نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1403
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
«اللهم صل علی محمد و آل محمد» بینندگان عزیز بحث را در شب رحلت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) میبینند من یک مقداری راجع به حضرت زینب (سلام الله علیها) صحبت میکنم نه یعنی تاریخ حضرت زینب (سلام الله علیها) را بگویم مشکلی که الان زنان و دختران ما دارند چیه؟ م.. م… مشکلی که مردان ما دارند چیه؟ الان مشکل جامعه ما این است که زود میبُرند، مهمترین مشکل روحی و روانی نسل امروز و مهمترین مشکل این است که زود قیچی میشوند. یأس این مهمترین مشکل چیه؟ یأس، بریدن، انزوا و گوشهگیری، ترس و خفقان. یک حادثه کوچکی برای یک خانواده رخ میدهد، از چی شروع کند در را به هم میزند، حداقلاش گریه میکند، شام و نهار و صبحانه نمیخورد، مدرسه نمیرود، سرکار نمیرود، از خانه همسر بیرون میرود، زبانم لال ممکن است از خانه… برود خانه فامیل، تلفن را قطع میکند، نامه نمینویسد، سر یک چیز جزئی فوری قیچی میشوند، یعنی میشکنند.
شکست ناپذیری و مقاومت
درسی که زینب کبری (سلام الله علیها) به ما داد، هیچ چیزی او را نشکست. خیلی مهم است دو تا پسر داشت در کربلا شهید شدند، شکسته نشد، برادرش را شهید کردند، روبروی چشمهایش برادر دیگرش حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، جوانانی مثل علیاکبر بچه شیرخواره، هر حادثهای که دید شکسته نشد جسمش شکستها! جسماش شکست، اینکه شکسته نشد چی؟ روحشه (روحش است) این یعنی آن، آنی که الان تمام دکترهای روانشناس توش ماندند تمام کشورها توش ماندند، همه علما و همه اساتید حوزه توش ماندند. همینکه افراد زود میشکنند. حتی من را مرگم بده! چی؟ حتی بعضی زنهای مذهبی من در مکه دیدم با چشم خودم با همین دو تا چشم خانمی را که گفت خدایا کاش نمیآمدم مکه! من دیدم عجب! چه حادثهای رخ داده که این زن شکسته شد برید، مأیوس شد. گفتم خانم چه حادثهای رخ داده؟ گفت من مدتی است آسانسور زدم نمیآید پائین! یعنی اینقدر لطیف شده که سادهترین مسئله را تحمل نمیکند. گل پیراهنش، گل بشقابش، آن طوری که میخواهد نباشد، اعصابش خورد میشود، اعصابش خورد میشود، بخاطر اینکه مثلاً من گفتم پلوعدس این پلوماش آورد. من گفتم پپسی این کانادا خرید. من گفتم موکت سبز، رفته موکت قهوهای خریده. من گفتم نمیدانم برویم خانه مادرم این گفت برویم خانه مادرش. مادرم مادرش یعنی سر سادهترین مسئله دخترهای تحصیل کرده، دیپلمهها، فوق دیپلمهها، لیسانسها، حتی بعضی از دخترهایی که توی حوزه علمیه درس میخوانند میبینی سر یک مسئله جزئی زندگیشان تلخ میشود. ما طلبه داریم شکسته شده مثلاً سر یک مسئلهای حالا بنا بوده ببرنش (او را ببرند) مکه یک نمره کم آورده بنا بوده قاضی بشود توی امتحان مثلاً رأی نیاورده، کاندیدا شده، رأی نیاورده. اصلاً مثلاً خودش را کاندیدا میکند، رأی نمیآورد دیگر از آن شهر قهر میکند بابا شهر که اشکالی ندارد حالا تو صد تا رأی کم آوردی، چرا از شهر میروی بیرون. آدمهایی داریم وکیل، وزیر، سفیر، آخوند، کت شلواری، تحصیل کرده. مشکلی که امروز خیلیها بهش (به آن) گرفتار هستند این است که میشکنند. زینب کبری (علیها السلام) خانم نشکن بود.
وضعیت شام در زمان معاویه
حالا من میخواهم یک چند تا جمله بگویم اول برایتان بگویم شام کجاست، کوفه کجاست، شام پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) را ندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ندید از روز اول صدای اسلام را که شنید با سیمای معاویه دید آخر یک وقتی مثلاً آدم یک چیزهایی را میبیند بعد یک چیزهایی مثلاً سبزی را میبیند بعد بهار هم میبیند. پائیز هم میبیند، افرادی هستند از اول که متولد میشوند در پائیز به دنیا میآیند هر چه میبینند برگ زرد است. اصلاً اسلام شام با پائیز بود یعنی اسلام را در سیمای معاویه دیدند بعد هم یزید. این اسلام اینه و لذا یک خفقانی بود که هر چه معاویه میگفت کسی لب از لب تکان نمیداد. معاویه میخواست مردم را امتحان کند گفت یک روز چهارشنبه بگوئیم میخواهیم نماز جمعه بخوانیم ببینیم کسی جرأت میکند بگوید امروز جمعه نیست، چهارشنبه رفتند نماز جمعه خواندند و یک نفر جرأت نکرد بگوید امروز چهارشنبه است اینقدر وحشت. معاویه یک مشت لشکر داشت که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به یارانش میفرمود دوست دارم ده تای شما را بدهم یکی از علاقمندان به معاویه را بگیرم یعنی آنها علاقهشان به معاویه اینقدر بتون آرمه و سفت بود. در یک ماجرای قضاوت قاضی حکم داد که این شتر ماده مال فلانی است. صاحب شتر گفت بابا این شتر ماده نیست، نر است. معاویه گفت اگر قاضی حکومت من به نر گفت ماده یا به ماده گفت نر، کسی حق ندارد بگوید چیز دیگر یعنی به چهارشنبه بگوید جمعه به جمعه بگویند چهارشنبه به نر بگویند ماده به ماده بگویند نر کسی جرأت حرف زدن نداشت. حالا در یک همچین کشوری در دمشق یک زنی مثل زینب کبری (علیها السلام) این همه داغ دیده، آمده خطبه میخواند توی خطبهاش مفصل است یک جملهاش را برایتان معنا کنم میفرماید که در کوفه در شام هم یک خطبه دارد.
حمد خدا، اولین کلام زینب (س) در برابر یزید
خطبه شاماش را برایتان معنا کنم میگوید که: «الحمد اللّه ربّ العالمین» اول حرفش میگوید خدا را شکر ما وقتی شکممان سیر است میگوئیم خدا را شکر. زینب (علیها السلام) در حال گرسنگی هم گفت خدا را شکر. در حالی که همه سختیها دیده، پیاده و سواره از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام دهها روز اسارت، در به دری داغ خطر نیش همه را تحمّل کرده باز میگوید: «الحمد للّه» این خیلی در سه بعد صلوات میفرستد بعد شروع میکند میگوید آیه قرآن میخواند میگوید: «ثم کان عاقبه الّذین اساؤا السوای أن کذبوا بآیات الله» ای کسانی که گناه کردید شما کافر از دنیا خواهید رفت، عاقبت شماها که آمدید حسین (علیه السلام) را کشتید بد عاقبت و همهتان کافر میمیرید (در پایتخت ببینید یک کسی بیاید مثلاً در رشت که مرکز برنج است در مازندران، گیلان که مرکز برنج است یک چهارپایه بگذارد توی خیابان بگوید مرگ بر برنج. در پایتخت برنج بگوید که مرگ بر برنج، خیلی جسارت است کسی مثلاً بیاید توی مدرسه فیضیه که مرکز طلاب و روحانیون است آنجا مثلاً یک دری وری بگوید خیلی جرأت میخواهد بچههای ما مرگ بر شاه میگفتند ولی شاه تهران بود. مرگ بر شاه اهواز کسی برود توی صورت شاه به شاه نگاه بکند بگوید مرگ بر شاه، این خیلی جگر میخواهد این هم ممکن است یک کسی بگوید در رود (فرار کند، نه) یک کسی سخنرانی کند این هم نه یک زن، این هم نه یک سری همه داغ و اسارت دیده، یک زنی که این همه ضربه دیده در مقابل حکومت این رقمی حرف میزند، خیلی مهم است. کافرها با جنایتی که کردید برادرم را کشتید کافر میمیرید. آن وقت کلمهاش حمد است، دومین کلمهاش قرآن است انس زینب کبری (علیها السلام) با قرآن زینب کبری (علیها السلام) دختر فاطمه (علیها السلام) است. فاطمه زهرا (علیها السلام) در سخنرانی کوتاهی که کرد در مسجد حدوداً 54 تا آیه قرآن خواند خیلی مهمه. تسلط و انس «أظننت یا یزید» توی کاخ یزید توی کشور یزید میگوید گمان کردی «أظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء….» یزید تو فکر کردی ما را کشتی ما خوار شدیم؟ تو فکر کردی، تو فکر کردی، تو فکر کردی، خوب همه حرفهایش را میزند. اللّه اکبر بعد میآید میگوید که: «لا یحسبنّ الّذین کفروا انما نملی لهم خیرا» آیه قرآن میخواند یزید فکر نکن دو سه روز زندهای به نفعت است، خدا گذاشته پیمانهات سر برود پدرت را در بیاورد. فکر نکن چند روزی «أمن العدل یا بین الطلقاء» تو عادل هستی؟
تحقیر دشمن، در عین اسارت به دست دشمن
یزید اصلاً میدانی بابات کیه؟ تو بابات کسی بود که اسیر جدم شد، شما بردگانی بودید که پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) جد من شما را آزاد کرد. تو برده هستی، تو کافر هستی، تو را خدا مهلتت داده، پیمانهات سرد شود، بعد داغانت کند خیلی مهمه، خیلی مهمه. بعد میفرماید همینطور صحبت میکند، صحبت میکند تا آخر حرفهایش میگوید: «انی لاستصغر قدرک» اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر چه جملهای است!! «انی» بدرستیکه من زینب (علیها السلام) «له» یعنی قطعاً «استصغر» صغیر میکنم «استصغر قدرک» قدر تو پهلوی من خیلی کم است، تو بسیار پستی، یزید پست تو پهلوی من خیلی پستی. یک زن این همه…ها چای کم رنگ شده، خانم قهر کرده سر یک چیزی که گفتند برو مینیبوس، گفته مینیبوس حالا اتوبوس آوردند گفته ش… مثلاً شب ساعت 8 میآیم شوهرش ساعت 9 آمده، قهر میکند این همه مشکل دیده نه مأیوس شد نه قیچی شد نه منزوی شد نه ترسید «انی لاستصغر قدرک» یزید من خیلی تو را پست میشمارم «واستصغر تقریعک» خیلی تو را لایق میدانم که تو را بکوبم خاک توی سرت کنم «واستکبر توبیخک» من توبیخ تو را خیلی بزرگ میدانم یعنی تو استحقاق داری بزرگترین توبیخها را بشنوی. تو استحقاق داری بزرگترین تحقیرها را از من بشنوی. خیلی مهمه ماشاءاللّه، ما شاءاللّه. سخنرانیاش طولانیه من… چون همه اینهایی که پای تلویزیونند حوصلههایشان یک جور نیست مردم خیلی کمحوصله شدند. هی ساندویچ میخورند، چون حوصله پختن ندارند، اخیراً آب میوه میخورند دیگر حوصله جویدن هم ندارند چون یک مشت مردم خیلی کم حوصله هستند من با وزن کم حوصلهها حرف میزنم. مفصله آخرش میگوید: «فکد کیدک» کد یعنی کید و حلیه فکد، کد کید. هر چی نقشه داری بکار ببر میخواهم ببینم دیگر چه میتوانی بکنی. حسین (علیه السلام) را کشتی بکش. زیر سم اسب کردی؟ بکن. بچههایش را اسیر کردی؟ سرهایشان را سر نی کردی؟ توی کوفه و شام ما را گرداندی «فکد کیده» کار دیگر هم اگر دستت هست بکن «و سع سعیک» هر چه سعی و تلاش و کوشش داری کماش نگذار «و ناصب جهدک» نهایت جهد و اجتهاد و جهد و کوششات را بکار ببر «فواللّه لا تمحوا ذکرنا» به خدا قسم زینب (علیها السلام) و حسین (علیه السلام) از تاریخ محو نمیشوند خیلی نشکنه.
مهمترین مشکلات جوانان، احساس ضعف در برابر مشکلات
الان اگر بگویند داروی، یعنی همه روانشناسها و روانپزشکها و تمام اینهایی که مشاوره میدهند که بچهات قهر کرد، بچهات… در کنکور رد میشود، رد شد حالا میگوید آیه و حدیثی داریم که میگوید سعادت در دانشگاه است. دانشگاه توفیقه هر که رفت الحمد للّه اما نمیشود گفت تو نرفتی دانشگاه پس بدبختی نه خیر ما میلیونها آدم خوشبخت داریم که دانشگاه نرفتند و صدها آدم هم داریم که مدرک دانشگاهی دارند، خیلی هم خوشبخت نیستند، البته آدم هم باید خوب درس بخواند، دانشگاه هم توفیقه. ارزش دانشگاه سرجاش. اما نه اینقدر ارزش ندارد که اگر کسی رد شد خودش فکر کند یکی از ورشکستگان تاریخ است و پدر و مادر و بستگانش هم احساس کنند دیگر این از گردونه خارج است نه آقا. داروین، من دو سه بار گفتم این را، داروین در دو تا دانشکده رد شد، هم دانشکده پزشکی هم دانشکده علوم دینی، دین مسیحیت کشیش ولی خوب رفت رشتهای در رشته دیگر موفق شد. یکی از مراجع تقلید ازش (از او) پرسیدند چطور مرجع تقلید شدی گفت من چند تا منبر رفتم خراب کردم، هر چی گفتم پای منبر میخندیدند گفتند چطوری خندیدند؟ گفت یک بار من رفتم روی منبر بگویم صلوات بلند ختم کنید گفتم یک بسماللّه بلند ختم کنید پای منبر خندیدند هر وقت من را میدیدند میگفتند بسماللّه بلند ختم کنیم؟ دیگر هیچی: یعنی گاهی وقتها آدم در یک رشته شکست میخورد بعد میرود قم درس میخواند میشود مرجع تقلید، همین مرجع تقلید همان است که توی منبر شکست خورد. حدیث داریم بازاریها اگر در یک رشتهای شکست خوردید نگوئید ما بدبختیم، شغلات را عوض کن ممکن است در یک شغل دیگر بسیار خوشبخت باشی در ریاضی شکست خوردی در خیاطی ممکن است پیراهن عروس بدوزی دهها هزار تومان. کسی که در ریاضی شکست خورد معنایش این نیست که در خیاطی شکست بخورد. هر کاری دستت است بکن. زینب (علیها السلام) کیست؟ زینب (علیها السلام) داروی مشکلات نسل نو امروز زمان است. نسل ظریف، نسل ضعیف، نسل شکستپذیر. زینب کبری (علیها السلام) یاد بگیریم ازش (از او) اصلاً این فلسفهای که میگویند روضه بخوانید یعنی آدم میرود روضه میبیند عجب چقدر اینها صبر کردند؟! چقدر اینها صبر کردند؟! «فواللّه لا تمحوا ذکرنا و لا تمیت وحینا» تو وحی من را نمیتوانی بمیرانی «و لا تدرک عملنا و لا ترحضوا عنک عارها فهل رأیک الی فند» (تو میدانی اصلاً خلی!) اللّهاکبر. یک زینب (علیها السلام) این همه داغ دیده آمد توی کاخ به یزید میگوید: تو خلی «هل رأیک الی فند» میدانی رأیت سست است؟ یعنی تصمیمهایت آبکیه! «و ایامک الی عدد» میدانی ایام حکومتت چند عدد، چند روزی بیشتر نیست «و جمعک الی بدد» میدانی این جاوید شاه، جاوید شاه دو سه روز دیگر پراکنده میشوند صدام دیدی پوک شد، شاه دید پوک شد میدانی که هر چه زور داشته باشی اینهایی که بله قربان گو هستند پخش میشوند؟ خطر رها میکند «هل رأیک الی فند» حالا عبارتش را… ریتم داردها! اصلاً موسیقی دارد ببینید جملاتش را «هل رأیک الی فند ایامک الی عدد جمعک الی بدد» عدد، فند، بلد ریتم دارد سخنرانی ریتم دارد «اذا الشمس کورت، اذا النجوم انکدرت و اذا البحار عشرت و اذا البحار سجرت و اذا… العشار عطلت و اذا المؤدهُ سئلت بأی ذنب قتلت» ریتم دارد. «قل هو اللّه احد، صمد، یلد، یولد» ریتم دارد. «ربّ العالمین، الرّحمن الرّحیم، مالک یوم الدّین، نستعین، مستقیم، ضالّین» قرآن آهنگ دارد حالا «والحمداللّه» خدا را شکر چرا؟ «ختم اوّلنا بالسعادة» اول کار ما سعادت است «و آخرنا الشهادة» اول شهادت، آخر شهادت. میدانی یزید کی هستی؟ «ألا لعنة الله علی الظالمین» الا یعنی آگاه باش. لعنت خدا بر تو. زینب کبری (علیها السلام) نشکنه. این جرأت زینب (علیها السلام) در کجا؟ شام یا کوفه، شام.
سخنرانی حضرت زینب (س) در برابر کوفیان بیوفا
اما زینب کبری (علیها السلام) یک سخنرانی هم کوفه کرد. دو سه کلمه هم از کوفه برایتان بگویم. صلواتی بفرستید «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد» باز در کوفه فرمود: «الحمد الله» خدا را شکر. فکر نکنید که حالا که در کربلا آن حادثه را رخ دادید من شکسته شدم باز هم خدا را شکر. امیرالمؤمنین (علیه السلام) شب جمعه توی دعای کمیل میگوید: «صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» عذابم هم بکنی طوری نیست اما دلتنگ تو میشوم مثل یک مادری که پا میشود میرود یک شهرستانی، استانی دیگر بچهاش را در دانشگاه یا پادگان ببیند بعد مثلاً توی پادگان یا دانشگاه میگویند امروز بچهها رفتند اردو یا مرخصی. این مادره میگوید ببین این همه گرما، سرما مشکلات طوری نیست اما حالا آمدیم در پادگان در دانشگاه بچهمان نیست. میگوید: «صبرت علی عذابک» عذابی که توی سفر کشیدم صبر میکنم «فکیف اصبر علی فراقک» حیفش که بچهام را ندیدم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) میگوید توی جهنم میخواهی بسوزانی بسوزانید، آتش جهنم را تحمّل میکنم اما باز هم دوستت دارم این معرفت را ما که نمیفهمیم. یعنی بزرگهای ما هم نمیفهمند خود ز..ر.. هم.. یعنی چه؟ «الحمداللّه» بعد میگوید: اما یا «یا اهل الکوفه» مردم کوفه «یا اهل الخطل و القدر و الحزل» باز ریتم دارد «خطل، قدر، حزل» ای کلک بازها، حقهبازها. خیلی استها! یک زن اسیر توی خیابان به قاتلین برادرش که هنوز شمشیرهاشان خون ازش (از آن) میچکد میگوید منافق، دروغگو، خیلی مهمه، خیلی مهمه. میدانید مثل شما مثل کیست؟ «انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاسا» یک زنی بود پنبهها را پشمها را نخ میکرد بعد دو مرتبه نخها را میریسید برمیگرداند پنبه میکرد. میگوید مثل شما مثل همان هستید یعنی آنچه بافته بودید خراب کردید «تتخذون ایماناً دخلت» آیه قرآن است شما قسمهایتان را سپر برای کلک و حقهبازی قرار دادید. هی شروع میکند آی چه چیزهایی میگوید! «اتبکون» آن وقت کوفه گریه کردند که اِه!! راست میگوید ما رفتیم حسین (علیه السلام) را کشتیم! چه غلطی کردیم. فرمود حالا گریه میکنید: «اتبکون» حالا گریه میکنید «عجل» بله گریه کنید «والله فبکوا» باید تا آخر عمر گریه کنید «فانّکم احریاء بالبکاء» هیچکس سزاوارتر از گریه از شما نیست «فبکوا کثیراً» گریه کنید بعد شروع میکند صحبت کردن همینطور «أفعجبتمام تمطر السماء دما» اگر از آسمان خون ببارد تعجب نکنید میدانید چه کردید؟ «و العذاب الاخرة اخزی» غذاب آخرت خیلی رسواییاش بیشتره در کمین شماست «أتریدون ویلکم» خاک توی سرتان کند فهمیدید چه کردید «رأی کبدٍ لمحمد» میدانید جگر گوشه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را قطعه قطعه کردید میدانید چه کردید؟ «أی دم له سفکت» میدانید چه خونی را ریختید «لقد شیئاً ادّاتکاد السماوات یتطرف..» آسمانها اگر تکه تکه بشود حق دارد، زمین اگر تکه تکه بشود حق دارد، کوهها اگر قطعه قطعه بشود حق دارد. اللّه اکبر «لقد جئتم شیئاً ادّا تماد السماوات یتفطرن منه و تنشق الارض و اتخذه الجبال» شروع کرده چه خطبهای. خلاصهاش جمع کنم حوصله همه اینهایی که پای تلویزیون هستند نمیرسد.
همسر فرعون الگوی مقاومت در برابر طاغوتها
زینب کبری (علیها السلام) زنی بود نشکن همه مردان تاریخ باید از این زن عبرت بگیرند، حالا شما نگو دختر فاطمه (علیها السلام) بود. ما زن نشکن دیگر هم داریم، یک زن نشکن دیگر هم بگویم که خدا توی قرآن گفته همه مردها امامتان این خانم است. مگر زن میتواند امام بشود؟ بله زن میتواند الگو بشود یعنی زن میتواند به جایی برسد که خدا به تمام مردان تاریخ بگوید از این خانم یاد بگیرید. خانم کیه؟ خانم عربیاش را مینویسم شما معنا کنید «ضرب» یعنی چه؟ «ضرب اللّه مثلاً» خداوند یک مثل زده، خدا یک نمونه میخواهد نقل کند یک نمونه، یک مثل خدا نقل کرده «للّذین» یعنی چه؟ «للّذین آمنوا امراة فرعون» خدا یک مثل زده برای کی مثل زده. یک نمونه نقل کرده برای «الّذین آمنوا» گفته نگفته «الّتی» الّتی، الاتی یعنی خانمها «الّذین» یعنی مردها «الّذی» یعنی مرد. «الّتی» یعنی خانم. «الّذین» یعنی مردها. «الاتی» یعنی زنها. نمیگوید: «للّاتی» میگوید: «للّذین آمنوا» یعنی همه مردهای با ایمان اگر خواستند آدم حسابی بشوند از این خانم یاد بگیرند، آن دیگر دختر فاطمه (علیها السلام) نبود. خوب زن فرعون چی بود؟ زن فرعون طلا دید جذب نشد، کاخ دید جذب نشد حتی به ش… میگفت خدایا من را از این کاخ و باغ و طلا نجات بده. «نجنی». اینکه میگویم آیه قرآن است «نجنی» یعنی نجات بده «من فرعون» خدایا من را از فرعون نجات بده، کجا میخواهی بروی؟ «ربّ» خدا «ابن لی» بنا کن برای من «بیتاً فی الجنة» من بهشت میخواهم، کاخ فرعون نمیخواهم همه مردم فرعون را که ادعای خدایی و ربوبیت میکرد میپرستیدند اما زنش قبول نداشت میگوید این زن، زن نمونه است. زنده باد زنی که کاخ و باغ و ج… جذبش نکند. زنده باد زنی که مصیبت و مشکلات خوردش نکند. زینب (علیها السلام) را ما بیشتر به اینکه در کربلا مصیبت دید بعنوان یک زن داغدیده حساب میکنیم، شما هیچ میدانید دانشمنده؟ برایتان بگویم یک قصه بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام). هیچکس رابطه با امام نداشت چون امام حسین (علیه السلام) را کشتند، بدنش را زیر سم اسب، سکوت یک چند تا شیعه بودند اینها وقتی میخواستند سؤال کنند، اینها میترسیدند بروند سراغ امام زین العابدین (علیه السلام)، میرفتند خانه حضرت زینب (علیها السلام). زینب کبری (علیها السلام) علوم امام سجّاد (علیه السلام) را میگرفت به خانمها میداد، خانمها به مردهایشان میگفتند خط امامت در یک مدتی که رابطه با امام سجاد (علیه السلام) ممنوع بود رابطه بین علوم آسمانی و مردم حضرت زینب (علیها السلام) بود این نقش علمی دادگاش. عبادت زینب (علیها السلام) را برایتان بگویم کارش به جایی رسیده بود که امام حسین (علیه السلام) به زینب (علیها السلام) میگفت توی نماز شب به من دعا کن. خیلی استها! امام معصوم مثل امام حسین (علیه السلام) به زینب (علیها السلام) میگوید توی نماز شب به من دعا کن «لا تنسنی» فراموش نکن من را در نماز شبات. یک چیزی هم برای شوهر زینب (علیها السلام) بگویم. زینب کبری (علیها السلام) که دو تا بچههایش در کربلا شهید شدند، آمدند مدینه بعد از اسارت کوفه و شام یک جلسه فاتحه گرفتند مردم که میآمدند شوهر زینب (علیها السلام)، شوهرش عبداللّه بود اسمش عبداللّه بود. لب در که میگفتند تسلیت میگفتند آقا نمیرفت جبهه بچهات… الان هستند بعضیها متلک میگویند به جانبازها. نمیرفتی جبهه، چرا رفتی جبهه تا جانباز شدی. چرا مثلاً شوهرت یا بچهات را فرستادی جبهه که حالا خانواده شهید بشوی، یک نیشی زدند به شوهر حضرت زینب (علیها السلام) که چرا بچهها رفتند همراه مادرشان کربلا و شهید شدند، حالا اگر بود الان فوقلیسانی بود، یک جایی هم استخدام شده بود، حقوق هم داشت، خانه و ماشین و زندگی و تلفن… حالا بچهات روی ویلچر نشست نباید برود تا این افراد وارد شدند توی جلسه فاتحه متلک گفتند به خانواده شهید که پسر تو نباید برود جبهه عبداللّه چنان برخورد کرد که این آقایی که آمده بود فاتحه بخواند از مجلس عزا بیرونش کرد (یعنی این هم پایداری و مردی که اصلاً قرارداد این بود که من زن تو میشوم به شرطی که مرا از امام حسین (علیه السلام) جدا نکنی یک سری جاها این رقمی است. امیدوارم که دختران ما، زنان ما با حوادث نشکنند. این حوادث برای همه بوده، برای همه بوده فقر برای همه بوده، مصیبت برای همه بود منتهی ما گاهی وقتها امروز زندگی طرف را میبینیم فوری عکس برمیداریم شما چرا عکس برمیدارید. عکس که برمیداری نم… از عکسها نمیشود قضاوت کرد شما ممکن است عکس من را ببینید در حال خنده تا میروم بخندم فوری عکس میگیریی. میگویی ببین قرائتی را دیدی روز عاشورا داشت میخندید بابا من قبلش کلی روضه رفتم، گریه کردم حالا هم یک چیزی دیدم خندهام گرفت این آقایی که میبینید سوار این ماشین استها! شما اگر بدبختیهایش را برایت بگوید میگویی آدم سوار الاغ بشود بهتر از این است که این همه غصه داشته باشد از زندگی مردم فیلم بردارید نه عکس فهمیدید چی میگویم؟ عکس یعنی در یک لحظه خوش عکس بر میدارید آن وقت همهاش فکر میکنید ایشان دائماً (بگوئید) خوشه (خوش است) اما اگر گریههایش را دیده باشی بدبختیهایش را دیده یعنی اگر نان و کبابش را عکس گرفتی، نان خالیاش را هم عکس بگیر، پهلوی هم بگذار و الا ممکن است شما ببینید که بنده فرض کنید زیر یک درخت نشستهام و میگویم و میخندم بگویی این شیخه! این هم جمهوری اسلامی ببینید آخونده چه جوری دارد میخندد خوشه!! بابا بیا از من بپرس توی این یک ماه چند ساعت تفریح کردی توی این یک ماه هفت ساعت تفریح کردم این الان توی ساعت هفتم رسیدی عکس گرفتی از زندگی مردم هر که میخواهد باشد تمام را حساب کنید، اشکش را با خندهاش کارش و اینها را حساب کنید. قضاوتها، قضاوت جمعی باشد زود با یک برخورد قضاوت نکنید. ما 12 تا امام داریم هر کدام یک جوری بودند ما تمام دوازده تا برایمان الگو است. امام حسن (علیه السلام) یک شیوه زندگی داشت امام حسین (علیه السلام) یک شیوه این امامان ما شیوههاش فرق میکند چون هر کدام در یک شرایطی در یک حکومتی با یک مردمی بودند. یک وقت مردم مریضاند. مرض جهل نمیدانند، یک وقت نه میدانند جرأت نمیکنند مرضشان مرض ترس است، برای مرض ترس یک نسخه باید داد برای مرض جهل یک نسخه باید داد عین لباسی که آدم تابستان یک لباسی میپوشد، زمستان یک لباس. شرائط امامتها فرق میکند و لذا کل این دو قرن و خوردهای که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) هست این 200 سال با هم مجموعاً یک زندگی کاملاند یعنی هر زمانی زندگی ما با یکی از این قطعات شباهت دارد یکبار زمان حسینی است یکبار زمان حسنی است یکبار زمان جعفری است، یکبار زمان باقریه، یکبار زمان حسینی است، یکبار زمان رضوی است (علیهم السلام) زمان امام رضا (علیه السلام) بحث توی مد بحث مباحثه با چی… به قول چیز میگویند گفتگوی تمدنها امام رضا (علیه السلام) مینشست تمام سران کشورها و س… سران ادیان میآمدند حرف میزدند و امام رضا (علیه السلام) بحث میکرد و ثابت میکرد که من منطقم و استدلالم از همه شما… یعنی یکوقت زمان، زمان بحث است چرا؟ برای اینکه مأمونالرشید توی تمام بنیامیه و بنیعباس باسوادترین آدمها به هارون الرشید… مأمون الرشید بود. خیلی آدم علم دوستی بود حالا یا واقعی یا منافقانه، همهاش جلسات دانشمندان راه میانداخت و توی جلسه دانشمندان امام رضا (علیه السلام) باید از آن پوست پرتغال آن مربا را درست کند، مربای گفتگو که معلوم بشود استدلال… یک وقت مثل امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) است که رژیم بنیامیه سقوط کرده، رژیم بنیعباس هنوز پا نگرفته، یک مدتی فراغت دارند حوزه علمیه راه انداختند، هر زمانی یک شرائطی دارد خوشا بحال کسی که زندگیاش را از مرجع تقلید بپرسد که الان وظیفه ما چیست؟ شرائط هم ما نمیتوانیم تشخیص بدهیم باید کسی تشخیص بدهد که هوی و هوس نداشته باشد یک 50، 60 سالی هم توی علم و تقوا خیس خورده باشد عادل باشد، مرجع تقلید باشد هوس هم نداشته باشد آن وقت بگوئیم آقا الان در این زمان وظیفه ما چیست؟ اگر در اختیار خودمان باشیم قاطی پاتی میکنیم یک جایی که باید عصبانی باشیم، یک جایی که باید موضع بگیریم، یک جایی که باید شل بگیریم، یک جایی که باید سفت بگیریم، قاطی میکنیم به همین خاطر گفتهاند، حوادث واقعه را باید تقلید کرد که آقا در این شرائط وظیفه شرعی ما چیه؟ خدایا! تو را به آبروی زینبی (علیها السلام) که نشکست، هیچ حادثهای او را نشکست، ایمانی به ما بده که هیچ حادثه تلخ و شیرینی ما را نشکند (الهی آمین). افرادی که گرفتار منزوی شدند ای… انشاء الله بحث امشبم برای اینهایی که قهر کردند رفتند خانه پدرشان، رفتند خانه برادرشان سرچیزهایی جزئی شکسته شدند، زشت است یک زن مثل زینب (علیها السلام) این همه حادثه نمیشکند، یک زن سر… یک مرد، سر یک چیز جزئی زندگیاش را به هم میپاشاند. سر یک کلمه، سر یک چیز جزئی زندگیاش متلاشی میشود. خدایا از آن روحیههای زینب کبری (علیها السلام) که هیچ حادثهای او را نشکست، آن روحیهها را به مرد و زن ما مرحمت بفرما. «والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1403