نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1606
1- سوء استفاده دشمن از عقايد بدلي و تقلّبي 2- تضعيف مساجد و مراكز ديني با گسترش مراكز فرهنگي ديگر 3- توجه اهل بيت(عليهمالسلام) به حقوق ديگران 4- رعايت حقوق كودكان در مراسم ديني 5- نور و درخشندگي عبادت در وجود حضرت زهرا(سلاماللهعليها) 6- تحقير و توهين، ابزار دشمن براي تضعيف روحيهي مؤمنان 7- جايگاه حضرت زهرا در ميان امامان معصوم(عليهمالسلام)
موضوع: راهها و ابزارهاي فتنه در جامعه(5)
تاريخ پخش: 13/03/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين بعدد ما احاط به علمه. اللهم صلّ علي محمد و آل محمد. الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثي را دنبال ميكرديم، رسيديم به اواخر بحث. ولي اين بحث ما در آستانهي چند واقعه پخش ميشود. يكي تولد حضرت زهرا 20 جمادي كه روز زن و تولد حضرت زهرا بينندهها بحث را ميبينند. و در آستانهي رحلت حضرت امام هم هستيم. كه اينجا به خاطر تاريخ شمسي و قمري هم زمان شده است. چون امام خميني هم روز تولد حضرت زهرا متولّد شد. منتهي رحلت او 14 خرداد است، يعني امسال تولد امام و رحلت امام در يك روز قرار گرفته است.
ما بحثمان را دنبال ميكنيم و نقش فاطمهي زهرا(س) را هم بيان ميكنيم. موضوع بحثمان اين روزها كه موضوع بحثمان اين بود كه چطور آدم گرفتار فتنه ميشود؟ فتنه يك لغتي است كه هم در فارسي فتنه ميگوييم. فتنهگر، فتنه، هم در قرآن كلمهي فتنه آمده است. خيلي هم آمده است. در روايات هم صدها بار آمده است. حالا با فتنههاي مختلف گرفتار هستيم. در فاميل فتنه ميشود. گاهي در خانههاي فاميل، در قبيله، در محله، در روستا، در شهر، در كارخانه، در بازار، فتنههاي بينالمللي، يك چيزي است كه دست به گريبانش هستيم. ابزار فتنه را تا 46 من گفتم.
1- سوء استفاده دشمن از عقايد بدلي و تقلّبي
47- يكي از ابزار فتنه بدل سازي است. يعني يك چيزي را جايگزين ميكند. مثل اينكه مادر به جاي اينكه سينهاش را در اختيار بچه بگذارد، سرشيشهاي در دهان بچه ميگذارد.
ابرهه در منطقهاي كه پادشاه بود، كعبه ساخت، به مردم گفت: به جاي اينكه مكّه برويد، دور كعبه ميگرديد، دور اين ساختمان من طواف كنيد. بدل سازي!
سامري يك گوساله درست كرد، به مردم گفت: به جاي خدا اين گوساله را پرستش كنيد. از طلا يك مجسّمهي گوساله ساخت، منتهي خيلي هنرمندانه! («عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُم») (طه/88) اين خداست. بدل سازي! مثلاً به جاي اينكه («أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ») (رعد/28) به جاي اينكه دل خودش را با ياد خدا آرام كند، نماز نميخواند نزد دكتر روانشناس ميرود. كه آقا من استرس دارم. بدل سازي!
به جاي اينكه مثلاً اقدام كند زودتر ازدواج كند، با چشمچراني، با يكسري كارهاي ديگر مثلاً خودش را تأمين ميكند. ارضاء ميكند. ارضاء كاذب! خيليها كه به دام ميافتند به خاطر اين است كه به جاي سينهي مادر سرشيشهاي ميمكند. لذت خودش را در سيگار ميداند. حالا اين نمونههاي زيادي دارد، هر نمونهاي را بايستيم، حالا خود شما هم كه حرف مرا گوش ميدهيد، ميبينيد كه كجاها عوض چه گرفتهايد؟ به جاي چه، چه شده است؟ به جاي كه، چه كسي شده است؟
2- تضعيف مساجد و مراكز ديني با گسترش مراكز فرهنگي ديگر
48- يكي از وسايل و ابزار فتنه اين است كه مراكز خوب را خلوت كنيم. مثلاً فرهنگسرا را ميشود كنار مسجد ساخت. كه بچهها جذب كارهاي ورزشي كه ميشوند، نگاهشان هم به مسجد بخورد. فرهنگسرا يك جاي ديگر ميسازيم، مسجد را جاي ديگر. نسل منقرض مسجد ميروند، بچهها فرهنگسرا ميروند. يعني سوزن را يكجا ميگذاريم، نخ را جاي ديگر، كه چيزي دوخته نشود. عملاً تفكيك ميكنيم. مراكز مذهبي را خلوت ميكنيم. قرآن ميفرمايد كه: («وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن») (بقره/114) خدا به افرادي ظالم گفته است. به بعضيها («أَظلَم» )گفته است. يعني ظلمش خيلي بالا است. آن كسي است كه («سَعى في خَرابِها») (بقره/114)(«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى في خَرابِها») (بقره/114) تلاش ميكند، خلوت كردن! تلاش ميكند مسجد خلوت شود. («سَعى في خَرابِها» )به همين خاطر در قرآن يك آيه داريم، ميفرمايد كه: اگر افرادي قيام نكنند، خون ندهند مراكز عبادت از بين ميرود، ولو مراكز عبادت يهود و مسيحيّت! («لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَع» )(حج/40) قرآن ميفرمايد: جهاد كنيد. اگر جهاد نكنيد، مراكز عبادت نابود ميشود.
من به يكي از كشورهاي كمونيست رفته بودم. در خياباني كه كشيده بودند، به يك كليسا رسيده بودند. كمونيستها ديگر با هر ديني مخالف هستند. اسلام و مسيحيت و يهوديت ندارد. خواستند خراب كنند، ديدند كه اين حيف است. اين آثار باستاني است. ميراث فرهنگي است. باشد خوب اين مظهر دين است. ميدانيد چه كردند؟ تعجّب ميكنيد! مهندسينشان جمع شدند. گفتند: براي اينكه هم اين ساختمان باشد، و هم در چشم نباشد، زمين را گودبرداري كردند.يك بلبرينگهاي قوي ايجاد كردند، خيلي بلبرينگها متعدّد و قوي، زير اين ساختمان گذاشتند. و كل ساختمان را با بلبرينگ عقب كشيدند. كه هم اين ساختمان ميراث فرهنگي باشد، و هم چشم مردم، نگاهشان به مذهب نخورد. («سَعى في خَرابِها» )
ما خيلي شهرك داريم كه هنوز مسجد ندارد. البته برنامههاي مسجد هم برنامههاي آزار دهندهاي است. بنده خودم هم خواسته باشم خانه بخرم، كنار مسجد براي من سنگين است. براي اينكه هركس مرد، يكبار بايد براي فاتحهاش زجر بكشيم. يكبار براي هفتهاش، يكبار براي چهلمش، يكبار براي سالگردش. يعني هر مرگ و ميري چهار بار مردم منطقه بايد از بلندگوهاي مسجد اذيّت شوند. ما حق نداريم قبل از اذان و غير از اذان بلندگو را روشن كنيم. اين را بارها گفتم. يكبار ديگر هم ميگويم. حق نداريم بلندگوي مسجد را روشن كنيم. سالگرد امام است، يك چيزي از امام بگويم. حالا اگر شنيديد يا نشنيديد نميدانم.
امام جمعهي محترم چهار محال و بختيار، جناب آقاي ناصري، ميگفت كه: امام آمد در سالن نماز بخواند. پشت در كفش بود. سالگرد امام بحث را گوش ميدهيد. امام يك خرده نگاه به كفشها كرد و برگشت. گفت: بگوييد: نمازشان را فرادي بخوانند. گفتند: چرا؟ مردم در سالن منتظر شما هستند. گفت: من اگر خواسته باشم بروم نماز بخوانم بايد پايم را روي كفش مردم بگذارم. اين درست نيست. گفت: آقا من كفشها را كنار ميزنم. كنار ميزنم، بفرماييد! گفت: كفشها را كنار كني، وقتي مردم برميگردند، دنبال لنگه كفششان ميگردند. عمر مردم تلف ميشود و اين ظلم به مردم است. بگوييد: فرادي بخوانند. اين امام ما اين است. سالگرد اين امام است. ما راحت هرجا بخواهيم ماشينمان را پارك ميكنيم. ولو ترافيك باشد. راحت بلندگوي ما مردمآزاري ميكند. امام پايش را روي كفش نگذاشت، گفت: نماز جماعت تعطيل!كه يك دقيقه مردم وقتي برگشتند، دنبال لنگه كفششان نگردند. ظلم به مردم نكنيم. در مسجد سيگار كشيدن ظلم به ديگران است.
3- توجه اهل بيت(عليهمالسلام) به حقوق ديگران
فاطمهي زهرا كه سالروز تولدش است، حتي به كنيزش گفت: كارها را تقسيم كنيم. يك روز تو كار كن، من استراحت! يك روز من كار ميكنم و تو استراحت! روي كرهي زمين خانمي سراغ داريد كه با كلفتش، با كنيزش كار را تقسيم كند.
اميرالمؤمنين با قنبر بازار رفتند، لباس بخرند، يك لباس شيك بود، يك لباس عادي بود. شيك گرانتر بود. اميرالمؤمنين فرمود: قنبر تو اين را بپوش. گفت: آقا اين گرانتر است. شيكتر است. فرمود: تو جوان هستي، جوان دلش ميخواهد شيكپوش باشد. چون جوان دوست دارد، لباس شيك بپوشد، تو جوان هستي، اين را بپوش. ببينيد آخر اين چه ديني است ما داشتيم. ما چه رهبرهايي داريم و ما كجا هستيم. چقدر فاصله داريم.
يكي از راههاي فتنه اين است كه مراكز مذهبي راخلوت كنيم. خوب چه اشكال دارد هركس بچهدار شد، عقيقهاش را در مسجد غذا بدهد. سفرهها را در مسجد بكشيم. تا صداي قرآن ميآيد، ميگوييم: ببخشيد، چه كسي مرده است؟ قرآن يعني يك كسي مُرد! قرآن براي زندهها است، يا براي مردهها؟ در خيابان ميرود دستشويياش ميگيرد. ميگويد: سلامعليكم! حال شما خوب است. مسجد كجاست؟ يعني مثلاً براي دستشويي به فكر مسجد ميافتد. براي فوت فاميلش مسجد ميرود. برنامههاي مسجد برنامههاي خوبي نيست. البته خيلي از مسجدها هم برنامههايشان خوب است. خيلي از مسجدها… مقام معظم رهبري ميگفت: من مشهد يك مسجدي پيشنماز بودم. يك روز آمدم ديدم يك جوان با يك بوليز رنگارنگي آمده صف اول نشسته است. يك پيرمردي گفت: آقا! تو با اين لباس خجالت نميكشي صف اول آمدي؟ برو عقب! اين جوان هم يك خرده نگاه كرد و گفت: باشد. عقب رفت و نشست. من به پيرمرد گفتم: به چه دليل اين را بلند كردي؟ چه آيه و حديثي داريم كه اگر كسي بوليزش رنگارنگ بود، حق صف اول ندارد؟ آخر چه برخوردي است كه تو با اين جوان ميكني؟ به جوان گفتم: من معذرت ميخواهم. بفرما جلو سر جاي خودت! شما هيچ ميداني كه اگر يك بچهي دو ساله، سه ساله، در مسجد نشسته باشد، رييس جمهور بيايد، و اين بچه را بلند كنند، نماز رييس جمهور هم باطل است. يك بچهي دو ساله جايي نشسته باشد، بلندش كني، رييس جمهور هم جاي او نماز بخواند، نماز رييس جمهور هم باطل است. دين ما اين است. دين ما اين است. و ما با اسلام فاصله داريم.
4- رعايت حقوق كودكان در مراسم ديني
يكبار ايام عاشورا جايي سخنراني ميكردم. جمعيت چند هزار نفري بودند، يك مشت هم بچه پاي منبر بودند. مسئولان كشوري و لشكري وارد شدند. رييس حسينيه پاي منبر آمد و گفت: بچهها بلند شويد! بلند شويد! بچهها را بلند كرد و مسئولان را نشاند. مسئولين را نشاند. من روي منبر ديدم عجب! آخر ايام عاشورا چند هزار نفر جمعيت آنجا نشستند، بچهها را چرا بلند كردند. اول به مسئولين گفتم: مسئولين از اينكه پاي منبر بنده تشريف آورديد، تشكر ميكنم. از اينكه عاشورا روضه آمديد، تشكر ميكنم. اما اين كاري كه شد كه بچهها را با زور بلند كردند، اين كار خوبي نبود. بله، يكوقت خود بچه ميگويد: برپا! در قرآن يك آيه داريم برپا! («انْشُزُوا فَانْشُزُوا») (مجادله/11)(«انْشُزُوا» )يعني برپا. چه شده، چه خبر است برپا؟ («يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات») (مجادله/11) اگر عالمي، مؤمني، عالمي وارد شد، برپا. احترام خوب است. اما اين بچهها كه نميدانستند، اينها چه كساني هستند؟ تو با زور بلند كردي. با زور بلند كردي، جايشان غصبي است. شما كه نشستهايد، با كمال معذرت جاي شما غصبي است. حكم غصبي دارد. بلند شويد. اينها همينطور به هم نگاه كردند. خوب شخصيّتهاي مملكتي بودند. همينطور به هم نگاه كردند.
گفتم: آقا من كه دروغ نميگويم. روي منبر هستم. ميگويم: كسي را با زور بلند كني، جاي او بنشيني حرام است. حالا آيتالله باشد. اگر اين آيتالله آمد، ميشود اين بچه را بلند كرد، آيتالله را نشاند؟ اينها عذر نيست. محبت كنيد، بلند شويد هرجا جا هست بنشينيد. خوب اين مسئولين هم بلند شدند. بندگان خدا نگاه كردند، يكي اين طرف رفت. يكي آن طرف رفت. به بچهها گفتم: بچهها سر جايتان بياييد. بچهها آمدند. يك مرتبه ديدم، بچهها از پايين منبر چنين ميكنند. اين دين است. دين اين است.
حق كسي نبايد از بين برود. بچه و بزرگ ندارد. شهري و دهاتي ندارد. ما بايد كاري كنيم، پولها به سمت… الان رياست محترم جمهوري گفته: ما اين دوره سفرهايمان به خاطر كار فرهنگي است. خوب اگر به خاطر كار فرهنگي است، بايد بيشترين نقش براي نماز و مسجد باشد. نبايد ما روستايي داشته باشيم، كه مسجد نداشته باشد. ما مثلاً ميتوانيم جا داشته باشيم، يا شهرك داشته باشيم، مسجد نداشته باشد. آنوقت كار فرهنگي كنيم. كار فرهنگي اول نماز، بعد حالا چيزهاي ديگر. كار فرهنگي خيلي است. يكي نماز است. نبايد چيزهاي ديگر اولويت داشته باشد. نماز آخر باشد. بايد اول نماز، در سايهي نماز كارهاي فرهنگي هم… اصل فرهنگ ما دين ما است. دين ما فرهنگ ما است. اگر غفلت شود، به اسم كار فرهنگي عرض كنم كه بودجه بگذاريم براي اينكه يك كسي مثلاً در فلان كشور، مثلاً هفت نفر ايراني هستند، براي آنها كلاس بگذاريم. آن طرف دنيا رفتيم، هفت تا ايراني پيدا كرديم، براي آنها كلاس فارسي ميگذاريم كه زبان فارسي فراموش نشود. انوقت بنده هم شهرك سراغ دارم، هشت هزار نفر هستند و مسجد ندارند. يعني هشت نفر را آن طرف كرهي زمين ميبينيم. هشت هزار نفر را زير پاي خودمان… اگر نبينيم، خطرناك است. ممكن است خود رييس جمهور همه چيز را كه نميتواند ببيند. اينها كه دور او هستند، بايد به او بگويند.
مسئلهي نماز هنوز جايگاه خودش را ندارد. هنوز در جمهوري اسلامي نماز جاي خودش را ندارد. خيلي خوب شده است. به لطف خدا نماز خيلي رشد كرده است. نماز خيلي رشد كرده است. اما هنوز در جايي كه بايد باشد، نيست. يعني خيلي رشد كرديم. نگاه به زمان شاه ميكنيم خيلي جلو هستيم. نگاه به آنچه بايد باشيم ميكنيم، باز هم عقب هستيم. حالا يك مناجات داريم ميگويد كه: «إِذَا رَأَيْتُ مَوْلَايَ ذُنُوبِي فَزِعْت» عيبهايم را ميبينم، جيغ ميزنم. «وَ إِذَا رَأَيْتُ عَفْوَكَ طَمِعْت»(بحارالانوار/ج95/ص82)
5- نور و درخشندگي عبادت در وجود حضرت زهرا(سلاماللهعليها)
نميدانم چه بگويم؟ از فاطمهي زهرا بگويم. اصلاً ميدانيد زهرا يعني چه؟ درخشنده! كلمهي فاطمه را ميدانيد يعني چه؟ فاطمه يعني زن استثنايي. «فَطَمَ» يعني جدا شد. فاطمه يعني زني است كه حسابش از همه جداست، يعني يك زن جدا. يعني او را نميشود با كسي ديگر قياس كرد. امام حسن مجتبي ميگويد: از سر شب تا صبح زهرا مادرم، فاطمهي زهرا (س) به اين و آن دعا ميكرد. به او ميگفتم: مادر جان! دائم به اين و آن دعا كردي. يك دعا هم به خودت بكن. فرمود: «الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ»(بحار الانوار/ج13/ص427) اين فاطمه بود. اول ديگران، بعد خودم!
جناب آقاي انصاري ميگفت: ساعتهاي آخر عمر امام بود. امام گاهي از حال ميرفت، گاهي چشمهايش را باز ميكرد. يك نگاهي ميكرد و باز از حال ميرفت. يكبار گفت:آقاي انصاري! گفتم: بله، گفت: اگر اذان شد، من را صدا بزن. نكند خواب باشم. گفتم: چشم! اين را گفت و امام از حال رفت. يك مدتي شد. صداي اذان بلند شد. رفتم امام را صدا بزنم، دلم نيامد. خوب پيرمرد، بيمار، سِرُم به دستش. هرچه فكر كردم صدا بزنم، نزنم، بزنم، نزنم، بالاخره صدا نزدم. ده دقيقه بعد امام چشمهايش را باز كرد. گفت: ظهر شد؟ گفتيم: بله! گفت: چه وقت؟ گفتم: آقا ده دقيقه قبل. گفت: مگر من به تو نگفتم اول وقت مرا صدا بزن؟ چرا گذاشتي ده دقيقه دير شود؟ اين امام ما است. آدم وقتي به خدا وصل شد، ميتواند به آمريكا بگويد: آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند.
49- اشاعهي فساد، يكي از راههاي فتنه اين است كه فساد را توسعه ميدهند. هرچه ميخواهي عكس سكس و سيدي و ماهواره، هرچه شهوت ميخواهي، مجانّي! ترياك، هروئين، هرچه كه جوانها را نابود كند، روان و آسان! اما يك كتاب علمي ميخواهي نيست. يكي از چيزهاي بدلسازي كه من يادم رفته است، بدل تواشيح به جاي اذان! الآن من شك دارم به عنوان يك آخوند اگر از من بپرسند مؤذن در جمهوري اسلامي بيشتر است، يا گروه تواشيح، من الآن شك دارم. اذان يك چيزي است كه («نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاة» )(مائده/58) در قرآن آيه داريم. اميرالمؤمنين خودش مؤذن بود. امام حسين مؤذن، در همين انقلاب ما دكتر بهشتي، آيتالله احمدي ميانهاي ميگفت: دكتر بهشتي در مدرسه حجتيّه طوري اذان ميگفت كه صدايش به همهي مدرسه ميرسيد. مدرسهي حجتيّه قم، چند هزار متر است. آقازادهي آيتالله گلپايگاني ميگفت: آيتالله العظمي گلپايگاني تا رمق داشت در خانه با صداي بلند اذان ميگفت. در تاريخ مرحوم كمرهاي كه نوشته، ميگويد: اميرالمؤمنين مسجد كوفه طوري اذان ميگفت كه در كل شهر صدايش ميپيچيد. الآن شما يك مسئول مملكتي سراغ داريد، اذان بگويد؟ حديث داريم دورهي آخرالزمان آدمهاي مشهور عارشان ميشود اذان بگويند. اذان را به كسي ميدهند كه گمنام باشد. مثلاً يك سردار، يك امير، يك تاجر در بازار اذان بگويد. يك آيتالله اذان بگويد. يك مدير كل، يك وزير، يك وكيل، سفير اذان بگويد. اينطور نيست. گفتند: بهترين جاي بدن، پيشاني به سجده باشد. نگفتند: اينجا را به خاك بمال، زانو را! گفته: بلند ترين نقطهي بدن را. به زهرا، زهرا ميگويند: چون وقت نماز نور از زمين به آسمان منتقل ميشد.
جلسات عزاداري هم، اصلاً خيلي از نوار فروشيها نوشتند: نوار فروشي مذهبي! همه عكس مدّاح است. حسين، حسين، حسين، حسين، حسين، حسين! اصلاً در قرآن داريم شما حق نداري اينطور حسين حسين بكني. («لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضا») (نور/63) بچهات كه نيست حسين حسين ميگويي. من اگر گفتم: علي گفته، خوب اين بيادبي من است. بايد بگويم: حضرت اميرالمؤمنين علي (ع)، فاطمهي زهرا (س)، بعضيها مينويسند، علي (ع)! مثل اينكه تمام بودجههاي مملكت به جا خرج ميشود، فقط (عليهالسلام) طول ميكشد. براي صرفهجويي، سال اصلاح الگوي مصرف است، بنويس (ع) بس است. يعني مثل اينكه همهي حرفهايم و همهي كتابهايم همه به جا است، فقط به (عليهالسلام) كه رسيديم، صرفهجويي ميكنيم. غافل هستيم از اينكه كسي بنويسد (عليهالسلام) تا مادامي كه اين كلمه روي كاغذ هست، فرشتهها در حق او دعا ميكنند. متأسفانه مرحوم شد ديگر. خدا بيامرزدش! كتاب نوشته بود، نوشته بود: دِق! گفت: براي اينكه ميخواستم بنويسم: صادق، براي صرفهجويي گفتيم: دِق! ببينيد آخر گاهي وقتها، خدا وقتي ميخواهد لطفش را از كسي برگرداند، كجا صرفه جويي ميكند؟ كل عمر ما آتش گرفت، حالا به يك لحظه كه ميرسيم، يا (ع) ميگذاريم. يا علي ميگوييم. ما بايد اسم ائمه را قشنگ بنويسيم. اسم هم لقب است. ببينيد قرآن ميگويد: («سُبْحانَ اللَّه»)، («يُسَبِّحُ لِلَّه» )هم خود («سبحان» )است، هم ميگويد: («سَبِّحِ اسْمَ رَبِّك») (اعلي/1) يعني هم ذات خدا مقدّس است، هم اسمش. («سَبِّحِ اسْمَ رَبِّك»)، نميگويد: («سَبَّحَ الِلَّه» )ميگويد: («سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى») (اعلي/1) يعني اسم هم مقدّس است. سيماي مذهب ما مداحّي شده، اين هم در حد حسين، حسين، حسين، حسين! علتش هم تمام جاها، جاهايي است كه اينها از روحانيّت جدا شدند. نه هر روحاني! از علماي ربّاني جدا كه شدند، اينطور ميشود. شعرها آبكي ميشود. برنامهها آبكي ميشود. پولها خرج مثلاً يك چيزهاي ديگر ميشود. كار فرهنگي عوض ميشود.
يكي از كارهايي كه قرآن ما و روايات ما ميگويد، ميگويد: اين نيست، اين است. («لَيْسَ الْبِر») (بقره/189) نيكي اين نيست. («لكِنَّ الْبِرَّ…») اين! (بقره/189) «ليس العلم» علم اين نيست. «بل العلم…» اين. لَيس الزهد نداشتن زهد نداشتن نيست. بَل لزُهد… اين. ليس الشجاعه وزنه برداشتن، شجاعت اين. ليس نميدانم… يعني دائم گفتند: بابا! اينكه تو ميگويي: اين نيست. اين است. مثلاً ارزش عروس به اين نيست كه مهريهاش بالا باشد. بلكه عروس خوب اين است كه شكلش خوب باشد، و مهريهاش كم باشد. «أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً» (بحار الانوار/ج100/ص236) ارزش اين است. اگر ارزش زن به مهريهاش است، پس حضرت زهرا نعوذ بالله ارزشي نداشته! اين اصلاح فرهنگ، اصلاح فرهنگ!
يك مسجدي ديدم دو منار دارد، فاصلهي منارهايش 6 متر. گفتم: خوش انصاف، يك منار بس است. لا اقل يك منار هم آن طرف مسجد بساز. دو منار و شش متر فاصله! هرچه فكر كردم، چه مخي، چه مهندسي، چه عقلي! حالا جز شعائر.
6- تحقير و توهين، ابزار دشمن براي تضعيف روحيهي مؤمنان
50- تحقير، يكي از راههاي فتنه اين است كه تحقير ميكنند. به او ميخندند. اين مأيوس ميشود. آدم هست كه مثلاً اگر حجاب ببندد به او بخنديد، حجابش را برميدارد. خوب افراد ضعيف هستند. همهي افراد كه مقاوم نيستند. آدم هست كه اگر مطالعه ميكند، مسخرهاش كني كتاب را برميدارد كنار ميگذارد. بايد مواظب خندهها باشيم. مواظب تشكّرها باشيم. («الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ») (مطففين/34) «َاجرموها» به «آمنوها» ميخندند. («إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا») (مطففين/29) («اَجرَموا» )يعني مجرم. («إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُون») (مطففين/29) «اَجرَموها» به «آمنوها» («يَضحَكون» )ميخندند. («وَ إِذَا مَرُّواْ بهِِمْ يَتَغَامَزُونَ») (مطففين/30) غمزه ميآيند. («وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ») (مطففين/31) فكاهي ميگويند. («وَ إِذَا رَأَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ») (مطففين/32) نسبت اُمُّل و ارتجاع ميدهند. مقاومت كنيد. گاهي ممكن است شمارا با يك مسخره، بابا دست از اين مقدّس گريها بردار. حالا امشب، شب عروسي است.
خدا آيتالله حق شناس را رحمت كند. به دامادش گفت: يك چيزي ميخواهم بگويم، خجالت ميكشم. گفت: نه خجالت نكش. گفت: آخر زشت است. گفت: نه بگو. گفت: تو امشب دختر من را ميبري، عروسي ميكنيد. به سلامت!فقط من دغدغهام اين است كه چرا روز اول زندگيتان نمازتان بايد از بين برود؟ چون اين زنها و اين تنبك و دست و شادي كه زنها ميكنند، بالاخره نماز شما له ميشود. ميشود من تقاضا كنم كه شما بگوييد و بخنديد، اذان، نمازتان را بخوانيد، بعد حالا مراسمتان را انجام بدهد كه نماز شما از بين نرود. چون عروس سحر كه روز اول عروسي بلند نميشود حمام برود. چاشتي بايد با مراسم برود. حالا نمازش هم قرباني شد، شد. ببينيد ما گيرهاي اينطوري داريم.
علامه طباطبايي مريض شد، خارج رفت عمل كرد. پروفسوري آنجا به ديدن او رفت. گفت: عمل شما خوب بود؟ گفت: عمل من خوب بود، ولي يك دغدغه دارم. خيلي ناراحت هستم. گفتند: چه؟ گفت: وقتي من ميآمدم نمازم در هواپيما قضا شد. حالا مصيبت گرفتم كه وقت برگشتن هم نماز من قرباني ميشود. شما حالا پروفسور اين كشور هستيد، ميتوانيد يك برنامه بريزيد كه نماز من قرباني نشود؟ گفت: تلاش ميكنم. رفت با شركتهاي هواپيمايي صحبت كرد و گفت: بابا ايشان يك آدم عادي نيست. در دنيا وجودش منحصر به فرد است. نه در ايران مشابه ندارد. در دنيا ايشان مشابه ندارد. بالاخره آن شركت هم وقتي ديدند آن پروفسور اينقدر تجليل ميكند، گفتند: اصلاً ما يك خط ويژه براي ايشان ميرويم. اصلاً برنامههاي هواپيما را طوري ميكنيم، كه يك مترجم هم كنار ايشان مينشانيم، هروقت ايشان خواست نماز بخواند، اولين فرودگاه پياده شود. نمازش را بخواند و سوار شود. بالاخره يك برنامه براي ايشان ميريزند، ايشان ميگويد: الآن وقت نماز است. به خلبان اشاره ميكنند، خلبان پايين ميآيد، مينشيند، ايشان پياده ميشود نمازش را ميخواند و بعد هم ميآيد سوار ميشود. يعني يك علاّمه طباطبايي دغدغه دارد كه چرا نمازش قرباني شد؟ نميشود از نماز گذشت. آن چيزي كه دين ما است، و ما را از همهي خطرها حفظ ميكند، نماز است. نماز زهرا، نماز عروس، نماز امام روزهاي آخر عمرش، تا به حال كسي دعا كرده خدايا به من توفيق بده، نمازم با حضور قلب باشد؟ همهاش نوهام سالم باشد. سفرم بيخطر باشد. كنكورم درست باشد. جنسم كساد نشود. زمين ارزان نشود. آهن گران شود. سكه ارزان نشود. اصلاً نماز، دعاهاي ما اين است. من نميدانم از مخاطبين ما كسي تا به حال يك توسلّي پيدا كرده كه خدايا كاري كن من در نماز حواسم جمع باشد. مزهي نماز را بچشيم. حديث داريم اولين سيلي كه انسان ميخورد، اين است كه وقتي گناه كرد خدا مزهي عبادت را از او ميچشد. لذيذ نيست. امام روزي چند بار به قرآن مراجعه ميكرد و قرآن ميخواند. يعني وقتي آدم با خدا حرف ميزند بايد لذّت ببرد. چرا لذّت نمي بريم؟ آن كسي كه ما را از خطرها حفظ ميكند، دستمان را در دست وحي بگذاريم. دستمان را در دست انبياء بگذاريم. اولياء، اهل بيت، قرآن، خنده و غمزه، و حالا…
7- جايگاه حضرت زهرا در ميان امامان معصوم(عليهمالسلام)
فاطمهي زهرا (س) دختر نبوّت، همسر امامت، مادر امامت. در مصر يك مراسمي بود. يك عرب بلند شد گفت: «بِنتُ مَن، زوجُ مَن، اُمُّ مَن» مادر چه كسي بود؟ مريم با همهي عزتّش مادر يك عيسي بود. زهرا مادر يازده عيسي شد. زهرا را يك زن ندانيم. منبع علمي امام صادق زهرا بود. گاهي از امام صادق سؤال ميكردند، آينده چه مي شود؟ ميگفت: مادرم كتابي دارد به نام مَصحَف، ميرفت مصحف را مطالعه ميكرد، برميگشت و ميگفت: آينده اينطور ميشود. يعني اخبار آينده در كتاب زهرا نوشته بود. و امام صادق به آن مراجعه ميكرد. يعني يكي از منابع علمي امامان ما حضرت زهرا بود. زن اينطور ميتواند باشد. خطبهي آتشيني كه بعد از رحلت پيامبر خواند. الله اكبر! خطبه نبود. انفجار بود. بعد از رحلت پدرش آمد يك فريادي زد، مسجد تكان خورد. يك سخنراني كرد، آن خطبهي حضرت زهرا را بسياري از علما شرح كردند. ماشاء الله، ماشاءالله چقدر آيه در اين خطبه است. و چه كساني را محكوم كرد. چه انفجاري! اصلاً منشاء تشيّع آن خطبه شد. بنيانگذار تشيّع فاطمهي زهرا بود با آن خطبه! اثر خطبه! چه كساني را محاكمه كرد؟ چه نالهاي! اين مادر است كه زينب دخترش هم آن رقمي در كوفه و شام خطبه ميخواند. فاطمه در مدينه، يك چنين نيرويي… انرژي هستهاي اينها هستند. اين استعدادها است.
خدايا تو را به حق فاطمهي زهرا، دخترهاي ما، پسرهاي ما و همهي ما را از همهي فتنهها حفظ بفرما. روح امام عزيز كه جلوي بسياري از فتنهها را گرفت. بزرگترين فتنه، قدرت آمريكا در ايران بود. نفوذ كفر در اسلام بود. اين شاخ گاو را امام شكست. اين فتنه را امام خاموش كرد. روح امام را از ما راضي و ما را پاسدار خونها و خدمات شهدا قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- چه چیزی عامل مشرك شدن پیروان حضرت موسی شد؟ 1) ادعای خدایی فرعون 2 ) برج بلند هامان 3) گوساله سامری 2- آیه 114 سورهی بقره چه كاری را بزرگترین ظلم میشمرد؟ 1) تضغیف مساجد 2) تحقیر دانشمندان 3) سازش با دشمنان 3- حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) كارهای منزل را با چه كسی تقسیم میكرد؟ 1) همسرش حضرت علی 2) فرزندانش حسن و حسین 3) خدمتكارش فضّه 4- كلمهی زهراء، نام دیگر حضرت فاطمه، به چه معناست؟ 1) درخشنده 2) پرشكوه 3) شاد و خندان 5- چه كسی در مسجد پیامبر با خطبه خود مؤمنان را به خود آورد؟ 1) حضرت زینب 2) حضرت زهرا 3) حضرت خدیجه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1606