نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1627
1- شيوه نفوذ شيطان، گام به گام 2- سوء ظن، زمينهي تجسس و غيبت 3- تشبيه گامهاي شيطان به تخمگذاري در روح انسان 4- تسويف و تأخير در كار خير 5- تعجيل در كار خير، سفارش پيشوايان دين 6-تطميع، نقشهي شيطان براي فريب انسان 7- فساد و فحشاء، ابزار كار شيطان 8- نگاه گناه، تيري از كمان شيطان
موضوع: راههاي نفوذ شيطان(2)
تاريخ پخش: 16/05/90
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
دو تا بحث ماه رمضان امسال يعني رمضان نود، دو بحث راجع به شيطان داشتيم. بعد ديديم هنوز شيطان از خانهي ما بيرون نرفته، باز هم بحث دارد. اين بحث سومش است. و آن اين است كه شيطان چگونه انسان را گول ميزند. موضوع بحثمان اين است. مورد نياز همهي ما هم هست. موضوع: سومين بحث راههاي نفوذ شيطان.
يك راهش را گفتيم تزيين است، روي تزيين يك بحث داشتيم. تزيين يعني زينت ميدهد. يعني زشتي را زيبا جلوه ميدهد. مثل غذاي مسمومي كه يك موادي به آن ميزنند كه اين شيرين شود. گول زنك، مثل طلاي بدلي، مثل پول قلابي، گول ميزند از راه تزيين. ميگويد: ببين اگر حجابت اينطور باشد خواهند گفت: اُمُّلي! خواهند گفت: اُمُّلي. بايد روشنفكر باشي. مثلاً روشنفكري را به اين رقم لباس ميداند. يا مثلاً فكر ميكند كه اگر چنين شود، چنين ميشود. تزيين است. راجع به تزيين، حدود بيست نكته گفتيم كه از چه راههايي چه چيزي را با چه چيزي تزيين ميكند.
1- شيوه نفوذ شيطان، گام به گام
راه دوم تدريج است. درجه درجه، يعني كم كم، گام به گام، 1- تزيين بود كه گفتيم. يعني زيباسازي. در يك جلسه گفتيم. 2- گام به گام. گام به گام را قرآن ميگويد: («خُطُوات») (بقره/168) در آيههاي قرآن كلمهي («خُطُوه») يعني گام. («خُطُوات»)… («لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان») يعني چه؟ يعني اول شما را سيگاري ميكند. بعد كه عقبش رفتي، ترياكي ميشوي. بعد از ترياكي الي آخر… اول يك جك ميگويد. بعد لبخند ميزني. بعد با او دست ميدهي. بعد با او روبوسي ميكني. همينطور ذره ذره شما را ميبرد. («لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان» )اول زنگ دوچرخه را ميدزدد. بعد دوچرخه ميدزدد. بعد موتور مي دزدد. بعد ماشين ميدزدد. بعد كشتي آهن را در دريا ميدزدد. بعد نفت ميدزدد. يعني اين گام به گام. و لذا به ما گفتند: دروغ شوخي را هم نگوييد. چون شوخي كم كم به جدي ميكشد.
چطوري گام به گام؟ اول از دور ميآيد پرتاب ميكند. گام اول، پرتاب. يعني نميتواند نزديك شما شود. مثل آدمهايي كه ميخواهي به او توهين كني نميشود. مثلاً پليس ايستاده، نميشود به او توهين كرد. شاه اينطور بود. دانشجوهاي انقلابي وقتي شاه خارج ميرفت، از دور به او گوجه پرت ميكردند. اين گوجه به ماشينش بخورد، يعني هم شاه را تحقير كنند، هم نزديكش نميشد بيايي. يعني پرتاب. آيهي پرتاب اين است. («أَلْقَى») يعني پرتاب ميكند. («أَلْقَى الشَّيْطان») (حج/52) يعني شيطان به او پرتاب ميكند. اين يك مورد.
گام دوم، قدم دوم تماس. تماس ميگيرد. آيهي تماس چيست؟ آيهي تماس اين است كه ميگويد: («مَس») يعني تماس. («مَس») و تماس يكي است. («مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ») (اعراف/201) («طائف») طواف يعني دوره گرد. («طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ») يعني شيطانهاي دورهگرد با او تماس ميگيرند. گام دوم بايد بنويسم.
گام سوم ورود پيدا ميكند. آيهي ورود را همهي شما حفظ هستيد. («يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ»)(ناس/5)، («يُوَسْوِسُ في»)، («في») يعني داخل ميرود. («يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ») يعني وارد روح ميشود.
گام چهارم اين است كه… گام چهارم… آنجا قرارگاهش ميشود. آيهاش اين است. («فَهُوَ لَه»)، («فَهُوَ لَهُ قَرينٌ») (زخرف/36) فلاني با او قرين است، («قرين») مقرون، مقارن، يعني ديگر وقتي رفت، مثل بعضيها كه يكجايي مينشينند ديگر بلند نميشوند. ميايستد! («فَهُوَ لَهُ قَرينٌ») بعد قرين كه شد…
گام پنجم، ميشود («حِزْبُ الشَّيْطان») حزب ميشود. كه قرآن ميفرمايد: («حِزْبُ الشَّيْطان»). («حِزْبُ الشَّيْطان») هم در قرآن هست.
گام ششم، شيطان بر او مسلط ميشود. («إِنَّما سُلْطانُهُ») سلطان يعني سلطنت. («إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ») (نحل/100) يعني شيطان بر او تسلط پيدا ميكند. يعني قدرت را از او ميگيرد. گام هفتم اصلاً خودش شيطان ميشود. هركاري شيطان ميكند اين هم انجام ميدهد. اصلاً شيطان ميشود. اين گام به گام است.
2- سوء ظن، زمينهي تجسس و غيبت
تقريباً خيلي از گناهها همينطور است. مثلاً چطور ما غيبت ميكنيم؟ اول سوءظن پيدا ميكنيم. سوءظن كه پيدا كرديم، خاله وارسي ميكنيم. اينجا هم ميگويند: خالهوارس!؟ نميگويند؟ خاله زنك؟! يعني تجسس ميكنيم. اول به ذهنمان ميآيد كه به نظرم اين چنين ميخواهد بكند. سوءظن كه پيدا كردي، به زبان ميگوييم. يعني اول سوءظن بعد تجسس، بعد غيبت. ولذا قرآن وقتي دستور ميدهد، آيهي اول اين است كه ميگويد («إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ») (حجرات/12) سوءظن نبريد. اگر سوءظن بردي، دنبال نكن، گام دومش را بايست. («لا تَجَسَّسُوا») (حجرات/12) تجسس نكن. اگر سوءظن بردي، تجسس هم كردي، عيب را فهميدي، زبانت را كنترل كن. پس اول ميگويد: ذهنت را پاك كن. اگر ذهنت آلوده شد ميگويد: چشمت را از تجسس پاك كن. اگر چشمت هم آلوده شد، هم سوءظن بردي، فكرت آلوده شد، چشمت هم تجسسي كردي يك چيزي را فهميدي، زبانت را حفظ كن. («وَ لَا يَغْتَب») (حجرات/12) يعني اين سه آيه پشت سر هم است، منتهي اول ميگويد: سوءظن ممنوع، بعد ميگويد: تجسس ممنوع، بعد ميگويد: غيبت ممنوع!
لقمهي حرام هم همينطور است. اول آقا كمفروشي ميكند. نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد. («وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ»)(مطففين/1)(«مطفف») يعني كمفروش. اول آدم كمفروشي ميكند. كمفروشي كه كرد، لقمهي حرام ميخورد. لقمهي حرام آدم را فاسد ميكند. پشت سر («وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ» )اين آيه است. («إِنَّ كِتابَ الفُجَّار») (مطففين/7) فجّار يعني فاجر، فاسق شود. بعد فاسق كه شد، ادامه كه پيدا كرد، اصلاً زيرش ميزند. («وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ») (مطففين/10) واي به دروغگوها! يعني اول مطفف است. يعني اول لقمهي حرام ميخورد، بعد از لقمهي حرام فاسد ميشود، بعد از فاسد مكذب ميشود. تكذيب ميكند، زيرش ميزند. امام حسين روز عاشورا فرمود: لقمهي حرام خورديد، طرفدار يزيد شديد، بعد امام كش شديد. يعني اول لقمهي حرام، بعد طرفداري از بني اميه، بعد كشتن «سيد شباب اهل الجنه» كشتن امام حسين!
3- تشبيه گامهاي شيطان به تخمگذاري در روح انسان
اين بياني كه در قرآن هست، («القي، مَس، في صُدُورِ النَّاسِ، فَهُوَ لَهُ قَرينٌ، اولئك حِزْبُ الشَّيْطان، إِنَّما سُلْطانُهُ..». «شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن») (انعام/112) اين را حضرت امير هم با يك بيان ديگر دارد. بيان حضرت امير مشابه اين است. ميگويد كه: «باض» شيطان اول تخمگذاري ميكند. «باض» بيضه، يعني تخمگذاري. «باض» شيطان اول تخم ميريزد. بعد از اينكه تخمگذاري كرد، «فَرَّخ» جوجه درميآيد. بعد «دَبَ» جوجهها راه ميافتند. بعد از «دَبَ» ميگويد: «دَرَج» رشد پيدا ميكنند. بعد ديگر به جايي ميرسد كه «ينظر باعينهم» اصلاً نگاههايش شيطاني است. نگاههايش شيطاني است. «ينطق بألسنتهم» يعني اصلاً وجودش شيطان ميشود. فكر شيطاني، نگاه شيطاني، هركاري ميكند، همه چيز را با يك رنگ ميبيند. آدمهايي هستند سياسي، تمام وجودشان سياسي است. فلاني رفت عيادت فلاني؟ اينها رفتند براي انتخابات جلسه دارند. افطاري داد؟ افطاري نيست اين خانهي تيمي است. رفيقهايش را جمع كرده به اسم افطاري ميخواهند، يعني اصلاً فكر نميكند كه يك كاري را مثلاً براي خدا، كسي انجام دهد. هركسي براساس فكرش، دارد يك حرفهايي را ميزند. خوب دعا كنم همهي شما و اينهايي كه پاي تلويزيون هستند آمين بگويند. خدايا! تو را به آبروي آبرومندانت ما را از گامهاي شيطان همهي ما را حفظ بفرما. آن مقداري هم كه دنبالش رفتيم، ما را ببخش و بيامرز. گام اول تزيين، گام دوم گام به گام. ديگر چه ميكند؟
4- تسويف و تأخير در كار خير
تسويف! گام سوم تسويف، يعني سَوَفَ سَوَفَ، يعني هي ميگويد: حالا دير نميشود. حالا باشد بعد. آقا مال مردم را بده. باشد بعد! آخر داماد به اين خوبي آمده خواستگاري دخترت را به او بده. باشد بعد ببينيم كس ديگري هم ميآيد. سوا كنيم! دختر خانم اين پسر خوبي است، باشد بعد. مال مردم را بده، حالا دير نميشود. برو مكه، حالا باشد پيري ميرويم. آقا توبه كن. حالا جوانيم! من يك شكلي را قديم داشتم. اين شكلها را براي شما هم بكشم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
بحث توبه كه ميشود در ذهن خيليها اين است. ميگويند: راه مستقيم اين است. اين راه مستقيم است. حالا ما جوانيم! گير نده بگذار كيفهايمان را بكنيم يك خرده هم كج شديم طوري نيست. برو دنبال صفا، كارهايت را كه كردي، آخر عمرت كه شد بعد هان… توبه كن. اين تكهي آخر را آدم خوبي باش. ميگويد راه مستقيم اين است. فعلاً من كج ميشوم. پير كه شدم برميگردم توبه ميكنم. اين مثلث دو سه تا اشكال هندسي دارد. يكي اينكه آدمي كه كج ميشود ديگر بالا نميرود از اين طرف ميآيد.
2- آدم خط را ميداند آخرش اينجاست. دو سانت مانده برميگرده، عمر شما نميدانيم آخرش چه موقع است. شما يك نامه به من بده كه شما هفتاد سال عمر داري، من هم زيرش مينويسم آقا 65 سال برو خوش باش. آدم قبرستان كه ميرود عكس جوان بيش از عكس پيرهاست. قبرستان كه آدم ميرود زنها سر قبر شوهرها نشستند. يعني زنها بيشتر عمر ميكنند. شما وقتي كج ميشوي بالا كه نميروي، پايين ميآيي. اين يك مورد. 2- آخر خط ما معلوم است، برميگرديم. آخر عمر ما معلوم نيست كه برگرديم يك وقت فكر ميكني شما هفتاد سال عمرت است، هفتهي آخر عمرمان بود. ماه آخر بود، سال آخر بود. نقل شده به امام صادق(ع) گفتند: بعضي مردهها چشمشان باز است، بعضي بسته است. چرا؟ امام فرمود: آن كسي كه باز است فرصت نكرده ببندد. آن كسي كه بسته، به ما گفتند: هر نمازي كه ميخواني فرض كن نماز آخر توست. چه ميدانيم؟ در قرآن 14 مرتبه كلمهي(«بَغْتَةً» )آمده است. يعني ناگهاني! ما نميدانيم كه چطوري است. پستهاي دولتي هم همينطور است.
جمعي از رفقاي استاندار مشهد در قديم، آمدند مشهد زيارت. مهمان استاندار بودند. استاندار گفت كه: اگر كمي كسري بوده، به شما بد گذشته معذرت ميخواهم. «إِنْ شاءَ اللَّه» سال بعد كه تشريف آورديد جبران ميشود. يكي از رفقا به استاندار گفت: ببخشيد مگر شما سال ديگر هم استاندار هستي؟ يعني پست دولتي پايش به جايي بند نيست. علاقهي مردم پايش به جايي بند نيست. عمرم هم پايش به جايي بند نيست، عزت هم پايش به جايي بند نيست. افرادي هستند اينقدر نقشه ميكشند كه عزيز شوند، همان نقشههايي كه براي عزت كشيدند همان نقشهها سبب ذلتشان ميشود.
5- تعجيل در كار خير، سفارش پيشوايان دين
تسويف يعني آينده، آينده. كار خير را عجله كنيد.
يك كلمهاي است من اين را در سخنرانيهايم گفتم. منتهي حالا من شك ميكنم چون در سال تقريباً صد تا سفر دارم، در هر سفري هم چند تا سخنراني دارم. گاهي قاطي ميكنم اين را كجا گفتم. ولذا گاهي حرفهاي من تكراري ميشود كه به من ميگويند: اين را مثلاً چهار ماه پيش گفتي، هفت ماه پيش گفتي، نميدانم حالا گفتم كه گفتم. نميتوانم هرچه كه ميگويم كامپيوتر… تازه مگر همهي مردم همهي حرفها را در يك آن ميشنوند. من اين را يكجايي گفتم. يكي از كلمات غلطي كه در ايران مشهور است اين است. ميگويند: عجله كار شيطان است! همه جا عجله كار شيطان نيست. اينقدر در قرآن آيه داريم ميگويد: عجله كنيد. از جاهايي كه ميگويد عجله كنيد توبه است. («يَتُوبُونَ مِنْ قَريب») (نساء/17) زود توبه كن. راجع به نماز، ميگويد: نماز را در اول وقت بخوان. عجله كن. اصلاً در اذان ميگوييم: «حَيَّ» حي يعني عجله كن. بشتاب. اين هم تكرار، «حَيَّ عَلَى الصَّلَاة»، «حَيَّ عَلَى الْفَلَاح»، «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَل» روزي شش بار ميگوييم: «حَيَّ» بشتاب. 5 تا اذان داريم، 5 شش تا، سي تا. روزي سي بار ميگوييم: عجله كن، عجله كن، عجله كن! روي منار ميگوييم: عجله كن. ميآييم پايين منار ميگوييم: عجله كار شيطان است. اِ…
قرآن يك آيه دارد كه ميگويد: منافقين در قيامت به اهل بهشت ميگويند: («انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُم») (حديد/13) نگاه كنيد ما از نور شما استفاده كنيم. («قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورا») عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. ميگويند كه در دنيا نور به هم قرض نميدهيم. در آخرت نور به هم قرض نميدهيم. از دنيا نور بياوريد. ميگويد: («أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ») (حديد/14) ما با هم در يك شهر و منطقه، در يك كارخانه و مزرعه و بازار نبوديم. («أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ» )ما با هم نبوديم. ميگويد: چرا با هم بوديم چون مِن و مِن ميكردي. تو من و من مي كردي. اذان كه ميگفت، من تا اذان ميگفت مسجد ميرفتم، تو من و من ميكردي. آخر جالب اين است كه ما مثلاً براي خريد يك ميوه و سيبزميني، پيازي يك چيزي، سبزي، براي خريد يك چيزي بلند ميشويم يك منطقهاي ميرويم كه ارزانتر است. آنوقت نزديك خانهي ما مسجد است. نماز در مسجد چقدر ثواب دارد؟ چقدر ثواب دارد؟ نماز جماعت چقدر ثواب دارد؟ ولي حالش را نداريم. من و من ميكنيم نزديك غروب ميخوانيم. دير ميخوانيم.
يكي از راههاي شيطان تطميع است. به هواي پول آدم گول ميخورد. «اللَّهُ أَكْبَر»! چقدر ما تا به حال به خاطر طمع سيلي خورديم؟ شوروي كه از هم پاشيد، كشورهاي آسياي ميانه جنسهايشان را از ما خريدند. بعضي فروشندگان ايران متأسفانه به هواي سود بيشتر تقلب كردند. مثل بعضي از ميوه فروشها ميوههاي فاسد را زير ميگذارند، ميوههاي خوب را روي جعبه ميگذارند. يك مدتي از ما چيزي گرفتند بعد ديدند كه افرادي در ما هست كه… نميگويم همه، بعضي را طمع گرفت. معاملهشان را قطع كردند. ما چندين برابر درآمدي كه الآن داريم، ميتوانستيم درآمد اضافه داشته باشيم.
طمع! قرآن ميگويد: اگر ايمان و تقوا داشته باشي وضعت خوب ميشود. قرآن بخوانم؟ («وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا»)(اعراف/96) اگر («آمنوا») يعني ايمان داشتن، («وَ اتَّقَوْا») اگر تقوا داشتيد، («لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكات») اگر ايمان و تقوا داشته باشي رزقت زياد ميشود. اين فكر ميكند اگر كلك بزند، رزقش زياد ميشود. كلك زدي مشتري از دستت رفت. قرآن قول داده اگر ميخواهي رزقت زياد شود صاف راه برو. آقا من اين را خريدم اينقدر هم سود ميگيرم، خواستيد بخريد، نخواستيد نخريد. خلاص! كلك كه ميزنيد در داد و ستد…
6-تطميع، نقشهي شيطان براي فريب انسان
تطميع روي طمع. شيطان آمد به آدم گفت: («هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْد وَ مُلْكٍ لا يَبْلى») (طه/120) ميخواهي به تو وادار كنم يك ميوهاي بخوري كه تا آخ باشي؟ آدم هم گول خورد از آن گندم و شجره خورد، ولي راهي كه شيطان در آدم نفوذ كرد، گفت: اگر اين كار را كني اينطور ميشوي. اينطور ميشوي؟ چه پسري سراغ خواستگاري دخترم آمده است؟ هم خوشگل است، هم بابايش كارخانهدار است. ماشين دارد، هو…. يك سوت ميكشد و دخترش را به او ميدهد. بعد معلوم ميشود عجب غلطي كرديم. اين پسر اهل شراب است. پسر تارك الصلاة است. پسر فاسد است. من گول خانه و ماشينش را خوردم. كاش روي موكت مينشستيم سالم بود. رفتم ديدم قالي قشنگ دارد، گول قالياش را خوردم. گاهي وقتها كه آدم گول ميخورد به خاطر طمع است.
گاهي اسراف است. قرآن ميگويد: اسراف آدم را («إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطين») (اسراء/27) اينهايي كه ولخرجي ميكنند، اينها برادر شيطان هستند. خيلي لقب زشتي است.
اينهايي كه در بحثها چانه ميزنند. اينها هم از راه چانه زدن. مثلاً دو نفر با هم صحبت ميكنند، هي با هم بحث ميكنند، بحث ميكنند، اينها با هم علاقهشان كم ميشود يعني با محبت مينشينند، با عصباني بلند ميشوند. قرآن ميگويد: اين جدلها هم شيطان است. («وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ لِيُجادِلُوكُم») (انعام/121) شيطان به رفيقهايش الهام ميكند براي جدل، بحث…
ابزار كار شيطان چيست؟
1- قمار و شراب؛ دو نفر با نمرهي 13 به هم علاقه دارند. مينشينند يكي برنده ميشود و يكي ميبازد. اين دو نفر نمرهي علاقهشان به هم 13 بود. اما وقتي يكي باخت، آن آقايي كه باخته ديگر سيزده درجه برنده را دوست ندارد. اينها با علاقه نشستند، با كينه بلند شدند. چون مثلاً فلان مبلغ ايشان از جيب من خالي كرد. برنده شد! قمار باعث ميشود علاقهها قيچي شود. («يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ») (مائده/91) يعني با علاقهي سيزده درجه با هم مينشينيد علاقهي 5 درجه بلند ميشويد. ابزار است. و لذا گفتند كسي كه سخنچيني ميكند، طردش كن. يك كسي آمد گفت: حاج آقا! گفتم: بله. گفت: فلاني پشت سر تو حرف زد. ميگويم: به شما چه ربطي دارد؟ چرا براي من نقل كردي؟ سخنچيني معنايش اين است. يك كسي پشت سر من بد ميگويد، تو به من نقل ميكني. تلفن ميكني بله يك چنين حرفهايي زدند. آخر چرا گفتي؟ خدا ميداند اين سايتهايي كه درست شده خدا ميداند اين صاحبان سايت، قيامت چه رسوايي دارند بعضي از اينها… يك چيزي كه بين دو نفر است برميدارند روي پشت بام ميگذارند. بابا بنده، يك مشكلي با ايشان دارم. يا به نظر تو يك مشكلي دارم. چرا اين مشكل را نقل ميكني؟ به تو چه؟ بخشي از عمرها صرف سايتها ميشود، حيف! يك اطلاعاتي لازم است. من به اطلاعات لازم حرفي ندارم. اما بسياري از اطلاعات را بداني جايي آباد نميشود، نداني جايي خراب نميشود.
7- فساد و فحشاء، ابزار كار شيطان
2- برهنگي، قرآن ميگويد: («فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ») بعد ميگويد: («لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما») (اعراف/20) از راه برهنگي، انسان پوشيده تحريكش كمتر است. هرچه لختتر شود، برهنهتر شود، تحريك بيشتر است.
3- موسيقي، موسيقي حلال است يا حرام؟ غنا چه؟ هرآهنگي كه شما را تحريك كند براي شما مضر است. بايد ديد اين غنا و اين آهنگ چه اثري در شما دارد؟ حالا ضرر موسيقي روي مغز چيست آن را من چون تخصص ندارم وارد نميشوم. اما كتابهاي زيادي نوشتند ضرر موسيقي روي مغز و اعصاب. دكترهاي مغز و اعصاب نوشتند. آهنگهايي كه شما را خواب ميكند. آهنگهايي كه شما را تخدير ميكند. آهنگهايي كه شما را از هدف بازمي دارد. آهنگهايي كه شما را به بدمستي، به عياشي ميكشاند. اما در اينكه حالا چه موسيقي حلال است چه موسيقي حرام، اين را بايد هركسي از مرجعش بپرسد.
4- لقمهي حرام، قرآن ميگويد: («كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً» )بعد ميگويد: («وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ») (بقره/168) («كُلُوا وَ لا تَتَّبِعُوا») بخوريد اما دنبال گامهاي شيطان نرويد. پيداست يكي از گامهاي شيطان لقمهي حرام است.
نقل ميكنند كه يك حاكم زورگو و طاغوتي يك عالمي را دعوت كرد گفت: يكي از سه كار براي من بكن. يا قاضي در حكومت من شو. يا معلم بچههايم باش. يا يك ناهاري با ما بخور. اين عالم فكر كرد گفت: اگر قاضي شوم، اين طاغوت است، قاضي طاغوت جرم است. گناه است. گفت: نه قاضي نميشوم. معلم بچههايت شوم، گفت:
گرگ زاده عاقبت گرگ شود *** گرچه با آدمي بزرگ شود
بچههاي طاغوت هم آخرش ميشوند… گفت يك لقمهي ناهار پيش تو ميخوريم و ميرويم. ناهار را كه خورد، ديد عجب غذاي خوبي است. اين غذا اثر خودش را گذاشت. گفت: اگر اجازه بفرماييد هم قاضي ميشوم، هم معلم بچههاي شما. اين لقمهي حرام آدم را به اينجا ميكشاند.
8- نگاه گناه، تيري از كمان شيطان
5- يكي از راههاي شيطان هم نگاه است. («النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيس») (كافي/ج5/ص559) حديث داريم نگاه تير شيطان است. نگاه كه ميكني عاشقش ميشوي، دوستش داري، دنبالش ميروي. دوستش كه داري هي دنبالش كشيده ميشوي. از اول («قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا») (نور/30) نگاه نكن. ابزار كار شيطان قمار، شراب، ربا، برهنگي، آهنگهاي مخدر، لقمهي حرام، نگاه.
راههاي خنثي كردنش چيه؟ حالا چه كنيم با شيطان. گفته: («قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ») (ناس/1)، («قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ») (فلق/1) خودت را به خدا بسپار. بگو: خدايا خودت من را حفظ كن. ايمان، قرآن ميگويد: («إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا»)(نحل/99) اگر كسي ايمان داشته باشد، شيطان حريفش نميشود. ايمان بيمه هست. ايمان، دعا، بصيرت، آدم حواسش جمع باشد كه اين كلك است. اين توطئه است. اين نقشه است. به چه دليل من را دعوت كرد و او را دعوت نكرد؟ به چه دليل به من هديه داد و به او نداد؟ اين نقشه است.
يك كسي در خانهي اميرالمؤمنين را زد، گفت: يك حلوايي هديه آوردم. حضرت فرمود: («طَارِق») يعني در خانه را ميزنند. («وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ») (طارق/1) يعني كوبنده. گفت: اين طارق در خانه را ميزند، حلوا آورده، فردا يك جنايتي ميكند ميخواهد در دادگستري و قوه قضاييه در آيين دادرسي، مي خواهد وقتي من ميخواهم قضاوت كنم، چون او ديشب براي من حلوا آورده، به نفع اين قضاوت كنم. فرمود: كور خواندي. علي با حلوا گول بخورد؟ با حلوا گول بخورد؟ گاهي يك نقشه است. آدم اگر بصيرت داشته باشد، گول نميخورد. استعاذه، ايمان، فكر، دعا، بصيرت… اشاره ميكنند وقت تمام شد…
خدايا ما را از گامهاي شيطان دور بدار. شيطانهاي بينالمللي مثل آمريكا، طرح ها و توطئههايي كه عليه اسلام و مسلمين ميكشند، توطئهها را خنثي، توطئهگران نااهل را نابود بفرما. به ما بصيرت و ايمان و تقوايي مرحمت كن، كه در طرحهايي كه كشيده ميشود. چه از شيطانهاي جني، چه از شيطانهاي انسي، شيطان را قرآن مي گويد: («مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ») (ناس/6) يعني شيطان هم جني داريم، هم انسي داريم. انسانهايي كه ممكن است معلم باشد، ممكن است نميدانم تاجر باشد. ممكن است هركس باشد. ما را از انواع وسوسهها و انواع شيطانها حفظ بفرما. اين بحث ملحق به آن دو تا بحث قبل ميشود، سه بحث دربارهي شيطان گفته شد. از بحث شيطان رد شويم. خدا ما را براي هميشه از شيطان دور كند.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1627