نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1607
1- محاصرهي اقتصادي يكي از ابزارهاي فتنه دشمن 2- جنگ رواني و نيش زبان دشمن 3- خطر دوستي با دشمنان واقعي 4- استمداد از خدا در برابر فتنهها و شرور 5- آمادگي جسمي و روحي در برابر برنامههاي دشمن 6- بايكوت كردن افراد و گروههاي معاند و متخاصم 7- برنامهها و آرزوهاي دشمن براي جامعه اسلامي
موضوع: راهها و ابزارهاي فتنه در جامعه(6)
تاريخ پخش: 20/03/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين. الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
ما چند جلسه راجع به فتنه صحبت كرديم. چون يك بلاي عمومي است. گاهي در خانهها فتنه ميشود. گاهي در كارخانه، گاهي در بازار، در مسئولين مملكتي، خطهاي سياسي، فتنههاي بينالمللي، يك چيزي است كه همه با آن درگير هستيم. حالا اسمش را هرچه ميخواهيد بگذاريد. جنگ سرد و نرم و هرچه ميخواهيد، بگوييد. ما عنوان فتنه را گفتيم كه به كار من ميخورد. معلم قرآن هستم.
خطر فتنه را گفتيم كه قرآن ميگويد: («أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ») (بقره/191) يك آيه، آيهي ديگر هم ميگويد: («أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل»)(بقره/217) هم أشَدّ است و هم اكبر. يعني هم سخت است و هم بزرگتر. حالا چرا فتنه از كشتن مهمتر است؟ چون در كشتن آدم، راحت ميشود. از دنيا ميرود ولي به بهشت ميرسد. شهيد ميشود. اما در فتنه نه دنيا دارد، نه آخرت. بزرگترين فتنهها تفرقه است.
ابزار فتنه، 51 مورد را گفتيم. در اين جلسه هم 52 را بگوييم. گفتيم فتنه به معناي شرك هست. كفر هست. معناي شكنجه هست. در مضيقه قرار دادن هست. كسي را در تنگنا قرار بدهي. محاصرهي اقتصادي، محاصرهي اجتماعي، فشار رواني، اينها همه فتنه است. پس موضوع بحثمان كه به نظرم اين جلسهي پنجم باشد دنبال ميكنيم، اين بعد خودش ميتواند يك جزوه دربيايد، به عنوان فتنه و راههاي پيشگيري. موضوع: فتنه و ابزار آن و راههاي مبارزه با آن.
1- محاصرهي اقتصادي يكي از ابزارهاي فتنه دشمن
52- محاصرهي اقتصادي، قرآن ميفرمايد كه: ميگفتند كه («لا تُنْفِقُوا») (منافقون/7) يعني انفاق نكنيد. پول ندهيد. («عَلى مَنْ)(عِنْدَ رَسُولِ اللَّه») به اطرافيان پيغمبر پول ندهيد. («حَتَّى يَنْفَضُّوا») (منافقون/7) تا دور پيغمبر را خلوت كنند. فكر ميكردند اينها كه دور پيغمبر هستند، به خاطر پول آمدند. مثل اينكه آمريكاييها گفتند: راهپيمايي 22 بهمن به خاطر ساندويچ بوده است. («لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّه») سورهي منافقون آيهي 7 است. قرآن ميگويد: چه ميگوييد؟ خزائن آسمانها و زمين دست خداست. تو ميگويي: («لا تُنْفِقُوا»)؟ معاويه يك بخشنامه كرد كه اين بخشنامه در شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد است. ابنابي الحديد از علماي اهل سنت است. شرح نهجالبلاغه دارد 20 جلد است. جلد سوم صفحهي شانزده، نوشته «انْظُرُوا مَنْ قَامَتْ عَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ أَنَّهُ يُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ» (شرح نهجالبلاغه) نگاه كنيد هركس را دليل پيدا كرديد كه او علي و اهل بيتش را دوست دارد، «فَامْحُوهُ مِنَ الدِّيوَان» اسمش را حذف كنيد. «وَ أسقِطُوا عَطاءَهُ» شهريهاش را قيچي كنيد. «و رِزقَه» رزقش را قيچي كنيد. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد جلد سوم صفحهي شانزده. گاهي وقتها براي اينكه كسي را در تنگنا قرار دهند، مثل اينكه مثلاً فرض كن ميگويند: آبش را قطع كن. نانش را قطع كن. گازش را قطع كن. و حال آنكه در اين خدمات اصلاً نبايد مسئلهي دين مطرح باشد. اصلاً بيدين هم باشد بايد به او بدهند بخورد. يك دعا ابراهيم دارد، گفت: خدايا هركس دين دارد، به او بده بخورد. فرمود: اين حرفها چيست؟ من به بيدين هم ميدهم بخورد. آيهاش اين است. («وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَن») (بقره/126) («مَنْ آمَن») يعني كسي كه؟ («مَنْ آمَن وَ ارْزُقْ»)، («وَ ارْزُقْ») يعني رزق بده. به («مَن آمَن») رزق بده. خدا فرمود: اين دعاها را نكن، مستجاب نميكنم. («وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ») (بقره/126) من كفر هم داشته باشد، كاميابش ميكنم.
امام صادق (ع) داشت ميرفت، در جاده ديد يك كسي چنين ميكند. به يارانش فرمود: چه شده؟ برويد ببينيد چه مشكلي دارد؟ رفتند و برگشتند، گفتند: آقا آب ميخواهد. گفت: خوب به او داديد؟ گفتند: نه! گفت: چرا؟ گفتند: آقا يهودي است. گفت: خوب يهودي باشد. شما به مردم آب نميدهيد؟ يهودي باشند! مسئلهي قيامت حسابش جداست. در دنيا بايد همهي مردم يك زندگي راحت و آرامي داشته باشند، با هر سليقهاي. با هر ديني! ابن ملجم زد و مغز حضرت امير را شكافت. ليوان شير آوردند، فرمود: اين شير را نصف كنيد، نصفش را به من بدهيد و نصفش را به ابن ملجم بدهيد. آقا قاتل است! فرمود: قاتل باشد. حكم قضايياش فردا معلوم ميشود. الآن كه اسير است و دستگيرش كرديد، بايد به او بدهيد بخورد. فرق همين است. كه دين ما ميگويد: آب را روي دشمن هم نبنديد. من نميدانم چه وجداني دارند آنها كه مثلاً ميبينند يك منطقهاي مثلاً دارو و درمان ميخواهند، مثلاً حتي هلال احمر و صليب سرخ و از فرستادن دارو و درمان هم محروم ميكنند. خوب محاصرهي اقتصادي يكي از راههاي شكنجه و فتنه و اينها است.
2- جنگ رواني و نيش زبان دشمن
53- تضعيف روحيه، قبلي محاصرهي اقتصادي بود. اين محاصرهي رواني است. جنگ رواني است. («قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ)(أَكُنْ مَعَهُمْ شَهيداً») (نساء/72) («وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصابَتْكُمْ مُصيبَة») (نساء/72) ميگويد: بعضي مردم در جبهه نميروند، وقتي هم افرادي رفتند شهيد شدند، ميگويد: خوب شد ما نرفتيم. («قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ») يعني خدا به من نعمت داد. چطور؟ («إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ») خوب شد كه ما جبهه نرفتيم و شهيد نشديم. براي چه؟ الآن بچهي من، هردو بچه هستند. هر دو پروفسور هستند. هر دو استاد دانشگاه هستند. تو بچهات را فرستادي شهيد شد. نبايد جبهه برود. آدمهايي هستند كه به خانوادهي شهدا نيش ميزنند. من گفتم: با اين ازدواج نكن. ببين خواهرت با فلاني ازدواج كرد، چه زندگي دارد! تو رفتي با اين ازدواج كردي، الآن شهيد شد. اين كلمات را خدا ميداند چقدر كيفر دارد. خدا ميداند! به زينب كبري گفتند: شام بدتر بود، يا كربلا؟ فرمود: شام، در شام نيش ميزدند. نيش از شمشير بدتر است. مواظب باشيد. مثلاً بچه يك نمره كم ميآورد. ميگويند: چشمت كور شود. مسجد رفتي از درس ماندي. خوب مسجد برو! ديدي نمرهي كم آوردي. پسر عمويت هفده گرفت، تو چهارده! يعني مسجد را ميكوبد كه بچه را از مسجد بازدارد. بايد مواظب باشيم كه در حرفهايمان كسي را… يك تشويق بيجا، يك نيش بيجا. بعضيها اينطور هستند. هم خودشان كند هستند و هم ديگران را به كندي ميكشند.
54- دست درازي و زبان درازي، قرآن ميفرمايد: («وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوء») (ممتحنه/2) («وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ»)،(«يَبْسُطُوا») يعني بسط، يعني دست درازي ميكنند. («أَيْدِيَهُمْ») هم دست درازي، («وَ أَلْسِنَتَهُمْ») هم زبان درازي، شنيدي ميگويند كه در قيامت زبان مثل طناب بيرون ميآيد، روي زمين ميافتد. اينقدر دراز ميشود كه روي زمين ميافتد. مردم لگد ميكنند. امام ميفرمود: آن زباني كه در قيامت دراز ميشود، چون در دنيا دراز شده است. از اينجا غيبت كسي را ميكنيم كه صد فرسخي است. دويست فرسخي و هزار فرسخي است. نشستيم در خانه غيبت فلاني را ميكنيم، كه هزار كيلومتر، دو هزار كيلومتر كمتر و بيشتر راه دور است. ايشان فرمود: كسي كه در دنيا غيبت ميكند، زبانش از اينجا او را ميگزد، از مار بدتر است. چون مار هركس كنارش بيايد را ميگزد. اين از اينجا هزار كيلومتري را ميگزد. آخر آن زبان درازي اينجا، انجا مجّسم كه شد زبان روي زمين ميافتد و لگد ميشود. خصلتهاي منفي در قيامت مجسّم ميشود. در قرآن داريم كه خداوند شما را گونهگون خلق ميكند. در قيامت و حديث داريم گونهگون يعني كسي كه حرام خور است و به اين شكل درميآيد. كسي كه نميدانم گواهي ناحق بدهد، به اين شكل درميآيد. عالمي كه به علمش عمل نكند به اين قيافه درميآيد. يعني هركسي طبق آن عملش آنجا…
3- خطر دوستي با دشمنان واقعي
55- طرح يا پيشنهاد دوستي، اين هم يكي از فتنهها است. قبلاً داشتيم تشكر ميكنند، ميگوييم: گول تشكرش را نخور. عذرخواهي ميكنند، گول عذرخواهيشان را نخور. ايمان ميآورند، گول ايمانشان را نخور. اينها همه ايمان تاكتيكي، تشكر تاكتيكي، تبريك ميگويند. تسليت ميگويند. ميگويد: مواظب باشيد گول نخوريد. ميگويد: طرح و پيشنهاد دوستي ميكنند. («يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياء» )(مائده/51) اي كساني كه ايمان آورديد، دشمنان را ولي خود، سرپرست خودتان قرار ندهيد. («وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم» )(مائده/51) هركدام از شما با آنها رابطه بر قرار كرديد، ولايت و سرپرستي آنها را پذيرفتيد، جزء آنها هستيد.
در مقابل اين فتنهها كه نميخواهم بگويم: منحصر به اين چيزها است كه من شمردم. چيزهايي بوده كه به عقل ناقص بنده آمده است. در مقابل اينها راهي كه داريم اين است كه از خدا كمك بخواهيم.(«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» )(فلق/1) («مِن شَرِّ مَا خَلَقَ» )(فلق/2) اين فتنهها همه شر است. بايد به خدا پناه ببريم. چون يكي و دوتا نيست. يك گروه و دو گروه نيستند. گاهي دنيا بسيج ميشوند. الآن چقدر فشار تبليغاتي عليه ما ميشود. چقدر ماهواره، نميدانم چقدر سايت، چقدر سايت عليه ما تبليغ ميكنند. اگر ميخواهيد خدا را بشناسيد اين است كه همهي تبليغ ميكنند، در عين حال اسلام پا برجا هست. قدرت خداست. از روزي كه اسلام مطرح شد با اسلام مبارزه كردند، الآن هم روز به روز رشد اسلام بيشتر است.
من دانمارك بودم. آنجا يك روحاني دارد، امام جمعه است. گفت: از زماني كه به پيغمبر اسلام جسارت كردند، كاريكاتور براي پيغمبر كشيدند، آمار مسلمين دانمارك بيشتر شد. غرب وحشت كرده از اينكه مردم دارند به اسلام گرايش پيدا ميكنند. چون حقانيّت ما گرايش دارد. اگر شاه توانست جلوي نفوذ امام را بگيرد، آمريكا هم ميتواند جلوي نفوذ اسلام را بگيرد. در قرآن سه بار اين آيه تكرار شده است. سه بار! («لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه» )اين كلمه سه بار در قرآن تكرار شده است. يعني اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. اسلام كرهي زمين را خواهد گرفت. اين آيندهي ما است. براي اينكه اسلام كرهي زمين را بگيرد، يك رهبر ميخواهيم كه خدا او را ذخيره كرده است. حضرت مهدي! يك قانون ميخواهيم كه هيچ تحريفي، اشتباهي، خطايي در آن نباشد. آن هم قرآن است. يك آمادگي ميخواهد. آن آمادگي هنوز نشده است. آمادگياش براي من و شما است. آمادگياش براي من و شماست. اسلام به سرعت پيش ميرود. هرچه بيشتر اسلام را ميكوبند، اسلام حقانيّت خودش…
4- استمداد از خدا در برابر فتنهها و شرور
استمداد از خدا، مسئلهي دعا. امام زينالعابدين ميگويد: خدايا دور تا دور من فتنه است. قدرتم بده. «وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي» (صحيفه/ص92) اگر به من ظلم ميكنند، يك قدرت بازو بده، او را بشكنم. «وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي»(صحيفه/ص92) اگر كسي با زبان با من مخاصمه و جرّ و بحث ميكند، بياني به من بدهد كه با بيان او را بشكنم. اگر زور ميگويد، با دست او را بشكنم. اگر با بحث مخاصمه ميكند، با استدلال او را بشكنم. «وَ هَبْ لِي مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي»(صحيفه/ص92) اگر توطئه و طراحي و مكر ميكند، به من يك تدبيري بده كه تدبير من بر تدبير او غلبه كند. در دعاي مكارمالاخلاق است. ميگويد: مسلمان نبايد همينطور بگويد: خوب حالا زدي، حوالهات به حضرت عباس! نه خوب بلند شويم، ببينيم چطور اين طرح را… دعاي بيستم.
قرآن ميفرمايد كه راه مبارزه با فتنهها اين است كه («وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُم») (آلعمران/120) («إِنْ تَصْبِرُوا») مقاومت كنيد. («وَ تَتَّقُوا») گناه نكنيد، («لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُم») كيد آنها به شما ضرري نميزند. نقشههايشان نقش بر آب ميشود. همينطور كه ديديم، مردم ايران مردم مظلومي بودند، خدا در يك جاهاي حساس اينها را كمك كرد. آنجايي كه همهي مردم با هم خواب بودند، آمريكا طراحي كرد، چه طراحي! شنهاي طبس خلاصشان كرد. ميگويد: شما خودتان را به من بسپاريد، آنكس كه من ميگويم، باشيد. من بلد هستم خدايي كنم. تو آن عبدي كه من ميخواهم باش، من آن خدايي كه تو ميخواهي هستم. يك دعا داريم ميگويد: «إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِب» (بحارالانوار/ج91/ص94) تو همان هستي كه من دوست دارم. «فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب» (بحارالانوار/ج91/ص92) تو آن خدايي هستي كه من ميخواهم. من هم آن بندهاي قرار بده كه تو ميخواهي. «أَنْتَ كَمَا أُحِب» تو همان هستي كه من ميخواهم. «فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب» همانطور كه تو آن كسي هستي كه من ميخواهم، من هم آن كسي باشم كه ميخواهي، ما بندگي خودمان را بكنيم. خدا در جاهايي كه عقلمان نميرسد، نميدانيم چه كنيم، يا توجه نداريم خود خدا القا ميكند. تلنگُر ميزند. الهام ميكند.
5- آمادگي جسمي و روحي در برابر برنامههاي دشمن
از نظر آمادگي، («وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ» )(انفال/60) از نظر قواي مسلّح هرچه مي توانيد. («مَا اسْتَطَعْتُمْ» )يعني هرچه استطاعت داريد. خدا در قرآن از ما دو رقم تكليف خواسته است.دو رقم تكليف خواسته است. دو نوع تكليف؛ 1- حق كار را انجام بدهيد. مثلاً («حَقَّ تِلاوَتِه» )(بقره/121) تلاوت ميكني، حق تلاوت! تقوا داري، («حَقَّ تُقاتِه» )(آلعمران/102) حق تلاوت، حق تقوا، («وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» )(حج/78) يعني اگر كار ميكني، نمره 5/19 نه، بيست. حق تلاوت، حق تقوا، حق جهاد! ميگوييم: خوب ما كه نميتوانيم. پيغمبر هم گفت: «وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك» (بحار الانوار/ج68/ص23) حقش را نميتوانيم انجام دهيم. ميگويد: اگر حقش را نميتواني، لا اقل هرچه استطاعت داري. («فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم» )(تغابن/16) («مَا اسْتَطَعْتُم» )يعني هرچه استطاعت داري. («وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ»)، («فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّر» )(مزمل/20) هرچه ميتواني. يعني دو نوع تكليف است. يا حقش را انجام بده، يا اگر حقش را نميتواني لا اقل آنچه كه ميتواني. يعني كم نگذار. يا درجه يكِ يكِ يك! يا اگر نميتواني درجه يك انجام بدهي، لا اقل بگويي: ديگر بيش از اين نميتوانم. ديگر بيش از اين نميتوانم. دلها دست خداست.
مُتاركه، قرآن ميفرمايد: در جلساتي كه ميبينيد فتنه هست، ننشينيد. شما قمار نميكنيد. اما آنهايي كه قمار بازي ميكنند، شما نشستهايد نگاه ميكنيد، نشستن شما هم گناه است. آقا من كه قمار نكردم. سر سفرهاش بودي، شريك هستي. آقا من شراب نخوردم. ميدانم شراب نخوردي، سر سفره شراب بود يا نه؟ بايد بلند شوي بروي. عملاً ميگويد: («فَلا تَقْعُدُوا»)، («لا تَقْعُدُ» )يعني حق نداري بنشيني. آيهي قرآن است. («حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِه» )(نسا/140) اگر در جلسهاي حرفهايي ميزنند كه آن حرفها بيربط است. نشستن شما ممنوع است. بلند شو برو! جلسه را به هم بزن. نميتواني به هم بزني بلند شو برو. («فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ») يك جا ميگويد: («ذَرْهُمْ» )رهايشان كن. اينطور نيست كه من بايد تا آخر خط بروم. شما وقتي تلفن ميكني، چهار بار گوشي را برنميدارد، ديگر زنگ نميزني. ولشان كن. («ذَرْهُمْ» «أَعْرِضْ عَنْهُمْ») (مائده/42)
6- بايكوت كردن افراد و گروههاي معاند و متخاصم
ما آياتي براي بايكوت داريم. بايكوت يعني كنارش بگذار. در قرآن آيه براي بايكوت زياد داريم. در روايات داريم. در قرآن داريم («لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا» )(نور/4) شهادتشان را قبول نكن. اگر در دادگستري شهادت داد، ولشان كن. («ذَرْهُمْ»)، رهايشان كن. ولشان كن. («أَعْرِضْ عَنْهُمْ») از آنها اعراض كن. («لا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ»)، («أَعْرِضْ عَنْهُمْ»)، («لا تَقْبَلُوا») در روايات هم داريم. «لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِك» (بحار الانوار/ج33/ص602) اگر ميخواهي مشورت كني، اين افراد را در مشورت دخالت نده. با اينها مشورت نكن. «لَا تُدْخِلَنَّ» دخالت نده، «فِي مَشُورَتِك» در مشورت با اين و با آن آدم مشورت نكن. بعضي افراد را هم بايد كنار گذاشت. اين يكي از راههاي مبارزه با فتنهها است.
بستن راههاي نفوذي! يك كاري نكنيم كه آنها بتوانند، («لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» )(نساء/141) هر قرارداد بينالمللي هرجايي كه ميخواهيد امضاء كنيد. اين براي مسئولان مملكتي است. هر امضايي، هر سفري، هر نشستي، هر حركتي كه اين حركت باعث شود كه كفّار نفوذ پيدا كنند. دكمهي فشار پيدا كنند، آن حرام است. بگذار آيه را بنويسم. قرآن ميفرمايد: («لَنْ» )يعني هرگز، غير از («لا» )است. («لا» )يعني نه، («لَن» )يعني هرگز نه! («لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ» )خدا هرگز اجازه نميدهد. («لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ») خدا هرگز اجازه نميدهد، براي كفّار («لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ» )كه كفّار بر مؤمنين («سَبيلاً» )سَبيل يعني راه، هيچ راهي نبايد كفّار داشته باشند. ما نبايد طوري قرار داد ببنديم، كه آنها بتوانند، مثلاً يك مرتبه براي ما خاموشي ايجاد كنند. يك مرتبه گاز ما را ببندند. رودخانهي ما را ببندند. مرز ما را، دارو و درمان ما را، مواد اوليّهي كارخانههاي ما را، بايد تمام برنامههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، بايد طوري طراحي شود كه آنها يك مرتبه با يك قيچي ما را نيست نكنند. («لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» )
7- برنامهها و آرزوهاي دشمن براي جامعه اسلامي
بايد بفهميم دشمن براي ما چه ميخواهد. در قرآن چند تا («وَدُّوا») داريم. («وَد») همين كه ميگوييم: مَوَدَّت! («إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى») (شوري/23) مَوَدَّت يعني دوستي. يعني دوست دارند. دشمن براي ما چه ميخواهد؟ در قرآن چند تا («وَدُّوا») داريم. يعني دشمن اينها را ميخواهد. مواظب باش، تمكين نكني.
1- («وَدُّوا ما عَنِتُّم») (آلعمران/118) دوست دارد، («عَنَت») يعني دردسر! دوست دارد شما به مشقّت بيافتيد. نداشته باشيد. دارو نداشته باشيد. جاده نداشته باشيد. نميدانم وسايل… («وَدُّوا ما عَنِتُّم») دشمن را بشناسيد. («وَدُّوا لَوْ تُدْهِن») (قلم/9) («تُدهِن») دُهن دوست دارند مداهنه كنيد. يعني سازش كنيد. دوست دارند در فقر باشيد. («وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُون») (نساء/102) دوست دارند شما غافل باشيد. اين آيهي قرآن است. بيخود نميگويد: («هذا بَصائِر») (اعراف/203) قرآن به شما بصيرت ميدهد. مواظب باشيد دشمن براي چه ميخواهد. دشمن دوست دارد سختي، دوست دارد سازش، دوست دارد غافل باشيد. دوست دارند شما («يُضِلُّونَكُم») (آلعمران/69) اصلاً دوست دارند شما را منحرف كنند. ما اگر بفهميم دشمن چه ميخواهد، حواسمان را جمع ميكنيم.
دوست چه كسي است و دشمن چه كسي است؟ قرآن يك آيه دارد. ميگويد: دوست و دشمن اين است. اگر به شما خوشي رسيد، ناراحت شد دشمن است. ببين اگر شما داري ميروي، در برف سر خوردي. يا در گِل، پوست پرتقال، پوست خياري، پوست موزي، پوست هندوانهاي، زمين سُر… اگر سُر خوردي افتادي، آن كسي كه كَف زد، (با نشان دادن حركت) ميفهمي دشمنت است. يعني از افتادنت شاد ميشود. يا اگر رشد كردي، دارد خودش را ميخورد. اين پيداست دشمن است. قرآن ميگويد كه: («إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا» )اگر («إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَة» )اگر («إِنْ تُصِبْكُمْ»)، يعني اگر به شما اصابت كرد. اگر به شما («حَسَنَةٌ» )رسيد. اگر به شما خير رسيد، («تَسُؤْهُم» )(آلعمران/120) آنها ناراحت ميشوند. شما يك كشفي بكنيد، آنها ناراحت ميشوند. من در يكي از مسابقات بينالمللي قرآن بودم. در يكي از كشورها، ايران هم شركت كرده بود. آن داور آمد ايران را نفر دوم كرد. بعد پهلوي قاري ايراني آمد گفت: من را حلال كن. گفت: چرا؟ گفت: ايران در صوت نفر اول شد. اگر در حفظ هم نفر اول ميشد، آنوقت آنها ميگفتند: براي ما ننگ است. فشار به داور آوردند كه ايران اگر در صوت نفر اول شده، در حفظ نفر اول نشود. ما نميتوانيم تحمّل كنيم كه ايران نفر اول شود. ميگفت: من با فشار تو را نفر دوم كردم، ولي خودم فهميدم به تو ظلم كردم. تو مرا حلال كن. داور آمده بود از قاري ايراني عذرخواهي ميكرد. از آن به بعد ديگر هروقت ميگويند: ايران دوم است! من شك ميكنم. يعني از آن به بعد ديگر همهي مسابقات دوم را من نمرهي… چون ديگر شك دارم. از كجا مثلاً فشار نياوردند كه اين را نفر دوم كن. نميخواهند ما نفر اول باشيم. خوب انرژي هستهاي كار بچههاي ايران است. عصباني هستند. نميخواهند!
علامت دوست و دشمن اين است. («إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَة» )(آلعمران/120)چه قرآني داريم! چقدر زنده! اگر به شما حَسَنه، يعني خير و نيكي برسد، («تَسُؤْهُم» )ناراحت هستند. اگر به شما بد برسد، شادي ميكنند. شادي ميكنند. («َ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها» )اصلاً («فَرَح» )شادي ميكنند. و ميفرمايد: («وَ ما تُخْفي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ» )(آلعمران/118) اين ظاهرش است، لبخند ميزند، كف ميزند. آنچه در دلش است بيشتر از اينهاست. يعني سر تا پا وجودش بغض است. وجودش بغض است. قرآن ميگويد: اگر ديدي بغض دارند، غيظ دارند كوتاه نيا. به آنها بگو: («مُوتُوا بِغَيْظِكُم» )(آلعمران/119) اين آيهي قرآن است. از مرحوم دكتر بهشتي نقل شده است كه به آمريكا ميگويد از ما عصباني باش، و از اين عصبانيّت بمير، اين حرف دكتر بهشتي نيست. سخن قرآن است. قرآن ميگويد («مُوتُوا بِغَيْظِكُم» )از غيظ بميريد. نميگويد: («موتوا بِغَضَبِكُم» )بين غيظ و غضب فرق است. غضب يعني عصباني است. غيظ يعني سر ميرود. ديگر ميپوكد. ولذا («وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظ» )(آلعمران/134) نميگويد: («وَ الْكاظِمينَ الْغَضَب») غيظ يعني آنوقتي كه آدم سر برود، ميگويد: جلويش را بگير. سر نرو. خودت را نگه دار. لذا («غضب الله») داريم. «غاظ الله» نداريم. خدا غضب ميكند اما غيظ نميكند. چون ذات بيحد سر نميرود. وجود بينهايت سر نميرود. و لذا «غاظ الله» نداريم. («غضب الله» )داريم. («مُوتُوا بِغَيْظِكُم» )
ما دور تا دورمان فتنه است. حالا آدم ميفهمد چرا در دعاها ميگوييم: «أجرنا من النار يا مجير»، «أجرنا» يعني پناه ميبرم. يعني پيداست در فتنه هستي. «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب» اين «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَب» را من ميگفتم: چرا «خَلِّصنا»؟ «خَلِّص» خلاصم كن. براي كسي است كه گير كرده است. بايد بگوييم: خدايا مرا در جهنّم نبر. ميگويم: خدايا مرا از آتش نجات بده. ميگويد: در آتش هستي؟ بله! دور تا دور ما آتش است. كينهها، توطئهها، دروغها، برنامهريزيها، بودجهها، اينها همه براي ما آتش است. وسوسهها، نفسها، شيطانها، جهلها، بيخبريها، غفلتها، همه براي ما آتش است. («خَلِّصنا») اصلاً آتش قيامت نتيجهي همين خصلتها است.
دشمن هم يك نقشه ندارد. قرآن ميگويد: چند رقم… 1- («يَمْكُرُ بِك» )(انفال/30) («يَمكُرُ» )مَكر. يعني اول نقشه ميكشند. («لِيُثْبِتُوك» )(انفال/30) ميگويند: اول زندانش كنيد. بعد ميگويند: حالا اگر زندان نشد، («أَوْ يَقْتُلُوك» )(انفال/30) بكشيمش. 3- («يُخْرِجُوك» )همه آيهي قرآن است. ميگويد: اينها چند برنامهريزي دارند. مثل شيطان، شيطان اول ميآيد ميگويد كه: كافر شو. اگر انسان استدلال پيدا كرد، مسلمان شد. ميآيد در اسلامش شك ميكند. اگر در اسلامش نتوانست شك كند، نگذارد عمل خير انجام بدهد. اگر عمل خير انجام داد، ميآيد با عمل شر وسوسه ميكند خرابش كند. اگر خواست توبه كند، سعي ميكند توبهاش را به تأخير بياندازد. يعني اين طرحهاي شيطان مرحله به مرحله است. يعني از اول ميگويد: اصلاً نباش، بعد ميگويد: حالا اگر باشي، يك مقدار، همينطور اين… («يَمْكُرُ بِك») مكر، («لِيُثْبِتُوك») زندان! («يَقْتُلُوك») شهادت، كشتن. («يُخْرِجُوك» )خيلي خوب، ميگويند: وقت ما تمام شد. حرفهايم را جمع كنم.
چند جلسه دربارهي اين صحبت كرديم كه فتنه (صداي بلندگو) فتنه، شرك، كفر، شكنجه، بلاها، خطرها، توطئهها، اينها همه فتنه است. عوامل فتنه را مقداري كه در يادداشتهايم بود، پنجاه و چند مورد بود. در چند جلسه، چهار، پنج جلسه گفتم. و يكي محاصرهي اقتصادي بود. و راه مبارزه با فتنه هم پناه بردن به خدا و دستمان را در دست يك كسي كه سه شرط دارد. 1- ايمان در حد اعلاء. 2- غير از ايمان، علم در حد اعلاء. غير از اينها سوز در حد اعلاء. تقوا در حد اعلاء هوس نداشتن در حد اعلاء. پيدا كنيد. يك كسي را باسوادترين، با تقوا ترين، بيهوس ترين، دلسوز ترين، خودمان را به او بسپاريم. تا در مقابل موجها، اينترنتها، ماهوارهها، فسادها، مجلّهها، شايعهها، ما را بيمه كند. وگرنه اگر دست ما به جايي بند نباشد، ما را مثل پر كاه ميبرند. بايد محكم دستمان را به جايي بند كنيم وگرنه ما را ميبرند.
خدايا خودت دست ما را بگير. در دست اوليائت بگذار. خودت وقت خطر همهي ما را از همهي فتنهها حفظ بفرما. آنچه تا حالا فتنهها در ما اثر گذاشته، در فكر ما، اخلاق ما، عقيدهي ما، رفتار و گفتار و كردار ما، در برخوردها، موضعگيريها، كلمات، امضاها، قراردادها، سفرها، هر كجا كه يك فتنهاي ما را پيچانده و لغزشي از ما سر زده است، ما را ببخش و بيامرز. از اين به بعد ايمان كامل، بدن سالم، عقل قوي، بصيرت، وحدت، نورانيّت، تقوايي كه بتواند ما را در وقت گردابها حفظ كند به همهي ما مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 7 سوره منافقون،كدام برنامه دشمن را بیان میكند؟ 1) محاصره اقتصادی 2 ) جنگ روانی 3) برخورد نظامی 2- آیه 126 سوره بقره بر چه امری تأكید دارد؟ 1) رزق الهی مخصوص مؤمنان است. 2) رزق الهی اختصاصی به مؤمنان ندارد. 3) كافران ریزهخوار رزق مؤمناناند. 3- آیات اولیه سورهی فلق، پیامبر را مأمور به چه كاری میكند؟ 1) پناه بردن به خدا در فتنهها 2) پناه بردن به خدا از شرّ شیطان 3) استمداد از خدا در برابر دشمن 4- قرآن كریم، راه محفوظ ماندن از نقشههای دشمن را چه میداند؟ 1) صبر و پایداری 2) تقوا و پرهیزكاری 3) صبر و تقوا 5- قرآن كریم، برای دشمنان جامعه اسلامی چه ویژگی را بیان میكند؟ 1) اگر به شما خیری برسد، ناراحت میشوند. 2) اگر به شما بدی برسد، شاد میشوند. 3) هر دو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1607