نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1573
موضوع: دين، راههاي دستيابي
تاريخ پخش: 75/09/08
بسم الله الرحمن الرحيم
راههاي دستيابي به دين که به قرآن و تفسير ميخورد، به حديث شناسي ميخورد، به فقه و مرجعيت ميخورد و مسأله مهمي است که اگر منحرف شود يک وقتي ميبيني انسان يک کسي ميشود که کج ميرود اول کم کج ميرود بعد زياد ميشود مثل زاويه. يک کسي به کسي گفت قبله کدام طرف است گفت مثل خودتان کمي انحراف دارد.
1- قرآن تنها كتاب آسماني تحريف نشده
اصل دين ما که راهش قرآن است در ميان کتابهاي آسماني تنها کتابي است که يک نقطه وراء دارد و ذرهاي تحريف نشده. در کتابهاي ديگر تحريف شده تحريفش شعاري نيست واقعاً يک نفر تورات و انجيل را بخواندمي بيند که چه چيزهايي توش هست وقتي انسان ميخواند حضرت عيسي(ع) با مادرش رفت عروسي شراب کم آمد طرف گفت چه کنم آبرويم ميرود. حضرت عيسي گفت در ظرفها آب بريز من معجزه ميکنم شراب بشود. آخر اين ميشود که اولين معجزه پيامبر شراب سازي باشد؟ از اين دري وريها در تورات و انجيل زياد است، منتهي ما تورات و انجيل را کتاب مقدسي ميدانيم کتابي که در آن تحريف شده، دليل تحريف هم آن چيزي است که مثل فيلم امام علي(ع) ديدند که پياز فروش پيازش باد کرده بود به آخوند درباري گفت حديث بباف او هم بالاي منبر رفت و گفت هر کس يک پياز بخرد يک باغ در بهشت به او ميدهند و هر کس دو پياز بخرد دو باغ.
2- مثل دانشمند بيعمل
(لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً) (بقره /79) اين آيه چندبار در قرآن آمده يعني براي اينکه ثمن قليلي را بخرند يعني براي پول، پول بگير تغيير بده و اين شامل قاضي و دادگستري هم ميشود که پول بگيرد و قانون را عوض کند. تمام رشوهها مشمول اين آيه ميشود. پول بگير اين حاجي را بينداز سال ديگر، اسم من را بگذار امسال که زودتر به مکه بروم. اگر هر سازماني، وزارتخانهاي، روحاني غير روحاني، مسلمان غير مسلمان، مسيحي، يهودي و هر کس انگيزه هايش پولي باشد و به خاطر پول جابجا کند مشمول اين آيه ميشود. قرآن ميفرمايد اينها (فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ) (بقره /79) با دست خودشان مينوشتند و ميگفتند اينها حکم خداست. قرآن ميفرمايد «فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» واي به حالشان عالم و دانشمند اگر منحرف بشوند، خداوند زشت ترين حرفها را نثارشان کرده در قرآن اسم چند حيوان برده شده يکي الاغ و ديگري سگ هر دو هم مال دانشمند منحرف است. مي گويد دانشمند اگر اهل عمل نباشد مانند الاغي است که کتاب بارش بکنند (كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً) (جمعه /5). زشت ترين لقبها در عين حال تشبيه عمومي است، تشبيهات قرآن يک طوري است که تاريخ کهنهاش نميکند. بعضي تشبيهات ممکن است علمي، فني، منطقهاي و نژادي باشد. يعني ضرب المثلي مال ايران بيرون از ايران کاربرد ندارد، اما ضرب المثلهاي قرآن طبيعي است يعني ميگويد نماز صبح طلوع هر کسي چشم دارد طلوع را ميبيند، غروب نصف النهار چوب فرو کن توي زمين بين سايه کدام طرف اضافه شد. يک مثل ديگر ميگويد (كَمَثَلِ الْكَلْبِ) (اعراف /176) اگر آدم سواد داشته باشد ولي کمال نداشته باشد با سواد بي کمال عالم بي عمل.
3- اولين راه دستيابي به دين، قرآن
اصل دستيابي به دين اولين راه قرآن است که تحريف نشده به ما گفتند که هر جا ميخواهيد از متن قرآن ياد بگيريد. شخصي آمد نزد امام صادق(ع) و گفت وقتي وضو ميگيريم چرا همه سر را نميشوريم صورت را ميشوريم يک خورده مسح ميکشيم فرمود يک حرف(ب) در قرآن هست «لِمَكَانِ الْبَاءِ» (كافي/ج3/ص30) قرآن ميگويد (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ) (مائده /6) اگر ميگفت «وَ امْسَحُوا رُؤُسِكُمْ» يعني همين قسمت جلوي سر را مسح بکشيد «بِرُؤُسِكُمْ» يعني همين قسمت جلوي سر «ب» يعني بعض. مثل جنگي که بين ابوذر و معاويه شد سر يک(واو) بود يک آيه در قرآن داريم آنهايي که گنج پنهان ميکنند اگر واو باشد يک معنا دارد نباشد يک معناي ديگر. مثل آمپول که توي رگ بزني خوب ميشود، بغل رگ يک ميليمتر اينطرفتر ميرود توي گوشت پدر طرف را در ميآورد. يعني فهم دين دقيق است قرآن فهمي کار آساني نيست. اينطور نيست که خودمان به قرآن مراجعه کنيم. نياز به دين شناس يا آيت الله يا مرجع تقليد نداريم. رفتم يک شهري ديدم عدهاي دور هم جمع شدهاند ميگويند تفسير گفتم يک آخوند هم… گفتند چه نيازي هست که شما گفتم بنده همين امروز دانشکده شما را که فيزيک است طي کردم گفتند ژئو فيزيک گفتم ژئواش را بلد نبودم شما يادم داديد. ممکن است يک نفر سطح معلوماتش خيلي بالا باشد اما بلد نباشد آبگوشت درست کند. ما يک بار خانممان نبود رفتيم پلو درست کنيم سه رقم پلو شد زيرش سوخت روي آن ناپخته بود بالايش هيچي. البته من گفتم هنر است که توي قابلمه سه رقم غذا بپزد، دليل تخصص من است. ولي به هر حال کباب پزي تخصص ميخواهد تا… حتي خط صافي که پليس توي خيابان ميکشد هر پليسي نميتواند بکشد. آقا ما قرآن ميفهميم ديدم اين خيلي کلهاش بوي قرمه سبزي ميدهد براي اينکه تنظيم بادش کنم يک کمي هم عربي بلغور ميکرد کمي عربي بلد بود. گفتم آيه (فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ) (اسراء /33) يعني چه؟ گفت يعني در قتل اسراف نکن گفتم پس ميشود يکي را ترور کرد نگفت نکش گفت اسراف نکن گفتم با اين تتمه سوادي که تو داري معنايش همين ميشود قرآن با اينکه تحريف نشده ولي باءش، واوش کم و زياد شدنش معنا دارد. گاهي يک زير و زبر شدنش. فارسي هم همينطور است لنگ با لنگ فرق ميکند يک نقطه کم و زياد شما تلفن 021 تا 031 از تهران به اصفهان ميرود. به هر حال منشاء اصلي ما قرآن است. مشخصات قرآن يکي اينکه تحريف نشده تمام حروفش سر جايش است، ولي بدون روايات و قرآن شناس نميتوانيم… من خودم قبل از تفسير نمونه با رفقاي قمي 13- 10 سال درس خوانديم بعد وارد تفسير شديم چند جزء نوشتيم 15 سال در تفسير نمونه عضو بودم بعد 9 سال خودم با يکي دو تا از رفقا داريم يک تفسير مينويسيم در عين حال پيش يک اسلام شناس ميخوانيم، يعني بعد از اينکه 20 سال در تفسير هستم ميترسم قرآن تفسير کنم مشکل است. قرآن مهم است، ولي فهم قرآن کار هر کسي نيست.
4- روايات دومين راه دستيابي به دين
2- راه دستيابي روايات: گاهي حديث هم ميگويند اول صدر اسلام خيلي ساده بود. چون پيغمبر(ص) در مکه فقط عقائد ميگفت يک نماز خالي بود. عده مسلمانها بسيار کم بود احکامي هم نبود. در مدينه هم 3 اصل داريم 1- مسلمانها کم 2- احکام ساده 3- پيغمبر(ص) حاضر اين هم گيري ندارد پيغمبر(ص) مواظب آمار مسلمانها بود يک وقت رئيس آمار به من گفت براي سرشماري حديث داريم گفتم بله حضرت فرمود هر زني زائيد به من بگوئيد. هر کس مرد به من بگوئيد. من ميخواهم هر روز اطلاع بر آخرين آمار داشته باشم. وقتي حضرت از دنيا رفت، ظلمي به دنياي علم شد که شيعه و سني آنرا قبول دارند. عمر خليفه دوم دستور داد احدي حديث نقل نکند «کفانا کتاب الله» يعني قرآن بس است 100 سال اگر کسي را ميديدند حديث نقل کرده با او برخورد انقلابي ميکردند. دراين صد ساله خيلي چيزها از دست ما رفت بسياري از چيزهايي که از پيغمبر(ص) شنيده بودند حديث بود و جزو قرآن نبود نقل نميکردند. در اين صد ساله خيلي چيزها از دست ما رفت. بسياري از چيزهايي که از پيغمبر(ص) شنيده بودند، حديث بود و جزو قرآن نبود نقل نميکردند فقط در اين 100 ساله 20 جزوه نوشتند 5 جزوه را اميرالمومنين(ع) نوشت امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) هر کدام يک جزوه، سلمان 1 جزوه، ابي ذر يک جزوه، يك مصحف حضرت زهرا(عليها السلام) نوشت و تک و تايي هم از ياران فقط آنهايي که زير بار حکومت نميرفتند. خليفه دوم که حرام کرد خليفه بعدي عمر بن عبد العزيز بعد از 100 سال گفت: آزاد است قلمها و فضا باز شد زمان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) حوزههاي عليمه و بحث و بالاخره در قرن دوم 400 جزوه و کتاب به دنياي علم تقديم شد، که آن 400 جزوه تبديل به اين 4 کتابي شد که در دستمان است. کتاب کافي و من لا يحضر و تهذيب و استبصار مهمترين کتاب شيعهها اين چهار کتاب است که عصاره 400 جزوه ميباشد. بعد هم که نوشتن باز شد حديث بافي باز شد.
5- احاديث جعلي
معاويه پولي به ثمره داد که يک حديث بباف که اين آيه(هر کس براي خدا کار کند جايش چنين و چنان است) درشان ابن ملجم است. گفت بله اين آيه درشان ابن ملجم است که امام علي(ع) را کشت. تبليغات طوري بود که حديث شناسي خيلي مشکل شده بود چند هزار حديث دروغي نوشتند مردم به امام صادق(ع) نامه نوشتند و گفتند دستيابي به دين چطور است؟ ما حرفهاي ضد و نقيض ميشنويم فرمود به قرآن عرضه کنيد. الان هم راه حديث شناسي همين است و لذا بسياري از حديثها که مردم را فراري ميکند حديث جعلي است. امام رضا(ع) فرمود و دين ناب اينکه امام(ره) اسلام ناب، اسلام ناب گرايش دارد. اگر بگويند اين عالم خوبي است همه مردم او را قبول دارند اگر ناراحت ميشويد يا از اخلاقش است يا از نظمش يا از برخوردش يا چيزي از او ديدهاي. احدي نيست که بگويد ايشان چون دانشمند با تقوايي است من از او بدم ميآيد. بايد ديد از چه بدش ميآيد. انسان تشنه ميخواهد آب بخورد به دو دليل نميخورد 1- داخل آب مگس است 2- کسي که آب ميدهد کثيف است ميگويد برو برو نميخواهم. اگر ديديد تشنهاي آب نميخورد يا داخل آب مگس افتاده يا ظرف کثيف است. يعني يا خرافات مثل مگس افتاده توي دين واسلام ديگر ناب نيست، يا اينکه آن آقايي که اسلام را معرفي ميکند، اگر دين اينست که ميگويد، اصلاً توحيدي که اين ميخواهد بگويد من ميخواهم مشرک باشم چون اين خودش جرثومه آلودگي است. وگرنه بعد از اينهمه تبليغات عليه روحانيت يک مرتبه امام(ره) پيدا شد مردم ديدند امام(ره) هيچ مسألهاي ندارد خانهاش خشتي، هوس ندارد، ادعايي ندارد هر چه ميگويد راست ميگويد 10 هزار 10 هزار جوان به جبهه رفتند و خون دادند. آمده بود حسينه جماران ميگفت خوشحالم يک جوان داشتم دادم خانواده شهيد شدم بعد به هواي خانواده شهيد آمدم قيافه امام(ره) را ديدم. بليط ملاقات امام(ره) 100 تومان و 1000 تومان نبود يک جوان بده خانواده شهيد شو بيا امام(ره) را ببين باز هم ميگفت الحمدلله که اين کار را کردم اين جاذبههاي معنوي است. چطور مردم پول ميدهند 12 سال صف ميبندند تا به مکه بروند مگر مکه چه جاذبهاي دارد چند کوه داغ چند تا سنگ سايه چه جاذبهاي دارد؟ اينها يک چيز ديگر است. راه دستيابي به دين، قرآن فهم قرآن براي همه آسان است بايد تدبر بکنيم اما هر کسي نبايد وارد تفسير بشود حروف قرآن کم و زياد بشود معنا فرق ميکند. مثل آمپول و شماره تلفن يادمان نرود بعد از قرآن گفتيم در مکه احکام نبود جز مختصري در مدينه احکام کم بود مسلمانها هم کم بودند پيغمبر(ص) هم حاضر بود باز اسلام شناسي آسان بود. هر چه گسترش پيدا ميکند هي اسلام توسعه پيدا ميکند مثلاً در دانشکده پزشکي روزي صدها مسئله که در هيچ کتابي نيست. قرآن ميگويد چهار انگشت دست دزد را ببريد از اينجا هم ببريد نه از آنجا قرآن ميفرمايد (فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما) (مائده /38) ميگفتند دست را از کجا ببريم. امام جواد(ع) فرمود از اينجا(اشاره) پرسيدند چرا؟ فرمود چون قرآن ميگويد جاي سجده مخصوص خداست کف دست بايد بماند. البته دست دزد را با 26 شرط ميبرند اگر دست هر دزدي را ببرند خيلي از مردم بي دستند اينکه نميشود. در دنياي امروز گفتند ما ميتوانيم دست را فوري ببريم اما با يک وسيلهاي سريع پيوند بزنيم اين نه در قرآن هست نه در حديث. آنوقت مسألهاي پيدا شد به نام اجتهاد راه سوم دستيابي اجتهاد:
6- سومين راه دستيابي به دين اجتهاد است
جهد يعني کوشش اجتهاد يعني دقت کن آنوقت اصولي را ميگويند که در قرآن و حديث است و فروع را ميگويند که تطبيق کن با اصول خط کش اصول است خطوط فروع. حضرت به شخصي فرمود چرا وضو نگرفتي؟ گفت ميترسم سرما بخورم و قرآن فرموده (وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) (بقره /195) خودتان را به هلاکت نيندازيد و بنده هم مريضم احتمال ميدهم ضرر داشته باشد، حضرت خنديد و فرمود درست است. مثلاً کلياتي هست در قرآن (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ) (انفال /60) براي دشمن هر چه استطاعت داريد آماده باشيد اين اصل کلي است هر چه توان داريد. يک زماني توان به اسب و شمشير است يک زماني هم با اف 16 و زير دريائي. ميگويند فلاني مجتهد است يعني قدرت علمي دارد که فروع را با اصول تطبيق کند باز اين کار هر کسي نيست خيلي بايد درس بخواند شما خدا را شکر کنيد که طلبه نيستيد دانشجو بالاخره بعد از 4 سال ميشود مهندس بعد از 6 سال دکتر و بعد از 12 سال استاد دانشگاه اما مرجع تقليد بعد از 70 سالگي تازه کارش شروع ميشود يعني وقتي شما بازنشسته ميشويد ما حالا شروع کارمان است، کار خيلي دقيق است. مثلاً يک حديث داريم که محمدبن فلان يک حديث نقل کرده خوب 84 محمد بن فلان داريم حالا بياببين کدام است؟ بعد ميبيني يک کسي است که يک زماني خوب بوده و يک زماني بد بوده بايد ببينيم زماني که آدم خوبي بوده اين حديث را نقل کرده يا زماني که آدم بدي بوده. تاريخش فرق ميکند آدمهاي خوبي بودند که بعد منحرف شدند. امام(ره) يک شب در بحث تيمم بحثي داشت گفت ديشب 8 ساعت مطالعه کردم. رفتيم پيش آيت الله صافي گفت: يک حديث ميخواستم تمام اين 16 جلد را گشتم کتابها طاقچه بود برداشتم ديدم هر جلدي حدود 600 صفحه است گفتم 600×16 تا راه مطالعه کرديد؟ گفت بله. علامه اميني صاحب الغدير براي پيدا کردن بعضي مطالب 10-13 کشور رفت بالاخره آنرا در کتابخانه هندوستان پيدا کرد فتوکپي از آن ممنوع بود خريد هم ممنوع چون رئيس کتابخانه به ايشان علاقمند شد اجازه پيدا کرد روزها ساعاتي که کتابخانه باز است بنويسد و براي او اضافه ميايستاد يعني اضافه کاري روز 18 ساعت مينوشت بعد از 6 ماه که به ايران آمد پرسيدند: هوا چطور بود گرم بود يا سرد؟ گفت نفهميدم اينها عشق است. فوتباليستها استخوان پايشان ميشکند چون عشق گل زدن دارند حاليشان نميشود وقتي آدم عاشق شد سر از پا نميشناسد. ما زمان جنگ رفتيم دانشگاه سخنراني کنيم برق رفت گفتند آقا تعطيل گفتم چرا؟ گفت چون خاموشيه. برق که رفت ما کلاس را تعطيل ميکنيم. گفتم زنده باد شلغم فروشها چون وقتي ميدان شوش برق رفت شلغم فروشها چراغ توري روشن ميکنند شلغم ميفروشند گفتم يعني درس براي شما به اندازه شلغم نميارزد؟ آيت الله گلپايگاني خودش فرمود شبهاي زمستان 14 ساعت مشغول مطالعه ميشدم تا اذان صبح و متوجه نميشدم چيز فهميدن لذتي دارد. بعضيها آقا حکومت آخوندي بله هر کس بيشتر درس خوانده حکومت براي اوست آقا انحصار بله اگر حق بايد انحصار باشد چون اولين انحصار طلب خداست «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگذار يک بت هم بپرستيم «لا» اصلاً قبل از اينکه بگويد «إِلَّا اللَّهُ» ميگويد «لا» اگر توحيد حق است. بعضي وقتها ميگويند آقا تعصب نداشته باش او هم باشد نه خير او هم نباشد اگر حق است باشد اما اگر باطل است سازش با باطل براي چه؟ حق و باطل نميشود. باهم باشد پس چطور در مسائل بهداشتي اگر 10 نفر دستهايشان پاک است يک نفر دستش آلوده است حساسيت داري؟ آمدند پيش پيامبر(ص) و گفتند هر چه شما ميگوئيد ما قبول داريم همه بتها را بشکن فقط يک بت براي ما بگذار. فرمود نه با بت کنار نميآيم آخر آدم عاقل مقابل سنگ گريه کند؟ سنگ که هيچ در مقابل خرما اينکه ميگويند هم خدا را ميخواهد هم خرما ريشه دارد. هسته 60- 70 کيلو خرما را در آوردند و خشک کردند، با گوشت خرماي بي هسته يک آدمک(بت) ساختند سالها در مقابلش گريه ميکردند بعد قحطي شد هر چه داشتند خوردند گفتند اين را بشکنيم خرما خشک است آنرا را آب ميزنيم و ميخوريم تيشه را بلند ميکردند ميگفتند خداست گرسنهشان ميشد ميگفتند خرما است. اگر دو تا فکر حق است انحصار طلبي نبايد باشد. مثلاً يک ليوان آب و 8 نفر تشنه. آب حق است و تشنگي هم حق. اينجا انحصار طلبي غلط است همه را به يک نفر بدهيم پس 7 نفر ديگر چه؟ يکي يک قاشق مرباخوري تا به همه برسد. بالاخره بودجه خرج مدرسه سازي يا درمانگاه يا راه سازي يا پل بشود؟ همهاش حق است خرج همه ميشود کميسيوني کارشناسي کند که اولويت با کدام است؟ يا تقسيم بودجه بشود. به امام(ره) ميگفتند برويم تفريح ميگفت براي تفريح آماده هستم به 2 شرط: 1- در آن غيبت نباشد 2- اول وقت نمازم را بخوانم. اگر ميخواهيد ميآيم نميخواهيد هم نميآيم. سازش و مداهنه بد است. مدارا خوب است مدارا از موضع قدرت است. مثل پدري که دست بچهاش را گرفته و دارد قدم ميزند. پدر مدارا ميکند يواش راه ميرود که با پاي بچه راه بيايد. اينجا مداراست يعني از موضع قدرت کوتاه ميآيم و اين ارزش است. اما مداهنه يعني از موضع ضعف حالا که تو نميتواني با آمريکا بسازي کوتاه بيا هر دو کوتاه آمدن است اما کدش با هم فرق ميکند. آن انساني که ميگويد ما دينمان را از عرفا ميگيريم. جايگاه عرفا کجاست؟ از اشعار ميگيريم جايگاه اشعار کجاست؟ شعر عصمت دارد يا شاعر معصوم است؟ عبادت به جز خدمت خلق نيست اين حرف منطقيه؟ اين درسته؟
7- معيار اصلي وحي است
يک کسي منحرف است موسي(ع) ميخواهد هدايتش کند خدا بگويد نه، نه هر چه دل تنگت ميخواهد بگو. پس حضرت موسي(ع) اين است که کسي که منحرفه جلويش را بگيرد. شما پيغمبر را آدم بي خاصيتي ميکنيد که بگوئيد شاعر شعر گفته. نخير فيلسوفمان انحراف دارد شاعرمان انحراف دارد. دانشمندمان انحراف دارد. خط کش اصلي ما وحي است هر چه وحي بود به روي چشم. اما اگر وحي ميگويد پيغمبر مردم را هدايت کن شاعر ميگويد هر چه دل تنگت ميخواهد بگو. شعر را کنار ميگذاريم حديث هم همينطوراست. ماه دو نيم شد اين امکان دارد شکستن هر جمادي محال نيست رفت توي يقه پيامبر نصفش از اين آستين بيرون آمد و نصفش از آستين ديگر. بزرگ توي کوچک نميرود کره به اين بزرگي برود توي يقيه پيامبر. اينجايش ديگر عقلي نيست بزن به ديوار هر حديثي که ضد قرآن بود. حديث ميگويد: حديث را بزن به ديوار. نظريات علمي تا حدس است قبول. اما اگر خواست بگويد اينست و جز اين نيست وحي بود به روي چشم ضد وحي بود صبر ميکنيم. دنياي علم ممکن است بعد بفهمد. اين نظريهها چقدر تا بحال عوض شده؟
8- رهبريت با مرجعيت فرق ميكند
هر مجتهدي نميتواند مرجع تقليد باشد هر پزشکي نميتواند وزير بهداري باشد رهبري با مرجعيت فرق ميکند ممکن است مرجع باشد ولي رهبر نباشد. اصل در مرجعيت روايات داريم که وقتي گيج شديد که دينتان را از کي ياد بگيريد «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا» (كمالالدين/ج2/ص483) حوادث واقعه يعني علماء براي تيمم و غسل نيستند. تيمم که حادثه نيست. 1400 سال است که مردم تيمم ميکنند، وضو ميگيرند، روزه ميگيرند. حوادث واقعه يعني مسائل روز را بايد از مرجعيت پرسيد آقا بالاخره ما نفت به فلان کشور بفروشيم يا نه؟ روابطمان با فلان کشور چه جور باشد؟ در چه حدي باشد کار دار يا سفارت يا قطع رابطه؟ پيشنهاد صلح را بپذيريم يا نپذيريم؟ در گزينش اين گروهها را راه بدهيم يا ندهيم؟ بازار را ببنديم يا نبنديم؟ اينها حادثه است و بايد تقليد کرد. وگرنه آقا وضو بگيريم يا نگيريم اين حادثه نيست. زمان ناصرالدين شاه هم وضو ميگرفتند. آقايي بالاي منبر گفت همت کنيد صلوات ختم کنيد يک کسي از پائين منبر گفت صلوات که همت نميخواهد. مثل اينکه کار خيلي سنگين است. يک سري افراد منحرفند. ولي انحرافشان فردي است اين يک برخورد داريم اما اين آقايي که توي روزنامه يا دانشگاه يا توي بازار ميگويد شب راديو بي بي سي همين را ميگويد. در اخبار سري راديو اسرائيل هم همين را ميگويد. راديو آمريکا هم همين حرف را ميزند پيداست که اينها آگاهانه يا ناآگاهانه همه با هم يک جور حرف ميزنند وقتي هم که اينها شبکهاي شد، برخورد بايد انقلابي باشد. اينجا ديگر نبايد بگوئيم آزادي علم اين آزادي علم نيست. به اميرالمومنين(ع) گفتند در جنگ جمل فرمودند به فراريها کاري نداشته باشيد اما در جنگ صفين هر کس هم فرار ميکرد ميفرموديد يک تير به کمرش بزنيد مگر هر دو فراري نبودند؟ فرمود فراريهاي صفين چون معاويه زنده بود فرار ميکردند و ميرفتند پيش معاويه مثل کپسول خاليهايي که ميروند گاز پيدا ميکنند و بر ميگردند توي آشپزخانه ميرفت پيش معاويه شارژ ميشد و دوباره بر ميگشت. اما فراريهاي جمل طلحه و زبير کشته شدند منبعي که اينها را تغذيه کند نبود ميرفت که ميرفت. زمان شاه يک افسر زد توي گوش سربازي و گفت فاصله بگير. کنار هم ايستاده بودند يکسري را گفت فاصله بگير اين هم از سرباز خانه فرار کرد رفت در يکي از کشورها و نامهاي به اين افسر نوشت که تا اينجا فاصله گرفتهام، باز هم ميخواهي فاصله بگيرم؟ درآمد سيگار و توتون مال خارجيها بود ميرزاي شيرازي فتوا داد استعمال دخانيات حرام است. تازه امام(ره) به عراق آمده بودند خدمت ايشان نشسته بودم من طلبه نجف بودم امام(ره) رفته بود کربلا ما هم به ديدن ايشان رفته بوديم يک کسي آمد و گفت آقا رفته بودم مکه بقدري فشار دادند نزديک بود کتفهايم بشکند. حالا واقعاً اين دين است که شما آورديد اگر مردم همه دنيا خواستند مسلمان شوند و همه پولدارها به مکه بروند شما چکار ميکنيد؟ خدا رحم کرده که يک مشت مسلمانند و در مسلمانها هم يک مشت پولدارند و از پولدارها يک مشت به مکه ميروند حالا اگر همه مسلمان شدند و همه خواستند به مکه بروند بايد چکار کرد؟ امام (ره) فرمود در آن زمان ما طواف مستحبي را احرام ميکنيم چون اينهايي که دور خانه خدا ميگردند 7 بار واجب و بقيه مستحب است گفت شما ميتوانيد مستحب خد ارا حرام کنيد؟ فرمود: معناي ولايت فقيه همين است که اگر جايي مستحب به واجب ضرر ميزند ميگوئيم حرام است. آقا رفته غسل جمعه کند اين آقا هم غسل واجب دارد ميگويد آقا بيا بيرون آفتاب زد ميگويد من ميخواهم غسل جمعه کنم غلط کردي غسل جمعه کني. آخرهاي زمان شاه بود امام(ره) دستور داد امسال نيمه شعبان کسي جشن نگيرد امام(ره) تشخيص داده بود وقتي مردم چراغاني ميکنند يک خورده ارضاء ميشوند اين سوت و کور بودن دولت را در فشار ميگذارد عقدهها را باز ميکند. زمان اميرالمومنين(ع) حضرت به اسبها ماليات بست اسب دارها راهپيمايي راه انداختند که زکات براي 9 چيز است اسب که زکات ندارد پيغمبر(ص) به اسب زکات نبست شما چرا ميخواهيد از ما اضافه بگيريد؟ حضرت فرمود زمان پيغمبر(ص) نيازمند کم بود امروز حکومت دست من است فقير زياد است. هر کس اسب داربايد سالي يک دو درهم بدهد. ميبينيم امام علي(ع) ماليات را اضافه کرد. اگر ما با کسي برخورد کرديم حريفش هم نميشويم خسته شديم و نتوانستيم حقمان را بگيريم من بي عبا توي خيابان راه ميروم. آقاي قرائتي عبايت کجاست؟ من بعنوان اعتراض از فلاني عبا ندارم. اي خدا لعنتش کند همينطور راه ميروم آقاي قرائتي عبايت کجاست؟ ولله فلان مردم همچين کردند، من بعنوان اعتراض عبا ندارم يعني بنده اگر بتوانم با عبا برداشتن مردم را عليه يک ظالمي بشورانم… امام کاظم(ع) خمس را بخشيد چرا؟ چون عدهاي رفتند به امام کاظم(ع) خمس برسانند ساواکيهاي هارون الرشيد اينها را گرفتند گفتند شما براي امام پول ميبريد؟ امام ديد هر کس خمس ميآورد گير ميکند اعلاميهاي در زندان داد که امسال هيچکس به من خمس ندهد. مردم گفتند قربان اين آقاست برويم کاش يک آقايي بيايد نماز را هم ببخشد. بعد که امام کاظم(ع) شهيد شد و امام رضا(ع) آمد روي کار مردم نامهاي نوشتند که آقا پدر بزرگوارتان خمس را بخشيد شما هم خمس را ببخشيد. فرمود پدرم بخشيد بخاطر شرائط و زمان خاص بود، الان که من دستم باز است و فقرا هم زيادند بايد خمس بدهيد و خمس بخشيدني نيست.
9- قرآنشناسي و روايات علوم مختلفي ميخواهد
قرآن شناسي علوم مختلفي ميخواهد گاهي وقتها بعضي آيات قرآن را اگر يک روايت نبينيم کج ميفهميم. لاستيک ميرود بشرط اينکه جلويش را ببيند گاهي روايت بايد کنار قرآن باشد رواياتي هست که سني و شيعه نقل ميکنند که فرمود قرآن و اهل بيت با هم هستند «لَنْ يَفْتَرِقَا» (كافي/ج2/ص414) هيچوقت خانم با يک گوشواره توي مجلسي نميرود. شما با يک جوراب جايي نميرويد. قطار با يک ريل جايي نميرود، بايد دو ريل باشد. اگر اهل بيت را جدا کرديم قرآن خالي ممکن است هر کسي يک جوري معنا کند در آيه 100 سوره بقره علامه طباطبايي ميفرمايد اين آيه دوازده هزار معنا دارد. بعد از قرآن روايات چون روايت جعلي و ساختگي و بافتگي داريم براي روايات اسلام شناس ميخواهد بعد اجتهاد و مجتهدي باشد که حتي المقدور اعلم باشد زهد داشته باشد دنيا گرا نباشد. حديث داريم اگر ديديد مجتهدي به دنيا رو کرده از او فرار کنيد البته دنيا گرايي داشتن نيست دل بستن است ممکن است کسي داشته باشد دل نبندد و ممکن است کسي نداشته باشد و دل ببندد.
10- معناي واقعي زهد
معناي زهد اينست که آدم واقعاً به دنيا علاقه نداشته باشد. گاهي وقتها آدم ترک دنيا ميکند براي دنيا مثلاً ميگويند آقا شيريني ميخوري نه براي اينکه جلوي اشتهايم را ميگيرد نميتوانم يک پرس پلو بخورم اين زهد نيست. بعضي چلوکبابيها ميگويند آقا ميهمان من باش 500 توماني يا هزار توماني ميدهي پس نميدهد آدم رويش نميشود که اينهمه تعارف کردي مابقي آنرا بده اينها قابل نيستني است که معنايش اينست که قابل هست. افرادي هستند ممکن است روي حصير زندگي کنند ولي تمام وجودشان دنيا باشد اصلاً ميخواهد به مردم بگويد زندگي من اينست يعني بيائيد مريد من بشويد زهد يعني از تو معتقد به دنيا نباشد، نه اينکه از بيرون رياکار باشد. زهد 15 شرط دارد. اول انقلاب رفتيم خانه آقايي جلوي دست ما سوپ گذاشتند من خيال کردم اين سوپ قبل از غذا است سر کشيدم آمدند سيني را بردند. گفتيم غذا همين بود گفتند بله گفتيم کاش با نان خورده بوديم گفت انقلاب کرديم که زهد اسلامي را پياده کنيم گفتم زهد 15 شرط دارد تو زهد را نفهيدهاي. زهد يعني نخور نه اينکه به ميهمانت نده اين بخل اسلامي بود. مثل افرادي که بلد نيستند دو شاخه برق را ميزنند توي دو شاخه تلفن و دو شاخه تلفن را ميزنند توي دو شاخه برق.
11- دين بدون مرجع و ولايت نميشود
مگر ميشود مرجع و ولايت نباشد، اصلاً شما زلفت را دست هر کسي ميدهي ما مو را دست هر کسي نميدهيم چطور دينمان را دست هر کسي ميدهيم؟ ما دينمان را از خانقاه ميگيريم خانقاه کدام دانشمند در آن هست کجا درس خوانده مدرک علمي رهبرشان چيست؟ سابقه خانقاه توي قرآن چيست؟ جايگاه علمي مرشد خانقاه چيه چقدر از اسلام ميداند آخر خجالت هم خوب چيزيست. من 32 سال است که آخوندم رويم نميشود يک آيه را ترجمه کنم اين آقا مريد بازي در آورده… ميگويند. يک ديوانه روز اول ديوانگياش شروع کرد به خواندنهاي هاي دارم ميروم کربلا. يک ديوانه ديگر گفت کجا گفت کربلا گفت کي ديوانه شدي گفت امروز صبح گفت من 30 سال قبل ديوانه شدم هنوز امامزاده شهر نرفتهام تو روز اول ديوانگيت ميخواهي بروي کربلا؟ مگر ميشود هر کسي نهج البلاغه بگويد بنده ريشم سفيد شده معناي خطبه اول نهج البلاغه را نفهميدم. صدها رقم آيه در قرآن هست که به هر رقم فکر ميکنم نميفهمم. امام سجاد(ع) فرمود خداوند آيههايي را در قرآن جاسازي کرده که آخر عمر بشر، بشر نفهمد بايد يک چيزي باشد که همه دانشمندان نگويند همه قرآن (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (بقره /83) فهميدم که دروغ نگو، احسان کن. اگر دين اين باشد زمان ناصر الدين شاه عمه من هم بلد بود. وقتي اسلام ميگويد نشسته ادرار کن بعد حالا دستگاه فيلمبرداري از مجراي ادرار ميگويند بله وقتي انسان مينشيند مجرا راحت باز ميشود انسان ايستاده مجرايش درست باز نميشود قبل از اختراع دستگاه فيلمبرداري اسلام اينرا گفته بود. آب ميوه نخوريد ميوه را با هستهاش بخوريد. ميوه را بشوريد ولي با پوست بخوريد. آثاري که در پوست سيب است بيش از آثاري است که در خود سيب است. فضيلت نان جو بر نان گندم مثل فضيلت امام صادق(ع) است بر باقي مردم. اينقدر ارزش نان جو بيشتر از نام گندم است. ما حديث را دقت ميکنيم 1- از حلقوم معصوم يا عادل بيرون آمده باشد 2- ضد قرآن نباشد 3- بايد کارشناسي بشود که اين حديث را کي گفته و روي چه اساسي گفته اگر دقتهاي علمي شد حديث را ميگيريم علم به آن رسيد الحمدلله به آن نرسيد ميگوئيم در آينده به آن خواهد رسيد. به همين خاطر ما به حوزهها نياز داريم. به مراجع احترام ميگذاريم. اينکه در تشيع جنازه امام(ره) 40 نفر از دنيا ميروند در شلوغي تشيع جنازه آيت الله اراکي 10 نفر از دنيا ميروند اين عشقها بي جهت نيست ريشه دارد ريشهاش اينست که اين آقا 80-90 سال بدون هوي و هوس براي خدا دقت کرد تا اسلام ناب را به مردم برساند. خيلي از مردم ايران يک چاي امام(ره) را نخورد نديک لقمه نانش را هم نخوردند. اما در جبهه 10 هزار 10 هزار جان دادند عشق مردم به ولايت اينست. مردم ديدند امام(ره) 80 سال سوخت که مردم را از استعمار نجات بدهد. دين خدا را از روايتهاي جعلي نجات بدهد. اين عشقها ريشه دارد و با 4 سخنراني پلاستيکي از بين نميرود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1573