responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1283

موضوع: حقّ قرآن در رساله حقوق امام سجاد علیه‌السلام

تاريخ پخش: 16/01/1401

عناوين:

1- رعایت حق تقوا، حق جهاد و حق تلاوت قرآن

2- بهره گیری از فرصت عمر برای رشد علمی و معنوی

3- تلاوت قرآن به شکل ترتیل همراه با تدبر در آیات

4- پند گرفتن از داستان‌های قرآن

5- سکوت به هنگام استماع آیات قرآن

6- تأمل در آیات قرآن برای درک معارف الهی

7- تلاوت روزانه یک جزء قرآن در جلسات قرآنی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

رمضان امسال گفتیم که شرح رساله‌ی حقوق امام سجّاد را بررسی کنیم، چند هفته قبل هم شروع کرده بودیم. حقّ چشم، حقّ گوش، حقّ بدن، حقّ همسر، حقّ فرزند، حقّ همسایه، حقوق را می‌گفتیم. حالا چون وارد ماه رمضان شدیم، حقّ قرآن را بگوییم. البتّه امام سجّاد راجع به حقّ قرآن در رساله‌ی حقوقش نیامده، در جای دیگر آمده. یعنی در صحیفه‌ی سجّادیه یک دعایی دارد دعای ختم قرآن، یعنی وقتی قرآن را از اوّل تا آخر خواندی، این دعا را بخوان، یا افتتاح مثلاً. در موارد زیادی امام زین العابدین راجع به قرآن صحبت کرده، اما تحت عنوان حقوق مطرح نشده.
خب حقّ قرآن چی هست؟ قرآن می‌فرماید: (الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ) (بقره /121)، حقّ تلاوت. اصولاً ما دستورهایی که داریم که در کلّ دین، می‌گوید حقّش را انجام بده، بعد تخفیف داده گفته اگر حقّش را انجام ندادی، لااقل هر چه می‌توانی انجام بده. چند تا حق در قرآن هست، برایتان بنویسم.

1- رعایت حق تقوا، حق جهاد و حق تلاوت قرآن

بسم الله الرّحمن الرّحیم
[پای تخته] (حَقَّ تُقاتِه) (آل عمران /102)، «تُقاتِه» یعنی تقوا، حقّ تقوا؛
(حَقَّ تِلاوَتِه) (بقره /121)، آیه‌ای دیگر می‌گوید: «حَقَّ تِلاوَتِه»؛
جای دیگر می‌گوید: (حَقَّ جِهادِه‌) (حج /78)؛
این که می‌گوید حقّ تقوا، حقّ تلاوت قرآن، حقّ جهاد، یعنی نمره‌ی بیست، کمش نگذار، حقّش را انجام بده. مثل این‌که می‌گوییم حقّ پذیرایی، حقّ مهمانی، حقّ پدری را انجام داد، حقّ مادری را انجام داد.
حالا اگر کسی حقّش را نمی‌تواند انجام بدهد، لااقل می‌گوید اگر نتوانستی، تخفیف بدهیم. تخفیف چی هست؟ (مَا اسْتَطَعْتُمْ) (تغابن /16)، (اتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ) (تغابن /16)، «اسْتَطَعْتُمْ» یعنی استطاعت دارید، یعنی هر چه می‌توانی.
«حَقَّ تِلاوَتِهِ»، می‌گوید: (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ) (مزمّل /20)، هر چه می‌توانی.
«حَقَّ جِهادِه‌» می‌گوید باز: (أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ) (انفال /60). «اسْتَطَعْتُمْ».
این خودش یک درس است. جمهوری اسلامی را بهتر از این نمی‌شد اداره کرد؟
هستند افراد زیادی که با حسن نیّت کارهای خیری هم کردند، خدا حفظشان کند، کارهایشان ذخیره‌ی قیامت باشد، اما بهتر از این نمی‌شد؟ این‌که می‌گوید حقّش، یعنی بتوانی بگویی من بهتر از این نمی‌توانستم، ولی کنار (حَقَّ تُقاتِهِ) (آل عمران /102)، (حَقَّ تِلاوَتِهِ) (بقره /121)، (حَقَّ جِهادِه‌) (حج /78)، می‌گوید: (اسْتَطَعْتُمْ) (تغابن /16)، هر چه می‌توانید، (ما تَيَسَّرَ) (مزمّل /20)، هر چی میسورت است، آسانت است. دو تا ما «اسْتَطَعْتُمْ» داریم: (أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ) (انفال /60)، یکی هم (اتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ) (تغابن /16). خلاصه درسی که تو این دو، سه دقیقه گرفتیم این است که خدا از ما خواسته نمره‌هایمان بیست باشد، بعد می‌گوید اگر توان نداشتی، نشد، «مَا اسْتَطَعْتُمْ»، آن که داری کمش نگذار.
قبل از انقلاب ما یک جایی دعوت شدیم برای سخنرانی، راجع به بحث نماز بود. یک آقایی دیدم یک مقاله برای نماز نوشته، مقاله‌ی خوبی است، ولی خودش اهل نماز نیست. من به رفیقم گفتم: «این مقاله برای نماز می‌خواند، خودش نماز می‌خواند؟!» گفت: «ما به هم به همین فکر افتادیم که این نماز نمی‌خواند، گفتیم یک تحقیقی، پژوهشی راجع به نماز بکن، این برود بنویسد، شاید وقتی می‌رود لباس بشوید، دست‌های خودش هم پاک بشود. تو لابلای اوراق و کتاب‌هایی که می‌بیند، شاید یکی از این‌ها برق او را بگیرد و چراغش روشن بشود.» گاهی وقت‌ها این کار را هم می‌کنند که. حالا.

2- بهره گیری از فرصت عمر برای رشد علمی و معنوی

پس این یک درس اوّل: هر چی می‌توانیم کمش نگذاریم، تو همه برنامه‌ها، برنامه‌های علمی، حوزه‌ها، دانشگاه‌ها. تابستان نمی‌شود درس خواند. خب نمی‌شود درس خواند یعنی یک ضرب صد روز تعطیل کنیم حوزه و دانشگاه را؟! یعنی راه دیگری نبود، اساتید دانشگاه، علمای حوزه، راه دیگری نداشتند؟! نمی‌شد مثلاً چند روزش را کم کنیم، مثلاً بگوییم درس را ساعتش را بکشیم جلو؟ تابستان ساعت ده تا چهار بعدازظهر داغ است، خب درس‌ها را بیندازیم ساعت شش صبح. نمی‌شد مثلاً ساعت درس را عوض کنیم؟! جایش را نمی‌شد عوض کنیم؟! آدم روی میخ نشسته، می‌بیند خب میخ به پایش فرو می‌رود، خب بلند شو آن طرف بنشین! اینجا داغ است، خب چند کیلومتری منطقه‌ای هست هوایش بهتر است، اگر می‌توانید با یک مینی‌بوسی، اتوبوسی جابجا بشوید، جایتان را عوض کنید، چرا درس را تعطیل کنید؟!
ما صرفه‌جویی بکنیم در همه چیز. آدم‌هایی هستند خیلی دقّت می‌کنند. یک بنده خدا بود جوراب که می‌خرید، چند جفت جوراب یک رنگ می‌خرید، همه قهوه‌ای، مشکی، سیاه، هر چی. از او پرسیدند که: «شما گروه تواشیح است؟! آخر گروه تواشیح همه جور لباسشان یک رنگ است؟» گفت: «نه.» گفت: «سروده؟» گفت: «پس؟» گفت: «ببین اگر جوراب‌ها یکی‌اش قهوه‌ای باشد، یکی‌اش سفید، همین که یکی‌اش سوراخ شد، باید جفت را بیندازم دور، اما وقتی همه یک رنگ است، حالا یکی‌اش هم سوراخ شد، یک لنگه‌اش را عوض می‌کنم.» گفتم: «خب این توجیه خوبی است.»
ما ساختما‌هایی که داریم حقّ استفاده را می‌کنیم؟ چه‌قدر ساختمان داریم که در سال دو، سه بار بیش‌تر مراسم توش نیست. ساختمان میلیاردی، با‌عظمت، اما حقّ استفاده از این ساختمان را نمی‌کنیم. از عمرمان حقّ استفاده را نمی‌کنیم.
نقل شد آرایشگاهی آمد ریش‌های حضرت علی را درست کند، لب‌ها تکان می‌خورد. گفت: «یا علی، لبت را نگه دار، موی روی لبت را قیچی کنم.» حضرت فرمود: «خب لبم را نگه دارم، طوری نیست، ولی یک سبحان الله عقب می‌افتم هان.» یعنی از ثانیه‌ها باید استفاده کرد.
شما که لباس برای خانم می‌خری، خب روز زن بخر، که اسم فاطمه‌ی زهرا رویش باشد، تولّده، روز مادر، روز زن، این باشد.
بناست قدم بزنیم، خب از این خیابان، در این خیابان قدم بزنیم که آن در خانه‌ی عمّه‌ هم یک سلام و علیکی، یک صله‌ی رحم، فامیلمان را یک سلام و علیکی بکنیم. آب که صورتت می‌ریزی، قصد وضو کن. این معنایش این است که حقّ استفاده را بکنید.

3- تلاوت قرآن به شکل ترتیل همراه با تدبر در آیات

حقّ قرآن چی هست؟ «حَقَّ تِلاوَتِه». «حَقَّ تِلاوَتِه» یکی‌اش این است که خود قرآن در آیه‌ای دیگر می‌گوید: (وَ رَتِّلِ الْقُرْآن) (مزمّل /4)، با ترتیل بخوان. ترتیل، تفقّه، عمل به آیات. خب اگر این باشد، فقط باید اهل بیت قرآن بخوانند. حالا هر چی ما می‌توانیم شبیه آن‌ها بکنیم، «حَقَّ تِلاوَتِه»، عجله نداشته باش که بخوانیم تا آخر، حال دارید بخوانید، حال ندارید بگذارید بعد. حدیث داریم عبادت را به خودتان تحمیل نکنید. وقت‌هایی که خسته هستید، روایت داریم عبادت را تو ذوق خودتان نزنید، عبادت شیرین باشد. یک دعاست طولانی است، مقداری که می‌توانی بخوان.
حالا «حَقَّ تِلاوَتِه»، «حَقَّ تِلاوَتِه» چی هست؟ امام فرمود که: «يُرَتِّلُونَ آيَاتِه» (إرشاد القلوب، دیلمی، ج ‌1، ص 78)، آیات را شمرده بخوان.
دیگر چی؟ «يَتَفَقَّهُونَ» فکر کن تو آیات.
«يَعْمَلُونَ بِأَحْكَامِه» دستورات قرآن را عمل کن.
«يَرْجُونَ وَعْدَه» وعده‌هایی که تو قرآن هست، به آن امید ببند.
«يَخَافُونَ وَعِيدَهُ» تهدیدهایی که قرآن دارد، جدّی بگیر.
«يَعْتَبِرُونَ بِقِصَصِهِ» قصّههای قرآن را ازش عبور نکن، اگر قصّه‌ی یوسف را می‌خوانی، نگو یوسفی بود، برادران حسودی داشت. این تکّه‌ای که دارم می‌گویم، خواهش می‌کنم اگر طلبه یا معلّم، امور تربیتی، استاد دانشگاه، این‌هایی که اهل تدریس هستند، توجّه داشته باشند. یک وقت ما قصّه‌ا‌ی را می‌گوییم، من قصّه‌ی یوسف را دو جور می‌گویم. ببینید کدام ها با کدام‌ها فرقش چی هست. یک وقت می‌گوییم یوسفی بود، جوان هم یا بچّه دختر، پسر می‌آید، می‌نشیند، خب یوسفی بود، خب من چه کنم؟! برادرهای حسودی داشت، خب برادر حسود جای دیگر هم هست! بردنش. خب خیلی جاها بچّه‌ها را به اسم بازی می‌برندشان. از هدف پرتش کردند، توی چاهش انداختند. می‌شود قصّه‌ی یوسف را این‌طور گفت: آن بنده خدایی که آمده پای سخنرانی و کلاس و تفسیر ما از این قصّه فقط قصّه‌اش را گوش می‌دهد، خودش درس نمی‌گیرد.

4- پند گرفتن از داستان‌های قرآن

اما اگر این‌طور قصّه گفتی، حالا یک کانال دیگر: یوسفی بود. آقازاده‌ها همه‌تان یوسف هستید. برادرهای حسودی داشت، ما حسود داریم. نمی‌خواهند جمهوری اسلامی رشد کند. اگر یک چیزی مثل هسته‌ای را خود ایران هم دستش بهش رسید، می‌گویند چرا دسترسی پیدا کردید؟! نمی‌خواهیم شما داشته باشید. آخر علامت حسود این است که می‌گوید تو نداشته باش، من داشته باشم. جمهوری اسلامی حسود دارد. یک اخبار از حسودها هست. بردند او را. ما را هم می‌برند. پرتش کردند. ما را هم پرت می‌کنند از هدفی که داریم. یعنی می‌شود سوره‌ی یوسف را جوری گفت که این نوجوان بگوید قرآن دارد با من حرف می‌زند. می‌گوید یوسف، ولی می‌گوید تو. یوسفی بود، یعنی تو هم هستی. بردنش، یعنی تو را هم می‌برند. می‌شود قصّه. ما باید قصّه‌های قرآن را جوری بگوییم، که این نگوید مال گذشته است، مال همین امروز هم هست.
یک سوره هست به نام سوره‌ی مجادله تو قرآن. یک خانمی از دست شوهرش آمد پهلوی پیغمبر شکایت کرد. خداوند هم حرف‌های این خانم را شنید. اوّل سوره این است: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتي‌ تُجادِلُكَ في‌ زَوْجِها»، یعنی خداوند گله‌هایی که خانم از شوهرش کرد، شنید. حالا یک خانمی خانه‌دار از دست شوهر نااهلش پهلوی پیغمبر شکایت کرده، این چه گفتنی دارد؟! توی خانواده، یک کسی، خانمی از شوهرش شکایت کرده، این چه گفتنی دارد؟! می‌گوید: نه، معنایش این است که بالاترین مقامات در اسلام که پیغمبر است، گوشش را در اختیار ساده‌ترین افراد می‌گذارد، حرف‌های آن ها را هم می‌شنود، این درس است برای مسئولین مملکتی. درست است قاضی‌القضاتی، نمی‌دانم مدیر کلّی، سفیری، وکیلی، وزیری، ممکن است مسئولیت مهمی داشته باشی، اما مانعی ندارد گاه و بی‌گاه پای حرف این خانم هم بنشین، پای حرف این آقا هم بنشین، ببین چه می‌گوید. شاید این بچّه یک چیزی بگوید که ما نفهمیم، چه اشکال دارد؟! ممکن است به ذهن این یک چیزی بیاید، که به ذهن ما نیاید، چه اشکال دارد؟!
امام رضا علیه السلام مشورت کرد با یک سیاه‌پوست، غلامش هم بود. سیاه‌پوست گفت: «آقا جان، من غلام تو هستم، سیاه‌پوست هستم، تو امام رضا به من مشورت می‌کنی؟!» امام رضا فرمود: «اشکال دارد یک چیزی خدا به ذهن تو بیندازد، که به ذهن من نندازد؟!» چه اشکال دارد آن راهی که نمی‌دانم الآن چه کنم، از کدام راه بروم، خدا به ذهن شما بیندازد، شما بگو این کار را بکن.
مگر این عزیز ما سردار باقری نوجوان نبود، فیلمش را ما می‌دیدیم. خیلی جوان بود ولی وقتی طرح جنگ را طرّاحی کرد، همه‌ی کارشناسان جنگ به هم نگاه کردند، خدا القا کرده بود. «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ» (مصباح الشريعة، ص 16) داریم علم یک نوری است، خدا به یک کسی می‌دهد. بنابراین وقتی قصّه می‌خوانیم از قصّه‌هایش عبرت بگیریم. قرآن خیلی قصّه دارد، با همین قصّه‌ها پیغمبر سلمان و ابی‌ذر درست کرد. چون قصّه را انسان دوست دارد بشنود. الآن هم که الآن است، بیش‌ترین فروش کتاب‌ها، کتاب قصّه است، بیش‌ترین فروش مال کتاب‌های قصّه است.
حقّ قرآن چی هست؟ از قصّه‌هایش عبرت بگیریم. لازم نیست «حِفْظَ آيَاتِهِ وَ دَرْسَ حُرُوفِهِ وَ تِلَاوَةَ» (إرشاد القلوب، دیلمی، ج ‌1، ص 78)، گاهی وقت‌ها افراد آیات را خوب می‌خوانند، صوتش خوب است، تجویدش خوب است، قرائتش خوب است، اما حدود قرآن را مراعات نمی‌کند.

5- سکوت به هنگام استماع آیات قرآن

یکی از حقّ قرآن این است که وقتی قرآن گفته می‌شود، ما ساکت بشویم. قرآن علناً گفته: وقتی صدای قرآن را شنیدید، (أَنْصِتُوا) (اعراف /204)، «أَنْصِتُوا» یعنی ساکت باشید، البتّه این وجوبش مال نماز جماعت است که وقتی آقا دارد حمد وسوره می‌خواند، تو هیچی، ساکت باش، ولی وقت‌های دیگر هم مستحب است. «أَنْصِتُوا» یعنی. چون اگر یک آدم بزرگی، مثلاً فرض کنید که شما یک مرجع تقلیدی دارد با شما حرف می‌زند، شما یک‌مرتبه یک کسی دیگر بیاید آن طرف، شما رویت را از مرجع تقلید برگردانی و بگو: «آقازاده، احوالت خوب است، کجا بودی، چه کردی، کجا رفتی، چی شده.» یعنی اصلاً مرجع را ولش کنی، ببینی بچّه چه گفته. نمی‌گویند: «شما ادب نداشتی؟! شما داشتی با چه کسی حرف می‌زدی؟! یک مرتبه حرف را قیچی کردی!» وقتی قرآن خوانده می‌شود، ساکت باشید.
ترتیل آیات چی هست؟ آرام خواندن، دقّت کردن، از قصّه‌ها عبرت گرفتن.

