responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1706
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی به التقوی‏

اسلام با خاطر جامعیتی که دارد برای هر کاری آداب و رسومی دارد. از چیزهای خیلی ساده و پست به نظر ما، که هیچ آیت الله و استاد دانشگاه و آدم تحصیل کرده‏ای حاضر نیست درباره آن حرف بزند می‏گوید این خیلی پست است. از آن چیزهای خیلی پائین و جزئی حرف دارد تا مسائل بسیار بزرگ.
امام صادق (علیه السلام) خواست قصه را بیان کند به یکی از یارانش گفت: اجازه می‏دهی دستت را فشار دهم گفت: خواهش، خواهش می‏کنم در خدمت شما، امام صادق (علیه السلام) دست ایشان را گرفت و یک کمی فشار داد، دستش را برداشت گفت: ببین جا برداشت. اسلام برای همین مقداری که جای فشار انگشت حکم دارد. که اگر کسی دست کسی را فشار داد به جوری که جا برداشت حکمش چیست؟ برای گرفتن ناخن دستور داد.چه روزی بگیر. بعد بین ناخن پسر و دختر فرق گذاشته. برای رنگ ناخن و گرفتن آن زمان ناخن، ناخن گرفته را چکار کن، واقعاً هیچ مکتبی به این مسائل جزئی نمی‏پردازد، مسئله‏ای نیست مگر اینکه اسلام روی آن نظر دارد، شاید هیچ مکتبی حاضر نباشد مثلاً راجع به مسئله دستشویی قانون وضع کند. توهین و زشت است. ولی برای این اسلام شاید پنجاه تا دستور داده، ایستاده و رو به باد، و رو به خورشید و ماه، پای درخت میوه، و مسیر راه مردم کوچه، نهر آب و رو به قبله، رو به کعبه، رو به قبله، رو به انسان نباشد. یه چیزهایی انسان فکر می‏کند این هم دستور است ولی اسلام است دیگر، از ناخن گرفته تا دستشوئی که خیلی جزئی و پست است تا برخورد با سران کفر که قرآن می‏فرماید: «فقاتلو الکفر» تا روابط بین المللی با کب باشه با کی نباش، حتی دست از مرده افراد بر نمی‏دارد (!!) می‏کوید: اگر مرده منافق است به جنازه‏اش نماز نخئان.
«لاتصل علی احد منهم مات ابدا» این‏ها که از جبهه فرار کرده‏اند اگر مردند تشیع جنازه‏اش نرو. برای عیادت و تشیع جنازه، داد و ستد که اوه چند هزار حدیث داریم و برای خوردنی‏ها و آشامیدنی‏ها چند هزار حدیث داریم برای مسائل پزشکی و بهداشت. شاید دویست عنوان داشته باشیم فقط درباره لباس رنگ و جنس و دوخت و اسراف و بهداشت و تجمل و تفاخر، لباس، لباس باران و احرام و جنگ و عروسی و آخرین لباس کفن اوه لباس نوزاد، جنس لباس، پنبه یا کتان یا پشم رنگ لباس یا خیلی اسلام ظریف است.

