نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1570
موضوع بحث: ديد و بازديد
تاريخ: 29/12/64
بسم الله الرحمن الرحيم
شب عيد نوروز، عيدي كه از قرنها قبل ايرانيها به آن معتقد بودند و اسلام هم نظر منفي روي اين عيد ندارد، مصادف است با شب جمعه و مصادف با تولد امام جواد(ع) ميباشد. در خدمت برادران شركت واحد و برادران تاكسيراني هستيم. چون ايام عيد مسافرت هم زياد ميشود، چند تذكر درباره برادران و خواهران ميخواهم بگويم. ولي مسئلهاي كه بيشتر ميخواهم بر آن تأكيد كنم، مسئله شادي، ديد و بازديد و صله رحم است. بعد هم تذكراتم را خدمتتان انشاءالله عرض ميكنم. ما در قرآن دو رقم شادي داريم. گاهي شادي بجا و گاهي نابجا است. چون ايام عيد را خيليها به خاطر فرصت تفريح زمان شادي افراد است ميخواهيم ببينيم كه به چه چيزي بايد شاد شويم و به چه چيزي نبايد شاد باشيم.
1- شاديهاي ديروز و عيد واقعي
– شاديهاي بجا: قرآن ميفرمايد كه: (وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ) (روم /4) روزي كه حزب حق پيروز شود، روز فرح اهل ايمان است. در آيه اول سوره روم آمده كه بين اهل كتاب و دشمنان جنگي شد كه اهل كتاب شكست خوردند. قرآن پيشگويي كرد و فرمود: درست است كه طرفداران خدا شكست خوردند، اما مدتي نميگذرد كه همين اهل كتاب شكست خورده، پيروز ميشوند و آن وقت روزي كه مؤمنون پيروز شدند روز شادي و «يوم الفرح» است. عيد واقعي وقتي است كه ما صداميها را بيرون كرديم. و عيد واقعي در جبههها است. او خوشحال است چون عيدهاي ديگران عيد طبيعت است. درخت كه شكوفا ميشود، رزمنده احساس ميكند كه خودش شكوفا ميشود. در زمان طاغوت عيد كه ميشد، سال بر مردم ميگذشت. ولي در جمهوري اسلامي جوانها از سالها ميگذرند. همين شركت واحد تهران صد تا صد تا رزمندگان را جبهه ميفرستد. يك زماني سال بر آدم ميگذشت ولي در انقلاب انسان از سال ميگذرد. يك زماني سال تحويل ميشد ولي حالا در انسان تحول پيدا ميشود. ببينيد فرق است بين تحويل روز و تحول بشر. در قديم سال و روز تحويل ميشد ولي در انقلاب بشر عوض شده است. آن وقت لباس نو ميپوشيدند و عيد زماني بود كه لباس نو بود. الان عيد معيارش عوض شده است. سفره هفت سين ميچيديم؛ سير، سماق، سركه، سنجد، سبزي و. . . اينها همه سين بود و حالا سين سماق، سين سعادت شده است. سينها عوض شده و مسلماني كه كنار سماق تربيت ميشد، فكرش چيز ديگر بود، آرزويش چيز ديگر بود، تحولي نو پيدا كرده است. شادي بجا، روزي است كه حق پيروز شود و خدا انشاءالله رزمندگان ما را به پيروزي نهايي برساند. خواهران و برادراني كه شوهر و بچههايشان در جبهه هستند خوشحال باشند. نگويند: «اي كاش پهلوي ما بود» مهم نيست كه پهلوي ما باشند و يا نه! وقتي وظيفه شد، امام حسين(ع) هم از پهلوي كعبه ايام حج بايد برود. امام حسين(ع) مكه بود، همه حاجيها به مكه ميآمدند. امام حسين(ع) فرمود: الان وظيفه من اين نيست كه در مكه بمانم. بسياري از مسئولين ايام عيدشان را به جبهه ميبرند. 2- داريم كه (يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ) (روم /5-4). آيه ديگري ميفرمايد: «يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ» مؤمن شاد است اما «بِنَصْرِ اللَّهِ». يعني به ياري خدا. انسان مؤمن همين كه امدادهاي الهي و لطف خدا را ميبيند، شاد ميشود. مؤمن به آجيل و پسته شاد نيست. مومن به نصرالله شاد است. همين كه ميبيند خدا كمك كرد، ايران با 16 تانك حمله را شروع كرد، الان صدها تانك غنائم دارد. درست است كه امسال شايد يكي از جوانهاي ما كم شده باشد، بسياري از خانوادههاي شهدا الان غصه ميخورند كه پارسال شب سال تحويل فلاني بود، امسال شوهرم نيست، پسرم نيست. اما از خانواده شهيد يكي كم شد ولي به شرف، قدرت ايران، نماز جمعه اضافه شد. از خانه تو كم شد به جا هم اضافه شد. سر بيل نازك است، اما در عوض براق، سفيد و تيز است. «كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ»(نهجالبلاغه، حكمت 428) روز عيد روزي است كه انسان بتواند ظلم و گناهي نكند. حديث داريم: «فَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِكَ»(نهجالبلاغه، نامه 22) اگر از آخرت چيزي گيرتان آمد خوشحال و شاد باشيد. دنيا ارزش ندارد. در اين دنيا اگر پول نداشتي، خانهات رنگ نكرده بود، لباس نو نپوشيديم، هيچ كدام از اينها مهم نيست. سرور و شادي انسان بايد در چيزي باشد كه سعادت ابدي او در آن است. قرآن ميفرمايد: (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) (يونس /58). اگر خدا به تو فضل و رحمت كرد، به فضل و رحمت خدا بايد شاد باشيد. شاد نباشيد به اينكه فقط خانه و زندگيم نو شد. شاد باشيد به اينكه فضل خدا شامل حال ما شد. دختران ما عروسكي بودند، الان اسلحه به دوش هستند. پسران ما عياش و ترسو بودند، الان حماسه آفرين و شجاع شدهاند. بيسواد بودند، باسواد شدند. بي تقوي بودند، باتقوي شدند متفرق بودند، متحد شدند. بخيل بودند، ايثارگر شدند. پس بايد باشيم كه اينچنين فضل و رحمت خدا شامل حال ما شده است. اينها شاديهاي بجا است.
2- انواع شادي
مانند شادي، شيريني هم دو رقم است: 1- شيريني مادي 2- شيريني معنوي شيريني مادي خوب است اما خوشا به حال كساني كه عيد در كنار شيريني ماديشان، شيريني معنوي هم داشته باشد. خانه تكاني كردند، يك گناه تكاني بكنند. شب جمعه است و شب تولد امام جواد(ع) و شب سال تحويل است. يك كاغذ برداريد و روي آن بنويسيد: «كه سالي كه گذشت چگونه بر شما گذشت؟ از پارسال تا حالا چقدر پيش رفت كردي؟ از پارسال تا حالا چقدر نماز با توجه خواندي؟ در سال گذشته چند روز جبهه رفتي؟ چقدر در پشت جبهه كمك كردي؟ چند دفعه نماز جمعه رفتي؟ چند خانه يتيم و شهيد رفتهاي؟ به عيادت چند بيمار رفتهاي؟ چند كتاب مطالعه كردهاي؟ چند دفعه كوچه را جارو كردهاي؟ از پارسال تا حالا چند دفعه افرادي كه نگرانند را با تلفنت شاد كردي؟ چند تا گره از كار مسلمانها باز كردي؟ در مجموع از پارسال تا حالا چه كردي؟
3- خانه تكاني و گناه تكاني
ادارهها و ارگانها شب آخر سال كه ميشود، انبارگرداني ميكنند. زنها خانه تكاني ميكنند، بد نيست كه آدم يك ساعت بنشيند و خودش را حساب كند. يكسال كه گذشت يكسال يعني 365 روز از عمر شما كم شد. اگر ما خداي نكرده روزي 10 تا گناه كرده باشيم. 3650 گناه است. همين برادران شركت واحد نگرانند از اين كارهايي كه شما ميكنيد. ميگويند: سوار اتوبوس ميشوند با تيغ روي صندلي خط ميكشند. پوست تخمه ميريزند. اتوبوس ميخواهد كنار بايستد، ميآيند جلوي خيابان و اتوبوس عوض اينكه بيايد كنار ميرود وسط خيابان ميايستد و ترافيك ايجاد ميشود. دود سيگار شما شوفر راننده را اذيت ميكند و دود سيگار راننده هم مسافر را اذيت ميكند. اينها همهاش ظلم است. يك ذره آشغال كه كاسب در جوي ميريزد، آن وقت اين جويهاي شمال شهر وقتي آبهايش به جنوب شهر رسيد، چه آبي ميشود؟ مثل لجن ميشود. اينها همهاش ظلم است. آن بقالي كه آب پنير را ميريزد پاي درخت و درخت خشك ميشود ظلم كرده است. آبگرمكن خانه را درست نميكنيم و دودش خانه همسايه ميرود، اين هم ظلم است. دروغ گناه است، غيبتها گناه است، متلكها گناه است، افرادي را دلشان را رنجانديم گناه است، بياييد بر سالي كه گذشت چند دقيقه فكر كنيم. آن وقت اگر شما حساب كرديد كه از پارسال تا حالا دو تا جوان تجديد بودند، در درس كمكشان كرديد، نميتوانستند قرآن بخوانند، به واسطه شما ياد گرفتند. دختري را جهازيه داديد، و لااقل ظلمي نكردم. . . . اجمالاً بد نيست كه انسان شب سال تحويل يك دقتي هم در خودش بكند. امام كاظم فرمود: شب به شب خودتان را بررسي كنيد. حالا اگر گوش به حرف امام كاظم نداديم كه شب به شب خودمان را بررسي كنيم لااقل بد نيست كه شب آخر سال كه وارد سال نو ميشويم يك تجديد نظر در خودمان كنيم. يك تغييري در خانه زندگيمان بدهيم. بياييم تصميم بگيريم از امشب كه شب سال تحويل است، حداقل ديگر سيگار نكشيم. بگوييم شب سال تحويل من كه هيچ قدمي نميتوانم بردارم. لااقل اين سيگار را براي يكسال خاموش ميكنم. اين يك ميليون و نيم ماشين و اگزوز در تهران بس است، يك نخ سيگار را هم شما كم كن. ولي ما اذيت ميكنيم. پرندهاي هم كه در آسمان ميخواهد پرواز كند، ميگذاريم در قفس تا خودمان كيف كنيم. عوض اينكه هواي سالم به ريه خودمان ببريم، دود سيگار به آن ميدهيم و به ديگران هم ظلم ميكنيم. «أَذِقْنِي حَلَاوَة مُنَاجَاتِكَ»، «أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 16). امسال شب عيد با شب جمعه هماهنگ است. «حَلَاوَةَ الْمَغْفِرَةِ» شيريني بخشش خدا را بچشيد و دعا كنيد. «أَذِقْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ وَ حَلَاوَةَ رَحْمَتِك» (بحارالانوار،ج39، ص132). شيرينيهايي كه در دعا هاست اين است: «شيريني بخشش خدا» «شيريني امنيت» «شيريني سلامتي» «شيريني اينكه من گناهم امسال كمتر از پارسال بود» «شيريني اينكه امسال سن ما اضافه شده بر علم ما هم و تجربههايمان هم اضافه شده است» اينها همه شاديهاي بجا است.
4- دلبستگيهاي نادرست
عدهاي خوشحال هستند كه بچهشان جبهه نرفته است. ميگويد ما سه تا بچه داريم هيچ كدام جبهه نرفتهاند. همه بچه هايم شب عيدي پهلويمان هستند. يك آيه بخوانم براي كساني كه ميگويند همه بچههايم پيش ما هستند. قرآن ميگويد: (فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ) (توبه /81) اينهايي كه پيامبر فرمود جبهه برويد و نرفتند و تخلف كردند. «بِمَقْعَدِهِمْ» چون نشستند در خانه خلاف رسول الله عمل كردند. اين شادي بيخودي است. تخلف كنندگان براي اينكه بر خلاف دستور خدا نشستند، شادند. خدا فرمود: برويد ولي اينها نشستند. خوشحال هستند به اينكه كمك نكردند و بخيل هستند. به چند كس نگاه كردن مكروه است. يكي كسي كه كنث و خسيس است. خيلي شاد نباش كه پول هايت را جمع كردي. خوشحال باش كه داري، اما خوشحال نباش به اينكه ندادي. نگو 100 تومان پس انداز دارم، خوشحال باش كه از اين 100 تومان 20 تومان را خمس دادم. 5 هزار تومان هم بيش از خمس و علاوه بر خمس دادم. ما در همين تهران آدم داريم كه ميگفت: ميگويند كه يك پنجم از مالت را بده، من دو پنجم مالم را ميدهم. پس عدهاي بيخودي شاد هستند كه به جبهه نرفتهاند. و عدهاي هم به مالشان شادند. قرآن ميگويد: به قارون گفتيم: (لا تَفْرَحْ) (قصص /76)اي قارون تو خيلي پول داري يك خورده پول هايت را خرج كن. گفت: (قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي) (قصص /78). من علم اقتصاد داشتم، كم خوردم و گرد خوابيدم. ذره ذره جمع كردم، حالا وضعم خوب شده است. من اينها را روي تدبير جمع كردهام و. . . آن وقت قرآن ميگويد: (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ) (قصص /76). خداوند اينهايي را كه دلشان به مال خوش است، دوست ندارد. خانه و ماشين و اينها را عوض كردهام و. . . بگو كه خودت چقدر بالا آمدي؟ آقا سال پيش خانه من خشت بود، آجر شد. دوچرخه بود، موتور شد. موتور بود، ماشين شد. پيكان بود، بنز شد. موكت بود، قالي شد. بگو كه خودت چه بودي و چه شدي؟ يك كسي يك لنگ 700 تومان بست و به حمام رفت. يك مرد حكيمي در حمام بود. رفت و گفت: پيرمرد، من چقدر ميارزم! گفت: 700 تومان! گفت: 700 تومان پول لنگم است. گفت: لنگت ارزش دارد، اما خودت ارزش نداري. حالا ماشين و خانه عوض شد خودت چه تغييري كردي؟ بلقيس خانمي بود كه شاه بود. حضرت سليمان دعوتش كرد كه بيا مسلمان شو. بلقيس گفت: لابد اين زير بنايش اقتصاد است. لابد چشمي به مال دارد. يك هديه فرستاد به حضرت پيامبر سليمان كه ديگر دعوتش نكند. بعد حضرت سليمان هديه را پس فرستاد. فرمود: (بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ) (نمل /36). شما هستيد كه به اين كادوها دلتان خوش است، شادي من چيز ديگري است. قرآن ميگويد: (ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ) (غافر /75) بعضي وقتها انسان با گناه الكي خوش است. اگر كسي به گناه خوشي كند، از خود گناه بدتر است. يك مثال بزنم: بنده غيبت كسي را ميكنم. سر به سر كسي ميگذارم. ايام عيد است دور هم جمع ميشويم و يك كسي را دست مياندازيم و سر به سرش ميگذاريم. به زبان او حرف ميزنيم، اداي او را در ميآوريم، مسخرهاش ميكنيم، بعد هم خوشحال هستيم كه اين كار را كرديم. امام فرمود: «إِيَّاكَ وَ الِابْتِهَاجَ بِالذَّنْبِ فَإِنَّ الِابْتِهَاجَ بِهِ أَعْظَمُ مِنْ رُكُوبِهِ» كسي كه خوشحال به گناه است از خود گناه بدتر است. (كشفالغمة، ج2، ص108) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَ هُوَ ضَاحِكٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ بَاكٍ» كسي كه وقت گناه ميخندد، در حالي وارد جهنم ميشود كه گريه ميكند. (ثوابالأعمال، ص223) قرآن ميگويد: «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ» شما هستيد كه به هديه شاد هستيد. دو دفعه در قرآن ميگويد: (كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ) (مومنون /53). هردار و دستهاي با تيپ خودشان. . . . ترياكيها دور هم جمع ميشوند و ميكشند، چشمشان باز ميشود و جان ميگيرند و شادند! حضرت عيسي هم كه مرده را زنده ميكرد، لابد به او ترياك ميداد. ترياكيها به منقل خوشند. هر گروهي با تيپ خودش گرم است. «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ». دو مرتبه هم در سوره مومنون هم در سوره روم خداوند فرموده: هر گروهي با باند خود دل خوش است. دور هم جمع ميشوند و علكي خوش هستند. سعي كنيم شاديمان با دست انداختن مردم و با تحقير مسلمان نباشد. قرآن ميگويد: (لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ) (حجرات /11). مسخره نكنيد، شايد آن كسي را كه مسخره ميكنيد از شما بهتر باشد. چه ميداني؟ روايت داريم مردان خدا را خود خدا پنهان كرده است. شايد آن كسي را كه تو ميگويي خوب نيست، خوب باشد. حديث نقل شده كه حضرت موسي به يك حيوان كوچكي رسيد گفت: خدايا اين حيوانها را براي چه خلق كردي؟ خدا به او گفت: موسي تو دفعه اول است كه ميپرسي اين حيوان را براي چه خلق كردي؟ اين حيوان تا به حال 70 بار پرسيده كه خدايا موسي را براي چه خلق كردي؟ كسي را دست نندازيم و تحقير نكنيم. بخصوص شما برادراني كه راننده اتوبوسهاي شركت واحد هستيد، اگر يك مسافري آمد كه سوپردولوكس است، يك مسافر يك لوكس است، يك مسافر عادي است، همه را به يك چشم نگاه كنيد. حديث داريم هيچ كار خيري را كم نشماريد كه شايد همان مايه نجات باشد. حديث داريم هيچ گناهي را كوچك نشماريد، شايد همان پاپيچت شد. همين شوخيهاست كه جدي ميشود. يك وقتي جمع ميشوند و يكي را دست مياندازند، بعد ميگويند: «شوخي بود». خوب جدي يا شوخي كه بود پدر طرف را در آورديد؟ اين مثل اين ميماند كه آدم يك سيم آهني بزند به چشم كسي و طرف را كور كند، بعد بگويد: «آقا ببخشيد» معذرت ميخواهم. يا يك سيخ طلايي را بزند به چشم كسي و او را كور كند و بعد بگويد: «اين طلا بود »حالا بالاخره طلا بود يا آهن من كور شدم. آبروي كسي را نريزيد. نگوييد: «شوخي كردم» حالا شوخي يا جدي آبروي او را ريختي. كدامتان حاضريد من امسال شما را مكه ببرم؟ هر كسي حاضر است امسال با ما بيايد مكه دست بلند كند. من يك شرط ميكنم با شما، حاضر هستيد؟ شرط اين است: كه اگر به مكه رفتيم، يك مقدار لجن به خانه خدا بماليد. چه كسي حاضر است با اين شرط بيايد؟ هيچ كس حاضر نيست. امام صادق فرمود: آبروي مومن از كعبه مهمتر است. تو كه حاضر نيستي به كعبه لجن بمالي، لجن به آبروي مؤمن هم نمال. انشاالله خدا قسمتتان كند، كه به زيارت خانه خدا مشرف شويد. منتها من مسئوليتي در حج ندارم. منظورم اين است كه همه شما عاشق كعبه هستيد كه برويد دورش طواف كنيد. اما اگر بگويند لجن به كعبه بمال، ميگويي: «نه! من اين كار را نميكنم. » چرا ما حاضر نيستيم كه به كعبه لجن بماليم، اما آبروي يك مسلمان را به راحتي ميريزيم؟ آبروي مسلماني را نريزيد. مسافر حقش است كه پولش را زود آماده كند و بليطش را زود در بياورد، اما اگر طولش داد شما ناراحت نشويد. يعني با اين اوه اوه او را خوار ميكنيد. مسافرها سريع پول و بليطشان را آماده كنند. چون اگر شما واقعا ميتوانيد با يك 10 ثانيه پول بدهيد. يك دقيقه طول بدهيد، 40 مسافر ميشود 40 دقيقه معطلي و 40 دقيقه جواني مردم را از بين بردهاي و اين حق الناس است. پس در مجموع شاديهاي حق: پيروزي- عبادت- نجات- آزادي يك زماني عيد بر ما گذشت ما آزاد نبوديم، يك زماني عيد بر ما گذشت ما حجاب نداشتيم، ما قدرت نداشتيم و خوار بوديم. الان هم عيد بر ما گذشت و بالاخره سازمان بين الملل مجبور شد كه رژيم عراق را محكوم كند. اين قدرت ما است. اشعار ما، سرود ما يك زماني جور ديگر بود. حالا جور ديگر شد. خدايا شكر و خدايا اين نعمت هايت را بر ما تمام كن.
5- كارهايي كه لازم است در عيد انجام دهيم.
دو هفته قبل درباره عيادت در تلويزيون صحبت كردم. هفته گذشته هم درباره قرض الحسنه صحبت كرديم. اين هفته هم درباره ديد و بازديد. چون ايام عيد خيلي مردم ديد و بازديد ميكنند. چند تا حديث درباره ديد و بازديد برايتان بخوانم: (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى) (بقره /83) قرآن ميگويد: به پدر و مادرت و همچنين به بستگان احسان كن. و در جاي ديگر قرآن ميگويد: (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى) (نحل /90) اين «ذِي الْقُرْبى» يعني «بستگان» البته مصداق مهمش بستگان پيامبر است. چگونه و با چه كسي صله رحم كنيم؟ درباره چگونگي حديث هايش را من ديشب از بحارالانوار و مرآت العقول ديدم. (مرآت العقول جلد 8 – اصول كافي جلد 2- بحارالانوار جلد 71) حديث داريم كه؛ برو خويش و قومهايت را ببين، گرچه يك ليوان آب به او دادي و يك ليوان از او آب بگيري. يعني نگو دست خالي نميشود رفت. بعضيها ميگويند اگر خواسته باشيم ديد و بازديد برويم بايد در دستمان چيزي باشد. ما هم كه ماهي 3 تومان و 5 تومان بيشتر نداريم، پس حالا كه پول نداريم خرج كنيم، ديد و بازديدها را كم كنيم. اسلام ميگويد: حتما ديد و بازديد برويد، حالا ميتوانيد دست خالي برويد دست خالي بياييد. يك حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «صِلُوا أَرْحَامَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ لَوْ بِسَلَامٍ»(الدعوات راوندى، ص126). ديد و بازديد كن ولو با سلام. حديث ديگر داريم كه: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أُوصِي الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِي وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَنْ يَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْهُ عَلَى مَسِيرَةِ سَنَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ»(كافى، ج2، ص151) مي فرمايد: برو فاميل هايت را ببين گرچه يكسال در راه باشي. نگو حالا راهش دور بود نرفتم. حديث ديگر ميفرمايد: «ولو برد الجواب» برو فاميل هايت را ببين گرچه يك جواب سلام گرم به او كني. علامه مجلسي ميفرمايد: دعا به آنها كن. خود دعا كردن به فاميل، صله رحم است. تعريفشان را كن. اگر داري، هديه برايشان ببر. خرجيشان را بده. يك خويش و قوم داري فقير است برو ماهي 1000 تومان 500 تومان 200 تومان به او هديه بده. اينها درجه دارد. يك كسي هيچي ندارد، دعا ميكند. يكي وضع ماليش خوب است، خرجي ما هانه بدهد. هرجوري ميتوانيد «بدفع الضرر عنها ثم بجلب النفع إليها»(بحارالأنوار، ج71، ص109). ضرر را از او دفع كن. پسر عمويت است تجديد دارد، ايام عيدي برو بگو من ميآيم كمكت درسيت ميكنم. «ثم بجلب النفع إليها». اگر يك چيزي خريدي كه خوب است، تلفن كن و بگو: «آقا! من رفتم فلان جا سيب زميني ارزان بود، تو هم برو بخر. » اگر خيري ديدي بگو به او و اگر شري ديد زود به او بگو كه دچارش نشود. هر چه داريد با هم بخوريد. اينها نمونه صله رحم است. خلاصه صله رحم و ديد و بازديد مربوط به اين نيست كه چقدر پول داري؟ با سلام و عليك و. . . . و در مجموع درجه بندي دارد. اما صله رحم با كدام فاميل بايد داشته باشيم؟ آيا هركس مرا دوست دارد به ديدنش بروم؟ هركس دوستت دارد و به ديدنش رفتي، كاري نكردهاي. مثل گوسفندهاي كه قرباني ميكشند. گاهي افراد گوسفندي را براي قرباني ميكشند. ميگويد: آقا آبگوشت كلهاش را براي فردا صبح بگذار. جگرش را هم دم غروب به سيخ ميكشيم. آن ران و راستهاش را هم براي كبابي بگذار. خوب پس اين كجايش قرباني شد؟ كجاي اين قربة الي الله است. اين كه همهاش «قربة الي شكم» شد. يا مثلا گوسفند ميكشد، ميگويد: «يك رانش را بده خانه پدر خانم، يكي را براي برادر خانم، يكي را براي دايي خانم، يكي براي عمو، براي خاله، عمه و. . . خوب اگر قرار است قرباني را به كساني بدهي كه دوستشان داري، يا كساني كه چون برايت آوردهاند به آنها پس بدهي، كجايش «قربة الي الله» شد. ديدن خويش و قوم معنايش اين نيست كه بگويي: «آقا! من پارسال رفتم خانهشان، ولي او امسال هنوز ديدن ما نيامده است. » اگر صد دفعه رفتي ولي يك دفعه هم بازديد نيامد، براي صد و يكمين بار برو. يك حديث داريم كه خيلي حديث شيريني است. ميفرمايد: تو برو او را ببين گرچه او به تو پشت ميكند. اگر او بياعتنا است، تو به او اعتنا كن. حديث ديگر داريم: اگر او با تو قطع رابطه كرده، تو برو و با او سلام عليك كن. «و ان كان اهله غير اخيار»(بحارالأنوار، ج71، ص93). اگر آدم خوبي هم نيستيد و آدمهاي معمولي هستند باز برو. اگر حزب اللهي نيستند، تو كه حزب اللهي هستي.
6- حكايت
امام صادق در آستانهاي كه داشتند از دنيا ميرفتند از حال رفت. يك مدتي همه بالاي سرشان بودند، ديدند امام از حال رفت و دو مرتبه به هوش آمد. چشم هايش را باز كرد فرمود: فلان مبلغ را بدهيد به فلان خويش و قوم. فلان مبلغ را بدهيد به فلان خويش و قوم. وصيت كرد به خويش و قوم هايش پول بدهند. يكي گفت: آقا فلان خويش و قومت دشمن توست. بدگوي تو است، بد تو را ميگويد. فرمود: ميدانم بد مرا ميگويد، اما شما نميخواهيد من مصداق آنهايي باشم كه قرآن ميگويد: (وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ) (رعد /21). خدا سفارش كرده فاميل را رعايت كنيد. حالا اين فاميل به ما بد ميگويد، خوب بد بگويد. امام صادق لحظه از دنيا رفتن از حال رفت. و به حال آمد فرمود: «آن فاميلي هم كه به من بد ميگويد به او هم كمك كنيد. » يك شخصي آمد پهلوي پيامبر گفت: من يك فاميلهايي دارم، زماني كه به خانهشان ميروم اينها اذيتم ميكنند. اجازه ميدهيد كه ديگر نروم. فرمود: نه با اينكه اذيتت ميكنند باز هم برو. يك قصه برايتان بگويم: يك روز امام صادق با يكي از بستگانش بلند بلند حرف ميزد تا مرز داد و بيداد. مردم هم جمع شده بودند و تماشا ميكردند و اينها هم با همين حالت داد و بيداد به خانه رفتند. صفوان ميگفت: صبح در تاريكي امام صادق را ديدم كه در خانه آن آقايي كه ديروز داد و بيداد ميكردند، رفته و در خانهشان را ميزند. گفتم: آقا در اين تاريكي آمدهاي چه كني؟ گفت: متوجه شدم كه قرآن ميفرمايد: خويش و قوم هايتان را حفظ كنيد. من ديروز با او در خيابان داد و بيداد كردم. امروز آمدهام در اين صبح سحر حالشان را بپرسم. يك دختر بچه آمد در خانه گفت: بله! امام صادق گفت: به پدرت بگو بيايد. پدرش آمد و گفت: آقا آمدهاي چه كني؟ سحر است! گفت: چون ديروز بلند با شما حرف زدم خواستم اين ناراحتي برطرف شود. امام صادق او را بغل گرفت و هر دو مدتي همديگر را بغل كردند و گريه كردند. اگر شما شيعه امام صادق هستي اين امام صادق شما است. اينقدر كينه دل نباشيد. شب سال تحويل است، جوانهاي ما از جانشان گذشتند شما از يك فحش نميگذري. همين الان كه حرفهاي مرا گوش ميدهي، همين الان بگو خدايا! شب جمعه است، شب تولد امام جواد(ع) و شب سال تحويل است. همين الان هركس غيبت مرا كرده او را ميبخشم. هركس فحشم داده او را بخشيدم. هركس به من تهمت زده او را بخشيدم. همين جا تصميم بگيريد و ببخشيد. پيامبر فرمود: اگر دو مسلمان 2 روز بگذرد و اينها با هم كينهشان را برطرف نكنند، اينها مسلمان نيستند. امام صادق با خويش و قومش بلند صحبت كرد، صبح زود رفت در خانهشان و عذر خواهي كرد. نگو: «من بروم پهلوي اين؟ » من چه كسي هستم؟ او چه كسي هست؟ اين چه كسي هست؟ (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) (حجرات /13) شخصي وزير بود، به مكه آمد، امام راهش نداد و در مكه و مدينه چند روز معطلش كرد و راهش نداد. گفت: آقا من وزير شيعه از هواداران حزب اللهي شما هستم، چرا چند روز است به من راه نميدهي؟ فرمود: فلان چوپان آمد چرا به او محل نگذاشتي؟ امسال من هم تو را راه نميدهم، مكه هم نرو چون خدا راهت نميدهد. تو به چوپان بياعتنايي كردي؟ گفت: چه كنم آقا؟ گفت: برو چوپان را راضي كن. وزير در زمان امام كاظم آمد در خانه چوپان را زد. صورتش را گذاشت روي خاك و به چوپان گفت پايت را بگذار روي صورت من تا تكبر من از بين برود. تكبر را بشكنيد. اي پدر! به بچهات را صدا كن و بگو معذرت ميخواهم. به خانم خود توهين كرديد، بگوييد: ببخشيد. خداي ناكرده هر كسي از دستتش در ميرود يكبار حرف زشتي ميزند، بگو معذرت ميخواهم. نگذاريد جوانها از جوانيشان بگذرند ولي شما از يك كلمه نگذريد. خيلي عقب ميافتيد. شخصي نزد امام آمد و گفت: آقا من يك خويش و قوم دارم كه حزب اللهي نيست، بروم خانهشان؟ اصلاً مسلمان نيست، چه كار كنم؟ فرمود كه: اگر مسلمان بود كه دو حق داشت: حق خويش و قومي و حق اسلام! حالا كه مسلمان نيست يك حق دارد. و آن حق خويش و قومي است. منتها عرض كردم بايد يك جوري باشد كه مسلمان اگر خانه خويش و قومي ميرود كه مسلمان نيست، بايد مواظب باشد كه اين رفتنش فقط جنبه عاطفي داشته باشد و جنبه جذب داشته باشد و نه جنبه تملق! نه جنبه حقارت مسلمان! نه جنبه پيروزي باطل! چون آيه قرآن ميفرمايد: مومن به خدا نبايد در دل عشق به ضد خدا داشته باشد. خلاصه رفتن شما قلاب باشد كه او را بالا بكشي نه اينكه خودت هم در حين صيدكردن او عرق شدي. در ديدو بازديدها تكلف نكنيد. آيه آخر سوره(ص) پيامبر ميفرمايد: (وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ) (ص /86) من متكلف نيستم. به دردسر خودتان را نيندازيد. خانه افراد ضعيفتر برويد. اگر سه تا برادر داري اول خانه برادر فقيرت برو. اول بزرگترها ديدن كوچكترها بروند. چه كسي گفته او بايد بيايد ديدن تو؟ هر قدمي كه برميداريد براي ديد و بازديد ثواب دارد. اين قدم را تو بردار. آقا من ريشم سفيد است. درست است كه ريش سفيدي ارزش است، اما اين تكبر ضد ارزش است. اگر بنا باشد آدم بگويد: «چون ريشم سفيد است، او بايد خانه ما بيايد. » ريش سفيدي ارزش است، اما تكبر ضد ارزش است. اين ضد ارزش باعث ميشود آن ارزش را از بين ببرد. امام حسن و امام حسين بچه بودند كه مريض شدند. پيامبر بزرگ با اصحاب به عيادت رفتند. مگر چه ميشود. پيامبر ما سي سال از حضرت علي(ع) بزرگتر بود، عيادت حضرت علي(ع) رفتند. مگر بزرگ خانه كوچك برود چه ميشود؟ اين بت را بشكنيد. هيچ طوري نميشود. طاووس در چاه هم برود، طاووس است. گنجشك سر منار هم بنشيند گنجشك است. اين خيال باطل است كه من دو دفعه رفتم ولي او نيامده است. من سه بازديد طلب دارم و او دو بازديد طلب دارد. بده و بستان نكنيد. عاشقانه برويد. هم خانه فقرا برويد، هم خانه كوچولوها و برويد به آنها شخصيت بدهيد.
7- آثار صله رحم
اگر كسي پول به كسي ببخشد. 10 ثواب دارد، اگر كسي قرض بدهد 18 ثواب دارد، اگر كسي هديه كند 20 ثواب و اگر صله رحم كند 24 تا ثواب دارد. صله رحم آثاري دارد: 1- عمر را زياد ميكند. «صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الْعُمُرِ وَ تَنْفِي الْفَقْر»(بحار الانوار/ج71/ص88) حتي حديث داريم گاهي كساني بيشتر از سه سال عمر ندارند ولي به خاطر يك ديد و بازديد بجا و خالص، خدا سه سال عمرش را سي سال را ميكند. و افرادي هستند پهلوي خدا سي سال عمر دارند ولي چون با فاميلشان قطع رابطه ميكنند، خدا سي سال عمرشان را سه سال ميكند. 2- «وَ تَنْفِي الْفَقْر» ديد و بازديد باعث ميشود فقرتان برطرف شود. چون خداوند به شما نظر ميكند، فقرتان برطرف ميشود. 3- « تَقِي مِيتَةَ السَّوْء» (بحار الانوار/ج47/ص163) اگر ديد و بازديد كنيد بد نميميريد. از بد مردن و بيآبرويي و به ذلت مردن جلوگيري ميكند. 4- «يبسط له في رزقه»(بحار الانوار/ج71/ص85) حديث داريم كه روزيتان زياد ميشود. حديث ديگري داريم كه در بهشت جايي است كه جز كساني كه به فاميل رسيدگي ميكنند، هيچ كس را آنجا راه نميدهند. و اگر كسي قطع رحم كند «لعنهم الله» خدا او را لعنت ميكند. منتها در اين ديد و بازديد بايد جوانها مواظب باشند، كه به گناه كشيده نشوند. چون آدم گاهي ميرود عمه را ببيند، يك خورده هم دختر عمهها را چشم چراني ميكند. گاهي هم ميرود دايي را ببيند يك خورده دختر داييها را چشم چراني ميكند. بايد مواظب باشيم ديد و بازديدها پاك باشد. خانمها بايد بدانند كه ايام عيد حق ندارند، به اين حساب كه چون عيد است، خودشان را براي غير از شوهرشان آرايش كنند. عيد است! خوب درست است كه عيد است، اما آرايش فقط براي شوهر است. براي غير شوهر آرايش نكنند. بعضي وقتها ميگويند آقا ما پسرعمو و پسرخاله هستيم. مگر پسرعمو و پسرخاله نامحرم نيستيد؟ عيد ما غير از عيد قديم است. ما در زماني در خانهها عيد ميگيريم كه صدها هزار و دهها هزار جوانهاي ما در جبههها هستند و از پدر و مادرشان جدا هستند و رفتهاند كه جان بدهند. نگذاريد آن جوانها در مرز در مقابل دشمن و در مقابل بمب شيميايي جان بدهند، آن وقت شما چشم چراني بكنيد! ما بايد دلمان با آنها باشد. ما بايد جهت فكرمان جبهه باشد. در هر نشستي براي رزمندهها دعا كنيم. سر سفرهها در ديد و بازديدها خط اصلي يادمان نرود. و رزمندگان عزيزمان هم خوشحال باشند. اين طرف چندان چيزي نيست. لباس نو است و تخمه كدويي است و يك ماهي را در شيشه كردن و. . . اينها چيزي نيست. آن طرف خيلي مهمتر است. در ديد و بازديدها بايد مواظب مسافرت باشيم. سفرها را به عياشي نگذرانيم. قرآن گله ميكند از آنهايي كه مسافرت ميروند، گله ميكند و ميگويد: مسافرين غافلاند، اين همه از كنار نهرها و كوهها ميگذرند، اما يك لحظه در اين طبيعت دقت نميكنند. گله ميكند از مسافرين غافل و گلهاش اين است: (وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ) (يوسف /105) چوب نشانهاي از خدا در زمين و آسمان هست. «يَمُرُّونَ عَلَيْها». او از كنارش مرور ميكند ولي «وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ». سفرتان غافلانه نباشد و مراعات رانندگي را بكنيد. گاهي يك سنگ در جادهها هست ماشينها همه ميآيند و رد ميشوند، كسي هم آنرا برنمي دارد. سنگي را برداري ثواب صدقه را دارد. از برادران پليس و از برادران ژاندارمري كه ايام عيد را در جادهها زحمت ميكشند، تشكر دارم. در ايام عيد كه همه تعطيل هستند، شهرباني و ژاندارمري بايد جادهها را حفظ كنند. از اينها قدرداني كنيد يك خسته نباشيد به آنها بگوييد. تشكري از آنها بكنيد. با سلام به پزشكاني كه ايام عيد تعطيلي را كنار ميگذارند و براي مردم كار ميكنند. با سلام به رانندگان و شهرباني و ژاندارمري كه ايام عيد خود را رها ميكنند و براي مردم تلاش ميكنند. با سلام به همه مسئولين كه به جاي تعطيلات عيد، خدمت به مردم را ترجيح ميدهند. و با سلام به رزمندگان عزيزي كه هر چه داريم از اينها داريم. خدايا! سال جديد را كه عيد ما مصادف شده با تولد حضرت جواد(ع) به آبروي امام جواد امسال را سال نور، رحمت، لطف، پيروزي، عزت و استقلال كامل ما قرار بده. خدايا! اين سال را سال سقوط ابرقدرتها و ذلت صداميان و آمريكا و شوروي و حاميانش قرار بده. ايام عيد بخصوص اول سال، نماز جمعه برويد. بگذاريد روز عيد شما با نماز جمعه شروع شود. حديث داريم كه روز عيدتان را با «الله اكبر» شروع كنيد. خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد به خانوادههاي عزيزي كه پارسال جواني داشتند و امسال ندارند، صبر كامل و اجر كامل مرحمت بفرما. مفقود الاثرها را خبر خوشي نثار بستگان و اسراي عزيز ما را آزاد و به خانوادههاي آنان صبر و اجر مرحمت بفرما. رهبر عزيز انقلاب را به سلامت بدار. نظافت را فراموش نكنيد. شما رانندهها هم با مسافرين خوب رفتار كنيد. مسافرين هم انشاء الله مراعات خواهند كرد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1570