نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1412
1- پاک بودن باطن و ظاهر 2- حفظ خود و خانواده از آسیب گناه 3- سه گروه جوان، در برخورد با گناه 4- خطر کوچکشمردن گناه 5- آسیبهای افشاگری و ریختن آبروی دیگران 6- خطر ترک نهی از منکر در جامعه 7- توجیه گناه با آداب و رسوم نیاکان 8- کوتاه بودن عمر برای بازگشت و توبه
موضوع: خطر توجیه گناه تاريخ پخش: 01/03/98
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثمان جلساتی در مورد گناه و دوری از گناه، یعنی چند شبی در مورد گناه صحبت کردیم و چند شبی در مورد تقوا که دوری از گناه است. امشب میخواهم بگویم اینهایی که گناه میکنند چطور گناه خودشان را توجیه میکنند؟ پس موضوع بحثمان این است، عدهای که گناه میکنند چطور گناه خودشان را ماست مالی میکنند. توجیه میکنند، ده بیست مورد از توجیهها را نوشتم برای شما بگویم.
1- پاک بودن باطن و ظاهر
1- میگوید: فلانی گناه میکند ولی قلبش پاک است. چون میگوییم: این باطنش خوب است، چون باطنش خوب است شما خیلی به گناهش گیر نده و بگذار گناه بکند. این باطنش خوب است. اگر این حرف را زد جوابش چیست؟ جوابش این است که قرآن هرجا میگوید: قلبت پاک باشد، میگوید: عملت هم درست باشد. «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: قاری: (إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) (شعرا /227) آمنوا یعنی قلبش ایمان دارد، «عملوا الصالحات» یعنی عملش هم باید خوب باشد. شما اگر یک تخمهای که پوستش خراب است، مغزش خوب است ولی پوستش خراب است را بکاری سبز نمیشود. پوستش خوب باشد و مغزش خراب باشد، باز هم سبز نمیشود. تخمهای زیر خاک برود، سبز میشود که هم پوستش سالم باشد و هم مغزش. پوست خالی را بکاری سبز نمیشود، مغز خالی را هم بکاری سبز نمیشود. «آمنوا و عملوا الصالحات» این یک مورد. 2- گاهی میگویند، توجیه دوم، گاهی میگویند که اول جامعه را درست کنید. میگوییم: آقا این گناه است. میگوید: برو سیب زمینی را ارزان کن. برو میوه را ارزان کن، برو گوشت را ارزان کن و باقی کارها را درست کن. این حرف، حرف خوبی است باید همه را درست کرد اما حالا آن درست نشد، این هم درست نشود؟
2- حفظ خود و خانواده از آسیب گناه
قرآن یک آیه دارد میفرماید: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» قاری: (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً) (تحریم /6) خودتان و بچههایتان را حفظ کنید، جامعه را هم باید حفظ کرد. حرف اینکه باید جامعه را اصلاح کرد درست، امر به معروف و نهی از منکر برای اصلاح جامعه است اما معنایش این نیست که حالا که جامعه فاسد است، ما هم گناه کنیم. گناه جامعه برای ما در قیامت جواب نیست، نمیتوانیم روز قیامت بگوییم: بابا همه گناه میکردند، خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو! قرآن یک آیه دارد میگوید: بعضیها وقتی در جهنم میافتند، بهشتیها از اینها میپرسند: چطور جهنمی شدید؟ میگویند: چهار دلیل داشت یکی این است، «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين» قاری: «وَ كُنَّا نَخُوضُ و نَلعب»… حاج آقا: نه، «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين». قاری: (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين) (مدثر /45) یعنی هرطور زدند ما همانطور رقصیدیم. نان را به نرخ روز خوردیم. همه سوت کشیدند، ما هم سوت کشیدیم. همه کف میزدند ما هم کف زدیم. همه صلوات میفرستند، ما هم صلوات میفرستیم. ما خیلی از خودمان… مثل آب بودیم. آب شل است و در هر ظرفی شکل همان درمیآید. هوا شل است و در هر ظرفی شکل همان هوا درمیآید. انسان باید خودش مستقل باشد. ما سه رقم آدم داریم. ببینیم شما کدام هستید. بگذارید از روی قرآن بخوانم. سعی میکنم هرچه میگویم از روی قرآن بگویم، استدلال قرآنی دیگر شیعه و سنی ندارد، سند هم نمیخواهد و همه هم قبول دارند.
3- سه گروه جوان، در برخورد با گناه
سه رقم جوان در قرآن است. یک جوانهایی که شل هستند، دختر است، پسر است، بزرگ است، هرکس است شل است. یعنی مثل آب و هوا شل است، چیزهای شل در هر ظرفی شکل همان درمیآیند. آیهاش این است: «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين» قاری: «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين» این گروه اول هستند. گروه دوم آدمهایی هستند خودشان را حفظ میکنند، در جامعه فاسد هم اگر باشند، در خانواده، محله، منطقه فاسد هم باشند خودشان را حفظ میکنند. اینها اصحاب کهف هستند که اینها «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ» قاری: (إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً) (کهف /13) چند جوانمرد در منطقهای فاسد بودند، گفتند: ما در جامعه آب میشویم، برویم از شهر بیرون یک غاری پیدا کنیم، یک جایی پیدا کنیم در غار دینمان را حفظ کنیم. ما اینجا باشیم گناه میکنیم، بلند شویم برویم.این اصحاب کهف است که خدا تعریف میکند. بعضیها جامعه را عوض میکنند که قرآن میگوید: «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ» قاری: (فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ) (ابراهیم /60) یک جوانی بود به نام حضرت ابراهیم جامعه را عوض کرد. امام شاه را عوض کرد. ابراهیم، بتها را شکست. پس سه تا آدم شدند. آدمی که در جامعه فاسد هضم میشود. 2- آدمی که در جامعه فاسد هضم نمیشود، خودش را حفظ میکند. 3- آدمی که جامعه را… کمک کنید، عوض میکند. یک مثل روانتر، سه رقم بچه مدرسهای داریم. بچه مدرسهای که فیلم او را رفوزه میکند. یعنی همینطور که فیلم خوبی نشان میدهد، جاذبه دارد، یک خرده میخواند، اوم اوم اومممم اوم اوم اوم…. یک سطر میخواند و یک خرده فیلم میبیند، تمرکز ندارد و فردا رفوزه میشود. این یک عده جوان، جوانهایی هستند وقتی امتحان دارند تلویزین را خاموش میکنند و میرود یک جای دیگر مثل کتابخانه، که تلویزیون او را رفوزه نکند. فیلمهای قشنگ ضربه علمی به او نزند. این هم یک جوان است. جوانهایی هستند طومار جمع میکنند میروند در مقابل صدا و سیما نعره میکشند و شعار میدهند چرا صدا و سیما شبهای امتحانی فیلمهای شاد میگذارد؟ این فیلمهای شاد در شبهای زمستانی ضربه علمی است. صدها میلیارد پول دولت آتش میگیرد بخاطر اینکه معلم درس داده ولی شب امتحان تلویزیون همه را به هم ریخت. پس جوانی که پای فیلم آب میشود. 2- جوانی که از پای فیلم بلند میشود و میرود مطالعه میکند، جوانی که صدا و سیما را عوض میکند. به امام جمعهها میگویند، طومار مینویسند و داد و بیداد و راهپیمایی میکنند که شبهایی که بچهها امتحان دارند، فیلم شاد نشان ندهید. سه رقم جوان داریم. بعضی میگویند که اول جامعه را درست کنید. حرف غلطی نیست، جامعه را باید درست کرد و تو هم باید درست کرد، هم او و هم او، یک کسی از خانهاش بیرون آمد دید یک آدم با زغال برداشته به دیوار زیبای خانهاش شعار مینویسند. گفت: بابا دیوار به این قشنگی را با زغال و خط بد داری خراب میکنی. چرا مینویسی؟ گفت: آقا دیگران هم نوشتند. گفت: دیگران گور پدرشان خندیدند. گفت: من هم گور پدرم میخندم بگذار بنویسم. حالا بعضی میگوییم: چرا گناه کردی؟ میگوید: دیگران هم گناه کردند، خوب دیگران گور پدرشان خندیدند، بگو : پس من هم گور پدرم میخندم. این جواب نشد. 3- پس یکی میگویند: قلبت پاک باشد، قرآن هم قبول ندارد، میگوید: قلب پاک، عمل پاک! هم مغز تخمه سالم باشد و هم پوستش، بعضی میگویند: دیگران غلط میکنند حرف درست است باید جلوی آنها را گرفت. گاهی میگویند: دیگران گناهان بالاتری دارند، اینکه چیزی نیست. بابا حالا دو تا تار مو بیرون است، گیر نده. خیلی از زنها اصلاً خیلی بیش از اینها بد حجاب هستند.
4- خطر کوچکشمردن گناه
حدیث داریم بدترین گناه این است که بگویی: اینکه چیزی نیست. بگذار یک مثال بزنم. من اگر یک سنگی را پرتاب کردم به صورت شما، بعد گفتم: معذرت میخواهم، اگر عذرخواهی کنم ممکن است شما مرا ببخشی اما اگر یک سنگ کوچک همین سنگهایی که به نان سنگکی است زدم تو سر شما، گفتی: چرا زدی؟ گفتم: اینکه چیزی نیست. شما این سنگ کوچک را نمیبخشی، میگویی: پر رو، هم به من سنگ زده و هم عوض عذرخواهی میگوید: اینکه چیزی نیست. اگر کسی گناه کند و بگوید: اینکه چیزی نیست، این را خدا نمیبخشد. شما اگر میلیونها به کسی بدهکار هستی، رفتی پیش طلبکار و گفتی: آقا من میدانم به شما بدهکار هستم، ولی فعلاً ندارم، معذرت میخواهم. انشاءالله میدهم. اگر عذرخواهی کنی این طلبکار آرام است. اما اگر یک مبلغ کمی، برو بابا گدا! حالا دو فلس پول دارد هی میگوید: بده بده! صبر کن دیگر. اگر کم از شما طلب داشته باشد، پررو باشد نمیبخشی. اما اگر مبلغ زیاد باشد عذرخواهی کنی، میبخشد. اینکه آدم بگوید: اینکه چیزی نیست. حالا نماز صبح نمیخوانیم خوابمان میبرد، خیلیها اصلاً هیچوقت نماز نمیخوانند، باز ما پهلوی آنها خوب هستیم. اینکه انسان گناه کند و بگوید: این چیزی نیست، حدیث داریم خدا این را نمیبخشد. مثل همان سنگ نانوایی سنگکی که پرت کنم و بگویم: چیزی نیست. این را شما نمیبخشی. 4- بعضیها میگویند: درست است گناه میکند در عوض خدماتی را هم میکند. نماز نمیخواند ولی به فقرای محله کمک میکند. حجاب هم ندارد ولی جهازیه فلان دختر را جور کرد. چیزی جای چیزی را نمیگیرد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» قاری: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله/7و8) چیزی جای چیزی را نمیگیرد. بگوییم: ایشان به جای چشم، گوشش میدهیم. به جای نمیدانم چی… چیزی جای چیزی را نمیگیرد که بگوییم: حالا که این کار را کرد، تازه قرآن یک آیه دارد میگوید: اینکه گناه میکند آن خدماتش هم قبول نیست. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» قاری: (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ) (مائده /27) وقتی کمک به فقرا ثواب دارد و تهیه جهازیه برای دختر ثواب دارد که این کسی که این کار را میکند، تقوا هم داشته باشد، اما اگر کسی گناه میکند براساس بعد از، با داشتن گناه کار خیر میکند، کار خیرش هم صحیح نیست. بارها این مثال را زدم. چای را میخورند که در فنجان باشد. چای در آفتابه باشد کسی نمیخورد. عملی قبول میشود که از افراد با تقوا باشد. اگر کسی گناهکار باشد و عمل خوب هم انجام بدهد عملش قبول نمیشود.
5- آسیبهای افشاگری و ریختن آبروی دیگران
4- گاهی به اسم تحلیل سیاسی آبروی افراد را میریزند، در روزنامهها هستند، در اجتماعات هست، نه میخواهیم روشنگری کنیم. روشنگری کنیم، افشاگری کنیم، تحلیل سیاسی کنیم، به مردم بصیرت بدهیم. این کلمات، کلمات قشنگی است، اما آبروی مردم سر جایش است. یک سؤال، من اگر به شما بگویم: من یک نفر را امسال به مکه میبرم، یا هرکس که این کار را کند مکه میبرم. به شرطی که وقتی وارد مکه شدیم و به مسجد الحرام رفتیم، به اندازه یک مثقال لجن به کعبه بمالید! عوضش مکه شما مجانی است. مکه مجانی ولی یک مثقال لجن به کعبه بمالید، هیچکس قبول نمیکند. امام صادق به کعبه نگاه کرد و گفت: کعبه عزیز هستی، بعد گفت: آبروی مسلمان از تو عزیزتر است. شما حق نداری به اسم بصیرت آبروی افراد را ببرید. آبروی افراد را نمیشود برد، اگر کسی شراب میخورد میشود گفت: دزد شرابخور بیا ببینم، من شراب خوردم، دزدی مرا از کجا میگویی؟ یک کسی بچهاش بد است، میشود گفت: پدرسگ؟ پدرش چه گناهی کرده که میگویی: سگ؟ اگر یک کسی عرق میخورد نمیشود گفت: عرق خور دزد! کلمه دزدی را از خودت میگویی. عرق خوردنش، اگر تازه علنی عرق بخورد. اگر در خانه عرق بخورد شما حق داری بیرون بگویی: این در خانه عرق میخورد. من در خانهام عرق خوردم، به تو چه که رفتی بیرون گفتی. مسأله دیگر میگویند: خدا مهربان است. سخت نگیرید. گناه میکند میگوید: خدا مهربان است، خدا ارحم الراحمین است. سخت نگیرید. بعضی هم این را میگویند و کارشان را توجیه میکنند، جواب، خود خدا گفته: من ارحم الراحمین هستم، اما اشد المعاقبین هم هستم. شبهای ماه رمضان یک دعا هست به نام دعای افتتاح، اول دعا این است که خدایا تو ارحم الراحمین هستی آنجایی که بناست بگذری و ببخشی. تو عقوبت سخت داری آنجایی که بناست گوشمالی بدهی. یعنی هم خدا ارحم الراحمین است، هم اشد المعاقبین است.
6- خطر ترک نهی از منکر در جامعه
توجیه دیگر، میگویند: بگذار مردم گناه کنند آقا میآید درست میکند. امام زمان ظهور میکند. مردم را گیر ندهید، بگذارید هرکس هر کاری میخواهد بکند، بکند. امام زمان، مگر شما نمیگویید: امام زمان وقتی ظهور میکند که دنیا پر از گناه شود؟ پس بگذار مردم آزاد باشند و گناه بکنند دنیا پر شود و زودتر آقا بیاید. دقت کنید اینجا یک خرده ظریف است. بعضی کلمات مثل جراحی چشم است و خیلی باید دقیق باشید. حدیث داریم بعد از آنکه دنیا پر از ظلم شد، امام میآید. نمیگوید: بعد از آنکه دنیا پر از ظالم شد. فرق است دنیا پر از ظلم شود یا دنیا پر از ظالم شود. اگر میگفت: وقتی امام زمان میآید که دنیا پر از ظالم شود، میگوییم: خیلی خوب، همه افراد بیایید گناه کنید، همه افراد دانه دانه ظالم شوید تا آقا بیاید. نمیگوید: مردم ظالم شوند، میگوید: دنیا پر از ظلم شود. فرق بین ظلم و ظالم چیست؟ یک مثال، یکوقت میگویم: وقتی پنجره را باز میکنیم که اینجا پر از دود شود. یکوقت میگویم: وقتی پنجره را باز میکنیم که همه شما سیگار بکشید و دودکش شوید. وقتی میگوییم: پر از ظلم شود لازم نیست مردم ظالم شوند و گناه کنند. یک صدام پیدا میشود هم عراق را خراب میکند و هم ایران و کویت را، یک کسی یک کنده درخت در سالن میآورد و میگذارد، همین کنده درخت اینجا را پر از دود میکند. مردم هم سالم هستند. نگفته وقتی دنیا پر از ظالم شد، تا بگوییم یکی یکی ظالم شویم، آقا بیاید. میگوید: دنیا پر از ظلم شد. دنیا پر از دود شد. ممکن است معنای… معنای اینکه دنیا پر از دود شود این است که ما همه سیگاری شویم. نه! اینجا پر از دود شده و من هم سیگاری نیستم. دنیا پر از ظلم یا دنیا پر از ظالم، فرق میکند. متوجه شدند؟ هان… نصفش را من بگویم… آنکه حدیث دارد دنیا پر از… در حدیث چیست؟ دنیا پر از ظلم شود نگفته دنیا پر از ظالم شود. اگر میگفت: دنیا پر از ظالم شود، میگفتیم: مردم دانه دانه ظالم شوند. همه گناه کنید، آقا بیاید. میگوید: دنیا پر از ظلم شود. این هم یک مسأله است. مسأله دیگر، میگوید: همه مردم گناه میکنند این مثل همان اولی است که گفتم. میگفت: او گور پدرش خندید. گفت: چه؟ گفت: من هم گور پدرم میخندم. این شبیه حرفی است که زدم.
7- توجیه گناه با آداب و رسوم نیاکان
مسأله دیگر میگوید: نیاکان ما هم انجام دادند. راه گذشته ما است، پدران ما این کار را میکردند. رسم ما است، آداب و رسوم ماست، خوب پدران شما غلط کردند. قرآن میگوید: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» قاری: (وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا) (اعراف /28) وقتی خلاف میکنند و گناه میکنند میگویند: پدران ما، نیاکان ما، رسم ما بوده، عادت ما این است، در شهر و قبیله و محله ما، این جواب قیامت نیست که فامیل ما انجام دادند. یکی دیگر، گاهی میگویند: بابا خدا میخواست. از هر رقم درآمد حرام جمع میکند، میگوید: شانس است. برکت است، دست به خاک میزنم طلا میشود. نه آقا، یک آیه داریم قرآن میگوید: «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» قاری: (لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا) (انعام /148) همین همین… اگر خدا خواست ما هم بت پرست نبودیم. پس حالا که بت پرست هستیم، خدا خواسته است. خدا میتوانست جلویش را بگیرد، همین که خدا جلویش را نگرفته پیداست خدا هم راضی است. آقا من یک سنگ برمیدارم به سر شما میزنم! خدای نکرده. خدایا تو که میتوانی، این سنگ نزدیک پیشانی ایشان پنبه شود. خدا میتواند سنگ را پنبه کند، یا پیشانی من چدن شود که وقتی سنگ به آن خورد، نشکند. ولی بنا نیست هر غلطی ما کردیم خدا بیاید درستش کند. یک کسی در جغرافی سؤالها را کج جواب داد. مثلاً کوه هیمالیا کجاست؟ گفت: نیشابور است. اقیانوس اطلس کجاست؟ گفت: مراغه است. غلط پاسخ داد. آمد خانه دید غلط جواب داده، گفت: خدایا کوه هیمالیا را نیشابور بگذار. اقیانوس اطلس را مراغه بگذار. مادرش گفت: چه میگویی؟ گفت: من در جغرافی بد جواب دادم، حالا میگویم خدا بیاید درستش کند. خیلی از ما غلط میکنیم بعد میگوییم: خدایا درستش کن. دخترمان را به شرابخور و تارک الصلاة میدهیم. با آدم نا اهل شریک میشویم. بعد میگوییم: خدایا تو بیا درستش کن. چشمت را ببندی و راه بروی دیگر نمیتوانی بگویی: شهرداری بیاید چالهها را پر کند. تو چشمت را باز کن. بله شهرداری هم باید چالهها را پر کند اما این دلیل نیست که بگویی: من چشمم را میبندم و خود شهرداری بیاید جاده را صاف کند. مسأله دیگر میگوید که من اگر گناه نکنم مرا بایکوت میکنند. رفقای ما همه بگو و بخند هستند و گناه میکنند، رفقای ما همه بگو و بخند هستند و گناه میکنند، من اگر خواسته باشم گناه نکنم، میگویند: آقا ببین این را ول کن. اخمو است. برای اینکه مرا منزوی نکنند و مرا به بازی بگیرند، من با اینها رفیق میشوم همدم اینها باشیم. بایکوتم میکنند. قرآن میفرماید: ابراهیم یکی بود اما خدا به ابراهیم نمیگوید: یکی، میگوید: «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً» قاری: (إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً) (نحل /120) ابراهیم یک نفر بود ولی خدا به یک نفر امت میگوید. امام خمینی یک نفر بود ولی یک امت بود. مرحوم امام به شهید بهشتی فرمود: بهشتی یک ملت بود. یک نفر بود ولی یک ملت بود. شما نگو که حالا همه نشستند من بلند شوم نماز بخوانم، خواهند گفت: شیخ شده است. حدیث داریم اگر بین افرادی که نماز نمیخوانند تو بلند شدی نماز خواندی، مثل تو مثل درخت سبزی است که در یک کویر است، بیابان همه کویر خشک اما تو یک درخت سبز هستی. حدیث داریم «لا تَسْتَوحِشُوا فى طَريق الْهُدى لِقِلَّةِ اهْلِهِ» (نهجالبلاغه/حکمت201) اگر دیدی یاور نداری، همه رنگ دیگر هستند، تو نگو حالا که همه از این طرف هستند ما هم از این طرف برویم. تو راه خودت را برو. امیرالمؤمنین فرمود: اگر راه حقی را تشخیص دادی، برو از تنهایی و بی کسی نترس. یک زمانی میآید که دورت شلوغ میشود. 45 سال پیش من یک طلبه جوان بودم، متوجه شدم که ما پزشک اطفال داریم، چرا آخوند اطفال نداریم؟ الگو نداشتم، مثل کی؟ نمیدانم مثل کی ولی همینطور که پزشک اطفال داریم، آخوند اطفال هم میخواهیم. آمدیم در کوچه چند تا بچه و یک تخته سیاه و شروع به کلاسداری کردیم. این بچهها هم عقب ما راه میرفتند، مردم کاشان نگاه میکردند یک شیخی دارد راه میرود و بچهها هم عقبش هستند. آخر بچهها یا عقب دیوانه میدوند یا سگ توله! ما راه میرفتیم و یک مشت بچه کوچولو عقب ما میدویدند. حتی مرحوم ابوی من گفت: محسن تو را فرستادم مرجع تقلید شوی، میخواهم آیت الله العظمی شوی. بچهها و تخته سیاه چیه راه انداختی؟ گفتم: ببین بزرگها آخوند دارند، بچهها آخوند ندارند. من میخواهم آخوند اطفال شوم. در و دیوار میگفتند: نون از کجا خواهی آورد؟ آینده میخواهی چه کنی؟ حتی شاید پنجاه مورد برای خواستگاری رفتیم و هیچکس زن ما نشد. داماد چه کاره است؟ آخوند بچههاست، هیچی… این را به مطهری گفتم، شهید مطهری. آقای مطهری گفت: امیرالمؤمنین فرمود: اگر یک کار حقی است برو، امروز خلوت است یک زمانی دورت شلوغ میشود. الآن با اینکه من بیمار هستم و ماه رمضان هم هست ولی روزی بین هشت تا دوازده ساعت کار میکنم و حسابی سرم شلوغ است. نترسید کسی انجام نمیدهید. قالی ابریشم ممکن است بازارش کساد باشد ولی چون جنسش خوب است یک زمانی سراغش میآیند. این دخترهایی که خودشان را نشان میدهند بلکه یک داماد پیدا شود، بعضیهایشان نه همه، اینها نمیدانند که همان جوانی که خودش با دخترها رابطه دارد، وقتی میخواهد داماد شود به مادرش میگوید: ببین یک دختر پاک! انگار خودش پاک است. جوان خودش ناپاک است اما وقتی میخواهد زن بگیرد، سراغ دختر پاک میگردد. به همان مقداری که بعضی با آرایش خودشان را عرض میکنند، بعضی هم با حجاب خودشان را عرضه میکنند. اگر رزق شما مقدر شده باشد، از راه حلال هم خدا رزقت میدهد. اگر رزقت نباشد از راه حرام هم پیدا کنی آتش میگیرد. رزق داشتن نیست، کامیابی است. ممکن است کسی خانههای زیاد، فرش زیاد، ماشین بهترین، همه چیز دارد ولی شاد نیست. بعضیها میگویند: گناه کردیم نمیدانستیم. کافی است؟ نمیدانستی باید بروی یاد بگیری. چطور تو انگلیسی یاد گرفتی؟ خوب حمد و سورهات را هم یاد میگرفتی؟ یک زنی آمد نمازش را نزد من بخواند، نمازش غلط بود. گفت: من زبانم نمیگردد. گفتم: اگر بگویند نمازت را درست کنی، یک عمره میبرند، گفت: عمره، یک دور مهلت بده درست میکنم. گاهی آدم خودش نمیداند، بارها من این مثل را زدم. به من بگویید: بدو میگویم: نمیتوانم. اما یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر میدوم. میگوید: نمیدانستم. خوب تو باید بپرسی. چطور انگلیسی یاد گرفتی. کتاب گران است، مگر کفش ارزان بود؟ چطور برای پایت پول خرج کردی خوب باید برای مخت هم پول خرج کنی، چطور برای فیزیک و شیمی معلم خصوصی گرفتی؟ چرا برای اشکال دخترت معلم خصوصی نگرفتی؟ دختر و پسر شما چهار تا اشکال دارد. یک اسلام شناس بگیر و بگو: آقا دختر و پسر من چند تا اشکال دارد. شما یک ساعت، دو ساعت منزل ما بیا اشکالهایش را جواب بده. گاهی میگویند: به فکرم نرسیده بود. مشورت میکردی. بحث امشب چیست؟ اینهایی که گناه میکنند هرکسی با یک جملهای گناه خودش را توجیه میکند. گاهی میگویند: دیگران تشویق کردند. خوب اگر دیگران تشویق کردند، شما باید خودت را از بالای منار پرت کنی؟ بگویی: والا پایین منار یک عده کف زدند، من هم دیدم دارند تشویق میکنند پایین پریدم. اگر یک قاشق سم باشد، برایت کف بزنند، سم را میخوری؟ تشویق دیگران فایده ندارد. تازه این دوستان یک زمانی دشمنت میشوند. «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ» قاری: (الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ) (زخرف /67) همین دوستانی که امروز سوت میکشند و کف میزنند، قرآن میگوید: «الْأَخِلَّاءُ» یعنی خلیل، خلیل یعنی دوست جون جونی، دوست جون جونی تو را رها میکند. قرآن یک آیه دارد میگوید: «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً: قاری: (وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً) (معارج /10) حمیم همان حمام است. حمام یعنی آب داغ، حمیم یعنی رفیق داغ، «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» یعنی رفیق داغ احوال رفیق داغ را نمیپرسد. امروز برایت کف میزند و فردا رهایت میکند. این هم یک مورد.
8- کوتاه بودن عمر برای بازگشت و توبه
بعضی میگویند: بابا، جوانی است، بگذار گناه کنیم. جوان هستیم فرصت توبه هست. یک شکلی هم در ذهنشان هست. میگوید: راه صاف درست است و راه حق است. ولی من حالا جوان هستم، بگذار کج بروم، پیر شوم برمیگردم. جوابش این است که از کجا پیر میشوی؟ شما قبرستان که میروی عکس جوانها بیشتر از عکس پیرهاست. اول از کجا هستی؟ شما بنویس به من بده تا نود سال هستی، من هم زیرش بنویسم اکنون که شما یقین داری هشتاد، نود سال هستی، 75 سال برو خوش باش. هرچه میخواهی گناه کن و پنج سال آخر بیا توبه کن. بنویس و بده. نمیدانیم فردا هستیم یا نیستیم. در ثانی مگر آدمی که شصت سال کج رفت، میتواند یکباره توبه کند؟ توبه گردو نیست که از بشقاب برداریم و در سفره بگذاریم. یک کسی که روحش با گناه خمیر شد، برگشتش مشکل است. هم توبهاش مشکل است هم آدم از کجا معلوم تا آن زمان باشد؟ مسأله دیگر میگویند: آقا غریزه بود. شهوت بود نتوانستم خودم را نگه دارم. مثل اینکه میگوییم: آقا چرا سرما خوردی؟ زمستان بود. خوب یک بولیز میپوشیدی. چرا لیز شدی؟ لاستیکم عاج نداشت. خوب لاستیک عاجدار میگذاشتی. جوان گفت: من دختر میبینم نمیتوانم نگاهش نکنم. اصلاً چشمم میرود. به او گفتم: به هر دختری نگاه بد کردی، پنجاه هزار تومان خودت را جریمه کن. دو تا پنجاه هزار تومان بدهی، سفت میشوی. دختر مفت است نگاهش میکنی! غریزه بود، قرآن میگوید: «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» قاری: (وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى) (نازعات /40) «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» یعنی دلت میخواهد. اصلاً ماه رمضان برای این است که آدم دلش میخواهد بخورد خدا میگوید: نخور. میگوید: چون سی روز غریزه گفت: بخور، وظیفه گفت: نخور، بخور، نخور. علاقه به غذا گفت: بخور، فرمان خدا گفت: نخور. سی روز به فرمان خدا گوش دادی، حالا عید فطر بگیر. عید فطر یعنی چه؟ یعنی سی روز من وظیفه را بر غریزه حاکم کردم. غریزه هست و زمین هم جاذبه دارد، ولی قهرمان کیست؟ آن کسی است که وزنه را سر دست بگیرد. با اینکه زمین جاذبه دارد شما بر خلاف جاذبه زمین وزنه سنگین را روی دست میبری. جاذبه دارد ولی نگاهش نمیکنی. گاهی میگوید: دوست بد. به کسی گفتند: چرا تریاکی شدی؟ گفت: امان از دوست بد. بعد یک خرده فکر کرد و گفت: زغال خوب هم بی اثر نیست. قرآن در مورد دوست بد یک آیه دارد میگوید: «يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ» قاری: (يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا) (فرقان /27) قرآن میگوید: افرادی که رفیق بد دارند و بخاطر رفیق بد منحرف شدند، دو دستشان را گاز میگیرند. این خیلی مهم است. آدم گاهی عصبانی که شد نوک انگشتش را گاز میگیرد. خیلی که عصبانی شد، نوک دست را گاز نمیگیرد، کل انگشت را در دهانش میکند، بیشتر که عصبانی شد، چهار انگشتش را گاز میگیرد، هان! خیلی خیلی که عصبانی شد دو دستش را روی هم میگذارد و هردو را با هم گاز میگیرد. میگوید: «يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ» نه «یَده» یَده یعنی یک دست، «یدیه» یعنی دو تا دست، دو دستش را روی هم میگذارد و گاز میگیرد و میگوید: کاش با فلانی رفیق نمیشدم. خدایا به آبروی آنهایی که خودشان را از گناه حفظ کردند، هرچه گناه کردیم ما را ببخش و بیامرز. یک تقوای قوی که این بن عمر ما را نگه دارد، به همه ما مرحمت بفرما. زمینههای گناه را که نداشتن شغل زمینه گناه است. نداشتن همسر زمینه گناه است. نداشتن رفیق خوب زمینه گناه است. خدایا زمینههای گناه را در جامعه ما یکی پس از دیگری کور کن. هرچه فساد بیشتر میشود مقاومت ما را در مقابل گناه بیشتر بفرما. هرچه شب قدر برای خوبها مقدر میکنی به آبروی همان آدمهای خوب، همه آنها را برای ما هم مقدر بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1412