آداب پرداخت زکات

حالا یکی از دستوراتی اسلام گفته، کمک کردن و کمک گرفتن چه آدابی دارد؟
به مناسبت بحث خمس و زکات می‏خواهیم این را بگوئیم آداب کمک دادن و گرفتن. آداب پرداخت و گرفتن خمس و زکات، و انفاقات. اصل پول دادن نشانه توحید است. چون یکی که موحّد است هر چه ایمان و عشقش به خدا بیشتر شود راحت‏تر دل از پول می‏کند. کسی که می‏گوید: خدا هست ولی این پول را دوست دارم این پیداست که خدا را دوست ندارد آدم یه چیزی را دوست دارد ببینید، چرا ده زکات گفته‏اند: صدقه (صدقه علامت صداقت است یعنی کسی که می‏گوید من قیامت را قبول دارم علامت اینکه صداقت داری این است که یه کمکی کنی، اگر گفت نه من قیامت را قبول دارم پول را هم دوست دارم یه خورده از اون کم رنگ شده، کسی که: «و یطعمون الطعام علی حبّه» «علی حبه» سه جور معنی شده: «علی حبّ الطعام» غذا را با اینکه گرسنه بودند دادند «علی حبّ الله» یا «علی حب المسکین» سه جوری می‏شود معنی کرد این را «و یطمون الطعام علی حبّه»«علی حب الطعام» یعنی با اینکه، آخه وقتی سیر شدیم، زیادیهایش را می‏دهیم به کسی یا دوست نداشتیم، نه دوست داشتیم. امام حسن و امام حسین، امیر المومنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهم) دم افطار با اینکه خودشان میل داشتند غذا را دادند، اونکه دوست داشت داد. یا روی عشق به خدا داد یا روی عشق به مسکین. یه وقت آدم…، بگیر برو حرف نزن دیگه، اینطور نیست که هم مسکین را دوست دارم هم خدا و هم غذا را با اینکه ولی سه جور می‏شود معنی کرد. هر چه توحید قوی‏تر باشد آدم راحت‏تر می‏گذرد. شما وقتی می‏روی، داماد می‏رود پهلوی عروس، هر چه عروس را دوست داشته باشد خواسته‏های عروس را بیشتر انجام می‏دهد، اگر گفت می‏خواهیم برویم مسافرت، مهریه اینقدر باشد، این شرط باشد، عاشق عروس شده تا توان دارد خواسته‏های عروس را تن می‏دهد. اگر به عروس گفت: دوستت دارم ولی این حرف هایت را گوش نمی‏دهم این را قبول می‏کند.

پرداخت سهم امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)

نمی‏شود گفت یا حجة بن الحسن من تو را دوست دارم، «عجّل علی ظهورک» تشریف بیاورید، پول بهت نمی‏دهم همیطور تشریف بیاورید. یعنی کسی بگوید یا حجة بن الحسن، اسم بچه‏اش را مهدی می‏گذارد، اما حق حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) را می‏گوید مشکل دارم. این‏ها یک مقداری در صداقت‏ها گیر داریم. البته نه اینکه مردم بنده‏ام مثل مردم هستم، بعضی از مردم و خود بنده گیر دارم. مشکل داریم. زکات یک شکر عملی است، قرآن می‏فرماید: «انّا اعطیناک الکوثر فصّل لربک و النحر» حال که من به تو کوثر و خیر کثیر، زیاد داده‏ام «صّل» شکر زبانی و هم «والنحر» یه شتر ذبح کن بده، ذبح هم کافی نیست‏ شتر باید بدهی چون کوثر است کوثر هم یعنی خیر زیاد کسی که خیر زیاد دارد باید کوثر بدهد، یعنی کسی که خیلی دارد، باید خیلی بدهد. بله یه وقت مال در جا می‏زند همیشه آدم یه جور پول دارد آدم همیشه هم یه جور پول می‏دهد حقوقش ثابت است بله، اما اگر حقوق و کلاست رفت بالا، انفاقت هم باید برود بالا، نقل می‏کنند شیخ انصاری (ره) از مراجع و علمایی است که حدود صد سال است همه ملاها که ملا شده‏اند کتاب ایشان را هم خوانده‏اند ملّا شده‏اند. رسائل و مکاسب شیخ انصاری معروف است. ایشان طلبه بود رفت سرش را اصلاح کند ده شاهی داد نیم ریال، بعد هم با سوادتر شد باز هم نیم ریال داد، شد حجة الاسلام نیم ریال، و المسلمین نیم ریال، آیت الله نیم ریال العظمی نیم ریال مرجع تقلید نیم ریال دلّاک (اصلاحگر و آرایشگر) آقا شما سی سال است پهلوی من اصلاح می‏کنی همه‏اش ده شاهی می‏دهی ایشان گفت: من سوادم زیاد شده مساحت سرم که زیاد نشده حالا گاهی وقتها طرف رشد کرده، خوب بابا حقوق شما چند بوده چند شده سوادتان چند بوده چند شده، تو که کوثر داری دیگه گوسفند و بز کافی نیست «والنحر» «نحر» یعنی شتر. یعنی کلاسی که از شما توقع بیشتری است ما نباید نگاه کنیم بله دیگه، آدابی دارد.

