی مهم است.»
خود انسان هم وجداناً خدماتِ وقت حسّاس تو ذهنش می‌ماند.
زمان انفاق به‌جا باشد، (مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ) (حدید /10) فرق می‌کند، (أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً) (حدید /10)، آن‌هایی که در وقت‌‌های خاصّی کار می‌کنند، مهم است. خب حالا ما چه گفتیم؟ پس پول خرج کردن هم یک فرهنگی دارد، همه چیز فرهنگ دارد. شما دیدید کسی انگشترش را به این انگشت کند، هان ببینید. هیچ کس انگشتر به این نمی‌کند، انگشتر آدابی دارد.
سلام کردن آدابی دارد. یک کسی رسید به حضرت، گفت: «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.» امام فرمود: «شورش را درآوری هان!» شما بگو: «سلام علیکم». من هم می‌گویم: «سلام علیکم و رحمة الله». بگو: «سلام علیکم و رحمة الله». من هم می‌گویم: «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته». «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته»، یعنی جواب سلام.
امیرالمؤمنین فرمود: «اگر ستایش را بیش از اندازه کردی، چاپلوس هستی.» نیم کیلو خوبی دیده است، سه کیلو تعریف می‌کند، چاپلوس است. اگر کمش گذاشتی، حسودی، نیم کیلو خوبی می‌بنید، یک سیرش را می‌گوید. این پیداست که آدم حسودی است، نمی‌تواند، تحمل نمی‌کند خوبی‌های مردم را، به زبان نمی‌تواند بیاورد. اگر ستایش را بیش از اندازه گفتی، چاپلوسی، متملّقی، کمش گذاشتی، حسودی، به اندازه خوب است. انفاق و کمک به مردم فرهنگ دارد. حرف‌هایم تمام نشد، جلسه‌ی بعد هم ان‌شاءالله همین‌ها را خواهم گفت.
خدایا یادمان بده، خیلی دعای خوبی است، خدا قسمت کند کاظمین، زیارت امام جواد، بعد از زیارت امام جواد این دعاست، استاد ما به ما می‌گفت می‌روید کاظمین این دعا را بگویید، وقت‌های دیگر هم این دعا را بگویید، «ااَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَرِنِى الْحَقَّ حَقّاً فَاَتَّبِعَهُ وَ الْباطِلَ باطِلاً فَاَجْتَنِبَهُ»، یادم بده چه کنم، توفیق بده عمل کنم، یادم بده چه نکنم، تقوا بده دوری کنم، من را در فهم وظیفه سردرگم نکن، خدایا ما هم همین دعای امام جواد را فارسی می‌گوییم:
خدایا یاد ما بده چه کنیم، توفیق بده عمل کنیم، یاد ما بده چه نکنیم، تقوا بده دوری کنیم، ما را در فهم به حق و عمل به حق سردرگم قرار نده.

«و السلام علیکم و رحمة الله برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 104 سوره توبه بر چه امری تأکید دارد؟

1) خداوند توبه را می‌پذیرد.
2) خداوند صدقات را می‌گیرد.

3) هر دو مورد

2- بر اساس آیه 58 سوره توبه، منافقان در چه صورتی از پیامبر راضی می‌شدند؟

1) اگر سهمی از زکات دریافت کنند.
2) اگر از نمازخواندن معاف شوند.
3) اگر از رفتن به جبهه معاف شوند.

3- بر اساس آیه 41 سوره انفال، شرط ایمان به خدا چیست؟

1) شرکت در جهاد

2) پرداخت خمس

3) اقامه نماز

4- آیه 54 سوره توبه، به کدام ویژگی منافقان اشاره دارد؟

1) نماز با کسالت
2) انفاق با کراهت

3) هر دو مورد

5- آیه 67 سوره فرقان، به کدام ویژگی انفاق اشاره دارد؟

1) دوری از افراط
2) دوری از تفریط

3) میانه‌روی در انفاق

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1280
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست