responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1578
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»

بحثمان امسال راجع به انسان بود که ماه رمضان را پر کرد و سرریز هم داشتیم. یعنی اگر خواسته باشیم بحث را ادامه دهیم، تا بیست سی جلسه دیگر مطلب شاید باشد.
موضوع انسان را گفتیم تقسیم کنیم بر چهار محور. رابطه‌اش با خداوند، با خودش، با مردم، با طبیعت.
رابطه انسان با خدا دو جور است. هم رابطه مثبت می تواند باشد هم منفی. که رابطه مثبت را جلسات قبل گفتیم. رابطه مثبت یعنی باید‌ها، رابطه منفی یعنی نباید‌ها.
رابطه مثبت انسان با خدا، ایمان به خداست. گفتیم که ایمان تقلیدی نباشد، موسمی و منهای عمل نباشد، توکل بر خدا، اعتصام، چند تایش را گفتیم. در بحث رسیدیم به یاد خدا. یاد خدا خیلی مهم است در قرآن. آثار روانی دارد که همه‌تان حفظید، نصفش را من می خوانم، نصفش را شما بخوانید. (;أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (الرعد/28) یعنی فقط یاد خداست که دل را آرام می کند. چون مادیات، محدود است، طلا محدود است، پول، مقام، یعنی بالاترین مقام رهبری است، رئیس جمهوری است، یعنی اگر از رهبر بپرسی آقا قانع هستی می گوید نه. انسان هیچ وقت جز خدا انسان را سیر نمی کند. یعنی اگر همه کره زمین را هم بدهند به کسی، باز می خواهد آسمان را داشته باشد، یعنی خدا انسان را اینطور خلق کرده که بی نهایت طلب است. یعنی آدمی که بی نهایت طلب است، چیزهای نهایت دار، محدودیت دار انسان را سیر نمی کند. ظرف انسان بزرگ است و این ظرف های بزرگ با این چیزهای کوچک سیر نمی شود. حالا اگر همه شهر را بدهند به کسی، می گوید خب حالا شهر بغلی را هم می خواهم. ذات انسان اینطوری است، بنابراین فقط با ذکر خدا دل انسان آرام می گیرد. یعنی هرچه هم به هر کس بدهی، آرام نمی گیرد.

1- ذکر «بِاِسْمِ اللَّهِ» در همه کارها

یکی از ذکرهائی که آسان است، همین «بِاِسْمِ اللَّهِ» است. این «بِاِسْمِ اللَّهِ» را فکر نکنید مال اسلام است. حضرت نوح سوارکشتی شد نوح قبل از ابراهیم و موسی و عیسی بوده. وقتی سوار کشتی شد، گفت «بِاِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا» هود/41. «بِاِسْمِ اللَّهِ» مال حضرت نوح است. قبل ازابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام هم حضرت سلیمان نامه که به آن خانم نوشت، در آن نوشت (;إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ) (النمل/30) یعنی «بِاِسْمِ اللَّهِ» تاریخ خیلی خیلی قدیمی دارد. «بِاِسْمِ اللَّهِ» گفتن، یاد خداست. حتی داریم که از غذائی به غذائی منتقل می شوی، مثلا این غذا را می خوری می خواهی یک غذای دیگر بخوری، «بِاِسْمِ اللَّهِ» بگو. حتی در مسائل آمیزش جنسی می گویند «بِاِسْمِ اللَّهِ». حدیث داریم کار بی «بِاِسْمِ اللَّهِ» ناقص می ماند. یاد خدا و شروع کا ر با «بِاِسْمِ اللَّهِ». «بِاِسْمِ اللَّهِ» یعنی خدایا من کوچکم. این که می گویند همه قرآن در سوره حمد است، همه حمد در «بِاِسْمِ اللَّهِ» و همه «بِاِسْمِ اللَّهِ» در «ب» این یعنی چه؟ من معنایش را بلد نیستم. اما فکر می کنم، احتمال می دهم این باشد. چون بای «بِاِسْمِ اللَّهِ»، یعنی به نام او، یعنی ایمان به او دارم، چون اگر ایمان نداشتم به نام او شروع نمی کردم، یعنی دوستش دارم، یعنی به او توسل پیدا می کنم، اعتصام دارم، یعنی به او توکل دارم. یعنی بنده او هستم. یعنی او را قوی می دانم، قدرت را با او می دانم. یعنی او را لایق میدانم. همه قرآن آمده برای اینکه ما بگوئیم او هست، او قدرت دارد، او می تواند، با ید به او توکل کرد، یعنی همه قرآن همه انبیا آمدند که ما را وصل به او کنند و در این «ب» همه این اتصالات هست. شاید معنایش این باشد.

2- ذکر خدا، مایه آرامش و لرزش دل

یکی از روابط مثبت انسان با خدا همین ذکر است که با یاد او باشیم. «إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» الأنفال/2. دو تا آیه داریم آدم خیال می کند اینها ضد هم است، یک جا داریم «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» الرعد/28. یکجا داریم «إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یعنی دل آرام است، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» یعنی دل می لرزد. هردو هم ذکر خدا است. ببینید «ذُكِرَ اللَّهُ»، «ذُكِرَ اللَّهُ». یک آیه داریم ذکر خدا آرامش می دهد، یک آیه داریم ذکر خدا لرزش می دهد. کدام درست است؟ دو تا آیه متضاد. با ذکر خدا دل آرام می شود، به ذکر خدا دل می تپد، یعنی لرزش دارد. بالاخره ذکر خدا آرامش می دهد یا لرزش؟ یک مثل من می زنم. بچه که دستش در دست بابایش است، هم آرامش دارد، هم هر وقت خلاف بکند، از همین بابا می ترسد. یعنی می شود هم آرامش، هم لرزش. بچه هم از بابا و مامانش می ترسد اگر خلافی بکند، یعنی هم با یاد بابا لرزش دارد هم با بابا آرامش. با این مثل بچه و پدر می شود این دو تا آیه را معنا کرد. خب. «بِاِسْمِ اللَّهِ» و شروع کارها با یاد خدا.
پناه بردن به خدا. ما باید پناه ببریم. قرآن پیغمبر را از هر جهت معصوم می داند. پیغمبر معصوم است. همه اعضایش معصوم است، دلش معصوم است، چشم پیغمبر معصوم است، زبان پیغمبر معصوم است. چشم پیغمبر را قرآن می گوید «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى» النجم/11. «مَا كَذَبَ» یعنی دروغ نمی گوید دل پیغمبر. «فُؤَادُ» یعنی قلب. چشم پیغمبر معصوم است، قرآن می گوید (;مَا زَاغَ الْبَصَرُ) (النجم/17) یعنی چشم پیغمبر کج نرفته. زبان پیغمبر معصوم است، قرآن می گوید (;مَا یَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى) (النجم/3) یعنی پیغمبر بر اساس هوی و هوس حرف نمی زند. «مَا كَذَبَ» دروغ نیست، «مَا زَاغَ» انحراف نیست، «مَا یَنْطِقُ» نطقش از هوی و هوس نیست. یعنی پیغمبر از هر جهت معصوم است، اما با این حال قرآن می گوید (;قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) (الناس/1)، (;قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) (الفلق/1) نمی گوید(نعوذ). (نعوذ) یعنی همه با هم پناه می بریم. «أَعُوذُ» یعنی من تنهائی پناه می برم. پیغمبری که عضو عضوش معصوم است، مامور می شود که پناه ببرد، یعنی هر کس در هر شرایطی باید به خدا پناه ببرد. نگوید بابا ما دیگر گول نمی خوریم. تا بگوئی گول نمی خوری، گول می خوریم. در اتاق یک مسئولی را باز کردم تهران، دیدم یک خانم جوان، خیلی زیبا، دیگر حالا چشمم بهش افتاد، منشی‌اش بود و رفتم در اتاق رئیس و گفتم این خانم محرم است با شما؟ گفت نه. گفتم خیلی زیبا بود، خیلی جوان بود، آخر تو در این اتاق با این خانم کج نمی شوی؟ گفت حاج آقا، ما از این حرف‌ها گذشته. گفتم پس از امیرالمومنین ایمانت بیشتر است؟ گفت نه. گفتم به امیرالمومنین گفتند چرا به زنهای جوان سلام نمی کنی؟ پیغمبر سلام می کند. گفت پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. چون سی سال بزرگتر از من است، اگر پیغمبر به زنی سلام کند، چون پیر شده طوری نیست اما من علی جوانم، نگرانم سلام به زن جوان بکنم، او جوابش جوری باشد که دل علی بلرزد. علی وحشت می کند، تو وحشت نمی کنی؟ خدا به پیغمبرش می گوید «أَعُوذُ». این «أَعُوذُ» خیلی بار دارد هان! حالا اینها که در ادبیات عرب هستند، توجه بیشتری دارند. نمی گوید نعوذ. (نعوذ) یعنی باهم پناه بخدا می بریم. خیلی خب. می گوید پیغمبر، تو که چشمت سالم است، گوشت سالم، قلبت سالم، زبانت سالم است، تو که صد در صد معصومی، تو، خود خودت باید پناه ببری، وقتی خدا به پیغمبر می گوید پناه ببر، ما که دیگر. . . بنابراین هیچ کس خودش را. . . . خدا رحمت کند مطهری را. مطهری می گفت هر کس می خواهد ببیند چقدر دین دارد ببیند چه خوابی می بیند. گاهی وقتها در بیداری، آقا سلام علیکم. در نمازشب مارا دعا کن. قیافه‌ها حزب اللهی. صد در صد حزب اللهی درجه یک. اما همین آقا خواب می بیند، اوه اوه چه کارهائی کرد در خواب. می گوید تو آن هستی که در خوابی. اگر در بیداری دسته گل آب نمی دهی، در رودربایستی گیر کرده ای. یعنی جنس انسان و جوهر انسان در خواب معلوم می شود. همه ما در هر شرایطی. به امیرالمومنین گفتند چقدر می گوئی (;اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ) (الحمد/6) تو که راهت درست است. فرمود من خبر از ده دقیقه بعد ندارم. وقتی خبر شهادت را پیغمبر به امیرالمومنین داد، فرمود(افی سلامه من دینی) یعنی آیا وقتی ابن ملجم مرا بکشد، دینم سالم است؟ دکمه کامپیوتر زده شد، ببینید سه جا حضرت این را پرسیده. ما قبلا فکر کردیم حضرت امیر یکبار این را پرسیده‌اند. سه مورد تا اینجا که ما بلدیم که ممکن است بیشتر شود، سه مورد امیرالمومنین از پیغمبر(صلوات الله علیهما) پرسید که آیا دین من سالم هست یا نه؟ یعنی حضرت امیر دغدغه داشت در دینش. انسان در یک لحظه ممکن است دینش را به باد بدهد.

3- نماز و ازدواج، عامل حفظ دین

برای این که دین را حفظ کنیم، دو کار باید بکنیم. نماز، ازدواج.
نماز، «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» العنكبوت/45. ازدواج هم حدیث داریم هر که ازدواج کند، پنجاه درصد دینش حفظ شده. ازدواج را آسان کنیم، نمازهم بخوانند، . . . چون هم ازدواج انسان را از فحشا و منکر باز می دارد، هم نماز انسان را از فحشا و منکر باز می دارد. ولذا حدیث داریم پیغمبرفرمود من از دنیا نماز و زن را دوست دارم. قبلا فکر می کردیم یعنی چه؟ نماز و زن! این دو تا چه ربطی دارد؟ نماز و زن. اینها به هم پیوند نمی خورند. زن یک نژادی است برای یک مسائل مثلا حالا. . . همسر یک جوری است، نماز یک جوری است. بعد دیدم هر دو یک خاصیت دارد. هم ازدواج انسان را از فحشا دور می کند، هم نماز. که فرمود من از دنیا نماز و زن را دوست دارم. اگر می خواهید بچه هایتان سالم بمانند، ازدواج را آسان کنید. نامه می آید از جوان، آقا من جوانم پاکم، اما مشکل دارم در زندگی، اول جوانی من چه کنم؟ آقا جان بابایت می تواند دامادت کند؟ بارها من گفته‌ام ازدواج معنایش این نیست که فوری بچه دار شویم، می شود دانشجو، جوان داماد شود، دختر هم عروس شود، آنهم خانه پدرش برود دبیرستان، این هم خانه پدرش برود دانشگاه، بعد عروسی را بگذارند وقتی اینها فارغ التحصیل شدند. ولی عقد بخوانند که اینها با هم محرم باشند. که اینها گناه نکنند، هر وقت خواستند با هم باشند، نمی دانم دیگر از حلال اشباع بشوند، ولی خب بچه دار نشوند تا بعدا. مدت دوران عقد و عروسی را طولانی کنیم که نیاز به خانه و بچه داری و شیر خشک و استخدام و شغل و پول و. . . آقا خانه بابایش است، منتهی نامزد دارد، آن هم خانه بابایش است منتهی نامزد دارد. اشکالی دارد دختر‌ها خانه بابایشان شوهر داشته باشند، پسر‌ها هم خانه پدرشان زن داشته باشند؟ هر وقت هم خواستند با تلفن همدیگر را هر جا ببینند. بچه دار شدن بله خانه می خواهد و نمی دانم چه می خواهد و. . ازدواج را باید آسان کرد. تا ازدواج آسان نشود، جوانها آسیب پذیرند. پناه برخدا.

4- رنگ الهی دادن به کارهای زندگی

(;صِبْغَةَ اللَّهِ) (البقرة/138) رابطه ما با خدا رابطه ای است که کارهایمان را رنگ خدائی کنیم. ببینید، چند نفر در پادگانند. یکی می گوئیم چرا آمدی در پادگان؟ می گوید اجباری است. سربازی. ما خواسته باشیم هر جا برویم می گویند پایان خدمت. گیریم. یکی آمده در پادگان، گیر کرده. این «صِبْغَةَ اللَّهِ» نیست، رنگ خدا نیست، گیرکرده. یک کسی افتاد در چاه، گفتند صبر کن بروم طناب بیاورم، گفت مثلا صبر نکنم چه خاکی به سرم کنم؟ در چاهم. این که گیر کرده این عبادت نیست. یکی می آید در پادگان، می گوئیم چرا آمدی در قوای مسلح، می گوید خرجی زن و بچه. بالاخره ما چه کنیم؟ گفتیم حالا یک استخدامی هم بشویم، در قوای مسلح. این هم برای خرجی زن و بچه. یکی گیر کرده، یکی خرجی زن و بچه. یکی می گوید مملکت امنیت می خواهد یا نه؟ می گوئیم بله. می گوید تمام کارها در سایه امنیت است. قرآن می فرماید (;مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا) (النور/55) بعد از کلمه «أَمْنًا» می گوید «یَعْبُدُونَنِی» النور/55. این آیه قرآن است. «یَعْبُدُونَنِی» بعد از امنیت است. یعنی تا امنیت نباشد، هیچ کس هیچ عبادتی. . . . بنده که بلبل زبانی می کنم در تلویزیون، چون این مملکت امن است. کشاورز، دانشجو، دبیرستانی، هر که هرعبادتی می کند، هر که هر کاری می کند، اگرمملکت امن نباشد نمی تواند. بنابراین امنیت ظرف عبادت است، من آمده‌ام در قوای مسلح برای اینکه یک گوشه از کارها را. . . یک گوشه از مسئولیت را. . . آنوقت این عبادت است. پس ببینید خرجی. . . عیبی ندارد هان! برای خرجی خانواده، و زن و بچه، آن هم یک رقم عبادت می تواند باشد، اما این پیچ می خورد تا عبادت شود. این مستقیما عبادت است.
یکی از روابطی که ما داریم، رابطه رنگ الهی دادن است. یعنی صبح که می آئیم بیرون، بگوئیم که به قصد خدا باشد. می شود انسان کارهایش را به قصد خدا بکند. روی نیت فکر کنیم. آنوقت اگر برای خدا بود، فایده‌اش این است که برای خدا آدم هیچ وقت عقده ای نمی شود. آدم های مخلص هیچ وقت عصبانی نیستند. برو بابا. من باید سرهنگ شوم، سرگردم کرده‌اند. حالا ولش کن دیگر حالا. اعلام کن، دفاع هم بکن از حقت، اما عقده ای نشو، عصبانی نشو. همه مردم روز عاشورا می گویند حسین حسین. امام حسن بگوید برو بابا من برادر بزرگترم یکی نمی گوید حسن حسن، همه می گویند حسین حسین. یعنی اگر همه مردم کره زمین بگویند حسین حسین، امام حسن عقده ای نمی شود. آدم مخلص هیچ وقت قهر نمی کند. آدم مخلص قهر نمی کند. شما می روی بخاطر خدا، عمو را ببینید، عمه را ببینید، تا در می زنی، می گویند نیستند. اه. اه ندارد. شما مگر نیامده بودی برای صله رحم. همین که آمده ای ثوابت را داری چه باشد چه نباشد. آدم مخلص همین که نیت می کند، اجرش را دارد. موذن می گوید(حی علی الفلاح) چه بیایند مسجد چه نیایند مسجد، شما ثوابت را برده ای. کسی که می آید خانه چاه می کند، غروب پولش را می گیرد، چه این کلنگ به آب برسد چه نرسد. «صِبْغَةَ اللَّهِ» اگر کارهایمان را رنگ خدائی کردیم، هیچوقت دماغمان نمی سوزد. عمه خانه باشد یا نباشد، کلنگ به آب برسد یا نرسد. دیگر چه؟

5- شکر نعمت های بزرگ الهی

مسأله دیگر مسأله شکر است. ما باید از خدا تشکر کنیم. خیلی چیزها به ما داده. همین الان تمام دنیا از امریکا می ترسند جز ایران. امریکا همه کشورها را مالانده، ولی حریف ایران نشده. معلوم می شود ما شیعه هستیم. چون منصور دوانقی گفت این امام صادق استخوان است در گلوی من. نه می توانم قورتش دهم نه بیاورم بالا. هر کس استخوان شد در گلوی طاغوت، معلوم می شود این کارش درست است، هر کس آدامس شد که طاغوت هر جای دهانش خواست، هر جوری بمالدش، . . . کشورهای آدامسی اینها شیعه واقعی نیستند. این‌ها تمام امامان ما را کشتند، هیچکدام از امامان ما به مرگ طبیعی از بین نرفتند، این که همه امامان شهید شدند، پیداست همه‌شان در گلوی طاغوت یک رقم استخوان بوده‌اند. وما باید در گلوی امریکا استخوان باشیم. نباید بگذاریم آب خوش برود از گلویشان پایین. چون آنها جنایت کردند. بنابراین ما باید شکر کنیم. روی کره زمین رهبرمان بهترین است. الان فرمانده کل قوا کیست؟ یک مجتهد عادل. قبلا، مجتهد عادل، امام. حالا اگر مادر ما را بصره می زائید، فرمانده کل قوایمان صدام بود. اگر مادر ما ما را اینورتر می زائید، اصلا خدا را شکر که مادرمان ما را ایرا ن زائید. همین که در ایران متولد شدیم، همین که فطرت داریم، همین که مردممان این همه شهید دادند و یک وجب. . . همین که رشد علمی. . در همه مسابقات علمی نفر اول دوم سوم. استعداد ایرانی از متوسط استعداد بالاتر است. ما هم آب داریم، هم خاک داریم. بعضی کشورها حتی برای یک باغچه خاک می خرند. بعضی کشورها دریا ندارند. بعضی کشورها جنگل ندارند. بعضی کشورها معدن ندارند. بعضی کشورها استعداد ندارند. بعضی کشورها جرات و جسارت ندارند. بعضی کشورها. . . همه دنیا طاغوت حکومت می کند جز ایران. البته من نمی گویم همه مسئولین آدم های خوبی‌اند هان! اسکلت خوب است و وقتی اسکلت خوب باشد دیگر نباید روی فرد. . . آقا این یکی بد است. بله این یکی بد است. آقا شما ماشینی که می خواهی سوارشوی، نگاه می کنید به قیافه ماشین، بله قیافه‌اش خوب است، راننده هم مثل اینکه راننده ماهری است، سوار می شوی. نمی گویی تمام مسافران باید اطو کشیده باشند. در سفر، راننده و ماشین سالم باشد، دیگر اگر مسافران مشکلی هم داشتند، گیری ندارد. ماشین ما اسلام است، راننده ما امام است، مقام معظم رهبری است، وقتی راننده و ماشین سالم است، حالا این مسافر که بوی پیاز از دهانش می آید، این هم که سیر خورده، آن هم که عقب سیگار می کشد، این فرماندار اینطور شد، این شهردار اینطور شد، این امام جمعه اینطور شد، این وکیل این سفیر، این مسئول این نمی دانم مدیر کل، این پلیس، . . . بله ممکن است هر کسی یک گیر و گوری داشته باشد اما چون ماشین سالم است، راننده سالم است، به مقصد می رسد. اما بعضی وقتها، همه اطو کشیده‌اند، سوپردولوکس، اما یا ماشین گیر دارد یا راننده مست است. ولو مسافران همه سوپردولوکس‌اند، این ماشین به دره می افتد. ولی ماشینی که ماشین و راننده‌اش خوب باشند، ولو مسافران گیر و گور داشته باشند، این ماشین به سلامت می رسد، البته نباید مسافران گیرو گور داشته باشند. این حرف من به این معنا نیست که هر کسی هر کاری خواست بکند. معنایش این است که اگر شما سوار ماشین جمهوری اسلامی نشوی، راننده های دیگر کیستند؟ نگاه کن به دنیا. راننده‌ها کیانند پشت فرمان؟ ماشینها چیست؟ سالم ترین ماشین اسلام است و بهترین راننده امام است. باقی ماشینها گیرو گورهای اساسی دارند. موتورشان خراب است. ما مسافران باید با امر معروف و نهی از منکر مشکل را حل کنیم. آقا جان در ماشین سیگار نکش. هوای ماشین مال همه است. تو که سیگار می کشی، تجاوز به حریم هوایی همه می کنی. ما باید به او تذکر دهیم، به آن تذکر دهیم، از او تقاضا کنیم. باید با امر به معروف و نهی از منکر، مسافران را اصلاح کرد اما نباید از این ماشین پیاده شد که دیگر ماشینی در جائی نیست. تشکر کنیم از خدا.
یک کلمه هم برای شکر بگویم. ما وقتی شکر می کنیم، می گوئیم، کاشان اینطوری است، نمی دانم سیرجان هم اینطوری هست یا نه، ما می گوئیم صد هزار مرتبه، شما هم می گوئید؟ آخر صد هزار تا هم چیزی است؟ صد هزار مرتبه شکر. آخر صد هزار تا می دانی چیست؟ صد هزار تا یعنی یک استکان شکر. دانه های شکر در یک لیوان می شود صد هزار تا شکر تقریبا. صد هزار تا چیست؟ بیائیم از یک دختر بچه دو ساله یاد بگیریم. یک دختر بچه دو ساله اسیر شد جزو خاندان امام حسین، کربلا اسیر شد بردنش در کاخ. یزید گفت وضع چه جور است؟ گفت وضع خوب است. (الحمد لله عدد الرمل والحصی). الله اکبر. یعنی به عدد همه دانه های شن و ریگ الحمد لله. نمی گوید صد هزار تا. صد هزار تا زشت است. شما هر وقت شکر می کنی اینطور بگو. تازه برای نعمتهای خودت هم شکر نکن. من این شکری که بلدم می گویم برایتان. شما هر وقت که شکر کردید، بگو خدایا برای هر نعمتی که به من و به هر موجودی قبلا دادی، الان داری می دهی، بعدا خواهی داد. برای هر یکیش در هرآنی به عدد هر اتم شکر، به عدد هر سلول شکر، به عدد قطرات باران شکر. صد هزار تا زشت است. چون وقتی هزار و چهارصد سال پیش یک دختر دو سه ساله گفته به عدد شنها، آنوقت حالا شما دیگر با سلول هم آشنا شده ای، با اتم آشنا شده ای، با ذره هم آشنا شده ای، بگو به عدد هر ذره شکر. خب پس من یک شکر اینطوری بکنم، شما هم تکرار کنید.
خدایا برای هر نعمتی که به ما و بغیر ما، قبلا داده ای، الان می دهی، و بعدا خواهی داد، برای هر یکیش در هر آن، به عدد آنچه بر او علم داری، الحمد لله رب العالمین.

6- شکر، عامل بزرگ شدن انسان

رابطه ما با خدا رابطه شکر است. قرآن یک آیه دارد، می گوید (;لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ) (إبراهیم/7) شاید این را یک جور دیگر معنا کرده‌اند، شاعر این آیه را خوب معنا نکرده، من نمی دانم شاعرش کیست، خوب معنا نکرده. شاعر مفسر نبوده، قرآن نمی گوید(و لئن شکرتم لازیدن نعمتکم) شکر نعمت نعمتت افزون کند، اینطور نیست که اگر هزار تومان داری، بگوئی الحمدلله، بشود هزار و ده تومان، الحمد لله، هزار و بیست تومان، الحمدلله، هزار و سی تومان، نمی خواهد بگوید هر چه الحمد لله بگوئی پولت زیاد می شود، می گوید «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ» یعنی همین که بنده خدا شدی، خودت خدائی میشوی، خودت بزرگ می شوی، نه یعنی پولت زیاد می شود. ببینید این کلمات مهم است. قرآن نمی گوید(و قل رب زد علمی) اگر می گفت(زد علمی) یعنی خدایا علم مرا زیاد کن، قرآن نمی گوید بگو علم من زیاد شود، می گوید (;زِدْنِی) (طه/114) یعنی خودم بزرگ شوم، بعضی‌ها علمشان زیاد است اما خودشان بزرگ. .
فوق لیسانس است، سر پپسی قهر کرده. سر اینکه مثلا حجه الاسلام و المسلمین است، برایش نوشته‌اند حجه الاسلام خالی قهر کرده. می گوید نه من حجه الاسلام و المسلمین هستم، چرا نوشته اید حجه الاسلام، من سرهنگم چرا گفتی سرگرد؟ من فوق لیسانسم، چرا گفتی لیسانس؟ یعنی این پیداست سوادش خوب است اما خودش. . امام راجع به رجائی فرمود رجائی عقلش از سوادش بیشتر است. ظرف بزرگ شود، (;رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا) (طه/114) یعنی ظرف بزرگ شود، قیف بزرگ شود، نه نفت، اگر قیف تنگ باشد، نفت زیاد دردسر دارد. « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ» خودت بزرگ می شوی. انسان الهی بزرگ است. انسان غیر الهی کوچک است. مثل جوبی که وصل به دریا است، بزرگ است، جوبی که وصل به دریا نیست، کوچک است.

7- انفاق در راه خدا، کم یا زیاد

یکی انفاق در راه خدا. ما وقتی حرف انفاق می زنیم، هی می گوئیم پولدارها، سرمایه دارها، نه آقا جان، انفاق ولو کم، یک برگ زرد در حوض می افتد، کشتی پنجاه تا مورچه می شود. انفاق های کوچک گاهی اثرش از انفاق های بزرگ بیشتر است. یک کسی دو سه تا خرما آورد برای جبهه، پولدارها بهش خندیدند. آیه نازل شد، چرا می خندید؟ آخر این گدا دو تا خرما آورده کمک به جبهه. قرآن فرمود (;الَّذِینَ یَلْمِزُونَ) (التوبة/79)، «یَلْمِزُونَ» همان (;هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) (الهمزة/1) است، نیش می زنند. (;یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ) (التوبة/79) این بندگان ساده ای که دو تا خرما آورده‌اند، مسخره کردی؟ شاید همین دو تا خرما قبول شد، میلیون شما قبول نشد. دو هزار تا سلام به رئیست بکنی، معلوم نیست قبول باشد، چون رئیست است، مجبوری. اما یک سلام به یک نفر گمنام می کنی، شاید این برای قیامتت بماند. کارهائی که رنگ ندارد برای قیامت می ماند. بنده که در تلویزیون هستم، هرچه در تلویزیون بگویم نباید برای قیامت حساب کنم، چون خودم مطرحم، مردم به من نگاه می کنند این ممکن است پز باشد. باید ببینم نیتم چیست. این مساله مهمی است. آیت الله بهاء الدینی خدا رحمتش کند، به من گفت قرائتی تمام مردم ایران پای سخنرانی تو بنشینند، یک ذره برای قیامت تو ذخیره نمی شود، چون یک میمون هم برقصد نگاهش می کنند. قرائتی سخنرانی می کند، میمون هم می رقصد، یعنی نگاه مردم ذخیره قیامت تو نیست. ذخیره قیامت تو نیت تو است، نیت تو برای خداست یا برای غیر خدا؟ این رابطه‌ها باید مواظب باشیم نیتمان چطوری باشد. اگر انفاق می کنیم، در راه خدا باشد، منت تویش نباشد، هجرتمان برای خدا باشد.
خب «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ». ما امسال فیلمهایمان را در سیرجان پر کردیم. از همه دست اندر کاران، مسئولین، از دانه دانه مسئولین، من باز اسم ببرم، می ترسم که اسمی را جا بگذارم، فکر کنند که غرضی بوده. من کلمه همه را می گویم. از تمام دست اندر کاران دانه دانه تشکر می کنم. کار سنگینی بود که بنده هم در این مدت نه تلفن جواب دادم، نه حتی اخبار گوش دادم و نه روزنامه خواندم، متمرکز شدم که بتوانم این بار سنگین را بلند کنم، الحمدلله بیست و پنج تا برنامه در این منطقه به خوبی ضبط شد و من از همه مسئولین و دست اندرکاران صمیمانه تشکر می کنم.
خدایا! تو را بحق محمد و آل محمد قسمت می دهیم تمام کارهایمان را رنگ الهی و قصد قربت درش قرار بده.
نشستن و ایستادن ما، (;إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُكِی وَمَحْیَای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) (الأنعام/162) خدایا تمام کارهایمان را در راه مسیر قرب به خودت قرار بده.
کشور ما رهبر ما دولت ما ناموس ما نسل ما جوانان ما دین ما دنیای ما استقلال ما مرز ما آبروی ما، هرچه که به ما محبت کرده ای لطف کرده ای، در سایه و پناه حضرت مهدی(عج) حفظ بفرما.
رابطه ما را با خودت، رابطه ایمان، رابطه توکل، رابطه اعتصام، رابطه محبت، رابطه شکر، رابطه اخلاص، روز به روز رابطه ما را با خودت قوی تربفرما.
رابطه ما را با مردم، با دوست، با پدر و مادر، با همسر، با فرزند، با شریک، با استاد، با شاگرد، رابطه ما را با امت روز به روز با صفا‌تر بفرما.
رابطه ما را با طبیعت، همین که یک رابطه ای شد مساله انرژی هسته ای، این رابطه انسان با طبیعت است که توانست از طبیعت استفاده کند، بهترین استفاده را از امکانات طبیعی، رابطه ما را در کشف طبیعت، در استخراج طبیعت، در بهره برداری از طبیعت، بهره برداری از وجب خاک و یک لیوان آب، توفیقات ما را و کشورو حکومت و تحصیلکردگان ما را از بهره برداری کامل طبیعت روز به روز شکوهمندتر بفرما.
هر خلاف و غلطی در کار ما بوده، تو، یک آیه داریم در قرآن (;یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ) (الفرقان/70) یعنی «سَیِّئَةً»، (;حَسَنَةً) (البقرة/201) می شود، مثالش همین باغچه. آب آلوده می رود در باغچه گل می شود، همینطور که خدا آب بد بو را خوش بو می کند، می تواند سیئات را حسنه کند. خدایا بدی های ما را تبدیل به حسنه بفرما.
نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مومنین و مومنات قرار بده.
خدایا همینطور که منافقین و صدام و شاه را منفجر کردی، این ابر قدرتهای مزاحم را در هم منفجر بفرما.
به ما رهبر عادل دادی، رهبر عادل جهان، حضرت مهدی را به جهان عرضه کن.
حکومت ما را مقدمه آن حکومت قرار بده.
ما را مورد دعای خاص امام زمان قرار بده.
بار دیگر از همه تشکر می کنم، که همه می گویم برای اینکه اسم کسی را نیاورم، از همه همه همه تشکر می کنم. از بینندگان عزیز هم که بیست و هفت سال است پای حرفهای ما نشسته‌اند، واقعا خیلی حوصله کردید، خیلی حوصله کردید، چون من نه دکور عوض می کنم، نه موسیقی دارم، نه میان پرده دارم، نه خوشگلم. همینطور شما به عشق دین می نشینید حرفهای من را گوش می دهید، از شما هم متشکریم. اگر هم در حرفهای من، چون خیلی هاهم می گویند آقای قرائتی یک چیزی پشت سرت گفتیم، گاهی یک چیزی می گویم به یک کسی بر می خورد، ول کن بابا یک چیزی هم برای ما می گوید، اگر هم کسی چیزی پشت سر ما گفته از دم همه حلال. از شما هم می خواهم شما هم ما را حلال کنید، دیگر مردم به قیامت اینقدر گیر هستند، دیگر گیر من و تو نباشند، بنابراین هر کس ظلم به کسی کرده، حلال کند. مردم اینقدر گیرهستند دیگر گیر من یکی نباشند، گیر شما یکی نباشند، همه از دم حلال کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1578
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست