responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1707
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی به التقوی‏

چندین جلسه است که درباره کمک از زکات و خمس تا انفاق صحبت کردیم، در جلسه قبل آداب پرداخت کننده را گفتیم که باید فوری باشد، این فوری بودن یه برکتی دارد، برکات فوری بودن را نگفتم.

آداب پرداخت زکات

آداب پرداخت: پرداخت خمس و زکات و انفاق
در جلسه قبل گفتم فوری، برکات فوری بودن، فوری باشد، این فوری برکاتی دارد. فوری باشد زیرا:
1-تا شیطان وسوسه و پشیمانت نکند. اگر آدم زود تصمیم نگیرد شیطان و وسوسه‏اش می‏کند. قرآن یه آیه دارد می‏گوید: «انّ الشیطان یعدکم الفقر» شیطان وعده ‏فقر می‏دهد. حالا نمی‏خواهد کمک کنی پیری داری کوری داری، روز مبادا داری، شیطان می‏آید و سوسه می‏کند. «و فی التأخیر آفات».
2-تا رفع اضطراب از فقرا: زودتر بده تا فقرا. آن زمان‏ها که ما سخنرانی می‏کردیم پول به ما می‏دادند. الآن می‏گویند: (صّلی علی محمد یار امام خوش آمد) ولی وقتی پول به ما می‏دادند دغدغه داشتیم که چقدر تو پول، توی پاکت است این خیلی، دلمان می‏گفتیم این چند است. حالا خودم که پول می‏دهم به کسی می‏گویم ببخشید این مقدار است. دیگه طرف را، این رفع اضطراب خودش یه چیزیه، این دلدله، ببین آمپول دردش کمتر است سرم هی چک چک، جون آدم در می‏آید. یکی از شکنجه‏های جهنم چک چکی است، قرآن می‏گوید: «یَتَجَرَّعُهُ»: یعنی توی جهنم جرعه جرعه. یه دیگ آب جوش سر آدم می‏ریزند آدم یه جیغ می‏کشد، یه بار دیگ را می‏گذارند، چک چک، می‏چکد روی مغز آدم این «یتجرعه»، این کگار را باید، خیر را باید یه جوری انجام داد که طرف، سوغاتی می‏آورد همانطور سریع تقسیم می‏کند، حالا باشد بعد، در جعبه را باز نکن باشد بعد، بچه‏ها بال بال می‏زنند می‏گوید: باشد بعد، کار فوری رفع اضطراب است.

حفظ آبروی محرومان

3-تا فقرا به سؤال کردن و ریختن آبرو مجبور نشوند. پدرها خودشان یه پولی کیسه بچه‏هایشان بگذارند، نگذارند پسر بگوید آقا پول داری به من بدهی؟ پسرها یه پولی زیر تشک مادرشان بگذارند، نگذارند پدر و مادر بگوید خوب داری می‏روی پول اگر داری به من بده، آقا اگر می‏شود یه خورده گوشت بستان، نگذار مادرتان بهتان بگوید، خیلی سخت است مادر و پدر به بچّه بگویند پول بده، آنقدر سخت است که در دعا دیدم امام می‏گوید: خدایا نیاید آن روزی که من پیر بشوم و نیاز داشته باشم به بچه بگویم کمکم کن. چون بچه وقتی به بابایش می‏گوید بده خجالت نمی‏کشد وقتی پدر و مادر می‏گوید بده خجالت می‏کشد.
امام در دعا می‏گوید: خدایا نیاید آن روزی که، «اعوذُ» کلمه «اعوذُ» دارد، «اعوذبک» پناه می‏برم به تو که روزگاری بیاید که من داشته باشم به بچّه‏ام بگویم کمکم کن. بالاخره جوان خرج دارد. پدر و مادر خرج دارد، جوری بدهید که نگذارید او بگوید بده، حتّی من این حدیث را ممکن است که گفته باشم از اونهایی است که اگر اجازه بدهید تکرار کنم.
امام از یکی پرسید زکاتت را چه می‏کنی؟ گفت: می برم خانه فقرا می‏آیند می‏گیرند. فرمود: خیلی کار غلطی می‏کنی تو، خوب فقیر که می‏آید بگیرد خوار می‏شود، تو در خانه فقیر ببر، بگذار فقیر دم خانه ات صف بکشد، حضرت امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله دارد، بعضی‏ها اگر بگویی آقا این خمس است، بگو آقا این هدیه است، عیدی است، به اسم عیدی بده، منتهی در نیّتت، توی ذهنت نیّت زکات کن، خیلی آبرو مهم است، حفظ آبروی مردم خیلی مهم است، حدیث داریم: امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر از کلمه زکات خجالت می‏کشد به او نگو زکات است. ما داشتیم بعضی‏ها را که می‏رفت دکان بقالی از این کاهوهای زرد و سبزیهای پلاسیده می خرید و پول می‏داد و می‏گفت: آقا این‏ها را می‏خرم برای حیوان: چون از خوردن انسان تاریخ مصرفش گذشته ولی من می‏خواهم یک چیزی بدهم به این سبزی فروش، این عیال وار است، از آن طرف اگر پول صدقه هم بهش بدهم ناراحت می‏شود. از این چیزهای، خیارهای زرد و هندوانه‏های خرابش را می‏خرم، می‏دهیم به مرغها، به حیوانات، غَرَضَم این است که یک پولی بدهم به این، به هر باید مواظب باشیم که یک وقت یک چیزی می‏دهیم، همینطور یک چیزی نباشد که 20 هزار تومان می‏دهیم کمک می‏کنیم، 100 هزار تومان این له می‏شود.

از چیزهای خوب در راه خدا بدهیم

درباره اینکه می‏گوید، از چیز خوب بدهید یک آیه داریم توی قرآن، غیر او آیه‏ای که توی آن جلسه خواندم «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون» یک آیه دیگر هم داریم، می‏گوید یک چیزی که می‏دهید به فقیر، فرض کن اگر خودت فقیر بودی بهت می‏دادند می‏گرفتی؟ قرآن می‏گوید: «استم بآخذیه» یعنی اگر خودت فقیر بودی نمی‏گرفتی، چون این کهنه است و از بین رفته، یک چیزی بده به فقیر که اگر تو فقیر بودی، به تو می‏دادند، تو می‏گرفتی، اگر یک چیزی را که خودت، «لستم بآخذیه» یعنی اگر خودت اخذ نمی‏کنی او را، اگر خودت اخذ نمی‏کنی او را خودت او را نمی‏گیری، تو این جنس نا مرغوب را تحویل نده. و یک آیه داریم که می‏فرماید، باز این دنبال همان «لن تنالوا البرّ» است. ببین چند تا آیه داریم در قرآن، یکی که می‏گوید جنس خوب بده توی اون جلسه گفتم، نمی فرماید: «لن تنالوا البرّ» یعنی به نیکی نمی‏رسید «حتّی تنفقوا» انفاق کنید، «ممّا تحبّون» هر چه را دوست داری بده، این یک آیه، آیه جلسه قبل، آیه دوّم «لستم بآخذیه» یک چیزی بده که اگر به خودت می‏دادند می‏گرفتی، آیه سوم انتقاد می‏کند می‏فرماید: «یجعلون الله ما یکرهون» بعضی مسجدها رفتی؟ مثلاً آقا قالی خریده است، اطاق مهمانخانه‏اش سرویس قالی هایش بهم می‏خورد یک قالیه رنگش با باقی قالی‏ها، می‏گوید ببریم توی مسجد، می‏روی توی مسجد می‏بینی، اوه اوه 97 رقم فرش است. یعنی مسجد شده مثل زیر زمین، رفتی توی زیر زمین خونه‏ها، بعضی خونه‏ها که زیر زمین دارد وقتی می‏روی زیر زمینش می‏بینی که ترشی، زغال، نرده بان، این پیداست هر چه بالا زیادی است می‏گذارد. مسجد شده جای آقایانی که، چیزهای خانه شان تا و نیم تاست بعد هم یک وقف خواستی می‏کنند، می‏گوید: این باید، «الله اکبر» زیر پای آقا باشد.

دقّت در نذر و وصیّت

من یک جایی رفتم دیدم، این فرش را، چهارتا فرش زیر پای آقا گذاشته‏اند، گفتند: آقا نذر کردند گفتند: این نذرها غلط است، می‏گوید می‏خواهم آقا روی آن نماز بخواند، بابا یک بار موکت شده مسجد، روی موکت قالی، بعد یک قالیچه هم برای آقا پیشنماز می‏اندازند، و دوباره روی قالیچه آقا سجّاده می‏اندازند. همه هم نذر است و نذرها همه غلط، و آن وقت یک بچّه می‏آید نماز بخواند، می‏بیند عجب آقا چهار تا قالی زیر پایش است. حالا بعد از نماز هم درباره عدالت اجتماعی صحبت می‏کند، یه چه؟ می‏خندند، این خنده، آقا هم مقصّر نیست، اون که باید نظر کند مخ مشکل دارد. ما نه بلدیم نذر کنیم. یک کسی آمده بود می‏گفت: من نذر کرده‏ام این گوسفند را اینجا بکشم، گفتند: بابا آخر اینجا خونش می‏پاشد باران می‏آید مردم نجس می‏شوند، من نذر کردم، آخر تو نذر کرده‏ای، نمی‏توانی بهداشت جامعه را به خاطر نذر تو بهم بزنیم، نذرت غلط است، نذری درست است که آفتی نداشته باشد. و الّا بگو من نذر کردم بیایم کولت، آخر من نمی‏توانم بیایی، نذرهایی درست است که خلاف شرع نباشد، مصلحت درش لحاظ شده باشد. خانم نذر می‏کند که یک گوسفند بدهد، شوهرش می‏گوید بابا ندارم پول آب و برقم را دارند قطع می‏کنند، می‏گوید: من نذر کرده‏ام، قهر می‏کند، شوهر غصّه می‏خورد برای پول آب و برق، خانم نذر کرده، نذر با هماهنگی، وصیّت‏ها هم همینطور است، وصیّت کرده مرا ببرید مشهد دفن کنید، بابا آخر هواپیما، فرودگاه، ماشین، قطار است، مردم یک وقت ماشینشان سر می‏خورد، زنده ات اینقدر اذیّت می‏کرده‏ای، مرده‏ات زجر نده به مردم، آقا مشکل است حضرت عباسی ما خیلی از کارهایمان را باید کلاس ببینیم من نگاه می‏کنم و هرچی می‏روم توی مردم، عزاداریمان را باید کلاس ببینیم و دین ما دین خوبی است. آموزشهای ما اصلاً، اگر آموزشهای ما، کلاسهای قرآن ما شیرین باشد. هیچ دلیل ندارد که بچّه بگوید، می‏خواهم بروم موسیقی یاد بگیرم، این پیداست که از دین یک خشونت و سنگینی دیده، که بعد حالا می‏خواهد در رود. دین ما دین خوبی است جلسات ما چه اشکال دارد خنده توش باشد، قرآن می‏گوید: «و انه هو اضحک و ابکی»: هم می‏گریاند و هم می‏خنداند. ما «اضحک»اش را رها کرده و «ابکی» را گرفته‏ایم، تنبک را داده‏ایم به وزارت ارشاد اون تنبک می‏زند آخوندها هم می‏گریانند خوب بچه می‏گوید برویم آنجا حق هم با بچه است قرآن می‏گوید: «و انه هو اضحک و ابکی» خدا هم می‏خنداند و هم. ما اگر نیازهای طبیعی را در مسجدها تأمین کنیم مشکل حل می‏شود اینقدر می‏شود مسجدها پر از جوان باشد به شرطی که هیئت امناء اجازه بدهند یک آدم روشن فکر هم قاطیه شان باشد، بعضی از هیئت امناء مثل بتون آرمه هستند که قفل شده‏اند به هم، پنج تا هم سلیقه راه به سومی «ششمی» نمی‏دهند و گرنه اگر یک پزشک در هیئت امناء باشد، بهداشت مسجد را تأمین می‏کند یک آموزش و پرورشی باشد نسل نو را می‏کشاند، خیلی کارهای قشنگی می‏توان کرد خیلی، یک انقلابی باید توی مساجد و محله‏ها و بحث‏ها و هیئت‏ها و کلاس‏های ما. مثلاً از دختر بدشان می‏آمد به غلط دختر که قرآن راجع به دختر خیلی سفارش کرده، اسم دختر را قبل از پسرها برده، می‏گوید: «یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء ذکوراً» خداوند به هر کس خواست هدیه می‏دهد دختر اصلاً حدیث داریم: که از سعادت انسان است که اولاد اولش دختر باشد. بعضی، به بعضی که می‏رسند همه بچه هایت دختر است؟ پو… خدا یه پسرت بدهد، باید گفت: خدا یه جو عقلت بدهد، خدا حکیم است، او که حکیم است بهتر از من می‏داند، کسی که اعتراض دارد به پسر و دختر، به خدا اعتراض دارد، این چه فکری؟ این‏ها، مشرکین به ناحق از دختر بدشان می‏آمد می‏گفتند: خوب دخترها مال خدا. قرآن می‏گوید: بله «یجعلون لّله ما یکرهون» حالا این نمی‏دانم که این مال دختر است یا مال اجناس حالا الان آیه‏اش را نمی‏دانم سوره نحل آیه 62.

اولویت با بستگان محروم است

بستگان اولویت دارند در پرداخت، حدیث داریم: «لا صدقه و ذو رحم محتاج» اگر فامیلت محتاج است جای دیگر خرج کنی ارزش ندارد. افرادی هستند تمام کس و کارهایش هشتشان گرو 9 است ولی این دارد بریز و بپاش می‏کند.
یک چیزی در روایت است دیگه امروز کامپیوتر پیدا شده است قشنگ می‏شود پیدا کرد، «لیس» این «بل» این، اینکه می‏گویند مال آخوندهاست، برادرهای طلبه عزیز، پای کامپیوتر هستید، کلمه «لیس» بیا مثلاً می‏گوید: «لیس» این «بل» این، یعنی معلوم می‏شود که فرهنگ جامعه به سمتی می‏رفت که ائمه ما (علیهم السلام) می‏گفته‏اند بابا این، اون نیست، غلط است «لیس عالم» این بلکه عالم این، «لیس» سخی این بلکه سخی این، «لیس» زهد این بله زهد این یعنی معلوم است مردم، مثلاً می‏گفتند: آدم خوب این نیست بلکه آدم خوب این است، حزب اللهی این نیست بلکه حزب اللهی این است. که حدیثهایی داریم که این نیست اون هست. یکی از جاها این است که می‏گوید: «لیس السخی» اونی نیست که بریز و بپاش کند، فلان جا وقف کرد، فلان جا نمی‏دانم اطعام داد، فلان جا عمره رفت، فلان جا بریز و بپاش کرد، فلان جا، فلان جا، آیا خمسش را هم می‏دهد؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: سخی کسی نیست که پولش را این ور و آنور بریز و بپاش کند، سخی آن است آنچه خدا گفته بدهد. حالا چون شما، به من گفتند، 60، 70 تا از شما پزشک هستید. حالا که پزشکید، اگر شما یک دستوری دادید به مریض که می‏گوید من این قرص را نه عوضش 5 تا قرص می‏خورم، می‏گوید بخور تا مریض شوی. باید هر چه دکتر گفته گوش بدهد. و گرنه می‏گوییم این آمپول را نزن عوضش، عوضش ندارد، گاهی شما به پرستار می‏گویید یک باندی بیاور من بپیچم برود دو تا لحاف کرسی (که برای خیلی مفهوم نیست بیاورد)، می‏زنی توی گوشش بابا من باند می‏خواهم تو رفتی لحاف کرسی آورده‏ای؟ بسیاری از افراد اونی را که خدا می‏خواهد انجام نمی‏دهند، در مقابلش‏ شیطان به خدا گفت: آقا، خدایا سجده‏ای که به آدم می‏گی بکن این را بردار، در مقابلش یک سجده‏هایی می‏کنم، من اینی که من می‏خواهم انجام بده اینکه تو می‏خواهی که عبادت نیست، معنای عبادت این است که خدا می‏خواهد، اما هر چه خوشت آمد انجام دادی اون که عبادت نیست که.
– به کمک مالی هم اکتفا نکند. از علم خود و آبروی خود می‏تواند، گیرنده هم صفاتی دارد.
شرایط گیرندگی: آنکه می‏گیرد، عنوان را عوض کردیم تا حالا پول پرداز بود، خمس یا زکات یا کمک یا انفاق حالا گیرنده، شرایط گیرنده:
– آنچه می‏گیرد در موارد ضروری صرف کند ما یک مشت فقیر داریم سیگاری خوب نکش، گدایی می‏کند سیگار می‏کشد، در موارد ضروری.
– از دهنده تشکر کند. چشمش کور باید بدهد اصلاً این مال ماست که جیب اینهاست، می‏گیرد قر هم می‏زند. خدا به پیامبر (صلّی الله و علیه و اله و سلم) می‏فرماید: «خذ من اموالهم صدقه» زکات را گرفتی تا «و صل علیهم» خدا به پیامبر می‏گوید: صلوات بفرست به آنهایی که کمک می‏کنند، این می‏گوید: نخیر باید بدهد، خوب از استادت می‏آید بگو برپا، نخیر، پول گرفته باید درس بدهد. خیلی بی ادبی است. استادت است، برپا بگو.
– چیزی که می‏گیری دهنده‏اش را تحقیر نکنید.
نه اون جنس را تحقیر کنید، این، این، تحقیر نکن، نه اون چیزی که می‏گیرید، مهمانی هم همینطور است شما می‏روی مهمانی، شما حق نداری بگویی قابل نیست، چرا قابل نیست؟ اگر به شما کم و زیادی، من معذرت می‏خواهم، غذا قابل است، بگو اگر من کم خدمتی کرده‏ام کم خدمتی خودت را بگو ولی نگو این غذا قابل شما را ندارد.
– اموال شبهه ناک را نگیر، بعضی وقت‏ها کمک می‏کنند ولی مال شبهه ناک است، اما شبهه ناک را نگیر. حلوای شیرین آوردند برای یکی از شیعیان امیر المؤمنین (علیه السلام) معاویه فرستاد، این حلوا را خورد این بچّه ولی وقتی گفتند از طرف معاویه است و می‏خواهد با این حلوا عشقش را در دلت بکارد حلوا را برگردانید. مال شبهه ناک نگیرد.
– بیش از نیازش هم نگیرد. اصلاً بعضی‏ها آدمکند و لو فقیرند و بعضی‏ها هم آدم نیستند ولو پولدار باشند، آدم بودن غیر از اسکناس است. یکی از برادرها می‏گفت: در بازار برادری بود جنس حمل و نقل می‏کرد، بار روی دوشش می‏گرفت، گفتم بیا آقا این فرش را برای من ببر، گفت: آقا من صبح تا حالا سه، چهار نفر به من فرش داده‏اند کلّی کاسبی کرده‏ام، این بنده خدا بغل من ایستاده است هیچ کس صداش نمی‏زند، شما صدای این بزن و یک چیزی هم بیشتر بهش بده تا به من برسد. ببین چه اشکالی دارد، حالا مثلاً فرض کنید که، یک پزشک کارش می‏گیرد یک پزشک هم سوادش خوب است ولی کارش نمی‏گیرد، بگوید برو به اون مراجعه کن اون هم سوادش بیش از من است یا مثل من است. ما فکر می‏کنیم که امروز در باز می‏شود و فردا بسته می‏شود، پائیز این می‏شود بهار اون می‏شود فردا به عکس می‏شود. یک مقداری این طور نکنیم. فکر کنیم که، به هر حال بیش از رفع نیاز نگیرد، اموال شبهه ناک را نگیرد. چیزی که گرفته تحقیر نکند از دهنده تشکر کند، آنچه می‏گیرد در موارد ضروری صرف کند. این هم چیزهایی که کتاب علّامه نراقی که این ایّام هم بزرگداشتش گذاشته شد استفاده کردم خوب.

فقرزدائی نه گداپروری

– گدا پروری نباشد، بعضی از افراد را اگر پولشان بدهی گدا پروری است، می‏گویند: هر کس را دوست نداری ماهی بهش بده، از قدیم گفته‏اند، هر کس را دوست نداری تور بهش بده که خودش ماهی بگیرد. و هر کس را خیلی دوستش داری تور بافی یادش بده. ما باید در کمکهایی که به فقرا می‏کنیم یک کاری کنیم که با پای خودش راه برود. یک فقیری آمد نزد پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلم) و گفت: من فقیرم، فرمود: من یک تومان به تو می‏دهم ولی به شرطی که نبری آن را خرج کنی، یک درهم بهت می‏دهم بشرطی که بروی ریسمان بخری بروی هیزم بکشی و گدایی نکن. «لئن یحطب احدکم علی ظهره خیر من سیئل احداً فیعطیه‏ام نمینه» (اگر با این طناب هیزم بکشی و حمّالی کنی، حمل و نقل هیزم کنی شرف دارد که گدایی کنی حالا یا بهت بدهند یا ندهند. اصلاً حدیث داریم که: شما حق نداری با یه کسی مسافرت بروی که خرجی تو را می‏دهد. وقتی با یه کسی رفتی که خرجی تو را می‏دهد، اصلش نگاه می‏کند، این به خرج من آمده من بردمش مکه، من بردمش عمره.
حدیث داریم: با کسی نروید که او خرج شما را بدهد، تحقیر می‏شوی خوب حالا این خمس و زکات و بحثهای دقیقه‏های آخر بدهیم آقا یا خودمون بدهیم. این هم یه مسئله‏ای است که من در دو سه دقیقه بگویم، صلواتی بفرستید.

تقسیم زکات، زیر نظر مرجع تقلید

ما دو دسته روایت داریم یک دسته که امام می‏فرماید: «اخرجها من مالک» مالیات، خمس و زکات است، مورد زکات است، زکات را از مالت خارج کن: «ثم اعطها کیف شئت» یعنی اعطا کن هر جوری که دوست داری، این حدیث را داریم در وسائل، اما بسیاری از فقها و هم مثل مرحوم طوسی، مرتضی، مقدس اردبیلی، مرحوم نراقی، صاحب جواهر، محقق، اینها گفته‏اند که انسان خودش می‏تواند زکات را بدهد به فقرا. اما در مقابل این عدّه جمعی دیگر از بزرگان گفته‏اند، بده به مرجع تقلید او بدهد. حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) می‏فرماید: بهتر این است که بدهد به مرجع تقلید، احتیاط این است که اگر خودت هم فقیر سراغ داری، به مرجع تقلید بگویی من خودم فقیر دارم، شما، من نماینده شما که بدهم به…، یعنی هم جمع ما بین اینکه خودت با دست خودت بدهی زکات را، البته زکات با خمس فرق می‏کند، چون زکات مال فقیر است، اگر فقیر را می‏شناسی، فقیر شناسایی کن به آقا بگو من پول دارم، شما به من اجازه بده، بدهم به فقیری که او را می‏شناسم، و آقا هم اجازه می‏دهد، چون حالا در مقابل این‏ها، می‏گویند: این روایتی که می‏گوید بده، به فقیر زمانی بوده است که امامان ما (علیهم السلام) در زمان حکومت بنی امیه و بنی عباس دستشان باز نبوده، و لذا گفته هی نگوئید پول را بدهید به کی،یه بار هم امام کاظم (علیهم السلام) از توی زندان فرمود: خمس را بخشیدم. چون مردم می‏رفتند خمس را بدهند به آقا گیر می‏کردند، ساواکیهای هارون الرشید این‏ها را می‏گرفت، و آن‏ها از هر فرصتی برای شیعه‏شناسی در کمین بودند که چه کسی شیعه هست و پول می‏رساند، به همین جهت هم جنازه امام کاظم (علیه السلام) را دستور دادند سه روز روی پل بغداد بگذارند، بروید کنار بأیستید هر کس می‏آید جیغ می‏زند معلوم می‏شود که شیعه است، اصلاً برای شناسایی شیعه گفتند: بدن امام کاظم (علیه السلام) را سه روز روی پل بگذارند ببینید کی جیغ می‏زند، اصلاً آنها دنبال این بودند که کی جبغ می‏زنه، و کی گریه می‏کنه، کی زیارت امام حسین (علیه السلام) می‏رود. تمام قدرتشان برای محو بنی، قدرتشان برای محو بنی هاشم بود. از کشتن سادات و غیر. و لذا امام کاظم (علیه السلام) گفت: خمس را بخشیدم. بعد امام رضا (علیه السلام) که امام شد مردم یه گوشه ایران، مردم منطقه فارس نامه نوشتند که پدر بزرگوارتان، خمس را بخشید شما هم می‏بخشید؟ حضرت فرمود: خمس را نمی‏شود بخشید مال کیست که من ببخشم؟ خمس را باید بگیرم بدهم.
آخه ما روایتهایی داریم، «علی الامام» یعنی به گردن امام است. «علی الامام» که چه کند. بارها این کلمه، اجازه بدهید ببینم دارم، به نظرم نوشتم، یه صلواتی بفرستیدها مثلاً داریم که: «فعلی الامام ان یعطیهم» به گردن امام است که بدهد به فلان گروه، این یک جا، مثلاً داریم: اگر کسی زکاتش را از امام دور بدارد، منافق است. امیر المومنین (علیه السلام) فرمود که: «نهی ان یخفی المرء زکاته عن امامه و قال اخفائه من ذلک من النفاق» اگر کسی پولش را خودش بدهد و به امام گزارش ندهد این نفاق است. من روایت زیادی اینجا یادداشت کرده‏ام، مثلاً در روایت داریم که: امام این کار را بکند. پس اگر امام این خرج را بدهد پس باید از یک جائی داشته باشد، اینکه پول را بدهید به امام به خاطر این است که روایات بودجه‏های را به گردن امام گذاشته، جانشین امام هم مراجع تقلیدند. که مرجع تقلید باید این کار را بکند. حالا که مراجع تقلید یا امام باید این کار را بکند. از یه جایی هم داشته باشد. و یه گله‏ای هم از طلبه‏ها بکنم، طلبه‏های ما هم بحث زکات را کم رنگ گرفته‏اند، بنده رفتم قم، طلبه هایی را جمع آوری کرده بودیم گفتیم آقا این همه طلبه بی، 22 و 23 سال از انقلاب می‏رود و صادرات خرما هم از بم است لا اقل شما طّلاب بمی حکم زکات را برای مردم بم بگوئید. مردم ما همان مردمی هستند که دو تا حدیث خواندیم جوان به جبهه دادند یه حدیث هم بخوانیم زکات و خمس می‏دهند، ما هم در ابلاغ حکم خدا نگرانم کوتاهی کرده باشیم.
خدایا! کوتاهی گوینده و شنونده و دهنده و گیرنده، هر کسی هر کوتاهی کرده، توفیق توبه و جبران رحمت بفرما.
خدایا! مال و فکر و جامعه و از همه آلودگیها پاک بفرما، و رحم ما را زیادتر بفرما.
و حدیث داریم: خدا آدم هایی را که دوستشان دارد روح بزرگی به آن‏ها می‏دهد که پول دادن در راه خدا برای آنها مزه کند. و امّا افرادی را که دوستشان ندارد. قفل می‏کند روحشان را به پول، دل کندشان مشکل می‏شود.
خدایا! آن سمامت و سعه صدر و بزگواری و رحم و عطوفت و دید بازی که بتوانیم جامعه فقیر را مثل خودمان احساس کرده و به آنها هم کمک کنیم آن رقم ایمان و دین را به ما مرحمت بفرما.
«و السلام علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1707
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست