نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1668
موضوع: رفع مشکلات مردم، در هیأتهای عزاداری تاريخ پخش: 06/06/99 1- عقل به جای خود، اشک و گریه به جای خود 2- دعاهای زیارت عاشورا 3- جایگاه کربلا در کنار مکّه و مدینه 4- یاد کربلا از بدو تولد تا هنگام مرگ 5- همراهی با امام حسین علیهالسلام تا پایان عمر 6- تکرار لعن و سلام در زیارت عاشورا 7- رسیدگی به جوانان، در مجالس امام حسین علیهالسلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان پای تلویزیون بحث را در آستانهی محرم گوش میدهند. دیگر هفتم، هشتم محرم میشود. اوج عزاداری است. چه جمع شوند و چه بخاطر مسائل کرونا جمع نشوند، بالاخره پای رادیو یا تلویزیون، مستقیم و غیر مستقیم اوج عزاداری است. من میخواهم در مورد عزاداری صحبت کنم. 1- عقل به جای خود، اشک و گریه به جای خود ریشهی عزاداری در قرآن، اصولاً در انسان دو موتور هست. یک عقل است در بدن ما و یک عاطفه و احساس است. این دو موتور در بدن هست. چراغ عقل، بیان است. یعنی وقتی آدم حرف میزند مردم از حرفش میفهمند این چقدر سواد و عقل دارد. تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد! موتورش عقل است، اینکه بیرون نشان میدهد بیان است. خوب حرف بزند میگوییم دانشمند است. عاطفه هم موتورش درون است و چراغش اشک است. یعنی اگر کسی بیان قشنگ دارد پیداست سواد دارد. اگر کسی اشک دارد پیداست عاطفهاش نو است. اگر کسی اشک ندارد بی تفاوت باشد، این قساوت قلب است و این مهم است و تحریک احساسات، تحریک عواطف، این یک کاری است که لذا در بعضی از جملات مناجات داریم خدایا ناله میکنم چرا اشک ندارم. این خیلی مهم است. امیرالمؤمنین میفرماید: خوب و بد باید با هم فرق داشته باشد. حساسیت باید داشته باشید و بی تفاوت نباشید. این عزاداریها برکات زیادی دارد که من سالهای قبل اصلاً عاشورا زیباییهایی دارد ضمن اینکه تلخیهای مهمی دارد، زیباییهایی دارد، خداوند طوری قرار داده که لا به لای تلخیها شیرینی قرار میدهد و لابه لای شیرینیها، تلخی قرار میدهد و هردو در نهجالبلاغه است. «دار بالبلاء محفوفة» یعنی چه؟ یعنی دنیا وسط خوشیهایش هم تلخ است. شما یک غذای لذیذ که میخواهی بخوری، از وقتی این تولید میشود و پخته میشود و خورده میشود و ظرفهایش را میشویی، میبینی چند ساعت وقتت صرف شد، برای اینکه یک ربع غذا خوردی. برای این یک ربع باید دهها یک ربع وقت صرف شود. در خوشیهایش هم تلخی است. در تلخیهایش هم خوشی است. همین کرونا، تلخ بود اما در همین کرونا یک استعدادهایی شکوفا شد و عواطفی تحریک شد و حمایتهایی شد. مخترعین و مبتکرین ما دست به کارهایی زدند. من یادم هست به نظرم اگر اشتباه نکنم ده جلسه در مورد زیباییهای عاشورا صحبت کردم. این مسأله… 2- دعاهای زیارت عاشورا یکی از زیباییهای عاشورا همین دعاهایی است که لا به لای زیارت عاشورا خوانده میشود. «فاسئل الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی بک ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهلبیت نبیک» در زیارت عاشورا، ترجمهاش این است که خدایا به من توفیق بده که من خون بهای تو را از ظالمین همراه با حضرت مهدی بگیرم. هزار و چهارصد سال پیش خون به ناحق ریخته شده و ما الآن میگوییم: خدایا به من توفیق بده همراه حضرت مهدی که در آخر تاریخ میآید، انتقام خون تو را بکشم. انسان را با تاریخ گذشته و آینده، گذشته چیست؟ 1400 سال پیش، آینده که معلوم نیست چند هزار سال دیگر است. چون امام زمان را نمیدانیم، ممکن است هفته دیگر ظهور کند، ممکن است پنج هزار سال دیگر ظهور کند. به ما گفتند: هرکس برای امام زمان وقت تعیین کند که امام زمان این روزها میآید، این سالها میآید و این ماهها میرود، تکذیبش کنید. روایت داریم هرکس برای ظهور امام زمان زمان تعیین کرد، تکذیبش کنید. نمیدانیم کی میآید ولی بالاخره انسان را وصل به تاریخ میکند و خیلی قشنگ است. کارهای عبادت همش همینطور است و انسان را به خیلی چیزها وصل میکند. به گذشته دور و آینده دور! در زیارت عاشورا میگوییم: خدایا به من توفیق بده خون بهای امام حسین را با امامی که از طرف خدا یاری شده، حضرت مهدی بگیرم. «اللهم اجعلنی عندک» داریم دعاهای زیارت را میخوانیم. جلسه قبل هم بحث ما زیارت بود، سلام و لعنت و اینجا دعا. در زیارت چند عنصر است، سلام بر امام حسین و اهلبیت، لعنت بر دشمنان اهلبیت و قاتلین، اینجا دعایش را میخواهیم بگوییم. یکی از دعاها میگوید: «اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین» خدایا مرا توسط امام حسین وجیه قرار بده. حساب امام حسین از همه جداست. لب زدن به خاک حرام است ولی لب زدن به خاک کربلا حلال است. یعنی در فقه حساب امام حسین از همه جداست. 3- جایگاه کربلا در کنار مکّه و مدینه مسافرت میروی باید نمازت را شکسته بخوانی. اما میگوید: اگر وارد کربلا شدی در حرم لازم نیست نمازت را شکسته بخوانی، نمازت را چهار رکعتی بخوان. یعنی چه؟ یعنی آنجا خانه خودت است. مکه که میروی در مسجدالحرام نمازت را چهار رکعتی بخوان، آنجا هم خانه خودت است. مدینه هم چهار رکعتی بخوان، آنجا هم خانه خودت است. کوفه هم که مرکز حکومت علی (ع) است، آنجا هم چهار رکعتی بخوان. این یعنی چه چهار رکعتی بخوان؟ یعنی آنجا خانه خودت است. یعنی ما پنج خانه داریم، یک خانه داریم که آنجا متولد شدیم و وطن ماست. یک خانه الوهیت داریم، مکه. نبوت، مدینه، ولایت کوفه، شهادت کربلا. ما چهار تا خانه داریم، میگوید: خانه خودت است چرا نمازت را شکسته میخوانی؟ سه چیز باعث میشود نماز آدم قبول شود، 1- حضور قلب، آدم سر نماز بفهمد چه میگوید. لذا حدیث داریم قسمتهایی که در نماز حواست پرت است، قبول نمیشود. مثل قسمتهای یک میوه که پوسیده هست و نمیخوری. لذا بعضی که نماز میخوانند مثلاً نصف نمازش قبول میشود. ربع نمازش، بعضی که از اول الله اکبر میگوید و حواسش پرت است تا آخر، این همه میوهاش پوسیده است. حالا ما چه کنیم حواسمان پرت میشود. یک کسی نزد من آمد و گفت: حاج آقا! من سر نماز حواسم پرت میشود، چه کنم؟ به او گفتم: یک دکتر پیدا کن با هم نزد او برویم. چون من هم حواسم پرت میشود. من بیشتر حواسم پرت میشود. زمان شاه یک نفر روزه خور را در خیابان گرفتند، بردند کلانتری، دیدند رئیس کلانتری دارد ناهار میخورد. این یک لقمه خورده بود، او را گرفتند، دیدند رئیس دارد ناهار میخورد. حالا اگر شما حواست پرت است راهش چیه؟ میگوید: نافله بخوان. نماز مستحبی، نافله که حالش نیست. میگوید: اگر هم حواست پرت است و هم حال نافله نداری، حداقل مهر کربلا باشد. اگر روی مهر کربلا نماز بخوانی خداوند به احترام کربلا نمازت را قبول میکند. یعنی خاک برسد به جایی که نماز انسانها از عالم ملک به عالم ملکوت برود و نماز اوج بگیرد و پرواز کند. (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه) (فاطر /10) قرآن میگوید: عمل صالح کار را بالا میبرد و این خاک کربلاست. 4- یاد کربلا از بدو تولد تا هنگام مرگ انسان وقتی متولد میشود میگویند: لبش را به خاک کربلا بمالید. در زایشگاه، وقتی تا آخر عمر در قبرش میگذارند، میگویند: یک مهر امام حسین زیر چانهاش بگذارید. این یعنی چه؟ از زایشگاه با حسین باشید تا شب اول قبر، هر انسانی هر روز چند بار تشنه میشود. میگویند: آب که خوردی، سلام به حسین! خیلی مهم است. همراه هر تشنگی حسین، همراه هر تولد حسین، همراه هر مرگ حسین، خیلی مهم است. اگر مکه خطر دارد نرو. ولی کربلا اگر احساس خطر کردی باز هم برو مگر شرایط خاصی باشد که فتوای فقیه جامع الشرایط و رهبری رویش باشد. ممکن است در شرایط خاصی حساب عوض شود. چون ولایت فقیه میتواند به مناسبتهای مختلف برنامهها را تغییر بدهد. یک قصه برای شما بگویم. زکات بر چند چیز هست. گندم و جو و خرما و کشمش و طلا و نقره و گاو و گوسفند، یک زمانی، در حکومت حضرت امیر زکات کافی نبود برای فقرا و فقرا زیاد بودند و زکات کافی نبود. حضرت فرمود: اسب دارها هم زکات بدهند. هرکس اسب دارد یک مبلغی بدهد. اسبدارها گفتند: یا علی اسب زکات ندارد. سه تا حیوان زکات دارد. گوسفند، گاو و شتر، فرمود: من رئیس حکومت اسلامی هستم، امسال وضع فقرا سخت است، اسبدارها هم مبلغی را زکات بدهند. یعنی چیزی که زکات نداشت حضرت امیر گفت: زکات بده. مثل همین مصلحت نظام، این فقهای شورای نگهبان در شورای نگهبان یک مسألهای را رد میکنند و میروند در مصلحت نظام امضاء میکنند. یعنی در این اتاق میگویند: نه، در یک اتاق دیگر میگویند: بله، چرا؟ برای اینکه آنجا از مجلس و دولت و رئیس جمهورهای قبلی و فعلی جمع میشوند و میگویند: شرایط اینطور است و آنوقت بخاطر مصلحت نظام ممکن است تغییراتی داده شود. اینجا حضرت علی به اسبها زکات بست. این را داشته باشید، یک نمونه دیگر. امام کاظم در بغداد زندان بود، شیعهها که میخواستند پول برسانند، خمس و سهم امام و زکات، مشکل داشتند. ساواکیهای بنی عباس هم شیعهها را میگرفتند. امام کاظم از زندان اعلام کرد امسال خمس را بخشیدم. یعنی هیچکس پول به ما ندهد. چون میآیید به ما پول بدهید، گیر میکنید. برای حفظ جان شما خمس را بخشیدم. امام کاظم از دنیا رفت و شهید شد. امام رضا، امام شد. مردم فارس یک نامه نوشتند که ای امام رضا پدر شما خمس را بخشید، آیا میشود شما هم ببخشید؟ فرمود: نه، مگر خمس بخشیدنی است؟ پدرم بخشید که شما گیر نکنید. بخاطر حفظ جان شما فرمود: بخشیدم. ورگنه مگر میشود خمس را بخشید؟ مال چه کسی است که شما میبخشید؟ بنابراین ولایت فقیه میتواند خمس واجب را ببخشد و زکات واجب را حلال کند. اینها از اختیارات ولی امر است که اولش امام معصوم است و بعد فقیه جامع الشرایط است. 5- همراهی با امام حسین علیهالسلام تا پایان عمر در دعا میگوییم: «یجعلنی معکم» این معکم دیروز من حساس شدم روی کلمه «مع» یعنی با او باشیم، در قرآن چند «مع» داریم. میگوید: «آمنوا به» یک ایه داریم «آمنوا له» یک آیه داریم «آمنوا معه» ایمان بیاورید به پیغمبر، ایمان بیاورید برای پیغمبر، ایمان بیاورید با پیغمبر. این «مع» یعنی از او جدا نشو. «مع» قرآن هم یک جاهایی میگوید: (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا) (نحل /128) (مَعَ الْمُتَّقِين) (بقره /194)، «انی معکم» کلمهی مع یعنی تا آخر کار هستم. چون خیلیها مثل سرویس واحد در هر ایستگاه چند نفر پیاده میشوند، آن کسی که تا آخر خط برود، «معه» یعنی دست برندارید. مثل همان شعری که از ابالفضل (ع) نقل شده که «و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی» دست راستم را قطع کنید من از دین دست برنمیدارم. میگوید: «مع الحسین» من کلمهی «مع» را در چند جای قرآن دیدم، ببینم… (مَعَ الرَّاكِعِين) (بقره /43)، (مَعَ الصَّابِرِين) (بقره /153)، «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا»، (مَعَ الشَّاهِدِين) (آلعمران /53)، (مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ) (مائده /84)، (مَعَ الْمُؤْمِنِين) (نساء /146)، (وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ) (توبه /119) این مع یعنی اینطور نباشد که من امروز هستم و فردا… چون انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. حضرت یوسف دعا که کرد گفت: خدایا (تَوَفَّنِي مُسْلِماً) (یوسف /101) من میخواهم در حال اسلام یعنی تسلیم تو باشم و بمیرم. یوسف پیغمبر بود، حکومت هم گرفت، هم پادشاه شد و هم پیغمبر بود اما در عین حال نگران بود که تا آخر خط هست یا نیست. پیامبر اسلام به امیرالمؤمنین گفت: در ماه رمضان تو را شهید میکنند، نپرسید چه کسی شهید میکند؟ کجا شهید میشوم؟ چرا و کی و کجا؟ فرمود: «أ فی سلامة من دینی» لحظهای که من شهید میشوم دین دارم یا بی دین هستم؟ این دقیقه آخر مهم است. فوتبالیستها یک چیزی دارند میگویند: دقیقه نود! شخصی بود به نام براء جزء یاران پیغمبر بود و در جبهههای پیغمبر شرکت میکرد. با امیرالمؤمنین بود و بعد با امام حسن بود. امام حسین که کربلا میرفت، نوشت: براء تو عمری در جبهه بودی. من دارم کربلا میروم و ممکن است شهید شوم. بیا کمک کن! گفت: ما خیلی در جبهه بودیم. سهم جبهه ما پر شده است و به اندازه کافی در جبهه بودیم و نیامد. امام حسین که شهید شد این براء بر سرش میزد که عجب، من عمری در جبهه بودم و در امتحان آخر رفوزه شدم. امام حسین دعوتم کرد بیا، گفتم: نه! آدم نمیداند عاقبت چه میشود. این با بودن، خیلی مهم است. 6- تکرار لعن و سلام در زیارت عاشورا در حوادث که پیش میآید یک آدمهایی را نگاه میکنی که ریش دارند و چقدر مسجد میآمدند. بعد میبینی سر و کله اینها در اختلاس هم پیدا شد. اینها در اختلاسها بودند. یکجا دینداری خیلی مهم است. این حرف را من زدم، خیلی سخنرانی برای من سخت شده است. خواسته باشم چیزی بگویم که در عمرم نگفته باشم، دیگر هرچه داشتم گفتم. درخت توت را تکان میدهند، توتهایش میریزد و هی تکانش بدهی، توت تازه ندارد و برگ و گرد و خاک است. ولی خوب بعضی چیزها تکرارش هم مهم است. اصلاً اگر ما خواسته باشیم خو بگیریم باید تکرار کنیم. شما در زیارت عاشورا، صد بار میگویی «السلام علی الحسین» در لعنت هم صد بار میگویی: «اللهم العن اول ظالم» چرا صد بار؟ یکبار بس است. نه. یکوقت میخواهی آموزش، یک وقت میخواهی داغ شود، یکوقت میخواهی پخته شود. بین داغ و پخته فرق است. هر داغی سرد میشود و این قانون است ولی هیچ پختهای خام نمیشود و این هم یک قانون است. اگر می خواهید پخته شویم، یعنی اگر میخواهید این نهادینه شود، باورمان شود با تمام وجود و سلولهای روحی ما میخواهیم قبول کنیم، این باید تکرار شود و صد بار باید تکرار شود که این نهادینه شود. اگر شما یکبار بیرون بیایی و مرگ بر آمریکا و مرگ بر شاه بگویی، نه شاه میرود و نه آمریکا! اینقدر باید بگویی که بالاخره شاه ببیند در و دیوار مرگ بر شاه میگویند و بلند شود برود. یکسری چیزها را باید تکرار کرد، روضهها باید تکرار شود و فضایل باید تکرار شود، اینها که بودند و چه بودند؟ این جلسات عزاداری خیلی برکت دارد. شما نگاه کنید ابالفضل آب را تا جلوی دهانش میآورد، «فذکر عطش الحسین» میبیند داداشش تشنه است و بچههایش تشنه هستند، نمیخورد. مقایسه کنید با آنهایی که در کرونا ماسک را انبار میکنند. یعنی کسی حاضر است مردم بمیرند تا این به سود برسد، ابالفضل هم آب را آورد و نخورد، گفت: آنها به آب برسند. روضهها درس عبرت درونش است. او کجا و ما کجا! یک حاجی در مکه به من رسید، زلفی بود. گفت: حاج آقا من حاضر هستم هر پولی میخواهید بدهم، این سر ما را روز عید قربان باید حاجیهای سفر اولی بتراشند، گفت: نمیشود من یک پولی بدهم، کفاره و صدقه، من سرم را نتراشم؟ گفتم: میدانی مکه جای کیه؟ جای ابراهیم است. گفت: آره. گفتم: خدا در همین سرزمین به ابراهیم گفت: سر بچهات را ببر. بچهات را ذبح کن. از بچهاش گذشت، آنوقت تو از پشم سرت نمیگذری؟ کجایی؟ پایت را جای پای چه کسی گذاشتی؟ او از سر گذشت، تو از پشم سرت نمیگذری؟ او هم سرش را ببرد و برای همیشه رفته، ولی پشم سر هفته دیگر بلند میشود. یک خرده فکر کرد و گفت: راست میگویی. من به این مسأله توجه نداشتم. آنها از سر گذشتند و ما از پشم سر نمیگذریم و این مهم است. منتهی این روضه خوانیها باید یک جرقهای باشد و جرقه تبدیل به جریان شود. من یک چیزی بگویم. کبریت روشن کردن کاری ندارد، این کبریت، تا اینجا جرقه است و هنر نیست. مهم مدیریت بعد از روشن شدن است که باید مدیریت شود. چطور؟ این کبریت وصل به گاز شود، گاز وصل به غذا شود، غذا وصل به انسان شود، انسان به خدا وصل شود. این کبریت تا خدا رفت… یکبار دیگر، چوب کبریت وصل شود به گاز، گاز وصل شود به غذا، غذا وصل شود به انسان، انسان وصل به خدا شود. این چوب کبریت تا خدا پیش برود. ما باید این عزاداریها را استفاده کنیم. یک سیلی که میآید، مسئولین آب و برق، میگویند: این سیل را ذخیره کنیم پشت سد و از آن برق تولید کنیم. طوری باشد که این سیل یکبار نیاید خانهها را خراب کند و یکبار هم بی آبی بکشد. این سیل را مدیریت کنیم. مدیریت کنیم این کبریتی که روشن شد. حالا ما روضه خوانی زیاد است. اما چطور روضه بخوانیم؟ در این روضهها همدیگر را بشناسیم. چه کمکی میتوانیم به همدیگر بکنیم؟ چه کسی مشکل دارد؟ حضرت رسول از نماز جماعت حاضر غایب میکرد. یک روز پیغمبر بلند شد و یکی یکی آدمها را دید. فرمود: علی کو؟ امیرالمؤمنین کجاست؟ گفتند: نمیدانیم امروز نیامده است. نماز را که خواند، پیغمبر در خانه حضرت زهرا رفت و در را زد. زهرا(س) آمد و گفت: آقا بفرمایید. گفت: علی در مسجد نبود. گفت: بله ایشان دیشب تا صبح عبادت میکرد و صبح چشمش میسوخت نمازش را فرادی خواند. حدیث داریم پیغمبر به فاطمه گفت: به علی بگو شب تا صبح بخواب و صبح مسجد بیا، بهتر از این است که شب تا صبح مناجات کنی و ظهر نمازت را فرادی بخوانی. این مهم است. ما گاهی وقتها شب تا صبح سینه میزنیم، صبح نماز ما قضا میشود. 7- رسیدگی به جوانان، در مجالس امام حسین علیهالسلام در هیأت عزاداری، یا در هیأت عزاداری جوانهای رشیدی هستند که میشود این جوانها را سر و سامان داد. من خیلی آرزو دارم، دارم با مسئولین هم یکی یکی رایزنی میکنم و حرف میزنم، مملکت ما قفل شده بخاطر اینکه مردم هنر ندارند. یعنی تحصیل کردگان ما لیسانس و فوق لیسانس تا بخواهی چند میلیون دارد، ولی هیچ مهارتی ندارد. چون مهارت ندارد، شغل ندارد. یکی یکی یکبار دیگر. این کلمه رجز من است و تکراری است. شما حفظ کنید. مهارت ندارد، شغل ندارد. فقط میخواهد دولت استخدامش کند. استخدام هم دولت نمیتواند سالی یک میلیون لیسانس استخدام کند. مهارت ندارد شغل ندارد. شغل ندارد، پول ندارد. پول ندارد، ازدواج نمیکند. ازدواج نکرد یا به گناه میافتد یا افسرده میشود. بچه ندارد. زن و بچه ندارد، انگیزهای برای تهیه خانه ندارد. همه به مهارت بند است. در مسجد هیأتها دست به کار شوند هرسالی چند جوان را داماد کنند و چند جهازیه جور کنند. باید مسجد و امام حسین مشکلات ما را حل کنند. از این روضهها باید استفادههای دائمی کرد. قرآن نماز خواندن را تعریف میکند ولی میگوید: «دائمون» بعد از عاشورا در حسینیه باز باشد. از این گوشه حسینیه برای درمانگاه استفاده کند. نماز جماعت استفاده کنیم. مسجد نیست در حسینیه را باز کنیم، در مسجد نماز جماعت بخوانیم. کلاس نیست در حسینیه کلاس بگذاریم. یعنی باید از این عزاداریها یک استفاده ممتد دائمی کرد برای همه مشکلات جامعه و نه فقط عزاداری. سوژههای تبلیغی هم زیاد داریم. روایت داریم عزاداری احیای امر اهلبیت است. یعنی همه مشکلات ما در سایهی خون امام حسین زنده میشود. خون امام حسین خیلی کار دستش است. یکوقت یک بازاری به من زنگ زد و گفت: حاج آقا شما از بازاریها کم تجلیل میکنید. گفتم: یادم نیست کم هست یا زیاد ولی غرضی ندارم و اگر مسألهای باشد از هرکس که خبری داشته باشم سعی میکنم تجلیل کنم. بعد گفتم: ببین، بازاری شما چه کرده است. شما پول دادید؟ گفتم یک حرف میزنم شما صادقانه جواب مرا بدهید؟ شما برای حضرت خدیجه بیشتر گریه کردی یا برای حضرت علی اصغر؟ گفت: برای علی اصغر، گفتم: خدیجه ثروتش را داد و علی اصغر خونش را داد. شما خودت را با اینهایی که خون دادند مقایسه نکن. من کاری نکردم، کتکهایش را ابیذر خورد، تبعیدیهایش را ابیذر کشید. شکنجهها و شهادتها، هنوز هم هستند افرادی که در بدنشان ترکش است و ما کاری نکردیم. ولی بیش از این میتوانیم کار کنیم. قرآن میگوید: «ما استطعتم»، (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ) (انفال /60)، «إِلَّا وُسْعَها»، (ً إِلَّا ما آتاها) (طلاق /7) یعنی قانع به کار امروزت نشو. به کار امروز میگوید: من به وظیفهام عمل کردم. اینکه کاری نکردی. بیش از این میتوانیم کار کنیم. در قرآن میگوید: اگر کار میکنید حقش را انجام بدهید، (حَقَّ تُقاتِه) (آلعمران /102) حق تقوا، (حَقَّ تِلاوَتِه) (بقره /121) حق تلاوت، حق تقوا، «حق جهاده» این کلمههایی که میگویم آیه قرآن است. یعنی ما بیش از این و بهتر از این هم مملکت داری کنیم، هم عزاداری کنیم. هم درس بخوانیم. بهتر و بیشتر منتهی خیلی حال نداریم. مشکل ما در 350 اعوذ در دعاها داریم. یکی از این اعوذها که در رأس هست، کسالت است «اعوذ بک من الکسل» خدایا از بی حالی، صبح قلقلک میدهی و غروب میخندد. حال ندارد. ما باید از این عزاداریها استفاده کنیم و در عزاداری همدیگر را بشناسیم و مشکلات را حل کنیم. فرصت خوبی است دور پرچم امام حسین جمع میشویم، از افرادی که دعوت میکنیم حساب کنیم کی بیشتر چیزی یاد ما میدهد، مقایسه دیگر نکنیم. یکوقت یک کسی سراغ من آمد، گفت: خواهش میکنم حسینیه ما بیا، منبر برو. گفتم: من بلد نیستم مصیبت بخوانم و خطابه و شعر ضعیف هستم. من معلم هستم و واعظ یک نژاد دیگر است. پارچه عمامه با پارچه کت و شلواری فرق دارد. تنور تافتون و سنگک و بربری فرق میکند. بعد گفتم چه اصراری دارید من بیایم. گفت: نشستیم حساب کردیم اگر هیچی ندهیم فقط چای بدهیم صد نفر میآیند. اگر غذا بدهیم بیشتر میآیند، به یک کسی گفتند: برویم روضه گفت: من شام خوردم. غذا چه باشد… اگر بگوییم: قرائتی آمد، حسینیه ما پر میشود. ما نمیدانیم تو چه میگویی، من میخواهم حسینیه من پر شود. گفتم: شله زرد، قیمه، قرائتی! تو و شله زرد را کنار هم گذاشتیم ببینیم کدام حسینیه را پر میکند. اینها ناخالصیهاست. کار ندارد که مداح چطور میخواند. چه کسی دقایق کم حرف بهتری میزند. کدام هیأت مشکل را حل میکند. بگویند: این هیأت چنین کرد، برای سیل زدهها چنین کرد، برای جوانهایش چنین کرد. برای جهاز دخترش چنین کرد و برای تحصیل بچهها چنین کرد. باید اینها را وصل به خدمات کرد وگرنه عزاداری خودش خوب است ولی کاملش به این است که این عزاداری مبارک باشد و بتوانیم همه مشکلات را در مسجد و حسینیه حل کنیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
تاريخ پخش:06/06/99
1- مسافر در چه شهرهایی میتواند نماز خود را کامل بخواند؟ 1) مکه و مدینه 2) کوفه و کربلا 3) همه موارد 2- در روایات، اسباب قبولی نماز کدام است؟ 1) حضور قلب نمازگزار 2) سجده بر خاک کربلا 3) هر دو مورد
3- حضرت علی علیهالسلام برای تأمین هزینه اداره جامعه، بر چه چیزی زکات بست؟
1) اسب 2) شتر 3) گوسفند
4- آیه 101 سوره یوسف، به چه امری اشاره دارد؟
1) پایداری در جهاد 2) دینداری تا پایان عمر 3) پایداری تا شهادت 5- آیه 121 سوره بقره به کدام امر مدیریتی اشاره دارد؟ 1) حق کار را انجام دهید 2) تکلیف برای وظیفه، نه نتیجه 3) انجام کار، در صورت حصول نتیجه
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1668