نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1698
موضوع: رهبري و امامت در قرآن
تاريخ پخش: 74/11/15
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندهها بحث را در شب نيمه ماه رمضان 74 ميبينند چون شب تولد امام حسن(ع) بحث را ميبينند به نظرم رسيد راجع به امامت بحثي داشته باشم بعد هم فكر كردم چون عنوان ما درسهائي از قرآن است اصلاً رهبري در قرآن را مطرح كنم كه در رأس آن پيغمبر اسلام بعدش امامها و در زمان غيبت امام هم ولايت فقيه.
1- رهبر بايد ايمان داشته باشد
رهبر اول چيزي كه بايد داشته باشد ايمان است خدا رحمت كند شهيد مطهري را ميفرمود كه امام خميني(ره) به چند چيز ايمان داشت «آمن بربه، آمن بهدفه، آمن بالناس» خود طرف يقين داشته باشد… درباره ايمان پيغمبر يك آيهاي داريم (آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ) (بقره /285) پيغمبر ايمان داشت.
كسي كه ميخواهد مردم را به ايمان وادار كند خودش بايد ايمان داشته باشد. بايد يقين داشته باشد بايد به قدري ايمان داشته باشد كه اگر كسي هم ايمان و يقين ندارد با برخورد او به ايمان و يقين برسد. خداوند خيلي چيزها را به افراد ميدهد اما چيزي كه خيلي گياه آن ناياب است يقين است.
2- قاطعيت ارزش است
امام وقتي وارد شد همه حكومتيها فرار كردند چون با يقين گفت من توي دهان اين دولت ميزنم نگفت من احتمال دارد كه توي دهان اين دولت بزنم همچين امام گفت توي دهان ميزنم آنها گفتند اگر بمانند حتماً توي دهانشان ميزند و در رفتند، قاطعيت يك ارزش است.
استقامت، (فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ) (هود /112) آدم وقتي يقين داشت هر چه هم متلك شنيد صبر ميكند. امام حسن(ع) با معاويه صلح كرد و يقين داشت كه اين صلح به نفع اينها است هر چه آمدند امام را تحقير كردند امام… حتي جملات زشتي به امام گفتند يعني ياران امام به امام متلك گفتند ميگفتند: «يا مذل المومنين» (بحارالانوار/ج44/ص23) يعني تو با اين قطعنامه ما را ذليل كردي! امام فرمود كار من شبيه كار خضر بود خضر كشتي را سوراخ كرد اما يك هدفي داشت يعني آدم وقتي يقين دارد به هدفش…
3- يقين خيلي ارزش دارد
يقين خيلي ارزش دارد حتي براي امام، ميگويند شب عيد فطر اگر يك نفر عوام هم ماه را ديد فردا عيد فطر است حالا همه مراجع بگويند ماه ثابت نشده است خوب اين با چشم خودش ديده است ما اگر به يقين برسيم كه دختر چه درسي خوب است كه بخواند پسر چه درسي بخواند براي او خوب است.
4- استقامت طبق فرمان خدا باشد
استقامت با يك دندگي فرق ميكند ميگويند فلاني لجباز است اگر ميگفت(فاستقم) يعني مقاومت كن اين شامل يك دندگي هم ميشد اما گفته «كَمَا أُمِرْتَ» آنطوري كه من به تو گفتهام يعني صبرت طبق وظيفه باشد وگرنه ممكن است يك كمونيست هر بلايي سر او بياورند بگويد من يك كمونيست هستم اين استقامت كرده منتهي اين استقامتاش براساس لج بازي است «كما امرت» يعني طبق ماموريت، آنطوري كه خدا به تو گفته، استقامتي ارزش دارد كه طبق فرمان خدا باشد.
3- همراه با مستضعفان (وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (كهف /28) به انبياء ميگفتند اين فقرا را از دور و بر خودتان دور كنيد تا ما اغنياء دور تو جمع شويم ما نميتوانيم پيش اين فقرا بنشينيم، اما آيه نازل شد با آنهايي باش كه با خدا هستند اگر دو جا براي افطاري دعوت شدي نگاه كن كه كجا فقرا هستند توي مجلس وارد شدي برو طرف طبقه محرم بنشين.
4- مصالحه در مسائل جزئي و قاطعيت در مسائل كلي (لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ) (كافرون /6) آمدند به پيغمبر گفتند يكسال شما در برابر بتهاي ما كوتاه بيا يك سال هم ما در برابر خداي تو كوتاه ميآييم فرمود يك ذره كوتاه نميآيم «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ» شما راه خودتان را برويد من هم راه خودم را ميروم اما در مسائل جزئي مسامحه ميكنيم چون فرق است بين مدارا و مداهنه، مدارا داريم مداهنه نداريم هر دو يعني سازش كاري، مدارا يعني از موضع قدرت، از موضع قدرت كوتاه بيا، چَشم، مثل پدري كه ميتواند تند برود اما بخاطر اينكه دست بچهاش را گرفته يواش راه ميرود اينجا پدر مدارا ميكند يعني قدرت دارد منتهي بخاطر بچه كوتاه ميآيد. مداهنه يعني از موضع ضعف، يعني حالا كه نميتواني كوتاه بيا.
(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ) (آلعمران /159) ميفرمايد بخاطر رحتمي كه از طرف خدا شامل حال تو شده است با مردم نرم باش بعد ميفرمايد اگر آدم خشني بودي مردم در ميرفتند اينكه تو را دوست دارند چون خوش اخلاق هستي.
ما دو تا بله قربان توي قرآن داريم يك بله قربان نميترسد و ميگويد بله قربان يك بله قربان ميگويد چون ميترسد يكوقت آدم يك كسي را دوست دارد ميگويد قربانت بروم چشم يكبار از روي ترس است رضاشاه ميخواست برود پادگاني براي بازديد يك سرباز خوش قيافهاي را آموزش دادند كه برو پهلوي رضاشاه سه تا سوال از تو ميپرسد خيلي قشنگ جواب بده ميگويد سن بگو بيست و دو ميپرسد چند وقت است كه سربازي بگو هجده ماه بعد ميپرسد شاه را دوست داري يا وطن را بگو هر دو اين كلمات را ياد اين دادند تا رضاشاه رفت توي پادگان رفت پيش آن سرباز اين هم ترسيد همه چيزي را قاطي كرد گفت سن؟ گفت قربان هجده ماه! گفت چند وقت است سربازي؟ گفت قربان بيست و دو سال است! گفت احمق، خودت را خر كردهاي يا من؟ گفت قربان هر دو!
5- تواضع، (لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ) (حجر /88) بالهايت را براي مومنين باز كن، يعني تواضع كن، مديريت اسلامي همينها است اينطور نيست كه هر كس اتاق او درازتر است مديرتر است مديركل كيه؟ آن كسي كه اتاقش درازتر است مديريت با ميز و مبل نيست.
6- سوز، (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ) (توبه /128) ميگويند فلاني آدم عزيزي است يعني نميشود در او نفوذ كرد خدا عزيز است يعني خدا نشكن است فلاني عزيز است يعني نميشود با او كاري كرد، سختي شما بر پيغمبر سخت است اينطور نيست كه پيغمبر بي خيال باشد. درد ديگران بايد شما را به درد بياورد خدا به موسي(ع) ميگويد تو را پيغمبر كردم براي اينكه در تو يك سوزي بود كه در ديگران نبود.
7- سعه صدر (أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ) (شرح /1) در نهج البلاغه داريم كسي كه ميخواهد مدير كل باشد بايد روح او بزرگ باشد. يكي از مراجع ميگفت رفتم در كنار شط كوفه ديدم مرجع تقليد سيد ابوالحسن اصفهاني يك گوني پاكت آورده ميريزد توي رودخانه گفتم آقا چيه؟ گفت نامههاي فحش است گفتم گوني گوني فحش؟ گفت بله گفتم ميشود من يكي از آنها را بخوانم گفت بله، يكي را خواندم ديدم يك نفر به قدري به اين مرجع تقليد جسارت كرده كه… بايد تحمل كرد.
ميگفتند اي پيغمبر تو پولها را بر ميداري (وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ) (توبه /58) در زكات به تو نيش ميزنند ميگويند يا رسول الله پولها را چكار كردي؟ قرآن ميفرمايد انتقاد اينها انتقاد عقدهاي است (فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ) (توبه /58) اگر مقداري هم به آنها بدهي چيزي نميگويند وقتي به آنها نميدهي ميگويند پولها كجا رفت تمام اينهايي كه ميگويند از كجا آورده است براي اينكه خودش محروم است يك پولي مشت او بگذار ساكت ميشود.
8- عدالت (وَإِذْ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) (بقره /124) خداوند به حضرت ابراهيم پنج درجه داد يعني براي هر امتحاني يك درجه بالا ميرفت درست مثل نيروهاي مسلح اول سرگرد بعد سرهنگ بعد همينطور درجه درجه بالا ميرود حديث داريم اول ابراهيم عبدالله شد بعد شد نبي الله يك امتحان داد شد نبي الله بعد شد رسول الله بعد از رسول الله شد خليل الله بعد شد امام آخرين درجهاي كه گرفت گفت خدايا به بچه هايم هم اين پست را بده خد ا فرمود به افراد ظالم مقام امامت را نميدهيم امامت به ظالم نميرسد.
5- امام را خدا بايد تعيين كند
امام را بايد خدا تعيين كند يا مردم؟ خدا، «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» يعني من كه خدا هستم بايد براي مردم امام تعيين كنم امامت را نميگويد عهد مردم ميگويد «عهدي» يعني پيمان الهي، امامت پيمان الهي است اينكه ميگويند (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ) (شورى /38) اگر كار كار مردم بود مشورت كنيد مثلاً دولت يك پولي دارد آيا اينرا درمانگاه بسازيم يا مدرسه چون اينها مربوط به مردم است بايد مشورت كرد با مردم اما نماز صبح دو ركعت است يا سه ركعت ببينيم مردم چه ميگويند، مردم ميگويند نخوانيم، نماز عهد خداست. اگر چيزي توي آن عهد الهي شد توي آن مشورت نيست آنكه ميگويند مشورت كنيد يعني در كارهايي كه مربوط به مردم است مشورت كنيد اما اينكه آقا راي بگيريم كه حجاب باشد يا نباشد حجاب دستور خداست حكم خدا كه مشورتي نيست.
9- تعليم و تربيت (يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ) (آلعمران /164)
10- پيش گام بودن، امام علي(ع) در نهج البلاغه ميفرمايد دستوري ندادم جز اينكه قبل از شما خودم عمل كردم و شما را از كاري بازنداشتم جز اينكه اول خودم آن كار را نكردم.
11- ساده گي، ما فكر ميكنيم مدير كل حتماً بايد كيف سامسونت داشته باشد پيغمبر ما خيلي ساده بود حضرت گرد مينشست وقتي كسي وارد ميشود ميگفت «ايكم رسول الله» (بحارالانوار/ج73/ص355) كدامها پيغمبر هستيد؟
وظيفه مردم چيست؟ وظيفه مردم اينست كه از جان مردم حفاظت كنند (وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ) (توبه /120) يعني اگر يك گلوله آمد سمت رهبر جانت را فدا كن در جنگ احد ميفرمايد (لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ) (توبه /120) يعني هر حمايتي كه از جان پيغمبر شده و خودش را به خطر انداخته تمام اينها براي شما عمل صالح است. ادب نسبت به پيغمبر، ميآمد پشت خانه پيغمبر ميگفتند محمد! بيا بيرون! آيه نازل شد بابا پسر عمهات كه نيست با ادب حرف بزن به كساني
كه پشت ديوار محمد ميگويند به اينها انتقاد ميكند.
بعضيها براي اينكه تعاوني حساب كنند براي ائمه مينويسند(ع) براي پيغمبر مينويسند(ص) حديث داريم هر كس اسم پيغمبر و امام را بنويسد و قشنگ بنويسد(ع) يا(صلي الله عليه و آله) تا اين روي كاغذ هست فرشتهها در حق او صلوات ميفرستند ولي شما مينويسي(ص) چرا؟ آخر ميخواهم صرفه جويي كنم! تو يعني تمام عمرت دقيق مصرف شد فقط اينجا ميخواهي صرفه جويي كني سه ساعت سه ساعت عمرت تلف ميشود ولي حالا به عين كه ميرسد صرفه جويي ميكند من فكر ميكنم كه خدا يك توفيقاتي را از ما گرفته است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1698