responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1577

موضوع: دينداري-3

تاريخ پخش 73/02/15

بسم الله الرحمن الرحيم

1- بركات دينداري

در دو جلسه قبل بحث دين بود در اين جلسه برکات دين را صحبت مي‌کنيم و چند تا مسئله ديگر، دنباله بحث قبل، قسمت سوم از بحث دين، نکاتي که در اين بحث مي‌خواهيم بگوئيم يک آثار و برکات دين، برکات کسي که دين دارد، يک مقايسه بايد بکنيم بين کسي که لا ابالي است. اصولاً هميشه زنده باد مذهبي‌ها، کلاه سر بي دين‌ها مي‌رود. گاهي آدم غصه بي دين‌ها را مي‌خورد يعني ديندار و بي دين هر دو شيرجه مي‌روند و هر دو هم کيف مي‌کنند منتهي ديندار زير آب قصد غسل جمعه هم مي‌کند تا مي‌آيد بيرون يک غسل هم گيرش آمده است بي دين مي‌آيد بيرون چيزي گيرش نيامده، يعني هر دو کيف مي‌کنند يکي کيفش اونوري هم چيزي برايش هست يکي آن طرف چيزي برايش نيست.
من بعضي جاها که مي‌خواهد تشويق بکنند و مي‌خواهند کف بزنند مي‌گويم: آقا کف هم خوب است، صلوات هم خوب است. اما کف که زديد، من را تشويق مي‌کنيد، امّا اگر بخاطر تشويق من تکبير مي‌گفتي، هم من تشويق مي‌شوم با تکبير، هم يک ذکر خدا براي شما مي‌ماند. کف، تشويقي است، يکبار مصرف مثل ظرفهاي بستني. ديدي ظرفهاي بستني، بستني که خوردي ظرفش را مي‌اندازي دور، کف زدن يکبار مصرف است امّا صلوات فرستادن و براي تشويق فلاني تکبير گفتن هم اين فعلاً در اينجا تشويق مي‌شود. هم يک ذکر خدا و شادي پيغمبر، براي قيامت شما مي‌ماند. پس اگر مي‌خواهي من را تشويق کني، چرا کف مي‌زني، من را با صلوات تشويق کن که من تشويق شوم، حالا که نه من کاري نکردم بابا مثل مي‌گويم. اگر خواستي من را تشويق کني با چيزي تشويق کن در ضمن اينکه من تشويق مي‌شوم يک قيامت هم براي شما چيزي بماند.

2- از بركات دين ما امانت‌داري است

حالا آثار و برکات دين، حالا يک مقدار را در جلسه قبل گفتم اين، اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «ثمرة الدين الأمانة»(غررالحكم، ص‌86) اگر واقعاً دين باشد مردم همه امين هستند. چرا آدم وقتي پول دارد هي مي‌گويد: پهلوي کي بگذارم. اصلاً چرا خانه خالي هست، مردم نمي‌دهند. مي‌گويد: به اين مستأجر بدهم خانه را خراب مي‌کند. ماهي ده، پانزده تومان، از بين دو تومان تا بيست تومان، کمتر و بيشتر، خورده اجاره به من مي‌دهد، منتهي اينقدر خانه را خراب مي‌کند وقتي بلند شد آن مقداري که اجاره گرفته‌ام بايد خرجش کنم. يعني چون امانت داري نمي‌کند بسياري از افراد خانه دارند و حاضر نيستند اجاره بدهند براي اينکه امانت کمرنگ شده است. اينقدر جوان هست که اگر صد تومان، دويست تومان، سيصد تومان بهش بدهي حالا يک چرخ خياطي، ژاکت بافي نمي‌دانم يک وسيله توليدي، ولي مي‌گويد من اگر بهش بدهم ديگه پس نمي‌دهد. امانت کمرنگ شده. امانت کمرنگ مي‌شود. آن وقتي هم که امانت کمرنگ شد دودش به چشم خودمان مي‌رود. پولش توي بانک خوابيده است. اين هم کار نمي‌خواهد بکند. اتاقش خالي است اين هم بي خانه است خيلي ما از بي ديني ضرر مي‌زنيم و اگر دين داشته باشيم شما مطمئن باشي که اگر به من چيزي بدهي، پس بهت مي‌دهم و ما شما را مثل مال خودم حفظ مي‌کنم.
لذا کسي آمد خدمت حضرت گفت آقا مردم همه حزب اللهي درجه يک. فرمود: رسيده‌ايد به آنجايي که دست کنيد توي جيب همديگر پول برداريد و نگويد چپ دست. کجايي بده ببينم. رسيده‌ايد به آنجايي که پول همديگر را برداريد خرج کنيد، چيزيتان نشود. فرمود: نه بابا. فرمود هنوز حزب اللهي آنطور که بايد بشويد نشده‌ايد. آيت الله مشکيني مي‌گفت چند تا طلبه بوديم، درس مي‌خوانديم يک اتاقي داشتيم. اگر پول هر کس گير مي‌آورد مي‌آورد زير فرش مي‌گذاشت. نمي‌شمارد که اين پول چند است و براي چه کسي است. بعد هم توي اين سه چهار تا که توي يک اتاق و خوابگاه بوديم هر کس مي‌خواست پول خرج کند از زير فرش بر مي‌داشت مي‌برد خرج مي‌کرد. پول مي‌گذاشتيم، خرج مي‌کرديم نمي‌فهميديم از چه کسي بود و چقدر بود. يعني اين مال من بود يا براي شما بود اين نمونه دين است. «ثمرة الدين الأمانة»(غررالحكم، ص‌86)

3- از بركات دين آرامش است

«الدين يعصم»(غررالحكم، ص‌86) حديث داريم دين آدم را حفظ مي‌کند «الدين يحفظ» مي‌گويند فلاني معصوم است، يعني محفوظ است. يعني فلاني گناه نمي‌کند. خوب دين چه نقشي دارد. دين، آرامش دارد، «و رضي بما أعطى»(أمالي مفيد، ص‌52) هر چه به آن دادند، راضي است. بله، تلاشش را کرده است بله بعضي افراد کار نمي‌کنند فقير هستند. آخر ما دو رقم فقير داريم. فقر دو رقم است. فقر مقدر، الهي، فقر از کسالت و بيحالي، فقر اجباري. بعضي‌ها نظام اقتصادي يک نظامي است که يکي پولدار مي‌شود و يکي هم بالاجبار فقير مي‌شود يعني استثمار مي‌کند اين غلط است. بعضي‌ها هم فقير هستند چون حال کار ندارند. اما بعضي‌ها فقرشان مقدر الهي است.
من و شما مي‌رويم کنار دريا، اينجا که ديگر کنار دريا است. مازندران است ديگر آمده‌ايم کنار دريا، برنامه تبليغي بعد هم مي‌گوئيم برويم ماهي بگيريم. حالا ما که آمده‌ايم اينجا سخنراني کنيم، برويم يک ماهي هم بگيريم، ببينيم شانسمان چيست من و شما تور مي‌اندازيم دو تا تور مي‌کشيم بالا، يک تور سي تا ماهي توش است، يک تور دو تا ماهي در آن است. من مي‌شوم پولدار، شما مي‌شوي بي پول. کسي هم کسي را استثمار نکرده. اين ديگر مي‌شود. . . ، مقدر الهي است. پس گاهي بي پول، بر اساس اينکه خدا اينطور خواسته است، البته خدا خواسته است روي امتحان، يکبار مي‌دهد يکبار مي‌گيرد. مثل جست و خيزهايي است که توي پادگان مي‌گويند سينه خيز برو، بدو، ورجه. اينها جست و خيزهاست براي اينکه طرف رشد کند. خدا براي اينکه ما را رشد دهد، هي زير پايمان را داغ مي‌کند، سرد مي‌کند، اين ور و آن ور مي‌اندازد، تا رشد کنيم حوادث گاهي فقر، مقدارت الهي است. گاهي فقر روي کسالت است يعني دست خودمان است. گاهي رو نظام است. فقري که از فشار نظام باشد، بد است. فقري که از عوامل دروني باشد بد است. «ورضي» آدمي که ديندار است، راضي است.

4- از بركات دين حسد زدايي است

«و اطرح الحسد»(أمالي مفيد، ص‌52) آدمي که ديندار است حسد ندارد. خوب شما داري من ندارم چه عيبي دارد، هيچي آرام است. خدا به آن داده است الحمد الله. خدا به آن داده، نوش جانش. خدايا به ما هم بده، با خدا درگير نمي‌شود. مي‌گويد لابد يک صلاحي است، خدا به او داده، به اين نداده و در ثاني آدم‌هاي حسود نبايد بگويند چرا خدا به او داده است به تو نداد. يک چيزي هم به تو داده است که به او نداده است.
هميشه اگر خواستيد از خدا راضي شويد، به چيزهايي که داده فکر کنيد. گير ما اين است که هر چيزي که داريم مي‌گوئيم براي خودمان است. همه چيزهاي ديگران هم مي‌خواهيم براي ما باشد. نه آقا، يک کسي صدايش خوب است، خطش بد است. يک کسي خطش خوب است، صدايش بد است. يکي خط و صداش خوب است، شکلش خوب نيست، يکي خط و صدا و شکلش خوب است. بچه‌هايش خوب نيستند. يکي چهار تا خوب است زنش خوب نيست، يکي همه خوب هستند، شريکش خوب نيست. يکي همه خوبند برادرش خوب نيست. يکي همش خوب است مريض است. بالاخره هيچ لذت مطلق در دنيا وجود ندارد.
چقدر مي‌گفتند: زنده باد شاه. تمام جاويد شاه‌ها را وقتي قاطي کني با مرگ بر شاه‌ها، مي‌بيني تازه مي‌شود يک آدم عادي، ولي شاه را الان يک بلندگو بگذاري، توي قبرش بگوئي: آقا يک مصاحبه. مي‌گويد: ‌اي کاش جاويد شاه نمي‌گفتند. مرگ بر شاه هم نمي‌گفتند. يک آدم عادي بوديم. يعني شيريني‌ها را خدا به قدري ترشي قاطيش مي‌کند که به حلقوم هيچ کس شيرين نباشد. (قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا) (نهج‌البلاغه، خطبه 91) در نهج البلاغه داريم خدا همچين برنامه ريزي کرده است. کنار گشايش‌ها تلخيهاست. حالا احساس مسئوليت از برکات دومش است. «كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ» (طور /21) هر کس در گرو عمل خودش است.
آدم متدين مي‌داند که (فمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ) (زلزال /7) تمام ذرات تمام کارهايش روي حساب است. روز قيامت است، مبعوث مي‌شود. ريز و درشت کارهايش حساب دارند. دين دارند.

5- حكايت شيخ عباس قمي درباره حق الناس

شيخ عباس قمي، شيخ عباس قمي، همين است که مفاتيح را نوشته و کتاب‌هاي زيادي نوشته است. بسيار عمر بابرکتي داشت. شما حساب کنيد اين کتاب مفاتيح چه کتاب با برکتي است. هر کس مي‌خواهد، دو تا کلمه با خدا حرف بزند، مفاتيح در دست مي‌گيرد. يعني رابط بين خلق و خالق کتاب مفاتيح است. کتاب¬هاي زيادي نوشته است ايشان آمد به خواب آقازاده‌اش، آقا زاده‌اش هم از علما بود گفت: آقا، من در قيامت در برزخ گير هستم. آقا جون چرا گير هستي؟ شما يکي از علما هستي. گفت يک کتاب گرفته‌ام از کسي يادم رفته است به آن بدهم و اين الان حق مردم در مال من است. کتاب هم رنگش اين است، جلدش اين است. فلان اتاق، فلان تاقچه، فلان شماره، زود برو بهش بده. من اينجا گير مال مردم هستم. آقازاده‌اش مي‌گفت: از خواب بيدار شدم و رفتم ديدم بله کتاب هست. حالا چه رابطه‌اي است بين دنياي برزخ و دنياي ما. آدم که مي‌ميرد استخوانهايش خاک مي‌شود، روحش زنده است و روحش تماس مي‌گيرد به همين خاطر مي‌گويند شب جمعه اگر بروي سرقبر يا هر وقت هديه بفرستي طرف مي‌فهمد.
مرده‌ها وقتي بالاي سرشان مي‌رويم بقدري شاد مي‌شوند، انگار زنده‌ هستند فراموش نکنند، کساني که، کسانشان از دنيا رفته، فراموششان نکنند خوشحال مي‌شوند بيش از زنده‌ها خوشحال مي‌شوند يکي از اوتاد به خواب يک کسي آمد گفت مي‌داني وقتي هديه براي ما مي‌فرستي ما چقدر خوشحال مي‌شويم. گفت: نه. گفت: هرگز رفته‌اي توي حمام که حمام بخارش زياد باشد نفس تو برود بايستد يک دفعه در حمام باز مي‌شود يک هواي خنکي مي‌آيد ما اين رقمي خوشحال مي‌شويم. گفت آقا زود برو بده. پسر آقا شيخ عباس گفت من رفتم کتاب را بدهم به صاحبش. لب در خانه پام سر خورد کتاب از دستم افتاد. کتاب که مي‌افتد زمين بالاخره شل مي‌شود زخمي مي‌شود. مي‌گفت کتاب را برداشتيم، پاک کرديم به آن داديم دو مرتبه پدرم آمد به خوابم که کتاب مردم را انداختي به آن نگفتي کتاب را انداختم اين امانتداري بود به آن مي‌گفتي آقا کتابت زخمي شده است معذرت مي‌خواهم حالا يک پولي بگير من را ببخش. يا بي پول حلال کن، يا پول بگير حلال کن، اگر کسي دين داشته باشد مال مردم را حفظ مي‌کند. مال بيت المال را حفظ مي‌کند توب بستن توي بيت المال اينها نشانه بي ديني است. مگر مي‌شود حضرت عباسي ماشين خودت هم بود اينطور رانندگي مي‌کردي، حالا ماشين دولت است
کساني يعني راننده‌هايي که ماشين دولت را به اندازه ماشين خودشان حساب نمي‌کنند يعني خانه‌شان اين آقا که مي‌رود تمام برقها را خاموش مي‌کنند و براي اينکه پول برق بايد بدهد. اما توي اداره الکي برق روشن است کساني که بين برق اداره و برق خانه‌شان فرق مي‌گذارند بين ماشين اداره و ماشين خانه‌شان فرق مي‌گذارند. توي خانه‌شان روي موکتم که هست کفش را در مي‌آورد. موکت است مي‌داني متري چند صد تومان. اما در اداره با کفش گلي مي‌رود روي قالي، خوش انصاف، خانه خودت هم بود با کفش مي‌رفتي، راستش را بگو، کساني که بين ملک شخصي خودشان و ملک مسلمانها فرق مي‌گذارند، اينها در امانت خيانت مي‌کنند.
‌اي کاش آدم, دزد يک نفر باشد. دزد يک نفر باشي، از يک نفر دزديده‌اي. اما اگر يک کسي از بيت المال بدون حساب و کتاب خرج کند مال همه امت است ثمره دين امانت است. امانت هم فقط براي مردم نيست. آدم خودش هم دست خودش امانت است. چشم شما امانت است مي‌تواني با آب جوي وضو بگيري، آب آلوده به چشمتان نريزيد و اگر نه خيانت کرده‌ايد به امانت، اين چشمها امانت است. با شکم پر، مطالعه ضرر به چشم است خيانت مي‌کني نور که کم است براي چشم مضر است، خيانت مي‌کني. بچه‌هاي ما دست ما امانت هستند مي‌شد شما بچه‌ات را ول کني يا فيلم ويدئو به آن بدهي. حالا بگذار مشغول باشد. چي چي بگذار مشغول باشد مشغول ديدن چه فيلمي، اين بچه امانت است. بچه‌ها امانت هستند. مال امانت است. نظام جمهوري اسلامي امانت است. همه آنچه که داريم امانت است، دست من امانت است. من اگر وسواس دارم، حق دارم توي زمستان که آب يخ است هي آب بريزم ديدي بعضي از وسواسي‌ها را، آنقدر آب مي‌ريزند که اين دستشان از سرما سرخ مي‌شود چرا خيانت مي‌کني خوب اين امانت است مي‌خواهيم نماز بخوانيم پتو مي‌آوريم مي‌اندازيم روش نماز مي‌خوانيم اگر اين پتو را مي‌شود روي خاک انداخت نماز خواند خانه خودت باشد اين پتو را مي‌اندازي روي خاک يا نه اول يک گوني مي‌اندازي، اين پتو را مي‌اندازي روي گوني که اين پتو کثيف نشود. خانه خودت چکار مي‌کردي. هر کاري خانه خودت مي‌کردي.

6- از بركات دين برابري و برادري است

قرآن يک آيه داريم مي‌گويد: هر کاري براي خودت مي‌کني، با مردم هم آن رقمي برخورد کن، (وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ) (بقره /267) آيه قرآن است يعني چيزي که مي‌دهيد به فقير يک چيزي بده که اگر خودت هم فقير بودي و بهت مي‌دادند خودت نمي‌گرفتي اين را يعني اگر خودت بودي اين را تحويل نمي‌گرفتي. خوب اگر خودت فقير بودي يک همچين جنسي را به تو مي‌دادند، پس تو هم به فقير چيزي تحويل بده که اگر خودت فقير بودي، تحويل مي‌گرفتي.
يکي رفته بود خيلي توي هواي داغ، خيلي اذيت شد آدم شوخي بود اعمال حجش که تمام شد گفت خدايا ما که آمديم، امّا راستش را بگو خودت بودي مي‌آمدي. خيلي خيلي داغي مکه اذيتش کرده بود گفته بود خدايا ما که آمديم اما خودت بودي مي‌آمدي. حالا راستش را بگو، خودت بودي و بهمين خاطر مي‌گويد: امام بايد انسان باشد تا هر دستوري مي‌دهد، خودش هم عمل کند، يعني امام حسين(ع) اول علي اکبر را مي‌فرستد جبهه بعد به جوانهاي بني هاشم مي‌گويد: برويد جبهه تا مردم ببينند که اين راست مي‌گويد: اگر امام و پيغمبر فرشته باشد و غرايز ما را نداشته باشد اصلش براي ما امام نيست چون نمي‌دانيم حرفي که مي‌زند خودش مي‌بود چه مي‌کرد. «وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ» يعني خودتان اخذ نمي‌کرديد اين صدقه را، «إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ» غير از اينکه حالا اغماز کنيد.
خوب برکات ايمان ديگه حالا، تند تند بگويم چون حرفهاي زيادي دارم برکات اجتماعي دارد. برکات اجتماعيش، يک برادري، نصفش من مي‌خوانم، نصفش را شما بگوئيد: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) (حجرات /10) مسلمانها با هم برادر هستند. اگر به همين آيه عمل شود آن وقت کسي به کسي متلک مي‌گويد، برو دهاتي، برو سياه، زن که حرف نمي‌زند، برو بچه بابا. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» بچه و بزرگ ندارد. زن و مرد ندارد. شهر و دهاتي ندارد. سفيد و سياه ندارد. شرقي و غربي ندارد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» و براي اينکه اين «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» در ما، يعني ما براي اينکه خوب پخته شويم آخر مي‌داني فرق بين تعليم و تربيت چيست؟ تعليم اينکه آدم يک دفعه بگويد طرف ياد بگيرد. مي‌گويد: خوب تعليم و تربيت يعني آنقدر بايد تذکر، تکرار، تکرار، تا روحش با اين خو بگيرد. تعليم يعني ياد بگيرد. تربيت يعني خو بگيرد. فرق است بين ياد گرفتن و خو گرفتن، ياد گرفتن تعليم است، خو گرفتن تربيت است. اول تعليم مي‌کند مي‌گويد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» براي اينکه خو بگيرم هي مي‌گويد در روزي پنج مرتبه بگو: «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» نمي‌گويد: « السلام علينا و علي ترکها. . السلام علينا و علي عربها و اعجمها، لرها، فارسها، »، «عباد الله الصالحين» يعني هر روز پنج مرتبه مي‌گويد اين را بگويئم تا بلکه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» که تعليم بود.
بعد از اينکه تعليم گرفتيم کم کم خو بگيريم. مردمداري (وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً) (بقره /83) با مردم خوب حرف بزنيد. کسي اگر در اسلام به کسي حرف زشتي بزند، از نظر حکومت اسلامي، تعزيرات حکومتي دارد. يعني بايد خواباند و شلاقش زد. يک کسي به يک کسي حرف زشت بزند، هر حرف زشتي، شلاق دارد. اگر نسبت بد داد. گفت زنا کار. . . کار، اگر از آن حرفها زد، شلاق دارد، شلاقش هم معين شده است است.

7- بركات اجتماعي دينداري

برکات اجتماعي (وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ) (انفال /1) اگر دو نفر با هم قهر هستند دو نفر آمدند اينها را آشتي داد، از همه نمازهاي مستحبي ثوابش بيشتر است. عدالت (لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ) (بقره /279) نه به کسي ظلم کن، نه زير بار ظلم برو و لذا حديث داريم، ظالم و مظلوم هر دو مي‌روند جهنم به ظالم مي‌گويند: چرا ظلم کردي، به مظلوم مي‌گويند: چرا ظلم کشيدي. «لا تَظْلِمُونَ» يعني نبايد ظلم کنيد. «وَ لا تُظْلَمُونَ» يعني نبايد ظلم بکشيد، عدالت، وحدت (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا) (آل عمران /103) اينها از آثار ايمان، اجتماعي است.
تعاون (تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‌) (مائده /2) حديث داريم پيغمبر در رابطه با مشروبات الکلي و آب جو به ده نفر، نفرين کرد. خدا لعنت کند کشاورزي را که گندم را به قصد شراب کاشت. خدا لعنت کند آن کسي را که انگور را فشرده آبش را گرفت. خدا لعنت کند آن کسي را که شراب ساخت. خدا لعنت کند آن کسي را که شراب را در ظرف کرد. خدا لعنت کند آن کسي را که شراب را فروخت. خدا لعنت کند آن کسي را که شراب را خريد. خدا لعنت کند آن کسي را که دلالي کرد. اينها حديث است و خدا لعنت کند آن کاميون و وانتي که شيشه‌ها را حمل کرد. خدا لعنت کند آن کسي را که آن ظرف شراب را در ليوان کند و خدا لعنت کند آن کسي را که آن جام را گرفت و سر کشيد. حديث داريم پيغمبر(ص) به ده نفر نفرين کرد راجع به شراب. کمک به ظلم، يعني آن کسي که انگور را مي‌فروشد. شما خانه‌ات را به کسي اجاره مي‌دهي که مي‌داني که اين آقا توي اين خانه شما مي‌خواهد گناه کند، کرايه دادنش هم اشکال دارد.
امام کاظم(ع) به آن يارش گفت که شنيده‌ام شترها را به هارون الرشيد اجاره مي‌دهي، هارون الرشيد طاغوت و ظالم بود. گفت: بابا اجاره داده‌ام، براي مکه. فرمود: دوست داري که هارون زنده بماند تا کرايه شما را بدهد. گفت بله. خوب زنده بماند کرايه من را بدهد. آن وقت خواست بميرد، بميرد. فرمود: همين مقدار که تو دوست داري ظالم زنده بماند مسئول هستي. هيچ ديني به اندازه دين اسلامي اينقدر ظلم ستيز نيست. ضد ظلم هم داريم.
لبخند به ظالم گناه است. حتي داريم اگر شما ديدي يک کسي يک کسي را مي‌زند شما نگاهش کنيد مسئول هستيد. اگر کسي کسي را مي‌کشد و شما داري نگاه مي‌کني، شما هم جريمه داري، کسي قمار مي‌کند شما نشسته‌اي نگاهش مي‌کني، تماشا هم گناه است. کف مي‌زني و تشويق مي‌کني، گناهکار را، گناه است. دوات ظالم را جوهر بريزي، گناه است. ولو اگر ظالم مسجد مي‌سازد، در مسجدسازي ظالم کمکش کني، باز هم گناه است.
چه ديني داريم، خدا بيامرزد بعضي آدمهاي قديمي را، يک آقايي بود در کاشان خدا رحمتش کند انشاء الله، بازاري بود، بسيار آدم خوبي بود، يعني وقتي مي‌ايستاد، همه بازاري‌هاي کاشان حاضر بودند که پشتش اقتداء کنند. پيشنماز هم بود. اينقدر ايشان عادل بود که همه کاشان حاضر بود که پشت سرش نماز بخواند. ايشان سراج بود. سراج يعني باچرم، تسمه و کمربند و اينها. . . ايشان شلاق درست نمي‌کرد مي‌گفت مي‌ترسم شلاق را بخرند يک وقت بيخودي يکي از آن را بزنند به الاغ و من هم که اين شلاق را بافتم در گناهش شريک باشم. چه ديني داشت.
سفارش به حق (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ) (عصر /3) کمک رساني (مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً) (بقره /245) اصلاً يک سوره داريم بنام سوره کسي که ديگ به کسي نمي‌دهد، سماور به کسي نمي‌دهد، يک سوره در قرآن است بنام سوره ماعون. مي‌گويد: «وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ» ماعون مي‌دانيد يعني چه؟ ماعون يک چيزي است که توي بعضي خانه‌ها هست توي بعضي از خانه‌ها نيست. مثل طناب بزرگ، زنجير، نرده بان، جرثقيل، تابوت، ديگ، فرش از اين چيزها را مي‌گويند ماعون. يک کسي دارد، يکي هم ندارد مي‌گويد: بابا، همسايه‌ات ديگ مي‌خواست، بهش ندادي، ‌اي خدا لعنت کند (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) (ماعون /7) ماعون يعني آدم حاضر نيست حتي يک چيزي که، خوب بهش بده ديگه. تو که مي‌روي حالا اين کار را هم براي ايشان بکن. بعضي‌ها واقعاً به يک کسي گفتند مي‌روي فلان جا، سلامش را برسان. گفت: به من اينکار را نگو. گفتم: بابا کار نيست. خوب اگر ديديش. گفت من حوصله‌ام نمي‌رسد، الله اکبر. خدا چه نژادهايي خلق مي‌کند. يکي جانش را براي ديگران مي‌دهد يعني اينقدر. . . .
حالا برکات اجتماعي, دين چه برکاتي دارد. بعضي‌ها مي‌گفتند: دين افيون توده‌هاست. الحمدالله اين انقلاب اصلاً خيلي آِيه‌ها را تفسير کرد براي ما، سابق با سخنراني بايد جان بکنيم تا بگوئيم: اين آيه معنايش اين است, ديگر حالا جان نمي‌کنيم, دين مردم را خواب مي‌کند. اين انقلاب ما باعث شد همه دنيا نه فقط ايران کل دنيا فهميدند که دين مردم را خواب نمي‌کند دين مردم را بيدار مي‌کند، اصلاً بعد از انقلاب ايران، تمام کساني که احساس مي‌کردند خون امام در بدن آنهاست، آنها را کشتند، فکر کردند در عراق آيت الله صدر هم يک چيزي است مثل امام، آن هم يک امام است، امام سي سال پيش است گفتند: اين هم اگر کاريش نداشته باشيم اين هم سال ديگر رژيم عراق را. . آيت الله صدر در عراق فکر کردند گفتند: که لبنان سيد عباس هم قطراتي از خون امام، در بدن آن هم هست، کشته شد. در پاکستان، سيد عارف حسيني، گفتند از خون امام چند قطره هم در بدن ايشان است بزنند بکشند يعني هر کس را مثلاً در لبنان باز سيد موسي صدر يعني هر کس را احساس کنند که روح امام، مطهري، بهشتي اصلاً کسي را احساس مي‌کردند بوي امام از آن مي‌آيد و مي‌شود اينهايي هم که الان هستند, رهبر عزيز انقلاب ما دستش فلج است. رئيس جمهور ما جاي گلوله در بدنش است. يعني اينهايي هم که هستند اينها مجروح انقلاب هستند, وقتي ديدند دين مردم را از خواب بيدار مي‌کند، پس گفتند: تمام کساني را که مي‌شود امام شوند مي‌شود مشابه امام شوند، مي‌شود شاگرد امام شوند، مي‌شود فتوکپي امام شوند، مي‌شود يک وقت روح امام، نفس امام، کلام امام، از اينها بالاخره هر کجا باشد، چه لبنان، چه مي‌دانم سوريه، چه پاکستان، هرکجا هست، بايد اصلش ريشه را. . . ، دين افيون توده‌هاست, ديدن نه خير اين حرف ماست بود, غلط بود
داريم وظيفه ما نسبت به دين چيست؟

8- مسؤوليت اجتماعي ما در برابر دين

يک – تفقه: بحث ما در رابطه با دين است. برکات دين و مسئوليت ما نسبت به دين، وظيفه ما نسبت به دين، ما چند تا وظيفه داريم مسئوليت ما نسبت به دين: يک – يک مسئوليت اجتماعي داريم که واقعاً آن کساني را دوست داشته باشيم که دين دارند، اگر کسي، اصلاً قرآن مي‌فرمايد: (لا تَجِدُ قَوْماً) (مجادله /22) مي‌گويد اگر کسي دين ندارد و دوستش داري تو هم دين نداري (وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ) (مائده /51) هرکس بي دين را دوست دارد، خودش هم بي دين است يکي بايد حب و بغض ما محور است. محور حب و بغض ما دين باشد. هر چي قانون گفته است. حالا چه کسي سنش چقدر است، چه کسي سوادش چقدر است. ببينيم حق چه مي‌گويد.
حضرت آب خورد، يک بچه بغلش نشسته بود گفت آقا: مقداري که آب توي ليوان مانده است به من بده من مي‌خواهم براي تبرک باقيمانده آبي که در ليوان است بخورم. گفت باشد تا حضرت رفت آب را بدهد يک چند تا پيرمرد ديگر هم گفتند: آقا به ما بده خوب حالا يک بچه يک طرف گفت يک چند تا پيرمرد هم يک طرف. حضرت فرمود که ولله نوبت با ايشان است. از ايشان اجازه مي‌گيرم اگر اجازه داد مي‌دهم به شما. گفت آقازاده شما اجازه مي‌دهي، اين که فرمودي آب را بدهم به اين پيرمردها. فرمود: نه، گفت: خوب نه که نه. اين دين است حالا حب و بغض‌مان اينطور باشد. اينطور نباشد که حالا يک گمنامي توي مسجد نشسته است يک آدم مشهوري وارد شد گمنام را بلندش کرد، پا شو، پاشو برو آنطرف برو آنجا بشين، چه خبر است هر که اينجا نشست، هيچ کس حق ندارد بلندش کند.

9- وظيفه ما در قبال دين

مسئله ديگر: دين شناسي، شناخت عميق دين. برادرها يا خواهرها هر کدام که ديپلم‌تان را گرفتيد و يا خواهيد گرفت ما صدهزار تا طلبه مي‌خواهيم. صدهزار تا با سواد مي‌خواهيم. قرآن سه مرتبه فرموده است (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) (توبه /33) اسلام دنيا را مي‌گيرد، اسلام دنيا را بگيرد، يک قانون جهاني مي‌خواهيم، قرآن رهبر جهاني حضرت مهدي(عج)، آمادگي جهاني، آمادگي جهاني به اين است که ما، طلبه‌هاي باسواد زياد داشته باشيم، (لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ) (توبه /122) اقامه دين (أَقيمُوا الدِّينَ) (شورى /13) اين «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» يعني عده‌اي در دين بايد فقيه شوند. فقيه هم يعني شناخت عميق چون يک وقت آدم يک کتاب مي‌خواند شناختش ساده است. به هر کس نمي‌گويند فقيه، فقيه به کسي مي‌گويند که شناختش عميق باشد «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» آيه قرآن است. «أَقيمُوا الدِّينَ» يعني بايد دين را به پا داشت. به پا داشتن دين چيست؟ نبايد ما تو جاده‌ها که مي‌رويم چلوکبابي‌ها همه قشنگ، نمازخانه‌اش آن پشته «أَقيمُوا الدِّينَ» يعني مسجدها بايد بهتر باشد. يعني ساختمانها خوب بايد مسجد شود، جاهاي خوب بايد مسجد شود. کنار دريا هست، نماز جماعت هم بخوانند، تو پارک هم هست، رفتند استراحت کنند، نمازشان را هم بخوانند، دين را به پا داشته باشيد. کسي که نمازش را آن پشت مي‌خواند، اين «أَقيمُوا الدِّينَ» نيست. اقامه دين يعني تظاهر کن به دين. بازاري چطور کفش و طلا و واکس و نمي‌دانم چيني و اينها را مي‌گذارد پشت ويترين، تا ظهر شد، يک سجاده بيندازد در مغازه‌اش الله اکبر آقا توي دکان بله مردم مي‌بينند، خوب ببينند، مردم که جنس‌هاي من را مي‌بينند خودم را هم ببينند. مردم که من را در حال راست گفتن و دروغ گفتن مي‌بينند، من در موقع نماز «أَقيمُوا الدِّينَ» اقامه دين، هر کجا هستيم خجالت نکشيم.
اقامه دين حفظ دين از تحريف، نگذاريم در دين تحريف شود. مي‌داني چرا بعضي‌هاي بي دين هستند. مثل اينکه مي‌گويند مي‌داني چرا بعضي‌ها آب نمي‌خورند، همه مردم تشنه‌شان هست، آنکه آب نمي‌خورد دليلش اين است که ليوان آب به آن مي‌دهند، مي‌بيند توي اين آب سوسک است، مگس مرده است، نمي‌خورد، يعني گاهي تشنه‌اش است، آب هم دوست دارد، امام چون يک چيزهايي از بيرون افتاده توي آب، بعضي‌ها دوست دارند دين داشته باشند، منتهي مي‌بينند توي اين خرافات هم هست، آقا چه کسي است که چايي نخواسته باشد، امّا اين آقا مي‌آيد مسجد و مي‌آِيد روضه، لب در، نگاه به سماور مي‌کند، مي‌بيند آقاي قهوه چي يک ظرف آب گذاشته، يک خورده، چند ليتري هم آب در آن کرده است، تمام استکان‌هايي را که از روي قالي و زيلو برداشته است توي همين مي‌شورد؛ نگاه مي‌کند مي‌بيند يک آبي مثل ارده از بس که استکان توش شسته است مي‌بيند همه استکانها به همه فرشها ماليده مي‌شود اين هم همه استکانها را جمع مي‌کند توي سيني مي‌آورد توي همين يک کاسه، اين آقا نگاه مي‌کند همچين مي‌کند. بعد مي‌گوئيد: آقا چايي بياورم. مي‌گويد: نه خير، لطفاً نياوريد. خوب چه کسي است که چايي نخواسته باشد. اين چايي که اين رقمي استکان شسته مي‌شود. ما نمي‌دانيم چه بگوئيم، واقعاً آدم خجالت مي‌کشد، گاهي وقتها بايد به حزب اللهي‌ها، استکان شستن را گفت، يعني بلد نيست، استکان بشورد.
چند روز ديگر محرم است، مي‌داني چه مي‌کنند، سفره مي‌اندازند چند نفر هم وسط سفره راه مي‌روند با جورابهاي عرقي نان مي‌گيره، غذا رو مي‌گيره، نان را مي‌اندازد روي سفره. همان جايي که جوراب عرقي‌اش است، نانها هم، جاي همان جوراب عرقي مي‌افتد، بعد هم آن ناني که افتاد جاي جوراب عرقي بنده مي‌خورم وگرنه کي با امام حسين(ع) مخالف است، قربانش بروم، منتهي بد سفره مي‌دهند. اگر دين آن طوري که هست معرفي شود.
امام رضا(ع) فرموده است: اگر دين را مردم بفهمند همه متدين مي‌شوند، جزء آدم‌هاي لجوج، منتهي دين بد معرفي شد. گاهي دين دست آدم زشت است. حالا اقامه دين، غلو در دين نکنيم، بلند پروازي، دين را از خرافات پاک کنيم و اما دين چيست؟ واقعش اين است که ما دين را نشناخته‌ايم.

10- معجزات عددي قرآن

من قبلاً يک کتابي را ديده بودم راجع به معجزات عدد قرآن، يک سفري نويسنده کتاب را پيدا کردم سالها در بعضي از کشورهاي اسلامي غير از ايران، استاد دانشگاه بود، در مصر بوده در بعضي از کشورهاي ديگر هم بوده، ما در اين سفر با ايشان آشنا شديم، کتابي به من داد ديدم عجب کتابي است. نکات لطيفي است. حالا من مي‌خواهم بگويم زيادي گوش بدهيد از اينجا که ما هنوز دين را نشناخته‌ايم، تحت عنوان معجزات عدد قرآن، يک نکات خيلي قشنگي مهم است. از اينجاش را زيادي گوش دهيد و قابل نوشتن هم هست. واقعاً مهم است اين يعني براي من، همچنين گيج گيج شدم. اين چهار پنج دقيقه آخر بحثمان چون اينجا مازندران است و شما هم دانشجو هستيد و آمده‌ايم کنار دريا فيلم برداريم آب دريا و اقيانوس چند برابر زمين است. سه برابر زمين، يک چيزي بگويم که آن را نمي‌دانيد اين که شما مي‌گوئيد همه مي‌دانيم که آب سه برابر خشکي است، اما ايني که مي‌خواهم بگويم نمي‌داني، کلمه بحر يعني دريا، سه برابر کلمه بر است. تو قرآن آنچه کلمه بحر است، چهل و دو بار است کلمه بر يک سومش است. از معجزات است. اخيراً يک چيزهاي نويي گيرم آمده است. اينهائي که مي‌گويم همه‌اش دست اول است، زيادي گوش دهيد. سال 365 روز است، در قرآن 365 تا کلمه يوم در قرآن است. مي‌دانيد چقدر مهم است.
هيچ پروفسوري، روي کره زمين، حتي حرفهاي يک ماه آن را نمي‌شود، داد به کامپيوتر حساب شده باشد. بگويم آقاي پروفسور تشريف بياوريد شما پروفسور هستي توي اين ماه چند دفعه گفتي خواهش مي‌کنم، چند دفعه گفتي مرسي. چند دفعه گفتي سياه، چند دفعه گفتي سفيد. مي‌گويد نمي‌دانم چند دفعه گفتم. آن وقت پيغمبر درس نخواند، چهل سالگي به پيغمبري مي‌رسد، شصت و سه سالگي از دنيا مي‌رود. بيست و سه سال حرفهايش را کد بندي کردند، تحويل کامپيوتر دادند. حالا مي‌بينند همه حرفهايش کد دارد.
اوه چيز تازه سال چند ماه است؟ دوازده ماه، دوازده کلمه «شهر» در قرآن است. چون کلمه «شهر» يعني ماه، سال دوازده ماه است. کلمه ماه هم 12 بار. کلمه «سبع» يعني هفت، خود کلمه «سبع» هم در قرآن هفت تاست. يعني هفت مرتبه کلمه «سبع» در قرآن است. يک روز چند ساعت است. 24 ساعت، 24 تا کلمه ساعت در قرآن است. خيلي مهم است اين، خيلي مهم است اين، آدم گيج گيج مي‌شود. انسان در روز 17 رکعت نماز مي‌خواند، هر رکعت هم دو تا سجده دارد، دو تا هفده تا، سي و چهار تا، سي و چهار تا کلمه «سجد» در قرآن است. به عدد سجده‌هاي انسان نماز پنج تا داريم، کلمه صلاة هم پنج تا در قرآن است. خيلي مهم است. از چهل سالگي آدم حرف بزند تا شصت و سه سالگي، بعد حرفهايش را بدهند کامپيوتر ببينند تمام حرفهايش کد دارد. خيلي مهم است در وضو سه تا شستن داريم صورت را مي‌شوئيم، دست راست را مي‌شوئيم، دست چپ را مي‌شوئيم، سه تا شستن داريم، سه تا کلمه «غسل» هم در قرآن داريم، يعني شستن، سه تا «مس» داريم، مس پاي راست، مس پاي چپ، مس سر. سه تا هم کلمه «مس» داريم يعني شستن، يعني غسل، شستن سه بار در قرآن است. منتهي يکي از آن يک جا، يکي هم يک جا، اينها را وقتي کنار هم گذاشتند، اينقدر مهم مي‌شود. کلماتي ديگر کلمه «رجل»، بيست و چهار تا در قرآن است. کلمه «إمراه» هم بيست و چهار تا، خيلي مهم است. يک نفر نيست که بگويد من در يک هفته حرفهايي که زدم، مثلاً سه بار کلمه مرد در حرفهايم بوده، سه بار کلمه، . . . . ، بيست و سه سال کلمه رجل را بيست و چهار مرتبه گفته، بيست و چهار تا کلمه امرأه. مهم است براي ما کلمه «بر» يعني خشکي، 12 مرتبه، کلمه «بحر» سفر و تصفيه‌اش، چهل و يکبار، کلمه رسول، «رسل و رسل» پانصد و سيزده بار، کلمه انبياء هم پانصد و سيزده بار، خيلي مهم است، اين از معجزات قرآن است، «رسل، ارسل، رسول» کلماتي که مايه رسالت دارد، پانصد و سيزده بار، کلماتي هم که نام انبياء در آن برده شده است، پانصد و سيزده تا، چند بار نوح، چند بار موسي، چند بار عيسي، کلمه سعيد، دو بار در قرآن است، کلمه «نحس» هم دو بار در قرآن است. کلمه «صبي» يعني بچه، دو بار در قرآن است. کلمه «کهل» يعني پير، دو بار در قرآن است. کلمه کسالت دو بار در قرآن است، کلمه نشاط هم دو بار در قرآن است. کلمه رعد دو بار در قرآن است کلمه «غدق» يعني باران هم دو بار در قرآن است. کلمه «عمو» دو بار در قرآن است، کلمه دائي دو بار در قرآن است.
اين خيلي مهم است، که بيست و سه سال آدم حرف بزند اين هم نه حرفهاي که همچين حساب شده در يک حالت، يک آيه در جنگ نازل شد، يک آيه در گرسنگي نازل شده، يک آيه توي صلح نازل شد، يعني در شرايط مختلف کلمه لبخند سه بار در قرآن است (نَضْرَةً وَ سُرُوراً) (دهر /11) کلمه (عَبَسَ وَ تَوَلَّى) (عبس /1) عبوس، يعني لبخند سه بار در قرآن است، عبوس هم سه بار در قرآن است. کلمه «اُجاج» يعني شور سه بار در قرآن است. کلمه گوارا هم «فرات» سه بار در قرآن است. کلمه «تبرج» يعني ولنگاري، يعني زني که لباس‌هايش را پس مي‌کند. کلمه «تبرج» سه بار در قرآن است. کلمه پوشش هم سه بار در قرآن است. کلمه «عاقر» نازا، سه بار در قرآن است، کلمه «زائو» هم سه بار در قرآن است،
آقا گيج، گيج شدي، البته من اين کتاب را همه‌اش را مطالعه نکردم، يک صد صفحه‌اش را مطالعه کردم، يعني اين سه دقيقه، خلاصه صد صفحه کتاب بود.
حالا اين براي قرآن، غير قرآن هم همينطور است. امام حسين(ع) روز دهم محرم شهيد شد، عاشورا، عاشورا يعني ده، ده تا کلمه مصيبت در قرآن است. ده تا کلمه قتل در قرآن است. ده تا کلمه خون در قرآن است. کلمه عاشورا ده تا در قرآن است يعني «عشر»، گيج هستيم.
بسم الله الرحمن الرحيم معلوم مي‌شود، ما هنوز چيزي سر در نياورديم. حالا مي‌فهميم امام چي مي‌گفت. امام در دعايش مي‌گفت: خدايا نسيمي، نسيمي از اسلام به ما نصيب بفرما، ما خيال مي‌کنيم، اسلام را شناخته‌ايم. امام دنبال نسيمش مي‌گشت و اين جمهوري اسلامي، مقداري که خوب است نسيمي از اسلام است، بخشي از اسلام است، اگر دين معرفي بشود درست معرفي بشود، خرافات معرفي نشود. آدمهاي صالح معرفي کنند و خرافات را جدا کنند و آن طوري که هست معرفي کنند، بي دينها هم متدين مي‌شوند.
خدايا! به ما توفيق فهم دين، عمل به دين، نشر دين، مرحمت بفرما.

«والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1577
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست