نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1368
1- مقايسه خانه دل با خانه گِل 2- نظافت روزانه، هفتگي و سالانه در امور مادي و معنوي 3- توجه به عيبهاي خود، زمينه اصلاح عيوب 4- خانه تکاني دل، مايه آرامش خود و ديگران 5- مراعات ديگران و خانواده، در خانه تکاني دل 6- محاسبه اعمال هر روز، پيش از خوابيدن 7- درمان قلب مريض براي رسيدن به قلب منيب و سليم 8- حضرت زهرا(س)، عطيهي الهي به رسول خدا
موضوع: خانه تکاني دلها در ايام شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها
تاريخ پخش: 22/12/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
عزيزاني كه پاي تلويزيون هستند، بحث را شب جمعهاي ميبينند كه در آستانهي شهادت حضرت زهرا هستيم. البته برای حضرت زهرا را دو تاریخ شهادت گفتند. چرا حضرت زهرا دو تا شهادت دارد، فاطميهي اول و فاطميهي دوم. «سبعين» يعني هفتاد روز پس از رحلت پیامبر(ص) یا «تسعين» يعني نود روز! در روایات كلمهاي است كه هم به «سبعين» ميخورد و هم به «تسعين».
بعضي از علما فاطميهي اول را عزاداري ميكنند، بعضي فاطميهي دوم را. شهادت رسمي در كشور ما یکی بيشتر نيست. در آستانهي عيد نوروز هم هستيم. که وقت خانه تكاني است. ديشب دو عزيزي در ستاد نماز آمدند و راجع به خانه تكاني حرفهايي زدند، من خيلي خوشم آمد حرفها را نوشتم و بين خانه تكاني معنوي و خانه تكاني مادي بيست نكته است. از خانه تكاني بگويم كه در آستانهي نوروز هستيم و بعد هم راجع به حضرت زهرا صحبت كنيم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
1- مقايسه خانه دل با خانه گِل
موضوع، خانهي دل و خانهي گِل. در خانه تكاني، حساسيت هست كه در عيد خانهتكاني كنند. هرچه مادی هست فتوكپياش هم است. يعني اگر هجرت مادی هست كه از شهري به شهري و از كشوري به كشوري هجرت ميكنند، مهاجرت ميكنيم. قرآن ميگويد: از عيبهاي خودت هم هجرت كن. (وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ) (مدثر/5) رُجز يعني پليدي. يعني از پليديها هجرت كن.
اگر رزق مادي هست، خوراك. رزق معنوي هم هست، «اللهم ارزقني حج بيتك الحرام» حج هم يك رزق است. علم هم يك رزق است. روزي فقط اين نيست كه وارد معده ميشود. آن فكر خوبي هم كه وارد مغز ميشود آن هم روزي است. من چند سال پيش يك وقتي اين بحث را داشتم. لباس ظاهري اگر داريم كه (وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ) (مدثر/4) لباس معنوي هم داريم. «و لباس التقوي» رزق مادي، رزق معنوي. لباس مادي، لباس معنوي. حالا امروز بحث شبيه اين است. خانه تكاني دل، خانه تكاني گل.
2- نظافت روزانه، هفتگي و سالانه در امور مادي و معنوي
خانه يك نظافتي هرروز دارد. مثل اينكه آدم دستي روي تلويزيون ميكشد. استكان و نعلبكي ميشويد. یکی روزانه است. گاهي هفتگي ميشويد. مثل اينكه شيلنگ ميگيرد درخت را آب بدهد. هفتهاي است. گاهي هم سالانه ميشود كه قالي ميتكاند. پس همينطور كه نظافت مادي روزانه داريم و هفتهاي داريم و سالانه، دل هم بايد خانهتكاني شود. يك عبادت روزانه داريم، رابطه با خدا. يك عبادت هفتگي داريم، نماز جمعه. يك عبادت سالانه داريم شب قدر. يعني همينطور كه نظافت خانه روزانه و هفتهاي و سالانه، پاكي و تطهير دل هم برنامهي روزانه نماز، هفتهاي جمعه، سالانه شب قدر.
در نظافت هم ميشوييم و هم ميچينيم. اول فرش و پتو و هرچه آلوده هست، ميشوييم و بعد از شستن چيدن است. در معنوي هم گفتند، اول تخليه يعني عيبهايت را خالي كن. خودت را از عيب خالي كن. بعد تحليه! يعني هم بايد عيب را برطرف كرد و هم بايد صفات انساني را….
كسي خانهاش را ميشويد كه ميفهمد خانهاش كثيف است، يعني احساس ميكند اين فرش آلوده است، ميشويد. كسي هم به فكر خودسازي ميافتد كه احساس كند عيب دارد. آخر بعضيها ميگويند: ما عيب نداريم. راحت دروغ ميگويد. ولي نميداند كه دروغگويي بد است. راحت غيبت ميكند ولي توجه ندارد كه غيبت بد است. ما اگر اين فرش را توجه نداشته باشيم كثيف است نميشوييم. توجه ميكنيم كثيف است، ميشوييم. كساني به فكر تقوا و تعليم و تربيت و خودسازي خودشان هستند كه عيب هايشان را بفهمند. چرا من حسود هستم؟ او دارد، ميگويم: «الْحَمْدُ لِلَّه»! چرا نيش ميزنيم؟ آدمهاي حسود تا ميبينند يك نفر دارد، از كجا آورده است؟ اينها دزدي است. چون نميتواند تحمل كند كه فلاني يك وضع خوبي دارد، فوري ميگويد: برو بابا، كلاهبرداري كردند، اختلاس كردند. آیا اگر كسي ماشين و خانهاش خوب است، شما ميگويي دزد است؟ نميشود بگويي.
3- توجه به عيبهاي خود، زمينه اصلاح عيوب
شما حجابت كامل است. حالا اگر يك دختري و خانمي را ديدي، بد حجاب است. كم حجاب است. اين حجابش يك نقصي دارد. شما ميتواني به او بيدين بگويي؟ نميشود به اينها بيدين گفت. متدين هستند. حالا يك عيبي دارد، با يك عيب كه نميشود بيدين گفت. اگر يك كسي صورتش را تيغ ميزند، ریشش را ميتراشد، نميشود گفت: بيدين. ميگوييم: آقا در اصلاحش يك نقصي دارد. ولي نميشود گفت: بيدين. اشكال ما اين است كه گاهي وقتها عيب ظاهري را میبینیم. يك لك به عمامهي من باشد، ميفهمم. همه هم تذكر ميدهند. اما هزار تا عيب در قلب من است توجه به اين عيبها نميكنيم. و لذا حديث داريم. هركس را كه خدا دوستش دارد، يادش ميدهد كه تو اين عيبها را داري، برطرف كن. حديث است، علامت اينكه خدا يك نفر را دوست دارد، اين است كه به او ميگويد: تو اين عيبها را داري، سعي كن عيبهايت برطرف شود. من به او سلام نميكنم، خوب اين يك عيب است ديگر سلام كن. نه آخر من بزرگتر هستم. من خانم بزرگ هستم. من مادر شوهر هستم. من مادر عروس هستم. خيلي خوب هركس ميخواهي باش. اما پيغمبر كه نيستي. تازه پيغمبر به بچهها سلام ميكرد. اين سلام كردن عيبش است. او بايد اول ديدن من بيايد. عيب است؟ او بايد ديدن من بيايد. تو ديدن او برو! خدا هيچوقت به پيغمبر نگفت: به مردم بگو تو بيا حاليت كنم!! پيغمبر ميگفت: يا تو به خانهي ما بيا. يا ما به خانهي تو ميآييم. (إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ في ضَلالٍ مُبينٍ) (سبأ/24) یکی از من، يا شما صاف میرود و دیگری، يا كج میرود، بنشينيم گفتگو كنيم. كوتاه بياييد. او بايد خانهي ما بيايد. او بايد از ما عذرخواهي كند. او بايد سلام كند. جامعهي ما مريض است. ببخشيد! بعضي خواص هم اخيراً مريض شدند. حالا اينجا اسم ببرم غيبت است. يك دانه درشتي نامه زد كه اين دست خط است. شما نامهي دست خط آوردي؟ برو تايپ كن بياور. اين تكبر است. بابا نامه رسمي و دولتي نيست كه من تايپ كنم. يك تقاضايي كردم، يك نفر ديگر را يك نامه دادند، حجتالاسلام و المسلمين آقاي فلان. چرا مردم ادب ندارند؟ خوب من غير از حجتالاسلام و المسلمين دكتر هم هستم. دكترش را اين زير ننوشته است. برو هروقت مؤدب شدي بيا. اينها بيماري نيست، اينها سرطان است. بيماري نيست، سرطان اخلاقي است.
من بارها اين را گفتم. اجازه بدهيد باز هم بگويم. ميدانيد دويست، سيصد ميليارد تومان پول در نهضت سواد آموزي آتش ميگيرد. براي اينكه اين خانم بزرگ که سواد نداشت، حاضر نشد كنار عروسش بنشیند، درس بخواند. من پيش عروسم درس بخوانم! ميگوييم نه نخوان! ما يك معلم ميگيريم بيايد درس به تو بدهد. آنوقت اين معلمي كه از بيرون ميگيريم، دويست، سيصد ميليارد تومان بايد بدهيم. ما اخلاقمان اينطور است. من يكبار با اين پيراهن عروسی رفتم، دو بار بروم؟ آقا ببخشيد باطل شد. ما مشكل اخلاقي داريم. اين خانه تكاني دل خيلي مهم است. فرش را ميفهميم عيب دارد ولي عيبهايي را كه خودمان داريم نميفهميم عيب داريم. يك عيبي كه خيليها دارند، من هم دارم. هروقت با مردم حرف ميزنم حواسم جمع است. احوال شما، خوب چه خبر؟ قشنگ دو ساعت، سه ساعت اختلاط ميكنيم. تا ميخواهيم نماز بخوانيم، سه دقيقه، «اللَّهُ أَكْبَر» حواس ما پرت ميشود! سه دقيقه با خدا حواس ما پرت است. ده ساعت با غير خدا حواسمان را جمع ميكنيم اين بيماري است.
تا حالا كسي گفته كه آقاي قرائتي دعا كن سر نماز حواسم جمع باشد؟ ميگويد: آقاي قرائتي دعا كن يك بچه دارم خدا شفايش بدهد. البته خدا بچه را هم شفا بدهد. ولي آن شفاي بچه را ميفهميم اينكه چرا در عمرت دو ركعت نماز با توجه نخواندي؟ اين مهم است.
چرا وقتي يك كسي نعمت دارد، نميگويد «الْحَمْدُ لِلَّه»؟ ميگويد: دزدي كرده است. از كجا ميداني؟ خانه تكاني!
4- خانه تکاني دل، مايه آرامش خود و ديگران
از نظافت خانه، هم خودمان لذت ميبريم هم ديگران. خانهتكاني كه شد، وقتي خستگي برطرف ميشود، آدم خانهاش تميز ميشود و هم خودش، هم هركس وارد خانه ميشود. اگر عيبمان را برطرف كنيم، هم خودمان خوشحال ميشويم و هم هركس با ما برخورد ميكند. ميگويد: چه آدم پاكي، چه آدم صافي.
براي نظافت خانه بايد در و پنجرهها را بست. چون گرد و خاك از اين پنجرهها بيرون ميآيد. پنجرهي دل ما هم گوش است. اين حرف را شنيدي؟ غيبت ميشنوي، مثلاً فلاني را دوست داري. غيبتش را که ميشنوي، چهارده درجه، ده درجه ميشود. يك نفر ديگر يك غيبت ميكند، نه درجه ميشود. پنج نفر غيبت ميكنند، علاقهي آن مسلمان از دلت ميرود. دروازهي اتاق را ميبنديم خاك نيايد. دروازهي دل هم چشم و گوش است.
خانه تكاني ربطي به مساحت خانه ندارد. چه خانهي كوچك، چه خانهي بزرگ، خانه تكاني ميخواهد، خودسازي هم كاري ندارد كه بچه يا بزرگ، پدربزرگ يا مادر بزرگ باشی. نظافت هرچيزي با چيزي است. شما هيچوقت تلويزيونت را با آب و صابون نميشويي، با سنگ پا! تلويزيون را با كهنه پاك ميكني. هر عیبی هم دوايي دارد. دواي اين عیب اين است كه رابطهات را با دوست بد قطع کنی! شما وقتي تلفنت را به اين ميدهي، او با تو تماس ميگيرد، بايد از اول، اصلاً تلفنت را قطع كن. موبايلت را ديگر با خودت نبر. چون وقتي موبايل داري برايت اس ام اس ميآيد. در اس ام اس يك حرفهايي ميزند. دواي اين ارتباطات اين است كه انسان موبايلش را خاموش كند. تلويزيون را يكطور بايد پاك كرد. قالي را بايد با دسته بيل پاك كرد. قالي را دَمَر ميكنند، لگد و دسته بيل! حالا با دسته بيل سراغ تلويزيون بروي، خوب ميشكند. همينطور كه هر غباري و هر آلودگي را به نحوي، هر عيبي را هم به كسي….
كسي بخل دارد. دوايش خمس و زكات و انفاق است. كسي غافل است، دوايش تذکر است. در حديث داريم: «ظُهُورَكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُم» (وسايل الشيعه/ج10/ص313) كمرهاي شما از گناه پر شده است. خوب چطور بار گناهي كه روي كمر من است؟ ميگويد: «فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُم» كسي كه گناهكار است، دواي گناهكار اين است كه سجدههايش را طول بدهد. «بِطُولِ سُجُودِكُم» كسي كه سر به خاك بگذارد، «سُبْحَانَ اللَّه» «سُبْحَانَ اللَّه» سجدهاش را طول بدهد، آن سجدهي طولاني بار گناه را كم ميكند. امام ميفرمايد: بار گناه دوايش طول سجده است.
5- مراعات ديگران و خانواده، در خانه تکاني دل
در نظافت خانه بايد سعي كنيم چيزي شكسته نشود، در تطهير دل هم بايد سعي كنيم صدمه وارد نشود. چون بعضيها ميخواهند خودسازي كنند مثلاً ذكري، وردي، دعايي، چيزي ميخوانند، مثل مردهايي كه روضه ميروند و زنشان در خانه ميترسد. تنها است. يا نميدانم مرد از اين دعا به آن دعا ميرود. از اين مسجد به آن مسجد ميرود، به قدري اين مرد مذهبي ميشود كه ديگر زن و بچه را رها ميكند. مواظب باشيم در شستشوي خانه چيزي نشكند، مواظب باشيم در عبادت …
يا اينقدر درس ميخواند كه رنگش همينطور زرد، از سلامتي ميافتد از بس درس خوانده است. چه كسي گفته تو اينقدر درس بخواني كه رنگت زرد شود و اينطور شود. در تطهير خانه سعي میكنيد شيشه نشكند. در تطهير دل هم سعي كنيد، سلامتيمان را از دست ندهيم. در خانه تكاني مواظب باشيد، غبار خانهي شما به خانهي همسايهها نرود. در خودسازي هم مزاحم ديگران نباشيد.
يكجايي عزاداري نكنيد كه راهبندان شود. يكجايي روضهخواني نكنيد كه كوچه بند بيايد. يك جوري قرآن نخوانيد كه همسايهها از خواب بيدار شوند. شما فقط اذان را حق داري با صداي بلند بخواني. غير از اذان كس ديگر حق ندارد بلندگويش را روشن كند. در خانه تكاني، غبارت خانهي همسايه نرود، در عبادت و تحصيل و تعليم هم مزاحم ديگران نشوي.
اگر كسي خانهاش را نتكاند و كثيف باشد، نزد ما بيارزش است. در نظافت دل هم اگر كسي كينهاي باشد، عقدهاي باشد، حسود باشد، بخيل باشد، ترسو باشد، يعني همينطور كه خانهي كثيف افراد را متنفر ميكند، عيبها هم آدمها را متنفر ميكند.
نظافت هميشه خوب است، منتهي وقتي مهمان ميآيد بهتر است. خودسازي هم هميشه خوب است، منتهي در جواني بهتر است. يك شعري است ميگويند: «در جواني پاك بودن شيوهي پيغمبري است» خانه تكاني هميشه خوب است، منتهي وقتي مهمان ميآيد، مهمتر است. خودسازي هم هميشه خوب است، منتهي در جواني بهتر است.
گاهي يك تخريب و يك آلودگي انسان را وادار به يك بازنگري كلي ميكند. يك حادثهاي رخ ميدهد، مثلاً يك جايي خراب ميشود، بنا ميآوريم بسازد، بعد ميگويد: نه بابا اين… يا يك دندانت مشكل دارد، پيش دندان پزشك ميروي، ميگويد: نه آقا آن دندان كنارياش هم هست. آن هم هست، آن هم هست. اي بابا! يعني گاهي وقتها آدم از يك چيز جزئي به كلي ميرسد. در عيبهاي معنوي هم همينطور است. انسان گاهي وقتها يك فكري ميكند، كه مثلاً نه آقا شما برو پيش مرجع تقليدت، فكر ميكني… بعضي حاجيهايي كه مكه ميآيند، فقط خمس كفنشان را ميدهند. لباس احرامي! تو بررسي كن چقدر داري؟ يك اصلاح كلي بايد بكنيم.
در نظافت خانه انسانها كمك همديگر ميكنند. در خودسازي هم بايد افراد عاقل، عالم، مشورت و كمك هم كنند.
6- محاسبه اعمال هر روز، پيش از خوابيدن
اگر ما روزانه خانه تكاني كنيم خاكها جمع نميشود، آلودگيها زياد نميشود. اگر هر شبي كه ميخوابيم حديث داريم، هر شبي كه ميخواهي بخوابي، يك نگاه كن كه از صبح تا حالا چه كردي؟ امروز صبح ساعت هفت، هشت، نه! يك نگاهي كن اگر خلافي كردي، بگو: خدايا معذرت ميخواهم. اگر شب به شب يك تكاني به خودت دادي، اين گناهها انبار نميشود. اگر آدم هر روز يك جارو برقي به خانهاش بكشد، يك جارو دستي اين خاكروبهها جمع نميشود.
در خانه تكاني گاهي اشياي گمشده پيدا ميشود. در خودسازي هم گاهي چشمههاي حكمت روي آدم باز ميشود. ميگويد: چرا من براي خدا كار نميكنم؟ چرا براي مردم كار ميكنم؟ چرا هدفم به جاي رضاي خدا، رضاي مردم است؟ بعد وقتي ميرود رضاي خدا را جلب كند، ميگويد: نه، من ديگر براي مردم كار نميكنم، هدف من خدا است. من براي خدا غذا پختم. حالا شوهر من قدرداني بكند يا نكند. من براي خدا مهماني كردم، حالا فاميل شوهر خوششان آمد يا بدشان آمد، اگر با خدا معامله كند، رواياتي داريم كه اگر چهل روز براي خدا كار كنيد، خداوند يك چيزهايي، گنجي، در شما به وجود ميآورد. يعني چشمههاي حكمت از قلب بر زبان جاري ميشود. يكبار ديگر ميگويم. در خانه تكاني، گاهي آدم يك گمشدهاي را پيدا ميكند، اوه… النگوي من پيدا شد. چقدر گشتم دنبالش! در خانه تكاني گاهي يك چيزي پيدا ميشود. در خودسازي هم شما اول ميگويي: من آلوده هستم. چرا آلودهام؟ دائم دلم ميخواهد، اين راضي باشد، او راضي باشد. حالا به جاي اينكه اين و آن را راضي كنيم، من براي خدا كار ميكنم. ميروي براي خدا كار كني، ميگويد: اگر چهل روز كارهايت براي خدا بود، خداوند چشمههاي حكمت را از قلبت به زبانت جاري ميكند. يعني يك گمشدهاي پيدا ميشود. چاهي حفاري ميشود.
در خانه تكاني اشياي ظريف را توجه داريم كه نشكند و با دقت! در تربيت هم افرادي ظريف هستند. بعضي آدمها اگر دو بار، سه بار يك چيزي بگويي، ميبُرَد. بايد مواظب باشيم، بچه را چقدر نصيحت كنيم؟ پنج دقيقه، دو دقيقه، يك ساعت كه تحمل موعظه شنيدن ندارد. همينطور كه در خانه تكاني چيزهاي ظريف را حواست جمع است، در تعليم و تربيت و خودسازي هم آدمهاي ظريف را بايد مواظب باشيم.
نگو: پا شو تو كه تجديد شدي! پاشو تو كه نمره نياوردي! پاشو تو كه گوشت را سوزاندي. هي نيش ميزند. خوب اين ميبرد. حديث داريم سرزنش پشت سر هم، طرف قيچي ميشود.
خانه تكاني زمان ميخواهد، خودسازي هم زمان ميخواهد. گاهي چند روز يك زن خانه را ميتكاند، بايد مدتها انسان با خودش كلنجار برود تا اين، آقا اين خانم وسواسي است. وسواسي يك بيماري است. يك بار نميشود وسواس را كم كند. ذره ذره كم كند.
ميگويد: من صبح براي نماز صبح حال ندارم، بيدار شوم. خوب اين نماز صبح قضا شدن يك عيب است، يك نقص است، يك گناه است. ساعت كوك كنيم. نيم ساعت زودتر بخوابيم. به هر حال بايد تمرين كنيم تا ما اين عيب را از خودمان برطرف كنيم. خوب حالا اينها بس است.
7- درمان قلب مريض براي رسيدن به قلب منيب و سليم
اميدوارم كه همينطور كه فرشها را تكان ميدهيم، خانهمان را تكان میدهيم. دلمان را هم تكان بدهيم. كينهي كسي در دل ما نباشد. در قرآن سه تا قلب داريم. يك قلب سليم داريم. (إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ) (شعرا/89) قلب سالم يعني قلب پاك، نه كينه دارند. نه عقده دارند. نه تكبر دارد. نه حسود است. نه بخيل است. يك قلب را ميگويد: (وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ) (ق/33) قلب سليم در قرآن هست، قلب منيب هم هست. قلب مريض هم هست. قلب مريض هم شما نميدانيد. (في قُلُوبِهِمْ مَرَض) (بقره/10) سه تا قلب داريم. قلب سليم، قلب منيب، قلب مريض!
شما الآن در آرايش آشپزخانه، در آرايش اتاق، اگر در خانه دخترت آرايش نكند، خانه را زيبا نكند، ميگويي: خانم ببين جاي تو اينجا نيست، اينجا است. همينطور كه به ظاهر خانه دقت ميكنيم، به ظاهر نماز هم دقت كنيم.
من چند روز پيش يك جايي صحبت ميكردم، كه نمازتان را درست كنيد. نماز ميخواند ولي غلط ميخواند. شما اگر گفتي: «عالم» اينطور كه من ميگويم، «عالم» يعني سواد دارد. اما اگر گفتي «آلم»، يعني مرض دارد. «اللهم صل» يعني درود بفرست. «اللهم سل» با «سين»، يعني خدايا او را بكش. مثل شماره تلفن است. شماره 21 يك استان است، 31، 41 يك استان ديگر است. مثل آمپول است. آمپول در رگ خوب ميكند، در گوشت درد ميآيد. مثل سوييچ ماشين است كه كم و زياد شود قفل باز نميشود. نماز را بايد درست كنيم. حرفهايم را كه زدم يك نفر بلند شد، گفت: آدم تحصيل كردهاي هم بود. منتهي همه به او خنديدند، جلسه هم جلسهي فرهيختگان بود. منتهي خوب او بلند شد گفت: آقا خدا كه ميداند ما چه ميخواهيم بگوييم، حالا شما آخوندها گير ميدهيد، سين بگو، صاد بگو! خدا كه ميداند. اصل دل است كه دارد با خدا حرف ميزند. اين عبارتها مهم نيست. به او گفتم: من اگر چاي را در آفتابه كنم بدهم ميخوري؟ اصل چاي است، از آفتابه بخور! همه جلسه خنديدند. ما بايد هم پوستمان خوب باشد و هم مغزمان. شما پوست تخمه را بكاري سبز نميشود. مغز تخمه را هم بكاري، سبز نميشود. هم بايد باطن خوب باشد. به بعضيها ميگويي: خانم تو كه باطنت خوب است، ظاهرت را هم خوب كن. میگوید: اصل باطن است. هم اصل باطن است، هم اصل ظاهر است. ظاهر و باطن بايد هردو خوب باشد. هم كميت، هم كيفيت. كميت بايد خوب باشد، زياد باشد. (واذكروا الله كثيرا) زياد باشد. كيفيت هم ميگويد: (في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) (مؤمنون/2)
چون در آستانهي شهادت حضرت زهرا هستيم، يك جمله هم راجع به حضرت زهرا بگويم.
ما راهمان راه استدلال است. در قرآن چقدر گفته (قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُم)(بقره/111) استدلال، دليل بياور. بيخودي تعصب نداشته باش. دليل بياور. بعد از دليل و معجزه، آخرين مرحله مباهله است. كه بياييد با هم نفرين كنيم. هر نفريني گيرا شد، معلوم ميشود نفرين كننده راهش حق است. با مسيحيها بنا شد كه پيغمبر نفرين كند. بنا شد كه مسيحيها نيروهايشان را بياورند، پيغمبر هم نيروهايش را بياورد، با هم نفرين كنند. شما كه با استدلال قانع نشديد. با معجزه هم قانع نشديد. ببينيم چه كسي نفسش گيرا است. اين را مباهله ميگويند. پيغمبر وقتي ميخواست مباهله كند، زهرا را با خودش برد. يعني چه؟ يعني پيغمبر دعا كند با آمين زهرا، تكليف يكسره شود. زهرا كسي است كه دعاي پيغمبر با آمين او مستجاب ميشود. اين خيلي مسألهي مهمي است.
8- حضرت زهرا(س)، عطيهي الهي به رسول خدا
دربارهي حضرت زهرا چند مسأله هست. آيهاي كه همه شما حفظ هستيد. (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) (كوثر/1) در اينكه كوثر چيه، 26 تا حدس زدند. كوثر علم است. (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ) يعني علم زياد به تو دادم. كوثر يعني خير زياد. (إِنَّا أَعْطَيْنا) يعني ما امت تو را گسترش داديم. صدها ميليون نفر هم بعداً مسلمان ميشود. 26 مصداق را براي كوثر نقل كردند. اما در همه 26 تا يكي درست است. از كجا ميگوييد مراد از کوثر زهرا است. براي اينكه آخر آيه ميگويد: (إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ) (كوثر/3) دشمنت بيعقبه است. اين معلوم ميشود يك كسي به پيغمبر گفته بيعقبه هستي. تو كه پسر نداري. چون پيغمبر يكي، دو تا پسر داشت، در دو، سه سالگي مردند. پسرهاي پيغمبر مردند. از پيغمبر يك دختر مانده بود، زهرا(س). در عرب هم ميگفتند: دختر جزء آدم حساب نميشود. بنابراين پسر كه نداشت. دختر هم جزء انسان نيست. ميميرد و خاموش ميشود. ابتر است. ابتر يعني عقبه ندارد. ميگويد: (إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ) ما به تو كوثر داديم. آخرش ميگويد: دشمنت بيعقبه است. (إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتر) دشمنت، بيعقبه است. معلوم ميشود كوثر زهرا است. از جملهي بعد، آدم ميفهمد جملهِ قبل… آخر گاهي وقتها يك كلمه، يك كلمه دیگر را معنا ميكند. مثلاً شما ميگويي: شير ديدم. خوب شير ديدم، چند معنا دارد. اما اگر گفتي در حمام شير ديدم، معلوم ميشود يك آدم شجاع را ديدي. چون شير جنگل در حمام نميآيد. آدم بگويد: در حمام شير ديدم، اين پيداست يك مرد شجاعي است كه شما ميگويي: شير ديدم. اما اگر بگويي: شير چايي، كلمهي چاي شير را هم معنا ميكند، كه اين شير خوردني بوده است. آخر سوره كه ميگويد: دشمنت ابتر است. كلمهي دشمنت ابتر است، پيداست يك…
جالب اين است كه باقي انبياء، خودشان از خودشان دفاع ميكردند. مثلاً به پيغمبر ميگفتند: (إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَة) (اعراف/66) تو سفيه هستي، خل هستي. از خودش دفاع ميكرد، (لَيْسَ بىِ سَفَاهَة) (اعراف/67) نخير من خل نيستم. به پيغمبر ديگر گفتند: (إِنَّا لَنَراكَ في ضَلال) (اعراف/60) منحرف هستي. فرمود: (لَيْسَ بىِ ضَلَالَة) (اعراف/61) نخير من منحرف نيستم. به پيغمبر ما هرچه ميگفتند پيغمبر از خودش دفاع نميكرد. خدا از پيغمبر دفاع ميكند. به پيغمبر گفتند: مجنون، آيه نازل شد، تو مجنون نيستي. كاهن، تو كاهن نيستي. شاعر، (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْر) (يس/69) ابتر، (إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْترُ) به انبياي ديگر كه نيش ميزدند، خود پيغمبر از خودش دفاع ميكرد. ولي تمام نيشهايي كه به پيغمبر ما زدند، ساحر، شاعر، كاهن، ميگفتند: (يُعَلِّمُهُ بَشَر) (نحل/103) يك آدمي است پشت پرده اين حرفها را به پيغمبر ياد ميدهد. خدا ميگويد: (الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ) (الرحمن/1 و2) خداي رحمان معلمش است. نه يك بشر، انبياي ديگر از خودشان دفاع ميكردند. پيغمبر اسلام، خدا از او دفاع ميكرد آن هم چطور.
از كوثر چند چيز ميفهميم. يكي ميفهميم نسل پيغمبر تا آخر تاريخ هست. چون اگر قطع شود كه دشمنان درست گفتند. دشمنان گفتند: نسل پيغمبر قطع ميشود. (ابتر) يعني نسلش قطع شده است. خدا ميگويد: دشمنت ابتر است، يعني نسل پيغمبر قطع نميشود. از اين جمله معلوم ميشود نسل پيغمبر تا آخر تاريخ هست.
از اين معلوم ميشود كه دشمن پيغمبر تا آخر نابود است. چون اگر دشمنان پيغمبر موفق شوند كه خدا گفته: ابتر است. شما بي عقبه هستيد. اين يك وعدهاي است كه خدا داده است. كه دشمن ما سرنگون ميشود. حالا اسرائيل هر كاري ميخواهد بكند، بكند. اسرائيل ابتر ميشود. آمريكا ابتر ميشود. تمام طرحهايي كه براي امام كشيدند، همه ابتر شد. شاه ميگفت: يك نفر نبايد عكس امام را داشته باشد. اگر در يك خانه عكس امام را ميديدند، صاحبخانه را ميگرفتند. هيچ مرجع تقليدي به اندازهي امام عكسش چاپ نشد. روي دويست توماني، روي پانصد توماني، روي هزار توماني، روي دو هزار توماني، روي پنج هزار توماني، شاه گفت: هيچكس عكسش را چاپ نكند. خدا گفت: حالا كه تو ميگويي: هيچكس، بيش از هر آيت الله العظمايي عكسش چاپ شود. با خدا كه نميشود كشتي گرفت.
زليخا درها را بست هيچكس نفهمد. همه دنيا فهميدند. با خدا كشتي نگيريد. قرآن وعده داده دشمنان اسلام ابتر هستند. چقدر پول خرج كردند؟ چقدر پول خرج كردند كه جمهوري اسلامي را بشكنند؟ نشد… الآن رئيس جمهور آمريكا هر رئيس جمهوري را خواسته باشد احضار كند دو بعد از نصف شب به اين شيوخ عرب بگويد: فلان دقيقه بايد آمريكا باشيد. فوري حاضر ميشوند. تنها استخوان در گلوي آمريكا جمهوري اسلامي است. به همين خاطر هم هي ميگويند: بايد نسل ايراني را كم كرد. اولاد كم در بعضي كشورهاي ديگر هم تبليغ شد. براي كشورهاي ديگر دو تا طرح آوردند كه مردم بچهدار نشوند. براي جمهوري اسلامي هجده طرح پياده كردند كه نسل ايران كم شود. آنوقت ايرانيها متأسفانه بعضيهايشان مشكل اعتقادي دارند. ميگوييم: آقا يك بچه كم است. من يك بچه را نميتوانم اداره كنم. آنوقت سه تا بچه را چطور اداره كنم؟ يعني خدايا من اگر يكي داشته باشم، تو قدرت داري. اگر سه تا داشته باشم، تو قدرت نداري. اين معنايش اين است كه ايمان به خدا ما ضعيف است. آنوقت متوجه نيستيم كه اگر خدا بخواهد حال ما را بگيرد، اين بچه به يك مشكلاتي ميرسد كه پول پنج بچه را خرج او ميكنيم. ولي اگر گوش به حرف خدا ميداديم، پنج بچه هم داشتيم خدا به سلامتي همه را… يك بچههايي يك مشكلاتي دارند كه پول پنج بچه خرجش ميشود. اين به خاطر اين است كه خدا ميگويد: تو بندگيات را بكن. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد: «إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً» شما كم بوديد. (فَكَثَّرَكُم) (اعراف/86) آمار شما را بالا برديم. خدا منت ميگذارد كه آمار مسلمانها زياد است. تو در مقابل خدا ميگويي اولاد كمتر.
به تربيتش نميرسيم. دروغ! دروغ! دروغ! يك آمار علمي يك استاد دانشگاه بياورد، ما خدمتش برسيم. كه بگويد كه آقا آمار گرفتيم كساني كه دو تا بچه دارند، تربيتشان بيش از كساني است كه چهار تا دارند. آدمهايي هستند يازده بچه دارند، يازده تا گل هستند. من سراغ دارم زني را كه هجده بچه زاييده همه هم خوب هستند. آدمي هم داريم كه يك بچه دارد، جانور است. هيچ دليل علمي نداريم كه كسي كه بچهاش كم است، به تربيتش ميرسد. كوثر، خدا منت ميگذارد به پيغمبر كه من به تو خير زياد دادم. اولاد خوب كوثر است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در سوره مدثر، کدام هجرت مطرح شده است؟
1) هجرت برای جهاد
2) هجرت از بلاد کفر
3) هجرت از ناپاکی ها و پلیدی ها
2- آیه 24 سوره سبأ، به کدام شیوه ی دعوت پیامبر اشاره دارد؟
1) گفتگو در شرایط برابر
2) مباهله در برابر مردم
3) نفی عقاید کفار و و مشرکان
3- بر اساس روایات، چه کاری بار گناهان را سبک می کند؟
1) طولانی شدن قیام نماز
2) طولانی شدن رکوع
3) طولانی شدن سجده
4- در روایات، برای محاسبه اعمال خود، چه زمانی سفارش شده است؟
1) هر شب پیش از خواب
2) هر هفته روزهای جمعه
3) هر سال، شب قدر
5- سوره کوثر به چه امری دلالت دارد؟
1) بقای نسل پیامبر تا قیامت
2) از بین رفتن نسل دشمنان پیامبر
3) هر دو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1368