responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1486
1- رضايت به گناه ديگران، شركت در گناه
2- عاقبت به خيري، با دوري از گناه
3- معصوم نبودن همسران و اصحاب پيامبر
4- آثار و عوارض نيت گناه در دنيا
5- لطف و رحمت الهي در بخشش بندگان
6- اقرار به گناه، در درگاه الهي
7- راه توبه از غيبت ديگران
8- حفظ خود و خانواده، در جامعه‌ي گنهكار

موضوع: درمان گناه، در ماه رمضان (1)

تاريخ پخش: 24/05/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

خوب بيننده‌هاي عزيز بحث را دهه‌ي سوم ماه رمضان پاي تلويزيون نشستند و مي‌بينند. دهه‌ي سوم مهم است. از شب نوزدهم مهم مي‌شود. امسال بحث ما در مازندران ضبط شد و موضوع گناه شناسي بود و يك 170، 180 مورد تذكر من در يادداشت‌هايم هست كه اينها را خواسته باشيم تنظيم كنيم بايد يك ماه ديگر حرف بزنيم. من فكر كردم فشرده اين تذكرات را بدهم.

تذكر اول: بعضي گناه‌ها نفتي است و بعضي گناه‌ها بنزيني. نفت و بنزين فرقش اين است. نفت را بايد كبريت را بغلش بياندازي تا بسوزد. بنزين لازم نيست بغلش باشد. از دور هم آتش مي‌گيرد. يك سري گناه‌ها از دور شروع به آتش گرفتن مي‌كند. و لذا گفته: (لا تَقْرَبُوا)(نساء/43) يعني نزديكش نرو، چون اگر نزديكش رفتي ديگر افتادن درونش دست شما نيست. از اول نزديكش نرو. ولذا گاهي گناه‌ها را مي‌گويد: اين كار را نكن.(لا تَقُولُوا)(بقره/104) اين حرف را نزن. گاهي مي‌گويد: (لا تَقْرَبُوا). نزديكش نرو.

1- رضايت به گناه ديگران، شركت در گناه

تذكر دوم: اگر كسي به گناه كسي راضي باشد شريك است. قرآن بخوانم. قرآن مي‌فرمايد كه: (قَتَلْتُم‌)(بقره/72) شما پيغمبرها را كشتيد، به چه كسي مي‌گويد؟ به يهودي‌هاي زمان پيغمبر. و حال آنكه يهودي‌هاي زمان پيغمبر، پيغمبري را نكشتند. اجداد اينها پيغمبر را كشته بودند. منتهي چون اجداد كشتند و اينها هم راضي بودند، كسي كه راضي باشد به فعل كسي، در گناه او شريك است. مواظب باشيد شريك در گناه نباشيد. حديث داريم روز قيامت يك قطره خون به انساني مي‌چكد. يك قطره! اين چيه؟ مي‌گويند: فلاني را به ناحق كشتند و تو هم در يك قطره‌ي آن شريك هستي. آيه‌ي قرآن بخوانم.

ناقه‌ي صالح، شتر حضرت صالح را يك نفر كشت. ولي قرآن نمي‌گويد: (عِقِر)، مي‌گويد: (عقِروها) يعني دسته جمعي كشتند. اين يك نفر بود، چرا مي‌گويي: (عقروها). يكي كشت چرا مي‌گويي همه با هم كشتند؟ امام مي‌گويد: يكي كشت و باقي‌ها هم راضي بودند.

يكي ديگر بگويم. حضرت علي، اميرالمؤمنين را يك نفر كشت، ولي شب نوزدهم مي‌گويند: صد مرتبه بگو، «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ» (فقيه/ج2/ص589). با اينكه «قَتَلَة» يعني قاتلين. يك قاتل بيشتر نداشت، ابن ملجم بود. نمي‌گويد: «اللهم العن قاتل» مي‌گويد: «قَتَلة» يعني جمع قاتل‌ها. چون ديگران هم راضي بودند.

در زيارت امام حسين هم داريم «لعن الله من قتلك» حسين جان، خدا لعنت كند كسي را كه تو كشت. بعد مي‌گويد: «وَ لَعَنَ اللَّهُ» خدا لعنت كند «أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ» شنيد، «فَرَضِيَتْ بِه‌» (تهذيب/ج6/ص113) مواظب باشيم بعضي گناهان را نبايد از نزديكش برويم. بعضي گناه‌ها را راضي هم باشيم، اين تذكر دوم.

تذكر سوم: گناهي كه آدم با علم و عمد انجام مي‌دهد خطرش بيشتر است. قرآن مي‌فرمايد كه: (يُحَرِّفُونَهُ)كتاب آسماني را تحريف كردند، (مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ) (بقره/75) «عَقَلُوهُ» يعني تعقل داشت. حواسش پرت نبود. (وَ هُمْ يَعْلَمُونَ) مي‌دانستند.

در قرآن يك سري آيه داريم مي‌گويد: (وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‌) (بقره/42) خودتان هم مي‌دانيد. اينكه انسان آگاهانه يك گناهي را كند، يكوقت سوار دوچرخه است، تنه‌اش به يك كسي مي‌خورد. بعد مي‌گويد: مي‌فهمي كه بود؟ اين علامه طباطبايي بود. مي‌گويد: خوب ببخشيد نمي‌دانستم. اين قابل بخشش است. يكبار مي‌گويد: اين علامه طباطبايي است. هيچ نگو بروم با دوچرخه به او بزنم!! گناه آگاهانه خطرش بيشتر است. اين هم يك نكته.

2- عاقبت به خيري، با دوري از گناه

مسأله‌ي ديگر عاقبت بخيري دست خودمان است يا دست خداست؟ يك آيه داريم در قرآن كه مي‌گويد: عاقبت بخيري دست خودت است. (فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ) (بقره/132) پيغمبر به پسرهايش سفارش كرد نميريد مگر كه در حال ايمان باشيد، پيداست اينكه مي‌گويد: نميريد، مگر اينكه در حال ايمان باشيد، پيداست ايمان دست خودمان است. چه كنيم ايمان ما خوب باشد؟ بماند؟

من جوان بودم، شايد بيست سالم بود. حدود 45، 46 سال پيش. حدود 50 سال پيش. طلبه‌ي جواني بودم رفتم اصفهان براي اولين بار گردش. خوب كاشان هم به اصفهان نزديك است. يك عالمي بود به نام حاج آقا رحيم ارباب. از علماي درجه يك اصفهان بود. ما هم يك طلبه‌ي نويي بوديم خدمت ايشان رفتيم. از او پرسيديم آقا آدم خوش عاقبت مي‌شود يا بد عاقبت دليلش چيست؟ايشان يك خرده فكر كرد و گفت: بلند شويد اين كتاب را بياوريد. آورديم و يك حديث را آورد و گفت: اگر كسي گناه كند بگويد اين كه چيزي نيست، ديگر اين را خدا نمي‌بخشد. گناه را كوچك نشماريد.

يكي از عوامل بد عاقبتي اين است كه چون آدم گناه مي‌كند از آن طرف هم مي‌گويد: اينكه چيزي نيست من توبه كنم.

بد نيست اينجا يك سؤالي طرح كنم. مي‌گويند: شما كه مي‌گوييد: امامان معصوم هستند. پس چرا در دعا اينقدر گريه مي‌كردند؟ آدمي كه گناه نكرده چرا گريه مي‌كند؟ چرا مناجات مي‌كند؟ گناه نكردي تو معصوم هستي. جوابش چيست؟ جوابش اين است كه اگر شما با چراغ قوه در اين سالن آمديد، فقط اگر بشكه و كاميون بود مي‌بيني. چون نور چراغ قوه كم است. نور كه كم است فقط بشكه و چيزهاي بزرگ را مي‌بيني. اما اگر پروژكتور انداختي نور قوي انداختي حتي يك ته سيگار هم باشد، يك پر كاه هم باشد پيداست. نور ما چون كم است فقط گناه بزرگ‌ها را مي‌بينيم. تو گناه كردي؟ نه من كه آدم نكشتم. از ديوار خانه‌ي كسي بالا نرفتم. اما اگر نور ايمان زياد باشد يك لحظه غفلت را هم مي‌‌‌گويي گناه است. امامان ما چون نور ايمانشان زياد بود، يك پر كاه هم در زندگي‌شان بود مي‌گفتند: اينجا كثيف است. چون نور قوي است.

يك مثال ديگر، پا دراز كردن گناه نيست. اما من اگر خواستم پايم را دراز كنم در يك جلسه مي‌گويم: معذرت مي‌خواهم، ببخشيد. ببخشيد، معذرت مي‌خواهم. بابا گناه كه نيست. گناه نيست ولي چون براي شما ارزش قائل هستم، همين كاري هم كه گناه نيست، مي‌گويم: ببخشيد. شما در خانه ده تا سرفه كني به هيچكس نمي‌گويي: ببخشيد. اما پشت دوربين تلويزيون تا چنين كرديد، فوري مي‌گوييد: معذرت مي‌خواهم. گناه كه نكرديد. ولي چون حضور شما نزد من ارزش دارد كاري هم كه گناه نيست، نگاه من نگاه گناه است. پس سؤال و جواب!

امامان معصوم چرا اينقدر مي‌گفتند: خدايا مرا ببخش؟ مگر گناهكار بودند كه مي‌گفتند: خدايا ما را ببخش؟ پاسخ: اينها نورشان زياد بود. نور كه زياد است پر كاه را هم نشان مي‌دهد. 2- چون براي خدا ارزشي قائل هستند، هر كاري را در محضر خدا احساس خلاف مي‌كنند.

3- معصوم نبودن همسران و اصحاب پيامبر

مسأله‌ي سوم اين است كه گاهي وقت‌ها در گناه همكاري مي‌كنيم. قرآن يك آيه براي همكاري دارد. دو تا از زن‌هاي پيغمبر در يك شيطنتي همكاري كردند. اين معلوم مي‌شود كه زن پيغمبر معصوم نيست. هركس جزء اصحاب است معصوم نيست. شايد بيش از 50 آيه داشته باشيم، كه اصحاب پيغمبر معصوم نيستند. اشتباه مي‌كنند برادران ما كه فكر مي‌كنند هركسي جز اصحاب پيغمبر است معصوم است. اين همه آيه داريم كه خداوند از منافقين انتقاد كرده شما نفاق داشتيد، شما اينجا چنين كرديد، چقدر قرآن توبيخ مي‌كند اصحاب پيغمبر را. بنابراين اصحاب پيغمبر خوب دارند، بد هم دارند. طبق قرآن، اگر ما كتاب الله هستيم. زن‌هاي پيغمبر هم همه يكدست نبودند. خدا به زنان پيغمبر مي‌گويد: (فان الله…) ترجمه‌هايش را مي‌فهميد. بعضي آيات خيلي آسان است. هركس فارسي هم باشد معنايش را مي‌فهمد.

«فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ» خدا (أَعَدَّ) يعني آماده كرده، «لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً» (احزاب/29) خدا براي خوب‌هاي شما اجر قرار داده است. اين پيداست كه همه‌شان درجه يك نيستند اگر گفتند: به نمره‌ي بيست جايزه مي‌دهم يعني چه؟ يعني همه نمره بيست نيستند. و الا بايد بگويم به همه جايزه مي‌دهم. اينكه خدا در قرآن مي‌گويد: خدا براي خوب‌هايتان پاداش قرار داده است، يعني بعضي‌هايتان هم خوب نيستيد. (فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظيماً).

دو تا از زن‌هاي پيغمبر يك توطئه كردند. توطئه هم اين بود. پيغمبر يك چيزي را به يك خانم گفت و گفت: به كسي نگو. گفت: باشد. اين به يك خانم ديگر گفت. آنوقت آيه نازل شد (تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‌)(بقره/85) دو تا خانم ها، شما با هم در گناه همفكري كرديد. در گناه همفكري كرديد. (صَغَتْ قُلُوبُكُما)(تحريم/4) شما قلبتان منحرف شد. (تظاهرون) يعني پشت به پشت هم داديد. پشت به پشت هم داديد در چه؟ (بالاثم). يعني گناه.(والعُدوان) ظلم.

4- آثار و عوارض نيت گناه در دنيا

يكي ديگر اينكه فكر گناه، گناه هست يا نه؟ فكر گناه، قيامت گناه ندارد. اما در دنيا كسي كه فكر گناه بكند يك سيلي مي‌خورد. دليل: باغ خوبي‌بود، ميوه‌هايش را به فقرا مي‌دادند. صاحب باغ مرد، باغ ارث رسيد به چند تا پسر. اينها گفتند: ما به فقرا نمي‌دهيم. گفتند: آخر فقرا خبر دارند. مي‌آيند در باغ! گفت: سحر مي‌رويم ميوه‌ها را انبار مي‌كنيم، تا آفتاب بزند كار تمام شده است. اينها نيت كردند به فقرا ندهند، آمدند ديدند باغشان سوخته است. هيچ كاري نكردند، فقط نيت كردند ندهند باغشان سوخت. اين يعني چه؟ يعني اگر نيت بكني در قيامت سيلي نداري اما در دنيا حالت گرفته مي‌شود. اين هم يك نكته! چون اينها 170 مورد است و من خواسته باشم بنويسم، وقتم سر نوشتن مي‌رود و از آن طرف هم مي‌خواهم همه را بگويم. چون حيف است اينها.

مسأله‌ي ديگر؛ داريم كه امام صادق فرمود: چه بسا مؤمني نيت گناه مي‌كند، خدا او را از رزق محروم مي‌كند. چون نيت گناه مي‌كنيم از يك درآمدي، از يك خيري محروم مي‌شويم. پيغمبر فرمود: «موت في طاعة خير من حياة في معصية» ادم بميرد در راه حق، در راه عبادت بهتر از اين است كه زنده باشد ولي در راه معصيت.

مسأله‌ي ديگر. از گناه بدتر، گناهكار مردن است. اگر آدم گناه كند مي‌تواند اين گناه را رفو كند. جبران كنيم، بالاخره حديث داريم اگر ماه رمضان تمام شود و خدا كسي را نبخشد اين پيداست خيلي آدم بدبختي است كه اين همه كنار دريايش برديم، يك آبي به صورتش نريخت. يعني مقصر خودش است.

(يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً) (طه /74) قرآن مي‌گويد: مجرم آمد. مي‌توانست، در دنيا بودي يك استغفار مي‌كردي، خدا زود راضي مي‌شود. خيلي خدا زود راضي مي‌شود. هركس هر خلافي بكند، راست بگويد معذرت مي‌خواهم، خدا او را مي‌بخشد. در قيامت اجازه معذرت خواهي نمي‌دهند. عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. (وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ)(مرسلات/36)، (وَ لا يُؤْذَنُ) يعني به اينها اذن نمي‌دهيم عذرخواهي كنند. مي‌گويد: آقا معذرت! مي‌گويد: خفه شو! در قيامت اجازه‌ي عذرخواهي ندارد. آيه‌ي ديگري داريم كه (لا يَنْفَعُ الظَّالِمينَ مَعْذِرَتُهُم‌) (غافر/52) آنجايي هم كه معذرت خواهي مي‌كنند، معذرتشان فايده‌اي ندارد.

5- لطف و رحمت الهي در بخشش بندگان

در قيامت عذرخواهي فايده‌اي ندارد. اما در دنيا خدا زود راضي مي‌شود. هركس هر گناهي كرده بگويد: خدايا معذرت مي‌خواهم. در دعاي كميل مي‌گويد: «يا سريع الرضا» خدا زود راضي مي‌شود.

چيزهايي كه از خودش است، خودش گران مي‌خرد. آدم تعجب مي‌كند. ما كه نماز مي‌خوانيم، آبش از كيست؟ توانش از كيست؟ حافظه‌اش از كيست؟ علمش از كيست؟ قبولي‌اش از كيست؟ از ايمان گرفته تا آب و قوت و همه چيزهايي كه هست. در عين حال مي‌گويد: خودم مي‌خرم. مثل پدري كه بلا تشبيه مي‌گويد: اين زمين را بگير. اين هم آهن، اين هم آجر، اين هم سيمان، اين هم پول بنايي، اين هم شيشه، همه چيزهايش را خودم به تو مي‌دهم. خانه را ساختي؟ حالا مي‌گويد: خودم از تو گران مي‌خرم. ده برابر مردم مي‌خرم، آنوقت ما از خدا امكانات مي‌گيريم، چشم و گوش و استعداد و هوش و تخصص و همه‌ي نعمت‌ها را از خدا مي‌گيريم، مي‌گوييم: نه مي خواهيم مردم راضي باشند. كاري به رضاي خدا ندارم. مردم راضي باشند. امكانات را از خدا مي‌گيريم. خانه كه ساختيم به ديگران مي‌فروشيم. هرچه هم خدا مي‌گويد: بابا به خودم بفروش، ده برابر! پسرجون تو خودت از من هستي. زمين از من است، همه امكانات براي من است، حالا هم كه ساختي من ده برابر ديگران مي‌خرم. مي‌گوييم: نه، من مي‌خواهم به ديگران بفروشم.

خدا هم زود راضي مي‌شود. خيلي زود راضي مي‌شود. هيچ‌كس نبايد احساس يأس كند. از گناهان كبيره اين است كه آدم بگويد كه: من را خدا نمي‌بخشد.

يك نفر پرده‌ي كعبه را گرفته بود مي‌گفت: اي خدا، مرا ببخش! بعد مي‌گفت: مي‌دانم نمي‌بخشي. گفتند: اين چه حرفي است؟ گفت: آخر شما نمي‌دانيد كه من چه جنايتي كردم؟ گفتند: چه كردي؟ گفت: من جزء لشگر يزيد رفتم كربلا امام حسين را بكشم. حضرت فرمود: يأس تو گناهش از كربلا رفتن تو بيشتر است.

در يك كلمه بگويم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌». اسلام بن بست ندارد! تكرار مي‌كنم اسلام بن بست ندارد!! حتي زليخا كه همه درها را بست، يك دري نبود كه آدم با لگد باز كند. همه درها را بست. نمي‌گويد: (غَلَّقَ) مي‌گويد: (غَلَّقَتِ الْأَبْواب‌) (يوسف/23) «غَلّقَ» يعني بست، (غَلَّقَ) يعني سفت بست. نمي‌گويد: (غَلَّقَ الْباب) مي‌گويد: (غَلَّقَتِ الْأَبْواب‌). يعني همه‌ي درها را بست، سفت هم بست. به كنيزهايش هم نگفت: ببنديد. آخر زليخا زن شاه بود. مي‌توانست به كنيزها بگويد: درها را ببنديد. خودش بست كه خاطرش جمع باشد. 1- خودش بست، 2- همه درها را بست. 3- سفت بست، ولي اگر اين زليخا عقب من مي‌دود، من بايد بدوم. كجا مي‌دوي؟ درها بسته است. مي‌گويد: به سمت در بسته مي‌دوم. تو چه مي‌داني؟ يكوقت مي‌بيني در باز شد… اگر دري بسته هست، به سراغ در بسته هم برويم.

ما خيلي وقت‌ها تصميم مي‌گيريم، خدا نمي‌خواهد و چيز ديگر مي‌شود. خيلي وقت‌ها تصميم نمي‌گيريم، چيز ديگر مي‌شود.

6- اقرار به گناه، در درگاه الهي

اقرار به گناه؛ خدا به موسي گفت: موسي يك شكري كه حق من است انجام بده.‌ موسي گفت: من، نمي‌توانم. گفت: من همين را مي‌خواهم. همين را مي‌خواهم كه تو بگويي: نمي‌توانم. اقرار كنيد كه نمي‌توانيد شكر كنيد. واقعاً نمي‌توانيم. حالا سعدي كه مرد حكيمي بوده به عقلش رسيده كه در هر نفسي دو نعمت موجود است. چون فرو مي‌رود ممد حيات است، چون برمي‌گردد مفرح ذات است. پس در هر نفسي دو نعمت موجود است. خوب اين سعدي بيش از اين فكرش نرسيده است.

امام صادق چه مي‌گويد؟ امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «في كل نفس آلاف نعمة» در هر نفسي دو نعمت نيست، هزارها نعمت است. يعني اين نفسي كه ما مي‌كشيم شايد بند به كره‌ي مريخ هم باشد. به فلان كهكشان هم بند باشد. شايد بند به نهنگ‌هاي دريا هم باشد. اين نهنگ‌هاي دريا اگر ماهي مرده‌ها را نخورند، آب دريا بد بو شود تنفس براي ما مشكل است. نهنگ‌ها هستند كه ماهي مرده‌ها و حيوان‌هاي مرده‌ي دريايي را مي‌بلعند، آب دريا پاك مي‌شود، آنوقت آب دريا پاك كه شد مي‌توانيم كنار دريا نفس بكشيم. همين امروز صبح نهنگ‌ها اعتصاب كنند. بگويند: ما ديگر گوشت مرده نمي‌خوريم. گوشت زنده! از فردا گوشت زنده، ما ديگر مرده خور نيستيم. اگر حيوان‌هاي دريايي خورده نشوند، آب دريا براي تنفس ما مشكل است. هر برگي بايد براي ما اكسيژن بسازد. ما اكسيژن را مي‌گيريم كربن مي‌دهيم آن كربن را بايد اكسيژن كند وگرنه اگر برگ‌ها هم مثل ما باشند. اصلاً يك نعمت‌هايي كه در عمرمان فكرش را نكرديم. در عمرمان فكرش را نكرديم.

اگر پدر و مادر ما، ما را دوست نمي‌داشت چه مي‌شد؟ اگر اين آب تلخ مي‌شد به چه كسي تلگراف مي‌كرديم؟ بگذاريد قرآن بخوانم. (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً) (واقعه/70) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. بخواهيم آب را تلخ مي‌كنيم. به چه كسي تلگراف مي‌كني شيرينش كن؟ (لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا) (واقعه/65) بخواهيم درخت‌ها را خشك نگه مي‌داريم. به چه كسي تلگراف مي‌كني سبزش كن؟ (وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْك) (اسراء/86)‌ بخواهيم وحي را قطع مي‌كنيم. پيغمبر چه مي‌كند؟ سؤال مي‌كنند جواب نداريد بدهيد. (نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْض‌)(سبأ/9) اگر بخواهيم زمين را مي‌لرزانيم. هرچه راه بروي بيفتي. هي بلند مي‌شوي راه بروي، سرت گيج مي‌رود مي‌افتي. اگر بخواهيم زمين را تكان مي‌دهيم. چطور راه مي‌روي؟ اگر حيوان‌هاي اهلي، وحشي شوند، چطور مي‌خواهي جلويش را بگيري؟ صد تا شتر، قوي‌ترين حيوان، بزرگ‌ترين حيوان، افسارش دست يك بچه است. نعمت‌هايي خدا به ما داده است. اين خطوط پيشاني را مي‌بينيد چطور است؟ اينها همه نعمت است. چون هركس عرق مي‌كند اين خطوط پوست پيشاني عرق‌ها را از اين طرف و آن طرف مي‌برد. حالا اگر اين خطوط از اين طرف بود. هركس كار مي‌كرد عرض‌هايش در چشمش مي رفت. چه مشكلي ما داشتيم؟

مسأله‌ي ديگر؛ اينكه به گناه اقرار كنيم. (إِنِّي ظَلَمْت‌)(نمل/44) «َظلَمْتُ نَفْسي‌» بيننده‌هاي عزيز چند شب از ماه رمضان بيشتر نمانده است. لازم نيست دعاي عربي كنيد. البته واجب است نماز را عربي بخوانيد. اين هم فلسفه دارد. اينكه مي‌گويند: نماز را عربي بخوان، دليل دارد. چون نظم بهتر از بي‌نظمي است. نماز اگر بگويند: هركسي يك چيزي را بخواند، يك نفر نمازش يك دقيقه مي‌كشد يك نفر يك ساعت مي‌كشد. آدم نمي‌فهمد و سر و ته هم ندارد. هركسي يك عبارتي را مي‌گويد، اسلام مثل قطار ريل گذاشته كه كسي پرت نشود. همه يكسان نماز مي‌خوانند. از آيت الله العظمي تا بچه‌ي نه ساله. همه اول نمازشان «اللَّهُ أَكْبَر»، آخرش هم السلام عليكم! هفده تا كلمه، بيست تا كلمه، اولش اين، دوم اين، كلمه‌ي سيزدهم، كلمه‌ي چهاردهم، استاندارد است. وگرنه اگر مي‌گفتند: هركسي با هر زباني نماز بخواند، معلوم نيست كه چه مي‌گويد و چقدر طول مي‌كشد و چه معنايي دارد. اين خودش يك كمال است. مثل همه‌ي خلبان‌ها، با هرجاي دنيا بخواهند صحبت كنند بايد انگليسي باشد. اگر غير از اين باشد خوب خلبان از اهواز بلند مي‌شود بايد عربي حرف بزند. مي‌آيد خرم آباد بايد لر شود. برود تبريز بايد ترك شود. اين يك كار ارزشي است كه همه‌ي خلبان‌ها با يك زبان حرف بزنند. همه‌ي مسلمان‌ها چند كلمه‌ي مشترك داشته باشند.

چند شبي از ماه رمضان مانده است، بيننده‌ها پاي تلويزيون هستيد، نكند ماه رمضان تمام شود و شما بخشيده نشويد. يك عزمي، خدا زود راضي مي‌شود. علامت بدبخت اين است كه ماه رمضان تمام شود و انسان بخشيده نشود. رابطه‌ي ما با مسجد رابطه‌ي لحظه‌اي فصلي نبايد باشد. يكي از كلماتي كه من خوشم نمي‌آيد اين كلمه است. مي‌گويند: شبي با قرآن! اين كلمه لغو است. مثل اينكه بگوييم: شبي با اكسيژن! مگر اكسيژن براي يك شب است؟ شبي با اكسيژن يعني چه؟ اين براي خارجي‌ها است كه مي‌گويد: مادرم مرد؟ خيلي خوب يك دقيقه احترام مي‌كنم. به احترام مرگ مادرش يك دقيقه سكوت مي‌كند. يعني احترام مادر يك دقيقه سكوت است؟ قرآن براي يك شب است؟ ما رابطه‌مان با خدا و نماز و مسجد شبي و ساعتي ندارد. غير از اينكه بگوييم: روز دندان پزشكي، روز ماما، روز درختكاري، روز فلان، آنها را طوري نيست، يك روز باشد.

7- راه توبه از غيبت ديگران

خوب اقرار به گناه؛ منتهي روبروي كسي نه، خدا راضي نيست اگر گناهي كردي به كسي بگويي. راضي نيست به كسي بگويي، حتي اگر غيبت كسي را هم كردي، لازم نيست به او بگويي: حاج آقا من غيبت شما را كردم. غيبت كردي بگو: خدايا من معذرت مي‌خواهم. لازم نيست به او بگويي: آقا من غيبت تو را كردم. چون وقتي مي‌روي به او بگويي بيشتر ناراحت مي‌شود.

خدا رحمت كند، من اين را از آيت الله العظمي گلپايگاني پرسيدم. گفتم: كسي غيبت كسي را كرد بايد به او بگويد؟ گفت: نه! همينطور از خدا عذرخواهي كند. چون وقتي به او مي‌گويي: غيبتت را كردم، طرف ناراحت مي‌شود. نگاه مي‌كند كه چرا غيبت مرا كردي؟ چرا آبروي مرا ريختي؟ گناه اين دو تا مي‌شود. اين هم خيلي قشنگ است.

خدا مي‌گويد: گناه كردي، به احدي نگو. به خودم بگو تو را مي‌بخشم. نمي‌گويد: غافر، مي‌گويد: غفور. غفّار، غافر يعني مي‌بخشد. غفور و غفار يعني حسابي مي‌بخشد. نمي‌گويد: دير مي‌بخشم، «سريع الرضا»، زود هم راضي مي‌شوم. نمي‌گويد: مي‌بخشم. مي‌گويد: همان گناه را تبديل به حسنه هم مي‌توانم بكنم. مثل آب كثيف، آب كثيف كه در باغچه برود مي‌شود گل. آب بدبو در باغچه مي‌رود، آب بدبو مي شود گل خوشبو. خداوند مي‌تواند گناهان را به حسنه تبديل كند. ما داشتيم كه شراب فروشي مسجد شد. (يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات‌) (فرقان/70)

مسأله‌ي ديگر مؤمن مصونيت از گناه ندارد. بالاخره هركس مؤمن هم باشد لغزش دارد. قرآن از مؤمنين تعريف مي‌كند مي‌گويد: مؤمن است، متقي است، اما گاهي دسته گلي آب داده است. يعني كسي احساس نكند كه اگر يك دسته گل آب داد ديگر نابود است، به درد هيچ كاري نمي‌خورد. من بايد از اين كار بروم. خودش را بازسازي كند. هيچ‌كس مأيوس نباشد.

در مجلس گناه حاضر نشويم. قرآن مي‌گويد: (لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ) (فرقان/72) در مجلس گناه حاضر نشويم. (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً)(فرقان/72) يك جايي حرف لغو مي‌زنند با كرامت رد شو. با بزرگواري رد شو. لازم هم نيست بد اخلاقي كني. بگو: آقا اين جلسه‌ي شما من معذور هستم از ايينكه بنشينم. با اجازه، خداحافظ! نشستن در جلسه‌ي گناه.

اگر يك افرادي قمار بازي مي‌كنند. شما نشستي نگاهشان كردي، آن هم كه به قمار نگاه مي كند، نگاه به قمار هم گناه است. مجلس ديگران شراب مي‌خورند. شما در آن سفره بنشيني، نشستن شما هم گناه است ولو ما شراب نخوريم.

گناه آدم را خيالباف مي‌كند. يعني آدم گناهكار اصلاً فكرش چپ مي‌شود. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: (أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئات‌)(عنكبوت/4) «سيئة» يعني گناه. (يَعْمَلُونَ السَّيِّئات‌) يعني گناهكار است. آنهايي كه گناهكار هستند، (أَمْ حَسِبَ الَّذينَ) چنين حساب مي‌كنند، آدم گناهكار خيالباف است. اصلاً چيزها را چيز ديگر مي‌بيند. مثل كسي كه عينك سرخ مي‌گذارد، همه شلغم‌ها را لبو مي‌بيند. يا عينك سبز مي‌گذارد، همه كاه‌ها را علف مي‌بيند. آدم گناهكار چيزها را جور ديگر مي‌بيند. يعني گناه تفكر انسان و بافت انسان را عوض مي‌كند. اين آيه‌‌ي قشنگي است. (أَمْ حَسِبَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئات‌) يعني كساني كه گناه كردند، پيش خودشان در دنياي خيال يك محاسباتي دارند. واقع نيست، يعني واقع بين نيست. چيز ديگري احساس مي‌كنند.

8- حفظ خود و خانواده، در جامعه‌ي گنهكار

اگر جامعه منحرف است. انحراف جامعه دليل بر گناه كردن من نيست. آيه‌اي در قرآن داريم مي‌گويد: (عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُم‌) (مائده/105) اگر ديدي جامعه فاسد است بايد خودت را حفظ كني. نمي‌تواني بگويي كه خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو. اين كناري تو يك گناه مي‌كند، آن طرفي يك گناه مي‌كند. اگر تمام افراد دور تو هم گناه كردند…

گاهي افرادي مي‌گويند: همه اينطوري هستند من كه نمي‌توانم اينطوري نباشم. چه اشكالي دارد؟

من اندونزي بودم، در بازار بودم ديدم كه يك خانمي آمد و يك مرتبه به ساعتش نگاه كرد و يك سجاده انداخت و در كنار ايستاد به نماز خواندن. يعني متوجه شد نماز نخوانده، حالا هم غروب است، همانجا نماز خواند. هرچه فكر كردم گفتم: آقاي قرائتي تو كه عنوانت رئيس ستاد نماز است، حضرت عباسي راستش را بگو. اگر وسط خيابان متوجه شدي نماز نخواندي، حاضر هستي كنار پياده رو نماز بخواني؟ هرچه فكر كردم ديدم اراده‌ي اين خانم اندونزيايي به مراتب از من بيشتر است. اين خيلي مهم است.

خدا حاج احمد آقا را رحمت كند. مي‌گفت: روزي كه شاه فرار كرد مهم‌ترين روز ما بود. چند صد خبرنگار نوفلوشاتو فرانسه جمع شدند. پاريس، فرانسه! امام آمد روي يك چهارپايه استاد و گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌». چند جمله كه براي فرار شاه صحبت كرد، يك مرتبه گفت: احمد! گفتم: بله آقا؟! گفت: ظهر شده؟ گفتم: بله. الآن اول وقت است. تا گفتم: الآن اول وقت است، اصلاً امام «والسلام عليكم» نگفت. پايين آمد رفت. خبرنگارها گفتند: آقا، شما داشتي صحبت مي كردي. اينها صحبت‌هاي شما را همين الآن به كره‌ي زمين مخابره مي‌كنند. شما داري با كره زمين حرف مي‌زني. گفت: ولش كن كره‌ي زمين را! نماز!!! اين براي ما درس است. يك چنين امامي داشتيم.

آقاي انصاري مي‌گفت: ساعت‌هاي آخر عمر امام، گاهي امام از حال مي‌رفت، چشم‌هايش را باز مي‌كرد، نگاه مي‌كرد دوباره از حال مي‌رفت. يك بار گفت: آقاي انصاري اگر من خوابم برد، اذان گفتند: مرا بيدار كن. گفتم: چشم! اين را گفت و امام از هوش رفت. صداي اذان بلند شد. رفتم بالاي سر امام هرچه كردم صدايش كنم، دلم نيامد. خوب سرم به دستش، پيرمرد هفتاد، هشتاد ساله، بيمار، گفتم: گفته، گفتم: بگويد، من دلم نمي‌آيد صدايش كنم. ده دقيقه شد يا نشد، امام چشمش را باز كرد. گفت: ظهر شد؟! گفتم: بله، آقا ده دقيقه پيش ظهر شد. گفت: مگر نگفتم: مرا اول اذن بيدار كن؟ ناراحتم از اول عمرم تا الآن نمازم را اول وقت خواندم. چرا روز آخر ده دقيقه دير شد؟ ببينيد ما اينها را داشتيم. اينها مي‌توانند مملكت را اداره كنند. اين كشتي انقلاب را به سامان برسانند. آدمي كه مي‌گويد: دختر عمويم گفت من هم رويم نشد. پسر دايي‌ام گفت، من هم رويم نشد. آخر شريكم گفت، من رويم نشد. آقا الآن وقت نماز است، ده دقيقه بازار تعطيل! اگر خدا رازق است، رزق من را ده دقيقه ديگر هم مي‌تواند برساند. يك ساعت ديگر هم مي‌تواند برساند.

به يك كسي گفتند: چرا به فكر آينده بچه‌هايت نيستي؟ گفت: اگر بچه‌هايم خوب هستند، خدا بنده‌ي خوبش را گرسنه نمي‌گذارد. اگر هم بد هستند، به من چه كه حمالي كنم براي اينكه بچه‌هاي من خوش باشند؟ من جان بكنم براي اينكه بچه‌هاي نااهل من خوش باشند؟ اگر خوب هستند كه خدا بنده‌ي خوبش را رها نمي‌كند. البته معناي اين حرف اين نيست كه آدم به بچه‌هايش فكر نكند. ما بايد فكر آينده‌ي بچه‌هايمان باشيم اما نه به قيمتي كه از حلال و حرام و راست و دروغ و فحش و گريه و نفرين و يعني خودمان را به آب و آتش بزنيم براي اينكه زندگي اينها مرفه باشد. به مقدار معقول تلاش مي‌كنيم، به فكر بچه‌هايمان هم هستيم. برنامه ريزي هم مي‌كنيم. يك چيزي براي بچه‌هايمان ذخيره كنيم. بچه‌هاي ما به گدايي نيفتند. اما معنايش اين نيست كه از حق و ناحق و اينها، مي‌گويند… حرفم تمام نشد.

خيلي خوب وقت تمام شد. اينها يك 170، 180 نكته راجع به گناه است. كه من فكر كردم اين جلسات آخر ماه رمضان را اينها را تند تند بخوانم كه بلكه «إِنْ شاءَ اللَّه‌» يك تذكراتي باشد.

يك دعا مي‌كنم، خدايا به آبروي كساني كه گناه نكرده‌اند، وقت گناه خودشان را حفظ كردند و نزد خدا آبرو دارند، همه‌ي گناهان همه‌ي ما را ببخش و بيامرز. هر كدام از گناهان قابل جبران است به ما توفيق جبران مرحمت بفرما. هركدام قابل جبران نيست، خودت با فضل خودت گناهان ما را ببخش. اموات ما را هم ببخش. اگر تا اين مقدار كه از ماه رمضان كه براي بيننده‌ها پاي تلويزيون گذشته است، گذشته‌ي ماه رمضان چيزي دست ما نيامده به خاطر عيب‌ها، لغزش‌ها، اين مقداري از ماه رمضان مانده ما را محروم نكن. نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده. يك تقواي قوي كه وقت گناه بتواند ما را كنترل كند به همه‌ي ما مرحمت بفرما. از الآن تا ابد قلب امام زمان را از ما راضي بفرما.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1486
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست