نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1707
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی به التقوی
چندین جلسه است که درباره کمک از زکات و خمس تا انفاق صحبت کردیم، در جلسه قبل آداب پرداخت کننده را گفتیم که باید فوری باشد، این فوری بودن یه برکتی دارد، برکات فوری بودن را نگفتم.
آداب پرداخت زکات
آداب پرداخت: پرداخت خمس و زکات و انفاق در جلسه قبل گفتم فوری، برکات فوری بودن، فوری باشد، این فوری برکاتی دارد. فوری باشد زیرا: 1-تا شیطان وسوسه و پشیمانت نکند. اگر آدم زود تصمیم نگیرد شیطان و وسوسهاش میکند. قرآن یه آیه دارد میگوید: «انّ الشیطان یعدکم الفقر» شیطان وعده فقر میدهد. حالا نمیخواهد کمک کنی پیری داری کوری داری، روز مبادا داری، شیطان میآید و سوسه میکند. «و فی التأخیر آفات». 2-تا رفع اضطراب از فقرا: زودتر بده تا فقرا. آن زمانها که ما سخنرانی میکردیم پول به ما میدادند. الآن میگویند: (صّلی علی محمد یار امام خوش آمد) ولی وقتی پول به ما میدادند دغدغه داشتیم که چقدر تو پول، توی پاکت است این خیلی، دلمان میگفتیم این چند است. حالا خودم که پول میدهم به کسی میگویم ببخشید این مقدار است. دیگه طرف را، این رفع اضطراب خودش یه چیزیه، این دلدله، ببین آمپول دردش کمتر است سرم هی چک چک، جون آدم در میآید. یکی از شکنجههای جهنم چک چکی است، قرآن میگوید: «یَتَجَرَّعُهُ»: یعنی توی جهنم جرعه جرعه. یه دیگ آب جوش سر آدم میریزند آدم یه جیغ میکشد، یه بار دیگ را میگذارند، چک چک، میچکد روی مغز آدم این «یتجرعه»، این کگار را باید، خیر را باید یه جوری انجام داد که طرف، سوغاتی میآورد همانطور سریع تقسیم میکند، حالا باشد بعد، در جعبه را باز نکن باشد بعد، بچهها بال بال میزنند میگوید: باشد بعد، کار فوری رفع اضطراب است.
حفظ آبروی محرومان
3-تا فقرا به سؤال کردن و ریختن آبرو مجبور نشوند. پدرها خودشان یه پولی کیسه بچههایشان بگذارند، نگذارند پسر بگوید آقا پول داری به من بدهی؟ پسرها یه پولی زیر تشک مادرشان بگذارند، نگذارند پدر و مادر بگوید خوب داری میروی پول اگر داری به من بده، آقا اگر میشود یه خورده گوشت بستان، نگذار مادرتان بهتان بگوید، خیلی سخت است مادر و پدر به بچّه بگویند پول بده، آنقدر سخت است که در دعا دیدم امام میگوید: خدایا نیاید آن روزی که من پیر بشوم و نیاز داشته باشم به بچه بگویم کمکم کن. چون بچه وقتی به بابایش میگوید بده خجالت نمیکشد وقتی پدر و مادر میگوید بده خجالت میکشد. امام در دعا میگوید: خدایا نیاید آن روزی که، «اعوذُ» کلمه «اعوذُ» دارد، «اعوذبک» پناه میبرم به تو که روزگاری بیاید که من داشته باشم به بچّهام بگویم کمکم کن. بالاخره جوان خرج دارد. پدر و مادر خرج دارد، جوری بدهید که نگذارید او بگوید بده، حتّی من این حدیث را ممکن است که گفته باشم از اونهایی است که اگر اجازه بدهید تکرار کنم. امام از یکی پرسید زکاتت را چه میکنی؟ گفت: می برم خانه فقرا میآیند میگیرند. فرمود: خیلی کار غلطی میکنی تو، خوب فقیر که میآید بگیرد خوار میشود، تو در خانه فقیر ببر، بگذار فقیر دم خانه ات صف بکشد، حضرت امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله دارد، بعضیها اگر بگویی آقا این خمس است، بگو آقا این هدیه است، عیدی است، به اسم عیدی بده، منتهی در نیّتت، توی ذهنت نیّت زکات کن، خیلی آبرو مهم است، حفظ آبروی مردم خیلی مهم است، حدیث داریم: امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر از کلمه زکات خجالت میکشد به او نگو زکات است. ما داشتیم بعضیها را که میرفت دکان بقالی از این کاهوهای زرد و سبزیهای پلاسیده می خرید و پول میداد و میگفت: آقا اینها را میخرم برای حیوان: چون از خوردن انسان تاریخ مصرفش گذشته ولی من میخواهم یک چیزی بدهم به این سبزی فروش، این عیال وار است، از آن طرف اگر پول صدقه هم بهش بدهم ناراحت میشود. از این چیزهای، خیارهای زرد و هندوانههای خرابش را میخرم، میدهیم به مرغها، به حیوانات، غَرَضَم این است که یک پولی بدهم به این، به هر باید مواظب باشیم که یک وقت یک چیزی میدهیم، همینطور یک چیزی نباشد که 20 هزار تومان میدهیم کمک میکنیم، 100 هزار تومان این له میشود.
از چیزهای خوب در راه خدا بدهیم
درباره اینکه میگوید، از چیز خوب بدهید یک آیه داریم توی قرآن، غیر او آیهای که توی آن جلسه خواندم «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون» یک آیه دیگر هم داریم، میگوید یک چیزی که میدهید به فقیر، فرض کن اگر خودت فقیر بودی بهت میدادند میگرفتی؟ قرآن میگوید: «استم بآخذیه» یعنی اگر خودت فقیر بودی نمیگرفتی، چون این کهنه است و از بین رفته، یک چیزی بده به فقیر که اگر تو فقیر بودی، به تو میدادند، تو میگرفتی، اگر یک چیزی را که خودت، «لستم بآخذیه» یعنی اگر خودت اخذ نمیکنی او را، اگر خودت اخذ نمیکنی او را خودت او را نمیگیری، تو این جنس نا مرغوب را تحویل نده. و یک آیه داریم که میفرماید، باز این دنبال همان «لن تنالوا البرّ» است. ببین چند تا آیه داریم در قرآن، یکی که میگوید جنس خوب بده توی اون جلسه گفتم، نمی فرماید: «لن تنالوا البرّ» یعنی به نیکی نمیرسید «حتّی تنفقوا» انفاق کنید، «ممّا تحبّون» هر چه را دوست داری بده، این یک آیه، آیه جلسه قبل، آیه دوّم «لستم بآخذیه» یک چیزی بده که اگر به خودت میدادند میگرفتی، آیه سوم انتقاد میکند میفرماید: «یجعلون الله ما یکرهون» بعضی مسجدها رفتی؟ مثلاً آقا قالی خریده است، اطاق مهمانخانهاش سرویس قالی هایش بهم میخورد یک قالیه رنگش با باقی قالیها، میگوید ببریم توی مسجد، میروی توی مسجد میبینی، اوه اوه 97 رقم فرش است. یعنی مسجد شده مثل زیر زمین، رفتی توی زیر زمین خونهها، بعضی خونهها که زیر زمین دارد وقتی میروی زیر زمینش میبینی که ترشی، زغال، نرده بان، این پیداست هر چه بالا زیادی است میگذارد. مسجد شده جای آقایانی که، چیزهای خانه شان تا و نیم تاست بعد هم یک وقف خواستی میکنند، میگوید: این باید، «الله اکبر» زیر پای آقا باشد.
دقّت در نذر و وصیّت
من یک جایی رفتم دیدم، این فرش را، چهارتا فرش زیر پای آقا گذاشتهاند، گفتند: آقا نذر کردند گفتند: این نذرها غلط است، میگوید میخواهم آقا روی آن نماز بخواند، بابا یک بار موکت شده مسجد، روی موکت قالی، بعد یک قالیچه هم برای آقا پیشنماز میاندازند، و دوباره روی قالیچه آقا سجّاده میاندازند. همه هم نذر است و نذرها همه غلط، و آن وقت یک بچّه میآید نماز بخواند، میبیند عجب آقا چهار تا قالی زیر پایش است. حالا بعد از نماز هم درباره عدالت اجتماعی صحبت میکند، یه چه؟ میخندند، این خنده، آقا هم مقصّر نیست، اون که باید نظر کند مخ مشکل دارد. ما نه بلدیم نذر کنیم. یک کسی آمده بود میگفت: من نذر کردهام این گوسفند را اینجا بکشم، گفتند: بابا آخر اینجا خونش میپاشد باران میآید مردم نجس میشوند، من نذر کردم، آخر تو نذر کردهای، نمیتوانی بهداشت جامعه را به خاطر نذر تو بهم بزنیم، نذرت غلط است، نذری درست است که آفتی نداشته باشد. و الّا بگو من نذر کردم بیایم کولت، آخر من نمیتوانم بیایی، نذرهایی درست است که خلاف شرع نباشد، مصلحت درش لحاظ شده باشد. خانم نذر میکند که یک گوسفند بدهد، شوهرش میگوید بابا ندارم پول آب و برقم را دارند قطع میکنند، میگوید: من نذر کردهام، قهر میکند، شوهر غصّه میخورد برای پول آب و برق، خانم نذر کرده، نذر با هماهنگی، وصیّتها هم همینطور است، وصیّت کرده مرا ببرید مشهد دفن کنید، بابا آخر هواپیما، فرودگاه، ماشین، قطار است، مردم یک وقت ماشینشان سر میخورد، زنده ات اینقدر اذیّت میکردهای، مردهات زجر نده به مردم، آقا مشکل است حضرت عباسی ما خیلی از کارهایمان را باید کلاس ببینیم من نگاه میکنم و هرچی میروم توی مردم، عزاداریمان را باید کلاس ببینیم و دین ما دین خوبی است. آموزشهای ما اصلاً، اگر آموزشهای ما، کلاسهای قرآن ما شیرین باشد. هیچ دلیل ندارد که بچّه بگوید، میخواهم بروم موسیقی یاد بگیرم، این پیداست که از دین یک خشونت و سنگینی دیده، که بعد حالا میخواهد در رود. دین ما دین خوبی است جلسات ما چه اشکال دارد خنده توش باشد، قرآن میگوید: «و انه هو اضحک و ابکی»: هم میگریاند و هم میخنداند. ما «اضحک»اش را رها کرده و «ابکی» را گرفتهایم، تنبک را دادهایم به وزارت ارشاد اون تنبک میزند آخوندها هم میگریانند خوب بچه میگوید برویم آنجا حق هم با بچه است قرآن میگوید: «و انه هو اضحک و ابکی» خدا هم میخنداند و هم. ما اگر نیازهای طبیعی را در مسجدها تأمین کنیم مشکل حل میشود اینقدر میشود مسجدها پر از جوان باشد به شرطی که هیئت امناء اجازه بدهند یک آدم روشن فکر هم قاطیه شان باشد، بعضی از هیئت امناء مثل بتون آرمه هستند که قفل شدهاند به هم، پنج تا هم سلیقه راه به سومی «ششمی» نمیدهند و گرنه اگر یک پزشک در هیئت امناء باشد، بهداشت مسجد را تأمین میکند یک آموزش و پرورشی باشد نسل نو را میکشاند، خیلی کارهای قشنگی میتوان کرد خیلی، یک انقلابی باید توی مساجد و محلهها و بحثها و هیئتها و کلاسهای ما. مثلاً از دختر بدشان میآمد به غلط دختر که قرآن راجع به دختر خیلی سفارش کرده، اسم دختر را قبل از پسرها برده، میگوید: «یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء ذکوراً» خداوند به هر کس خواست هدیه میدهد دختر اصلاً حدیث داریم: که از سعادت انسان است که اولاد اولش دختر باشد. بعضی، به بعضی که میرسند همه بچه هایت دختر است؟ پو… خدا یه پسرت بدهد، باید گفت: خدا یه جو عقلت بدهد، خدا حکیم است، او که حکیم است بهتر از من میداند، کسی که اعتراض دارد به پسر و دختر، به خدا اعتراض دارد، این چه فکری؟ اینها، مشرکین به ناحق از دختر بدشان میآمد میگفتند: خوب دخترها مال خدا. قرآن میگوید: بله «یجعلون لّله ما یکرهون» حالا این نمیدانم که این مال دختر است یا مال اجناس حالا الان آیهاش را نمیدانم سوره نحل آیه 62.
اولویت با بستگان محروم است
بستگان اولویت دارند در پرداخت، حدیث داریم: «لا صدقه و ذو رحم محتاج» اگر فامیلت محتاج است جای دیگر خرج کنی ارزش ندارد. افرادی هستند تمام کس و کارهایش هشتشان گرو 9 است ولی این دارد بریز و بپاش میکند. یک چیزی در روایت است دیگه امروز کامپیوتر پیدا شده است قشنگ میشود پیدا کرد، «لیس» این «بل» این، اینکه میگویند مال آخوندهاست، برادرهای طلبه عزیز، پای کامپیوتر هستید، کلمه «لیس» بیا مثلاً میگوید: «لیس» این «بل» این، یعنی معلوم میشود که فرهنگ جامعه به سمتی میرفت که ائمه ما (علیهم السلام) میگفتهاند بابا این، اون نیست، غلط است «لیس عالم» این بلکه عالم این، «لیس» سخی این بلکه سخی این، «لیس» زهد این بله زهد این یعنی معلوم است مردم، مثلاً میگفتند: آدم خوب این نیست بلکه آدم خوب این است، حزب اللهی این نیست بلکه حزب اللهی این است. که حدیثهایی داریم که این نیست اون هست. یکی از جاها این است که میگوید: «لیس السخی» اونی نیست که بریز و بپاش کند، فلان جا وقف کرد، فلان جا نمیدانم اطعام داد، فلان جا عمره رفت، فلان جا بریز و بپاش کرد، فلان جا، فلان جا، آیا خمسش را هم میدهد؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: سخی کسی نیست که پولش را این ور و آنور بریز و بپاش کند، سخی آن است آنچه خدا گفته بدهد. حالا چون شما، به من گفتند، 60، 70 تا از شما پزشک هستید. حالا که پزشکید، اگر شما یک دستوری دادید به مریض که میگوید من این قرص را نه عوضش 5 تا قرص میخورم، میگوید بخور تا مریض شوی. باید هر چه دکتر گفته گوش بدهد. و گرنه میگوییم این آمپول را نزن عوضش، عوضش ندارد، گاهی شما به پرستار میگویید یک باندی بیاور من بپیچم برود دو تا لحاف کرسی (که برای خیلی مفهوم نیست بیاورد)، میزنی توی گوشش بابا من باند میخواهم تو رفتی لحاف کرسی آوردهای؟ بسیاری از افراد اونی را که خدا میخواهد انجام نمیدهند، در مقابلش شیطان به خدا گفت: آقا، خدایا سجدهای که به آدم میگی بکن این را بردار، در مقابلش یک سجدههایی میکنم، من اینی که من میخواهم انجام بده اینکه تو میخواهی که عبادت نیست، معنای عبادت این است که خدا میخواهد، اما هر چه خوشت آمد انجام دادی اون که عبادت نیست که. – به کمک مالی هم اکتفا نکند. از علم خود و آبروی خود میتواند، گیرنده هم صفاتی دارد. شرایط گیرندگی: آنکه میگیرد، عنوان را عوض کردیم تا حالا پول پرداز بود، خمس یا زکات یا کمک یا انفاق حالا گیرنده، شرایط گیرنده: – آنچه میگیرد در موارد ضروری صرف کند ما یک مشت فقیر داریم سیگاری خوب نکش، گدایی میکند سیگار میکشد، در موارد ضروری. – از دهنده تشکر کند. چشمش کور باید بدهد اصلاً این مال ماست که جیب اینهاست، میگیرد قر هم میزند. خدا به پیامبر (صلّی الله و علیه و اله و سلم) میفرماید: «خذ من اموالهم صدقه» زکات را گرفتی تا «و صل علیهم» خدا به پیامبر میگوید: صلوات بفرست به آنهایی که کمک میکنند، این میگوید: نخیر باید بدهد، خوب از استادت میآید بگو برپا، نخیر، پول گرفته باید درس بدهد. خیلی بی ادبی است. استادت است، برپا بگو. – چیزی که میگیری دهندهاش را تحقیر نکنید. نه اون جنس را تحقیر کنید، این، این، تحقیر نکن، نه اون چیزی که میگیرید، مهمانی هم همینطور است شما میروی مهمانی، شما حق نداری بگویی قابل نیست، چرا قابل نیست؟ اگر به شما کم و زیادی، من معذرت میخواهم، غذا قابل است، بگو اگر من کم خدمتی کردهام کم خدمتی خودت را بگو ولی نگو این غذا قابل شما را ندارد. – اموال شبهه ناک را نگیر، بعضی وقتها کمک میکنند ولی مال شبهه ناک است، اما شبهه ناک را نگیر. حلوای شیرین آوردند برای یکی از شیعیان امیر المؤمنین (علیه السلام) معاویه فرستاد، این حلوا را خورد این بچّه ولی وقتی گفتند از طرف معاویه است و میخواهد با این حلوا عشقش را در دلت بکارد حلوا را برگردانید. مال شبهه ناک نگیرد. – بیش از نیازش هم نگیرد. اصلاً بعضیها آدمکند و لو فقیرند و بعضیها هم آدم نیستند ولو پولدار باشند، آدم بودن غیر از اسکناس است. یکی از برادرها میگفت: در بازار برادری بود جنس حمل و نقل میکرد، بار روی دوشش میگرفت، گفتم بیا آقا این فرش را برای من ببر، گفت: آقا من صبح تا حالا سه، چهار نفر به من فرش دادهاند کلّی کاسبی کردهام، این بنده خدا بغل من ایستاده است هیچ کس صداش نمیزند، شما صدای این بزن و یک چیزی هم بیشتر بهش بده تا به من برسد. ببین چه اشکالی دارد، حالا مثلاً فرض کنید که، یک پزشک کارش میگیرد یک پزشک هم سوادش خوب است ولی کارش نمیگیرد، بگوید برو به اون مراجعه کن اون هم سوادش بیش از من است یا مثل من است. ما فکر میکنیم که امروز در باز میشود و فردا بسته میشود، پائیز این میشود بهار اون میشود فردا به عکس میشود. یک مقداری این طور نکنیم. فکر کنیم که، به هر حال بیش از رفع نیاز نگیرد، اموال شبهه ناک را نگیرد. چیزی که گرفته تحقیر نکند از دهنده تشکر کند، آنچه میگیرد در موارد ضروری صرف کند. این هم چیزهایی که کتاب علّامه نراقی که این ایّام هم بزرگداشتش گذاشته شد استفاده کردم خوب.
فقرزدائی نه گداپروری
– گدا پروری نباشد، بعضی از افراد را اگر پولشان بدهی گدا پروری است، میگویند: هر کس را دوست نداری ماهی بهش بده، از قدیم گفتهاند، هر کس را دوست نداری تور بهش بده که خودش ماهی بگیرد. و هر کس را خیلی دوستش داری تور بافی یادش بده. ما باید در کمکهایی که به فقرا میکنیم یک کاری کنیم که با پای خودش راه برود. یک فقیری آمد نزد پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلم) و گفت: من فقیرم، فرمود: من یک تومان به تو میدهم ولی به شرطی که نبری آن را خرج کنی، یک درهم بهت میدهم بشرطی که بروی ریسمان بخری بروی هیزم بکشی و گدایی نکن. «لئن یحطب احدکم علی ظهره خیر من سیئل احداً فیعطیهام نمینه» (اگر با این طناب هیزم بکشی و حمّالی کنی، حمل و نقل هیزم کنی شرف دارد که گدایی کنی حالا یا بهت بدهند یا ندهند. اصلاً حدیث داریم که: شما حق نداری با یه کسی مسافرت بروی که خرجی تو را میدهد. وقتی با یه کسی رفتی که خرجی تو را میدهد، اصلش نگاه میکند، این به خرج من آمده من بردمش مکه، من بردمش عمره. حدیث داریم: با کسی نروید که او خرج شما را بدهد، تحقیر میشوی خوب حالا این خمس و زکات و بحثهای دقیقههای آخر بدهیم آقا یا خودمون بدهیم. این هم یه مسئلهای است که من در دو سه دقیقه بگویم، صلواتی بفرستید.
تقسیم زکات، زیر نظر مرجع تقلید
ما دو دسته روایت داریم یک دسته که امام میفرماید: «اخرجها من مالک» مالیات، خمس و زکات است، مورد زکات است، زکات را از مالت خارج کن: «ثم اعطها کیف شئت» یعنی اعطا کن هر جوری که دوست داری، این حدیث را داریم در وسائل، اما بسیاری از فقها و هم مثل مرحوم طوسی، مرتضی، مقدس اردبیلی، مرحوم نراقی، صاحب جواهر، محقق، اینها گفتهاند که انسان خودش میتواند زکات را بدهد به فقرا. اما در مقابل این عدّه جمعی دیگر از بزرگان گفتهاند، بده به مرجع تقلید او بدهد. حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) میفرماید: بهتر این است که بدهد به مرجع تقلید، احتیاط این است که اگر خودت هم فقیر سراغ داری، به مرجع تقلید بگویی من خودم فقیر دارم، شما، من نماینده شما که بدهم به…، یعنی هم جمع ما بین اینکه خودت با دست خودت بدهی زکات را، البته زکات با خمس فرق میکند، چون زکات مال فقیر است، اگر فقیر را میشناسی، فقیر شناسایی کن به آقا بگو من پول دارم، شما به من اجازه بده، بدهم به فقیری که او را میشناسم، و آقا هم اجازه میدهد، چون حالا در مقابل اینها، میگویند: این روایتی که میگوید بده، به فقیر زمانی بوده است که امامان ما (علیهم السلام) در زمان حکومت بنی امیه و بنی عباس دستشان باز نبوده، و لذا گفته هی نگوئید پول را بدهید به کی،یه بار هم امام کاظم (علیهم السلام) از توی زندان فرمود: خمس را بخشیدم. چون مردم میرفتند خمس را بدهند به آقا گیر میکردند، ساواکیهای هارون الرشید اینها را میگرفت، و آنها از هر فرصتی برای شیعهشناسی در کمین بودند که چه کسی شیعه هست و پول میرساند، به همین جهت هم جنازه امام کاظم (علیه السلام) را دستور دادند سه روز روی پل بغداد بگذارند، بروید کنار بأیستید هر کس میآید جیغ میزند معلوم میشود که شیعه است، اصلاً برای شناسایی شیعه گفتند: بدن امام کاظم (علیه السلام) را سه روز روی پل بگذارند ببینید کی جیغ میزند، اصلاً آنها دنبال این بودند که کی جبغ میزنه، و کی گریه میکنه، کی زیارت امام حسین (علیه السلام) میرود. تمام قدرتشان برای محو بنی، قدرتشان برای محو بنی هاشم بود. از کشتن سادات و غیر. و لذا امام کاظم (علیه السلام) گفت: خمس را بخشیدم. بعد امام رضا (علیه السلام) که امام شد مردم یه گوشه ایران، مردم منطقه فارس نامه نوشتند که پدر بزرگوارتان، خمس را بخشید شما هم میبخشید؟ حضرت فرمود: خمس را نمیشود بخشید مال کیست که من ببخشم؟ خمس را باید بگیرم بدهم. آخه ما روایتهایی داریم، «علی الامام» یعنی به گردن امام است. «علی الامام» که چه کند. بارها این کلمه، اجازه بدهید ببینم دارم، به نظرم نوشتم، یه صلواتی بفرستیدها مثلاً داریم که: «فعلی الامام ان یعطیهم» به گردن امام است که بدهد به فلان گروه، این یک جا، مثلاً داریم: اگر کسی زکاتش را از امام دور بدارد، منافق است. امیر المومنین (علیه السلام) فرمود که: «نهی ان یخفی المرء زکاته عن امامه و قال اخفائه من ذلک من النفاق» اگر کسی پولش را خودش بدهد و به امام گزارش ندهد این نفاق است. من روایت زیادی اینجا یادداشت کردهام، مثلاً در روایت داریم که: امام این کار را بکند. پس اگر امام این خرج را بدهد پس باید از یک جائی داشته باشد، اینکه پول را بدهید به امام به خاطر این است که روایات بودجههای را به گردن امام گذاشته، جانشین امام هم مراجع تقلیدند. که مرجع تقلید باید این کار را بکند. حالا که مراجع تقلید یا امام باید این کار را بکند. از یه جایی هم داشته باشد. و یه گلهای هم از طلبهها بکنم، طلبههای ما هم بحث زکات را کم رنگ گرفتهاند، بنده رفتم قم، طلبه هایی را جمع آوری کرده بودیم گفتیم آقا این همه طلبه بی، 22 و 23 سال از انقلاب میرود و صادرات خرما هم از بم است لا اقل شما طّلاب بمی حکم زکات را برای مردم بم بگوئید. مردم ما همان مردمی هستند که دو تا حدیث خواندیم جوان به جبهه دادند یه حدیث هم بخوانیم زکات و خمس میدهند، ما هم در ابلاغ حکم خدا نگرانم کوتاهی کرده باشیم. خدایا! کوتاهی گوینده و شنونده و دهنده و گیرنده، هر کسی هر کوتاهی کرده، توفیق توبه و جبران رحمت بفرما. خدایا! مال و فکر و جامعه و از همه آلودگیها پاک بفرما، و رحم ما را زیادتر بفرما. و حدیث داریم: خدا آدم هایی را که دوستشان دارد روح بزرگی به آنها میدهد که پول دادن در راه خدا برای آنها مزه کند. و امّا افرادی را که دوستشان ندارد. قفل میکند روحشان را به پول، دل کندشان مشکل میشود. خدایا! آن سمامت و سعه صدر و بزگواری و رحم و عطوفت و دید بازی که بتوانیم جامعه فقیر را مثل خودمان احساس کرده و به آنها هم کمک کنیم آن رقم ایمان و دین را به ما مرحمت بفرما. «و السلام علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1707