نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 154
1- مشكلات اخلاقي در عصر تكنولوژي 2- پاداش شب قدر براي اصلاح ميان مؤمنان 3- جواز دروغ و نجوا براي رفع كدورتها 4- دوري از ناسزاگويي، حتي به دشمنان 5- جلب رضاي الهي، عامل جذب محبوبيت مردم 6- قهر و غضب الهي براي فتنهانگيزي در جامعه 7- وظيفهي مسلمانان در برابر افراد ياغي و فتنه جو 8- برنامهريزي براي آموزش فراگير قرآن در ماه رمضان
موضوع: اصلاح و آشتي دادن ميان مؤمنان(2)
تاريخ پخش: 24/05/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين و صليالله علي سيدنا و نبينا محمد و علي اهل بيته، الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
دو جلسه راجع به اصلاح صحبت كرديم، و در مقابل اصلاح افساد است. و در ذهنم هم هست كه در اين بحث، حرفهاي خوب ديگري هم هست كه نزديم در آن دو جلسه قبل، و بينندهها بحث را در آستانه مصلح واقعي، مصلح عمومي، حضرت مهدي(عليهالسلام) در آستانه نيمه شعبان، (صلوات حضار) اين بحث را باز مطالب نگفته را بگوييم كه بشود تقريباً جلسهي سوم! خوب. از چيزهايي كه نگفتم، اين است كه …
اهميت اصلاح!
«مَنْ مَشَى فِي صُلْحٍ بَيْنَ اثْنَيْنِ صَلَّى عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ اللَّهِ حَتَّى يَرْجِعَ وَ أُعْطِيَ ثَوَابَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (وسائلالشيعة/ج18/ص441) هر كس حركت كند، كه دو نفر را با هم آشتي دهد …
1- مشكلات اخلاقي در عصر تكنولوژي
متأسفانه اين تكنولوژي و وسائل برقي و رفاهيات و امكانات اينها زندگي را بهتر كرده است، اما آدمها گير و گورهاي قديم را دارند. مثلاً قديم فحش ميداد، غيبت ميكرد، تهمت ميزد، آبروريزي ميكرد، تحقير ميكرد، قهر ميكرد، يعني آن گيرهاي اخلاقي، در دنيا بهتر نشده است. يعني ما الان جرأت نميكنيم در تلويزيون اين كلمه را بگوييم هر كشوري دانشگاهش بيشتر است، اخلاقش هم برتر است. نميتوانيم اين را بگوييم. باسوادش بيشتر است، متخصصش بيشتر است، اما گاهي بين متخصصين باز ميبينيم اختلاف است. در حوزه مثلاً ميگوييم اگر آدمها، طلبهها باسوادتر شدند، حتماً بهتر ميشوند، نه! گاهي طلبههاي جوان با هم رفيق هستند، باسوادتر كه شدند، ميبينيد كه با هم يك حساب و خردههايي هم پيدا ميكنند. البته به ندرت! هم دانشگاهش به ندرت است و هم حوزهاش به ندرت است. اما توقع اين است كه آدم هر چه باسوادتر ميشود، مشكلات اخلاقياش، كمتر بشود. مثلاً حالا اينهايي كه ليسانس دارند و ازدواج ميكنند، زندگيشان شيرينتر از آنهايي است كه ديپلم گرفتهاند؟ مثلاً ديپلمهها احترامشان به پدر و مادر بيش از راهنماييهاست؟ الان در آموزش و پرورش نماز جماعت كه هست، بچههاي راهنمايي بيشتر شركت ميكنند در نماز يا دبيرستاني؟ آدم توقعش اين است كه هر چه باسوادتر ميشود، تعبدش نسبت به خدا، تواضعش نسبت به پدر و مادر، به استاد، به جامعه، به خواهر و برادر… آدم توقعش اين است كه هر چه باسوادتر ميشود، طرف بهتر شود. بعضي هست اما بعضي هم نيست.
حالا! بنابراين بحث قهر و كينه و گله و شكايت هست. اين يك مسئله و يك بلاي اجتماعي است. بعد هم وقتي فتنه شد آدم خوبيها را نميبيند. يعني وقتي من نسبت به شما كينه و سوء ظن داشتم، با هم بد بوديم، خوبيهاي شما را هم ديگر نميبينم. مثل اينكه هوا مه ميشود و راننده ديگر جاده را نميبيند، اتاق دود ميشود و آدم طرف را نميبيند. يعني وقتي آدم عينك قرمز گذاشت، همه چيز را سرخ ميبيند. ديگر خوبيها را هم نميبيند. اين خيلي بد است كه در جامعه افرادي كار ميكنند. مثلاً ما بگوييم شهردارها، آخوندها، پيشنمازها، اداريها، كشاورزها، بازاريها، خيابانيها، دهاتيها، شهريها … همينطور بعضي از ما كيلويي و فلهاي به همديگر هر چه ميخواهيم ميگوييم. نبايد اينطور باشد. من يك خورده راجع به آشتيكنان صحبت ميكنم. دو جلسه صحبت كردم و حرفهاي نگفتهام را ميخواهم بگويم.
2- پاداش شب قدر براي اصلاح ميان مؤمنان
حديث داريم رسول اكرم فرمود: كسي كه بلند شود و بين دو نفر را آشتي بدهد، ملائكه خدا بر او صلوات ميفرستند تا اين كارش را انجام بدهد و برگردد و خداوند ثواب شب قدر به او ميدهد. شب قدري كه («خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ») (قدر/3) («أَلْفِ شَهْرٍ») هزار ماه است. يعني هشتاد و چند سال. عبادت شب قدر مساوي است با هشتاد و چند سال عبادت. كسي اگر بلند شود و دو نفر كه با هم قهر هستند، آشتي بدهد، فرشتهها بر او درود ميفرستند و ثواب شب قدر را دارد. بسم الله! در فاميل شما چه كساني قهر هستند؟ بلند شو! شنيدي بلند شو! همين الان كنار دستت تلفن است، يك جلسهاي بگير و اينها را آشتيشان بده. خوب! در آشتي دادن آدم دروغ هم اگر بگويد طوري نيست. مثلاً حالا اگر يك كسي گفت فلاني خيلي آدم فلانِ فلانِ فلاني است. يك حرفهايي پشت سر شما زد. بروم و بگويم آقا فلاني يك چنين حرفهايي پشت سرت ميزند. لازم نيست بگويي! حتي برعكسش را بگو! بگو فلاني سلام رساند. فلاني دعايت كرد. «الْمُصْلِحُ لَيْسَ بِكَذَّاب» (الكافي/ج2/ص210) حديثش در كافي است، امام صادق(عليهالسلام) فرمود. كسي كه ميخواهد آشتي بدهد، دروغ هم گفت طوري نيست.
خوب! مسئلهي ديگر «مَنْ اِسْتَصْلَحَ الأَضْدَاد بَلَغَ الْمُراد» (غررالحكم/ح9436) آدم كامياب چه كسي است؟ ميگويد اگر كسي ميخواهد ببيند موفق است يا نه … آخر ميگويند فلاني موفق است، ميگوييم چطور؟ ميگويم به خاطر اينكه فلان زمين را خريد و گران شد، فلان نميدانم فرش را خريد، نميدانم فلان … از اين كارهاي اقتصادي را ميگويند موفق است. ولي حديث ميگويد موفق اين است. كسي «بَلَغَ الْمُراد» كه چه؟ «مَنْ اِسْتَصْلَحَ الأَضْدَاد» افرادي كه با هم ضد هستند، اگر بيايد و بينشان آشتي برقرار كند، يعني افرادي كه با هم گير و گور دارند اين عامل وحدت بشود، اين كامياب است. كامياب كسي است كه با يك سعهي صدر با يك اخلاق، با يك بيان، با يك برنامهريزي همه را جمع كند در بين اضداد. افطاري ميدهد از همه دعوت كند. نگويد نه! اين جزء جناح ما نيست. اين … ما به كانديداي «الف» رأي داديم، آنها به كانديداي «ب» رأي دادند. حالا كه افطاري ميدهيم همه طرفدارهاي خودمان باشند. بابا مسلمان كه هستند. روزه هم كه هستند، حالا با يك خرما ميخواهد افطارش را باز كند. حالا در اين خرما … حالا سياست بايد در اين خرما هم برود؟ چه كسي به مرادش ميرسد؟ يعني چه كسي كامياب است؟ كسي كه «اِسْتَصْلَحَ الأَضْدَاد»
3- جواز دروغ و نجوا براي رفع كدورتها
خوب! تنگ گوشي صحبت كردن، ممنوع است. قرآن ميفرمايد در يك جلسه كه نشستي دو نفر تنگ گوشي حرف نزنند. چون آن كسي كه آنجا نشسته است ميگويد آنها من را نامحرم ميدانند. به او بر ميخورد. ميگويد حالا ما نامحرم هستيم كه شما تنگ گوشي ميگويي؟ («إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطان») (مجادله/10) آيه قرآن است. نجوا يعني تنگ گوشي! تنگ گوشي كار شيطان است. چرا؟ به خاطر اينكه آن طرفي كه آن كنار به حسابش نياورديد، به او بر ميخورد. ميگويد من نامحرم هستم. شد؟ اما اگر براي آشتي كردن باشد، نجوا اشكالي ندارد. چون علناً نميشود حرفهايي را زد. يك كسي بگويد بيا و آدم ببردش پشت پرده و بگويد آقا! كوتاه بيا، چيزي نيست، دنيا ميگذرد، آخر شما انسان هستيد. پول جماد است. طلا جماد است. قالي و زمين جماد است. آن وقت شما دو تا انسان به خاطر دو متر زمين فلان! بگويد و كوتاهش كند و بعد يواشكي به او بگويد. يعني اينكه تنگ گوشي صحبت كنيد، براي آشتي دادن طوري نيست. تا حالا دو مورد را اجازه داده است. يكي دروغ جايز است. يكي نجوا جايز است. نجوا ممنوع! اما براي اصلاح جايز است. دروغ ممنوع! اما براي اصلاح جايز است. اين هم يك مسئله.
4- دوري از ناسزاگويي، حتي به دشمنان
خوب! درباره فحش حتي به دشمن هم فحش ندهيد. قرآن يك آيه دارد كه ميفرمايد به بتپرستها فحش ندهيد. («لا تَسُبُّوا»)(«سبّ») با سين يعني فحش دادن. («وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه») (انعام/108) آنهايي كه غير خدا را … بتپرستها را فحششان ندهيد، براي اينكه آنها هم عصباني ميشوند و به خداي شما فحش ميدهند. يعني مقدسات افراد را … افراد را تحريك نكنيد. حالا! در جنگ صفين اميرالمؤمنين شنيد كه يك عده از اصحاب اميرالمؤمنين به مردم شام فحش ميدهند. فرمود چرا فحش ميدهيد؟ به جاي دشنام ميگفتيد: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ»(نهجالبلاغه/خطبه206) خدايا بين ما و بين آنها اصلاح برقرار كن. چرا فحش ميدهيد؟ حتي قاضي وقتي ميخواهد قضاوت كند، قبل از قضاوتش بگويد خدايا من قاضي هستم. بايد ببينم قانون چه ميگويد. طبق قانون قضاوت كنم. اما خدايا تو خودت دلها را به هم نزديك كن. دعا كند. حالا! عرض كنم كه گاهي وقتها آدم نميداند كه چه كند. هر كاري ميكند آن خوشش ميآيد و آن بدش ميآيد. آن خوشش ميآيد و آن بدش ميآيد. يعني طرفي كه ميخواهد اصلاح كند، مانده است كه چه كند. يعني هر سمتي را ميگيرد آن سمت ديگر ناراحت ميشود. اينجا اسلام ميگويد وقتي سردرگم هستي يك كار كن! هر دوي رفقا را كنار بگذار، نه اين و نه آن! الان خدا چه ميخواهد؟ تو بين خودت و خدا قصه را حل كن، آن وقت خدا مشكل را حل ميكند.
5- جلب رضاي الهي، عامل جذب محبوبيت مردم
روايت داريم: «مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس» (الفقيه/ج4/ص396) اگر نميتواني رضايت مردم را جلب كني، هر كسي يك توقعي دارد و هر كسي يك چيزي ميگويد، و نميداني چه كني كه همه راضي باشند، مردم را بگذار كنار. ببين رضاي خدا چيست؟ شما رضاي خدا را بگير، آن وقت خدا آن كسي هم كه ناراحت شد، دلش را به سمت شما هُل ميدهد. اين هم قولي است كه خدا داده است. كه اگر تو وقتي گير ميكني بين رضايت اين شخص و رضايت آن شخص، اين قبيله و آن قبيله و اين حزب و آن حزب، شما هر دو حزب و قبيله و شهر را كنار بگذار. ببين خدا چه ميخواهد. دستور خدا را انجام بده، آن وقت دستور خدا را كه انجام ميدهي، ممكن است، يكي خوشش بيايد و يكي بدش بيايد. آن كسي هم كه بدش آمده خدا قول داده است آن كسي هم كه بدش آمد، من كاري ميكنم كه به سمت شما گرايش پيدا كند. اين هم يك قولي است كه خدا داده است. «مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس» خوب اين هم يك مسئله! حالا!
يك وقتي من روزنامهها را ميخواندم. بولتنهاي محرمانه را ميخواندم. چون از نظر جايگاه تشكيلاتي من رئيس نهضت سوادآموزي هستم، جزء معاونين وزير آموزش و پرورش بودهام از اول انقلاب. خوب براي معاونين وزير يك خبرهاي محرمانه هم ميآيد. من مي خواندم قاطي ميكردم. داغ ميشدم و آن وقت اينها در حرفهايم منعكس ميشد. چون هر روزي چند سخنراني اين طرف و آن طرف داريم و اينها … وقتي آدم يك چيزي را خواند، ناخودآگاه آن حرفها در ذهنش … ميگفت كه از كوزه همان تراود كه در اوست. وقتي در كوزه آب است، به بيرونش هم ترشح ميشود. من وقتي اخبار را ميشنيدم، در حرفهايم … در حرفهايم كه بود، آن وقت گله پيدا ميشد. ميگفت كه آقاي قرائتي تو هم در تلويزيون به ما زدي. تو هم به ما گوشه زدي. ما ميديديم عجب ما غرضي نداشتيم. ولي بالاخره اين اطلاعات … ما گفتيم آقا اين اخباري كه واجب نيست بدانيم، نميدانيم. واجب نيست كه من بدانم. من نه وزير اطلاعات هستم و نه نميدانم كه بازرسي هستم، نه قاضي هستم، نه رهبر هستم، نه رئيس جمهور هستم، آنها خوب يك حساب ديگري دارند، اما خوب من يك طلبه هستم، چه دليلي دارد كه من ذهنم را پر كنم از يك سري چيزهايي كه آن وقت ناخواسته … الان كه حرف ميزنم، گاهي وقتها ميگويند حاج آقا تو به ما زدي ها! به ما بودي؟ به هيئت ما بودي؟ به حزب ما بودي؟ ميگويم آقا! اصلاً من نميدانم حزب شما چي هست. من اطلاع ندارم. من همينطور … من قرآن را گفتم. حالا اگر به جايي و به شما خورده به من كسي خط نداده است. آن وقت همان كسي هم كه نارحت شده بود و زنگ ميزد و گله ميكرد، ميگويد خوب پس ببخشيد، اگر شما غرضي نداشتيد كه هيچ! چون انسان … مثلاً بنده يك چيزي را ميخواهم مثل بزنم، بطور طبيعي كه مثل زدم، اگر اين مثلم به كسي بر خورد، خلاصه به دل نميگيرد. اين هم يك مسئله!
خوب! يك روايت داشتيم، كه هر كس بلند شود … امتحان هوش! بلند شود و راه بيفتد و دو نفر را آشتي بدهد، ثواب … بگوييد … ثواب شب قدر را دارد. حالا برعكسش!
6- قهر و غضب الهي براي فتنهانگيزي در جامعه
«مَنْ مَشَى فِي قَطِيعَةٍ بَيْنَ اثْنَيْن» كسي بلند شود و يك كلمهاي بگويد كه بين دو نفر و دو قبيله و دو محله و دو حزب را فتنه بياندازد، يك حركتي كند كه در آن فتنه بوجود بياورد، اين چيست؟ «كَانَ عَلَيْهِ مِنَ الْوِزْرِ بِقَدْرِ مَا لِمَنْ أَصْلَحَ بَيْنَ اثْنَيْنِ مِنَ الْأَجْرِ مَكْتُوبٌ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ حَتَّى يَدْخُلَ جَهَنَّمَ فَيُضَاعَفَ لَهُ الْعَذَاب» (وسائلالشيعة/ج18/ص441 ) لعنت خدا بر اوست، و به خاطر همين فتنه گري اهل جهنم است. مواظب باشيم كه سخن چيني نكنيم. حرف اين را براي آن نقل نكنيم. با كمال تأسف هستند … يك جلسهاي كه پيش ميآيد و چهار نفر حرف ميزنند، بعد پنج دقيقهاش تلفن ميكند، بله! نبودي، چه كسي چنين گفت!!! چه كسي چنين گفت!!! چه كسي چنين گفت!!! سير تا پياز حرفهايي را كه شنيده است، براي يك نفر نقل ميكند. اصلاً بعضيها كودتاچي هستند. بعضيها واقعاً كودتاچي هستند. بعضي از همين كودتاچيها، با لباس مذهبي هستند. يعني ممكن است ريش هم داشته باشد و چادرش هم مشكي باشد. اما با اين تلفنهايش كودتا ميكند. نگوييد آقا! نگوييد. بعد هم كه ميخواهد درستش كند، بدتر ميشود. از اول حرفي را نقل نكنيد.
7- وظيفهي مسلمانان در برابر افراد ياغي و فتنه جو
خوب! عرض كنم به حضور شما كه اين براي اصلاح تن به تن بود. اما اصلاح كشور به كشور! اگر يك كشوري حمله كرد به يك كشوري، قرآن ميگويد كه تمام كشورهاي اسلامي بسيج شوند، به آن كه حمله كرده است و حالش را بگيرند. اين آيهاي بود كه تمام رؤساي جمهور زمان صدام بايد به آن عمل ميكردند و عمل نكردند. اگر از من بپرسند آقا! كشورهاي اسلامي به كدام آيه قطعاً عمل نكردهاند، ميگويم به اين آيه عمل نكردهاند. آيهاش اين است: («وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا») – سوره حجرات – اگر دو طايفه از مؤمنين با هم درگير شدند. («فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي» «تَبْغي») با غين! يعني حمله كنيد به آن كسي كه تجاوز را شروع كرده است. ظلم و زور ميگويد. («حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ») (حجرات/9) تا برگردد و به امر خدا سر جايش بنشيند. صدام به ما حمله كرد. اگر كشورهاي اسلامي ميخواستند به اسلام عمل كنند، بايد تمام كشورهاي اسلامي عليه صدام بسيج ميشدند و هيچ كدامشان عليه صدام بسيج نشدند. يا كمك صدام كردند و يا يكي دو تا از آنها بيتفاوت و بيطرف بودند. اينكه ميگويند قرآن مهجور است، اين است. بله ممكن است مثلاً در كشورها قاريهايشان مرتب بگويند («إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ») (تكوير/1) («هَيْتَ لَك») (يوسف/23) («هِيْتَ لَك» )بله! بَه بَه و چَه چَه بگويند. اما اينها قرآن نزدشان مهجور است. متن قرآن است. اگر دو گروه از مسلمانها درگير شدند، همهي كشورهاي اسلامي بايد عليه متجاوز بسيج شوند و بشورند و صدام به ما حمله كرد و هيچ كدام از كشورهاي اسلامي عليه صدام قيام نكردند. اسمشان هم كشور اسلامي است. متأسفانه! و لذا يك كسي كتاب نوشته و اسم كتابش را اين گذاشته بود: «الاسلام شيء و المسلمون شيء آخر» يعني قرآن يك چيزي ميگويد و مسلمانها چيز ديگري ميگويند. ما خودمان هم در اسلام همين هستيم. قرآن ميگويد: («قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»)(مؤمنون/1) مؤمن كيست؟ («الَّذِينَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ») (مؤمنون/2) مؤمن كسي است كه در نماز حضور قلب داشته باشد. ما در عمرمان دو ركعت نماز خواندهايم كه حضور قلب داشته باشيم؟ دولا و راست ميشويم، لب و كمر تكان ميخورد اما («فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ» )خشوع هم داريم. يعني ما با قرآن فاصلهمان زياد است. در عمل به قرآن همه فاصله داريم. در ظاهر قرآن هم مقداري فاصله داريم. حالا انشاءالله من يكي دو بحث راجع به قرآن خواهم كرد. چون حالا بينندهها ماه رمضان را در پيش دارند، اين بحثها هم ماه شعبان پخش ميشود. كه يك كاري بكنيم كه در كشور جمهوري اسلامي نداشته باشيم ليسانسي كه نتواند قرآن بخواند. ديپلمي كه نتواند قرآن بخواند. يك جوان دختر و پسري كه نتواند … يعني نبايد داشته باشيم. سي سال از انقلاب رفته است، تو يك صفحه قرآن نميتواني بخواني؟ اين خيلي بد است. حالا مقصر آخوند است. اوقاف است. آموزش و پرورش است. دانشگاه است. تربيت معلم است. صدا و سيما است. من نميدانم مقصر كيست. خود جوانها مقصر هستند. نميدانم. پدر و مادرها مقصر هستند. بايد بنشينيم و ببينيم مقصر كيست. البته نميخواهد بنشينيم … مقصر هر كسي ميخواهد باشد. اما اين زشت است كه سي سال از انقلاب بگذرد، اين آقا در جمهوري اسلامي ديپلم و ليسانس گرفته است، دو سطر قرآن را نميتواند بيغلط بخواند.
8- برنامهريزي براي آموزش فراگير قرآن در ماه رمضان
قرآن مهجور است. گاهي در تلاوت مهجور است، گاهي در عمل مهجور است. آنهايي هم كه حافظ قرآن هستند … من به يكي از اين كشورها رفتم. ميگفت ما 500 هزار حافظ قرآن داريم. گفتم خوب اگر 500 هزار حافظ قرآن داريد، صدام به ما حمله كرد، خاصيت شما چه بود؟ ميگويند نه! عمل نميكنيم. فقط («وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا … فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّه») مثل ضبط صوت لبش ميجنبد. مثل انگور پلاستيكيها هست كه شوفرهاي تاكسي آويزان ميكنند. انگور است ولي آب ندارد. عدهاي قرآن نميتوانند بخوانند، تأسف! عدهاي ميخوانند ولي نميفهمند. تأسف! عدهاي ميفهمند و عمل نميكنند. تأسف! تأسف! تأسف! حالا! كار آساني هم هست. يعني همين ماه رمضان بسيج شويم و در مسجدها كلاس قرآن بگذاريم. آنهايي كه قرائت بلد هستند، بيايند و يك گوشه بنشينند و بخوانند. آنهايي هم كه در قرائت ضعف دارند، يك استادي … الان خيلي داريم آدمهايي كه جوانها، اساتيد دانشگاهها، آموزش و پرورشيها، مردم! خيليها هستند كه قرآن را بيغلط ميخوانند. آن معلم شود و آن ضعيفها شاگرد شوند و اين مسجدها را تفكيكش كنيم. يك گوشه مسجد قرائت بخوانند، آن چند نفري كه قرآن بلد هستند بخوانند، آن گروههايي هم كه بلد نيستند اين طرف مسجد و يا يك جاي ديگر كلاس بگذارند. ميشود از اين ماه رمضان استفاده كرد. بخصوص كه ماه رمضان امسال مدرسهها هم تعطيل است. و آخر ماه رمضان به مهر ميرسد. بنابراين هم ماه رمضان است، هم ماه قرآن است، هم مدرسه تعطيل است، هوا هم ماه شهريور است و داغ نيست. حالا گاهي ماه رمضان در مرداد ميافتد كه بچهها و اينها كلافه هستند، ولي كلافه كه نيستند و شهريور نسبتاً زهر هوا شكسته ميشود و داغياش تمام ميشود. هوا نسبتاً معتدل ميشود. يك! درس مدرسه هم نداريد. دو! ماه قرآن هم هست. سه! به هر حال فرصت خوبي است. يك برنامهريزي ميخواهد. اين كارهاي فرهنگي را ببينيد همه ميگويند كار فرهنگي ميكنيم. اينقدر كار فرهنگي در مملكت ميشود كه بعضيهايش هم خيلي مهم نيست. بياييم و همه بسيج شويم و اين قصهي قرآن را حل كنيم. منتظر دولت هم نباشيم. دولت يك نهضت قرآن آموزي ميخواست راه بياندازد كه نميدانم به كجا كشيده شد. اين نهضت راه افتادني نيست. آدم از … چاه بايد خودش آب داشته باشد. افراد خيري هستند پول افطاريشان را … مثلاً ميخواهد افطاري بدهد بگويد من پول افطاريام را ميدهم براي اينكه بخواهم شكمها را سير كنم كه بعد از دو سه ساعت تمام شود، بيايم و اين پول را خرج آموزش قرآن كنم. به جاي اينكه به سي تاجر و يا سي فاميل افطاري بدهم، اين پول را براي آموزش قرآن ميگذارم. از حالا افطاري را تعطيل كنيد و به جاي شكم برويم به دنبال مغز! همه بسيج شويم. همه بسيج شويم كه ماه رمضان را ماه قرآنش كنيم. البته ماه قرآن هست. اصلاً پز رمضان به قرآن است. («شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن») (بقره/185) نميگويد: («شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيام») يعني پز رمضان به روزه نيست. پز رمضان به قرآن است. قرآن كاري هم ندارد. يعني واقعاً يك آدم تحصيلكرده، ده تا نيم ساعت، بيست تا نيم ساعت، ميتواند. يعني ماه رمضان ميشود اين مسئله را حل كرد. منتظر دولت نباشيم. البته خوب دولت كمك ميكند. سازمان تبليغات، دفتر تبليغات، طلبهها، كلاسها … به هر حال هر كس كار ميكند، دستش درد نكند. اما به آنها تكيه ندهيم. از آنها استفاده بكنيم و اما به آنها تكيه نكنيم كه حالا اگر او كلاس نگذاشت … مگر بيل به كمرمان خورده است؟ در كدام محل است كه قاري نداريم؟ در كدام محل است كه آدم خير نداريم؟ در كدام محل است كه تحصيلكرده نداريم؟ در كدام محل است كه مسلمان نداريم؟ در كدام محل است كه … همه ما دور هم جمع شويم و ماه رمضان را استفاده كنيم. يك برنامهريزي قبل از ماه رمضان، قبل از ماه رمضان حالا روحاني مسجد بسم الله! اوقاف منطقه، سازمان تبليغات، دفتر تبليغات، روحاني مستقر، روحاني مهاجر، امور تربيتي و همه اينها كه دلشان براي دين بيشتر ميسوزد، و خيليها هم دلشان ميسوزد و شناخته شده نيستند. اينها بيايند و بسم الله الرحمن الرحيم، در اين كوچه 47 جوان است، 47 نفر هم نوجوان است، ميشود حدوداً 100 نفر. ما اسم نويسي كنيم و بگوييم بچهها بياييد اينجا، قبل از ماه رمضان، كدام يك از شما حاضر هستيد شبي نيم ساعت در كلاس قرآن بياييد؟ يك افطاري هم اگر بدهيم چه بهتر! يك جايزه هم اگر بدهيم چه بهتر! يك حركتي كنيد و تمامش كنيد.
يك كسي ميگفت من قم طلبه شدم، هر وقت ميآمدم كه از كنار سوهان فروشها بروم، اين سوهان فروشها سوهان ميپختند، اين دهنم پر آب ميشد. ميگفت اينكه نشد من تا آخر عمر دهنم پر آب شود. يك بار در كنار خيابان نيم كيلو گرفتم و يك ضرب خوردم. تمام شد. تمام شد. گاهي آدم ميخواهد برود در يك مثلاً آب سردي هي ذره ذره بدنش مور مور ميشود نسبت به آب گرم. گفتم آقا تمامش كن ديگر! اين قصهي قرآن را بعد از 30 سال … («أَ لَمْ يَأْن») يك آيه داريم در قرآن كه («أَ لَمْ يَأْن») يعني وقتش نشده است كه ديگر حالا مثلاً توبه كني؟ دزده داشت ميرفت دزدي كند، ديد صاحب خانه در خانه ميگويد: («أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم») (حديد/16) وقتش نشده است كه ديگر دلت تكان بخورد؟ وسط نردبان كه ميرفت بالا، برگشت و گفت چرا وقتش شده است. خدا پيام داد و گفت بست است ديگر! گفت بست است ديگر! آيا بعد از اين 30 سال تقريباً وقتش نشده است كه ديگر ما در مملكتمان نداشته باشيم. اينها كارهاي قشنگي است. بعد هم حفظ قرآن هم اگر كسي تيزهوش است، خوب است. حفظ قرآن يك نعمت الهي است، براي تيزهوشها! اما آدمهايي كه ذهنشان عادي است، فشار نياورند كه قرآن را حفظ كنند. چون با زحمت قرآن را حفظ ميكند، بعد هم چون تيزهوش نيست، از ذهنش ميپرد. مثل عطري كه ميزند و بعد باد به آن ميخورد و ميپرد. آن وقت رواياتي داريم كه اگر كسي قرآن را حفظ كند و بعد فراموش كند، خدا مثلاً گوشمالياش ميدهد. حالا ما چرا يك كاري را بكنيم كه نتوانيم نگهداريم. ما راجع به قرآن پنج دستور داريم. («فَاقْرَؤُا») (مزمل/20) قرائت! بعد از قرائت («رَتِّل») (مزمل/4) ترتيل! بعد از(رَتِّل )تدبّر، بفهميم معنايش را! بعد كه معنايش را فهميديم، عمل كنيم. بعد از عمل هم به ديگران ابلاغ كنيم. اين پنج دستور براي ما آمده است. («فَاقْرَؤُا») آيه قرآن است. («رَتِّل») آيه قرآن است. («أَ فَلا يَتَدَبَّرُون») (نساء/82) تدبر كن، معنايش را بفهم آيه قرآن است. عمل به قرآن آيه قرآن است. تبليغ قرآن هم آيه قرآن است. كه جنيان آمدند بروند، قرآن را شنيدند، فوراً همان كه شنيدند، ايمان آوردند و تبليغ كردند. به قومشان گفتند («يا قَوْمَنا أَجيبُوا») (احقاف/31) شما هم بياييد و ببينيد ما چه چيزي را شنيديم(«قُرْآناً عَجَباً») (جن/1) ما شنيديم و ايمان آورديم، شما هم بياييد و ايمان بياوريد. يعني همان چهار آيهاي را كه شنيدند، تبليغ كردند. آدم در هر مرحلهاي كه هست بايد تبليغ كند.
يكي از اين برادرهايي كه از بحث من فيلمبرداري ميكند، امروز صبح براي من ميگفت. ميگفت وقتي دارم بحثهاي تو را تدوين ميكنم، يك قسمتهاي نابش را قيچي ميكنم. اين را در كامپيوتر خودم، بعد يك كسي كه شبهه دارد همان تكه را براي آن ميگذارم. يعني اگر كسي خواسته باشد كه كار بكند، كسي خواسته باشد كه كار بكند، كار ميكند. همهي ما تصميم بگيريم، اين بودجههايي كه اسمش را فرهنگي گذاشتيم، اين بودجههاي فرهنگي را متمركز كنيم، نيروهايمان را … همه هم متحد شويم. نخواسته باشيم كه بگوييم اين كار را مثلاً سازمان فلان كرد، يا دفتر فلان كرد، يا نميدانم هيأت فلان كرد، يا حزب فلان كرد، يا كدخدا كرد، يا امام جمعه، يا پيشنماز، بابا اين حرفها را ولش كنيد. ول كنيد اين حرفها را! خدا كه ميداند كيست. شما يك همتي بكنيد، ما الان خيلي نيرو داريم. يك- بسيج دانشجويي داريم. اوووه … چند هزار دانشجوي جوانِ انرژي دار حزب اللهي، چند هزار طلبهي مهاجر داريم. طلبههاي باسواد در سراسر ايران، بالاي هزار طلبهي روحاني مستقر داريم. چند هزار طلبه براي ماه رمضان پخش ميشوند. اين براي دنياي آخوندي است. امور تربيتي داريم. اساتيد دلسوز داريم. تجّار دلسوز داريم. آموزش و پرورش دلسوز داريم. اينها همهي نيروهايمان را جمع كنيم، بگوييم آقا هر كس هم ميخواهد رئيس بشود. فقط گير ما اين است كه گاهي وقتها ميگوييم به اسم من يا به اسم تو، به آرم من يا به آرم تو، اين اسمها كه ميآيد، خدا ميرود و توفيق را برميدارد. ميگويد حالا كه به دنبال اسم ميگيردي من ديگر كمكت نميكنم. («وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»)(عنكبوت/69) («فينا») يعني اگر در راه ما بود («لَنَهْدِيَنَّهُم») كمكت ميكنم. چون بحث را ماه شعبان … پرت شدم و ميدانم پرت شدم. توجه دارم كه پرت شدم. من چيز ديگري ميخواستم بگويم ولي حالا خدا من را به اينجا كشاند. چون شب اول ماه رمضان بگويم دير شده است. تا بروند و برنامهريزي كنند ماه رمضان تمام شده است. بينندهها دو سه هفته مانده به ماه رمضان بحث را ميبينند. اين دو سه هفته همت كنيد و عرضهي خودتان را نشان بدهيد. اگر شما توانستيد در يك كوچه يك نهضت قران آموزي … منتها جلسهها بيش از سي دقيقه طول نكشد. به هر صورت طول نكشد. وقت خشن دم افطار نباشد كه بچهها را ضعف بگيردشان. وقت خشن نباشد. صوت قرآن هم در آن باشد، چون صوت هم جاذبه دارد. معلم يك آدمي دوست داشتني باشد. آدمي نياورند كه حالا عرض كنم به حضور شما … آخر گاهي وقتها معلم يك گير و گوري دارد. معلم … يعني اگر نيت خالص باشد، صدا خوب باشد. جا، محلي در وسط شهر باشد. («مَكاناً سُوىً») (طه/58) وقتي ميخواستند موسي و ساحران قرار بگذارند، گفتند وسط شهر باشد. («مَكاناً سُوىً») چاشتي باشد. («وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى») (طه/59) بعد از نماز صبح نباشد كه مردم سحري خورده و خواب هستند.(«ضحي» )چاشتي باشد. مكان، زمان، استاد، دقيقهها، صوت، دستهجمعي، كار بسيجي، دستهجمعي يك شركتي و منتظر اقدام دولت هم نباشيد. اگر دولت و يا سازمانهاي فرهنگي كمك كردند («الحمد لله رب العالمين») اگر هم نكردند، براي خودمان يك كسي هستيم. براي خودمان يك كسي هستيم و روي پاي خودمان بايستيم. اميدوارم كه اين جلسه، جلسه مباركي باشد، ارشاد ميخواهد چه كند؟ اگر واقعاً ارشاد … بهترين ارشاد، ارشاد به راه خداست از راه قرآن! منبرهايي كه ما ميرويم بيشترين كار و بارمان بر روي قرآن باشد. قصه ميخواهيم بگوييم، قصههاي قرآن را بگوييم. استدلالهايمان استدلالهاي قرآني باشد و روايات! هر جا كه ميگويم قرآن، يعني قرآن و اهل بيت. اميدوارم كه خداوند به ما توفيق بدهد اميدوارم كه خداوند به ما توفيق بدهد دل امام زمان را شاد كنيم. همين بحث مهدويت يك صلواتي بفرستيد.
همين بحث امام زمان(عليهالسلام)! يك جوان ما، پنج شش تا آيه، لااقل آياتي را كه راجع به حضرت مهدي هست، زياد است. پنج شش تا آياتش را حفظ كند. كاري ندارد. آياتي كه قرآن صراحت داده است كه آخر كرهي زمين، آخر زمان دست افراد باتقواست. («وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ») (اعراف/128)(«وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى») (طه/132) («لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْض») (نور/55) حكومت و خلافت براي مردم مؤمن است. («يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ») (انبياء/105) وارث زمين بندگان صالح هستند. 5 آيه هست راجع به حضرت مهدي، البته آيه زياد است و صدها آيه هست. اما پنج آيهي كوچكش را حفظ كنيم. راجع به غيبت، («وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا») (حجرات/12)
در مكه بوديم، دو هتل روبروي هم بود. يك هتل نميدانم پنج ستاره بود، يك هتل نميدانم دو ستاره، سه ستاره بود. آن هتل پنج ستاره ماشين داشت كه مسافرها را ميبرد در حرم. آن هتل كه يك خورده متوسط بود، ماشين نداشت. چون اين دو تا هتل روبروي هم بودند، بعضي حاجيهاي هتل ضعيفه، ميآمدند آنطرف خيابان و سوار اتوبوسِ … بگوييد … هتل قويه ميشدند. رانندهاش يك سياه پوست بود. آمد و ديد كه اينها مسافرهاي خودش نيستند و مسافرهاي آن هتل آمدهاند و اينطرف سوار ماشين مفت شدهاند. بلند شد و گفت: («بسم الله الرحمن الرحيم»)، («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ»)(نور/27) اي شما كساني كه دينداريد و آمدهايد مكه! اين ماشين براي شما نيست. از آنطرف خيابان چرا آمدهايد اينطرف خيابان؟ من خيلي غصه خوردم. البته من جزء آنها نبودم كه دروغي سوار شوم. بله! من حالا نميدانم كه جزء هتل قويه بودم و يا آمده بودم كه در هتل قويه سخنراني كنم. نميدانم. حالا يادم نيست. ولي خيلي نگاه كردم و گفتم عجب! يك سياه پوست آفريقايي… حالا در ايران چند تا آدم داريم كه اگر يك كسي سوار يك ماشين ديگر شد، بلند شود و رانندهاش بگويد: («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ») ما بچههايمان را ميتوانيم … قرآن شش هزار آيه دارد و آيات بزرگش را بگذاريم كنار و آيات كوچكش را مي توانيم حفظ كنيم. به هر حال يك نهضتي براي تفسير، يك نهضتي براي آموزش داشته باشيم، كه قرآن خيلي بار دارد. ما الاني كه خدمت شما نشستهايم، صدها قانون راجع به مديريت كشف شده است، كه خود بنده در دانشكده مديريت براي اساتيد دانشگاهيمان، يعني دكتراي مديريت كه مديريت شرق و غرب را خواندهاند و سالهاست كه در دانشگاه مديريت درس ميدهند، آنها ميآيند آياتش را از من ميگيرند. ميگويند عجب! ما نميدانستيم قرآن راجع به مديريت اين حرفها را دارد. ما مزهي قرآن را نچشيدهايم. آيات حقوقش، آيات اقتصادش، آيات سياسياش، ما مزهي قرآن را نچشيدهايم. هنوز قرآن از نظر ما … خيلي ضعيف هستيم نسبت به قرآن! اميدواريم كه تا اين دو هفتهاي كه بينندهها بحث را گوش ميدهند، و به ماه رمضان وقت دارند، همه شما تصميم بگيريد، نگذاريد … به حرف كه سي سال است ما در تلويزيون حرف ميزنيم. فايدهاش چيست؟ حرفي خوب است كه تصميم بگيريم. در اين محله چند خانم هستند كه خوب ميتوانند قرآن درس بدهند؟ چند خانم هستند كه قرآن را بيغلط ميخوانند، چند خانم هستند كه قرآنشان ضعيف است؟ همه جمع شويم در يك جلسهي قرآن، بدون خرج و بدون تجملات، بدون تشريفات، با قصد قربت و بدون اينكه بعداً هم خواسته باشيم كه شوراي شهر شويم و كانديدا شويم، يعني غرض و مرض سياسي هم در كار نباشد. براي رضاي خدا و براي مهجوريت زدايي يك قدمي برداريم.
خدايا ما را با قرآن آشناتر بفرما! همتاي قرآن دل حضرت مهدي را از ما راضي بفرما!
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 154