نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1629
1- وظيفه ما در ترويج فرهنگ ديني 2- وظيفه والدين در دعوت فرزندان به نماز 3- حضور بزرگان علمي در صفوف نماز جماعت 4- احترام به جوانان در مساجد 5- همکاري فرهنگيان و دانشگاهيان با مساجد 6- رسيدگي به نيازهاي مالي محرومان در مساجد 7- توجه حوزه هاي علميه به آموزش روحانيون مساجد
موضوع: راه هاي دعوت به نماز(1) تاريخ پخش: 13/۰9/93
بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
به دليل تقاضاهاي صدها نفر، اگر نگويم هزار نفر که چگونه بچههايمان را، همسرمان را، پسرمان و دختر و بستگان و همسايهها را به نماز دعوت کنيم، فکر کردم راههاي دعوت به نماز را بگويم. کتابي در اين زمينه به نام «دعوت به نماز» نوشتم. چکيده کتاب را براي مردم ميگويم. اول اينکه خود ما معتقد به نماز باشيم. به نظر من مشکل اصلي اين است. من نميخواهم به کسي نقد کنم. يکي از مقصرين باز خود من هستم. هرکسي حساب کند چقدر براي نماز مايه گذاشته است. دولت چقدر مايه گذاشته است. وزرا، معاونين و مدير کلها و استاندارها، خود دولت سهم خودش را فکر کند، يک جلسه در سال بنشينند و بگويند: آقا هر وزارتخانهاي براي نماز چه کرده است؟ حرکتهايي کردند که من تشکر ميکنم ولي حق نماز را ادا کرديم يا نه.
1- وظيفه ما در ترويج فرهنگ ديني
يک نکته قرآني بگويم. در قرآن ميگويد: کاري که ميکنيد يا حقش را انجام دهيد يا اگر حقش را نميکنيد، هرچه در توان داريد. موضوع بحث: راههاي دعوت به نماز. چند حق در قرآن است. مثلاً ميگويد: (حَقَّ تُقاتِه) (آلعمران /102) يعني حق تقوا، (حَقَّ تِلاوَتِه) (بقره /121) حق تلاوت، (حَقَّ جِهادِه) (حج /78) حق جهاد، اينها آيه قرآن است. اگر کاري انجام ميدهيد، حقش را انجام دهيد. ممکن است بگوييد: ما که نميتوانيم حقش را به جا آوريم. پيغمبر گفت: «ما عرفناك حق معرفتك» (بحارالانوار/ج66/ص292) مثلاً حق شهدا بر گردن ما چقدر است؟ حق پدر و مادر، حق فرزند، حق همسر، حق همسايه، يا حقش را انجام دهيد، يا اگر نميتوانيد لا اقل تا توان داريد. (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم) (انفال /60) يعني اگر حقش را نميداني، هرچه استطاعت داري. هرچه توان داري. (فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُم) (تغابن /16) (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّر) (مزمل /20) هرچه ميتوانيد. چه کسي است که دستش را بلند کند، بگويد: من حق نماز، حق همسايه، حق شهدا، حق انقلاب، حق استاد، حق مربي، حق مادر و پدر، هيچکس جرأت نميکند بگويد: من حقش را انجام دادم. بازار آزاد است. برويم نرخ تعاوني. يعني ما تا توان داريم براي نماز کار کرديم. اگر اين است پس چرا در مسجد صبحها بسته است؟ پيداست شب بيدار هستيم مسجد ميرويم. صبح بايد از خواب بلند شويم، حال نداريم. بيش از اين توان نداريم. بنابراين حرف اول ما در اين جلسه اين است. ما نه حق مطلب را انجام داديم، يعني يک دانشجو آن مقداري که درس ميخواند، حق درس خواندن همين است. حوزهي ما طلبههايي که درس ميخوانند، حق درس خواندن همين است؟ بهتر از اين نميتوانند درس بخوانند؟ اين همه تعطيلي ميخواهيم چه کنيم؟ آيت الله العظمي مکارم چهل سال پيش چند طلبه بوديم دور ايشان جمع شديم، گفت: ميخواهيم از وقتهاي باطله تفسير بنويسيم. گفتيم: يعني چه؟ گفت: چهارشنبهها حوزه تعطيل است. چرا؟ پنجشنبهها چرا تعطيل است؟ جمعهها چرا تعطيل است؟ تابستان چرا تعطيل است؟ هروقت تعطيل است دور هم جمع شويم و يک آيه يک آيه بنويسيم. تفسير نمونه از آن درآمد. تفسير نمونه يک آيهاش در ايام تعطيلي نوشته نشده است. دانشجوها از تابستان… الآن چند سالي است به اسم اردوي جهادي در روستاها ميروند. البته ده، بيست روز است. ما خيلي بيش از اين زور داريم. من بارها اين مثل را زدم. اگر به من بگويند: چقدر ميدوي؟ ميگويم: هيچي! الآن نميتوانم. اما اگر يک گرگ دنبالم کند، سي کيلومتر ميدوم. هرچه توان داريم. تصميم بگيريم براي نماز يک کاري کنيم. امام جمعهها و روحانيون کشور جمع شوند، نماز صبح در مسجدها باز باشد. نميآيند، نيايند. يک نفر بيايد. دو نفر بيايد. قرآن ميگويد: يک نفر هم بود تو حرکت کن. (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى) (سبأ /46) ميگويد: دو نفري، دو نفري نشد، بک نفري. اين يک مسأله.
2- وظيفه والدين در دعوت فرزندان به نماز
مسأله ديگر اين است که در دعوت به نماز بايد بدانيم، اگر کسي دخترش، پسرش، هرکسي را به نماز دعوت کرد، معلوم ميشود اين بهترين آدم است. از کجا ميگويي؟ از قرآن، قرآن ميگويد: «ِوَ مَنْ أَحْسَن» چه کسي از اين بهتر است که (مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّه) (فصلت /33) اگر کسي، کسي را به کار خير دعوت کند، «مَن احسن» از اين بهتر نداريم. چطور در فوتبال و واليبال و کشتي و تيراندازي دوست داريم در دنيا اول باشيم. در مسائل معنوي هم بهتر باشيم. «مَن احسن» چه کسي از تو بهتر است؟ نميگويد: اگر گوش دادند، لازم نيست گوش بدهد. تو دعوت کن، (دَعا إِلَى اللَّه) (فصلت /33) ولو طرف بشنود و گوش ندهد. شما حي علي الصلاة بگو، اين حي علي الصلاة دعوت به خداست. کسي بيايد و نيايد، شما بهترين آدم هستي. آخر بعضي جاها لازم نيست در او اثر بگذارد. ما يک وزنه بلند ميکنيم قهرمان ميشويم. ولو اين قهرماني من در اين وزنه اثري ندارد. اين وزنه جماد است، آهن است و لازم نيست در او اثر کند. در من اثر ميکند. من اين وزنه را بلند کردم قهرمان شدم. ولو اين وزنه اصلاً متوجه نيست، جماد است. نميفهمد که چه کسي بلندش کرد و زمين گذاشت. (وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّه) (فصلت /33) مسألهي نماز مسائلي که دارد اين است که يکي از راههاي دعوت اين است که از عکسهاي معنادار استفاده کنيم. الآن در همه ادارهها عکس مقام معظم رهبري هست. آموزش و پرورش، راهنمايي و دبيرستان، دبستان، همهجا هست. ولي مقام معظم رهبري يک عکسي دارد براي بچههاي ده، دوازده ساله پيشنماز شده است. يک عکس با پسرهاي ده، دوازده ساله دارد. اين عکسي که ميخواهي بزني، آن را بزن. که وقتي بچه نگاهش به آقا ميخورد، ضمن اينکه آقا را ميبيند، آقا را با بچهها و نماز ببيند. آقا را با خدا و بچهها را با خدا ببيند. دکتر حسابي يک دانشمند درجه يک ايران است. خوب عکس ايشان را در حال نماز داشته باشيم. عکس امام خميني را در حال نماز داشته باشيم. دو تا سرم به دستش بود. بحول الله و سمع الله ميگفت. چند روز پيش در فرودگاه بودم، نشسته بودم که پرواز بپرد. ديدم يک خلبان پايين آمد و زير هواپيما نماز خواند. گفتم: اي کاش دوربين داشتم. عکس پزشک در اتاق جراحي، يعني ما بياييم حالا که عکسها چاپ ميشود، عکس معناداري باشد. عکسهاي ما معنادار باشد. از اين عکسها ميتوانيم استفاده کنيم. ورزشکارها، در حال نماز هم هستند. خلاصه ما بستر اين پوسترها و بنرها و از اين چيزها…
3- حضور بزرگان علمي در صفوف نماز جماعت
مسألهي دوم اظهار علاقهي بزرگان است. اگر شما بداني مهماني که ميآيد فلان غذا را دوست دارد، حتماً سعي ميکني همان غذا را برايش درست کني. بچههاي ما بدانند که استاد داشگاه و معلم و دبير شيمي و فيزيک همه به نماز علاقه دارند. اين هم خودش را به آنها تطبيق ميدهد. اظهار علاقه ميکند. در مسجد بايد از شاگرد اولها تجليل شود. اين ديگر اختيارش با روحاني منطقه و هيأت امناي مساجد و رئيس آموزش و پرورش است. به رئيس آموزش و پرورش بگويي: آقا، شما اين دبيرستان يا دبستاني که کنار مسجد هست، اسامي شاگرد اولهايش را به ما بده. شاگرد اولها را بگيرد، اينها را هم در مسجد دعوت کند احترام بگيرد. به مناسبت اينکه شاگرد اول شدند. يا اگر در منطقه اول شدند عکسشان را به پشت… اکثراً مکروه است. حتي عکس امام در مسجد مکروه است. عکس در مسجد نبايد باشد. اما بيرون از مسجد و در خيابان، يک تابلويي باشد، بعضي عکس شهدا را ميزنند، عکس شاگرد اولها را بزنند. اين شاگرد اول ميبيند عجب مردم مسجد به درس خواندن ما عنايت کردند. اين بچه مسجدي ميشود. علاقهمند به مسجد شود. يکي از کارهايي که به مسجد دعوت ميکند اين است که ما خيلي بچه خوش صدا داريم. حالا يک خطکشي گذاشتند و گفتند: اذان بايد اين باشد. من نميدانم خطکش مبناي فقهياش چيست. اتفاقاً مبنا داريم ضد اين مبنا است. بلال نميتوانست «اشهد ان لا اله الا الله» بگويد. ميگفت: «اسهد ان لا اله الا الله» گفتند: يا رسول الله بيان ايشان استاندارد نيست. فرمود: نباشد. اذانش را بگويد. ما اذان را در ده، بيست نفر منحصر کرديم. صدا و سيما ميگويد: از کجا به ما گفتند: اينها باشد. چه کسي گفته است؟ «إنّي تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي» (کافي/ج1/ص294) نه در «کتاب الله» گفتند و نه در «عترتي». حتماً بايد اين ده نفر اذان بگويند. راه بسته شده است. حالا ما تهران را کار نداريم. حريف تهران نميشويم. ولي در استانها و شهرها و مسجدها ميشود که تمام بچههاي مسجد بيايند يکبار اذان بگويند. اين حلقوم يک بچه سيزده ساله و بيست ساله با يک الله اکبر و فرياد باشد. اجازه بدهيم گردشي باشد. حتي حديث داريم قرآن را گردشي بخوانيد، در خانهها قرائت کنيد. قرآن را در مسجد نخوانيد. انتقاد ميکند، ميگويد: شما مثل کليميها نباشيد، که هرچه تورات ميخوانند در مسجد ميخوانند. نمازتان را در مسجد ميخوانيد، ولي جلساتتان دوري باشد. اين خودش توليد ميکند. من چند سالي را زمان شاه قبل از انقلاب براي جوانهاي کاشان کلاس داشتم. هر روزي خانه يک نفر بود. چون جلسهها ريزش دارد. يک جوان ده جلسه ميآيد، جلسه يازدهم نميآيد. جلسه بيست و پنجم نميآيد. ما با زور که نميتوانيم بگوييم بيايد. اما وقتي جلسه گردشي شد، جلسه خانه هر جواني ميافتاد، خودش هم شاگرديهايش را دعوت ميکرد و ميگفت: امروز جلسه قرائتي منزل ما است، شما هم بياييد. دو تا پسرعمو و دو تا پسرخاله و پسر دايي ميآورد و هميشه جلسات ما يک جمعيت خوبي داشت. ريزش داشت اما به مقدار ريزش، رويش هم داشت. توليد هم داشتيم. مشتري نو هم داشتيم. اين جلسهها اذان بايد گردشي باشد. يکي از مشکلات ما اين است که بلندگو را يک نفر ميگيرد انگار ارث پدرش است. حالا گاهي هم بد صدا هستند ولي به هيچکس نميدهد. اين ظلم است. اين کار بايد بشود.
4- احترام به جوانان در مساجد
مقالات خوش صدا اگر جوانها بنويسند در مسجد بين دو نماز بخوانند، پاي بچهها به مسجد باز ميشود. کلاسهاي جبراني، اينها راههاي دعوت است. بچههايي هستند در منطقه در درس عقب ميافتند و ضعيف هستند. دانشجوهاي آن منطقه در کمسجد بيايند يک کلاس براي رياضي و فيزيک و شيمي بگذارند. يعني اينهايي که در درس ضعيف هستند، در مسجد ضمن اينکه نماز ميخواند، يک ربع، نيم ساعت هم آن درس را نزد آن شخص بخواند. احساس کند مسجد برود هم نمازش را اول وقت ميخواند، هم ديگر آخر سال نمرههايش ضعيف نيست. همديگر را از نظر علمي کمک کنيم. تشويقات و امکانات خودمان را براي نماز بگذاريم. يکوقت آيت الله حائري امام جمعه سابق شيراز، ميگفت: ما بررسي کرديم در استهبانات شيراز بيشترين بچه مسجد ميرود. وارسي کردند ديدند دليلش اين است که مقدار زيادي درخت بادام و توت وقف بچههاي مسجد است. گونيهاي زيادي از مغز گردو و بادام ميآورند، در مسجد ميگذارند هر بچهاي که نماز ميخواند، يک مقدار مغز بادام ميخورد. موقوفات صرف اين باشد. پيرمردي خدمت امام رفت. گفت: من اموال زيادي دارم، پير شدم. ميخواهم اين را خرج شاگرد اولها بکنم. امام فرمود: به اوقاف بدهيد. اوقاف سالي يک مرتبه جشن ميگيرد، کساني که در علم درخشيدند، از همان موقوفات يک هديه به اينها ميدهد. وقف بچهها کنيم. وقف نماز بچهها کنيم. اينها راههايي است که هرکدام از اين راهها… شاگرد اولها از دست امام جماعت، از دست هيأت امنا يک هديه دريافت کنند. خدا رحمت کند عالمي به نام آقاي گوهري در قيطريه تهران بود. من زمان شاه مسجدهايي که منبر ميرفتم، مسجد ايشان خيلي شلوغ ميشد. پرسيديم دليل اين شلوغي چيست؟ گفتند: ايشان سالي چند خودنويس ميخرد و به آن مدرسهاي که نزديک مسجد است ميآيد، به هر شاگرد اولي يک خودنويس ميدهد. شاگرد اول ورزش يا فيزيک و شيمي، هرچه! شاگرد اولها با اين آقا رفيق هستند، مسجد ميروند، شاگرد اولها که رفتند، باقي بچهها هم ميروند. يعني با ده خودنويس مسجد پر از بچه ميشود. ما چه ميکنيم؟ ما منار کاشي ميکنيم. براي برفها و بارانها. چون روي منار که بلال نيست. منار بي مؤذن! بلد نيستيم چه کنيم. پول داريم. دين هم داريم. يک خرده عقل ما مشکل دارد. يعني تدبير نداريم. اخيراً يک آيه در قرآن پيدا کردم، ميگويد: اينها دين دارند، مشکل عقل دارند. آيه اين است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» تو ايمان داري، بايد اين رقمي باشي، (إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون) (آلعمران /118) اين «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون» را به «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»ها ميگويد. يعني بعضي دين هم دارند، اما افطاري که ميدهد به هم سنهاي خودش افطاري ميدهد. در حالي که اگر اين پول را به آقازاده بدهيم و بگوييم: امسال افطاري با تو. پولش با من، بچه مدرسهايها را يک شب افطاري دعوت کن. اگر بچه مدرسهايها بخاطر افطاري بيايند، بعد کم کم اينها مذهبي ميشوند. حديث داريم ميخواهي به فقير پول بدهي، خودت نده. به بچهات بده او به فقير بدهد. يعني چه؟ يعني اين انفاق به فقرا را به يک نسل ديگر هم منتقل کن. اينها ديگر تدبير مي&zwnj
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1629