نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1388
موضوع: خدمت به مردم (2)
تاريخ پخش: 78/10/04
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- خدمت بيمنت
«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ» (صحيفه سجاديه/دعاى 20) ماه رمضان امسال سر سفره امام سجاد(ع) دعاي مكارم الاخلاق را تفسير كرديم كه در آن نكاتي است. بخشي از آن نکات را که خداوند لطف كرده از طريق مطالعه به آن دست يافتهايم، خدمتتان عرض ميكنيم. در اين نكات آيات و رواياتي است كه بنده و دو سه نفر از دوستان بسيج ميشويم كه بدانيم اين جمله چه ميگويد؟ روايات و آيات آن را از كتابها درميآوريم و شرحي بر آن داريم. اما جمله امروز: «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ» امام سجاد(ع) ميفرمايد: ميخواهم به مردم خدمت بي منت كنم. و با تمام قوا به همه مردم بدون منت خير برسانم. نكاتي درباره خدمت به مردم:
الف) منت نگذاريد: قرآن ميفرمايد: (لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى) (بقره /264) صدقات خود را با منت و اذيت باطل نكنيد. من بودم كه نجاتش دادم، من بودم كه آبرويش را خريدم، چه به خودش بگويي يا به ديگران فرق نميكند هر دو منت است و کارت خراب ميشود. متاسفانه خدمت به مردم دارد كمرنگ ميشود. در پادگان به آن سرباز گفتند: چه كارهاي؟ گفت: هيچ كاره. به او گفتند: تو كه نانوايي وارد هستي، گفت: اگر بگويم ميتوانم، بايد پاي تنور بايستم ، ميگويم بي كار كه دو ساعت بيشتر پست ندهم.
2- از نشانههاي مؤمن سودرساني زياد به جامعه
حديث داريم: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع): «إِنَّ الْمُؤْمِنَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ» (كافي/ج2/ص239) خودش به سختي باشد و مردم از او در رفاه و راحتي باشند. ما ضد ارزش ميدانيم كه ما كار بكنيم ديگران بخورند ولي اسلام اين را ارزش ميداند. قرآن درباره خدمت به مردم ميفرمايد: (وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ) (مريم /31). عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: «فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ قَالَ نَفَّاعاً» (كافي/ج2/ص165) امام صادق(ع) فرمود: «مُبارَكاً» در اين آيه يعني: «نَفَّاعاً» يعني خيلي نفع به مردم ميرساند، مثل «بقال» که خيلي سبزي ميفروشد و «نجار»: خيلي نجاري ميكند.
سؤال: اگر ندارم كه نفع برسانم چه کار کنم؟ جواب: ميفرمايد (وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ) (ماعون /3) اگر داري خودت بده و اگر نداري ديگران را به كمك تشويق و ترغيب كن. و در جاي ديگر قرآن داريم: (وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ) (فجر /18) امام خميني(ره) پير مرد بود نميتوانست جبهه برود ولي آنجا را پر كرد، افرادي پول ندارند ولي واسطه شوند با تشويق کردن براي انجام كارهاي خير به دست ديگران واسطه شدند.
3- معلم نمونه
امسال معلمي نمونه شد و به او نشان لياقت دادند، علت را پرسيديم؟ گفتند: يك كليهاش را فروخته و خرج شاگردش كرده، و چون چند سالي هم اسير بوده زمان برگشت قطعه زميني به او دادند. زمين را هم فروخته خرج درمان كليهاش كرده. اينها انسانهاي با ارزش هستند.
4- داستاني از ذوالقرنين در اين زمينه
شخصي در قرآن است بنام ذوالقرنين که از اولياء خدا بود و به علم مهندسي وارد بود، مردم دور او را گرفتند كه دو قبيله مفسدي هستند بنام «يأجوج» و «مأجوج» که ما را اذيت ميکنند، گفت: من سدي براي شما در مقابل آنها ميسازم كه نتوانند آن را خراب و سوراخ كنند، شما خرده آهن بياوريد من آنها را ذوب كرده و با آن سد ميسازم. و ذوالقرنين به شرق و غرب ميرفت و مشكلات مهندسي مردم را حل ميكرد. هركس بخواهد، ميتواند حداقل يك مشكل را حل كند، فقط بايد دل بخواهد. در زمان راهپيمايي عليه طاغوت كه بعضي از شما يادتان نميآيد، ديدم شخصي مقداري پول خرد در بشقاب ريخته كنار يك دكه تلفن عمومي نشسته، اول فكر كرديم فقير است بعد متوجه شديم كه او پير است و پاهايش درد ميكند و نميتواند در راهپيمايي شركت كند ولي براي اين كه در كمك شريك باشد مقداري دو ريالي آورده كه هركدام از راهپيمايان خواستند تلفن بزنند معطل پول خرد نباشند. هركس به مقداري كه ميتواند به مردم خير برساند لازم نيست پولدار باشد، خرده فروشي كنار خيابان بساطي پهن کرده و ميفروخت مقداري هم دو ريالي در يك ظرف گذاشته بود هركس ميخواست تلفن بزند از آن استفاده ميكرد او هم توقعي نداشت. به يكي گفتند: شما چه كارهاي؟ گفت: پزشك، گفتند: شما ميتواني شبهاي جمعه بروي مسجد براي مراجعه افرادي كه بيمه نبوده و درآمدي هم ندارند و آنها معالجه کني.
5- تأثير متقابل ممانعت از خير در آخرت و دنيا
حديث: اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أَيُّمَا وَالٍ احْتَجَبَ عَنْ حَوَائِجِ النَّاسِ احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَنْ حَوَائِجِهِ وَ إِنْ أَخَذَ هَدِيَّةً كَانَ غُلُولًا وَ إِنْ أَخَذَ الرِّشْوَةَ فَهُوَ مُشْرِكٌ» (ثوابالاعمال/ص261) اگر يك مسئول مملكتي فردي را بگمارد تا نگذارد كه مردم به او مراجعه كنند، خداوند هم فرداي قيامت با او چنين برخورد خواهد كرد. بله گاهي فردي را ميگمارد براي نوبت و نظم در كار، اين خوب است ولي اگر مانع شود (اين شر است). حديث داريم که حضرت ميفرمايد: قَالَ الصَّادِقُ(ع): «مَنْ صَارَ إِلَى أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ فِي حَاجَةٍ أَوْ مُسَلِّماً فَحَجَبَهُ لَمْ يَزَلْ فِي لَعْنَةِ اللَّهِ إِلَى أَنْ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ» (إختصاص مفيد/ص31) كسي كه فردي براي برآوردن حاجات مؤمني به او مراجعه ميكند و او را رد كرده و جواب ندهد تا به لحظه مردن ملائكه به او لعنت ميكنند. نگو: آقاي قرائتي ما مدرسهاي هستيم هنوز وقت خدمت براي ما نرسيده. شما هم اگر درسي كه ميخوانيد براي خدمت بخوانيد درس خواندن شما هم عبادت است. يك وقت به اين نيت درس ميخوانيم كه اگر ديپلم يا ليسانس نداشته باشيم در جامعه كار نداريم و زندگي را نميتوانيم اداره كنيم و يك وقت به نيت تخصص و خدمت به مردم درس ميخوانيم، اين عبادت ميشود و اين تحصيل، خدمت است و اين آدم با اين نيت اگر باشد، قدمهايي را هم که در راه مكه و يا براي مسجد و براي مدرسه و دانشگاه برميدارد، عبادت است، حتي همان درس فيزيك و شيمي هم ميتواند عبادت باشد به شرطي که نيتتان خدمت باشد. نه براي پيدا كردن موقعيت در جامعه و نه براي رأي و وكيل و وزير شدن باشد. چون در اين صورت داري، فندق ميدهي كه گردو برگردد و به مرغ دانه ميدهي تا تخم مرغ برگردد. اين معامله است و براي خدا نيست، بايد از مردم انتظاري نداشته باشيد. سؤال: در بهشت هم رييس و مرؤوس هست؟ جواب: از اين حديث معلوم ميشود كه هست، پيامبر(ص) فرمود: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يُحَكِّمُهُمْ فِي جَنَّتِهِ قِيلَ يا رَسُولَ الله وَ مَنْ هؤلاء الذين يُحَكِّمُهُم الله فِي جَنَّتِهِ قَالَ مَنْ قَضَى لِمُؤْمِنٍ حَاجَةً بَيْنه وِ بينه» (مصادقةالاخوان/ص54) براي خداوند بندگاني در بهشت هستند كه حكومت ميكنند. سؤال شد: چه كساني هستند؟ فرمود: آنها كه خدمت به مردم كرده و نميگذارند ديگران بفهمند. بحث در آستانه شبهاي قدر پخش ميشود، اينكه علي(ع) به هنگام كمك به فقرا صورتش را ميپوشاند براي آن بود كه شكم فقير سير شود ولي بله قربان گو هم بار نيايد و خجالت هم نكشد، همراه او منت هم نباشد. حديث: شخصي به هنگام برگشت از سفر مكه خدمت امام صادق(ع) گزارش داد كه: يابن رسول الله من در اين سفر در هر منزلي گوسفندي را ذبح كرده و به همراهيان ميدادم تا بخورند. حضرت فرمود: شما آنها را ذليل كردهاي، تعجب كرد و گفت: چطور يابن رسول الله؟ من داشتم، دادم. فرمود: دفعه اول آنها احساس مهمان بودن كردهاند ولي دفعات بعد احساس خجالت داشتهاند كه چرا ندارند و ديگران بايد به آنها كمك كنند. لذا حديث داريم: اگر كسي خرج سفر شما را ميدهد با او مسافرت نكن. چون اگر خرج را داد من بايد منت كش و خدمتگزار او شوم، انسان به كسي كه بند شد ذليل ميشود. هفت تا حديث داريم كه در مسافرتي كه ديگران خرج شما را ميدهند شركت نكنيد چون ذليل ميشويد. حديث: خلق عيال خدا هستند و بهترين مردم كسي است كه به آنها خدمت كند. ميفرمايند: اگر كسي طواف خانه خدا كند (طواف مستحبي) خداوند 6 هزار ثواب به او داده و 6 هزار لغزش از او پوشاند و 6 هزار مقام در بهشت به او ميدهد، اما اگر خدمت به مردم كند از طواف بالاتر است. حضرت بعد تا ده مرتبه فرمود، و طواف وطواف و و و…
6- رابطه ولايت با امر خير
حديث: قَالَ الصَّادِقُ(ع): «يَا رِفَاعَةُ مَا آمَنَ بِاللَّهِ وَ لَا بِمُحَمَّدٍ وَ لَا بِعَلِيٍّ مَنْ إِذَا أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِي حَاجَةٍ لَمْ يَضْحَكْ فِي وَجْهِهِ فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ» (بحارالأنوار/ج72/ص176) به خدا و پيامبر و علي ايمان نياورده كسي كه مسلماني براي رفع مشكلي به او مراجعه كند و به روي او نخندد. بعد از خوش برخوردي اگر داري و ميتواني حاجت او را بر آورده كن كه: «فَإِنْ كَانَتْ حَاجَتُهُ عِنْدَهُ سَارَعَ إِلَى قَضَائِهَا»: اگر ميتواني و قدرت داري براي رفع مشكل، كار را با سرعت انجام بده. «وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ تَكَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ حَتَّى يَقْضِيَهَا لَهُ»: اگر نميتوان با درخواست از اين و آن تلاش كن. ممكن است براي يك مشكل، عذر داشته باشد ولي ميتواند از راههاي ديگر به او كمك كند، كوتاهي نكند. خودش براي همسري و وام دختر و پول ندارد ولي ميتواند دلالي خير از ديگران براي او كند. بعد فرمود: «فَإِذَا كَانَ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتُهُ فَلَا وَلَايَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ» پس اگر به خلاف آنچه گفتم، عمل كرد، يعني ميتوانست و خدمت نكرد ولايت و دوستي و ارتباط ما با او قطع ميشود. حديث: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» (كافي/ج2/ص163) اگر كسي كه به فكر حل مشكل مسلمانها نباشد مسلمان نيست. حديث: و كسي كه ناله و صداي مسلماني را بشنود و جواب ندهد مسلمان نيست. خدمت مختلف است: مالي، فرهنگي… طرف بي سواد است و كلاس نهضت سواد آموزي دور است او را به كلاس برساند، و براي بردن به نماز جمعه، هم همينطور يا باهم به ميدان تره بار برويم شما هم ميوه ارزانتر تهيه كن. برفهاي خانه شما را كه پير مرد هستي من پارو ميكنم، هر نوع خدمت كه مقدور باشد شايسته است.
7- آثار عدم انفاق در روز قيامت
حديث: اگر مسلماني براي كاري مراجعه كرد، توان دارد و كمك نكرد، دو برابر آن را در راهي خرج ميکند و براي کسي خرج ميکند که فحشش ميدهد، خداوند از آبرويش كم كرده و به ضررش تمام ميشود. حديث: قَالَ الصَّادِقُ(ع): «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ» (كافي/ج2/ص367) امكاناتي از قبيل ظرف، نردبان و ماشين… در اختيار دارد ولي منع ميكند از استفاده ديگران، روز قيامت رويش سياه و دستانش به گردنش غل ميشود و به او ميگويند: اين خائن است و به خدا و رسولش خيانت كرده. اينهمه امكانات از قبيل ظروف و خانه بزرگ داشت براي انجام كارهاي خير نظير جلسه عروسي در اختيار ديگران نگذاشت، خيلي مشكل است. هركسي هر خدمتي كه ميتواند بايد عرضه کند، يك پزشك، يك ورزشكار، و صاحب كتاب و يادداشت و مقاله و كامپيوتر و معلم قرآن بايد کارشان را به ديگران عرضه كنند. تعاون در كارها يعني هركس به هر مقداري كه ميتواند خيلي از مشكلات را حل ميكند و اين كه ميگويند: گراني، گراني چون بايد براي هر كاري پول داد. اگر تعاون باشد كارها سبك ميشود. در اطراف يك مسجد مثلاً به شعاع دو كيلومتر چقدر امكانات و شغل است از قبيل معلم و دكتر و مهندس و خانه بزرگ و جرثقيل، تصميم بگيرند هر شبي هر كس به هر مقدار كه ميتواند و توان دارد از تخصص و امكاناتش در راه خدا به مردم خدمت كند.
8- فوائد اجتماعي و اقتصادي نماز جماعت در مسجد
در مسجد حضور يافته و اعلام آمادگي كند همديگر را با تعادل امكانات كمك كنيم، با محوريت مسجد بخش مهمي از مشكلات مجاني حل ميشود. ما با هم قهر هستيم بعد هم ميگوييم: گراني. گير در خود ماست پشت به هم كردهايم ميگوييم: گراني است، نخواستيم حل شود. اگر تا گفته شد: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» همه به مسجد بيايند اتوماتيك حضور و غياب ميشود. بعد به همين وسيله از مشكلات و امكانات همديگر اطلاع پيدا ميكنيم. حال مسجدها خالي است طرف محتاج، كميته امداد، دفتر و دستك و تحقيق و بنياد 15 خرداد و بهزيستي و… شده است. ما شير چرب را، چربياش را ميگيريم و مثل شير خشك پنير ميكنيم بعد موقع خوردن، چربي و كره به آن اضافه ميكنيم، مثل ماست آب او را با كيسه ميگيريم موقع خوردن ميبينيم سفت است آب به آن اضافه ميكنيم. چون اجتماع و تعاون نيست، انواع و اقسام سازمانها را داير ميکنيم. باز هم عده زيادي از آنها كه احتياج دارند خجالت ميكشند که به آن مراكز مراجعه كنند. بايد روحاني مسجد و هيأت امناء روشنفكر و جوانها اقدام به كار و كمك كنند، اگر دبير فيزيك هفتهاي يك شب كلاس كمكي براي خانوادههاي كم درآمد گذاشت مشكل پيش نميآيد. و البته بر اثر اين تعاون و همكاري علاقهها زياد ميشود. در ايام انتخابات دبيري در شهري خود را كانديدا كرده بود، ديدند خربزه فروشي با وانت خربزه براي او تبليغات ميكند، علت را پرسيدند: گفت در ايام جنگ فرزند محصل من مشكل پيدا كرده و در خانه ماند و نتوانست درسش را ادامه دهد، اين معلم آمد و افتخاري براي فرزند من در خانه كلاس گذاشت و جبران كرد، حال من اگر وانت خربزه را هم بفروشم بايد خرج تبليغات او كنم تا به مجلس برود. عاطفه زياد ميشود. اگر پزشكي هفتهاي يك شب مسجد آمد بچههاي مسجد قربانش ميروند و اگر كسي چپ به دخترش نگاه كند مثل شير ميروند حمايت ميكنند، ميگويند: به دختر فلاني جسارت كردي پدرت را در ميآوريم. نگوييد: آقاي قرائتي اين حرفها ازخودت هست نه از قرآن است. قرآن ميفرمايد: (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ) (آلعمران /195) تو از مني و من از تو، همه از همديگر هستيم. در كل قرآن آيه از اين آسانتر نيست، شايد از اين آسانتر نباشد. اين شعر: بني آدم اعضاي يكديگرند… معناي همين آيه است و چيز جديدي نيست. خدمت به مردم، نعمت خداوند است پس از نعمت خداوند ملول، افسرده و دلگير نشويد. آه ديگه اين آمد! چرا ميگويي: آه؟ حديث: اگر فقيري آمد به نزد شما، در واقع آمده تا بار شما را براي قيامت به دوش بكشد از فرصت استفاده كن.
9- آثار اخروي رفع نياز مردم
حديث: قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع): «اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلُ إِلَى غَيْرِكُمْ» (اعلامالدين/ص298) حوائج مردم نعمتهاي خداست از آنها ملول نشويد. حديث: قَالَ الصَّادِقُ(ع): «مَنْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ كَانَ اللَّهُ فِي حَاجَتِهِ مَا كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ» (امالي طوسي/ص97) اگر در جهت رفع مشكل مردم باشيد خداوند هم در جهت رفع مشكل شماست. دو ساعت براي رفع مشكل مردم وقت گذاشتي خداوند دو ساعت تدبيرش را در جهت رفع مشكل شما قرار ميدهد. بنا بود بچه دار شوي و زن براي زايمانش چند صد هزار تومان خرج شود و چه مشكلاتي پيش بيايد اما چون دو ساعت وقت صرف كردي خداوند بچه سالم و زايمان آسان ميدهد. خلاصه پيچ بدهيم پيچ ميدهند، آسان بگيريم آسان ميگيرند.
10- آثار متقابل انفاق و بخلورزي
قرآن ميفرمايد: (إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها) (اسراء /7). خوبي كنيد خوبي ميبينيد و اگر بدي كنيد بدي ميبينيد. امام كاظم(ع): «إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُمْ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِمْ مَا قَدَرْتُمْ وَ إِلَّا لَمْ يُقْبَلْ مِنْكُمْ عَمَلٌ حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ تَلْحَقُوا بِنَا» (بحارالانوار/ج72/ص379) پايان نامه كار شما حل مشكل برادران شماست و الا عمل شما قبول نميشود. اگر مشكل مردم را حل نكني دو ليتر هم گريه كني اعمالت قبول نيست. افرادي خيلي مقدس و عابد هستند ولي مشكل گشا نيستند، در مقابل سيل زدگان، زلزله زدگان، او مشغول كار خويش است. حديث: اميرالمؤمنين(ع): «هركس مشكل مردم را حل كند خداوند نعمتهايي كه به او داده باقي ميگذارد، و الا نعمتها را از او ميگيرد». همه نوع كمكي كه مقدور باشد از مشكلات ديني، فرهنگي، علمي، كتابخانه و… کوتاهي نکنيد. البته باز رسيدگي به مشكل مردم به اين معنا نيست كه گدا پروري شود، فقيرهاي آبرودار منظور است. جملهاي بود ميخواستم درباره فخر بگويم ان شاء الله جلسه بعد. خدايا در ما سوز قرار بده، هر كس سوز داشته باشد خداوند يك چيزهايي به او ميدهد. خداوند به موسي گفت: ميداني چرا من از ميان مردم تو را پيامبر قرار دادم؟ براي اينكه در تو سوزي بود كه در ديگران نبود. ماشين داري و عدهاي پياده هستند، انسان حداقل دلش بسوزد اصلا برايش مهم نيست ميگويد: الحمد لله خوب شد ما اين ماشين را خريديم. اگر تا به خانه رسيدي، باران آمد، نگو: چه خوب شد ما رسيديم. دلت بسوزد پس مردم چي؟ خانم پشت موتور نشسته ميگوييم: چادر به لاي چرخ ميرود و ميافتد، ميگويد: ول کن ميافتد چشمهايش باز ميشود. چقدر بي غيرت و بي خيال! اگر ميخواهيد از علم خير ببينيد بايد در شما سوز باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1388