نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1634
1- رسول خدا، رحمت خداوند برای جهانیان 2- کیفر و پاداش الهی، بر محور حساب و کتاب الهی 3- نقش کارهای خوب و بد در آمرزش بدیها و پوشش خوبیها 4- رحمت گسترده الهی بر بندگان 5- خطر غفلت از خواست و اراده الهی 6- یاد نعمتهای خدا در همه حال 7- رحمت نسبت به همه انسانها، از هر قوم و نژاد
موضوع: رحمت و محبت، محور آموزههای دین تاريخ پخش: 22/09/97
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
امروز میخواهم دربارهی رحم صحبت کنم، چون دربارهی پیغمبر ما یک جمله آمده میفرماید که: بسم الله الرحمن الرحیم [پای تخته مینویسند] رحمت، آیه این است (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ) (انبیاء /107)
1- رسول خدا، رحمت خداوند برای جهانیان
«ما أرسلناک» یعنی تو را نفرستادیم، مگر برای یک کار، «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» برای کل هستی رحمت هستی. بعد آیه دیگر در قرآن میفرماید: (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) (احزاب /21) الگوی شما پیغمبر است. وقتی پیغمبر شما «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» است، شما هم نمیتوانید بی رحم باشید. در مورد رحم دیروز عصر این یادداشتها را نوشتم. بیش از پانصد آیه در مورد رحم آمده است. 166 بار کلمهی رحیم آمده است و 156 بار کلمهی رحمان در کل قرآن آمده است. خداوند رحمت را بر خودش واجب کرده است. [پای تخته مینویسند] در قرآن آیهای داریم میفرماید: (كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) (انعام /12) این هم آیه قرآن است. یعنی خداوند بر خودش، «کَتَبَ» یعنی واجب کرده است، میگویند: فلانی مکتوب است یعنی محکمکاری. بنویس، سند، «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» خداوند واجب کرده بر خودش که رحمت کند. حالا اگر جاهایی خدا غضب میکند، غضبهای خدا براساس، گاهی وقتها میگویند: بخاطر این گناه در جهنم میروی. یعنی خدا دلش میآید مرا بسوزاند. مگر نمیگویند: خدا از مادر مهربانتر است؟ پس چطور جهنم داغ است؟ آن هم چه داغی! در قرآن آیات جهنم هست، آیات بهشت هم هست اما همه آیات یک مرزی دارد. مرزش این است. این مرز را حفظ کنید، چون ممکن است یک شبهاتی گفته شود.
2- کیفر و پاداش الهی، بر محور حساب و کتاب الهی
قرآن میفرماید: (جَزاءً وِفاقا) (نبأ /26) وفاقا یعنی وفق، یعنی طبیعی، اگر خدا به کسی عطا میکند، [پای تخته مینویسند] (عَطاءً حِساباً) (نبأ /36) اگر کیفر میدهد قانون دارد. عطاء، بخشش میکند حساب و کتاب دارد. گناه تا گناه فرق میکند. یکوقت یک کسی یک بچهای را از سر سفره بلند میکند و بیرون میاندازد. این ظلم در حدی است که این بچه غذا نخورد. یکوقت کسی یک دانشجو را از سر جلسه امتحان بلند میکند و بیرون میاندازد. این از جلسه امتحان که بیرون انداخت در امتحان شرکت نکرد، در امتحان شرکت نکرد نمره نیاورد، نمره نیاورد دانشگاه نرفت، دانشگاه نرفت مدرک ندارد. مدرک ندارد استخدام ندارد. استخدام ندارد خرجی ندارد. خرجی ندارد، زن و بچه ندارد. یعنی همه بند به همین است که از سر جلسه امتحان بلند کرد و بیرون انداخت. آقا! حالا ما یک غلطی کردیم و دست یک دانشجو را در یک لحظه گرفتیم و بیرون انداختیم، بله! تو سرنوشت این جوان را از بین بردی. نمیشود گفت خوب یک خلاف کردی، این هم… جوابش سیلی نیست. سرنوشت یک جوان را عوض کردی. این دو کلمه یادتان باشد، «جَزاءً وِفاقا»، «عَطاءً حِساباً» یک حساب و کتابی است. بنابراین جهنم هست اما برای چه کسانی؟ بهشت هست اما برای چه کسانی. این دو آیه «جَزاءً وِفاقا» و «عَطاءً حِساباً» همه وعدههای خدا را قانونمند میکند. قانونمند هست، آرم قانون است. این آرمدار میکند که… گناه، گناه است. یکوقت آدم مثلاً با یک اشاره یک آره میگوید، یک نه میگوید ولی سرنوشت قومی را ممکن است به هم بزند. یکوقت میگویند: چای خوردی؟ یک دروغ سر غذا خوردن میگوید. یکوقتی یک کسی مهمان ما شد، مرحوم ابوی، خدا همه اموات را رحمت کند. ابوی گفت: غذا خوردی؟ مهمان گفت: بله. پدرم پرسید: راست میگویی یا دروغ؟ گفت: دروغ. حالا کسی یک دروغ میگوید در حد اینکه غذا خوردم یا نخوردم، یا غذایی نخوردم میگوید: خوردم. این دروغ در بستنی و یک ظرف غذاست. یکوقت یک دروغ میگوید سر اینکه میگویند: دکتری، میگوید: بله! میگوید: اگر دکتری یک آمپول بده. یک آمپول میدهد طرف کشته میشود. این دروغی که با یک آمپول میگوید من دکتر هستم، یک دروغ یک سرنوشت است، بنابراین هرچه شنیدید در مورد اینکه قهر خدا چقدر است یا لطف خدا چقدر است همه آنها حساب مشروط به این است که از این دو لوله رد شود. «جَزاءً وِفاقا»، «عَطاءً حِساباً» یکوقت یک کسی گفت: هرکس ایستاده زیر شلواریاش را پا کند، شلوار را پا میکنید بنشینید، اگر کسی ایستاده شلوارش را پا کند خداوند به مرضی مبتلایش میکند که «لا دواء له» درد بی درمان است. من گفتم: یعنی تمبون ایستاده پا کنیم، اینقدر جرم است. بخاطر اینکه تمبون را ایستاده پا کرد باید درد بی درمان بگیرد؟ بابا «جَزاءً وِفاقا». بله یک جاهایی استثناء دارد، مثلاً میگوییم: ظهر عاشورا یک لیوان آب صد میلیارد میارزد. این درست است. چون ظهر عاشورا در آن عطش یک لیوان آب ممکن است گران باشد. ولی عصر عاشورا چطور؟ عصر عاشورا یک لیوان آب یک قران هم نمیارزد. «ضربة علی یوم الخندق» نه ضربت کسی دیگر، نه حتی ضربت علی یوم الخیبر، یعنی گاهی ممکن است ظهر عاشورا و عطش امام حسین، جنگ خندق این هم به دست علی بن ابی طالب و کشتن عمربن عبدود، یعنی گاهی ممکن است در زمان خاص، در مکان خاص، یک خدمتی مثلاً یک کسی بچهاش را… بگذارید من این را صلواتی بفرستید بگویم… (صلوات حضار)
3- نقش کارهای خوب و بد در آمرزش بدیها و پوشش خوبیها
در قرآن دو آیه داریم، یعنی دو واژه داریم که هر واژه خیلی نکته دارد. یکی حبط، قرآن میگوید: «حَبِطَتْ أَعْمالُهُم» یکی تکفیر، تکفیر یعنی کفاره. (نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُم) (نساء /31) یعنی گناهانش را میپوشانیم. این معنایش این است که حبط یعنی خوبیها پاک شد. این هم یعنی بدیها پاک شد. بگذارید دو تا مثل بزنم. مثل قشنگی است. یک جوان بیست سال در یک مغازه کار میکند، خیلی هم جوان خوبی است. استادش از او راضی است. یکبار استاد میآید خانه کلید میاندازد، میبیند اِ… این شاگردی که خیلی شاگرد خوبی بود، دارد دختر این را میکشد. پسر این را میکشد. این عمل غلط قتل یک مسلمان، تمام خدمات بیست ساله او را پاک میکند. این میشود حبطت، حبط. برعکس یک جوان دیگر بیست سال رئیس شرکت را اذیت میکند. خیلی چموشی میکند. شاگرد چموش بیست سال استادش را زجر میدهد. یکبار استاد کلید به خانه میاندازد میبیند اوه، این بچهاش افتاده در آب و شاگرد چموش پرید بچه او را از غرق نجات داد. یک عمل کرد، یک وقت یک چاقو میکشد بچه را میکشد و یکوقت درون آب میپرد و بچه را از غرق نجات میدهد. یک عمل تمام زحمات بیست ساله را از بین میبرد، یک عمل تمام جنایتهای بیست ساله را از بین میبرد. گرفتید یا نه؟ لذا در قرآن هم «حبطت» داریم، یعنی انسان غلطهایی انجام میدهد که همه خوبیهایش از بین میرود و عبادتهایی داریم که بخاطر آن عبادت همه بدیهایش پاک میشود. رحمت خدا بر همه چیز گسترده است. (وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَ شَيْء) (اعراف /156) رحمت خدا شامل همه میشود. یعنی اینطور نیست. مثل سخاوت ما نیست. سخاوت ما تا یک مبلغی سخاوت داریم و دیگر بیش از این میگوییم: معذور هستم. رحمت خدا «وَسِعَتْ كُلَ شَيْء» رحمت هم از خداست.
4- رحمت گسترده الهی بر بندگان
در قرآن داریم اگر خدا خواسته باشد به کسی رحمت کند، (ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) (فاطر /2) اگر خدا بخواهد به کسی بدهد، همه جمع شوند نمیتوانند جلویش را بگیرند، خدا خواسته باشد ندهد همه جمع شوند نمیتوانند به او بدهند. یکوقت ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا یک کسی عزیز شود. اتفاقاً این خدا نمیخواهد عزیزش کند، ذلیلش میکند. عزت دست مدرک نیست که اگر من لیسانس باشم در فامیل مهم هستم. یا فوق لیسانس یا دکتر یا آیت الله، اینها نیست. ما دکتر داریم و آیت الله هم داریم که عزیز نیستند. آدمهایی هم داریم که خیلی آدمهای سادهای هستند در منطقه عزیز هستند. قرآن میفرماید: اگر خدا به کسی رحمت کند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد، خدا هم قطع کند کسی نمیتواند جبران کند. بعضیها رحمت خدا را هنر خودشان میدانند. قرآن بخوانم، به قارون گفتند: از این پولهایی که داری به فقرا بده، خدا به تو داده است. «أحسن» احسان کن (وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك) (قصص /77) خدا به تو احسان کرده تو هم احسان کن. گفت: خدا به من نداده است. (أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي) (قصص /78) یعنی من یک علمی دارم، فوق تخصص اقتصاد هستم. بخاطر آن اطلاعات که دارم پولدار شدم. میگوید: از خودتان ندانید. یک طلبهای بی پول شد. نجف درس میخواند. به حرم حضرت علی رفت و گفت: یا علی، به ما گفتند: شما در خانه فقرا غذا میدادی، الآن مدتی است ما پول نداریم. بیا یا علی امشب از آن سخاوتهایت به ما نشان بده. امشب، همین امشب! الآن، در همین حرم یک کسی بیاید صد تومان به من بدهد، صد تومان هفتاد سال پیش، صد تومان بدهد و من امشب معجزه تو را با چشمانم ببینم. خوب حرفهایش را با حضرت علی زد و هنوز از حرم بیرون نرفته یک کسی آمد گفت: سلام، حال شما خوب است. من از ایران میآمدم، پدر شما را در بازار دیدم، گفتم: میخواهم کربلا و نجف بروم، گفت: اگر در نجف پسر مرا دیدی، این صد تومان را به او بده. خواستم مدرسه شما بیایم سراغ شما پول را بدهم. در حرم همین صد تومان را داد و گفت: آقایت داده است. در بازار پدرت داده است. خیلی خوشحال شد و صد تومان را گرفت. این مرد که رفت، گفت: یا علی، این صد تومان برای تو نیست. این را آقای من داده است. (خنده حضار) من گفتم صد تومان بدهی از جیب خودت بدهی. این را آقای من داده است. این به حضرت علی توهین کرد. آمد در مدرسه دست کرد دید پول نیست. دوید رفت در حرم کفشداری، آقا اینجا کسی پول ندیده است؟ غصهاش دو تا شد. آدم بچه نداشته باشد طوری نیست ولی بچه داشته باشد و داغ ببیند، این داغ این پول را دید. به او دادند و از او گرفتند. رفت به استادش گفت، گفت: ما یک چنین خاطرهای برایمان پیش آمد. گفت: توهین کردی! درست است آقای تو داده است اما میدانی چند هزار شرط باید به هم جفت شود تا این پول به دستت برسد. همان لحظه ممکن است این آقا که در بازار به پدرت رسید، عطسهاش بگیرد، تا برسد بگوید: (عطسه کردن) این برود و رد شود و این اصلاً طرف را نبیند. ممکن است طرف را ببیند و یادش برود به این بگوید: کربلا میروم. ممکن است پدرت آن لحظه صد تومان نداشته باشد. هزار چیز است. درست است پدرت داده است ولی اسبابش را جور کرده که، استادش گفت: تو باید در حرم بروی و عذرخواهی کنی! عذرخواهی هم دو رقم است. یک عذرخواهی عربی داریم که همه بلد هستید. «استغفرالله ربی» استغفار کنید. یک عذرخواهی فارسی داریم که این را در تلویزیون نمیتوانم بگویم. غلط کردم و الفاظ دیگر… (خنده حضار) استادش گفت: تو باید در حرم بروی و توبه فارسی کنی. ایشان هم گفت: حالا ما توبه نمیکنیم، از خیر صد تومان میگذریم. یک مدتی شد و گفت: حالا امتحان کنیم. برویم توبه فارسی کنیم. استاد ما گفته است، رفت گفت: یاعلی، چند شب پیش یک چیزی به شما گفتیم و بعد آن مرد صد تومان داد و گفت: این را آقایم داده و برای تو نیست. حالا استادم گفته توبه فارسی کن. غلط کردم، غلط کردم! دو سه بار که توبه فارسی کرد، یک نفر آمد گفت: حاج آقا چند شب پیش من اینجا آمدم حرم پولی را پیدا کردم، اگر کسی نشانهاش را دارد بگوید. گفت: یک چنین پولی بود؟ گفت: چرا، بعد که پول را گرفت گفت: یا علی از تو بود، از تو بود (خنده حضار) یعنی ما تا زیر پایمان را داغ نکنند راه نمیافتم. گاهی باید زیر پای ما را داغ کنند. چوب عود را تا آتش نزنند بوی عطرش بلند نمیشود. گاهی وقتها باید سیلی بخوریم چشمهای ما باز شود. بعضیها رحمت را از خدا میدانند. میگوید: من درسم را… حالا رفته در مسابقات المپیاد نمره آورده، مدال و امتیاز آورده، بگو: الحمدلله خدا داد. نه! اول که زحمت کشیدم و دوم اینکه استاد و سوم هم پدر و مادر، یعنی خدا هیچی! خدا محو شد!
5- خطر غفلت از خواست و اراده الهی
قرآن یک آیه دارد میگوید: هرکاری میخواهی بکنی یک انشاءالله بگو. (وَ لا تَقُولَنَ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه) (کهف /23) نگو فردا، حتی نگو انشاءالله، بگو با میلیارد میلیارد انشاءالله! ما تازه شکر هم که میکنیم هر صد میلیاردی یک شکر میکنیم. مثلاً از تهران تا آخر خط ایران میرویم و برمیگردیم، آخر میگوییم: الحمدلله رسیدیم. همین یک الحمدلله میگوییم. حال آنکه چرخی که تا لب مرز رفت و برگشت، این چرخ هر دوری که خورد یک خطر رفع شد. چون در هر دور میتوانست لاستیک بترکد و شما سرنگون شوید. من سرنگون شوم! چند میلیون بار این چرخ، چرخیده است. چند میلیون چرخه هر آنی که از نفس ما میگذرد، هر آن ممکن است یک لخته خون در قلب و مغز ما گیر کند و سکته کنیم. هر لحظه! من که دارم میروم هر لحظه ممکن است این راننده که ماشین را میبرد در یک لحظه عقل از سرش بپرد و ماشین را چپ کند. خوابش ببرد، نعمتهای خدا را از خودتان ندانید. قارون گفت: خدا به تو نداده است. مردم گفتند: خدا به تو داده است. به فقرا کمک کن. «وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك» خدا به تو داده و تو هم به فقرا کمک کن. گفت: خدا به من نداده است «أُوتِيتُهُ» این پولها نزد من جمع شده است، «عَلى عِلْمٍ عِنْدِي» دو نفر دو تا حرف زدند، دو تا پولدار. یکی قارون بود، قارون میگفت: «علمٍ» یک علمی دارم «عندی» علمی نزد من است، من دکترای اقتصاد دارم. خدا میگوید: خودش را با پولهایش به زمین فرو کن. ولی سلیمان هم حکومت داشت و پولدار بود. [پای تخته مینویسند] سلیمان میگوید: «لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ» خدا میخواهد مرا امتحان کند، (أَمْ أَكْفُرُ) (نمل /40) آیا کفران میکنم. «لِيَبْلُوَنِي»، «علمٍ عندی» قارون میگوید: عندی و سلیمان میگوید: «لِيَبْلُوَنِي» هیچکس از خودش چیزی ندارد. ما باید یادمان… بنده خدایی بود خیلی با کشورهای مختلف تجارتهای کلان داشت، از آن پولدارهای درجه یک بود منتهی خودش بخاطر منشیهایی که داشت به کارهایش نمیرسید. یک روز چند روز تعطیلات بود، مثل عید نوروز ما، گفت: این ایام تعطیلات خودم بروم یک سری به حساب و کتابهایم بزنم. به هیچکس نگفت و بلند شد صبح زود رفت، در پاساژ را باز کرد و داخل مغازه شد و در مغازه را هم بست و گفت: فرصت خوبی است برای اینکه خودم بررسی کنم. یادش رفت کلید را از پشت در بردارد. کلید انداخت در را باز کرد، تا در را بست در قفل شد و کلید آن طرف در است. یک مقدار کار کرد و خسته شد. مشت زد دید اصلاً هیچکس خبر ندارد. حاج آقای پولدار در اتاق پول گیر کرد. نصف روزی، عصر شد، شب شد و خانم و بچههایش دیدند نیامده است. زنگ زدند کجاست، پلیس راه، در جادهها نبردند و ندزدیدند و نکشتند، چه شده است. این شب ضعف کرد و فردا هم، مدتی دو سه روز آنجا نفس آخر را که میخواست بکشد، نوشت: در اتاق پول از گرسنگی مردم! خدا خواسته باشد گرسنگی بدهد در اتاق پول هم گرسنه میشود. این یک نمونه! نمونه دیگر، پرنده در هوا میپرد و گرسنه میشود. زیر پایش هم اقیانوس است. نهنگ درون اقیانوس ماهیها و حیوانهای دریایی را خورده است، جرم اینها لای دندان نهنگ رفته است. نهنگ در دریا مسواک میخواهد. پرنده هم در هوا غذا میخواهد، این نهنگ روی آب میآید و دهانش را باز میکند، آن پرنده میآید مینشیند. نمیتواند پرنده را ببلعد چون پرنده دو تا شاخ دارد، شاخ بالا و شاخ پایین، مثل کلنگ دو سره، میخواهد این را بخورد این شاخکها به سق او فرو میرود و مجبور است نگه دارد. جرم لای دندان نهنگ را میخورد، شکم این پرنده سیر میشود و دندانهای نهنگ هم مسواک میشود. یعنی خدا خواسته باشد بدهد رزق را از لا به لای دهان نهنگ رزق پرنده میکند. خواسته باشد ندهد حاج آقا در اتاق پول میمیرد. خدا را فراموش نکنید و با خدا رفیق باشیم. با خدا حرف بزنیم و نماز بخوانیم و هنر خودمان ندانیم. بعضیها که هنر خودشان میدانند قرآن چند بار اینها را به رخ میکشد، میگوید: «أو لم یهلک» میترسم عربیاش را غلط بخوانم. آیا از تو کردن کلفتتر نبود خفه کردیم؟ «اکثر اموالاً، اکثر اولاداً» فلانی از تو اولادش بیشتر بود، فلانی از تو پولش بیشتر بود. فلانی از تو زورش بیشتر بود. (الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ) (فجر /8) خانههایی داشتند که مشابه نداشت. حالا این برجها مشابه دارد. قرآن میگوید: افرادی خانههایی میساختند «الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ» یعنی در شهرها مثل این خانه وجود نداشت. غافل نشویم!
6- یاد نعمتهای خدا در همه حال
قرآن میگوید: اول (وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ) (روم /33) وقتی به مشکل رسیدند، انابه میکنند و یا الله یا الله! اما «ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً» همین که به آنها رحم کردیم، «إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ» میگویند: خدا نبود. این آمپول زن این کار را کرد. اگر پول فلانی نبود، حدیث داریم خوب گوش بدهید حدیث داغ داغی است. گوش بدهید، حدیث داریم هرکس بگوید: فلانی من را نجات داد، فلان کار، فلان مدرک، فلان پارتی، فلان امضاء مرا نجات داد این مشرک است. باید بگوییم: خدا این کار را انداخت، این را حل کرد. منتهی خداوند از طریق تلفن فلانی، خدا به ما، «یحیی» خدا زمین مرده را زنده کرد اما «به» توسط باران، واسطهها باعث نشود شما اصلی را فراموش کنید. بله ماشین لباسشویی لباسها را شست، این آقای ادیسون که برق را اختراع کرد باید فراموش شود؟ یعنی برق را فراموش میکنیم، مخترع برق را هم فراموش میکنیم، این ماشین را میبینیم که این پارچهها را تاب میدهد و میگوییم: ماشین لباس شست، چرا از برق غافل هستیم؟ اصلی را غافل باشیم. شما بلند میشوی، شما مینشینی، درست است. اما «بحول الله و قوته اقوم» اقوم یعنی بلند میشوم، «اقعد» یعنی مینشینم. درست است من بلند میشوم. من مینشینم، اما «بحول الله و قوته». «ایاک نعبد» من بنده تو هستم. منتهی تو میتوانی بنده باشی. نه، «و ایاک نستعین» از خودت کمک میخواهم. از تو کمک میخواهم که بنده تو باشم. اگر خدا کمک نکند ما نمیتوانیم بندگی خدا را بکنیم. حضرت امام(ره) به یکی از علما، آیت الله صدر، من این را از آیت الله صدر شنیدم. گفت: امام به من گفت: خدا یک روز حافظه را از من گرفت، هرچه فکر کردم اسم من چیست، امام خمینی، اسمم یادم رفت! یک ربع ساعت فکر کردم و یادم آمد اسم من روح الله است. یعنی اگر خدا بخواهد شما اسمت را هم فراموش میکنی. من سراغ دارم کسی را که 75 سال داشت در خیابان گریه میکرد، گفتند: چه شده است؟ گفت: خانهام را گم کردم. گفتند: خانهات همین است. گفت: گم کردم. دستم را بگیر و ببر. یعنی در خیابان خانهاش، خانهاش را گم میکند و اسمش را فراموش میکند. از خدا غافل نشویم. کسی اگر از خدا غافل شود توبیخ میشود. قرآن یکجا میگوید: (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ) (اعراف /179) بعضی آدمها مثل چهارپا هستند. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» از چهارپا هم بدتر هستند. میگوییم: چرا؟ «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» تحصیل و اختراع لازم است. همه چیز لازم است اما خدا فراموش نشود. علاقه زن و مرد، ما سه رابطه در قرآن داریم. من بعضی جاها که میروم، البته همه جا نمیروم، آنجایی که به نظر خودم واجب است بروم، که بروم عروسی میگویند: یک جمله بگو، من این جمله را میگویم. میگویم: سه تا رابطه در قرآن است. [پای تخته مینویسند] 1- رابطه پیامبر با مردم؛ چیست؟ عرض کنم به حضور شما که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» 2- رابطه مردم با پیغمبر؛ پیغمبر فرمود: من میخواهم مزد زحماتم (إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) (شوری /23) اهلبیت مرا دوست داشته باشید. رابطهی زن و شوهر؛ هم رحمت است و هم محبت. رابطه پیغمبر با مردم «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» همین است، رابطه پیغمبر با مردم رحمت است. رابطه مردم با پیغمبر چه؟ مودت است که مزد زحمات پیغمبر، مودت است. رابطه عروس و داماد چیست؟ رابطه عروس و داماد این است. «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ» قرار داد بین عروس و داماد (مَوَدَّةً وَ رَحْمَة) (روم /21) گرفتید؟ نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید… رابطه پیغمبر با مردم رحمت، رابطه مردم با پیغمبر مودت، رابطه عروس و داماد مودت و رحمت!
7- رحمت نسبت به همه انسانها، از هر قوم و نژاد
به پدر و مادر در قرآن چند «تواصوا» داریم. (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) (عصر /3) این دو کنار هم هست. یکجای دیگر داریم (وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَة) (بلد /17) همدیگر را به رحمت سفارش کنید. اگر یکوقت تحریم اقتصادی به ما فشار آورد، اگر یکوقتی باران و سیل و زلزله و سختی آمد، به همدیگر رحم کنیم. همه به همدیگر سفارش کنیم. اصلاً اگر کسی رحم نداشته باشد مورد توبیخ است. آن طرف دنیا یک گرسنه بود شما میتوانی کمک کنی باید کمک کنی. به ما آنها سیاه پوست هستند و ما سفید پوست هستیم؟ به ما چه. ما در نماز نمیگوییم: السلام علینا و علی ایرانیها! السلام علینا و علی سفید پوستها، السلام علینا و علی حوزه و علی دانشگاه و علی تجار، السلام علینا و علی کردها و لرها و علی ترکها، السلام علینا و علی عرب و عجم، اینها نیست. «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» سلام بر خوبان تاریخ! در چه زمانی، زمان مطرح نیست. در چه مکانی؟ مکان مطرح نیست. چه لهجهای؟ لهجه مطرح نیست. هیچ چیز مطرح نیست فقط عبد صالح خداست. یک گرسنه اگر آن طرف دنیا بود ما مسئول هستیم. حتی سگها در زندگی ما نقش دارند. شما اگر آب داری و میخواهی وضو بگیری ولی یک سگی تشنه هست حق نداری وضو بگیری باید آب را برای سگ بگذاری و تیمم کنی. یعنی نماز که میخواهی بخوانی نباید به قیمت این باشد که یک سگ تشنه باشد. آن طرف دنیا گرسنه هستند، آن طرف دنیا اسلحه میخواهند، آن طرف دنیا غذا میخواهند، هرجا مظلومی بود، قرآن میگوید: (وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ) (نساء /75) چرا ناله مظلوم را از آن طرف دنیا میشنوید و جواب نمیدهید؟ مگر میشود کشور اسلام، مسلمان باشیم و بی تفاوت باشیم؟ رحمت از پول بهتر است. قرآن میگوید: (رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) (زخرف /32) اینها پول جمع کردند در مقابل یک عده که پول جمع کردند، یک عده محبت مردم را جذب کردند و رحمت خدا را جذب کردند. اگر کسی نیت کند به کسی ندهد خدا از او میگیرد. در سوره نون و القلم یک قصه میگوید که ماجرای قصه را در یک دقیقه این است. یک باغ پر میوهای بود که صحاب باغ میوهها را به فقرا میداد. این صاحب باغ مرد. ارث به چند اولاد رسید. اولادها گفتند: ما نمیدهیم میوه گران است. الآن میدانی میوه گران است نمیدهیم. همه را انبار میکنیم برای خودمان، گفتند: فقرا به این باغ چشم دارند. گفت: سحر میوههایش را میچینیم که اصلاً فقرا نفهمند. سحر بلند شدند یواش یواش رفتند، سحر تا اول آفتاب میوهها را انبار کنند، فقرا خواب هستند. تا آمدند دیدند باغشان سوخته است. اینها که میگویم تاریخ نیست متن قرآن است. « فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ، فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ» (قلم/20و 21) دیدند باغ یک تخته خاکستر شده است. گفتند: باغ ما نیست. گفتند: چرا باغ ماست. نیت کردیم رحم نکنیم خدا هم به ما رحم نکرد. زمستان در هر خانهای یک ساک زیادی هست. بعضی خانهها ده تا ساک لباس زیادی دارند. اگر هر خانهای یک ساک لباس زیادی داشته باشیم چند میلیون ساک لباس زیادی در خانههاست و چقدر آدم از سرما میلرزد؟ ممکن است شما تنهایی نتوانی جهازیه دختر را با این تورم و گرانی بدهی. اما فامیلها جمع شویم یک فامیل یک دختر را عروس کنیم و جهازیه را جور کنیم. در یک فامیل یک نفر نمیتواند یک جوان را، ولی اگر همه با هم جمع شویم، شریکی با هم شریک شویم یک مشکلی را حل کنیم. داریم عید قربان اگر پول ندارید شریک یک گوسفند بخرید. حتی تبلیغ هم قرآن میگوید: شریکی. به موسی گفتند: نزد فرعون برو و تبلیغ کن. گفت: من، تنهایی! فرعون گردن کلفت است. زیر بار من نمیرود. (هارُونَ أَخِي) (طه /30) برادرم هارون بیاید؟«وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي» شریکی، بعضی پارچهها را باید با نخ دولا دوخت. بی رحمی نکنیم. میتوانیم تنهایی و نمیتوانیم شریکی. خدایا هرچه که مانع رحم توست بر ما برطرف بفرما. ما را نسبت به همدیگر رحیم قرار بده. بی رحمان را بر ما مسلط نکن. بی رحمان را متنبه بفرما. آنهایی که قابل هدایت نیست و بی رحمانه از اسلحه و دارو و درمان، همه رقم قدرتی که در دستشان است برای مردم در فشار قرار میدهند، به خصوص آمریکا و اسرائیل، آنهایی که ما را تحریم کردند، خدایا شدیدترین تحریمها را بر آنها نازل بفرما. همینطور که جنگلهایشان سوخت تمام اموالشان را بسوزان. بدخواهان ما را شاد نکن.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 107 سوره انبیاء، بر کدام ویژگی رسول خدا تأکید دارد؟ 1) صلابت در برابر دشمنان 2) رحمت برای جهانیان 3) عبادت در برابر پروردگار 2- بر اساس قرآن، کیفر و پاداش الهی چگونه است؟ 1) کیفر مطابق عمل انسان 2) پاداش بر اساس حساب الهی 3) هر دو مورد 3- واژه حبط عمل در قرآن به چه معناست؟ 1) از بین رفتن خوبیها به واسطه بدیها 2) از بین رفتن بدی به واسطه خوبیها 3) جایگزینی خوبیها به جای بدیها 4- قارون منشأ داراییهای خود را چه میدانست؟ 1) فضل خدا 2) علم خود 3) خوششانسی 5- آیه 17 سوره بلد به چه امری توصیه میکند؟ 1) توصیه به حق 2) توصیه به صبر 3) توصیه به رحمت
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1634