اخلاص در پرداخت زکات

آداب پرداخت کننده: اول: شرطش اخلاص است. برای خدا بدهیم. قرآن در سوره؟ «هل اتی» وقتی می‏گوید: این‏ها وقتی کمک کردند «و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیما» گفتند: «لا نرید منکم جزاءً» با که به شما کمک کردیم اراده نکردیم «جزاءً و لا شکرا». اخلاص این است که آدم از مردم توقّعی نداشته باشد برای خدا مگر جبهه نبوده‏ای؟ خیلی خوب، آقا من اینقدر سابقه جبهه دارم. خوب حالا می‏خواهی چه کنی؟ بله نظام باید افرادی که جبهه بوده‏اند سابقه شان را حفظ کند، اما شما خوب نیست چونه بزنی، ما شهید دادیم خوب است، خوب شهید برای خدا دادید. نظام باید خانواده شهدا را احترام بگذارد خود خانواده شهدا خوب نیست که بگوید من شهید داه‏ام. این «لا نرید» اصلا اراده ندارد نمی‏گوید: «لا نقول» اراده یعنی توی دلمان هم نمی‏گوییم، گاهی وقتها آدم توی دلش می‏گوید، به زبان نمی‏آورد، می‏گوید نه به زبان که نمی‏آوری هیچ توی دلم هم واقعا توقّع نداشته باشم، «لا نرید» گاهی وقتها یکی از این کاندیداها می‏گوید: خواستید بدهید یا ندهید اختیار با خودتان است. این را به زبان می‏گوید امّا توی دلش با تمام سلولهایش می‏گوید: تو را به حضرت عباس به من رای بدهید این «لانرید»یعنی توی دلمان هم نگوئیم این خیلی مهم است. توی دلمان هم نمی گوئیم این اخلاص.
2-باید فوری باشد، کسی که می‏خواهد کمک کند زودتر کمک کند. حال باشد بعد، حالا باشد بعد، چون وقتی ماند رسوب پیدا می‏کند مال دنیا غفلت می‏شو‏د به روح و دیگه نمی‏شود. می‏خواهید بدهید، زود بدهید، هی نگوئید باشد بعد، باشد بعد، مکه می‏خواهید بروید. زودتر. من تعجّب می‏کنم افرادی سرمایه دارند، اما موتور هوندا خرج پیغمبر نمی کند. بابا مکّه حالا که گران شده یه میلیون شده، پول یه موتور هوندا است، قبر رسول الله، سلام بر پیغمبر به اندازه یک موتور هوندا نمی‏ارزد؟ چه وجودی هستی تو؟ چه جوری فکر می‏کنی؟ «اخلد الی الارضا» فوری اقدام کنید. در منطقه خودتان، چقدر الان روستا داریم که مشکل دارد. از همان روستا افرادی آمده‏اند توی شهر، یا دکتر یا مهندس، یا آیت الله یا تاجر شده‏اند، اگر اینها جمع بشوند، روستای خودشان را احیاء می‏کنند. ما متأسفانه روستا داریم که دهها طلبه فاضل در قم دارد، ولی روستا مسجد هایش خاموش است. گناه این روستا به گردن این طلبه است. باید این طلبه مثلاً آقا ببیند یه دهه تو برو بر گردید، البته اخیراً الحمدالله بعضی از طلّاب عزیز این کار را کرده‏اند، طلبه‏های منطقه گفته‏اند بابا ما از اونجا هستسم، آمده‏ایم با سواد شده‏ایم، بیائیم. آیت الله جوادی آملی، آیت الله بزرگی است، هر سال چند روز میرود آمل برای مردم آمل صحبت می‏کند، هر کس منطقه خودش را در یابد. چند تا سخنرانی، چند تا، پزشکی است مثلاً پزشک است 5 روز، یک هفته برود اونجا بگوید: آقا من بچه شما، و این محلّه هستم، آمده‏ام یک هفته برای شما، اگر این کار را بکنیم هجرت روستائی‏ها کم می‏شود، رفاقت و محبّت بیشتر می‏شود یادمان نرود که ما چی چی بودیم، ما تو همین کوچه بودیم. «الم یجدک یتیما» یادت نرود پیامبر خودت هم یتیم بودی. پس «فأما الیتیم فلاتنهر» «و وجدک عائلاً فأغنی» پس «فاما السائل فلاتنهر».

پنهانی بودن پرداخت زکات

3-پنهانی: در قرآن هر وقت بین پنهانی و آشکار است، اول پنهانی را می‏برد، قرآن همیشه می‏گوید: «سراًو علانیه» یعنی اول اسم «سر» را می‏آورد بعد اسم «علانیه» را، قرآن همیشه، این یک کدی است، قرآن هر کلمه‏ای را اوّل برد گرا می‏دهد یعنی این مقدّم است مثلا می‏گوید: «ان الصفا و المروة شعار الله» نمی‏گوید: «ان المروة و» می‏گوید: «ان الصفا و المروه» اینکه می‏گوید: «صفا و مروه» شما هم که مکه رفتی شروعت از صفا باشد.«اِبدأ بما بدأ الله» به قول حدیث، چون خدا اسم صفا را اول برده، شما هم در سعی صفا و مروه از کوه صفا شروع کن «سّرا و علا نیه» اسم سّر جلوتر آمده، مخفی باشد.
فیض کاشانی یه خاطراتی نوشته، نوشته که: اصلاً بعضی‏ها به خاطره که «سّر» باشد، کمکهایشان را به افراد نابینا می‏کردند. که این فرد شکمش سیر بشود و این آقا نابیناست و طرف را نبیند، بعضی صدقه را در محل نشستن فقیر قرار می‏دادند می‏رفتند که دهنده شناخته نشود. بعضی‏ها وقتی می‏آمدند که فقیر خواب است صدقه را در یک کیسه‏ای می‏گذاشتند به لباس او گره می‏زدند، پا می‏شد می‏دید که…، یعنی این قدر احتیاط می‏کردند که کسی نفهمد. بعضی‏ها هم یک سطل زباله برای کوچه شان می‏دهند می‏نویسند بانی این سطل زباله محسن قرائتی، بر پدر و مادر کسی که سیگار بیندازد لعنت ای بابا، یعنی ‏آدمهای هستند که اگر یه سطل زباله بدهند تا اسمشان روش نباشد قانع نمی‏شوند، و آدمهایی هستند که هیچ. البته خدا هم جبران می‏کند. نقل شد که آیت الله العظمی بروجردی (ره) مسجد اعظم قم را که شروع کرد آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) یه تکه زمین از ارث پدرش داشت، فروخت و یواشکی داد پول مسجد، یعنی یه آیت الله دیگه مسجد می‏سازد یه آیت الله دیگه آمد پولش را، داشتیم آدمهای را که قرض کسی را داده‏اند طب کار گفته‏اند بهش بگو فقط پولی را که طلب داری پرداخته شد، کسی نفهمد، هر چی میشود. فقط یکجا گفته‏اند: «علانیه» انجام بدهد و آن هم آنجایی که متهمید. اگر کسی مورد اتهام است که فلانی، خمس نمی‏دهد، اونجا بگو ببین این خمس من است، بعضی جاها علنی خوب است. ما داریم بعضی تجّاری که می‏خواهند خمس بدهند بچه هایش را می‏برد خونه مرجع تقلید می‏گوید: ببینید، من خمسم را به این آقا می‏دهم بعد از مردن من شما هم باید خمستان را به مرجع تقلیدتان بدهید، خمس دادن را به بچه هاش هم یاد می‏دهد و القا می‏کند، البته بعضی‏ها هم به بچه هاشان نمی‏گویند، می‏گویند: اگر به بچه هایمان بگوییم تصمیم خطرناک می‏گیرند.

دوری از منّت گذاردن

بدون منّت پنهانی بی منّت، منّت اجر را از بین می‏برد، «لاتبطلوا صدقاتهکم بالمنَّ والأذی» یادت رفت من به تو وام دادم، یادت رفت برای عروسی‏ات، یادت رفت برای دامادی، در کنکور، یادت رفت، یادت رفت، هر کسی منّت بگذارد خدماتش (اجر و پاداشت) از بین می‏رود، ممکن است منّت زن و شوهری باشد. یادت رفت تو گدا بودی من زن تو شدم، حالا پولدار شدی بد مستی مستی می‏کنی شوهر منّت سر زن می‏گذارد یادت رفت که نمی‏دونم جهازیه‏ات چنین بود، نمی‏دونم فرض کنید، من پول دادم تو درس خواندی، من، تو شش کلاس درس خوانده بودی، به کمک من تو دیپلم گرفتی، و لیسانس شدی منّتهایی که زن و شوهر در خانه به هم می‏گذارند من بودم که، اخلاص تباه می‏شود، منّت، بگوییم من بودم که، یادت رفت که، آتش می‏زنیم بر همه خدمات، اینقدر این استخرها را آبش می‏کنند و آب توش نیست (؟؟!) به خاطر دارد که از بین می‏رود، سوراخ دارد و لذا یکی از دعاها می‏گوید: «اللهمّ سددّنی» یعنی خدایا مرا سد سازی کن. چون آدم اگر از نظر ایمان سد سازی نشود، هر جه هم عبادت کند عبادتش از بین می‏رود، بی منّت کارش را کم بشمارد.

کوچک شمردن کارهای نیک

پنج میلیون، ده، بیست میلیون هر چی هم کمک کردید کارتان را کم بشمارید، عبادت هم همینطور است، مطالعه هم همینطور است، بعضی افراد هستند، من خونه یه آقایی بودم می‏خواست بخواند می‏نوشت که من امشب دو ساعت 2 دقیقه مطالعه کرده‏ام، امشب سه ساعت و هفده دقیقه، گفتم برای چی می‏نویسی، حال داری مطالعه کن و حال نداری بگیر بخواب مثلاً می‏خواهد بگوید این کتاب دو هزار و هفتصد و سی و چهار ساعت و سی و پنج ثانیه روش کار شد، اگر مردم استفاده کردند خدا که می‏داند مردم هم بدانند دو هزار ساعت یا سه ساعت که چی؟ مثلاً، خدا کسانی را که بی حساب کار میکنند خداهم بی حساب به انا می‏دهند، و کسانی که متّه به خشخاش می‏گذارند خدا هم به این‏ها متّه به خشخاش می‏گذارند چون قرآن داریم که: «حساباً شدیداً»، یک آیه می‏گوید، و دیگر می‏گوید: «حساباً یسیراً» هر دو در قرآن هست. کسانی که سخت می‏گیرند خدا هم به آنها سخت می‏گیرد، و کسانی که نرم می‏گیرند خدا هم به آنها، کارش را کم بشمارد. امام سجّاد (علیه السلام) می‏فرماید: «و استقلال الخیر»، «استقلال» یعنی قلیل، خدایا کمکم کن و خیرم را کم بشمارم. «و ان کثر من قولی و فعلی» یعنی خدایا خیرم را کم بشمارم اگر چه زیاد است. «و استکثار الشرّ» شرّم را زیاد بشمارم «و ان قلّ من قولی و فعلی» و اگر چه کم است. امام سجّاد (علیه السلام) می‏فرماید: انسان کامل این است که کارش را کم بشمارد و خوبی هایش را، اصولاً در مدیریّت یک مدیر خوب این نیست که هی نگاه به پشت سرش کند، اوه ببین چقدر آمده‏ام، نگاه کن چقدر نرفتی، به نرفته‏ها نگاه کنید که بروید، به رفته‏ها نگاه نکنید که غرور بگیردتان، من دکترم، حالا دکتری چند تا کتاب مطالعه کرده‏ای؟ 300 تا، فوق لیسانس، 200 تا، 150 تا، دیپلم، 100 تا کتاب خوانده‏ای به صد و دویست کتاب خوانده نگاه نکنید که فکر کنید خیلی هستید به کتابهایی که تا حالا مطالعه نکردید نگاه کنید که آدم احساس اوه اوه. به امیر المؤمنین (علیه السلام) می‏گفتند: خیلی عبادت می‏کنی!! می‏فرمود: من، من، من کجا و علی کجا؟ به امام سجاد (علیه السلام) گفتند خیلی عبادت می‏کنی!! من کجا علی کجا؟ به امیر المؤمنین (علیه السلام) گفتند خیلی عبادت می‏کنی!! من کجا و رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) کجا؟ به رسول‏الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) می‏گفتند: چقدر عبادت می‏کنی؟ می‏گفت: من کجا و شکر خدا کجا؟ مگر من می‏توانم شکر کنم؟! یکی از آداب این است که آدم کارش را، هفتم: از بهترین‏ها بدهد: «لن تنالوا ابّرحتّی تنفقوا ممّا تحبّرن» از بهترین‏ها بدهد، لباس بهتر، غذای، نه اینکه این لباس را رنگش را دوست ندارم. شکل و دوختش را، از مد افتاده، از بهترین‏ها بده. به کسی که کمک به او ثواب بیشتری دارد بدهد، به افراد با تقواتری، اگر دو فقیرند، با تقوا و بی تقوی، به اون کسی که با تقواتر است بدهد،به کسانی بده که مردم فکر می‏کنند غنی است، ولی در درون فقیر است.
افرادی هستند به قول ما می‏گویند: صورتشان را به، یعنی به پول، حالا چه خمس و زکات، سهم امام و انفاق، و هر رقم کمکی که، برای خدا باشد، فوری در منطقه خودمان، یواشکی، بی منّت، بزرگ نشماریم، این هم هفت. از بهترین‏ها باشد، هشت به کسی که کمال بیشتری دارد کمک کنیم. نُه به کسی که در ظاهر فقیر نیست. افرادی هستند. اخر آمد گفت: آقا پولش می‏دهیم بچه‏اش دانشجوست، فکر می‏کند اگر کسی بچه‏اش در دانشگاه قبول شد فقیر است. افرادی هستند، چند تا دانشجو دارند بینی و بین الله هم فقیرند، نه دیروز پسرش را عروس (داماد) کرده، پسرش، پسرش را داماد کرده، دخترش را عروس کرده، خوب باشد اگر کسی پسرش را داماد و دخترش را عروس کرد، آقا رفته مشهد، مگر نمی‏شودکسی فقیر با شد، آقا قایقرانی دارد. قرآن دارد می‏گوید: «قایق لمساکین یعلمون فی البحر» یعنی چند تا فقیر بود قایق را شرکتی داشتند. کار هم می‏کردند، اما در عین حال به کسانی که قایق دارند و شریک شده‏اند خدا می‏گوید: «لمساکین» یعنی اسم مسکین رویش باشد، یعنی مانعی ندارد که هم مسکین باشد و هم یه تاکسی باهاش کار بکند، منتهی با این تاکسی و وانت، قایق و کار چقدر گیرش می‏آید و خرجش چقدر است؟ افراد تنگ نظر. یه کسی، امام (علیه السلام) خرما داد یه کسی، یه نفر نشسته بود گفت: خدا مثل تو را زیاد نکند، من می‏دهم تو نمی‏توانی ببینی؟! مقدار کمک باید حتّی «یلحقهم بالناس» این تو حدیث است. یعنی زندگی اش عادی شود، می‏شود داد به طرف به طرف تا زندگی‏اش عادی شود، آقا رو موکت نشسته پولش داد؟چون فعلاً مالی ماشین عمومی است، یعنی اینقدر می‏توان بهش بدهی تا موکتش را بکند فرش ماشین مثلاً (؟!) نه بابا پولش دادم رفت فرش خرید، می‏خواستی چه کند؟ تا زندگی عادی می‏شود به فقرا کمک کرد، تنگ نظری نکنیم، دانشجو دارد، دخترش را عروس کرده، پسرش را داماد کرده، و مشهد رفته کمک نکنیم، بسیاری از افرادهایی هستند که واقعاً نیاز به کمک دارند، گر چه به حسب ظاهر هم دست گدائی دراز نمی‏کند. خوب حالا این آداب پرداخت زکات یه چیزهای دیگری هم هست که در جلسه بعد خواهم گفت. «انشاء الله»
«و السلام علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1706
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست