نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1671
1- دعوت نسل نو به حوزههاي علميه 2- تقويت هيأت امناي مساجد با حضور فرهنگيان 3- به كارگيري نيروهاي جوان در اداره مساجد 4- گريه و خنده، هر كدام به جاي خود 5- طرح مطالب جديد در منابر و مساجد 6- دوري از تكلّف و توقّع در امر تبليغ 7- تبليغ چهره به چهره در كنار مجالس عمومي 8- تفقّد از نسل نو و توجه به نيازهاي عاطفي مردم
موضوع: رمضان، ماه تبليغ دين در مساجد
تاريخ پخش: 07/06/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندگان عزيز بحث را پاي تلويزيون زماني ميبينند كه در آستانهي رمضان هستيم. در آستانهي رمضان به طور طبيعي بايد بحثي كرد كه به مناسبت رمضان باشد. و همهي ما هم كم و بيش، همهي ما تقريباً، امت اسلامي ماه رمضان به خصوص سر و كارشان با تبليغ و مسجد و قرآن و نماز جماعت و روحاني و اينها هست. در اين جلسه من يك مقداري راجع به تبليغ ميخواهم صحبت كنم. روحانيون و طلاب عزيز يك تذكراتي به عنوان يك كسي كه به هر حال طلبهاي هستيم، بيش از 40 سال است تبليغ ميكنيم و تجربياتي داريم در شهرها، در صدا و سيما، در كشورهاي مختلف، تجربياتي داريم البته خيليها تجربياتشان از من بيشتر است حالا بنده هم تجربيات خودم را… و يك تذكراتي هم به مردم. و در اين جلسه ميخواهم يك جوانهايي هم كه هنوز دبيرستانشان باز نشده است چون ماه رمضان هنوز فكر ميكنم مدارس باز نشده، اگر نسل نويي خواست تصميم بگيرد بايد تصميم بگيرد كه طلبه شود يعني ميخواهم در اين جلسه دعوت به طلبه شدن هم بكنم. خوب پس يك صلوات بفرستيد بحث را شروع كنيم. (صلوات حضار)
1- دعوت نسل نو به حوزههاي علميه
اصل طلبگي فلسفهاش چيست؟ مردم كرهي زمين سه دسته هستند. يك دسته مردم… موضوع بحثمان روحاني، مسجد، تبليغات، رمضان، قرآن، همان چيزهايي است كه به آستانهي ماه رمضان ميخورد. اما اصل طلبه و روحاني، مردم كرهي زمين سه دسته هستند. دوتا را من ميگويم يكي را با هم بگوييد. يا توليد ميكنند، يا توزيع ميكنند. سومي را هم شما بگوييد… يا مصرف ميكنند. پس بنده طلبه ميشوم. چرا؟ طلبه كه شدم اگر خوب ملاّ شدم و دانشمند شدم، توليد علم ميكنم. مثل مطهري! اگر به درجهي مطهري و امام و مجلسي و طوسي و طبرسي و حلّي و… اگر به آن درجهها نرسيدم كه با مغز توليد كنم لا اقل توليدات ديگران را مطالعه ميكنم با سخنراني توزيع ميكنم. اگر نه مخي داشتم براي توليد، نه بياني داشتم براي توزيع، لا اقل ياد ميگيرم خودم مصرف ميكنم. عمل ميكنم. حالا خوشا به حال كدام طلبه؟ خوشا به حال طلبهاي كه «عَالِمٌ» «عَالِمٌ» يعني توليد علم كند. «نَاطِقٌ» يعني توزيع علم كند. «يُنْتَفَعُ بِعِلْمِه» (كافي/ج1/ص33) يعني از علمش استفاده كند. يا «يُنتفع بعلمه» هردو درست است. «عالم» يعني توليد علم كند. «نَاطِقٌ» يعني با نطقش توزيع كند. «يُنْتَفَعُ بِعِلْمِه» يعني علمش را مصرف كند. يعني عالم با عمل باشد. چرا طلبه شدم؟ من به همين دليل دعوت ميكنم از افرادي كه علاقه به طلبگي دارند بيايند طلبه شوند. فكر دنيا و اخرتش هم نكنند. خداوند زندگي ما را تأمين كرده است. اگر بنا باشد آدم زندگياش خوب باشد طلبه هم باشد از راه آخوندي وضعت خوب ميشود. اگر هم بنا باشد شكست بخوري، تاجر قالي و سكه هم باشي شكست ميخوري. بگذاريد قرآن بخوانم. قرآن ميفرمايد كه: («نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُم») (زخرف/32) يعني زندگيتان دست ما است. زور نزنيد كه اين كار را بكنم درآمدش چيست، اين كار را بكنم درآمدش چيست؟ خوشي به اين نيست كه مهريه چقدر باشد. خانه چطور باشد. («نَحْنُ قَسَمْنا») يعني رزق دست ما است. حالا اين براي اصل اين.
منتهي گرچه تبليغ براي طول سال است، به همين خاطر هم روحانيون مهاجر و مستقر و علماي بلاد در طول سال مشغول تبليغ هستند. اما ماه رمضان يك اوج ديگري دارد و بايد هم داشته باشد. اوج تبليغات!
2- تقويت هيأت امناي مساجد با حضور فرهنگيان
مسجدهاي ما مشكلاتي دارد. اينها كه ميگويم، ممكن است بارها گفته باشم. اما چون بعضي مسجدها عمل نكردند آنقدر خواهم گفت تا احساس كنم ديگر عمل شد. بعضي چيزها را بايد تكرار كرد مثل «حي علي الصلاة» «حي علي الفلاح» «حي علي خير العمل» اين «حي، حي» چرا تكرار ميشود؟ براي اينكه با يك «حي علي الصلاة» مردم مسجد نميآيند. چند تا هم ميگويي نميآيند. بنابراين بايد دائم تكرار كرد. بايد در هيئت امناي مساجد انقلابي به وجود بيايد. يكي از مشكلاتي كه در مملكت داريم هيئت امناي مساجد است. چند نفر هم سليقه هيئت امنا هستند. يا همه سپاهي هستند. يا همه بازاري هستند. يا همه طلبه هستند. يا همه نميدانم بسيجي هستند. يا همه… اين هيئت امناي يكدست، يك مخ است. بايد چند نفر باشند. هيئت امناي مساجد به خصوص مساجد حساس بايد يك استاد دانشگاه برايش باشد. يك خانم تحصيل كرده برايش باشد. يكي از بچههاي انقلاب، سپاه و بسيج و بچههاي جبهه باشد. يك تاجر باشد. يك روحاني باشد. بايد چند تا باشند كه چند تا فكر باشند. اين ستادهاي نماز جمعه اين هيئت امناها كه همه يك قشر هستند، همه سليقهشان يكي است، در سليقههاي يك دست نوآوري نيست، چون همه يكسان هستند. اين يك مورد. البته اين حرفهاي من به افرادي هم برميخورد. ولي من ديگر از چه كسي بترسم؟ آخوند ترسو بايد عمامهاش را بردارد. قرآن ميگويد: («يُبَلِّغُونَ … وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً») (احزاب/39) («يُبَلِّغُونَ») كساني كه تبليغ ميكنند («لا يخشون احدا» )نبايد بترسند. اين يك مورد.
يكي از مشكلات مساجد هيئت امنا هستند. يكي از مشكلات مسجد مثلاً هيئت امنا كه شد آنوقت فاتحه را بر كتابخانه ترجيح ميدهد. ميگويد: فاتحه كه ميگذارند به مسجد پول ميدهند، ولي كتابخانه بچهها ميآيند من بايد مسجد را جارو كنم.
3- به كارگيري نيروهاي جوان در اداره مساجد
خادمها بايد يك آدمهايي باشند، خادمهاي پير بايد تأمين اجتماعي، اوقاف، يك كسي خادمهاي پير را… يك كارهايي را شنيدم كه شده است. تمام خادمهاي سن بالا اينها بايد تأمين شوند از گردونه مرخص، بازنشست شوند. به سلامت! جوان خادم شود. جوان به اين شرط: 1- خوش صدا باشد. كه مؤذن هم باشد. يك دورهي آموزش قرآن هم ببيند كه اين جوان تحصيل كرده بتواند قرآن درس بدهد زندگياش هم تأمين شود به اندازهي يك معلم. يعني خادم مسجد نبايد آدمهاي پير، كر، كور، مريض… يك جوان خوش صدا، خوش سيما، يك دوره آموزش قرآن ببيند كه لا اقل آموزش قرآن را اين خادم مسجد زماني كه فراغت دارد بتواند بچههاي محله را جمع كند قرآن ياد بدهد. زندگياش هم تأمين بشود. اينها بايدهاي مسجد است. با خادم پير، با هيئت امناي يك فكر نوآوري وجود ندارد. مقام معظم رهبري كه ميگويد: نوآوري، اول همه بايد آخوندها اين كار را گوش بدهند. يعني من طلبه بايد ببينم امسال نوآوري من چيست؟ اين هم يك مسأله. اينها كه پاي تلويزيون ميگويم اينها را برويد بگوييد. اگر در ذوقتان هم خورد دو بار بگوييد. سه بار بگوييد. چون به هر حال يك سنتي اجرا شده، شما ميخواهي اين سنت را برگرداني. خوب مشكل است.
مسألهي سوم منبرها بايد يك مقدار به قصد كلاس باشد. يعني واقعاً بنده كه ميآيم حرف ميزنم به قصد اينكه معلم هستم. («وَيُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ») (آلعمران/164) الان من يك مراسمي را طي ميكنم و مردم هم براي ثوابش ميآيند. و لذا فارغ التحصيل مسجد ما 70 سال كه مسجد ميآيد ميگويد: الهي آمين! الهي آمين! ميگوييم: آمين يعني چه؟ ميگويد: نميدانم يعني چه. ميگوييم: چند سال است به مسجد ميآيي؟ ميگويد: شصت سال است. يعني شصت سال است به مسجد آمده هنوز معناي آمين را نميداند. ميگوييم: آقا («غَيْرِ الْمَغْضُوب») (فاتحه/7) يعني خدايا من جزء («مغضوبين») نيستم. («مغضوبين») چه كساني هستند كه مورد غضب هستند؟ ميگويد: نميدانم. («وَ لاَ الضَّالِّين»)(فاتحه/7)، («ضالين») يعني منحرفين. خدايا من نميخواهم جزء منحرفين باشم. منحرفين چه كساني هستند؟ من نميدانم. سي سال است مسجد آمده، نه ميداند مغضوبين چه كساني هستند نه ضالين. الآن سي سال است از انقلاب ميرود همه اين را شنيديد. «انجَزَ، انجَزَ، انجَزَ وحده… نَصَرَ…نَصَرَ، نَصَرَ، نَصَرَََ عبده، لا شريك، لا شريك، لا شريك له… » ببخشيد اَنجَزَ وحده يعني چه؟ نميدانم يعني چه. «نصر عبده» يعني چه؟ نميدانم يعني چه. آخر اين بد است. كسي از يك كوچه برود بگويند آقا چند سال است در اين كوچه هستي؟ بنده 22 سال است. اسم كوچه چيست؟ ببخشيد نميدانم! ميزنم در گوشش. تو 22 سال است كه خانهات در اين كوچه است، اسم كوچه را… 22 سال است كه پاي منبر آمدي نميداني آمين يعني چه؟ («ضالين») يعني چه؟ ببينيد گوينده يك خرده جدي حرف بزند. شنونده هم جدي بيايد. اين هم يك مسأله است.
4- گريه و خنده، هر كدام به جاي خود
يكي از اصول تبليغ اين است كه ما بايد خنده را در فرهنگ وارد كنيم. ما ايام عزاداري ميگريانيم. ولي ايامي كه عزاداري نيست چرا نخندانيم؟ نه به عنواني كه شأن ما، شأن ما بايد حفظ شود. يعني بنده در هر حرفي، در هر مجلسي يكي، دو بار مردم را بخندانم. («وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى») (نجم/43) خدا هم ميخنداند هم ميگرياند. ما («أَضْحَكَ» )را از فرهنگمان حذف كرديم. («أَبْكى») را گرفتيم. فكر ميكنيم حتماً بايد روضه بخوانيم. وقتش روضه ميخوانيم، وقتي هم شاد حرف ميزنيم. شاد به شرطي كه با لباس من بخورد. نه يعني من دلقك شوم. يعني ذي و وزن خودم را حفظ كنم. چون اين عمامه آرم پيغمبر است. بايد كارهاي ما حتي اگر شوخي هم ميكنيم يك طوري طنز بگوييم كه به لباس اهانت نشود. لباس مقدس است. اين هم يك مسأله. خنده را بايد در كار بياوريم.
اينها اصول است. 1- هيئت امنا بايد جمعي باشد. نه يكدست. 2- خادمهاي پير كنار بروند. خادم جوان، خوش صدا، آموزش قرآن ببيند استخدام رسمي شود. 3- خنده بايد جزء فرهنگ تبليغ بشود.
5- طرح مطالب جديد در منابر و مساجد
4- گوينده بايد به قصد كلاس درس بدهد. شنونده بايد به قصد كلاس بنشيند. يعني قلم و كاغذ دستش باشد. داريم هركس به مسجد ميرود هشت چيز به دست ميآورد يكي اين است «عِلْماً مُسْتَطْرَفا» «ثَمَانُ خِصَال» كسي كه به مسجد ميرود هشت تا چيز ياد ميگيرد يكي علم «مُسْتَطْرَف» يعني تازه. همان كه مقام معظم رهبري ميگويد: نوآوري! يعني بايد هركس به مسجد ميرود علم «مُسْتَطْرَف» يعني علم تازه، يعني حرف تازه بايد بشنود. يعني چه؟ يعني پيشنماز بايد مرتب مطالعه كند. چون ببينيد بدنهي نسل ما، كشور ما جوان است. دبيرستانيها ميانگين دو ساعت مطالعه ميكنند، سه ساعت، دانشجوها هم حالا بگو چهار ساعت. البته ميانگين، بعضي بيشتر بعضي كمتر. پس نسل نو ما روزي دو سه ساعت مطالعه ميكند. اگر آخوند روزي 5- 6 ساعت مطالعه نكند، نميتواند نسل نو را رهبري كند. چون ژيان نميتواند قطار را بكسل كند. اگر ميخواهي قطار را بكسل كني بايد خودت هم بنزينت، با يك ليتر بنزين، با دو ليتر بنزين، جوانها جمع نميشوند. بايد وقتي حرف ميزني جوان بگويد: ما استفاده كرديم. استاد دانشگاه بگويد: حاج آقا ما استفاده كرديم. بنابراين بكوب بايد مطالعه كنيم. شوخي نداريم. اين حديث هست. حديث داريم مسجد ميرويد هشت چيز بدست ميآوري، يكي از آن هشت تا ميگويد: حرف تازه. به شرطي آدم ميتواند در هر نمازي حرف تازه بزند، كه هميشه در حال مطالعه باشد. ما يك ديپلم ميگيريم يا فوق ديپلم و ليسانس ميخواهيم سي سال از آن چاي بريزيم. هر سه تا چاي، چهارتا چاي، پنج تا چاي بايد آب سر سماور كرد. خدا به پيغمبر ميگويد: تو فارغ التحصيل نيستي. («وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً» )يعني با لمعه و مكاسب، با كفايه و 5 سال خارج، با ليسانس و دكتر قانع نباش. («زِدْني عِلْماً») اين هم يك مسأله. («وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً» )(طه/114)
به حضور شما عرض كنم كه يكي هم بايد آرام حرف زد. («لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْث») (اسراء/106) حضرت آيت الله سبحاني چند مرتبه به من پيغام دادند، خودشان هم تلفني به من فرمودند كه: تو وقتي در تلويزيون حرف ميزني، بعضي از نقاطي كه زبانشان ترك است و به خصوص اهل دبيرستان و دانشگاه نبودند فارسي تند تو براي بعضي مشكل است. آرامتر حرف بزن. اين آرامتر حرف بزن آيهي قرآن است. ميگويد: («لِتَقْرَأَهُ … عَلى مُكْث» «مُكْث» )يعني آرام حرف بزن. نه يعني لِفتش بدهيد. آخر گاهي وقتها هم طرف لِفتش ميدهد. «الْكَهْفُ الْحَصِين و غياث المضطر المستكين» اي بابا جانم درآمد تند تند بگو. قرآن ميگويد: صوت بايد متعادل باشد. («وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ») داد نزن. («وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِت»)(اسراء/110) نه يواش نه بلند، ميانه. يعني بايد طوري باشد كه…
6- دوري از تكلّف و توقّع در امر تبليغ
بايد يك مشكلي كه الان بعضي جاها پيدا شده است، يك توقعاتي هست. از آخوند يك توقعاتي دارند.آخوند هم نبايد از مردم توقع داشته باشد. طلبههاي عزيز از مردم توقعي نداشته باشيم. مردم ما مردم خوبي هستند. من يك وقت چند سال پيش ميخواستم پرچم زكات را بلند كنم، گفتم: ميشود، نميشود. گندم فروشان كلان صد كاميون، دويست كاميون كمتر و بيشتر به سيلوها را دعوت كرديم در گيلان غرب. فروشندگان گندم آمدند. از اين دستمالهاي سفيد و سياه هم دور سرشان بود. حالا كرمانشاهي بودند، كرد بودند، لُر بودند، ولي از مؤمنيني بودند كه گندم ميفروختند. ما كه روايات زكات را خوانديم، يكي از اين پيرمردها خوب به من نگاه كرد و گفت: آشيخ! گفتم: بفرما. گفت: شما چه به ما گفتيد كه گوش نداديم؟ حديث خوانديد ما به جبهه جوان داديم. يك حديث هم بخوانيد ما زكات ميدهيم. شما چه گفتيد كه ما گوش نداديم؟ مردم ما مردم خوبي هستند. طلبههاي ما هم طلبههاي خوبي هستند. آمار شهداي طلبه از تمام قشرها بيشتر است. نسبت به جمعيت! اگر از شما پرسيدند، از من پرسيدند آقا در ايران چه صنفي نسبت به جمعيتش شهيدش از همه بيشتر است، من ميگويم: طلبه! دليل هم دارم. با حداقل حقوق ولي باز هم يك توقعاتي پيش ميآيد. اول اينكه راحت باشيم. طلبه گير خودش نباشد. («وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ»)(ص/86) پيغمبر روز فتح مكه سوار الاغ بي پالان شد. حالا پتو ملحفه ندارد، نداشته باشد. امشب استقبال نيامدند. دعوت كردند، نكردند. مسجد خاكي بود. ول كن بابا! مسجد خاكي است خودت جارو دست بگير جارو كن. گاهي از مردم نبايد توقع داشته باشيم. آيه توقع نداشته باشيم اين است. آيهي آخر سورهي صاد. ميفرمايد: («وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفينَ») يعني من اهل تكلف نيستم. شد شد، نشد نشد. گير نباشيم. بعضيها گير خودشان هستند. گير خودتان نباشيد. خيلي راحت باشيد. ماشين شد ميدهيم. هواپيما شد، ميدهيم. مينيبوس شد. اتوبوس شد. نميدانم دو جا پياده شديم. يعني گير ندهيم. كتكهايش را بلال خورد. ما به پلوهايش رسيديم. در بدنهاي خيليها هنوز تركش است. ديگر حالا… ما كه تركش نخورديم. ما كه سيلي نخورديم. ديگر حالا، يك خرده به هر حال ما توقع را كم كنيم. مردم هم، بعضيهايشان از طلبهها توقع بيخودي دارند. مثلاً فكر ميكند اين طلبه است يك فرشته از آسمان آمده است. نه آخر من هم آدم هستم مثل تو. ما تازه نماينده امام شده بوديم در نهضت سواد آموزي، امام هم زنده بود. رفتيم يك جايي مهماني، در يكي از شهرها گفتم: من را براي نماز صبح بيدار كن. گفت: به، به، به، به! گفتم: چه شده؟ گفت: طلبه بايد نماز شبش قضا نشود. من تو را براي نماز صبح بيدار كنم؟ تو مگر نماينده امام نيستي؟ گفتم: خواب من كه نمايندهي امام نيست. خودم نماينده امام هستم. (خنده حضار) خوب خوابم ميبرد.يعني اين بندهي خدا فكر ميكند من كه نمايندهي امام شدم اتوماتيك دو بعد از نصفه شب از خواب ميپرم. نه آقا من هم مثل بقيه. يعني گاهي وقتها يك توقعاتي دارند. اين طلبه چرا با خانمش حرف زد؟ خوب حرف زد كه حرف زد! نه به خانمش گفت مثلاً… شوخي هم كرد. خوب كرد كه كرد. پيغمبر به خانمش ميگفت: «يا حميرا! كلميني» حميرا يعني زني كه اينجاي صورتش سرخ است. حالا مطهري يك معنايي ميكرد من رويم نميشود بگويم. ميگفت: يعني گل پري جون! (خنده حضار) «حميرا» حمرا يعني قرمز. حميرا يعني اي كسي كه صورتت سرخ است، حرف بزن من يك مقداري در دنياي خانواده بيايم. گاهي وقتها مثلاً ميگوييم: شيخ به خانمش زنگ زد گفت: احوال شما چطور است؟ من دلتنگ شما شدم. حالا مثلاً اشكال دارد طلبه حالا مثلاً به خانمش بگويد من دلتنگ شما شدم. گاهي مثلاً گير ميدهند سر … بابا سر حرام دقت كنيد. سر مكروه هم مقداري دقت كنيد. چيزي كه نه حرام است نه مكروه بيخودي گير ندهيد. اگر يادتان باشد در چند جلسه قبل گفتم. گفتم: يخچال بيچاره اول حرام بود. چون اسراف بود. تازه كه يخچال آمده بود گفتند: اسراف است. بعد از حرامي كمرنگ شد مكروه شد. تجملات شد. بعد يك خرده مباح شد. بعد مستحب شد. الآن يخچال واجب زندگي است… خوب اين چه ديني است كه يخچال بدبخت 5 حكم پيدا ميكند؟ اين پيداست كه ما غير از دين سليقههاي خودمان را هم در دين ميچپانيم. از آخوند توقع داريم. آقا تجويدش درست نيست. تجويد مگر واجب است؟ تجويد يك كمال است. حمد و سوره با تجويد باشد خوب است و سزاوار هم هست طلبهها قرآن را، نمازشان را با تجويد بخوانند. اما اگر حمد و سوره درست است اما تجويدش مثل قاريهاي بين الملل نيست اين اشكالي ندارد. يعني ما سر تجويد گير ميدهيم. البته اگر نماز غلط است توبيخ ميكنيم. ببين آنكه به مقدار واجب حساس شويد. به مقدار حرام حساس شويد. چيزهايي كه نه واجب است نه حرام خيلي شاخ و شانه نكشيد. حرفها… برادرهاي عزيز حساب كنيم يك ماه منبر هستيم همه چيز را بگوييم. يكي از كارهايي كه قديم رسم بود و اين رسم پايش به جايي بند نيست اين بود كه منبريهاي قديم مثلاً ده شب راجع به يك مسأله صحبت ميكردند. درست نيست. ما سي شب كه منبر هستيم بايد سي تا مسأله بگوييم. مسأله حجاب بيست دقيقه، مسأله زكات چهل دقيقه، مسأله نماز پنجاه دقيقه، مسأله حج ده دقيقه، اولويت را در نظر بگيريم. بنده ديدم پول زكات جمع شده گفتم: با آن چه كرديد؟ چون پول زكات را ما تبليغ ميكنيم اما من جمع نميكنم. گفتند كه 64 غسالخانه ساختيم. گفتم: در اين روستا سالي چند نفر ميميرد؟ گفتند: 5 نفر! گفتم: براي 5 نفر پيرزن و پيرمرد مرده شما غسلخانه ساختيد، آنوقت مدرسه روستا 120 تا بچه دارد اين 120 بچه ميخواهند نماز بخوانند جا ندارند. براي نماز واجب نسل نو سالن نساختند، براي پيرزن و پيرمردي كه مرد غسالخانه ساختند. ببين اينطور جاها كه… ما يكبار يك مستحب را در حد واجب هم ميدانيم. يكبار يك واجب را فراموش ميكنيم. اين هم يك مسأله.
7- تبليغ چهره به چهره در كنار مجالس عمومي
برادرهاي عزيز روحاني! تبليغ چهره به چهره را راه بياندازيد. يعني غير از منبر دانه دانه با افراد تماس بگيريد. من در همين بحثهاي قائمشهر خوب 16 جلسه براي عزيزان پر كرديم. دو تا ملاقات خصوصي در اين اتاق كنار داشتم. آن دو تا ملاقات خصوصي بارش خيلي زياد بود. دو تا ملاقات خصوصي با دو نفر داشتم. خيلي بار داشت. يعني گاهي وقتها تنهايي با يك نفر حرف ميزني اثرش از سخنراني بيشتر است. ما از منبر كه پايين ميآييم گاهي وقتها با يك جوان… خدا شهيد قدوسي را رحمت كند. آيت الله قدوسي ميگفت: گاهي با يك طلبه 11 ساعت خصوصي حرف ميزنم. گفتگوي خصوصي زورش از عمومي بيشتر است. چرا ترياكيها اينقدر موفق هستند؟ يك ترياكي سالي دو سه تا ترياكي درست ميكند. اما يك نماز جمعه رو سالي دو سه نماز جمعه رو درست نميكند. موفق ترين گروه در كشور ما ترياكيها هستند. علتش هم اينهايي كه دنبال ماهواره و مجله و اينترنت نيستند، خانه به خانه ميروند ترياكي درست ميكنند. ما در خط ترياكيها برويم. يعني تبليغمان كنار سخنراني رسمي گفتگوي خصوصي هم… آيه اش كجاست؟ بنا شد ما هرچه ميگوييم از قرآن بگوييم. قرآن ميگويد كه: هم تبليغات رسمي، («وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا») (مريم/51) («رَسُولاً نَبِيًّا» )تبليغات بين المللي و رسمي. بعد پشت سرش ميگويد: («وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ») (مريم/55) با خانمش خصوصي حرف ميزد. يعني برادرهاي جوان هم سوالاتي كه دارند خوب است حالا كه روحاني در مسجد، در روستا ميآيد، به روحاني بگويند: خصوصي ما چهار تا سوال داريم. توقع هم نداشته باشند روحاني في المجلس جواب بدهد. يك ورقه بنويسند بگويند: آقا، تا فردا جواب اين را براي من پيدا كن. يعني يك ارتباطي بين نسل نو و طلبه بايد باشد. ما از توفيقاتي كه در نماز پيدا كرديم، اين بود كه 12000 طلبه ظهرها در مدارس ميروند و نماز ميخوانند. البته خودمان راضي نيستيم. بايد طلبههاي ما قويتر شوند، محصلها هم ارتباطشان با اين طلبهها بيشتر شود. افرادي هستند حرفشان را رويشان نميشود عمومي بزنند. اما يك طلبه خصوصي باشد، يك روحاني ميتوانند با او صحبت كنند.
(بِلِسانِ قَوْمِه) (ابراهيم/4)روان حرف بزنيم. اصلاً اصطلاح به كار نبريم. روان حرف بزنيم. اصلاً روي منبر داد نزنيم. من در تلويزيون كه حرف ميزنم، انگار پشت كرسي با عمهام حرف ميزنم. ملت قهرمان ما…. ميگويد: بيا! در خانه با خانمت هم اينطور حرف ميزني؟ خيلي روان حرف بزنيم. داد نزنيم. روان حرف بزنيم.(«بِلِسانِ قَوْمِه»)
8- تفقّد از نسل نو و توجه به نيازهاي عاطفي مردم
اگر يك كسي نيست تفقد كنيم. شاگرد اولها كجا هستند؟ خانواده شهدا كجا هستند؟ سليمان از هدهد تفقد كرد. («وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ»)(نمل/20) گاهي احوال كسي را بپرسيم. پيغمبر در مسجد نگاه ميكرد ميديد فلاني نيست. ميگفت: كجاست؟ ميگفتند: مسافرت است. ميگفت: خدايا سفرش را بيخطر كن. وقتي ميآمد، ميگفتند: پيغمبر احوالت را پرسيد. تا گفتي: مسافرت است، دعايت كرد. چقدر اين مريد ميشد. شاگرد اولها را از داخل مسجد يك تفقدي بكنيم. اَلو… سلام… من محسن قرائتي هستم. پيشنماز فلان مسجد. از آموزش پرورش پرسيدم شاگرد اولها، ليستي به من داد اسم شما و شماره تلفن هم بود. ميخواستم تلفني از شما تشكر كنم. يك تلفن كن فردا شاگرد اول مسجد ميآيد. شاگرد اول كه آمد، شاگرد دوم و شاگرد سوم هم ميآيند. هركس زاييد، يك كتاب برايش ببريم. كتاب كودك مرحوم فلسفي. هركس عروس شد يك كتاب آيين همسرداري آيت الله ابراهيم اميني برايش ببريم. مگر سالي چند نفر ميزايند؟ بيست تا آدم ميزايد. سالي بيست تا هم عروس ميشوند. بيست تا و بيست تا، چهل تا. ده تا هم شاگرد اول در منطقه است، پنجاه تا. پنجاه تا دو هزار تومان ميشود صد هزار تومان. صد هزار تومان پول يك چرخ موتور گازي است. يك چرخ موتور گازي. آنوقت ما يك چرخ موتور گازي… شما كه لوستر آويزان كردي. شما كه محراب را كاشي كردي. يك صد هزار تومان در طول سال، يك تلفن، يك تفقد اينها خيلي مهم است. با عمل!
پول دادند الحمدلله! ندادند حرف پول نزنيم. نميگويد: پول نگير. راجع به پول به آخوند دو آيه داريم. 1- يكي ميگويد: («لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرا») (انعام/90) يعني پيغمبر ميگفت: من سؤال نميكنم. با زبان نميگويم: پول بده! يكي هم ميگويد: («لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً») (انسان/9) يعني در دل به نيت پول نيامدند. به زبان هم حرف پول نميزنند. اما اگر دادند، بگير. خوشحال هم بشو. مگر آدم از پول بدش ميآيد؟ همين امروز آقاي معلمي انجام داد من كلي خوشحال شدم. (خنده حضار)
ببينيد نميگويد: «لا اءخذ منكم» نميگويد: از شما نميگيرم. ميگويد: به نيت پول نيامدم به زبان هم نميآورم. اگر داديد كه چه بهتر، چه بهتر! يعني روحاني نيت پول نكند. حرف پول هم نزند. ولي مردم هم فكر نكنند كه ايشان از جايي پول ميگيرد. نه… روحانيت روي پاي خودش است. دولتي نيست. استخدامي نيست. نبايد هم باشد. حوزه بايد روي پاي خودش باشد. خوب… ميگويند: وقت تمام شد. من خيلي حرف دارم. اوه….! خوب… دو برنامه راجع به قرآن گفتم. محوريت حرفها قرآن باشد. قصه ميخواهيم بگوييم، قصههاي قرآن را بگوييم. چرا قصههاي ديگر را ميگوييم؟ قصههاي ديگر سوراخ دارد. يعني چه؟ يعني معلوم نيست راست باشد يا دروغ. تاريخ ما سوراخ دارد. شايد راست باشد، شايد دروغ باشد! حديثهاي ما بعضيهايش معتبر است، بعضيهايش ضعيف است. چه حديث از شيعه چه حديث از سني. تنها كشتي كه سوراخ ندارد قرآن است. («إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ») (حجر/9) نگفته: «لَحافِظُونَ لَهُ» گفته: («لَهُ لَحافِظُونَ» «لَهُ» )جلو افتاده است. يعني ما فقط حافظ قرآن هستيم. بنابراين سعي كنيم محور قرآن باشد. از رو بخوانيم. مثلاً بنده در تلويزيون از رو ميخوانم، ميگويند: حالا قرائتي بيسواد است. گفتند كه گفتند. يك چيزي را از رو بخوانيم. نه اينكه مقاله بخوانيم. ولي محتوا دستمان باشد. چون گاهي وقتها ميرويم از حفظ بخوانيم آيه را غلط ميخوانيم. حديث را غلط ميخوانيم. از رو خواندن چه اشكالي دارد؟ پس ببينيد 1- داد نزنيم. 2- از رو بخوانيم. 3- حرف پول نزنيم. 4- تماس خصوصي بگيريم غير از سخنراني رسمي، گفتگوي تن به تن هم داشته باشيم. امام حسين كه به كربلا ميرفت تن به تن زهير را ديد، جذبش كرد. ولي سخنراني رسمي روز عاشورا كرد سه تا سخنراني كرد هيچ كس گوش نداد. يعني گاهي گفتگوي تن به تن اثرش از سخنراني رسمي بيشتر است. توقع زياد نه از طلبه داشته باشيم، نه مردم از طلبه توقع زياد داشته باشند، نه روحاني از مردم توقع زياد داشته باشند. مردم ما خوب هستند. بدنه خوب است، نقاط ضعف هم اغماض كنيد. اگر عيبي دارد به خودش بگوييم: آقا دلمان نميخواست اين كار را بكنيم.
خدايا! هرچه كه حرام شديم، فكر ما، زمان ما، وقت ما، آنچه خراب شده است و تلف شده، گذشتهي ما را ببخش و بيامرز. آنچه كمال و رشد و قرب هست از اين به بعد نصيب ما بفرما. تمام بركات رمضان را نصيب همهي امت ما بفرما. تمام مشكلات حل و تمام دعاها مستجاب و ما را پرچمدار دين و اسلام و قرآن و انقلاب و تشيع قرار بده. كساني كه اين بستر را براي ما آماده كردند، انبيا و اوصيا و مراجع و شهدا و جانبازان و اسرا و نياكان ومربيان و همه كساني كه اين بستر را براي ما پهن كردند و الآن نيستند جزاي خيرشان بده. ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده. ما را نسبت به فهم دين، و عمل به دين و نشر دين به دلهاي آماده كرهي زمين، گرفتار هيچ رقم انحراف و خطا قرار نده. بار ديگر از همه شما دانه دانه تشكر ميكنم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1671