responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1307

موضوع: حقوق، حقّ مادر(19)

تاريخ پخش: 77/07/16

بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي»
در آستانه هفته زن و روز مادر (تولد حضرت زهرا(س)) و تولد حضرت امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي هستيم. در محضر شريف خواهران عزيز هستيم. بحثم بحث «مادر» است و «حق مادر».

1- اهميت تواضع و فروتني و گستره آن

اصولا يكي از ارزشها «تواضع» است. ما بايد تواضع كنيم. گردن كلفتي نكنيم. و قرآن براي تواضع مطالبي فرموده. مثلاً: تواضع در برابر خدا (يكي از مزيت‌هايي كه من روي تخته سياه مي‌نويسم اين است كه سبك كلاسداري هم ياد مي‌دهم.) و الآن 6 سال است كه جمعي از علاقمندان به فرهنگ در تهران دفتري زده‌اند به نام «دفتر ترويج» خود بچه مدرسه‌اي‌ها يعني راهنمايي‌ها و دبيرستاني‌ها، دختر و پسر پول مي‌دهند (150-100 تومان) يك سال عضو مي‌شوند و 450 هزار عضو در تهران داريم كه در بعضي استانها هم توزيع مي‌شود. به اين صورت است كه: اين بحث ما از نوار پياده ميشود به عنوان سؤال، تقسيم مي‌شود در مناطق تهران، هر بچه‌اي مي‌خواهد چهارشنبه‌ها از مسؤول مي‌گيرد، سؤالها را مي‌خواند و بعد هم جوابش را شب جمعه از پاي تلويزيون مي‌گيرد و ضربدر مي‌گذارد و هر هفته‌اي به 2500 نفر هم جايزه‌اي داده مي‌شود. البته افرادي هم هستند كه يك پولي روي آن مبلغ مي‌گذارند مثلا پارسال 50 ميليون تومان روي پول بچه‌ها گذاشتند چون هر نفر 100 تومان چيزي نمي‌شود. فايده‌اش اين است كه ما در تهران توانسته‌ايم نيم ميليون پسر و دختر را كه شنونده شوخي بودند تبديل به شنونده جدي شوند. آنوقت شنونده جدي خيلي چيزها ياد مي‌گيرد. بنده كه چند هزار ساعت در ماشين نشسته‌ام هنوز رانندگي ياد نگرفته‌ام، اگر 30 ساعت جدي دل مي‌دادم ياد مي‌گرفتم. الآن حدوداً 20 سال است كه در تلويزيونم. اگر كسي جدي گوش دهد. خيلي چيزها ياد مي‌گيرد. حالا بحث امروز را جدي گوش بدهيد. بعد هم ببينيد چقدر چيز خدا يادمان مي‌دهد. من كه سوادي ندارم، حرفهاي خداست. )
تواضع در برابر خداوند، تواضع در برابر رسول الله، تواضع در برابر امام، تواضع در برابر ولايت فقيه، تواضع در برابر استاد (معلم)، تواضع در برابر والدين، تواضع در برابر فقراء، تواضع در برابر مردم، تواضع در برابر فرزند، براي هر كدام يك آيه مي‌خوانم. تواضع در برابر خداوند: (وَ أَخْبَتُوا إِلى‌ رَبِّهِمْ) (هود /23)، (وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ) (زمر /17) آنكه انابه مي‌كند، يعني توكل مي‌كند به خدا، كار را به خدا واگذار مي‌كند، التماس مي‌كند، دعا مي‌كند، نماز مي‌خواند. نماز تواضع است. كسي كه نماز نمي‌خواند گردن كلفت است. عبادت، تواضع در برابر خداست.
تواضع در برابر رسول خدا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا) (بقره /285) قرآن مي‌گويد: اين رقمي باشيد. وقتي پيغمبر چيزي مي‌گويد، بگوييد: «سَمِعْنا»، سمعاً و طاعه، «سَمِعْنا» يعني شنيديم، «أَطَعْنا» يعني اطاعت كرديم.
تواضع در برابر امام: يك چيزي كه امام معصوم فرمود، به آن گوش بدهيم، چونه نزنيم. چون آنها از پيش خودشان نمي‌گويند.
حديث داريم، آنچه امام مي‌گويد از پيغمبر است. اگر گفتند: قال الصادق(ع) يعني: قال رسول الله(ص). حديث داريم: روايات ما روايات جدّ ماست. وقتي روايات از طرف رسول الله شد. پيغمبر هم هر چه مي‌گويد از طرف خداست. (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌) (نجم /4-3)
از روي هوي و هوس حرف نمي‌زند، هر چه مي‌گويد وحي است. پس حرف امام حرف پيغمبر است. و قرآن هم مي‌گويد: آنچه پيغمبر مي‌گويد وحي است. پس حرف امام حرف پيغمبر است و قرآن هم مي‌گويد: آنچه پيغمبر مي‌گويد از روي هوي و هوس نيست، يك كسي آمد به امام صادق(ع) گفت: آقا! قيام كن، انقلاب كن تا طاغوت را بر اندازيم! شما كلي شيعه و ياور و طرفدار داريد. انقلاب كنيد تا حكومت بني عباس نابود شود. امام فرمود: برو تو تنور! گفت: آقا، من كه چيزي نگفتم: در وسط حرفها يك كسي وارد شد و سلام كرد، فرمود: شما تو تنور برويد! تنور هم آتش داشت، او هم رفت درون تنور! امام به آن آقايي كه آمده بود و مي‌گفت: قيام كن، امام فرمود: چند تا آدم داريم كه وقتي حرف مي‌زنيم گوش مي‌دهند؟ مسلمان تنوري چند تا داريم؟ گفت: هيچي. گاهي وقتها برخي شعار مي‌دهند؟ ولي در عمل… مي‌گويد. من مخلص جنابعاليم، خدا سايه شما را از سرم كم نكند اما وقتي طرف حرف مي‌زند او گوش نمي‌دهد! چقدر تا حالا ما گريه كرده‌ايم كه: حق حضرت زهرا را ندادند؟ فدك را به زهرا ندادند. اين آقايي كه چند ليتر تا حالا گريه كرده كه چرا حق حضرت زهرا را ندادند، خودش هم خمس نمي‌دهد! چه فرقي مي‌كند كه حق زهرا را ندهيم يا حق فرزند زهرا را ندهيم؟ خمس مال امام زمان(ع) است. كه توسط مرجع تقليد خرج محرومين مي‌شود، يا خرج نظام بشود. يا خرج هر چه مصلحت است بشود. آن آقايي كه گريه مي‌كند براي حضرت زهرا و حق زهرا را نمي‌دهد معلوم نيست كه اگر در زمان حضرت زهرا زندگي مي‌كرد وضعش چگونه بود! چون افرادي حق زهرا را ندارند اين آقا هم حق فرزند زهرا را نداد. اگر كسي به يك امامزاده تير اندازي كرد معلوم نيست كه به امام تير اندازي نكند.
تواضع در برابر ولايت فقيه: روايت داريم: اگر ولي امر مسلمين حرفي بزند، مجتهد عادل و مرجع تقليد دستوري داد، شما گفتي: من قبول ندارم، حديث داريم: كسي كه مرجع تقليد انتخاب نكند (البته انتخاب مرجع آزاد است.. ملاكها را براي شما گفته‌اند:
1- اعلم باشد.
2- از نظر تقوا بالا باشد.
3- دنيا گرا نباشد… نگفتند كي، گفتند خودت انتخاب كن. اگر نمي‌داني از خبرگان بپرس خبرگان را هم گفته‌اند: خو. دت انتخاب كن. ولي وقتي انتخاب كردي كه ايشان مجتهد است و عادل است و هوي و هوس ندارد، وقتي فهميدي كه ايشان دكتر است و تخصص دارد ديگر هر نسخه‌اي داد بايد تسليم شوي. اگر كسي ولايت فقيه را رد كند امام صادق(ع) را رد كرده است.
تواضع در برابر استاد: (هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‌ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً) (كهف /66) موسي(ع) در برابر حضرت خضر(ع) با يك ادبي مي‌گويد: آيا اجازه مي‌دهي از تو پيروي كنم؟ اجازه مي‌دهي من همراه شما بيايم؟ با اجازه تواضع مي‌كند نسبت به استاد.
تواضع در برابر والدين: (وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ) (اسراء /24)، «جناح» يعني بال: «جَناحَ الذُّلِّ» يعني پهلوي پدر و مادر تواضع كن.
تواضع نسبت به فقراء: مي‌آمدند به پيغمبر مي‌گفتند: اين گداها را بيرون كن تا ما به تو ايمان بياوريم. مي‌خواهيم به تو ايمان بياوريم، مي‌بينيم يك مشت گدا دور تو هستند! اين گداها را بيرون كن. فرمود: من اينها را بيرون نمي‌كنم. اصلا در اين مورد آيه داريم: (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا) (هود /29) من كسي را كه ايمان داشته باشد رها نمي‌كنم.
تواضع در برابر مردم: (وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً) (اسراء /37) يعني با تكبر روي زمين راه نرو.
(وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً) (فرقان /63) آرام راه برو. آيا لازم است كه همه در عروسي به پيراهن تو خيره شوند؟ يك پيراهن ساده بپوش. نمي‌گويم كهنه يا خراب باشد، اما لازم هم نيست كه يك پيراهن باشد كه همه چشمها را به خود جلب كند. يا مثلا ماشين و خانه… در بنايي، راه رفتن، لباس پوشيدن و… تواضع كن.
تواضع نسبت به فرزند: پدر هم نسبت به بچه‌اش تواضع كند. بگويد: شما چي مي‌گويند؟ ابراهيم 100 ساله با بچه 13 ساله‌اش مشورت كرد. فرمود: من مأمور شدم كه يك مسؤوليت را به انجام برسانم، (يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌) (صافات /102) من مأمور شده‌ام سر تو را ببرم!
«فَانْظُرْ» نظريه بده نظرت چيه؟ البته خدا مي‌خواست حضرت ابراهيم(ع) را امتحان كند. لذا وقتي چاقو را گذاشت، فرمود: نه نه، بردار. نمي‌خواستم سر بچه‌ات را ببري، مي‌خواستم ببينم حاضري دل از بچه‌ات بكني. مي‌خواستم تو دل بكني، نمي‌خواستم خون ريخته شود.

2- تواضع در برابر مادر و امتيازات ويژه مادر

حديث داريم، بين دو تا آبروي مادرت را ببوس. به پدر و مادرت دعا كن. حالا براي اينكه تواضع را در خودمان زنده كنيم بايد توجه داشته باشيم كه: ما از خاك هستيم. افرادي چون به اين موضوع توجه ندارند متكبرند. يك ارثي تقسيم شد، آمدند گفتند: عرب و عجم يكجور؟ فرمود: همه‌تان از خاك هستيد. اين را قرآن مي‌فرمايد كه همه‌تان از خاك هستيد. اصلا انسان چرا بايد تكبر كند؟ (خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً) (نساء /28) انساني كه از ترس پشه مي‌رود در پشه بند، براي چه گردن كلفتي مي‌كند؟
قرآن مي‌فرمايد: (أَنْتُمُ الْفُقَراءُ) (محمد /38) شما فقيريد. ما حتي اختيار خوابمان هم دست خودمان نيست اختيار بيداريمان هم دست خودمان نيست. ما سوادي نداريم: (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً) (اسراء /85)
اگر انسان توجه داشته باشد كه:
1- من از خاكم 2- ضعيفم 3- سوادم چيزي نيست.
(قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‌ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا) (اعراف /188)
خيلي وقتها برنامه ريزي مي‌كني تا به نتيجه برسي ولي به نتيجه نمي‌رسي. همه فرمولها را به كار مي‌بري ولي به آن هدف نمي‌رسي. انساني كه اينقدر ضعيف است… بچه دار شدن و بچه دار نشدنش دست خودش نيست. مي‌خواهد بچه دار نشود بچه دار مي‌شود، مي‌خواهد بچه دار بشود بچه دار نمي‌شود. مي‌خواهد عزيز بشود ذليل مي‌شود، مي‌خواهد ذليل بشود عزيز مي‌شود. يوسف(ع) را در چاه مي‌اندازند كه ذليل بشود اوج مي‌گيرد. انسان اگر بفهمد كه اينطور است متواضع مي‌شود. بحثمان اين است كه نسبت به پدر و مادر تواضع كنيم اما قدر مادر: محبت مادر با همه محبتها فرق مي‌كند.
امتياز مهر و محبت مادر: مهر او مجاني است: افرادي هستند كه محبت مي‌كنند ولي نه مجاني، يعني فندق مي‌دهند كه گردو برگردد. علف مي‌دهد كه شير بدوشد. دانه مي‌دهد كه تخم مرغ بگيرد. مهر مادر دايمي است: همسر هم به همسر مهر دارد منتها از بعد از عقد.
مهر مادر بي منّت است. شما ديده‌ايد كه مادري بگويد: من به تو شير دادم، لباسهايت را شستم، كفشت را واكس زدم، برايت غذا پختم و… اما ديگران يك آب دست انسان مي‌دهند منت مي‌گذارند.. مهر مادر همراه با اميد است. ممكن اسن بچه هم به پدر و مادر علاقه نشان بدهد اما مي‌گويد: چون پدر و مادرم پير هستند، يك چند سالي بيشتر ميهمان ما نيستند! اما مهر مادر با اميد است. مادر كاملترين غذا (شير) به ما مي‌دهد. اينكه مي‌گويم كامل يعني از نظر ويتامين كامل است. آنچه بدن نوزاد مي‌خواهد خدا در شير مادر به ما داده. بدن آب مي‌خواهد، شير آب دارد.. قند مي‌خواهد، شير قند دارد. چربي مي‌خواهد، شير چربي دارد. سالمترين غذا هم شير است. نه قيف مي‌خواهد نه سر شيشه. نه فريزر مي‌خواهد نه يخچال. نه صافي مي‌خواهد، نه چراغ مي‌خواهد، نه گرمكن مي‌خواهد نه سرد كن. از توليد به مصرف است. ساده ترين غذا هم شير است. غذاي مادر چقدر ساده است. طبيعي ترين غرذا همراه با محبت: چلوكبابي هم ممكن است به شما عذا بدهد اما شما را كه دوست ندارد. هر احظه غذاي مادر آماده است. چلوكبابي ساعت 1 بعد از ظهر مي‌نويسد: غذا تمام شد. آيا مادر مي‌گويد: شير تمام شد؟ هر لحظه آماده است. سه شيفته آماده پذيرايي است. همراه با آهنگ موسيقي. جاي شير روي سينه مادر است. بچه كه سرش را مي‌گذارد روي سينه مادر، زير دوربين (دو چشم مادر او را مي‌بيند. ) ببينيد طراحي را! قدر مادر را داشته باشيم. حالا دو كلمه درس خوانده‌ايم… مادرمان 6 كلاس درس خوانده و ما ديپلم هستيم، مگر چي است؟ اصلاً درسي كه در آن تواضع نباشد درسي نيست. من يك آيه براي شما مي‌خوانم كه در جامعه ما قيچي شده است. متأسفانه بعضي آيه‌ها قيچي مي‌شوند! نصفش را مي‌خوانيم. آن آيه‌اي كه قيچي شده برايتان مي‌خوانم. (هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ) (زمر /9) يعني: آيا با سواد و بي سواد يكجورند. اين را خيلي‌ها بلدند.
مثل آيه: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم) (حجرات /13). آيا معنايش اين است: با سواد و بي سواد يكجورند؟ نه خير، باسواد بهتر است. اين آيه را از وسطش مي‌خوانيم. اصلش اين است، خوب گوش دهيد: (أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ) (زمر /9) كسي كه سحر پا مي‌شود نماز شب مي‌خواند، اشك دارد، به لطف خدا اميد دارد، از قيامت و قهر خدا مي‌ترسد و سجده و قيام مي‌كند، بعد پشت اين آيه گفته: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ» با سواد و بي سواد يكجورند؟ اين جمله را گذاشته كنار آنهايي كه با خدا رابطه دارند. ما رابطه با خدا را قيچي كرده‌ايم و هي مي‌گوييم: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ» با سواد و بي سواد يكجورند! نه خير اگر با سواد رابطه با خدا نداشته باشد بدتر از بي سواد است. اول بايد با خدا رابطه داشته باشد بعد علم مفيد بدست بياورد. اگر انسان بند به تقوا نباشد هر چه با سوادتر بشود خطرش بيشتر مي‌شود. يعني گناهان با سوادهاي بي تقوا از افراد بي سواد، بيشتر است. من اين را بارها گفته‌ام: هر كشوري دانشگاهش بيشتر است آمار جنايتش هم بيشتر است. چرا؟ براي اينكه سواد هست، تقوا نيست. ترجمه آيه را يكبار ديگر هم مي‌خوانم: آن كسي كه شبها با خدا رابطه دارد، سجده مي‌كند، قيام دارد، از حساب و كتاب قيامت مي‌ترسد، به رحمت خدا اميد دارد، از قهر خدا نگران است، به رحمت خدا دلشاد است. بعد فرموده: بگو آيا مساوي هستند با سواد و بي سواد؟ يعني علمي مفيد است كه همراهش تواضع باشد. اگر شما با سواد شدي مسجد نرفتي، اين علم شما مفيد نيست. دو تا كلمه خوانده، مي‌گويد: تو ديگه حرف نزن! مرا مي‌بيني؟ ليسانسم. نبايد به پدر و مادر و استاد با اين الفاظ بي احترامي كرد. ديروز معاون نوسازي وزير آموزش و پرورش به من گفت: ما يكي از مشكلاتي كه داريم (زشت است بگويم ولي بايد بگوييم) اين است كه: بچه‌ها روز آخر كه از مدرسه بيرون مي‌آيند (بچه‌هاي بي ادب) سنگ بر مي‌دارند و شيشه‌هاي مدرسه را مي‌شكنند! به خصوص در بعضي از مناطق بي فرهنگ. اين خيلي است‌ها! در اين اتاق با سواد شد شيشه اتاق را مي‌شكند! قرآن مي‌فرمايد: بعضي انسانها از چارپا بدترند. شما اگر به سگ دو تا استخوان چرب بدهيد نه تنها ديگر حمله نمي‌كند به دشمن خانه‌ات حمله مي‌كند. اين آقا يك سال در اينجا درس خوانده و شيشه مدرسه را مي‌شكند. يا اينكه جمهوري اسلامي قطار درست كرده كه مسافرين بروند (مطمئن ترين و ارزشمندترين و ارزانترين وسيله قطار است، مال طبقه مستضعف است. ) بچه‌هايي كه خانه‌شان كنار ريل قطار است، بعضي هايشان با سنگ شيشه قطار را مي‌شكنند! قطعاً الاغ از اين بهتر است. به الاغ اگر علف بدهي ديگر لگد نمي‌زند. پس هي نگوييد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ» سواد مهم نيست، مهم اين است كه اگر اول بندة خدا شديد… تواضع داشته باشيد.

3- نمونه‌اي از احترام به مادر بزرگان

راجع به والدين داريم صحبت مي‌كنيم. نمونه‌هايي داريم. يكي از كساني كه احترام به مادرش را نگه داشت «اويس قرني» بود اويس قرني از ياران پيغمبر بود. گفت: مي‌خواهم بروم پيغمبر را ببينم، مادرش گفت: كي مي‌آيي! گفت: قبل از ظهر مي‌آيم (خيلي مادرش قول داده تا قبل از ظهر برگردد، خلاصه پيغمبر را نديده برگشت عوضش وقتي پيغمبر آمد يك بويي كشيد فرمود: بوي اويس قرني مي‌آيد. البته نگفت از كجا فهميد. ما چند رقم شامه داريم. ما اين اعضايي كه داريم يك عضو باطني هم داريم. چشم ظاهر، چشم باطن. گوش ظاهر، گوش باطن. شامه باطني. چشم ظاهر: به علي بن ابيطالب(ع) گفتند: خدا را ديده‌اي؟ فرمود: من اگر خدا را نبينم عبادتش نمي‌كنم! منتها با چشم ظاهر نمي‌بينم، چشم دل او را مي‌بيند. بو: يك شامه است كه سوختگي‌ها و… را مي‌چشد. گل بو مي‌كنيم. اين بوي ظاهري است. يك بويي داريم هم كه حضرت يعقوب(ع) فرمود: بوي يوسف مي‌آيد (بعد از چهل سال) گفتند: خل شدي؟ فرمود: نه مردان خدا يك شامه غير از اين شامه ظاهري دارند. چشم ديگري هم دارند. شاعر هم شعري مي‌گويد. مي‌گويد: مردان حكيم در خشت يك چيزهايي را مي‌بينند كه آدمهاي غير حكيم در آينه هم آنها را نمي‌بينند. بنده در عمليات مسلم بن عقيل در جبهه در محضر مبارك آيت الله اشرفي شهيد محراب بودم. ايشان گفت: آقاي قرائتي! بو بكش. ما بو كشيديم، گفت: بويي نمي‌آيد؟ گفتيم: نه! گفت: بوي بهشت مي‌آيد. امام جمعه يكي از استانها هم آنجا بود گفتم: شما بويي مي‌فهميد؟ گفت: نه! گفتيم: پيرمرد يك چيزي مي‌گويد! دو مرتبه گفت: بو كشيد. هرچه ما بو كشيديم چيزي نفهميديم. ممكن است يك كسي يك چيزي را ببيند و ديگري آن را نبيند. در قرآن داريم: (أُذُنٌ واعِيَةٌ) (حاقه /12) بعضي گوشها مي‌شنود. درست مثل راديو. بعضي راديوهاي سالم 7 موج را مي‌گيرند، كوچك هم هستند. بعضي راديوها هم قد بشكه‌اند ولي موج تهران را هم نمي‌گيرند! كيليويي نيست. پيغمبر آمد و فرمود: بوي اويس قرني مي‌آيد. اين يك نمونه، ايه الله شهيد صدر هر روز مي‌آمد دست مادرش را مي‌بوسيد (هر روز). امام باقر(ع) هر وقت ناراحت بود مادرش را صدا مي‌زد و مي‌فرمود: «يا زهرا(س)» حديث داريم: وقتي امام باقر(ع) خسته مي‌شد خستگي‌اش را با «يازهرا» حل مي‌كرد.
امام رضا(ع) در مجلس نشسته بود مأمون الرشيد هم در آنجا نشسته بود تا اسم حضرت زهرا(س) برده شد امام رضا(ع) پا شد ايستاد و بعد نشست. حالا 150 سال هم گذشته بود. در جاي حضرت زهرا نماز مي‌خواند. حيف كه خانه زهرا خراب شد! خانه علي ابن ابيطالب(ع) خراب شد. ‌اي كاش عقلي بود آنجاهايي كه يادگار پيغمبر بود آنجاها را خراب نمي‌كرد. مثلا در منطقه احد خانه نمي‌ساختند. لااقل پادگان مي‌ساختند. در منطقه خندق خانه نمي‌ساختند پادگان مي‌ساختند. براي آن خاطرات در ذهن‌ها بماند. آثار باستاني را بايد حفظ كرد. امام(ع) ميهماندار شد به ميهمانش فرمود: مي‌خواهي پيراهني را كه حضرت علي(ع) آن را پوشيد و رفت مسجد و ابن ملجم شهيدش كرد آن پيراهن خوني را برايت بياورم؟ گفت: بياور. امام صادق(ع) هم رفت و آن را آورد. و از اين معلوم مي‌شود كه آثار نياكان را بايد حفظ كرد. البته آثاري كه در آن درس عبرت باشد. وگرنه اينكه آدم چپق پدر بزرگش را نگهدارد بگويد: پدر بزرگم از اين چپق، چپق مي‌كشيده! يا اينكه: عمه من با اين قليون مي‌كشيده! گفت: خود دود چيه كه قليانش چه باشد؟
اديسون مي‌گويد (مخترع برق): دنيا هر چه دارد از من دارد. هرچه من دارم از مادرم دارم. كسي كه قدر مادرش را نداند جبّار است. ما فكر مي‌كنيم جبار شاه است، جبّاران تاريخ! نه خير ممكن است شما هم جبار باشيد. قرآن مي‌فرمايد: (وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا) (مريم /14) من قدر پدر و مادرم را دارم جبار نيستم. از اين پيداست كه هر كس احترام مادرش را نگيرد ستمگر است. ستمگر لازم نيست حتماً شاه باشد، دختري كه در خانه نسبت به مادرش… البته از آن طرف هم هست. مادرها هم بايد احترام فرزندانشان را نگه دارند. بالاخره وقتي بچه بزرگ شد نمي‌شود به او نمي‌شود به او گفت:… بايد با او محترمانه صحبت كرد. با بچه هم همينطور.
حديث داريم: پيغمبر بچه كوچولوها را هم محترمانه صدا مي‌كرد. مادر مي‌تواند زبان را بند بياورد. قصه‌اش را به نظرم شنيده باشيد. جوان مسلماني مريض شد. پيغمبر آمد به عيادتش. ديد جوان دارد از دنيا مي‌رود فرمود: جوان! بگو: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» جوان نتوانست بگويد. پيغمبر هر كاري كرد نتوانست او را به اين جمله وادار كند. پيغمبر ناراحت شد و فرمود: لحظه‌هاي آخر عمرت است، بگو: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ». جوان نتوانست. يك خانمي آنجا نشسته بود. حضرت فرمود: شما مادر اين جوان هستي؟ گفت: بله. فرمود: از او راضي نيستي؟ گفت: نه مرا خيلي اذيت كرده است. فرمود: الآن كه زبانش بند آمده به اين خاطر است كه تو مادر از او ناراحتي. ناراحتي او زبان او را قفل كرده. من پيغمبرم و آمده‌ام خانه شما و به عيادت پسر شما. به خاطر من راضي شو. خانم گفت: باشه. به خاطر تو از او راضي‌ام. به جوان فرمود: بگو «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ». جوان گفت: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» يعني مادر مي‌تواند زبان را در زمان حساس باز يا قفل كند. اينها حقيقت است، اگر نماز مستحبي مي‌خواني، مادرت صدايت زد بعضي گفته‌اند: مي‌شود نماز مستحبي را قطع مرد و جواب مادر را داد.
اصلا امامان ما افتخارشان مادرشان بود. آخه به امام حسين(ع) گفتند: يا به يزيد بله قربان بگو يا ترا مي‌كشيم. فرمود: من به يزيد بله قربان نمي‌گويم. «هيهات منّا الذّله» (اللهوف/ص‌98) من زير بار ذلت نمي‌روم. مي‌دانيد چرا؟ براي اينكه من «طَابَتْ وَ طَهُرَتْ» (كافي/ج‌4/ص‌572) من در دامان فاطمه بزرگ شده‌ام. يعني افتخار امام حسين(ع) اين بود كه مادرش زهرا(س) بود.

4- جايگاه حضرت زهرا(س)

زهرا خيلي عزيز است. زهرا(س) عصاره هستي است. خوب دقت كنيد، مثل شب قدر، ما نه ماه مثل هم داريم.
«ذي القعده، ذي الحجه، محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الثاني، جمادي الاول، جمادي الثاني» اين نه ماه مثل هم است. سه تا ماه اهميت دارد. يكي ماه « رجب» يكي «شعبان» يكي «رمضان». در بين رجب و شعبان و رمضان، ماه رمضانش مهمتر است. در ماه رمضان، شب قدر مهمتر است. يعني قلة شبهاي سال، شب قدر است. عين همين راجع به حضرت زهرا(س) هم هست و زهرا عصاره هستي است. چطور؟ فقط چهارتا آيه را بايد به همديگر بچسبانيم تا حرف من معلوم شود. حرف اين است كه: هستي براي انسان است. ابرو و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند.. اين شعر براي قرآن است. يعني هستي مال بشر است. (سَخَّرَ لَكُمُ) (ابراهيم /32)، (خَلَقَ لَكُمْ) (بقره /29) بشر براي چي است؟ بشر براي عبادت است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) (ذاريات /56) هستي براي بشر و بشر براي عبادت است. كي خوب عبادت مي‌كند؟ آن كسي كه از همه بهتر عبادت مي‌كند «انبياء» هستند. (نِعْمَ الْعَبْدُ) (ص /30) يعني: اين خوب بندگي كرد. در انبياء از همه بهتر پيامبر ماست، حضرت محمد(ص) . عصاره پيغمبر ما زهرا است. تنها يادگار پيامبر است. اين مقام زهرا است. زهرا يعني درخشنده. فاطمه يعني يك زن استثنايي. «فَطَم» يعني جدا شد. يعني حساب اين از حساب همه جدا است.
حضرت زهرا(س) كتابي دارد به نام «مصحف» علوم غيب در اين كتاب بود. از امام صادق(ع) مي‌پرسيدند در آينده چه مي‌شود؟ مي‌فرمود: اجازه بدهيد كه كتابي كه مربوط به مادرم است مطالعه كنم. مي‌رفت مصحف را مطالعه مي‌كرد و مي‌گفت كه در آينده چه مي‌شود. يعني بخشي از علم امامان از كتاب حضرت زهرا(س) است.

5- احترام به مادر و پرهيز از ناراحتي او و عاق شدن

يكبار يكنفر آمد و گفت: مادر من هيچ حقي به گردن من ندارد! و من در عمرم نرفته‌ام به ديدنش! گفتم: مگر مي‌شود؟ مگر مي‌شود مادر به گردن تو حق نداشته باشد؟ تو نرفتي به ديدنش. گفت: آره مي‌شود. گفت: وقتي من در شكم مادرم بودم با پدرم قهر كرده بود. وقتي هم مرا زاييد مرا در خانه فلاني… گذاشته و رفته دوباره شوهر كرده! اصلاً سراغ من هم نيامد، شيرم هم نداد، حرف زدن هم يادم مداد. لبلسهايم را هم نشست. بنابراين من مادري دارم كه هيچ حقي به گرنم ندارد. گفتم: شما مسلماني. قرآن كه بلدي. قرآن نمي‌گويد: مادر شيرت داد، لباست را شست و… مي‌گويد: (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ) (لقمان /14) يعني مادرت حامله كه بوده. به مقداري كه درد زايمان و حمل كشيده (درد زايمان به قدري ثواب دارد كه تمام گناهان مادر در دقت زايمان ريخته مي‌شود. ) در آستانه مرز مرگ قرار مي‌گيرد. به هر حال شما چون مادرت حامله بوده گر چه بعد از تولد شما را گذاشته خانه و رفته شوهر كرده و بعد هم احوالي نپرسيده، اما همين مقداري كه «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ» تو وظيفه داري. قرآن در آخر آيه‌اي كه مي‌گويد به پدر و مادرتان احترام كنيد مي‌فرمايد: (إِلَيَّ الْمَصيرُ) (لقمان /14) يعني سر و كارتان با من است‌ها! اگر قدر پدر و مادرت را نداشته باشي، من پل صراط يقه‌ات را مي‌گيرم.
آيه‌اي كه مي‌فرمايد: (وَ قَضى‌ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (اسراء /23) خدا حكم كرده كه قدر بابا و ننه‌ات را داشته باش، آخر آيه فرموده: «إِلَيَّ الْمَصيرُ» يعني روز قيامت گير من هستيد. يعني اگر احترام نكني گير من هستي. اگر كسي عاقّ والدين شود حتي اگر شهيد شود… يكروز حضرت موسي(ع) گفت: خدايا دوست ما كجاست؟ آن دوستي كه شهيد شده جايش كجاست؟ خطاب آمد: در جهنم. گفت: شهيد هم به جهنم مي‌رود؟ فرمود: بله، اگر شهيدي مادر و پدرش را اذيت كند خدا ثواب شهادت به او نمي‌دهد. مسأله، مسأله مادر است. اگر كسي پدر و مادرش را بسوزاند نمازش هم قبول نيست. مثلا مي‌روي مسجد و دير مي‌آيد، مادر تنهايي در خانه مي‌ترسد. مادر را رها مي‌كند و اينور و آنور مي‌رود! مادر غصه مي‌خورد. اگر كسي مادرش را بسوزاند دو ليتر هم گريه كند و نماز بخواند، نمازش هم قبول نيست. كادر خيلي مهم است. عاق والدين دنيا عقوبت دارد.
بعضي حسابها را خدا مي‌فرمايد: در قيامت حسابت مي‌رسم، كسي اگر پدر و مادرش را بسوزاند در همين دنيا خدا او را مي‌سوزاند. البته مادر هم بايد در مقابل، توجه داشته باشد. مادر نقش مهمي دارد. ما آماري گرفته‌ايم از بچه‌هاي نماز خوان (خيلي‌ها الحمدالله الآن نماز مي‌خوانند) گفتيم: نمازها را در كجا ياد گرفته‌ايد؟ در خانه يا در مدرسه يا در مسجد. اكثراً گفته‌اند: در خانه. گفته‌ايم: در خانه از مادرت ياد گرفته‌اي يا از پدرت، اكثراً گفته‌اند: از مادر. تربيت يك دختر مساوي است با تربيت چند تا پسر. مسأله دختر مهم است. خدا كه به پسر «كوثر» نگفته، به دختر گفته «كوثر»، (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر /1).

6- تربيت فرزندان و وظيفه پدر و مادر

وظيفه پدر و مادر: مادرها بچه هايشان را لوس نكنند. يك روز امام باقر(ع) فرمود: بدترين پدرها آن پدري است كه خيلي بچه‌اش را لوس بار بياورد. هر چه بچه‌اش مي‌خواهد مي‌خرد! هي مي‌گويد! اگر نخرم عقده‌اي مي‌شود! بچه دلش مي‌خواهد! اگر هرچه خواست برايش خريدي اگر فردا چيزي خواست و نخريدي سكته مي‌كند. بچه‌ها بايد با مشكلات آشنا شوند. امام حسين(ع) كه بچه هايش را برد كربلا امام بود مگر نمي‌دانست كه بچه‌ها مي‌ترسند وقتي سر بريده ببينند، آتش مي‌گيرند و غصه مي‌خورند؟ كتك مي‌خورند. بچه بايد يك كمي هم غصه بخورد. اين پدر و مادرهايي كه هر چه بچه‌ها مي‌خواهند برايشان مي‌خرند بچه‌هايشان لوس مي‌شوند و كسي كه بچه‌اش را لوس بار بياورد به فرمودة امام باقر(ع) بدترين پدر است. بدترين پدرها آن كسي است كه علاقه به بچه‌اش او را به افراط بكشد. و بدترين پسرها آن است كه كم كاري كند و عاق والدين شود، اگر پدر و مادر پير شدند نيازشان به فرزندان بيشتر مي‌شود. من يك طرحي را در اين چند دقيقه آخر براي شما بكشم. شما فرض كنيد اين يك ماشين است، اين هم يك ماشين. اين ماشين سرازيري مي‌آيد، اين ماشين هم سر بالايي مي‌رود. دقت كنيد. من در يك دقيقه مي‌خواهم 8 تا آيه قرآن تفسير كنم! ماشيني كه سر پاييني مي‌آيد، هي تابلو مي‌زنند: آهسته! خطر! چون سرازيري است. حداكثر سرعت 20 كيلومتر، احتياط! اين ماشيني كه سر بالايي مي‌رود بايد گاز بدهد. اگر بگويي آهسته، ديگر مي‌ايستد. بايد گاز بدهد. اين ماشين بالايي پدر و مادر هستند. و لذا در قرآن هيچ آيه‌اي نداريم كه: پدر و مادرها! گاز بدهيد. بچه‌هايتان را دوست داشته باشيد. چون پدر و مادر خود بخود بچه‌شان را دوست دارند. نياز به گاز ندارد. در سرازيري كه كسي گاز نمي‌دهد. و لذا خدا در اين ماشين همه‌اش ترمز كرده. مي‌فرمايد: (لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه) (منافقون /9) بچه‌ها شما را غافل نكنند! يعني كمتر دوستشان داشته باش. سميناري بود ديروز براي مسؤوليني تربيتي كل كشور، تمام معاونين تربيتي بودند. يك جمله گفتم. گفتم: شما هر چه با نماز و سرود و خطاطي و كامپيوتر جان بكنيد اگر پدر و مادر لقمه حرام بدهند به بچه‌شان، تربيت شما اثر ندارد. از درون خراب است. مثل آدمي كه از تو خل است و شما مرتب كراواتش را اتو مي‌كني؟ اين طرف خل است. نقش اول تربيت اين است كه لقمه حلال به بچه هايمان بدهيم. پدر و مادر! لقمه حرام به بچه‌ات نده. (إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا) (تغابن /14)
بعضي از بچه‌ها دشمن شما هستند. و همه دنيا و آخرتت را صرف بچه‌ات نكن. تو گناه مي‌كني كه بچه‌ات خوش باشد؟ (لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً) (مجادله /17) در روز قيامت، بچه‌ها به دردت نمي‌خورند. (يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ) (شعراء /88) خدا مرتب به پدر و مادر فرموده: يواش، يواش، يواش! ترمز، ترمز، ترمز! همه‌اش در قرآن آياتي آمده كه به پدر و مادر مي‌گويند: يواش! اما فرزند: فرزند خيلي پدر و مادر را دوست ندارد.
فرموده: (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (بقره /83) به پدر و مادرنت احسان كن. برو بالا! باز مي‌آيد در نقطه‌اي مي‌ايستد! مي‌فرمايد: (أَنِ اشْكُرْ لي‌ وَ لِوالِدَيْك) (لقمان /14) از من و از پدر و مادرت تشكر كن. باز حركت مي‌كند و در نقطه‌اي مي‌ايستد. مي‌فرمايد: «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» وه! نگو و به بابا و ننه‌ات. حتي «اف» هم نگو. باز مي‌آيد اينجا مي‌ايستد. اينجا ديگر خيلي مشكل است. چون سرازيري بزرگي است. چون بچه سوپر دولوكس است، پدر هم 80 ساله! اصلا با هم پيوند و پر توقع! اينجا كه رسيد خيلي گاز مي‌خواهد. خدا اينجا خيلي گاز داده. فرموده: آقا زاده! (إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً) (اسراء /23) اگر پدرت پير شد، مادرت پير شد يا هر دو پير شدند. تو هم سوپر دولوكس شدي… خدا در اينجا حسابی مایه گذاشته چون سرازیری سختي است گاز حسابی مي‌خواهد، ترمز او و گاز اين به خاطر اين است كه يك نظام عادلانه تربیتی ایجاد شود. تربیت صحیح اين است كه نظام عادلانه باشد. يعني تنها را كند كند، كندها را تند. قدر مادر را داشته باشيم، در آستانه تولد حضرت زهرا(س) بحث را مي‌شنويد، يكي از مشخصات زهرا اين بود كه: وقتي مي‌رفت سر سجاده نور از سجاده‌اش به آسمان مي‌رفت. فرشته‌ها مي‌گفتند: زهرا سر نماز است. بياييم مثل زهرا باشيم. اگر دخترانمان مثل دختران عربی و شرقی باشند پوچ هستند. زن اگر مثل زهرا بود مثل زنهای دزفول، 165 تا موشك هم در شهرشان بيفتد ديوانه نمي‌شوند. و زن اگر غربي و شرقي بود مثل آن مي‌شود كه شهيد مطهري مي‌گويد، مي‌گفت: در آمريكا زن از شوهرش طلاق مي‌گيرد. وقتي مي‌پرسي چرا؟ مي‌گويد: شوهرم وقتي آب ميخورد گلويش صدا مي‌دهد! مگر شوهر چند ثانيه آب مي‌خورد؟ وقتي زن پوچ شد به يك صداي قورت طلاق مي‌گيرد. وقتي زن در خط زهرا قرار گرفت 165 تا موشك هم در شهرش بيفتد مقاوم است. اگر مي‌خواهيد زنان و دخترانمان بيمه شوند بايد مسلمان بشوند و مسلمانتر شوند. قدر خودمان را داشته باشيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1307
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست