نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1493
موضوع بحث: دريا
تاريخ: 03/09/67
بسم الله الرحمن الرحيم
نيروي دريايي از ما دعوت كرده تا بياييم و با برادران در ناو صحبت كنيم به مناسبت دريا، چند دقيقه در مورد دريا حرف ميزنيم. به مناسبت مرز آبي، چند دقيقه درباره مرز صحبت ميكنيم و به مناسبت نيروي دريايي چند حديث براي نيروي دريايي ميخوانيم و به مناسبت كشتي هم چند حديث براي كشتي ميخوانيم. پس بحث ما تركيبي است از دريا، كشتي، مرز آبي و نيروي دريايي.
1- اهميت دريا و نعمتهاي دريايي
ما در ايام جنگ خيلي در جبهه بارزمندگان بوديم و نرسيديم كه بياييم تا در كنار دريا با نيروي دريايي باشيم. حالا كه آتش بس شده است، فرصتي است براي صحبت با نيروي دريايي اما اول از دريا بگوييم. در دعاي جوشن داريم كه «يَا مَنْ فِي الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ»(المصباحكفعمي، ص254) اي خدائيكه عجايب خلقت تو در درياست. از امتيازات جمهوري اسلامي ايران اين است كه دريا دارد. خيلي از كشورهايي كه دريا ندارند، خيلي كمبود دارند. ما از دريا خيلي استفادهها ميكنيم. 500 هزار كشتي ماهيگيري در دنيا، در درياها هست. الان در خليج فارس هستيم كه عمقش حدود صد متر است(اقيانوسها و درياهايي با يازده هزار متر عمق هم داريم. اما عمق خليج فارس صد متر بيشتر نيست) و در دنيا مسئله آب بسيارمطرح است، يعني دو برابر و كمي بيشتر از خشكيهاي زمين، آب است. اين را بچهها هم ميدانند و در كتابهايشان هم خواندهاند. حالا چه معادني درآب نيستند؟ چه فلزاتي كه ازآب استخراج نميشود؟ حتي هيتلر در جنگ از آب طلا استخراج كرد. ازسادهترين چيز كه نمك است گرفته، تا بعضي فلزات و بعضي محصولات ديگر. نعمت حركت؛ الان ما در كشتي در حركت هستيم. بيشترين حمل و نقل ما از طريق درياست. يك كشتي گاهي ميتواند به اندازه چند قطار رفت و آمد كند، آن وقت درياچه جادهاي است كه آسفالت نميخواهد. مجاني و بدون مزاحم. راههاي آبي و طبيعي براي حمل و نقل و پرورش ماهيها. هر روز در دنيا چند ميليون تن ماهي استخراج ميشود. قرآن ميفرمايد: (وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ) (نحل /14) خداوند دريا را براي شما آرام كرد. دريا اگر هيجان داشت، نميشد استفاده كرد. اگر هم هيجاني است، طوفانهاي فصلي و موقت است كه تمام ميشود. «سَخَّرَ الْبَحْرَ» يعني دريا را آرام كرد. اين خيلي نعمت است كه دريا براي ما آرام است و ما ميتوانيم غواصي كنيم و هر چه ميخواهيم از عمق دريا بيرون بكشيم. همين كه دريا آرام است، خود نعمت است. كما اينكه حيوان آرام است. شما صد شتر را به طناب ببند و افسار را دست يك بچه ده ساله بده. يك بچه ده ساله صد شتر را هدايت ميكند. اما اگر زنبور حمله كند، نميتواني كاري بكني، يعني اگر زنبور پرخاش كند، اذيت ميكند و صد شتر آرام اذيتت نميكنند. «سَخَّرَ الْبَحْرَ» نعمت تسخير (وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا) (نحل /14) گوشت تازه به شما ميدهد. تا به حال چندين نوع ماهي خوراكي در دريا كشف شده است. بيش ازده هزار حيوان در دريا موجود است. «يَا مَنْ فِي الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ» (بحارالانوار،ج91،ص391) «سَخَّرَ الْبَحْرَ» خداوند دريا را براي شما آرام كرد. «به دريا بنگرم، دريا تو بينم به صحرا بنگرم، صحرا تو بينم»
2- استفاده نابجا از نعمتهاي در اختيار
حيف كه نعمات وقتي دست افراد غير صالح ميافتد، سوء استفاده ميكنند. بعضي شاهها و رئيس جمهورها هم كشتي دارند ولي براي عياشي. اين دريا همه چيزهايش را مجاني در اختيار بشر ميگذارد اما بشر حتي از نهنگهاي دريا هم نميگذرد. تا جائي كه در دنيا براي حمايت از نهنگها گروهي درست شده است. مثل اينكه ديگرحمايت از انسانها تمام شده. يعني مردم افغانستان و لبنان و فلسطين وايران وعراق و غيره مثل اينكه ديگر مردم مظلومي در اينها نيست. مثلا هيئتي درست شده براي حمايت از نهنگها، خوب در اسلام بايد از حيوان هم حمايت كرد. حتي اسلام گفته بايد ازگنجشك مرده حمايت كني. ميروي شير بدوشي، حديث داريم ناخنت را بگير تا يك وقت ناخن تو پستان حيوان را اذيت كند. حديث داريم اگر يك حاجي زودتر از بقيه حاجيها به مكه آمد، امضايش را قبول نكن. براي اينكه حاجي كه زودتر به مكه آمده است معلوم ميشود اسب و شترش را در راه دوانده است. و كسي كه اسب و شترش را حتي در راه مكه خسته كند، امضايش از اعتبار ساقط ميشود. قرآن ميگويد كه اين دريا به اين خوبي هست، اما متأسفانه بشر(ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ) (روم /41) چه جناياتي در دنيا است كه در دريا انجام ميشود. همين جنگي كه شد. بعضي ازاين چاههاي نفتي كه زده شد، چقدر آب درياها آلوده شد و چند هزار، دهها و صدها هزار حيوان از بين رفتند. در اين دنيا كه همه جا قحطي است. چقدر گندم به دريا ريخته ميشود. چقدر روي دريا فساد ميشود. دريايي كه پرورش دهنده گوشت، از آن گوشت ميگيرد و از طلا و فلز و نمك و انواع معادن و گياهان و استفاده ميشود و چه گياهاني كه از آنها براي طيور كود درست ميكنند. چه علفهاي دريايي كه از آنها پارچه درست ميشود. چقدر در دنيا از نفت استفاده ميكنند وچقدر دريا با نفت رابطه دارد.
3- توجه به نعمتهاي دريايي و پرهيز از كفران آنها
رابطه دريا با نفت؛ آدم كنار دريا بنشيند و از احاديثش بخواند، چه قدر زيباست. دريا فقط براي لخت شدن و شنا كردن نيست. گرچه شنا هم ورزشي است، ولي انسان بايد از دريا استفاده كند. در هر نفسي كه شما مردم ايران ميكشيد، در هر نفس بايد بگوئيد خدا پدر نهنگها را بيامرزد، چون هر كس در هر نفسش به نهنگهاي دريا بدهكار است. چون در اين درياها و اقيانوسها روزي چند هزار ماهي ميميرند. نهنگها ماهيهاي مرده را ميخورند. اگر فردا صبح نهنگها اعتصاب كنند و بگويند ما هم ديگر گوشت تازه ميخوريم ما ديگر ماهي مرده نميخوريم، اگراعتصاب كنند اين ماهي مردهها كه در درياها و اقيانوسها هستند، آب دريا را بدبو ميكنند. آب دريا و اقيانوس بدبو شود تنفس در هوا مشكل ميشود. پس اينكه شما از اكسيژن سالم استفاده ميكني، بخاطر اين است كه نهنگها، ماهي مردهها را ميخورند. نهنگها بايد دريا را تميز كنند تا شما نفس بكشيد. ما بدهكار هستيم، اين عالم خيلي دقيق است. گاهي نهنگها ماهيها را ميخورند آشغالهاي ماهي لاي دندانشان ميرود و بايد آنها را بيرون بياورد، مسواك در دريا ميآيد، روي آب دريا دهنش را باز ميكند. پرنده در هوا گرسنه است، پرندههايي هستند مثل كلنگ دوسره دو شاخ دارند يكي بالا ويكي پايين ميآيد در دهان او مينشيند، گرسنه است. آشغالهاي لابلاي دندان نهنگ را ميخورد. شكمش سير ميشود. دندان نهنگ هم تميز ميشود. نهنگ ميخواهد او را ببلعد. شاخكها به دهانش فرو ميرود. مجبور ميشود دهانش را باز بگذار. خدا روزي پرنده هوا را لاي دندانهاي نهنگ داخل اقيانوس قرار داده است. آن وقت خدايي كه اينطور روزي ميدهد، دليل ندارد كه ما دروغ بگوييم و رشوه و كم فروشي واحتكار معني ندارد. خدا روزي ميدهد و به زرنگي نيست. خيليها با زرنگي جمع ميكنند، ولي رزقشان نيست. رزق غير از داشتن مال است. افرادي داشتند اما رزقشان نبود. افرادي نداشتند اما رزقشان بود. شما برادران نيروي دريايي هم خدا را شكر كنيد كه از مرزهاي آبي جمهوري اسلامي حفاظت ميكنيد. حالا من دو سه حديث درباره مرزباني برايتان بخوانم. دوباره سراغ دريا برگرديم.
4- اهميت مرز و مرزباني و پرهيز از تخلف
درباره مرز حدود 20 حديث است كه من 6 مورد را روي اين ناو خدمت شما ميگويم. هم مرز هوايي هست هم دريايي و هم زميني، ما اينجا اصل مرز را برايتان ميگوييم. بيشتر روايات هم درباره مرز است. دو، سه مورد هم درباره مرز آبي است. اما مرزباني هنگام صلح مستحب و هنگام احساس خطر واجب است. اين را فقها ميگويند. درلمعه و جواهر هست. مرزباني به طور طبيعي مستحب است، مثل خود غسل جنابت. غسل جنابت مستحب است اما براي نماز خواندن واجب ميشود. گاهي كار در زماني مستحب است و در شرايطي واجب ميشود. نيروي دريايي خوب خدمت كرد، بالاخره كشتيهاي دشمن نتوانستند كاري بكنند. با اينكه ناوهايشان را آوردند و نتوانستند وارد خليج فارس شوند. ما امنيت دريايي داشتيم. عراق يك قطره نفت نتوانست از دريا صادر كند. كنترل دريا و حفاظت از دريا، كار بسيار ارزندهاي است. شما كميل را ميشناسيد. يكي از اصحاب بسيارخوب اميرالمومنين (ع) به كميل گفت: شما بايد اين منطقه مرزي را حفظ كني. كميل در يك درگيري مرز را رها كرد و سراغ جنگ آمد. گرچه جنگش هم به حق بود. اما اميرالمؤمنين درنامه چنان به او ميتوپد كه به تو گفتم: مرز راحفظ كن چرا حفظ نكردي؟ عربي آن اين است. «فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِ وَ لَا مَهِيبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا كَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْكَةً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ»(نهجالبلاغه، نامه 61) مرز را رها كردي براي دشمن پل شدي و دشمن وارد شد. «وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً»(ثغور) يعني مرزها اين زبان كوچك را ميگويند ثغر. چون مرز حلق و دهان است. شما چرا مرز را حفظ نكردي؟ «وَ لَا كَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْكَةً» شما چون مرز را حفظ نكردي، شوكت دشمن را نشكستي. «وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ» مردم را در امان قرار ندادي «وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ» تو فرمان ولايت را اجرا نكردي وتواي كميل تخلف كردي. نامه نهج البلاغه انتقاد تند حضرت علي از كميل عزيز است. بخاطر اينكه چرا مرز را رهاكرده است. و اما از نامه 61 ده نامه جلوتر بياييم. در نامه 77 حضرت اميرالمؤمنين، از جناب منذر انتقاد ميكند. منذر استاندار مرز بود. در شهرهاي مرزي و روستاهاي مرزي استاندارشان جناب منذر بود و او تخلفاتي كرده بود. امير المومنين به او نامه نوشت كه شنيدهام تخلف كردهاي و در مرزباني قوي نيستي. «تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ»(نهجالبلاغه، نامه 71) رفتي دنيا را بگيري، آخرتت را فروختي. «وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ» رفتي با خويش و قومت زد و بند كني، زد و بندت را با دين قطع كردي. بعد فرمود: «وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً» اگر گزارشي كه عليه تو دادهاند حق باشد، و اگر تو يك فرماندار و استانداري هستي كه مرز را درست حفظ نكردهاي، «وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ» بند كفشت شرفش از تو بيشتر است. يعني تو از يك بند كفش پستتري. عجيب است، بند كفشت از تو بهتر است. بعد ميفرمايد: «لَجَمَلُ أَهْلِكَ» كه شترت از تو بهتر است. يعني از حيوان پستتري. اميرالمومنين روي حفظ مرزها خيلي حساسيت داشت. اگر كميل هم مرز را رها كند. به او تشر ميزند و اگر منذر هم مرز را حفظ نكند ميگويد بند كفشت و شتر پدرت از تو بهتر هستند. بعد ميفرمايد كه «فَأَقْبِلْ إِلَيَّ» زود بيا به مركز. «حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي» تا نامه من آمد فورا به مركز بيا تا من حساب تو را تصفيه كنم. «وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ» كسي كه مثل تو باشد لياقت مرزباني ندارد و شما هم بايد خدا را شكر كنيد كه مرزبان جمهوري اسلامي هستيد. ميشد كه ما نيروي درياي بلژيك، هند يا آمريكا هم باشيم. ميشد خدا ما را جاي ديگري متولد كند. خدا را شكر كه ما در ايران متولد شديم. در جايي هستيم كه مردمش بهترين مردم هستند و رهبرش بهترين رهبر است و رزمندهايش بهترين رزمندهها هستند. دراين عملياتي كه بين ناو ايراني و آمريكا شد، قدرتها قابل مقايسه نيست. اما چه قدرتي با چه قدرتي مبارزه كرد و آن همه شهيد داد، اما رو سفيد بيرون آمد. ما نبايد غصه بخوريم از نيروي درياي چند نفر شهيد شدند. من هفته گذشته پاكستان بودم. در سخنراني از من سؤالي شد. گفتند شما اينهمه شهيد داديد و حال آنكه آتش بس شد، چه شد؟ گفتم شهيد داديم. استهلاك داشتيم، نيروهايمان مستهلك شدند. نيروهايمان كم شدند. اما مردم پاكستان، همه بيل آهن است ولي سر بيل سفيد است. سر بيل استهلاك دارد. نازكتر است اما در عوض سفيد است. ته بيل كلفت است اماسياه و زنگ زده است. گاهي آدم استهلاك دارد اما در عوض سفيد است و در تاريخ ميدرخشد. اگر ما از نيروي دريايي شهيد داديم، غصه ميخوريم. داغ ميبينيم. اما در دنيا ميگويند اينها امتي هستند كه اگر تكه تكه هم بشوند، زير بار زور نميروند. حالا جواب اين شهداي نيروي درياي و زميني وسپاه و كميته و ژاندارمري، جواب اين خونها را بايد آنهايي بدهند كه خيانت ميكنند. آنهايي كه رشوه ميگيرند. آنهايي كه كم كاري ميكنند و كار واجبشان را انجام نميدهند. آنها كه خيانت ميكنند، بالاخره دنيا ميگذرد. رو سفيدي و رو سياهي ميماند. اما نامه، نامه انتقاد به كميل كه چرا مرز را حفظ نكردي و هم نامه به منذر. از اينجا معلوم ميشود كه اگر امام به دوستان خودش هم تشر بزند اشكالي ندارد چون گاهي وقتها امام حركتي ميكند، كسي در پيامهاي امام سيلي هم ميخورد. ميگويند: آقا، امام كه ايشان را دوست داشت، چطور به او سيلي زد؟ سيلي زدن امام به كميل اشكالي ندارد چون حفظ نظام اسلام از حفظ كميل واجبتر است.
5- مرز آبي و اهميت مرزباني دريايي
اما مرز دريايي؛ چهار حديث براي مرز دريايي ميخوانم و اما نيروي دريايي و حفاظت از مرز آبي. روايتهايش را من اينجا يادداشت كردم. پيغمبر فرمود: اگر كسي در كنار ساحل و دريا مرز دريايي راحفظ كند، بهتراست از عبادت هزار سال. يك شب حفاظت دريا افضل است از عبادت هزار سال. اين روايت را اهل سنت در كنزالعمال نقل كردهاند. البته به شرطي كه واقعا دل آدم براي جمهوري اسلامي بسوزد. چون عشق و نشاط به كارها ارزش ميدهد. ارزش كارهاي ما با نشاط است. يعني اگر كسي را دوست داشتي وبه او سلام كردي ارزش است و ثابت كرديد كه ما در مملكت خيلي عاشق داريم. و انشاءالله شما هم يا از آنها هستيد يا باشيد. روايت داريم: كسي كه در كنار دريا به حفاظت بنشيند، خدا به او به اندازه هر قطره آب دريا اجر ميدهد. كسي اگر مرزبان دريا باشد. به ازاي هر قطرهاي كه در دريا هست، اجر ميبرد. روايتي داريم كه هركسي كه در امان ميخوابد، خدا به همان اندازه اجرش ميدهد. حديث داريم اگر كسي سرمريض، از مريض حفاظت كند، ميفرمايد بهتر از اين است كه برود در مدينه و شب قدر كنار قبر پيغمبر احيا بگيرد. اين خيلي حرف است چقدر كسي دلش ميخواهد ماه رمضان مدينه باشد. در كنار پيغمبر در مسجدالنبي شب قدر احيا بگيرد؟ مرزداري از احياي شب قدر در مدينه ارزش بيشتري دارد. اين خيلي مهم است. علما و فقهاي ما گفتهاند مرزداري مثل اعتكاف است. بد نيست اعتكاف را برايتان بگويم. چون بعضي (از كساني كه پاي تلويزيون هستند) نميدانند اعتكاف يعني چه؟ اعتكاف اين است كه آدم سه روز يا بيشتر به مسجد برود و رابطهاش را با مردم قطع كند و مشغول خودش شود و خداي خودش. نوعي سوختگيري و بنزين گيري است. چون هركس ميخواهد حركت كند، بايد چند دقيقهاي در پمپ بنزين سوخت گيري كند. اعتكاف يعني مدتي با خدا خلوت كني كه كجاي كار هستي. نكند تمام عمرت بر هوا باشد و خواب و خيال، يك مرتبه چشمت را باز كني و ببيني جهت كارهايت خدايي نبوده است. دائم با خيال و موهومات زندگي ميكردي اين عمل اعتكاف است و بسيار مستحب است. بعضي از علماي ما گفتهاند ايستادن لب مرز مثل اعتكاف است. اعتكاف در ايران هنوز اجرا نشده. فقط در قم سالي سه روز، 13، 14، 15، رجب مردم و بسياري از طلبههاي قم به مسجد حضرت امام حسين ميروند. و آنجا اعتكاف ميكنند و عمل بسيار خوبي است. مرزباني مثل اعتكاف است. در مسجد مشهور شهر هم بايد اعتكاف كرد. پيغمبر گاهي معتكف ميشد و خداوند به پيغمبر ميفرمايد: چون تو در روز كار و گرفتاري داري، هر شب و سحرها بايد برخيزي و بنزين گيري كني. چون (إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً) (مزمل /17) تو روز گرفتاري، كسي كه در روز گرفتار است، شب بايد كمي تمرين شبانه داشته باشد.
6- جايگاه مرزبانان و اهميت ناخداي كاردان
اگر كسي تا چهل روز لب مرز ايستاد، از چهل روز هر چه بيشتر شود خدا به اين مرزبانها ثواب رزمنده ميدهد. گرچه جنگي وجود نداشته باشد. تا قبل از چهل روز حساب ما پاداش مرزباني است. از چهل روز كه رد شد، اجر، اجررزمنده ميشود، گرچه جنگي واقع نشود و چقدر خوب است. مردم ايران حالا هم كه جنگ تمام شده به قصد اعتكاف بروند و سه روز نزد رزمندهها در مرزها بمانند. همينطور كه ديدن رزمندهها اجر داشت، ديدن مرزبانان هم ارزش دارد. در زمان جنگ عدهاي ميخواستند به مكه بروند. امام فرمود: شما كه حج واجب را رفتهايد. ميخواهيد برويد مكه. برويد رزمندهها را ببينيد. ديدن صورت رزمندهها ثوابش بيشتر از ديدن كعبه مستحبي است. اين احاديث هم در مورد مرزباني بود. اما از كشتي بگويم. از دريا گفتيم. در ماه 30 ميليون تن ماهي صيد 30 سال پيش است. الان خيلي بيشتر است. هر روز 30ميليون تن شده است، بيشترين خوراك و بهترين غذاست. حالا بد نيست چيزي هم براي مردم بگويم كه ممكن است بگويند مرز دريايي به ما چه؟ من يك زن خانه دارم، بچه مدرسهاي و دانشجو و كارگر و كشاورز و بازاري و خياباني هستيم. اصلا مرز دريايي به ما چه ربطي دارد؟ اما دريا يا شور است و ياشيرين مثل هم، هم نيستند. قرآن ميفرمايد: (وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها) (فاطر /12) يك دريا شيرين است و «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ» يك دريا شور است اما اين ناخدايي كه بالاي سر من دارد اين ناو را ميبرد. چون ناخداي قوياي است، هم در درياي شيرين ميتواند كشتي را براند و هم در درياي شور. چه ميخواهم بگويم. آقاي قرائتي براي زن خانه دار بگو. تو اي خانم. اگر ناخداي خوبي در خانهات باشد. چه شوهرت پولدار باشد و چه فقير، ميتواني زندگيت را اداره كني. اگر آدم ناخداي خوبي باشد. هم در آب شور ميتواند كشتي براند و هم در آب شيرين. دانشجو اگر پدرش پولدار باشد يا فقير، بخواهد خوب درس بخواند ميتواند. اگر او پولدار است، كتاب ميخرد ولي دانشجوي فقير به كتابخانه ميرود. بسياري از علماء درجه يك ما پدرانشان فقير بودهاند ولي مرجع تقليد و آيت الله العظمي شدند در حاليكه پدرانشان هم فقير بودند. آدم اگر ناخدا باشد و درس خوان باشد نميتواند بگويد چون كيف نداشتم تجديد شدم. نخير! غيرت ميخواهد. كيف و. . . خيلي لازم نيست. آقا كسي ما را نميشناسد. شما براي خود كار كنيد. چه دريا شيرين باشد چه دريا شور، موفق خواهي شد. در اين درياها كه لؤلؤ و مرجان هست. چون قرآن ميگويد: «وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها» يكي از خوبيهاي دريا اين است كه غواصها ميروند، وسائل زينتي و حليه و مثل اينها در ميآورند و از دريا وسيله زينت بيرون ميآيد. چه دريا شور و چه شيرين باشد. اگر كسي غواص باشد، در هر دو دريا هست، منتهي بايد شما غواص باشي. در هر دو دريا هم ماهي هست، شما بايد صياد باشي. در هر دو دريا ميشود ناو و كشتي را برد، شما بايد ناخداي خوبي باشي. با پول يا با فقر. در هر دو صورت ميشود ترقي كرد. اگر راننده، راننده خوبي باشد، در جادههاي خاكي و سنگلاخ هم ميتواند رانندگي كند. ولي اگر راننده خوب نباشد، در اتوبان هم ماشين را خراب ميكند. اگر آشپز خوب باشد، از پوست پرتقال، مربا درست ميكند. اگر آشپز بدي باشد، برنج رشت را ميگيرد و خراب ميكند. عمده اين است كه ما لايق باشيم.
7- ناخداي خوب ديگران را نيز نجات ميدهد
پيغمبر ناخداي خوبي بود. از مردم جاهليت، سلمان و ابوذر را درست كرد. اين را ميگويند ناخداي خوب، نه كه بگوييم يك عده تحصيل كرده باشند. ما حاضر هستيم تبليغ كنيم. اما اگر عوام و بي سواد باشند، حالش را نداريم. اگر آخوند خوبي باشد، از اين افراد ابوذر و سلمان واويس قرني درست ميكند. ما بايد آشپز خوبي باشيم. ما بايد غواص خوبي باشيم. ما بايد ناخداي خوبي باشيم كه هر نوع كشتي را بتوانيم برانيم. رهبر انقلاب، ناخداي خوبي است زماني امام در تركيه تبعيد بود. ما خودمان در كاظمين وقتي امام از تركيه به آنجا آمدند شنيديم كه حاج آقا مصطفي ميگفت: امام پرده را ميكشيد تا نور به اتاق بتابد. مسئول ساواك آن زمان آمد پرده را كشيد. گفت: شما اجازه نداري از نور استفاده كني. اگر نور خواستي، چراغ روشن كن. زماني امام در تركيه در اتاق تاريك بود و نور بيرون براي او ممنوع بود. اين درياي شور و تلخ امام بود. يك زمان هم كه بهمن امام وارد ايران شد، پنج ميليون به استقبالش آمدند و اين هم درياي شيرين. امام در آن درياي شور يعني اتاق تاريك لامپ را روشن كرد و تحرير الوسيله نوشت و هم الان كه اينهمه عاشق دارد پيام ميدهد و مردم را در پيامش هدايت ميكند.
8- هريك از ما ناخدايي بر كشتي زندگي
پس برادران و خواهران شرايط مهم است. نميخواهم بگويم پول و زندگي مهم نيست خيلي هم مهم است حديث داريم اگر نان نباشد، ما حال نماز هم نداريم. «لَوْ لَا الْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لَا صَلَّيْنَا وَ لَا أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ»(كافى، ج6، ص287) اقتصاد اصل است، اما اينطور نيست كه اگر وضع مالي كسي بد بود، نتواند خوب كار يا رشد و ترقي كند. ميگويد: آقا وضع مالي من بد است و مجبورم دروغ بگويم. نخير، مجبور نيستي. سرما، زمينه سرماخوردگي هست اما آدم ميتواند با پوشيدن يك لباس گرم با سرما مبارزه كند. اينطور نيست كه چون سرد است، پس من هم سرماخوردم. ميتوان لباس گرم پوشيد و سرما نخورد. بهترين نمونهاش زن فرعون است. زن فرعون در كاخ بود، اما فكر كاخي نداشت. نان فرعون را ميخورد اما طرفدار فرعون نبود. زن هم بود. آخربعضي ميگويند: بابا ما زن بيچاره و خانه دار مجبوريم به حرف شوهر گوش بدهيم. زن فرعون ميگويد: نه! ميشود آدم زن خانهدار باشد و اگر شوهر حرف غلط ميزند به حرف او گوش ندهد. شوهر حق حكومت دارد، نه حق تحكم. بين حكومت و تحكم فرق است. مرد حق حكومت در خانه دارد اما حق تحكم ندارد. حكومت چيست؟ يعني خيرانديشي. تحكم چيست؟ زور گويي. نميتواند زور بگويد. من نميخواهم بروي خانه پدرت. ميگويد: حالا كه لباس مرا اتو نكردي نميخواهم بروي. ميگويد: راضي نيستم بيرون بروي. مرد در خانه حق حكومت دارد نه حق تحكم. مردها بين حكومت و تحكم اشتباه ميكنند. گاهي عوض اينكه حكومت كنند، تحكم ميكنند. بسياري ازمحصلان و دانشجويان و مردم ميگويند چون فضاي اطراف ما فاسد است، پس ما هم فاسد هستيم. نخير فضاي اطراف زن فرعون فاسد بود ولي او فاسد نشد. اگر ناخداي خوبي باشيم، در درياي شور و شيرين ميتوانيم كشتيراني كنيم. من خوشحالم كه در خدمت شما هستم و جملاتي را گفتيم. اميدواريم ان شاءالله همينطور كه رزمندههاي عزيزما، نيروهاي ما روز به روز اطلاعات اسلامي آنها بيشتر ميشود، و انسشان با مردم و شهدا و انقلاب بيشتر ميشود، به خصوص اين افتخارات در ساخت، هم در نيروي زميني، هم در نيروي هوايي هم در سپاه و هم در نيروي دريايي قطعاتي را ساختند كه ما قبلا خيال ساختن آنها هم در ذهنمان نبود. الحمدلله معلوم شد ايراني هم خوش فكر است وهم ميفهمد و آن مقداري هم كه گفته بودند نميفهميم خيال بود. خدا ان شاءالله همه ما را حفظ كند. خدايا تو را به محمد و آل محمد اين جهان هستي، اين درياها و اين زمين انتظار اين را ميكشد كه مهدي بيايد. خدايا ظهور مهدي جان را تعجيل بفرما خدايا اين جمهوري اسلامي درسي بود كه عدهاي در آن دوره ديدند و مكتبي و متخصص شدند. لياقت خودشان را نشان دادند. خدايا در اين جمهوري اسلامي به ما توفيق خودسازي كه بتوانيم بازوي امام زمان باشيم عنايت بفرما. خدايا آبها بخاطر طاغوتها فاسد شد. ميليونها گرسنه هست و گندم به دريا ريخته ميشود، (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ) (روم /41) كشتيها به جاي اينكه وسيله عبرت شوند در بعضي كشورها وسيله عياشي شدهاند. نهنگهاي دنيا هم از شر انسانها امنيت جاني ندارند. انسان به جاي استفاده خوب، استفاده سوء كرد. خدايا خط فكري انحرافي را هر چه زودتر از كره زمين محو و خط حق را حاكم بفرما. از همه برادران عزيز نيروي دريايي تشكرمي كنم. خداوند ان شاءالله خانوادههاي شما را با خانوادههاي شهدا محشور، به خانوادههاي شهدا صبر و اجر مرحمت و به ما توفيق دهد طوري عمل كنيم تا روز قيامت نزد شهدا شرمنده نباشيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1493