6- تأمل در آیات قرآن برای درک معارف الهی

حالا، دیگر چی حقّ قرآن؟ تدبّر. تدبّر مال همه هست، منتها هر کسی، آخر بعضی‌ها متأسّفانه می‌گویند قرآن را ما نمی‌توانیم بفهمیم، قرآن مخصوص اهل بیت است، یک جمله هم می‌گویند، می‌گویند: «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ» (الكافي، چاپ إسلامية، ج ‌8، ص 312)، کسانی قرآن را می‌فهمند که مخاطب بودند، مخاطب قرآن پیغمبران و امامان بودند، پس قرآن مال آن‌هاست، ما نمی‌فهمیم.
«يا أَيُّهَا النَّاس‌» یعنی چه؟ یا «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» یعنی چه؟ ناس مخاطبند، مؤمنین مخاطبند. این که بگوییم نه، مخاطب قرآن، قرآن مال گروه خاص است. این ظلم به قرآن است و یکی از راه‌های محدود شدن قرآن این است که بگوییم تو قرآن را نمی‌فهمی. البتّه نمی‌توانیم بگوییم ما همه‌ی قرآن را می‌فهمیم. قرآن آیاتی دارد که ما نمی‌فهمیم، بزرگ‌ها می‌فهمند.
من این مَثَل را تکراری بگویم. مثلاً بگوییم که هر کس، دریا فوایدی دارد. یکی نگاه به دریا لذّت است، خود دریا. این یک. همین عقب‌نشینی دریاها، خیلی افراد تا آخر عمرشان هم ممکن است کنار دریا نروند، اما همین که ببینند جمهوری اسلامی یک راهی باز کرد برای نفس کشیدن مردم خسته، این خودش یک ارزش است. نگاه به دریا یک ارزش است. ارزش بالاتر برویم شیرجه برویم، شنا برویم، آن هم یک ارزش بیشتری. اگر غوّاص بودیم، رفتیم تو اقیانوس مروارید درآوردیم، لؤلؤ و مرجان درآوردیم، آن هم یک ارزش دیگر است. قایقرانی کنیم تو دریا، آن هم یک ارزش دیگر است. پس این‌ها، نباید بگوییم که هر کس شنا بلد نیست، دور دریا نرود. نه، دور دریا بروید، هر کسی از دریا یک جوری استفاده می‌کند، شما هم استفاده کنید.
این تدبّر در قرآن، متأسّفانه، البتّه اخیراً الحمدلله یک راه‌های باز شده، درس‌های قرآن زیاد شده، ولی هنوز قرآن تو بورس نیست. یعنی لیسانس ما، هستند زیاد افرادی که فوق‌لیسانسند، لیسانسند، دکترند، افراد تحصیل‌کرده هستند، تخصّص‌هایی دارند، ولی با قرآن انس‌شان کم است. ماه رمضان فرصت خوبی است. همه‌ی شبکه‌ها دارند قرآن درس می‌دهند. روزی نیم ساعت برای قرآن بگذارید، بچه مسلمان هستید.
قرآن خواندنتان را همراه با تلویزیون قرار بدهید یا رادیو که لااقل آن قاری‌ها که می‌خوانند، درست می‌خوانند، همراه آن‌ها بخوانید.
حقّ قرآن چه هست؟ تلاوت، تدبّر، عمل، عبرت گرفتن از قصّه‌ها.
قصّه‌های قرآن خیلی نکته دارد هان. یک وقت خدا توفیقی داد ما سوره‌ی یوسف را بحث کردیم. هشتصد تا نکته هست تو سوره‌ی یوسف. خود سوره‌ی یوسف تو قرآن ده صفحه هست، یعنی کلّ سوره‌ی یوسف یازده صفحه هست، که یک صفحه‌اش مال یوسف نیست، ده صفحه‌اش قصّه‌ی یوسف هست. ده صفحه قرآن است ولی من، یعنی من که می‌گویم خدا لطف کرد، هشتصد تا نکته از این ده صفحه کشیدیم بیرون، هشتصد نکته. گفتم خب عقل ما که عقل کامل نیست، ممکن است دیگران هم فکر کنند، چیزهای دیگر به ذهنشان بیاید.
اعلام کردیم تو بعضی جاها که هر کس این هشتصد تا را بکند نهصد تا، ما یک عمره به او می‌دهیم. کسی که برنده ی جایزه شد از ما، این سردار حجازی بود که معاون سپهبد سلیمانی بود، رئیس بسیج بود یک وقتی، ظاهراً اصفهانی است. ایشان حدود صد تا نکته تازه داشت. ما دادیم قم بررسی کردند، گفتند: بله، نکاتی که ایشان از این آیه فهمیده، تو باقی تفسیرها نیست، صد تا اضافه کردیم، ایشان را هم بانی عمرش شدیم که یک مکّه برود.
این که خدا می‌گوید تدبّر کنید، یعنی اگر من هم تدبّر کنم، یک چیزی گیرم می‌آید، و گرنه اگر بگویم بابا ملّاصدرا تدبّر کرد، بردند همه، تمام لطیفه‌های قرآن را علمای قدیم نوشتند، پس چرا خدا به من گفته تدبّر کن؟ اگر صاحبخانه گفت: درخت را بتکانید، پیداست هر کس بتکاند، یک میوه‌ی جدیدی دارد و گرنه می‌گویم چی به من می‌گویی صاحبخانه هی درخت را بتکان، بتکان، تکاندند، بردند میوه‌فروش‌های قبلی، برای من چیزی نگذاشتند. این که خدا به همه می‌گوید تدبّر کنید، یعنی هر کس مطالعه کند، یک چیز نو گیرش می آید.
خدایا مزه‌ی قرآن را به ما بچشان و توفیق بده بچشانیم.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1283
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست