نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1660
موضوع: رستگاري در گرو تزکيه جان و مال
تاريخ پخش: 05/07/86
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
رمضان 86 خدمت برادران و خواهران يزدي سورههاي کوچک تفسير ميشود از سوره شمس در جلسهي قبل مطالبي گفته شد. («بسم الله الرحمن الرحيم» «و الشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا، وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا»)
عرض کنم در جلسهي قبل مطلبي را گفتم و اين که بعضي از مطالب با يک قسم آمده است («وَالْعَصْرِ») (عصر/1) قسم به زمان يکبار آمده است در بعضي آيات دو قسم («وَضُحَاهَا») (شمس/1) («وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى») (ضحى/2) در جايي ديگر سه قسم («وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا، فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا، فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا») (عاديات/1-3) در بعضي آيات چهار قسم («وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ وَطُورِ سِينِينَ وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ») (تين/1-3) و در آيهاي پنج قسم («وَالْفَجْرِ، وَلَيَالٍ عَشْرٍ، وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ، وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ»)(فجر/1-4) قسمي ديگر نداريم تا سوره شمس که يازده قسم دارد. چرا يازده بار، وقتي شما ميگويي به پيغمبر قسم به فاطمه قسم به امير المؤمنين قسم به حسن قسم به حسين قسم اگر يازده قسم بخوري ميگويند چه خبر است؟ چه شده که اينقدر قسم ميخوري؟ اين به خاطر اين است که ما باور نميکنيم که رستگاري در تزکيه است («قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا») (شمس/9) ما رستگاري را در خانه ماشين پول مقام و شهرت و ما رستگاري را در اينها ميدانيم. دنيا رستگاري را در اين ميبيند. قرآن يازده قسم خورده که بگويد رستگاري در انسانيت است، انسان کامل رستگار است.
يک سؤال: چرا خداوند گاهي به کوچک قسم ميخورد گاهي به بزرگ («وَالشَّمْسِ») قسم به خورشيدي که از عظمت نميتوان به آن نگاه کرد («وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ») (تين/1) و قسم به انجير که 1 کيلوي آن چند صد تا ميشود. چرا خداوند يکبار به انجير کوچک قسم ميخورد يکبار به خورشيد بزرگ، جواب: براي خدا کوچک و بزرگ فرق ندارد. مگر ميشود؟ بله مثل چشم شما چه ميخ ببيند چه کوه، ديدن ميخ و کوه براي چشم يک جور است. اينطور نيست ميخ که ميخواهد ببيند انرژي کم مصرف کند و کوه که ميبيند انرژي بيشتري مصرف کند. يعني ديدن ميخ و کوه براي چشم يک جور است همينطور که براي چشم شما ميخ و کوه فرق نميکند براي قدرت خداوند کاه و کوه فرقي ندارد. يکبار ميگويد والشمس و يکبار والتين ميگويد.
1- بزرگ ترين سوگند در قرآن
مسأله دوم اينکه بزرگترين قسمها چيست؟ همهي اينها قسم به مخلوقات است خورشيد، نفس، زيتون، زمين و آسمان و طور سينين همه مخلوقات است. آنجايي که خدا بالاترين قسمها را خورده است قسم به خودش خورده است و گفته است: («فَلَا وَرَبِّكَ») به پروردگارت قسم، بزرگترين قسم را براي تسليم مردم در برابر رهبر آسماني خورده است.
دو نفر سر کشاورزي و آبياري دعوا کردند آمدند پيش حضرت گفتند: داوري و قضاوت کن حضرت حرفها را گوش کرد و گفت حق با اين است، به محض اينکه گفت حق با اين است، شخصي که محکوم شده بود گفت: بله بايد هم بگويي حق با اين است خوب فاميل شماست به خاطر فاميل، پارتي بازي کردي پيغمبر ناراحت شد. آيه نازل شد («فَلَا وَرَبِّكَ») به پروردگارت قسم کسي که به پيغمبر جسارت ميکند دين ندارد («فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ») (نساء/65) به خدا قسم کسي که به پيغمبر جسارت کند دين ندارد.
بالاترين قسم قرآن به پروردگار است و آن هم به خاطر اين است که آن شخص به پيغمبر گفت پارتي بازي کردي خداوند بالاترين قسم را مطرح کرد. تزکيه چيست؟ تزکيه اين است که انسان راه حق را با استدلال بفهمد از عقايد منحرف دوري کند. اگر شما رفتيد دکتر گفت قرص بخوري خوب ميشويد آمپول هم بزنيد خوب ميشويد، شما از اين حرف پزشک چه متوجه ميشويد؟ ميفهميد که ترکيبات شيميايي و قرص و آمپول يکي است منتها يکي مايع است يکي جامد و هر دو را که استفاده کنيد بيماري بر طرف ميشود.
(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ) (مؤمنون/1)قطعاً رستگار است. («قَدْ») به معني قطعاً ميباشد، زيرا در جاهاي ديگر («لَعَلَّكُمْ») ميآيد. بعضيها ميگويند کار خير زياد انجام ميدهيم به فقرا کمک ميکنيم و («وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ») (حج/77) ميگويد: کار خير انجام دهيد شايد رستگار شديد. اگر ميخواهيد قطعاً باشد («قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»)(مؤمنون/1-2) نماز خاشعانه، آگاهانه و مخلصانه، («وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ») (مؤمنون/3) دوري از لغو، («وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ») (مؤمنون/5) حفظ عفت، سير کردن فقرا، («لِأَمَانَاتِهِمْ») (مؤمنون/8) رد امانت، امانت نزدت سپردن رد کن، به امانت خيانت نکن، («يُحَافِظُونَ») (مؤمنون/9) حفظ نماز.
2- بيشترين سوگندهاي قرآن در سوره شمس
تکرار ميکنم بعضي سورهها از 5 ـ 1 سوگند آغاز ميشود، و از 5 بالاتر نداريم تا سوره شمس که با 11 سوگند آغاز ميشود، چه خبر است که خداوند 11 قسم ميخورد؟ به خاطر اينکه مردم باور نميکنند، رستگاري در ماديات نيست.
بسياري از خانمهاي ما طلا داشته باشند 2 کيلو طلا دارند، پولدار ترين خانمها 10 کيلو طلا که در کوهها هم پيدا ميشود، يعني خانم سرمايه دار يک تکه کوه ميشود. اين کمال است، خيلي پرواز کنيد پرندهها پرواز شان از ما بيشتر است.
يازده قسم خورده 1ـ به خورشيد قسم 2 ـ به نورش قسم 3 ـ به ماه قسم 4 ـ به روز قسم 5 ـ به شب قسم 6 ـ به آسمان قسم 7 ـ به قدرتي که آسمان را بپا داشت 8 ـ به زمين قسم 9 ـ به قدرت متحرکه زمين قسم… اين همه قسم براي چه چيزي است؟ ميگويد رستگاري در خود سازي است، انسان کامل رستگار است. حالا يا فقير باشد يا….
(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا) (شمس/9) بعد ميگويد («وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»)(شمس/10)(«دَسَّاهَا») از دسيسه ميآيد ميگويند فلاني آدم دسيسه کاري است يعني پنهان ميکند، («يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ»)(نحل/59) يعني زمان جاهليت کسي که خانم او دختر به دنيا ميآورد ميگفتند زير خاک پنهانش کنيد، زنده به گورش کنيد.
«وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا»(شمس/5) نميگويد: «من بَنَاهَا» اگر ميگفت: «من بَنَاهَا» يعني قدرت خداوند، («مَا بَنَاهَا») يعني خداوند اين نظام را با قدرتي هماهنگ کرده که اين قدرت آسمان و زمين را اداره ميکند. يعني خداوند گاهي مستقيم کاري را ميکند گاهي با واسطه، يک وقت معجزه ميکند درخت خشک سبز ميشود و يک وقت خورشيد ميتابد به دريا بخار ميشود باران ميشود ميبارد زمين سبز ميشود. در نتيجه خداوند کاري را با واسطه ميکند و گاهي بي واسطه، در اينجا گفته («وَمَا بَنَاهَا») آن قدرتي که آسمان را بنا داشت.
«وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا»(شمس/6) يکي از معاني طحي راندن و حرکت دادن است و شايد اشاره به حرکت زمين هم دارد. در زمان جاهليت مردم شعار شان اين بود شعر، شراب، شب، شهوت اين 4 شين اصول دين جاهليت بود. و در زمان جاهليت پيامبري آمد مردم را از شکم و شهوت برد در آسمان و ستاره و حرکت زمين، از کجا تا کجا
قبل از انقلاب جوانهاي ما در چه فکري بودند امام که آمد جوانها چه شدند، نزد امام ميگفتند: دعا کن من در راه خدا شهيد شوم. تو جواني! قبل از آن شايد دوچرخه اش را به برادرش نميداد، ولي بعد جانش را براي دين ميدهد. يعني يک مرتبه چنين تحولي ايجاد شد.
3- حفظ قداست هستي و مخلوقات الهي
بسياري از موجودات و پديدهها مقدس هستند وقتي قرآن ميگويد: («يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ»)(جمعه/1) در آينده هستي تسبيح ميگويد در جاي ديگر هم («سَبَّحَ»)(حديد/1) داريم يعني در گذشته هم تسبيح ميگفت. پس شما درخت را نشکن، اين درخت تسبيح ميگويد چرا ميشکني، اين حيوان تسبيح ميگويد چرا حيوان را اذيت ميکني، ما اگر بدانيم همهي هستي مقدس است، خدا به انجير قسم خورده است چرا له ميکنيم، وقتي خدا به همهي موجودات قسم ميخورد يعني همه ارزش دارند و قابل قسم هستند. شما به چيز بي ارزش که قسم نميخوريد. مثلاً ميگوييد به جان شما به جان بچه هايم هر چه براي تو ارزش دارد قسم ميخوريد. خداوندي که به انجير قسم خورده به زيتون، خورشيد و ماه و شب و روز… قسم خورده است يعني همهي اينها داراي ارزش هستند به هدر ندهيد.
بچه کوچک داخل سفره ميشود و همه را به هم ميزند مادر ميگويد زحمت کشيدم اين شله زرد را پختم خسته شده ام يا اين قالي را بافتم، ولي بچه نميفهمد و همه را به هم ميزند. خداوند برايش مشکل نيست در يک لحظه («ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا» )(نساء/30) همه چيز را با يک اراده زير و رو ميکند، اما بالاخره هستي مقدس است.
ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جان شيرين خوش است
يکي از اولياء خدا آمد برود کرم ريزي را در راه ديد به اندازه سر سوزن مقداري به اين کرم نگاه کرد و گفت: حالا در اين هستي با عظمت اين کرم نبود چه اتفاقي ميافتاد؟ از خداوند سؤال کرد اين کرم نبود چه اتفاقي ميافتاد؟ خطاب آمد: شما دفعه اول است اين سؤال را ميپرسي، ولي اين کرم بيش از 10 بار از من پرسيده است اگر اين نبود چه اتفاقي ميافتاد.
4- اعتدال و تعادل ميان غرايز نفساني
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا»(شمس/7) قسم به نفس و آنچه باعث تعديل نفس است. يعني غرايز در انسان تعديل شده است، در انسان همهي غرائز وجود دارد يکي از غرائز طوفان کند زندگي… ميشود. انسان جان مال بچه آبرو همه را دوست دارد و اينها همه با هم است. اگر کسي فقط بچه اش را دوست داشته باشد خودش را فداي بچه ميکند. اگر پول دوست داشته باشد بچه اش را ميکشد و ميفروشد. («وَمَا سَوَّاهَا») يعني نيازها و غرايز تعديل شده است، خداوند غرايز را تعديل کرده ما يکي از آنها را فتيله اش را بالا ميکشيم مثلاً فتيله ورزش را بالا ميکشيم ميبينيم اين ورزشکار خوبي شد ولي در درس شکست خورد. ميرود جدي درس ميخواند در آخر ميبيني جوان تحصيل کرده اي است اما سلامتي خود را از دست داده است. توازن در همهي کارها است.
مي گويند ماه رمضان روزه بگيريد و عيد فطر حرام است، ديروز واجب بود امروز حرام است، در سال دو روز روزه گرفتن حرام است عيد قربان و عيد فطر، همان ديني که ميگويد نخور فردا ميگويد: بخور.
بايد اين جمله را بگوييم که راه تزکيه چيست؟ يکي از راههاي تزکيه اين است که انسان ازدواج را آسان کند از کجا ميگويم واژه ازکي را ديده ايد چون ميگويد: («قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»)(شمس/9) زکّي زکات ازکي و تزکيه يک ريشه دارند در قرآن ميگويد («ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ»)(بقره/232) افراد بي همسر را اجازه بدهيد همسر بگيرند، جلوي ازدواج را نگيريد، گير ندهيد به ازدواج، اگر ميخواهيد جامعه تان سالم بماند يکي از راههاي تزکيه ازدواج است. اشتباه ميکنند آنهايي که ميگويند: من ميخواهم خود سازي کنم.
راه ازدواج را باز کنيد.
5- تزکيه مال براي کسب لقمه حلال
«أَزْكَى» لقمهي حلال اصحاب کهف گفتند: («أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا»)(كهف/19) امام حسن مجتبي جملهاي دارد، ميفرمايد:
«و اعلم انّک لا تکسب من المال شيئاً فوق قوتک» بيش از قوت خود رزق نداري «الا کنت فيه خازن لغيرک» هر چه جمع کني گاو صندوق نسل آينده هستي، من انسان هستم گاو صندوق بچه هايم نيستم. هر چه از گلوي تو پائين برود رزق تو است. کسي سيبي برداشت گفت: من با اين سيب آبروي امام صادق را ميريزم گفتند چه ميکني گفت: ميروم ميگويم اي امام صادق اين رزق من است يا نه، اگر امام گفت رزق تو است لگد ميکنم و نميخورم، و اگر گفت رزق تو نيست ميخورم، من با اين سيب امام صادق را رسوا ميکنم. رفت نزد امام صادق و گفت: اين سيب رزق من است يا نه؟ امام به سيب نگاه کرد و به آن شخص نگاه کرد همچنان نگاه کرد و در آخر فرمود: اگر از گلوي تو پائين برود معلوم ميشود رزق تو است. گاهي وقتها انسان پول دارد ولي از گلوي او پائين نميرود، خيلي انسانها هستند سرمايه دار هستند ولي رزق آنها کم است.
امام حسن مجتبي (ع) ميگويد: «لا تکسب من المال شيئاً فوق قوتک» هر چه از گلوي تو پائين برود رزق تو است بقيه آن «کنت خازنً لغيرک» خزينه دار ديگران هستي گاو صندوق ديگران هستي. سرمايه دار بخيل همانند گاو صندوق نسل آينده است. امام حسن مجتبي ميفرمايد: «و اعلم أنّ في حلالها حساب في حرامها عقاب في شبهاتها عتاب»
دنيا حلال باشد بايد حسابش را پس بدهيد از کجا آورده اي، از سؤالهاي قيامت اين است در آمد تو از کجا بود، راه تزکيه لقمهي حلال است. امام حسين روز عاشورا گفت: هر چه من ميگويم شما گوش نميدهيد ميدانيد چرا؟ «قد مُلئت بطونکم من الحرام» لقمهي حرام خوردهايد. با لقمهي حرام نميشود گفت: («قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»)(شمس/9)
هر که ميخواهد خود سازي کند، ببيند غذايي که ميخورد در چه سفره اي است، کجا غذا ميخورد. اگر ميخواهيد بچه شما اهل تزکيه بشود خمس بدهيد زکات بدهيد مال حلال به بچه بدهيد. در حرام حساب است، در حرام عقاب است، در شبهات عتاب است.
امام حسن در نامه مينويسد «واعمل لدنيا کانک تعيش ابدا» در دنيا محکم کاري کن در دنيا طوري زندگي کن که انگار هميشه هستي نگو ما 3 ـ2 سال ديگر ميميريم خانه همين که هست هست، از اول خانه را محکم بسازيم، ضد زلزله بسازيم، رو نقشه مهندسي بسازيم، سر هم بندي نکنيم. فرض کن شما صد سال ديگر هم هستيد.
6- جدي گرفتن دنيا و آخرت
زندگي را جدي بگيريد انگار هميشه هستيد، و آخرت را جدي بگيريد انگار فردا ميميريد. چه زيباست «تعيش ابدا تموت غدا» طوري زندگي کن که گويي هميشه زنده هستي و طوري آماده باش که گويي فردا ميميري. يعني هم دنيا و هم آخرت را جدي بگيريد. دنيا را به اين جهت جدي بگيريد که سرهم بندي نکنيد و آخرت را به اين جهت جدي بگيريد که حساب و کتاب تان صاف و شفاف باشد. با چه کسي رفاقت کنيم؟ رفيقي انتخاب کن که «زانک» زينت تو باشد، «زانک» تو را حفظ کند، اگر طنز گفتي همه خنديدند فکر نکن اينها رفيق تو هستند، رفيق تو آن کسي است که تو ذوق تو بزند و گريهي تو را در بياورد. با کسي رفاقت کن که سبب زينت تو باشد حفظت کند اگر به پول نياز داشتي کمکت کند اگر هم درگير شدي تو را بر خود ترجيح دهد. امام حسن وقتي نصيحت ميکند و ميگويد در حلالش حساب است و در حرامش عقاب خود بيهوش ميشود. امام حسن مجتبي چند بار اموال خود را نصف کرد براي فقرا، فقرا روي خاک نشسته بودند نان خالي ميخوردند گفتند: بيا بنشين رفت کنار شان روي خاک نشست گفت خدا متکبر را دوست ندارد، گفت: حالا شما به خانهي من بياييد آنها را برد هم غذاي بهتر داد و هم به آنها لباس داد.
مقام امام حسن از امام حسين بالا تر است، به اين دليل که شب عاشورا در کربلا زينب کبري که منقلب شد امام حسين گفت: چرا منقلب شدي گفت شما خداحافظي ميکني فردا شب نيستي، يعني شهيد ميشويد امام حسين فرمود: حالا شهيد شوم مگر اتفاقي ميافتد. امام حسين فرمود: جدّم از من بهتر بود، رفت مادرم زهرا ازمن بهتر بود، پدرم از من بهتر بود، بعد فرمود: برادرم امام حسن هم از من بهتر بود رفت. امام حسين فرمود مقام امام حسن از من بالا تر است.
7- گوشهاي از مناقب امام حسين(ع)
يکبار امام حسن بر دوش پيغمبر بود کسي گفت: اي امام حسن ميداني کجا سوار شده اي ميداني پايت را کجا گذاشته اي بر دوش پيغمبر سوار شده اي، فرمود که او افتخار ميکند پايش را بر دوش من گذاشته و من هم افتخار ميکنم او بر دوش من است. يکبار امير المؤمنين به امام حسن گفت: سخنراني کن هفت سال داشت، گفت: آقا در حضور شما من سخنراني کنم شما باشيد من نميتوانم، فرمودند: من بيرون ميروم به اهل خانه گفت همه جمع شويد به امام حسن گفت برو منبر سخنراني کن امام حسن سخنراني کرد، حضرت علي رفت پشت پرده گوش داد ببيند چگونه سخنراني ميکند. با بچهها تمرين کنيد، ما بچه داريم 85 کيلو است به او ميگوييم بگو الله اکبر خجالت ميکشد. گاهي بچهها جوانها 120کيلو الله اکبر خجالت ميکشند بگويند. بچه هفت ساله چنان سخنراني کرد امير المؤمنين از پشت پرده آمد صورت امام حسن را بوسيد گفت: «ذريه بعضها من بعض» شما از نسل فاطمه هستيد، از سينهي زهرا شير خورده ايد. دختر او هم همينطور است زينب کبري طوري سخنراني کرد که رژيم بني اميه را رسوا کرد.
شب تولد امام حسن امير المؤمنين جبهه بود (يک رسم خوبي است که به نانواها پول ميدهند ميگويند اين پول را بگير هر که امشب نان ميگيرد مهمان امام حسن مجتبي است) او همه اموالش را چند بار داد ما گوشه اي از زندگيمان را بدهيم. اينها را با خود نميبريم «في حلالها حساب في حرامها عقاب»راه تزکيه چيست؟ («أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا») اصحاب کهف گفتند: اگر ميخواهيم تزکيه بشويم بايد طعام ما خوب باشد، نميشود با لقمه حرام سير و سلوک… هواپيمايي که قير سوختش باشد نميپرد حالا هر چه خلبان خبره باشد، به شرطي ميپرد که در هواپيما بنزين سالم باشد. اگر در شکم ما (قير) لقمه حرام باشد، ديگه روانشناسي، جامعه شناسي، امور تربيتي و…تأثير ندارد. اگر ميخواهيد تزکيه شويد لقمهها بايد حلال باشد.
خدايا راه تزکيه را به ما ياد بده، لقمههاي ما را حلال کن، تولد امام حسن را به همهي عزيزان تبريک ميگوييم. خدايا عيدي به ما بده به آبروي اين مولود عزيز امام حسن مجتبي(ع) تو را قسم ميدهيم تمام خيرات و برکاتي که شب قدر براي خوبان مقدر ميکني همه را براي همهي ما مقدر کن.
در قرآن گفتي: («قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» )خدايا ما را از قد افلحها قرار بده. خودت در فهم دين و عمل به دين و تبليغ دين دست ما را بگير و کمتر از آني ما را با خود رها نکن.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1660