نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1704
موضوع بحث: بخل و ترك انفاق
تاريخ: 03/04/63- رمضان 63
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث ما در فروع دين بود كه نماز و روزه و قرآن را گفتيم و اكنون ميخواهيم سهم امام و خمس و زكات را بگوييم. يعني عبادتهايي كه انسان بايد پول در راه خدا بدهد. در مورد اصل كمك كردن و پول خرج كردن و حالات خساست و بخل صحبت كردم، كه اگر كسي خسيس باشد نه تنها خمس و زكات نميدهد، بلكه به همسر و فرزندش هم چيزي نميدهد و حتي به خودش هم رحم نميكند. چه رسد به ديگران! بنابر اين بي مناسبت نيست كه مقداري پيرامون بخل صحبت شود. پيرامون خساست صحبت شد و اين جلسه ميخواهيم مقداري پيرامون بخل صحبت نماييم.
1- بخل چيست و بخيل كيست؟
بخل چيست؟ بخيل كيست؟ انگيزه بخل، ابعاد بخل، آثار اجتماعي بخل، وضع رواني بخيل، اثر بخل در دنيا و آخرت و. . . تمام مسائل اخلاقي حدي ندارند (قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً) (طلاق /3) هر چيزي حدي دارد، اگر افراط شود، ميشود اسراف. و اگر تفريط شود، ميشود بخل. پس پول خرج كردن حدي دارد. پس بخل در مقابل اسراف است، اسراف بالا رفتن از اين حد است(افراط) و بخل پايين آمدن از اين حد يعني تفريط. درجه حرارت انسان سالم 37 درجه است، اگر بيشتر باشد تب است و اگر كمتر باشد ضعف. از امام ميپرسند كه بخل چيست؟ ميفرمايد: «أَنْ تَرَى مَا فِي يَدَيْكَ شَرَفاً وَ مَا أَنْفَقْتَ تَلَفاً»(كشف الغمة، ج1، ص568) يعني اين كه هر چه خرج كردي، بگويي تلف شد و پول هايم از بين رفت. حيواني در منزل پيامبر(ص) بود اين حيوان ذبح شد و گوشتش تقسيم شد. پيامبر پرسيد: آيا چيزي از گوشت اين حيوان مانده است؟ گفتند: يا رسول الله همهاش تلف شد و فقط كمي(سيري) براي خودمان مانده است. پيامبر فرمود: همهاش مانده و اين چيزي كه ما ميخوريم تلف ميشود. آن چيزي كه انسان به ديگران ميدهد در راه خدا ميماند. خلاصه آدم بخيل هر چه پول خرج ميكند، نامش را تلف ميگذارد و اين معناي بخل است. پس معناي بخل، تلف دانستن پول خرج كردن است، يعني وقتي كسي پول خرج ميكند، بگويد اين همه پول هايت را تلف نكن. حال بخيل كيست؟ پيامبر(ص) ميفرمايد: راه اين كه ببيني فردي بخيل است يا خير، اين است كه ميگويد: تا 10 ريال آخرش را گرفتم. همين كه در داد و ستد سعي ميكند تا 10 ريال آخرش را بگيرد، اين فرد بخيل است. يعني نميتواند تحمل كند چيزي نزد ديگري بماند. مثلاً سوار ماشين ميشود تا 10 ريال آخرش را ميخواهد پس بگيرد، در حالي كه راننده پول خرد ندارد و وقت ديگر مسافران هم تلف ميشود. البته شوفر تاكسي هم داريم كه ميگفت: من ميروم يك ساعت در بانك معطل ميشوم تا يك كيلو پول خرد بگيرم و نميگذارم حتي يك تومان كسي نزد من بماند. و ميگفت روح چنين انسانهاي بخيلي روح خوبي نيست و من هم نميخواهم پول چنين آدمهايي نزد من بماند. رانندهها بايد سعي كنند پول كسي نزدشان نماند، اما مسافرها هم نبايد بايستند تا ريال آخر را هم بگيرند. همين كه بگويد تا آخرش را ميگيرم هر چند كه حقش باشد اين آدم بخيل است. امام كاظم(ع) ميفرمايد: «الْبَخِيلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ»(كافى، ج4، ص45) بخيل كسي است كه آن چيزي را كه خدا واجب كرده است، ندهد. در جامعه و فرهنگ ما ممكن است كسي خيلي سخاوتمند باشد چون عيدي ميدهد، چشم روشني و كادو ميدهد يا براي امام حسين(ع) خرج ميدهد، سور ميدهد و. . . ولي در نظر امام كاظم، بخيل است چون حساب سال ندارد و اگر كس حساب سال داشته باشد و خمس بدهد اگر چه اين همه خرج نكند سخي است. (وسائل الشيعه)
2- بخل، درآمد و هزينه كاذب
پيامبر(ص) ميفرمايد: «إِنَّمَا الْبَخِيلُ حَقُّ الْبَخِيلِ مَنْ لَمْ يُؤَدِّ الزَّكَاةَ الْمَفْرُوضَةَ مِنْ مَالِهِ»(كافى، ج4، ص46) رئيس بخيلها و آن كه از همه بخيلتر است كسي است كه زكات نميدهد. امام صادق(ع) ميفرمايد: بخيل كيست «إِنَّ الْبَخِيلَ مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ وَ أَنْفَقَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ»(معاني الأخبار، ص245)، بخيل كسي است كه از راه غير حق در ميآورد و در راه غير حق هم خرج ميكند. ما شغلهاي كاذب زياد داريم، مثل بعضي كه مينشينند در بنگاهها. البته بعضي بنگاهيها خيلي زحمت ميكشند، مشتري پيدا ميكنند، ميبرند، ميآورند، مشورت ميكنند و مسائل منطقه را مطرح ميكنند و به صورت يك مشاور كمك ميكنند. اما برخي خير، نميدانم زشت است يا مقبول. ان شاءالله كه ميبخشيد ولي ميگويند «سر خر بگير» يعني اصلاً نقشي ندارد و همهاش ميخواهد حوالهاي از اين بگيرد و به ديگري بفروشد. در صورتي كه بناست كه اين حواله را بگيرد وخودش مصرف نمايد. يا فرض كنيد تعاوني در بازار سهميه دارد ولي قبل از اين كه بگيرد و بياورد و بفروشد، حوالهاش را به ديگري ميبخشد و ميگويد اين شاگرد و يا شريك من است و بدهيد به او. يعني به ناحق گير ميآورد و همينطور هم براي ديگري كادو ميبرد، خانهاش را كاغذ ديواري ميكند يا لوستر ميخرد. . . و به ناحق هم خرج مينمايد. كسي رفت خدمت پزشك و گفت ريش هايم درد ميكند. گفت چه خوردي؟ گفت نان يخ، پزشك گفت: مرده شورت را ببرند كه نه خوراكت خوراك آدميزاد است و نه دردت درد آدميزاد. در جامعه ما هم افرادي هستند كه نه مشخص است درآمدشان از كجاست و نه اين كه پولشان را چگونه خرج ميكنند. هم درآمدشان لغو است و هم بيخودي خرج مينمايند. سلام خداوند بر كسي كه درآمدش حلال است و خرج كردنش هم در راه حق است. انسان بخيل بلا جهت پول در ميآورد و اين دلاليها هم همينطور است. يك قالي ابريشمي به بازار ميآيد، 32 نفر آدم كيلويي، هر كدام يك سيگار در دست دارند و همه دلال هستند، قالي ابريشمي را 20 هزار تومان ميخرد و به ديگري 30 هزار تومان ميفروشد، نفر بعد ميخرد و به ديگري 40 هزار تومان ميفروشد و همين طور ادامه دارد. يا يك نفر ديگر ميخواهد گوسفند بفروشد اين ايستاده و ميگويد نميارزد، بده برود. ان شاءالله خيرش را ببيني و صلوات بفرست، و به خاطر همين كار 50 تومان ميگيرد، حالا تو اين وسط چكاره بودي؟ هيچ كاره. اينها شغل نيست. كسي جلوي درب اداره ايستاده بود و زبانش را در آورده بود. گفت: من ايستادم تا هر كس خواست تمبرش را بچسباند به زبان من بمالد. شغل كاذب شغل نيست، يا به ديگري گفتند: شما چه كاره هستي؟ گفت من هر كس عطسه كند ميگويم عافيت باشد. بخيل كسي است كه هم درآمدش و هم خرج كردنش لغو است. افرادي هستند عمرشان لغو است به كسي ميگويي دراين صفحه بنويس در طول اين سال چه كارهايي انجام دادي؟ اول كه ميگويد: سواد ندارم ولي اگر بلد هم باشد مينويسد دردوران كودكي بازي، بزرگ سالي بازي، زمان پيري هم بازي كردهام. امام صادق(ع) ميفرمايد: «أَ تَدْرِي مَنِ الشَّحِيحُ»(من لايحضره الفقيه، ج2، ص63) يعني ميدانيد بخيل چه كسي است؟ بخيل كم رنگ و پر رنگ دارد، برخي مال خودشان را نميتوانند بدهند و برخي مال ديگران را هم نميتوانند بدهند. گاهي همسر مال خودش را به كسي نميدهد، گاهي وقتها هم به شوهرش ميگويد چرا به ديگري دادي؟ و درجه لعنت اين از خود بخيل هم بيشتر است چون تحمل نميكند كه شوهرش هم به ديگري كمك كند. و لذا شوهرها گاهي پولي خرج ميكنند و وقتي همسرشان ميپرسد چقدر خرج كردي اگر 200 تومان خرج كرده بايد بگويد 100 تومان، چون ميگويد: من كه گفتم: 100 تومان بده، جانت در ميآيد! حالا برو 200 تومان بيرون خرج كن. مي گويند: شحيح يعني از بخيل بدتر. يعني كسي كه تحمل نميكند ديگران هم بدهند. آدم شحيح كسي است كه: «الشَّحِيحُ يَشُحُّ عَلَى مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ حَتَّى لَا يَرَى مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ شَيْئاً إِلَّا تَمَنَّى أَنْ يَكُونَ لَهُ بِالْحِلِّ وَ الْحَرَامِ وَ لَا يَقْنَعُ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ»(كافى، ج4، ص45) يعني دلش ميخواهد هر كس هر چه دارد براي او باشد. مثلاً كسي پشت فرمان ماشين نشسته و الحمدلله ماشين پيكان هم دارد، اما ديگري را ميبيند، ميگويد اين مدل فلان است و از ماشين ما گرانتر است. ولي خوب صندلي هايش بهتر از آن است. بعد ميگويد: خوب اگر اين ماشين عيبي پيدا كند قطعات يدكياش پيدا ميشود. بعد كمي جلوتر ميرود و ماشين گران قيمتتري ميبيند و تنها چيزي كه ميبيند ماشين ديگران است و مرتب با ماشين خودش مقايسه ميكند، خلاصه دوست دارد همه ماشينها براي او باشد و هر ساعتي پشت يكي از آنها بنشيند. پس بخيل كسي است كه بگويد تا آخرين ريال را گرفتم. بخيل كسي است كه حق واجب خود را ندهد. بخيل كسي است كه بي جهت پيدا و بي جهت خرج نمايد.
3- عوامل و انگيزههاي بخل
انگيزه بخل: به طور خلاصه بايد گفت كه انگيزه بخل ضعف ايمان است. رشد تمام اخلاقيات بد و نكوهيدهي انسان در توحيد است. توحيد ضعيف است يعني ايمان او به خدا كم است، مثلاً حسد، حسد يعني اين كه براي چي داري؟ اين كه ميگويم خدا چرا به اين داده، يعني اين كه خدا بلد نيست چكار بكند. زماني در ماشين بودم و ماشين در حال حركت بود، من گفتم: آرامتر(يواش، يواش) راننده گفت: آقاي قرائتي اين كه ميگويي آرام برو، يعني اين كه: اي رانندهي احمق تو چيزي نميداني و مهارت نداري. بعد من گفتم: نه منظورم اين نيست، ولي او گفت: من چنين برداشتي ميكنم، چون من خواب نيستم و ميبينم و اگر تو از صندلي عقب ميبيني من از صندلي جلو ميبينم و با اين حرفها بيشتر حواس من را پرت ميكني. كسي كه حسود است و نميتواند ببيند خدا به كسي چيزي داده است، اين مسئله به خداشناسي برمي گردد، يعني خدا حكيم نيست، و بي جهت به او چيزي داده است و سوءظن به خدا دارد. بخل هم همينطور است چون به كسي نميدهد و ميگويد براي پيري و كوري و بچه هايم ميخواهم. بچه هايت اگر خوب هستند، خدا آدم خوب را رها نميكند و اگر هم بد هستند حيف از پولي كه براي آنها بخواهي جمع نمايي و از اين دو حال هم خارج نيست. (إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ) (تغابن /14) برخي از بچه هايت دشمن تو هستند، آن وقت تو حق خمس و زكات و فقرا را نميدهي به خاطر فرزندانت. آن وقت در روز قيامت ميروي به جهنم براي اين كه بچه هايت در رفاه باشند. (البخل بالموجود سوء الظن بالمعبود) (غررالحكم، ص292) انگيزه بخل سوءظن به خداست. براي همين قرآن ميفرمايد: (الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ) (فتح /6) افرادي هستند كه به خدا بد گمان هستند. قرآن ميفرمايد: وقتي كسي ميخواهد در راه خدا پولي خرج نمايد، شيطان به او ميگويد كه خرج نكن به فكر پيري، كوري و نداري خودت باش. برخي از خيابانيها و بازاريها وقتي ميروي پول را خرد كني، نميدهند، ميگويي بده و ميگويد كه ندارم. آخر تو كه داشتي؟ ميگويد ممكن است دو ساعت ديگر مشتري آمد و خودم نداشتم. تو حاجت برادر ديني خودت را برآورده كن، بعد هم به خدا بگو من حاجت ديگران را برآورده ميكنم و كارشان را راه مياندازم تو هم كاري كن كه كار خودم لنگ نماند. از ترس اين كه خودش پول خرد كم نياورد به همه ميگويد ندارم و ميگويد يكي از مشكلات اين است كه دكان ما كنار تلفن عمومي است و همه دو ريالي ميخواهند. در صورتي كه بايد خدا را شكر كند كه ميتواند گره از كار مسلمانان بگشايد. يك عده در جبهه جان ميدهند و يك عده در اينجا جان ميكنند. عدهاي در كنار تلفن عمومي دو ريالي را يك تومان ميفروشند، گاهي انسان كسي را ميبيند كه گويي باغ وحش است، پرندههايي هستند كه مثل بلبل ميخوانند و جانورهايي هستند كه دو ريال هم برايشان زياد است.
4- بخل، بدگماني به خداوند
علياي حال خوشا به حال كسي كه امكاناتي را كه خدا به او داده در اختيار مردم بگذارد و شكرش هم همين است. شكر تلفن اين است كه اگر تلفن داري در اختيار ديگران بگذاري، اگر هم ممكن است كساني سوء استفاده نمايند، نبايد گرانفروشي كرد و همان قدر كه مقدارش است مطالبه كنيد و نبايد از نياز مردم سوء استفاده نمود. از اين حديث دود از سر انسان بلند ميشود. يعني كسي كه بخيل است معلوم است كه مويرگهاي كفر در او ديده ميشود. اين كه ميگويد: بعد چه كنم؟ گويي ميگويد كه بعد خدا نيست. مثل اين كه گويي قدرت خداوند هم مثل اين است كه اگر پول دارد قدرت دارد. اينهايي كه از ترس خرجي، زن نميگيرند، اينها هم توحيدشان ضعيف است. چون در واقع منظورشان اين است كه اگر تنها بودم، خدا قدرتش ميرسد كه خرج مرا بدهد، ولي اگر دو نفر بشوم ديگر خدا قدرتش نميرسد كه خرجي مرا بدهد. كسي كه زن ميگيرد فقط جاي دختر عوض ميشود و از خانه پدر به خانهي شوهر ميآيد و روزياش به خاطر شوهركردن قطع نميشود. از اين گذشته ما تجربه داريم و همه آدمهايي كه زن دارند ميدانند كه وضعشان بعد ازدواج از قبل ازدواج بهتر است. البته انسان به خودش سوءظن داشته باشد خوب است، امير المؤمنين(ع) در خطبهاي كه مربوط به تقوي است ميفرمايد: افراد با تقوي نسبت به خودشان سوءظن دارند، اما نسبت به خدا و مردم حسن ظن دارند. از كجا معلوم كه اعمال ما عبادت باشد. اينقدر در قرآن آيه داريم (وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً) (كهف /104) كه خيال ميكنند خوب هستند (فَرَآهُ حَسَناً) (فاطر /8) خيال ميكند خوب است و بر فرض اين كه كارهاي ما عبادت باشد، از كجا معلوم كه قبول شود و بعد از قبولي هم چه تضميني وجود دارد كه آن را با گناه از بين نبري. هيچوقت انسان نميتواند بگويد وضع من خوب است و همه كارهايم را انجام دادهام. خداوند ميفرمايد: (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ) (آل عمران /180) بخيلها فكر نكنند كه پولشان را نگه داشتهاند و خرج نكردهاند خوب است. قرآن ميفرمايد: (الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) (نساء /37) يعني بخل ميورزند و مردم را هم به بخل سفارش مينمايند «وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» چيزهايي را هم كه خدا به ايشان داده كتمان مينمايند. حديث داريم خداوند وقتي كه به تو چيزي ميدهد دوست دارد اثر آن نعمتها را در تو ببيند. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «ما عقد إيمانه من بخل بإحسانه»(غررالحكم، ص292) كسي كه بخل ميكند يعني هنوز ايمانش با روحش گره نخورده يعني سطحي(آبكي) است. سخاوت نشان دهنده خوش بيني به خداست، يعني من در راه خدا ميدهم خدا هم به من خواهد داد بر عكس بخل! امام صادق(ع) ميفرمايد: «لَا يَكُونُ سَخِيّاً إِلَّا ذُو يَقِينٍ وَ همه عَالِيَةٍ»(مصباحالشريعة، ص82) سخي نيست مگر كسي كه يقين دارد به خداوند و لطف خداوند و بخل يقين به بخل خداست.
5- گستره و ابعاد بخل
ابعاد بخل؛ بخل چند گونه است: يك زمان مالي است، اما بخل علمي هم داريم (يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا) (بقره /159) يعني چيزهايي را كه به او ياد داديم بخل ميورزد و نميگويد. نقاش ترياكي را به خانه ميبرد، منقل ترياك را آماده ميكرد، سيخ كباب را آماده ميكرد و پول فراوان به او ميداد و به او ميگفت: يك نقاشي قالي براي من طراحي كن كه نمونهاش در بيرون از اين خانه نباشد و بيرون از اين خانه هم نرود و اصلاً از ترس اين كه بيرون نرود، ميآورد او را به خانهاش و با بازديد بدني داخل و خارج ميبرد، تا نقشه او منحصر به خودش باشد و در هيچ قالي ديگري نباشد، تا قالي او گران باشد ومهم باشد تا چه كساني روي اين قاليهاي مهم بنشينند؟ ابتدا اسرائيليها! حاجي چند بار حج رفته با ترياك و كباب برگ و بخل تا وسائل رفاه آمريكاييها را فراهم ميكند. انسان وقتي مادي شد اين قدر سقوط ميكند. ممكن است پولش دو برابر بشود، ولي از نظر انسانيت در قعر چاه ميافتد. وقتي به همين تاجر در آخر عمر بگويند چه كردي؟ ميگويد تاجر قالي بودم. خوب چه غلطي كردي؟ ميگويد گل زيبايي زير پاي آمريكاييها انداختم و افسوس به حال آدمي كه(خاك بر سر آدمي كه) نتيجه عمرش زيباتر كردن گل قالي زير پاي آمريكاييها بوده است و در نتيجه سنگهاي خانه خودش هم بهتر شده است و چه چيزي از دست دادي؟ 50 سال جواني را داده تا فرش زير پاي امريكاييها زيبا باشد و سنگ خانهاش هم مرمر باشد. بين فنا و فنا، پوچي و پوچي، 50 سال هيچ شد. همين است كه ميگويند چوب خدا صدا ندارد. روي دل برخي افراد داغ گذاشته ميشود، مثل كسي كه فرزندش را از دست ميدهد. اما عدهاي را خدا داغ نميكند ولي حالتي را بوجود ميآورد كه خودشان هم متوجه نميشوند. پولدار پولش را نميدهد، نقاش نقشهاش را و. . . و بدتر از همه اين كه حتي سلام هم نميكند و ميگويد ديگران بايد به من سلام كنند، حتي در سلام هم بخل ميكند. و پيامبر فرمود از جمله بخيل كسي است كه وقتي نام مرا نزد او ميبرند حتي بر من سلام نميفرستد. بخل چيست؟ بخل شاخههايي دارد، چون حديث داريم كه: «الْبُخْلُ شَجَرَةٌ مِنْ أَشْجَارِ النَّارِ لَهَا أَغْصَانٌ مُتَدَلِّيَةٌ فِي الدُّنْيَا»(أمالى طوسى، ص474) بخل درختي است از درختان آتش. يعني در قيامت، تمثال آتش نمايان ميشود درختي كه شاخه هايش در دنيا آويزان است. («اغصان» جمع «غصن» است به معناي شاخه) در اين حديث پيامبر ميفرمايد كه بخل شاخههايي دارد و بدين معناست كه بخل ابعادي دارد. به كسي ميگوييم فلاني چطور آدمي است؟ ميگويد: خوب. ميگويم: تعريف كن. ميگويد: لوس ميشود. ميگويم از او تشكر كن، ميگويد وظيفهاش است، يعني حتي در تشكر كردن هم بخل ميورزد. يا در سلام و تشويق بخيل است و اينها ابعاد بخل است: بخل در مال، بخل در كلام، بخل در تعليم و يا ستايش و. . . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): (مَا مَحَقَ الْإِسْلَامَ مَحْقَ الشُّحِّ شَيْءٌ ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِهَذَا الشُّحِّ دَبِيباً كَدَبِيبِ النَّمْلِ وَ شُعَباً كَشُعَبِ الشِّرَكِ وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَى الشَّوْكِ) (كافى، ج4، ص45) پيامبر فرمود: «إِنَّ لِهَذَا الشُّحِّ دَبِيباً كَدَبِيبِ النَّمْلِ وَ شُعَباً كَشُعَبِ الشِّرَكِ»(كافى، ج4، ص45) همين طور كه شرك شعبات و شاخههايي چون بت پرستي، خورشيد پرستي، شكم پرستي، وطن پرستي، مدرك پرستي و. . . دارد، بخل هم شاخههايي دارد. قرآن ميفرمايد: اگر داد و ستدي انجام داديد (وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ) (بقره /282) كسي آن را بنويسد. سپس ميفرمايد: «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» اگر نزد با سوادي آمدند تا برايشان بنويسد او در نوشتن بخل نورزد وزكات اين كه خدا به تو سواد آموخته نوشتن و كمك به ديگران است.
6- آثار و پيامدهاي بخل و ترك انفاق
و اما اثر اجتماعي بخل؛ «البخيل ذليل بين أعزته»(غررالحكم، ص293) بخيل در بين عزيزانش ذليل است و كساني كه اطراف او هستند وقتي ببينند او خشك است از او دور ميشوند. «ليس لشحيح رفيق»(غررالحكم، ص293) يعني براي آدم بخيل رفيقي باقي نميماند. «إِيَّاكُمْ وَ الشُّحَّ فَإِنَّهُ دَعَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ حَتَّى سَفَكُوا دِمَاءَهُمْ وَ دَعَاهُمْ حَتَّى قَطَعُوا أَرْحَامَهُمْ وَ دَعَاهُمْ حَتَّى انْتَهَكُوا وَ اسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ»(خصال صدوق، ج1، ص176) پيامبر ميفرمايد: سعي كنيد تا بخل نباشد، چون كساني كه قبل از شما بخل ورزيدند خون يكديگر را به خاطر مال دنيا ريختند، به خاطر اين كه گذشت نداشتند و قطع رحم كردند و ديد و باز ديد را كنار گذاشتند. چون گفتند رفت و آمد خرج دارد، و به همين دليل رفاقت را هم كنار گذاشتند. «البخل يوجب البغضاء» (غررالحكم، ص294) بخل باعث ميشود كه جامعه نسبت به تو بغض داشته باشد و دوستت نداشته باشند و اگر هم رابطهاي باشد عاطفي نيست. بين معلم و شاگرد و استاد و دانشجو اگر رابطه عاطفي قوي بود ارزش دارد. نبايد رابطه ما با افراد اضطراري باشد يعني چون الآن مضطر هستيم و احتياج است به فلاني سلام ميكنيم. وضع رواني بخيل: «أَقَلُّ النَّاسِ رَاحَةً الْبَخِيل»(منلايحضرهالفقيه، ج4، ص394) آدم بخيل راحتي و استراحتش از همه مردم كمتر است. «البخيل متحجج بالمعاذير و التعاليل»(غررالحكم، ص293) بخيل هميشه در حال عذر تراشي است. به او ميگويند: چرا خرج نكردي؟ ميگويد: ميخواستم در جاي ديگري خرج نمايم. يا اين كه ديدم خوب ديگران هستند كه خرج كنند و براي پنهان كردن بخل خود عذر تراشي ميكند، تا بر روي عيب خود سرپوش بگذارد. بخيل بدتر از فقير است چون دارد و خرج نميكند ولي فقير ندارد و خرج نميكند. گفت دزد بهتر است يا رباخوار؟ گفت: دزد، چون دزد از پولدارها ميدزدد ولي رباخوار از فقير مستأصل كه پول نياز دارد. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: من از انسان بخيل تعجب ميكنم چون يك عمر فقيرانه زندگي ميكند از ترس اين كه فقير نشود. و اما نتيجه بخل در دنيا، داستان همان باغي است كه سوخت و در كتاب تعليمات ديني هم آمده است. پدري مرد و 5 پسر داشت و باغي داشت كه به پسرانش رسيد، پسرانش ديدند كه باغ خوبي دارند و بر خلاف پدر كه ازميوههاي باغ به ديگران ميداد، گفتند ما به كسي چيزي نميدهيم. 4 پسر ميگفتند نميدهيم و 1 پسر ميگفت بدهيم ولي او را سركوب كردند و اما چگونه؟ گفتند: سر شب ميخوابيم و سحر ميرويم ميوهها را ميچينيم تا چشم كسي به آنها نخورد. قرآن ميفرمايد: (وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ) (انعام /141) نميگويد كه «ساعة حصاده» ميگويد «يوم حصاده» يعني در روز ميوهها را بچينيد تا ديگران هم ببينند و به آنها تعارف بكنيد. خلاصه اينها سر شب خوابيدند و سحر رفتند ولي ديدند (فَأَصْبَحَتْ كَالصَّريمِ) (قلم /20) يعني باغشان يك تخته خاكسترشد چون خواستند به كسي ندهند خدا هم به اينها نداد. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: كسي كه پولش را خرج نكند اوضاع و احوالش طوري ميشود كه او پولش را به كساني بدهد كه نااهل باشند. پس يا آدم پولش را خرج ميكند و يا اين كه پول آدم بخيل به دست نااهل ميافتد. «من منع المال ممن يحمده ورثه من لا يحمده»(غررالحكم، ص380) امام صادق(ع) فرمود: اي انسانهاي بخيل پولتان را خرج كنيد و در غير اين صورت اگر بخل بورزيد خدا گره و پيچي در راه شما قرار ميدهد كه مجبور شود 2 برابر آن پول را در راه باطل خرج كنيد. پيام امام صادق(ع) اين است كه هر كس يك درهم در راه درست خرج نكند پيش آمدي برايش بوجود ميآيد كه دو درهم در راه باطل خرج كند. البته اين مربوط به دنياست و آخرتش باقي ميماند. مي گويند سخنراني بود كه جاهاي مختلفي، پشت سر هم منبر ميرفت. سخنراني اول را هم انسان خودش ميفهمد چه ميگويد و هم شنوندگان. دوم را خودش نميفهمد ولي مردم ميفهمند و سومي را نه خودش ميفهمد و نه شنوندگان. يك منبري به ديگري رسيد و گفت از صبح تا به حال 5 منبر رفتهام و رمقي برايم نمانده. ديگري گفت اين بي رمقي عذاب دنياست و عذاب آخرتت هنوز باقي مانده است. اين هم عذاب دنيايي بخيلان است و اما در آخرت (سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ) (آل عمران /180) مالي را كه ميبايست خرج ميكرد ونكرد، خداوند آن را طوق ميكند و بر گردنش مياندازد. تو اين همه لباس زيادي داشتي، پول خرد زيادي داشتي، وام داشتي يا يادداشت داشتي و ندادي، قرآن ميفرمايد: اين مال بخل شده را به گردنش مياندازيم و در آيهاي ديگر ميفرمايد: فلز را داغ ميكنيم و (فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ) (توبه /35) به پيشاني و پهلويشان ميزنيم و بعد ميگوييم اين همان اسكناسها و درهم و دينارهاست «هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ » كسي پرده خانه خدا را گرفته بود و ميگفت خدايا من را بيامرز كه گناهانم بسيار زياد است. رسول خدا به او رسيد و فرمود: مگر چه كردي؟ گفت من حالتي دارم و آن اين كه وقتي كسي رو به رويم ميآيد و دستش را دراز ميكند گويي آتش جلويم آمده و اصولاً از آدمي كه ميخواهد از من پول بگيرد ميترسم و گويي ميخواهد مرا بسوزاند. پيامبر فرمود: «لَا تُحْرِقَنِي بِنَارِك» (بحار الانوار،ج40،ص295) برو كنار و نزديك من نيا. كسي كه اين چنين بخيل است كه وقتي كسي از او ميخواهد چيزي بگيرد گويي ميخواهد او را بسوزاند، اين آدم اگر درطول عمر خود در كنار كعبه نماز بخواند و آنقدر اشك بريزد كه از اشك او درخت سبز شود و اگر تمام وجودش اشك شود و تمام عمرش عبادت كند باز خدا او را از صورت در جهنم مياندازد. آن وقت در مكه حاجي را ميبينم كه آب را نگه ميدارد و ميگويد ممكن است ساعت ديگر تشنه بشود و به حاجياي كه تشنه است آب نميدهد، ميگفت از بس فشار كعبه زياد بود، افتادم. به يك حاجي اشاره كردم، آب! گفت در اين فلاكس چاي است، گفتم: چاي ميخواهم، گفت: تمام شده. بعد گفت كنار رفتم و پشت سرش ايستادم، آنها آمدند نشستند و كمي حال كردند و آب ريختند و خوردند. حج و كعبه و قرب خدا، همه در وجود خودمان است، اگر كسي دور كعبه گردد ولي بخيل باشد دور كعبه نميگردد، بلكه دور شكم خويش ميگردد. و اگر كسي اينجا باشد و بدهد، ميفرمايد: در يمني پسش مني، پيش مني در يمني. ضمناً بايد بگويم كه پول خرج كردن در ماه رمضان همان طور كه عبادت كردن در ماه رمضان چندين برابر ثواب دارد، مثل خواندن قرآن، پول خرج كردن در ماه رمضان هم همينطور است. سعي كنيد آقاياني كه حساب سال ندارند در همين ماه رمضان اقدام كنيد و نترسيد و مطمئن باشيد كه خدا ميدهد چون نه تنها اموال و پولتان بلكه خودتان هم مال خدا هستيد. مثل اين است كه پدر شما به شما خانه و زمين و آجر و تير آهن داده حالا از شما يك اتاق ميخواهد ولي نميدهيد. پس بخل نكنيد. خدايا به حق محمد و آل محمد ما را از مفاسد اجتماعي دور بفرما. افرادي جانشان را دادند ولي برخي پولشان را هم دريغ ميكنند. خدايا ما را نزد اين رزمندگان شرمنده قرار مده. خدايا مارا اهل ايثار قرار بده و خودمان و اموالمان را فداي راه رضاي خود بفرما. خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. . .
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1704