نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1628
1- گسترش راههاي حلال، پيش از بستن راههاي حرام 2- نياز انسان به خنده و شادي 3- توجه همسران به نيازهاي يکديگر 4- ناقص الخلقهها، محصول ظلم يا جهل والدين 5- عدالت ميان فرزندان در محبت 6- پيشگيري از گسترش اختلافات خانوادگي 7- بزرگترين آيه قرآن براي جلوگيري از اختلافات در معاملات
موضوع: راههاي پيشگيري از جرم(۲)
تاريخ پخش: 04/02/93
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث ما دربارهي پيشگيري از جرم است. يك نگاهي به دين كه بكنيم، ميبينيم همه پيشگيري از جرم است. خود توحيد پيشگيري از طاغوت است. خود نبوت و امامت پيشگيري از اين است كه انسان سراغ افراد غير معصوم برود. نماز، خودش پيشگيري است. (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر) (عنكبوت/45) حدود 46 نخ حقوقي من در نماز پيدا كردم. يعني نماز در 46 مورد با حقوق مردم رابطه دارد. مثلاً نماز و حق كودك، نماز و حق همسر، نماز و حق والدين، نماز و حق همسايه، نماز و جامعه، نماز و حيوان، اگر سگي تشنه است، شما حق نداري وضو بگيري. بايد آب را به سگ بدهي و تيمم كني. سگ حق دارد. اگر يك حوضي است، آجرهايش غصبي است، وضو گرفتن در آن مشكل دارد. مكانش، زمانش، فضايش، عرض كردم 46 نخ حقوقي را البته من هم ملا و فقيه نيستم. همينطور سرانگشتي و رفتم دانشكدهي علوم حقوق، گفتم اگر ما خواسته باشيم، مردم خواسته باشند، يك نماز درست، انسان را يك آدم قانونمند ميكند. يك آدمي ميكند كه ديگر به حق هيچكس…
اگر پدر و مادر گفت: در خانه پيش من بنشين. مسجد نرو. دختر و پسر حق ندارد مسجد برود. اگر خانم شما در خانه ميترسد، خانهي شما بيرون شهر است، يا همسايهها نيستند، خلوت است به هر حال به يك دليلي اين خانم شما ميترسد. شما حق نداري مسجد بروي، در خانه نماز بخوان. پيامبر نمازش را طولاني كرد، گفتند: يا رسول الله طولانياش كردي؟ فرمود: اين كوچولوها روي كمرم رفتند بازي كنند، ميخواستم بازي بچهها بهم نخورد. خود (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر) خوب!
1- گسترش راههاي حلال، پيش از بستن راههاي حرام
استفاده از حلال! اگر خواستيم جلوي جرم را بگيريم، بايد راههاي حلال را باز بگذاريم. راههاي حلال را بايد باز بگذاريم. از قرآن بگويم. خدا ميخواهد به آدم بگويد، به حضرت آدم! بگويد: گندم نخور! اول يك راه حلالي را باز ميكند، ميگويد: «وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» (بقره/35) آدم و حوا! (كلا)بخوريد! (مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما) هر چه ميخواهيد بخوريد، بعد ميگويد: اين يكي را نخوريد. يعني يك راه حلالي را باز ميكند، ميگويد: اين خوردنيها اينها هست، بخور! ولي آن يكي را نخور! وقتي حضرت لوط ميخواست به مردم بگويد: مرتكب جرم نشويد، لواط نكنيد، گفت: دختر دارم، بياييد عقد بكنم به شما ميدهم. دخترهايم را عقد ميكنم و به شما ميدهم، لواط نكنيد. آيه اش اين است: (هؤُلاءِ بَناتي) اينها دخترهاي من هستند، (هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ) (هود/78) بابا ازدواج پاكتر است. پاك است. (وَ لا تُخْزُونِ في ضَيْفي) اينها مهمانان من هستند. كار به مهمانان من نداشته باشيد. يعني وقتي ميخواهد جلوي لواط را بگيرد، راه ازدواج را پيش ميكشد.
2- نياز انسان به خنده و شادي
ما يك خندهي حلالي بايد به مردم بدهيم، كه مردم وقتي ميخواهند بخندند، گرفتار جرم نشوند، طرف خسته شده است، ميخواهد بخندد، خسته شده است ميخواهد بخندد! خود پيغمبر يك بار خيلي خسته بود، گفت: فلاني كجاست كه بيايد و من را بخنداند؟ يك روز يك عربي آمد، به پيغمبر گفت: اين خرماها هديه! پيغمبر هم گفت: دست شما درد نكند، خوشحال شد و خرما را خورد، وقتي خورد گفت: پولش را بده ببينم! اول گفت: هديه! وقتي خورد گفت: پولش را بده! حضرت خندهاش گرفت. اين خاطره بود، يك بار كه پيغمبر خسته شده بود، گفت آن عرب پيدا شود و باز ما را بخنداند. يكي از مراجع بزرگوار، آخر عمرشان يك گرفتگي پيدا كردند كه پزشك گفت: يك كسي بايد بيايد و ايشان را بخنداند، خنده درمان است. نه فرح! آخر بعضيها كارشان دلقك بازي است. اصلاً نگاهش كه ميكني دلقك است. ما خليفهي خدا هستيم، دلقك نيستيم. من خودم دو سه بار، در بحثهايم به طور طبيعي ميخندانم. دو سه بار به طور طبيعي ميخندانم. ولي من را ميبينند نميگويند: آقاي قرائتي جك گو! ميگويند: آقاي قرائتي معلم درسهايي از قرآن! يعني لقب من اسلامي و قرآني است، منتهي در بحثهايم يكي دو مرتبه هم ميخندانم. مردم خندهي حلال ميخواهند. ازدواج آسان ميخواهند.
به جوان ميگوييم: مطالعه كن! ميگويد: آقا شما شكمتان سير است، شما ميداني كتاب چند است؟ ميداني كتاب چند است؟ بايد انتشارات ما، ارشاد ما، مسئولين چاپ و نشر ما دو رقم كتاب چاپ كنند، يك كتاب گران براي هر كسي كه پول دارد، يك كتاب ارزان براي هر كسي كه پول ندارد. يعني نبايد كسي كه پول ندارد، محروم شود. دو رقم ميشود يك كتاب را جاپ كرد، يك كتاب را چاپ كرد يك قيمت، يك كتاب را چاپ كرد ده برابر آن قيمت!
مثل پذيرايي، هم ميشود با يك آش سادهاي، آدم دور هم جمع بشود و آش بخورد و صفا كند و بگويد و بخندد، مثل اينكه مادران ما همين كار را ميكردند. بچه بودم، مادر ما يك ديگ آش ميپخت، همهي همسايهها دور هم جمع ميشدند، با همان آش بهترين… حالا نوههاي ما ميخواهند مهماني كنند، يك پروژه است. اصلاً وقتي ميخواهند مهماني كنند، انگار ميخواهد يك حادثهاي رخ بدهد. مهماني ساده، مهماني اشرافي! جلوي اشرافي را هم نميشود گرفت. يك كسي دارد خوب خرج كند. قرآن ميگويد: (عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ)(بقره/236) از خانمت خواستي جدا شوي، اگر پول داري، يك پول خوب بده به خانم! پول نداري يك پول كمي بده! بالاخره يك عمري با هم زندگي كردهايد، حالا به هر دليلي از هم جدا ميشويد، «مَتِّعُوهُنَّ بِإِحْسانٍ او أَوْ سَرِّحُوهُن بِإِحْسانٍ» {(فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ)(بقره/231)} جدا ميشويد، روي كينه و فحش نبايد باشد. روي محبت باشد. يك خورده بايد زندگي را آسانش كنيم. اشكالي نداشته باشد كه آدم اينطوري باشد.
«اللَّهُمَّ أَغْنِنِي بِحَلَالِكَ عَنْ حَرَامِكَ» (بحارالأنوار/ج92/ص301) بچه، بچه ميخواهد. اگر همبازي دارد، كه با همبازياش بچه دارد. حالا اگر يك بچه ميخواهد بازي كند، همبازي ندارد، خوب احساس كمبود ميكند. پيغمبر و اسلام دستور داده است كه پدرها و مادرها برايش بچه بشوند. «من كان له صبي فليستصب» (نهجالبلاغه/ج16/ص62) يعني خودت را بچه كن. بچه ميخواهد صداي بزغاله كني، صداي بزغاله كن. ميخواهد چهار دست و پا راه بروي، بيايد كول تو، بيايد روي كولت. بچه نياز دارد. نيازش به طور طبيعي است.
3- توجه همسران به نيازهاي يکديگر
آرايش زن و شوهر، حديث داريم مردها طوري نكنيد كه وقتي زن شما از كنار مردي رفت، كه بوي عطر خوبي داشت، زن بگويد خوش به حال زنها! چه شوهرهايي دارند؟ ما شوهرمان ميآيد دستهايش بوي پي ميدهد. لبش بوي سيگار ميدهد. حديث داريم اگر مردي به خودش نرسد، زنش فاسد شد، مقصر مرد است. يعني آرايش مرد پيشگيري از اين است كه زن فاسد شود. آرايش زن هم، بعضي از زنها بدترين لباس را براي شوهرشان ميپوشند، هروقت ميرود مهماني و عروسي، لباس خوب ميپوشد. يك مردي در كوچه داشت ميدويد، گفتند: چرا ميدوي؟ گفت: خانم من از مهماني ميآيد. الآن لباسهايش را ميكند. لباسهاي كهنه ميپوشد. تا لباسهايش را در نياورده است، من هم يك نگاهي به لباسهايش كنم. (خنده حضار) ميدويد ميگفت: هروقت از مهماني ميآيد از آن لباسهايش آشغالياش ميپوشد.
اگر مرد براي زن خودش را آرايش كند، و زن خودش را براي مرد آرايش كند، اينها جوگيري از فحشا است. جلوگيري از جرم است.
4- ناقص الخلقهها، محصول ظلم يا جهل والدين
پيشگيري از معلوليت ها، بعضي از بچههايي كه ناقصالخلقه هستند، به خاطر اينكه پدرش مست بوده، شكم پر بوده، در حمام بوده، در يك شرايطي بوده كه نبايد آميزش جنسي كرد. حالا اينها را در تلويزيون نميشود گفت. ولي دامادها و عروسها، دورهاش را ببينند. در چه شرايطي بچه زال ميشود، بچه نابينا ميشود؟ بچه كودن ميشود؟ با چه غذايي؟ در چه شرايطي؟ در چه مكاني؟ اين سفارشها را بايد انجام بدهيم. حالا شما ميگويي، حالا پدرش يك غلطي كرد، مادرش يك غلطي كرد، بچه چرا بايد تا آخر عمرش خلاف شود؟ من اين را يكوقت مثل زدم، اينجا هم براي شما بگويم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
ببينيد اگر شما يك تنوري را داغ كرديد، آتشي هم روشن شد، تنور داغ شد. يه چانه خمير به نانوا داديد. يك چانه خمير تلخ داديد. يك چانه خمير شور داديد. يك چانه خمير شيرين داديد، نانوا چه ميكند؟ خمير تلخ را ميگيرد شروع ميكند به تنور ميگذارد، وقتي زد قهراً نان تلخ ميگيرد. خمير شور هم نان شور، خمير شيرين هم نان شيرين. هر خميري بدهي همان نان را ميگيري، تمام شد و رفت. نطفهي مست بچهي چپه! (خنده حضار)
فقط شما يك سؤال ميكني من هم جوابت را ميدهم. ميگويي: بچه چه گناهي دارد؟ پدر و مادر خلاف كردند، بچه چرا بايد بازخواست شود؟ من هم ميگويم: بچه گناهي ندارد، خدا چه گناهي دارد؟ تو ميخواهي خمير شور بدهي، نان شيرين بگيري؟ اينجا دو تا بيگناه داريم، يكي بچه، يكي خدا. مقصر پدر و مادر هستند. بگو: حالا آن تقصيري كرده او بايد ظلم را… تمام گناهان همينطور است. من در سر شما سنگ ميزنم، مقصر من هستم ولي خوب سر شما ميشكند. همهي ظلمها مقصر كس ديگر است. ظالم كس ديگر، مظلوم كس ديگر. سؤال: خدا نميتواند اين خمير شور را شيرين كند؟ چرا خدا ميتواند. نميشود شما تخم هندوانه بكاري و خربزه برداري. خوب پس اگر اينطور است بنده سنگ در سر شما ميزنم. تا سنگ زدم، بگويم: خدا نميتوانست اين سنگ را نزديك پيشاني شما پنبه كند؟ (خنده حضار) نميشود اين استخوان شما چدن شود؟ چرا. ولي بنا نيست كه من سنگ بزنم، خدا هر لحظه همهي هستي را بر هم بريزد. نگاه كند كي غلط ميكند، خواهي… مثل دعاي آن پسر ميشود، يك پسري در جغرافي نوشته بود كه مثلاً كوه هيماليا نيشابور است. اقيانوس اطلس مراغه است. آمد و رفت در اتاق گفت: خدايا، كوه هيماليا را نيشابور بگذار. اقيانوس اطلس را مراغه بگذار. مادرش گفت: چه ميگويي؟ گفت: آخر من غلط كردم، حالا به خدا ميگويم بيا درستش كن. (خنده حضار)
بنا نيست كه ما غلط كنيم و خدا درستش كند. يك سري از معلوليتها بر اثر مراعات نكردن يك سري رواياتها است. شما خبر داريد، ميدانيد ما چند هزار روايت براي غذا داريم؟ هيچ ميدانيد اسم عدس در روايت آمده است. اسم لوبيا آمده است؟ اسم نخود آمده است؟ اسم كرفس آمده است؟ اسم كاهو امده است. اسم تره آمده است. اسم ترب آمده است. اسم نمك آمده است. اسم گوشت آمده است. اسم پرنده آمده است. اسم گوسفند آمده است. اسم شير آمده است. خيلي از چيزهايي كه ميخوريم اسمهايش است. بايد مراعات كرد، اطعمه و اشربه، منتهي از كارهايي كه در جمهوري اسلامي نشده است، يكي هم اين است. خيلي كار زمين مانده است.
يكي از كارهايي كه اي كاش ميشد، حالا هم دير نشده است. دير شده ولي خوب از حالا شروع كنيم. يك كسي ميگفت: من پسرم نابغه است. گفت: چيه؟ گفت: هجده ساله است، تازه به پدرش ميگويد: مامان. (خنده حضار) حالا يكجايي هم ما خوابمان برده است. حالا كه بيدار شديم، بسم الله! ما رواياتي كه مربوط به غذا خوردن است، اينها را، بعضي از روايتها ضعيف است، كنار بگذاريم. آن روايتهايي كه سندش معتبر است، همه را به دانشكدهي علوم بدهيم، غذاشناسي، راز اين را كشف كنند. اينها راز دارد. اگر هفت بار كلمهي زيتون در قرآن آمده است، يكبار كلمهي انجيل، اين رازي دارد. در قرآن ندارد، آب يخ بخور، آب سرد بخور. ميگويد:آب يخ را به بدنت بريز. (مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ) (ص/42) پيداست آب سرد با بدن. چرا حديث داريم لباس پنبهاي بهتر از پشم است. ما الآن افتخار ميكنيم پشم است! نخير بگو: پنبه است. حديث داريم برتري نان جو بر نان گندم، مثل برتري اهلبيت است بر باقي مردم. چقدر ما با امام صادق فرق داريم؟ همان مقداري كه امام صادق بر باقي مردم ترجيح دارد، نان جو هم بر گندم ترجيح دارد. ارزش نان جو!
آقا كسي نميخورد، من چه كار به كسي دارم؟ ما اسلاممان را ميگوييم. يك سري روايات هست اينها بايد بررسي شود. مثلاً در اسلام داريم در خانهسازي، در هر خانهاي يك سبزي باشد. يك باغچهي كوچك، ما باغچه را از خانه حذف كرديم برج ساختيم، بعد ميبينيم مردم دارند در اينها خفه ميشوند، ميگوييم: خوب دو كيلومتر عقبتر يك پارك بساز. مقايسه كنيد استفاده از باغچهي خانه و پارك دو كيلومتري. يا ده كيلومتري! من اين را در يك جايي نوشتم. حدود بيست امتياز باغچه دارد كه پارك ندارد. 20 امتياز! البته 20 موردش گير من آمده است. اين مهم است.
برگرديم ببينيم اسلام براي پيشگيري چه گفته است. يكي از پيشگيريها براي افراد معلول سفارشاتي است كه هنگام آميزش است.
5- عدالت ميان فرزندان در محبت
يكي از پيشگيريها محبت مساوي است. بچهها به هم حسود هستند. چرا؟ براي اينكه پدر و مادرها يكي را ميبوسد، يكي را نميبوسد. به يكي محبت ميكند و به يكي نميكند. اين بچه عقدهاي ميشود. بچههاي يوسف گفتند: يوسف پيش پدرمان محبوبتر از ما است. حالا كه محبوبتر است بايد اين يوسف را سر به نيست كنيم. در چاه بياندازيم. آنوقت ديگر پدر ما يوسف را نبيند، وقتي يوسف نبود تمام حواسش جمع ما ميشود. (يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبيكُمْ) (يوسف/9)(يَخْلُ) يعني خالي ميشود. (وَجْهُ) صورت پدر ما خالي ميشود. يعني ديگر ما جاي يوسف را پر ميكنيم.
پدر و مادر بايد بچهها را يكطور قرار بده. اگر براي دختر دوم جهازيه ميخريم، به دختر اول بگوييم: آقا هرچه براي تو ميخريم، براي اين هم ميخريم. يعني طوري باشد كه دختر در خانه احساس نكند بابا به او داد و به ما نداد.پيشگيري از حسادت خواهر و برادر با عدالت… پدر و مادر اگر عادل باشند، حتي حديث داريم كه اگر در وصيت كسي وصيتاش عادلانه نباشد، مثلاً بگويد: به او اينقدر بدهيد، به او اينقدر بدهيد. اين از گناهان كبيره است. پدر و مادر بايد عادل باشد.
يك زني داشت ميرفت. دو تا بچه بغلش بود. يعني اين طرف و آن طرفش دو تا بچه بود. سه تا خرما داشت. يك خرما به او داد، يك خرما به او داد، آن خرماي سوم را به دقت نصف كرد كه عدالت شود. نسفش را به اين داد، نصفش را به او داد. حضرت امير صحنه را كه ديد، فرمود: خانم تو به خاطر اين روح عدالتي كه داري، اهل بهشت هستي. كه حتي يك خرما را با دقت نصف كردي. چه كنيم بچههاي ما حسود نشوند؟ به آنها محبت كنيم. با آنها مشورت كنيم.
پيشگيري از حرف مفت، مسؤولين مملكتي به قول امروزيها ميگويند: پاسخگو، هركسي بيايد ميگويد: آقا ما اين كار را كرديم. اين كار را كرديم، اين موفقيت را داشتيم و اينجاد هم شكست خورديم. مردم به دولت خوشبين ميشوند. ميگويند: ببين اين آمد عذرخواهي كرد. وقتي از مردم عذرخواهي نميكني، بدتر ميشود.
يك كسي منبر بود. اسم يك كسي را برد. مرحوم شده بود. آدمي كه مرحوم شده بايد گفت: «قدس سرّه». يعني خدا او را رحمت كند. ايشان گفت: فلاني خدا عمرش را زياد كند. به جاي اينكه بگويد خدا رحمش كند، گفت: خدا عمرش را زياد كند، بعد ديد اشتباه كرده است. گفت: نخير ايشان نمرده است. كسي كه يك چنين كتابخانهاي داشته باشد، نمرده است. عمرش را زياد كند. كسي كه مسجد مي سازد نمرده است، بابا هرچه بيشتر گفت، بدتر شد. از اول بگو آقا اشتباه كردم. آمدم بگويم: «قدس سرهّ» گفتم: خدا عمرت را زياد كند. اگر يكوقت يك كسي اشتباه كرد، راحت بگويد: اشتباه كردم. طوري نيست. عذرخواهي كند. جلوي خيلي از حرفها گرفته ميشود.
6- پيشگيري از گسترش اختلافات خانوادگي
مسألهي ديگر راجع به اختلافات، مسألهي اختلافات هم مسألهي مهمي است. قرآن ميگويد: همين كه خوف داريد كه زن و شوهر با هم درگير شوند و (وَ إِنْ خِفْتُمْ) نميگويد: «و ان وقع» اين را پيشگيري ميگويند. اگر نگران هستيد، (وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما)فوري بلند شويد قيام كنيد، (فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها) (نساء/35) زن و شوهر يك گفتگوهايي دارند كه آدم نگران اين گفتگوها به شقاق برسد. يعني دو تكه شوند. ميگويد: فوري پيشگيري كنيد، قبل از اينكه به دادگاه برسد. يك شاهد از فاميل مرد، يك شاهد از فاميل زن بيايند بنشينند كدخدا منشي حل كنند. آنوقت فايدهاش چيه؟ دادگاه خانوادگي، كدخدا منشي، 1- سرعت درونش است. دولت وقتي دادگاه خانواده ميرود، ميبيني بايد چند ماه بدوي. دقت دارد. چون فاميل، فاميل را ميشناسند. قاضي كه حالات دختر و پسر را نميداند. عروس و داماد، زن و شوهر را نميداند. سرعت دارد، دقت دارد. هزينه ندارد. الآن تلفن ميكنيم شب ميآيند، فردا ميآيند. سرعت دارد. دقت دارد. خرج دارد.
آبروريزي نيست، كسي نميفهمد. وقتي زن و شوهر با هم دعوايشان است ميروند دادگاه، قاضي و منشي و تلفنچي و همه ميفهمند. سرعت، دقت، بدون آبروريزي، بدون خرجي. تازه با سوز است. غذايي كه رستوران بپزد، كه سوز نيست. او ميپزد كه جيبت را بگيرد. نوكر جيب تو است. ولي غذايي كه مادر براي بچه ميپزد، خيلي مهم است. روي سوز است.
من يك روز به آيت الله العظمي گلپايگاني، خدا رحمتش كند. گفتم: تمام طلبههاي مدرسهي شما بعد از انقلاب مفيد بودند. آخوند بيفايده در مدرسهي شما نبود. فلاني، فلاني، فلاني اسم بردم. گفتم: همهي اينها طلبهي مدرسهي شما هستند. به ايشان كه اينها را گفتم، مثلاً آقاي همين رئيس جمهورمان، آقاي دكتر روحاني، امام جمعهي اصفهان. آقاي اختري، آقاي ري شهري، آقاي محمدي گلپايگاني، آقاي دري نجف آبادي، گفتم: سي، چهل طلبه در اين مدرسه بودند، همه اينها بعد از انقلاب مفيد بودند، بعضيهايشان هم امام جمعه شدند، نويسنده شدند. بعضيهايشان مجتهد شدند. ايشان ميدانيد چه گفت؟ خدا رحمتش كند. گفت: وقتي من كمك به طلبه ميكنم، عين مادري كه به بچهاش شير ميدهد. روي عشق اين كار را ميكنم. عشق خيلي مهم است.
يك كنگرهي بينالمللي پزشكي بود، از جاي ديگر هم آمده بودند، بنده هم دعوت كردند، براي اينكه طب را از نظر قرآن و روايت، آياتش را بخوانم. ما نشسته بوديم كه نوبت ما شود. يك پزشكي داشت مقاله ميخواند، گفت: يك پژوهش و تحقيقي كردند اگر يكي غذا ميخورد، با عشق غذا بخورد، با اشتها نگاهش كني، شما هم گرسنهات ميشود. اما اگر كسي اشتها ندارد، فيلم بازي ميكند غذا ميخورد، شما نگاهش ميكني، گرسنهات نميشود. يعني اشتهاي دروني اثر ميگذارد.
آن خانوادهاي كه با هم قهر هستند، از فاميل ميآيند، آن فاميل دلشان به حال اين عروس و داماد ميسوزد. اين سوز دروني كار خودش را ميكند. ولي زن و شوهر از يك شهر، قاضي از يك شهر ديگر. اين سوز ندارد. چون سوز ندارد، اثر هم ندارد.
براي پيشگيري از اختلافات خانوادگي، كدخدا منشي قصه را حل كنيد. براي پيشگيري از يك سري از گناهان را بايد از جلو گرفت. يعني مثلاً خلوت با اجنبيه. وقتي خلوت با اجنبيه هست، قرآن راجع به شيطان ميگويد: گام به گام جلو ميآيد. اول نگاهش ميكنيم، بعد شوخي ميكني، دست ميدهي، بعد همينطور يك ذره يك ذره، تا شما را به جايي ببرد كه خودش ميخواهد. و لذا گفته: (خُطُوات)، (خطوه) يعني گام. (خُطُواتِ الشَّيْطان) (بقره/168) يعني شيطان گام به گام، ساعت اول نميگويد: از خواب بلند شدي، برو هروئيني شو. اول ميگويد: حالا يك سيگار طوري نيست. بعد ميگويد: يك بست هم طوري نيست. آدم با يك بست معتاد نميشود. يك ذره يك ذره، گام به گام! خلوت با اجنبيه گير دارد. زن نامحرم است، نميتواني در خانه نماز بخواني. در بسته باشد، نميشود. بايد در باز باشد. پيشگيري است.
7- بزرگترين آيه قرآن براي جلوگيري از اختلافات در معاملات
در معاملهي اقتصادي، بزرگترين آيهي قرآن آيهي اين تنظيم اسناد تجاري است. يك صلواتي بفرستيد من پيدا كنم. (صلوات حضار)
در قرآن هيچ آيهاي از اين بزرگتر نيست. آيه از اينجا شروع ميشود، تا اينجا! هيچ جاي قرآن آيهاي نداريم كه يك صفحه باشد. بزرگترين آيات قرآن براي پيشگيري از اختلاف در معاملات است. آخرش ميگويد: (أَدْنى)، (اقسط)، (اقوم)، اينكه گفتم اين را بنويسيد، اين را شاهد بگيريد، اين كار را بكنيد، حالا بد نيست برايتان بخوانم. بسم الله الرحمن الرحيم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» اي مؤمنين، (إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ) اگر شما بدهكار هستيد. (ِبدَيْنٍ) يعني ولو دين كوچك، حتي اگر يك قاشق چايخوري بدهكار هستي، (إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى) زمانش بايد معين باشد. دو ماه، سه ماهه، سي روزه، ده روزه، زمان دقيق، دين هم ريز باشد، ميگويد: (فَاكْتُبُوهُ) با امر گفته بنويسيد.خوب حالا من كه سواد ندارم. در مكه نازل شده است. در صدر اسلام باسواد نبود. ميگويد: ببين برويد يك باسواد پيدا كنيد. (وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ) يك كاتب پيدا كنيد، او بنويسد. كاتب هم عادل باشد.(بِالْعَدْلِ)حالا به كاتب ميگوييم بيا، ناز ميكند. ميگوييم: چرا ناز ميكني؟ ميگويد: كاتب حق ندارد ناز كند. (وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ) كاتب حق ندارد ناز كند. (كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ) به شكرانهي اينكه خدا سوادت داده، حالا بنويس. (فَلْيَكْتُبْ) خوب حالا كاتب ميخواهد بنويسد. من كاتب هستم ميخواهم بنويسم. چه بنويسم؟ طلبكار ميگويد: بنويس، ده ميليون! بستانكار ميگويد: نخير، ببخشيد. بدهكار ميگويد: نه ميليون، بستانكار ميگويد: ده ميليون. چون آن كسي كه بستانكار است، ميخواهد بيشتر بگيرد. ميگويد: نه ميليون يا ده ميليون؟ ميگويد: (وَ لْيُمْلِلِ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ) هرچه بدهكار ميگويد بايد نوشت. چون بستانكار كه ميخواهد بگيرد. ببينيد بدهكار چقدر قبول دارد؟ (عَلَيْهِ الْحَقُّ) آن كسي كه حق عليهاش است، يعني بدهكار است. منتهي خوب پس حالا كه خدا به من بدهكار گفته هرچه تو بگويي مينويسم. پس من هم… ميگويد: نه حق سوء استفاده نداري. (وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ) تقوا داشته باش. گفتيم در ديزي باز است، حياي گربه كجاست؟ گفتيم هرچه بدهكار ميگويد تو بنويس. ولي تو هم سوء استفاده نكن. (وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ). (وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً) كمش نگذاري. هرچه حق است. حالا اگر (فَإِنْ كانَ الَّذي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفيهاً) اگر آن بدهكار خل بود، يا ضعيف بود، (أَوْ ضَعيفاً أَوْ لا يَسْتَطيعُ أَنْ يُمِلَّ)نميتوانست حرف بزند، لال بود، (هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ)وليش بگويد. بگويد: آقا بنويسيد كه ايشان نه ميليون بدهكار است. منتهي باز (وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ) عدالت. خوب حالا نوشتيم، بس است. ميگويد: نه! (وَ اسْتَشْهِدُوا شَهيدَيْنِ) دو تا شاهد هم از مردها بگيريد. حالا اگر دو تا مرد نبود يك مرد و دو زن. اين دو زن معنايش اين نيست كه زن نصف مرد است. چون زن عاطفي است، و در اين كارها حساس است. يكجا زن تيزهوشترين آدمها است. مثلاً يك زن برود يك جايي پنجاه نفر عروسي باشند، پنجاه رقم پيراهن پوشيدند. پنجاه تا را ميآيد نقل ميكند. دختر فلاني رنگ لباسش اين بود. پسر فلاني اين بود. ولي حالا مثلاً بگو چك فلاني… ميگويد: چك و سفته برو دنبال كارت! هركسي روي يك چيزي حساس است. من خودم آيه و حديث، نكته باشد به آسمان ميپرم. اما طبع شعرم نميگيرد. يعني چند تا طاقچه كتاب شعر دارم. هي ميخوانم روح من تحويل نميگيرد. هركسي يك گرايشي دارد.
مرد در مسائل اقتصادي گرايشاش قوي است. زن قوي نيست. در عوض زن يك جاهاي ديگر قوي است، مرد قوي نيست. در آخر ميگويد: حالا اگر به شاهد گفتيم: بيا شهادت بده، ميگويد: او هم ناز نكند. كاتب ناز نكند كه بنويسد، شاهد هم ناز نكند هي گواهي بدهد. بعد ميآيد ميگويد: حالا اگر يك قاشق چايخوري بود يا اگر يك ماشين كشيتي آهن، ميگويد: قاشق چايخوري و كشتي آهن يكسان است. چون بدهكار است بايد بنويسي. (وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغيراً أَوْ كَبيراً) صغير قاشق چايخوري باشد. يا كبير، كشتي آهن باشد. مال مردم بايد قشنگ سند باشد بنويسيد.
خوب چرا اينقدر دقت كرديم؟ بنويسيد. سواد نداريد، كاتب بگيريد. كاتب ناز نكند. كاتب چيزي را بنويسد كه بدهكار ميگويد. بدهكار تقوا داشته باشد. كمش نگذارد. اگر بدهكار لال است يا خل است، ولي او، ولي او عادل باشد. ولي او حق بگويد. شاهد هم بگيريد. شاهد هم ناز نكند. خوب اين همه دستور براي چه است؟ ميگويد: اين دستورها به خاطر اين است كه(ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى)(بقره/282) به خاطر محكمكاري است. براي اينكه بعد اختلاف نشود.
اگر اين زن و شوهرها يك خرده همديگر را تحمل كنند، نصف اين پروندههاي دادگستري حل ميشود. آقا اين حالا يك فحش داد. قورتش بده! نه! حالا كه گفت: فلاني، بگويم: من نفهم هستم؟ بابات نفهم است. ننهات نفهم است. جد و آبادت نفهم است. همه كس و كارت نفهم است. او بلند ميشود لگد ميزند، او هم بلند ميشود شيشه ميشکند. ميگوييم بابا يك مرتبه گفت: نفهم، قورتش بده! از پيغمبر ياد بگيريد. به پيغمبر گفتند: خل هستي. (إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَة)(اعراف/66) تو سفيه هستي. فرمود: (لَيْسَ بىِ سَفَاهَةٌ) (اعراف/67) نه من خل نيستم. به پيغمبر گفتند: (إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ) (اعراف/60) تو منحرف هستي. فرمود: (لَيْسَ بىِ ضَلَالَة) (اعراف/61) نه من منحرف نيستم. يك خرده تحمل كنيم. آخر به خاطر يك خرده تحمل نكردن، حالا كه چنين شد پس… كشتي ميگيريم. انوقت قوهي قضاييه بايد چه پولي خرج كند. پليس، نيروي انتظامي، زندان، دادگاه، پرونده، آنوقت پول اين را بايد دولت بدهد، دولت هم ماليات ميگيرد. دودش در چشم خودمان ميرود.
براي پيشگيري از اختلافات اسناد تجاري را با دقت تنظيم كنيم. براي پيشگيري از اختلافات از فاميل زود بيايند قصه را حل كنند به دادگاه خانواده كشيده نشود. براي پيشگيري از غذاي حرام، غذاي حلال بدهيم. براي پيشگيري از جرم بايد لقمهها حلال باشد. لقمهي حرام انسان را مجرم ميكند. بالاترين جرم كشتن امام حسين است. روز عاشورا فرمود: شما كه جمع شديد مرا بكشيد، چون لقمهي حرام در شكمتان است. اگر ميخواهيد جرمي نشود بايد لقمهها را حلال كرد. يعني وضع اقتصادي، وضع سياسي، وضع آموزش و پرورش، فرهنگي، اگر همه دست به دست هم شويم جرم كم ميشود. وگرنه كاهش جرم و پيشگيري از جرم كار يك فرد و گروه نيست.
خدايا هرچه خلاف كرديم، جرم ما را ببخش و بيامرز. ملت و دولت ما را حمايت كن، لطف كن، كه ما روز به روز جرممان كم شود. مجرمين حرفهاي را كه قابل نيستند نابود كن. جرمهايي كه ناخودآگاه از ما سر ميزند، و ما توجه نداريم كه اين كاري كه ميكنيم بند به چه آثاري هست. يك بچه فكر ميكند چراغ را خاموش كرد، دويد. فكر ميكند خوشمزه بود. در عروسي لامپ را خاموش كرديم، دويديم. خوب فهميدي چه كردي؟ چند تا بشقاب شكست، چند نفر از پله افتادند، چند تا كفش گم شد. چقدر بچه جيغ زدند. چقدر آبروي صاحبخانه ريخت؟ همهي اينها را پاي ما حساب ميكنند. (وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم)(يس/12) آثار، ما يك گناهاني كرديم كه ممكن است هزارها نفر آسيب ببينند. همينطور آب پنير را پاي درخت خيابان ريختيم. همين! مي داني اين درخت چقدر خرجش شده است؟ ميداني آب پنير شور درخت را خشك ميكند. ميداني يك درخت سبز را خشك كردن، چه عوارضي دارد؟ گناهان را كم نگيريم.
خدايا خودت تقواي قوي كه ما را از همهي گناهان حفظ كند، به همهي ما مرحمت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- توصيه قرآن، براي پيشگيري از فساد و فحشاء در جامعه چيست؟
1) اقامه نماز
2) نهي از منکر
3) ذکر و دعا
2- شيوه حضرت لوط در برخورد با مجرمان و گنهکاران چه بود؟
1) دستگيري گنهکاران
2) دعوت آنان به ازدواج
3) طرد آنان از جامعه
3- منشأ توطئه برادران يوسف براي به چاه انداختن او چه بود؟
1) احساس عدم عدالت پدر در محبت
2) به نبوت رسيدن حضرت يوسف
3) جدايي برادران و يوسف
4- برنامه اسلام براي پيشگيري از گسترش اختلافات خانوادگي چيست؟
1) جواز طلاق
2) دادگاه خانوادگي
3) حرمت طلاق
5- بزرگترين آيه قرآن، براي پيشگيري در چه اموري است؟
1) امور اقتصادي
2) امور اخلاقي
3) امور خانوادگي
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1628