نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1382
1- خدمات پيامبران الهي به مردم 2- تلاش بشر براي آبادي زمين 3- خدمت، حتي در تنگدستي و تنگنا 4- دوري از مقابله به مثل با برادران ديني 5- خدمت به كافران نيازمند از طريق زكات 6- نقش نيت در گسترش نيكيها 7- خدمت ويژه به والدين 8- خدمت بدون خفت و خواري
موضوع: خدمت به مردم
تاريخ پخش: 07/06/92
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
جلسهي امروز راجع به خدمت است. چون يكي از شعارهاي شهيد رجايي كه سالگردش است، اين بود كه ميگفتند: دولت خدمتگزار.
1- خدمات پيامبران الهي به مردم
من ديشب نشستم سر نخهاي خدمت را پيدا كردم. بحث قشنگي است. قابل سيدي و تكثير هم در همهجا هست. اولين خادم، خود انبياء بهترين خدمتكار براي مردم بودند. (آتُوني زُبَرَ الْحَديد) (كهف/96) ذوالقرنين براي مردم سد ساخت. «وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى» (بقره/60) حضرت موسي براي مردم آب به وجود آورد. (تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتا) (يونس/87) موسي و هارون مسألهي مسكن مردم را حل كرد. (اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا) (هود/37) نوح براي مردم كشتي ساخت. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. (وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَديدَ) (سبأ/10) حضرت داود زره ساخت. همه پيغمبران ما كار ميكردند.
يكي از مشكلات مملكت ما اين است كه فارغالتحصيلانش كار بلد نيستند. ميگويد: ليسانس هستم، ولي كار بلد نيست. كار كردن عيب نيست. شهيد رجايي كار ميكرد، حتي الآن شريكش هنوز هست. شريك شهيد رجايي ميگفت: جوان بوديم در بازار تهران استكان نعلبكي ميخريديم، و در كوچههاي تهران با همديگر ميفروختيم. شريكي، يك سال كار كرديم و هشت هزار تومان سود داشتيم. بنا بود دو تا چهار تومانش كنيم، شهيد رجايي گفت: نه، تو فعلاً عيالوارتر هستي، بيشتر بچه داري، شش تا كن، تو دو تومان به من بده. البته دو تومان… سي و چهار سال است انقلاب شده، ده سال آن طرف، مثلاً دو هزار تومان چهل سال پيش، پنجاه سال پيش، با دو هزار تومان ميشد يك قطعه زمين در تهران خريد. حالا با بيست ميليون هم نميشود خريد. ولي رجايي مرد بود. خدمت يك ارزش است.
يك فرهنگ غلطي در ما آمده، كه غصه ميشود شغلش چيه؟ بيچاره كارگر است. چنان آهي ميكشيم كه بيچاره كارگر است، مثل اينكه ميخواهيم او را فحش بدهيم. وقتي كمونيستها اول انقلاب هي كارگر كارگر ميكردند، امام فرمود: خدا هم كارگر است. روايت نقل شده پيغمبر دست كارگر را ميبوسيد.
چند وقت پيش يك كسي آمد دست من را ببوسد. گفتم: تو از پيغمبر هم بالاتر هستي. گفت: چطور؟ آقاي قرائتي اين حرفها را نزن! گفتم: آخر پيغمبر دست كارگر را بوسيد. تو دست بيكار را هم بوسيدي… (خنده حضار) البته حضرت عباسي من بيكار نيستم. يعني من فكر نميكنم هيچ معلم و هيچ دانشجويي به اندازهي من كار كند. من ديروز هفت سخنراني داشتم. نگو پولت ميدهند. شش تايش مجاني بوده است. دروغ هم نميگوييم.
امام باقر بيل دست گرفته بود اطراف مدينه كار ميكرد. يك كسي گفت: بروم نصيحتش كنم. رفت گفت: آقا اگر اين رقم كه جان ميكني و عرق ميريزي عزرائيل برسد، چه ميكني؟ گفت: در بهترين حالت هستم. بهترين حال اين است كه مشغول كار باشم.
منتهي نكتههايي كه ميخواهم در اين جلسه بگويم اين است.
موضوع بحث: خدمت. تناسبش را هم ميتوانيم بگوييم: به مناسبت دولت خدمتگزار رجايي. ديگران هم كه بعد آمدند اين شعار را حفظ كردند. خدمت، حتي در حال: 1- نماز… حضرت امير در نماز بود كه انگشترش را داد. خدمت حتي در حال طواف، آن ولي خدا طواف ميكرد، ديد يك كسي كارش دارد، طوافش را قطع كرد. خدمت در حال اعتكاف، رفته سه روز در مسجد بماند، اگر كسي بيرون مسجد كارش دارد، اعتكافش را بشكند، پيغمبر نماز ميخواند، يك مرتبه وسط نماز به قول رانندهها گازش را گرفت و تندش كرد. گفتند: يا رسول الله چرا تند خواندي وسط نماز؟ فرمود: يك بچهاي جيغ زد، فهميدم كه بچه از مادرش جدا شده، من نمازم را سريع خواندم كه مادر برود بچهاش را بردارد. يعني…
2- تلاش بشر براي آبادي زمين
خدمت حتي به جماد، (أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْض) (هود/61) زمين جماد است. ميگويد: شما را از خاك درست كردم. ميگويد: (وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها)خدا شما را از خاك به وجود آورد، مواد غذايي خاك است كه گندم و برنج ميشود. سيب زميني و سبزي ميشود. همين مواد غذايي خاك تبديل به يك غذا ميشود و ما ميشويم. يا معنايش اين است. يا از خاك يعني نسل ما از خاك بود. پدرمان… و هردو معنا درست است. بعد ميگويد: (وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها) ميخواهم روي زمين كار بكنيد.
خدمت حتي در حال نياز، اهل بيت خودشان گرسنه بودند وقت افطار، تا رفتند افطار كنند، ديدند در را ميزنند، يتيم، مسكين، اسير، با آب افطار كردند. خودشان نياز داشتند. قرآن ميگويد: (يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ) (حشر/9) اينطور نيست كه حالا چون اين پيراهن تنگ است، بدهيم فقير بپوشد. چون غذا زياد است به همسايهها بدهيم. خدمت حتي در حال نياز.
خدمت حتي بدون مزد، موسي و خضر وارد روستايي شدند، گرسنه بودند، نان خواستند. هيچكس به اينها نان نداد. قرآن بخوانم. (اسْتَطْعَما أَهْلَها) (كهف/77) از اهل روستا طلب طعام كردند. (فأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما) ضيافت نكردند، يك تكه نان به پيغمبر بدهند. اما ديدند يك ديواري كج است، گفت: بيا بنايي كنيم. البته اينجا بين دو پيغمبر تفاوت بود. خضر بنايي شروع كرد و موسي كنار ايستاد. گفت: تأمين اعتبار نشده است. پول نيست، (لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً)(كهف/77) اگر هم ميخواهي يك اجري، آخر مفت، من كه نيستم. بعضيها يك كاري كه هست ميكنند، منتظر تأمين اعتبار نيستند. بعضيها تا پول به آنها ندهي، پايشان را از روي مار برنميدارند. و لذا ضميرهاي داستان موسي و خضر همه ضمير تثنيه است، جفت است. (ركبا، استطعما، دخلا قرية)همه جفت جفت است. به بنايي كه ميرسد نميگويد: «فاقاما» ميگويد: (فاقام) پيداست موسي رفت كنار ايستاد. گفت: پول ميخواهم. اگر گفتي: پول بده كار كنم، موسوي هستي. اگر گفتي: كار كه هست انجام ميدهم. پول بود بود، نبود، نبود. خضري هستي! و موسيها بايد در خيابانها عقب خضر بدوند يك چيزي ياد بگيرند. خواهش كنند، (هَلْ أَتَّبِعُك) اجازه ميدهي عقبت راه بيفتم؟ (عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً)(كهف/66)(مِمَّا عُلِّمْتَ) يك تكه از چيزهايي كه بلد هستي، نه اينكه علمت را به ما بدهي. گوشهاي از علمت را به ما بده. (هَلْ أَتَّبِعُك)
3- خدمت، حتي در تنگدستي و تنگنا
خدمت حتي در تنگنا! قرآن ميفرمايد كه: در حال (فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ) (آلعمران/134) در حال سخت. در جنگ احد بعضي بدنشان سوراخ سوراخ شد. پيغمبر فرمود: شما كه بدنتان سوراخ سوراخ شده يكبار ديگر ميخواهيم جنگ برويم. قرآن ميگويد: با اينكه زخمي بودند دوباره با زخم جبهه رفتند. (مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْح) (آلعمران/172) قَرح يعني… بعد از آنكه… قَرح يعني جراحت. بعد از آنكه بدنشان تير خورده بود، به قول ما شمشير خورده بود، باز هم (اسْتَجيبُوا) پيغمبر گفت بيا، آمدم. ما در انقلاب خودمان هم داشتيم، مثلاً مجروح بود ميآمد دو سه روز در بيمارستان ميخوابيد، هنوز خوب نشده باز جبهه ميرفت.
خدمت حتي به كسي كه بد كرده است. بد كرده تو به او خوبي كن. مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْر(صحيفه سجاديه/ص92) در مكارم الاخلاق داريم. خدايا او پشت سر من بد گفت. من خوب بگويم؟ مَنِ اغْتَابَنِي غيبت مرا كرده، إِلَى حُسْنِ الذِّكْر من خوبياش را ميگويم. تَصِلُ مَنْ قَطَعَك (مكارمالاخلاق/ص435) او با تو قطع رابطه كرده، تو… او به تو سلام نميكند، تو به او سلام كن. او ديدن شما نيامد، شما برو. خدمت و محبت حتي به كسي كه… (وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَة ِالسَّيِّئَة)(رعد/22) سيئه او را با حسنه دفع كن. (ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن)(فصلت/34) مقابله به مثل نكن.
4- دوري از مقابله به مثل با برادران ديني
بله با بيگانهها برخورد كن. اگر گفتند: ابتر، بگو: (إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ) (كوثر/3) اگر گفتي: خل هستي. بگو:(أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاء)(بقره/13) خودش خل است. اما اگر در يك وادي هستي، حتي دست دراز كرد براي ضربه، قرآن ميگويد: چون برادرت است، او را ببخش. (لَئِنْ بَسَطْت) (مائده/28) (بَسَطْت) يعني باز كنيد. (يَدَكَ) دستت را، (لِتَقْتُلَني) حضرت آدم دو تا بچه داشت. هابيل و قابيل، يكي از اين بچهها دست بالا كرد، ديگري را بكشد. گفت: تو اگر دست بالا كني و مرا بكشي، (ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ)(مائده/28) يعني يكجا بايد اگر سيلي هم خورديد، قورتش بدهيد. با غريبهها ميشود گفت: خودتي! اما اگر پدر يا مادر سيلي زد، كه نبايد بزند، حالا زد و كلمهاي را هم گفت، اما شما حق نداري با پدر و مادر برخورد كني. (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا) (بقره/83) با مردم (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان) (نحل/90) با مردم عدل و احسان، عدل يعني مقابله به مثل ميشود كرد. عدل، عدالت، تو گفتي احمق، خودت هستي. خودت خل هستي. اما اگر پدر به بچهاش گفت: احمق، ميشود گفت: خودتي؟ نميشود گفت. (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا) خدا اينجا عدل را قيچي كرده است. اما نسبت به باقي مردم (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان). خدمت حتي به كساني كه بد كردند.
خدمت حتي به غير مسلمان، قرآن ميگويد… شما هم كمك كنيد. (وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ)(ضحي/10) سائل را رد نكن. نميگويد: «و اما السائل المؤمن» من حرم امام رضا ميروم ميگويم: يا امام رضا… ببينيد، لقبي به خودم نميدهم تو بگويي دروغ ميگويي. بگويم: مؤمن هستم. قرآن ميگويد: مؤمن كسي است كه وقتي آيات قرآن را شنيد، دلش بلرزد. (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ)فقط مؤمن كساني هستند كه (الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم) (انفال/2) يعني صداي اذان را شنيد، بلرزد. كدام يك از ما پشت ميز صداي اذان را كه ميشنويم ميلرزيم؟ كشور ما صداي اذان بلند ميشود مردم ميلرزند؟ اين صدايي است. معلوم ميشود ما باقي داريم تا به آن درجه برسيم. (وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيمانا) (انفال/2) علامت مؤمن اين است كه هر آيهاي را كه ميشنود ايمانش زياد ميشود. اينطور است؟ ما خيلي باقي داريم تا به آنجايي كه بايد باشيم برسيم.
5- خدمت به كافران نيازمند از طريق زكات
حتي زكات كه ميگيريد بخشي از زكات را بدهيد به كساني كه ولو دين ندارند. يكبار حضرت ابراهيم به ديندارها دعا كرد، خدا مچش را گرفت. گفت: چرا اينطور دعا ميكني؟ به بيدينها هم دعا كن. گفت: (وَ ارْزُقْ)، (وَ ارْزُقْ)امر است. يعني خدا رزق بدهد. (وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ) (بقره/126)خدايا رزق بده (مَنْ آمَنَ). فرمود: اين چه دعايي بود كردي؟ حالا اگر كافر بشود رزقش را ندهم؟ (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)من كافر هم باشد به او ميدهم بخورد. من اين دعا را قبول ندارم كه… بعضيها ميگويند: پروردگارا كساني را كه در اين مسجد نماز خواندند، بيامرز. خوب خوش انصاف، بگو هركس هرجا نماز خوانده است. حتي بعضيها ميگويند: خدايا، آرزومندان را قسمت كن. حالا شما ميروي كربلا، مشهد، مكه، مدينه، خدايا آرزومندان، خوب آنهايي كه آرزو ندارند چه؟ ميميرند؟ اين رقمي بايد دعا كرد: خدايا آرزومندان را قسمت كن، آنهايي را هم كه آرزو ندارند، توفيقشان بده هدايت شوند، كه آنها هم آرزومند بشوند.
6- نقش نيت در گسترش نيكيها
من بارها اين را گفتم، باز هم ميگويم كه «إِنْ شاءَ اللَّه» اين جا بيفتد. هركدام كار زير ميلياردي كرديد خسارت است. كار بايد ميلياردي باشد. يعني اگر يك پول كمي هم در صندوق كميته امداد ميريزي فقط براي سلامتي خودت نباشد. چون سلامتي خود فرد است. براي سلامتي خانواده، خانوادگي ميشود. براي سلامتي منطقه، منطقهاي ميشود. براي دفع بلا از همه موجودات، از همهي موجودات… آنوقت ميلياردي شدي. يعني ماهيها، نهنگها هم در دريا به كشتيها نخورند بدنشان زخم شود. دفع بلا از همه موجودات. مهم نيست يك ريال باشد، يا يك ميليون، از همان يك ريال شما نيتت را، ما نيتمان بايد ميلياردي باشد. در دعاي مكارمالاخلاق ميگويد: اللهم وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ. (2) اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي (صحيفه/ص92) خدايا اين نيت مرا وفور قرار بده. يعني نيت من ميلياردي باشد. من كه اين را يادداشت كردم، نبايد يادداشت كنم كه در تلويزيون يا در منبر بگويم. بايد بگويم يادداشت ميكنم براي بشريت. وقتي نيت من بشريت بود، بعد هم فتوكپياش را پخش ميكنم. اصلاً همهي بحثهايم را در سيدي ميكنم و پخش ميكنم. چرا من براي شما بگويم؟ خوب شما صد نفر، دويست نفر هستيد، من هم يك نفر. چرا يك نفر براي دويست نفر؟ اشكال دارد كه اين يادداشتها پخش شود؟ شما در نماز نميگويي: السلام علينا و علي ايرانيها، و علي سفيد پوستها، و علي زنها، مردها، عرب، عجم، شرقي، غربي، بچه، بزرگ، ميگويد: «وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين» تمام بندگان شايستهي خدا. گذشته، شامل گذشته هم شود. الآن شامل الآن هم شود. آينده، شامل آينده هم شود. اين دعاي ميلياردي است. شما در نماز حق نداري بگويي: «سمع الله لحمدي». بايد بگويي: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ». «من حمده» يعني چه؟ يعني هركس در طول تاريخ حمد خدا را كرده، از جن و انس و فرشته و حال و آينده، «سمع الله لمن حمده» اين را ميگويند ميلياردي. «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ» همهي فقيرها… كُل كُل، زير ميلياردي كار نكنيد. نگو دختر من شوهر پيدا كند. حتي نگو همه دخترها. اللهم اغن كل انسان بحلالك عن حرامك خدايا همهي انسانها را با حلال خود سير كن كه نياز به حرام پيدا نكنند. حتي جوك هم ميخواهد بگويد، جوك حلال بگويد. ميشود ما ميلياردي شويم. تا حالا خواب بوديم، غافل بوديم كه ميلياردي فكر كنيم. فقط بايد نيتمان را باز كنيم. قفل خودمان را باز كنيم، باز ميشود. حتي به غير مسلمان.
7- خدمت ويژه به والدين
راجع به بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناًحديث داريم بَرّاً أَوْ فَاجِرا(كافي/ج2/ص636) پدر و مادر را احترام كن، چه خوب، چه بد. حتي قبل از درخواست، ممكن است بگويي: از من نخواسته. نخواسته باشد. به خصوص پدر و مادر را اجازه ندهيد بگويند: به من پول بده. شما وقتي ميروي يك پولي بگذار در جيب مادرت، در جيب پدرت. نگو: خوب مادر اگر پول خواستي به من بگو. خوب او عارش ميشود. شما بچه بودي، صد بار به مادرت ميگفتي: گرسنه هستم. تشنه هستم. صد بار به مادرت دستور دادي. مادرت خجالت ميكشد به شما بگويد: به من پول بده. چون خجالت ميكشد…
ما چند تا اَعوذُ داريم. يكي اين است. امام ميگويد: خدايا پناه ميبرم پير شوم، بيپول شوم، نياز داشته باشم، به پسرم بگويم: پول بده، خجالت بكشم. اين پيداست بلا است كه امام ميگويد: اعوذ پناه ميبرم به اينجا كشيده نشوم، كه من پول خواسته باشم و او هم بگويد: اگر خواستي به من بگو. قبل از طلب، در مكارم الاخلاق هم داريم كه خدايا، و قبل ضلاله بالرشاد نگذار من منحرف شوم بعد مچم را بگيري. نگذار غرق شوم بعد نجاتم بدهي. اصلاً غرق نشوم.
8- خدمت بدون خفت و خواري
خدمت بدون استخفاف، داريمقضاء حاجة المؤمن من غير استخفافٍپول ميدهيم خوارش نكنيم. آخر گاهي وقتها ما يك افطاري ميدهيم، چهار فقير هم ميآيند. منتهي به يك فقير ميگوييم: كفشها را جفت كن. به يكي ميگوييم: تو پاي سماور برو. شما هم ظرفها را بشوي. بله يك بشقاب پلو به او ميدهيم اما از او نوكري ميكشيم.
طلبهي جواني بودم، در مدرسه نشسته بودم، يك تاجر خيلي خوشتيپ با يك كيف سامسونت آمد، طلبهاي؟ گفتم: بله. يك پنج توماني داد. خوب پنج تومان چهل سال پيش هم ارزش داشت. شايد بيش از چهل سال بود. پنجاه سال پيش بود. اول طلبگيام بود. اين پنج تومان را بگير و يك سوره براي پدر من بخوان. خيلي به من برخورد! من هم گفتم: ببخشيد، شما هم اين ده تومان را بگير و يك سوره براي مادر من بخوان. (خنده حضار) گفت: من قرآن بلد نيستم. گفتم: «قُلْ هُوَ اللَّه» كه بلد هستي. من يك ربع وسط قرآن را ميخوانم، شما هم يك ربع «قُلْ هُوَ اللَّه» بخوان. مگر من قرآن خوان پدرت هستم؟
يكجاي ديگر افطاري رفتيم. بعد از افطار اين جزوههاي قرآن را كه در فاتحهها ميدهند آوردند. گفتند: آقايان براي صاحبخانه، صاحب سفره ختم قرآن است. گفتم: من براي قرآن خواندن… قرآن خواندن كمال است، شرف است، اما اينكه تو با پلو مرا قرآن خوان پدرت ميكني قبول نميكنم. حديث داريم: اخْدُمْ أَخَاك (بحارالانوار/ج71/ص178) به برادرت خدمت كن. اما فَإِنِ اسْتَخْدَمَكَ فَلااگر او خواست تو را به نوكري بكشد، زير بار نرو. من حاضر هستم دست شما را ببوسم. اما اگر ديدم شما چنين ميكني، (خنده حضار)
يك منبري ميگفت: روي منبر روضه ميخواندم، همه مردم گريه ميكردند. يكي پاي منبر همينطور نگاه ميكرد. ديدم همه، اصلاً اين با اين نگاه كردنش حواس مرا پرست ميكند. من هم همينطور كه همه گريه ميكردند سرشان پايين بود به اين گفتم: (خنده حضار) گفتم: تو هم يك اظهار علاقه كن… گفت: نميخواهم.
مردم زير بار زور نميروند. حتي معلم به بچهاش بگويد: نخند! اين بچه سر كلاس ميگويد: اِ اِ… پخ.. (خنده حضار) بدتر ميشود. خندهاش گرفته بگذار بخندد. يعني خيلي از چيزها امر و نهي و بخشنامهاي نيست، دلي است. بايد با دل امر و نهي كرد.
در مديريتهايي كه در دانشگاه هست، اصول و سرفصلهايي دارد من ديدم. يك جاهايي خيلي مهم و يا غافل شده، يا خيلي كمرنگ رد شدند. آن چيزي كه باعث اطاعت ميشود محبت است. خدا در قرآن ميگويد: (وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك)(آلعمران/159) اگر تو را دوست نميداشتند دور تو جمع نميشدند. مگر امام با بخشنامه مردم را جبهه فرستاد؟ مگر بسيج با بخشنامه درست شد. جهاد سازندگي با بخشنامه درست شد. سپاه با بخشنامه درست شد. نهضت سواد آموزي با بخشنامه درست شد. مردم با بخشنامه جبهه رفتند. ما هرچه از محبت كم كنيم، به بخشنامه اضافه كنيم، فلج هستيم.
خدمت حتي به خنده، حديث داريم ايمان به خدا و پيغمبر ندارد كسي كه مؤمني به او مراجعه ميكند، لااقل اگر نميتواند يك لبخندي به او بزن. با لبخند به او بگو نميشود. حتي داريم خدمت، بِشَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ (وسايلالشيعه/ج10/ص147) گاهي وقتها خودت هم نميتواني خدمت كني، از ديگران كمك كن، اين هم ميشود.
قرآن ميگويد: (وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ)(ماعون/3) يك آيه هم داريم:(و لا يحاضون) حَضَّ با «ح» و «ض» يعني خودت پول نداري ديگران را تحريك كن. ممكن است من پول نداشته باشم. اما صحبت ميكنم ديگران هم گوش ميدهند. ماه رجب يك دعايي است كه دستشان را به ريششان ميگيرند و چنين ميكنند. يك كسي ريش نداشت، ريش بغلي را گرفت و چنين كرد. (خنده حضار) به هر حال شما ممكن است خودت نتواني، اما ميشود از ديگران كمك گرفت.
هفتصد مسجد در جادهها ساخته شده است. خيليها فكر ميكنند قرائتي ساخته است. با اينكه من يك آجر هم روي… من و شاه عباس يكطور هستيم. نه شاه عباس كاروانسرا ساخت و نه قرائتي مسجد. ما پزش را داديم. مثل گنبد. گنبد را يك ركعت نماز هم رويش نميخوانند. نماز را آن زير ميخوانند. منتهي گنبد پز ميدهد. من و شاه عباس پز ميدهيم. ولي خوب آن هم بياثر نيست. بالاخره گفتنها، تلفنها، بياثر نيست.
يك كسي ترياكي شد گفتند: چطور ترياكي شدي؟ گفت: امان از رفيق بد. بعد يك خرده فكر كرد گفت: زغال خوب هم بياثر نيست. حالا بالاخره تبليغات بياثر نبوده اما ما نبوديم. راستش را ميخواهيد ما نبوديم. گاهي بايد ديگران را تشويق كرد. (وَ لا يَحُضُّ)، (وَ لا يَحاضون) تو كه آبرو داري، تلفنت كار ميكند.
در خدمت سه اصل بايد عملي شود. 1- لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاث (وسايلالشيعه/ج16/ص315) يعني اگر ميخواهيد خدمت شما، خدمت خوبي باشد، سه اصل در آن باشد. 1- بِاسْتِصْغَارِهَا، بِاسْتِكْتَامِهَا، بِتَعْجِيلِهَا يعني خدمتتان را زود انجام دهيد. لفت ندهيد. سريع انجام بدهيد. يكي هم بزرگ ندان. جهازيهاش را من جور كردم. من به او وام دادم. كار خودت را بزرگ ندان.
امام سجاد(ع) در دعاي مكارمالاخلاق ميگويد: خدايا طوري كن، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِيعني خيرم را قليل بشمارم. وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي(صحيفه سجاديه/ص92) اگرچه خير من زياد است، اما خودم خيرم را… مثل امام، امام خيلي با عظمت بود امام ميگفت: به من رهبر نگوييد، به من خدمتگزار بگوييد. اين علماي قديم كه مينوشتند الاحقر با اينكه اعلم بودند، ولي با اينكه اعلم بودند، امضا ميكردند احقر، يعني خودشان… البته الآن بعضيها اداي آنها را درميآورند. من آنهايي را كه ادا درميآورند نميگويم. آنهايي را كه وارستگاني را كه واقعاً وقتي ميگويد: الاحقر، خودش، خودش را بزرگ نميداند. و بعضيها هم الاحقر را علامت الاعظم ميدانند. و لذا اگر به آنها احقر بگويي، ميگويد: ننهات احقر است. بابات احقر است! جد و آبادت احقر است! ميگوييم: خودت نوشتي، ميگويد: شوخي كردم. بعضي از بزرگان ما واقعاً خودشان را نميديدند.
نقل شد آيتالله ميرزا جواد آقاي تهراني، از علماي درجه يك مشهد همه يادداشتهايش را در آب ريخت و گفت: اينها قابل چاپ نيست. واقعاً خودش را نميديد. گفت: روي قبر من سنگ نگذاريد. روي قبر من خاكي خاكي باشد. واقعاً خودش را نميديد. آيت الله مشكيني يك رساله نوشت. چاپخانه فرستاد و فرمود: برگردانيد بگوييد: خمير كنند. گفتند: آقا شما مجتهد هستي. هزارها شاگرد داشتي. رسالهي عمليه، فرمود: بدهيد حذف كنند. آقاي مشكيني، ميرزا جواد آقاي تهراني.
داشتيم آدمهايي را كه خودشان را نميديدند. امام را ديديد. يك مرتبه امام فرمود: خدا را شاهد ميگيرم دو ركعت نماز نخواندم كه به درد بخورد. فردايش سران مملكت گفتند: آقا شما رهبر هستي. مردم به عشق شما جبهه ميروند و جان ميدهند. آخر يعني چه كه شما ميگويي من دو ركعت…؟ گفت: به مردم دروغ بگويم؟ اينها نماز است كه ما ميخوانيم؟ اينها مثل انگورهاي پلاستيكي است كه شوفرهاي تاكسي كنار آينه آويزان ميكنند. آب ندارد. و چقدر خوب شد پيغمبر فرمود: صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي (بحارالانوار/ج82/ص279) نماز بخوانيد، آنطور كه ميبينيد من نماز ميخوانم. اگر ميگفت: «صَلُّوا كَصلاتي» خاك بر سر ما بود! ميگفت: نمازتان مثل من باشد. همه ميمانديم. نگفته: مثل من نماز بخوانيد. گفته: همينطور كه من، من چه ميكنم؟ نگاه كن هركار من ميكنم تو هم بكن. مثل اينكه به بچه بگويي: آقاجان، هروقت من دولا شدم، تو هم دولا شو. هروقت بلند شدم تو هم بلند شو. صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي يعني فيزيك من را ببينيد، دولا و راست شدن شما مثل من باشد. وگرنه اگر ميگفت: مثل من نماز بخوانيد كه ديگر هيچي! خودت بخوان… ما نميتوانيم.
كارتان را بزرگ ندانيد. اگر نگاه ما بزرگ باشد، كار را كوچك ميبينيم. شما اگر يك وسيلهاي باشد كه سوارش شويم و در آسمانها برويم، اول كرهي زمين كوچك ميشود، كوچك ميشود، كوچك ميشود، ميرويم بالا كرهي زمين اندازهي يك تخم مرغ ميشود. بعد ميبيني شش ميليارد آدم سر اين تخم مرغ با هم دعوايشان است. اگر برويم فضاي بالا اين را كوچك ميبيني. يعني اگر پولهاي بانك مركزي را ببينيم، قلك ما ديگر براي ما پول نيست. اينكه قلك پر شده و پر شده، چون پايين هستيم پر شديم. نگاه ما به پولهاي بانك مركزي بخورد، خجالت ميكشيم بگوييم: ما پول داريم. قرآن به همهي پروفسورهاي كرهي زمين ميگويد: همهي شما يك ذره سواد داريد. (وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً) (اسراء/85) يك ذره سواد داريد. اين دكتر و آيت الله و فوق ليسانس و كارشناسي ارشد و اينها مثل بچههايي هستند كه با قلكشان تكان ميخورند. وگرنه حالا صد تا كتاب و ليسانس سواد است؟ دويست تا كتاب و فوق ليسانس سواد است؟ سيصد تا آيت الله شدن سواد است؟ خدا به پيغمبرش ميگويد: ما فارغ التحصيل نداريم. (وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً)(طه/114) يعني فارغ التحصيل در اسلام نيست. اگر كار خير ميكنيد، 1- كار خيرتان را بزرگ نبينيد. اين يك مورد. 2- سريع انجام بدهيد. كامل هم بكنيد، ناقص نكنيد. ميگويند: كار را كسي كرد كه تمام كرد. كامل كنيد و ناقص انجام ندهيد.
خيلي خوب اين بحث خدمت بود ولي خيلي از حرفهايش را نگفتيم.
خدايا رجاييها، باهنرها، بهشتيها، مطهريها، اشرفيها، صدوقها، دستغيبها، طباطباييها، امرا، سرداران، بسيجيها، پاسدارها، همه كساني كه با خون خودشان خدمت كردند، جانبازان، اسرا، كه با جان خودشان خدمت كردند و آنهايي كه با فكر و قلم و بيان و هجرت و هركس به اين نظام و به حق در تاريخ خدمت كرده، همه را با آن خادمهايي كه با ابراهيم و اسماعيل بودند، (طَهِّرا بَيْتِي) (بقره/125) بلند شويد خدمتگزار مسجد الحرام شويم. مسجد را براي مردم عوام تطهير كنيد. (أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ)(بقره/125) خدايا همهي خدمتگزاران حق را با ابراهيم و اسماعيل و پيغمبر و اهل بيت محشور بفرما.
ما را نسبت به خدمات آنها خائن قرار نده. توفيق تكميل خدماتشان را به ما مرحمت بفرما. آنهايي را هم كه خدمت نميكنند، توفيق خدمت به آنها مرحمت بفرما. آنهايي را هم كه خدمت مردند خدماتشان را با ريا و عجب و غرور و گناه حبط و نابود نفرما. نسل ما را خادم دين و اسلام قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 87 سوره یونس به کدام خدمت حضرت موسی اشاره دارد؟
1) تأمین مسکن برای مردم
2) تأمین آب آشامیدنی برای مردم
3) آزادی از چنگال فرعون
2- از ماجرای اطعام اهل بیت علیهم السلام، کدام ویژگی خدمت برداشت می شود؟
1) خدمت در حال نیاز
2) خدمت به اهل ایمان
3) خدمت به دشمنان
3- آیه 22 سوره رعد به کدام دستور اخلاقی اشاره دارد؟
1) پاسخ کار خوب با کار خوب
2) پاسخ کار بد با کار بد
3) پاسخ کار بد با کار خوب
4- آیه سوم سوره ماعون بر چه امری تأکید دارد؟
1) اطعام نیازمندان
2) انفاق به یتیمان
3) تشویق دیگران به اطعام و انفاق
5- امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق از خدا چه می خواهد؟
1) سرعت در انجام خدمت
2) کوچک شمردن خدمت
3) بزرگ شمردن خدمت
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1382