نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1706
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی به التقوی
اسلام با خاطر جامعیتی که دارد برای هر کاری آداب و رسومی دارد. از چیزهای خیلی ساده و پست به نظر ما، که هیچ آیت الله و استاد دانشگاه و آدم تحصیل کردهای حاضر نیست درباره آن حرف بزند میگوید این خیلی پست است. از آن چیزهای خیلی پائین و جزئی حرف دارد تا مسائل بسیار بزرگ. امام صادق (علیه السلام) خواست قصه را بیان کند به یکی از یارانش گفت: اجازه میدهی دستت را فشار دهم گفت: خواهش، خواهش میکنم در خدمت شما، امام صادق (علیه السلام) دست ایشان را گرفت و یک کمی فشار داد، دستش را برداشت گفت: ببین جا برداشت. اسلام برای همین مقداری که جای فشار انگشت حکم دارد. که اگر کسی دست کسی را فشار داد به جوری که جا برداشت حکمش چیست؟ برای گرفتن ناخن دستور داد.چه روزی بگیر. بعد بین ناخن پسر و دختر فرق گذاشته. برای رنگ ناخن و گرفتن آن زمان ناخن، ناخن گرفته را چکار کن، واقعاً هیچ مکتبی به این مسائل جزئی نمیپردازد، مسئلهای نیست مگر اینکه اسلام روی آن نظر دارد، شاید هیچ مکتبی حاضر نباشد مثلاً راجع به مسئله دستشویی قانون وضع کند. توهین و زشت است. ولی برای این اسلام شاید پنجاه تا دستور داده، ایستاده و رو به باد، و رو به خورشید و ماه، پای درخت میوه، و مسیر راه مردم کوچه، نهر آب و رو به قبله، رو به کعبه، رو به قبله، رو به انسان نباشد. یه چیزهایی انسان فکر میکند این هم دستور است ولی اسلام است دیگر، از ناخن گرفته تا دستشوئی که خیلی جزئی و پست است تا برخورد با سران کفر که قرآن میفرماید: «فقاتلو الکفر» تا روابط بین المللی با کب باشه با کی نباش، حتی دست از مرده افراد بر نمیدارد (!!) میکوید: اگر مرده منافق است به جنازهاش نماز نخئان. «لاتصل علی احد منهم مات ابدا» اینها که از جبهه فرار کردهاند اگر مردند تشیع جنازهاش نرو. برای عیادت و تشیع جنازه، داد و ستد که اوه چند هزار حدیث داریم و برای خوردنیها و آشامیدنیها چند هزار حدیث داریم برای مسائل پزشکی و بهداشت. شاید دویست عنوان داشته باشیم فقط درباره لباس رنگ و جنس و دوخت و اسراف و بهداشت و تجمل و تفاخر، لباس، لباس باران و احرام و جنگ و عروسی و آخرین لباس کفن اوه لباس نوزاد، جنس لباس، پنبه یا کتان یا پشم رنگ لباس یا خیلی اسلام ظریف است.
آداب پرداخت زکات
حالا یکی از دستوراتی اسلام گفته، کمک کردن و کمک گرفتن چه آدابی دارد؟ به مناسبت بحث خمس و زکات میخواهیم این را بگوئیم آداب کمک دادن و گرفتن. آداب پرداخت و گرفتن خمس و زکات، و انفاقات. اصل پول دادن نشانه توحید است. چون یکی که موحّد است هر چه ایمان و عشقش به خدا بیشتر شود راحتتر دل از پول میکند. کسی که میگوید: خدا هست ولی این پول را دوست دارم این پیداست که خدا را دوست ندارد آدم یه چیزی را دوست دارد ببینید، چرا ده زکات گفتهاند: صدقه (صدقه علامت صداقت است یعنی کسی که میگوید من قیامت را قبول دارم علامت اینکه صداقت داری این است که یه کمکی کنی، اگر گفت نه من قیامت را قبول دارم پول را هم دوست دارم یه خورده از اون کم رنگ شده، کسی که: «و یطعمون الطعام علی حبّه» «علی حبه» سه جور معنی شده: «علی حبّ الطعام» غذا را با اینکه گرسنه بودند دادند «علی حبّ الله» یا «علی حب المسکین» سه جوری میشود معنی کرد این را «و یطمون الطعام علی حبّه»«علی حب الطعام» یعنی با اینکه، آخه وقتی سیر شدیم، زیادیهایش را میدهیم به کسی یا دوست نداشتیم، نه دوست داشتیم. امام حسن و امام حسین، امیر المومنین و حضرت زهرا (سلام الله علیهم) دم افطار با اینکه خودشان میل داشتند غذا را دادند، اونکه دوست داشت داد. یا روی عشق به خدا داد یا روی عشق به مسکین. یه وقت آدم…، بگیر برو حرف نزن دیگه، اینطور نیست که هم مسکین را دوست دارم هم خدا و هم غذا را با اینکه ولی سه جور میشود معنی کرد. هر چه توحید قویتر باشد آدم راحتتر میگذرد. شما وقتی میروی، داماد میرود پهلوی عروس، هر چه عروس را دوست داشته باشد خواستههای عروس را بیشتر انجام میدهد، اگر گفت میخواهیم برویم مسافرت، مهریه اینقدر باشد، این شرط باشد، عاشق عروس شده تا توان دارد خواستههای عروس را تن میدهد. اگر به عروس گفت: دوستت دارم ولی این حرف هایت را گوش نمیدهم این را قبول میکند.
پرداخت سهم امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)
نمیشود گفت یا حجة بن الحسن من تو را دوست دارم، «عجّل علی ظهورک» تشریف بیاورید، پول بهت نمیدهم همیطور تشریف بیاورید. یعنی کسی بگوید یا حجة بن الحسن، اسم بچهاش را مهدی میگذارد، اما حق حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) را میگوید مشکل دارم. اینها یک مقداری در صداقتها گیر داریم. البته نه اینکه مردم بندهام مثل مردم هستم، بعضی از مردم و خود بنده گیر دارم. مشکل داریم. زکات یک شکر عملی است، قرآن میفرماید: «انّا اعطیناک الکوثر فصّل لربک و النحر» حال که من به تو کوثر و خیر کثیر، زیاد دادهام «صّل» شکر زبانی و هم «والنحر» یه شتر ذبح کن بده، ذبح هم کافی نیست شتر باید بدهی چون کوثر است کوثر هم یعنی خیر زیاد کسی که خیر زیاد دارد باید کوثر بدهد، یعنی کسی که خیلی دارد، باید خیلی بدهد. بله یه وقت مال در جا میزند همیشه آدم یه جور پول دارد آدم همیشه هم یه جور پول میدهد حقوقش ثابت است بله، اما اگر حقوق و کلاست رفت بالا، انفاقت هم باید برود بالا، نقل میکنند شیخ انصاری (ره) از مراجع و علمایی است که حدود صد سال است همه ملاها که ملا شدهاند کتاب ایشان را هم خواندهاند ملّا شدهاند. رسائل و مکاسب شیخ انصاری معروف است. ایشان طلبه بود رفت سرش را اصلاح کند ده شاهی داد نیم ریال، بعد هم با سوادتر شد باز هم نیم ریال داد، شد حجة الاسلام نیم ریال، و المسلمین نیم ریال، آیت الله نیم ریال العظمی نیم ریال مرجع تقلید نیم ریال دلّاک (اصلاحگر و آرایشگر) آقا شما سی سال است پهلوی من اصلاح میکنی همهاش ده شاهی میدهی ایشان گفت: من سوادم زیاد شده مساحت سرم که زیاد نشده حالا گاهی وقتها طرف رشد کرده، خوب بابا حقوق شما چند بوده چند شده سوادتان چند بوده چند شده، تو که کوثر داری دیگه گوسفند و بز کافی نیست «والنحر» «نحر» یعنی شتر. یعنی کلاسی که از شما توقع بیشتری است ما نباید نگاه کنیم بله دیگه، آدابی دارد.
اخلاص در پرداخت زکات
آداب پرداخت کننده: اول: شرطش اخلاص است. برای خدا بدهیم. قرآن در سوره؟ «هل اتی» وقتی میگوید: اینها وقتی کمک کردند «و یطعمون الطعام علی حبّه مسکینا و یتیما» گفتند: «لا نرید منکم جزاءً» با که به شما کمک کردیم اراده نکردیم «جزاءً و لا شکرا». اخلاص این است که آدم از مردم توقّعی نداشته باشد برای خدا مگر جبهه نبودهای؟ خیلی خوب، آقا من اینقدر سابقه جبهه دارم. خوب حالا میخواهی چه کنی؟ بله نظام باید افرادی که جبهه بودهاند سابقه شان را حفظ کند، اما شما خوب نیست چونه بزنی، ما شهید دادیم خوب است، خوب شهید برای خدا دادید. نظام باید خانواده شهدا را احترام بگذارد خود خانواده شهدا خوب نیست که بگوید من شهید داهام. این «لا نرید» اصلا اراده ندارد نمیگوید: «لا نقول» اراده یعنی توی دلمان هم نمیگوییم، گاهی وقتها آدم توی دلش میگوید، به زبان نمیآورد، میگوید نه به زبان که نمیآوری هیچ توی دلم هم واقعا توقّع نداشته باشم، «لا نرید» گاهی وقتها یکی از این کاندیداها میگوید: خواستید بدهید یا ندهید اختیار با خودتان است. این را به زبان میگوید امّا توی دلش با تمام سلولهایش میگوید: تو را به حضرت عباس به من رای بدهید این «لانرید»یعنی توی دلمان هم نگوئیم این خیلی مهم است. توی دلمان هم نمی گوئیم این اخلاص. 2-باید فوری باشد، کسی که میخواهد کمک کند زودتر کمک کند. حال باشد بعد، حالا باشد بعد، چون وقتی ماند رسوب پیدا میکند مال دنیا غفلت میشود به روح و دیگه نمیشود. میخواهید بدهید، زود بدهید، هی نگوئید باشد بعد، باشد بعد، مکه میخواهید بروید. زودتر. من تعجّب میکنم افرادی سرمایه دارند، اما موتور هوندا خرج پیغمبر نمی کند. بابا مکّه حالا که گران شده یه میلیون شده، پول یه موتور هوندا است، قبر رسول الله، سلام بر پیغمبر به اندازه یک موتور هوندا نمیارزد؟ چه وجودی هستی تو؟ چه جوری فکر میکنی؟ «اخلد الی الارضا» فوری اقدام کنید. در منطقه خودتان، چقدر الان روستا داریم که مشکل دارد. از همان روستا افرادی آمدهاند توی شهر، یا دکتر یا مهندس، یا آیت الله یا تاجر شدهاند، اگر اینها جمع بشوند، روستای خودشان را احیاء میکنند. ما متأسفانه روستا داریم که دهها طلبه فاضل در قم دارد، ولی روستا مسجد هایش خاموش است. گناه این روستا به گردن این طلبه است. باید این طلبه مثلاً آقا ببیند یه دهه تو برو بر گردید، البته اخیراً الحمدالله بعضی از طلّاب عزیز این کار را کردهاند، طلبههای منطقه گفتهاند بابا ما از اونجا هستسم، آمدهایم با سواد شدهایم، بیائیم. آیت الله جوادی آملی، آیت الله بزرگی است، هر سال چند روز میرود آمل برای مردم آمل صحبت میکند، هر کس منطقه خودش را در یابد. چند تا سخنرانی، چند تا، پزشکی است مثلاً پزشک است 5 روز، یک هفته برود اونجا بگوید: آقا من بچه شما، و این محلّه هستم، آمدهام یک هفته برای شما، اگر این کار را بکنیم هجرت روستائیها کم میشود، رفاقت و محبّت بیشتر میشود یادمان نرود که ما چی چی بودیم، ما تو همین کوچه بودیم. «الم یجدک یتیما» یادت نرود پیامبر خودت هم یتیم بودی. پس «فأما الیتیم فلاتنهر» «و وجدک عائلاً فأغنی» پس «فاما السائل فلاتنهر».
پنهانی بودن پرداخت زکات
3-پنهانی: در قرآن هر وقت بین پنهانی و آشکار است، اول پنهانی را میبرد، قرآن همیشه میگوید: «سراًو علانیه» یعنی اول اسم «سر» را میآورد بعد اسم «علانیه» را، قرآن همیشه، این یک کدی است، قرآن هر کلمهای را اوّل برد گرا میدهد یعنی این مقدّم است مثلا میگوید: «ان الصفا و المروة شعار الله» نمیگوید: «ان المروة و» میگوید: «ان الصفا و المروه» اینکه میگوید: «صفا و مروه» شما هم که مکه رفتی شروعت از صفا باشد.«اِبدأ بما بدأ الله» به قول حدیث، چون خدا اسم صفا را اول برده، شما هم در سعی صفا و مروه از کوه صفا شروع کن «سّرا و علا نیه» اسم سّر جلوتر آمده، مخفی باشد. فیض کاشانی یه خاطراتی نوشته، نوشته که: اصلاً بعضیها به خاطره که «سّر» باشد، کمکهایشان را به افراد نابینا میکردند. که این فرد شکمش سیر بشود و این آقا نابیناست و طرف را نبیند، بعضی صدقه را در محل نشستن فقیر قرار میدادند میرفتند که دهنده شناخته نشود. بعضیها وقتی میآمدند که فقیر خواب است صدقه را در یک کیسهای میگذاشتند به لباس او گره میزدند، پا میشد میدید که…، یعنی این قدر احتیاط میکردند که کسی نفهمد. بعضیها هم یک سطل زباله برای کوچه شان میدهند مینویسند بانی این سطل زباله محسن قرائتی، بر پدر و مادر کسی که سیگار بیندازد لعنت ای بابا، یعنی آدمهای هستند که اگر یه سطل زباله بدهند تا اسمشان روش نباشد قانع نمیشوند، و آدمهایی هستند که هیچ. البته خدا هم جبران میکند. نقل شد که آیت الله العظمی بروجردی (ره) مسجد اعظم قم را که شروع کرد آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) یه تکه زمین از ارث پدرش داشت، فروخت و یواشکی داد پول مسجد، یعنی یه آیت الله دیگه مسجد میسازد یه آیت الله دیگه آمد پولش را، داشتیم آدمهای را که قرض کسی را دادهاند طب کار گفتهاند بهش بگو فقط پولی را که طلب داری پرداخته شد، کسی نفهمد، هر چی میشود. فقط یکجا گفتهاند: «علانیه» انجام بدهد و آن هم آنجایی که متهمید. اگر کسی مورد اتهام است که فلانی، خمس نمیدهد، اونجا بگو ببین این خمس من است، بعضی جاها علنی خوب است. ما داریم بعضی تجّاری که میخواهند خمس بدهند بچه هایش را میبرد خونه مرجع تقلید میگوید: ببینید، من خمسم را به این آقا میدهم بعد از مردن من شما هم باید خمستان را به مرجع تقلیدتان بدهید، خمس دادن را به بچه هاش هم یاد میدهد و القا میکند، البته بعضیها هم به بچه هاشان نمیگویند، میگویند: اگر به بچه هایمان بگوییم تصمیم خطرناک میگیرند.
دوری از منّت گذاردن
بدون منّت پنهانی بی منّت، منّت اجر را از بین میبرد، «لاتبطلوا صدقاتهکم بالمنَّ والأذی» یادت رفت من به تو وام دادم، یادت رفت برای عروسیات، یادت رفت برای دامادی، در کنکور، یادت رفت، یادت رفت، هر کسی منّت بگذارد خدماتش (اجر و پاداشت) از بین میرود، ممکن است منّت زن و شوهری باشد. یادت رفت تو گدا بودی من زن تو شدم، حالا پولدار شدی بد مستی مستی میکنی شوهر منّت سر زن میگذارد یادت رفت که نمیدونم جهازیهات چنین بود، نمیدونم فرض کنید، من پول دادم تو درس خواندی، من، تو شش کلاس درس خوانده بودی، به کمک من تو دیپلم گرفتی، و لیسانس شدی منّتهایی که زن و شوهر در خانه به هم میگذارند من بودم که، اخلاص تباه میشود، منّت، بگوییم من بودم که، یادت رفت که، آتش میزنیم بر همه خدمات، اینقدر این استخرها را آبش میکنند و آب توش نیست (؟؟!) به خاطر دارد که از بین میرود، سوراخ دارد و لذا یکی از دعاها میگوید: «اللهمّ سددّنی» یعنی خدایا مرا سد سازی کن. چون آدم اگر از نظر ایمان سد سازی نشود، هر جه هم عبادت کند عبادتش از بین میرود، بی منّت کارش را کم بشمارد.
کوچک شمردن کارهای نیک
پنج میلیون، ده، بیست میلیون هر چی هم کمک کردید کارتان را کم بشمارید، عبادت هم همینطور است، مطالعه هم همینطور است، بعضی افراد هستند، من خونه یه آقایی بودم میخواست بخواند مینوشت که من امشب دو ساعت 2 دقیقه مطالعه کردهام، امشب سه ساعت و هفده دقیقه، گفتم برای چی مینویسی، حال داری مطالعه کن و حال نداری بگیر بخواب مثلاً میخواهد بگوید این کتاب دو هزار و هفتصد و سی و چهار ساعت و سی و پنج ثانیه روش کار شد، اگر مردم استفاده کردند خدا که میداند مردم هم بدانند دو هزار ساعت یا سه ساعت که چی؟ مثلاً، خدا کسانی را که بی حساب کار میکنند خداهم بی حساب به انا میدهند، و کسانی که متّه به خشخاش میگذارند خدا هم به اینها متّه به خشخاش میگذارند چون قرآن داریم که: «حساباً شدیداً»، یک آیه میگوید، و دیگر میگوید: «حساباً یسیراً» هر دو در قرآن هست. کسانی که سخت میگیرند خدا هم به آنها سخت میگیرد، و کسانی که نرم میگیرند خدا هم به آنها، کارش را کم بشمارد. امام سجّاد (علیه السلام) میفرماید: «و استقلال الخیر»، «استقلال» یعنی قلیل، خدایا کمکم کن و خیرم را کم بشمارم. «و ان کثر من قولی و فعلی» یعنی خدایا خیرم را کم بشمارم اگر چه زیاد است. «و استکثار الشرّ» شرّم را زیاد بشمارم «و ان قلّ من قولی و فعلی» و اگر چه کم است. امام سجّاد (علیه السلام) میفرماید: انسان کامل این است که کارش را کم بشمارد و خوبی هایش را، اصولاً در مدیریّت یک مدیر خوب این نیست که هی نگاه به پشت سرش کند، اوه ببین چقدر آمدهام، نگاه کن چقدر نرفتی، به نرفتهها نگاه کنید که بروید، به رفتهها نگاه نکنید که غرور بگیردتان، من دکترم، حالا دکتری چند تا کتاب مطالعه کردهای؟ 300 تا، فوق لیسانس، 200 تا، 150 تا، دیپلم، 100 تا کتاب خواندهای به صد و دویست کتاب خوانده نگاه نکنید که فکر کنید خیلی هستید به کتابهایی که تا حالا مطالعه نکردید نگاه کنید که آدم احساس اوه اوه. به امیر المؤمنین (علیه السلام) میگفتند: خیلی عبادت میکنی!! میفرمود: من، من، من کجا و علی کجا؟ به امام سجاد (علیه السلام) گفتند خیلی عبادت میکنی!! من کجا علی کجا؟ به امیر المؤمنین (علیه السلام) گفتند خیلی عبادت میکنی!! من کجا و رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) کجا؟ به رسولالله (صلّی الله علیه و آله و سلم) میگفتند: چقدر عبادت میکنی؟ میگفت: من کجا و شکر خدا کجا؟ مگر من میتوانم شکر کنم؟! یکی از آداب این است که آدم کارش را، هفتم: از بهترینها بدهد: «لن تنالوا ابّرحتّی تنفقوا ممّا تحبّرن» از بهترینها بدهد، لباس بهتر، غذای، نه اینکه این لباس را رنگش را دوست ندارم. شکل و دوختش را، از مد افتاده، از بهترینها بده. به کسی که کمک به او ثواب بیشتری دارد بدهد، به افراد با تقواتری، اگر دو فقیرند، با تقوا و بی تقوی، به اون کسی که با تقواتر است بدهد،به کسانی بده که مردم فکر میکنند غنی است، ولی در درون فقیر است. افرادی هستند به قول ما میگویند: صورتشان را به، یعنی به پول، حالا چه خمس و زکات، سهم امام و انفاق، و هر رقم کمکی که، برای خدا باشد، فوری در منطقه خودمان، یواشکی، بی منّت، بزرگ نشماریم، این هم هفت. از بهترینها باشد، هشت به کسی که کمال بیشتری دارد کمک کنیم. نُه به کسی که در ظاهر فقیر نیست. افرادی هستند. اخر آمد گفت: آقا پولش میدهیم بچهاش دانشجوست، فکر میکند اگر کسی بچهاش در دانشگاه قبول شد فقیر است. افرادی هستند، چند تا دانشجو دارند بینی و بین الله هم فقیرند، نه دیروز پسرش را عروس (داماد) کرده، پسرش، پسرش را داماد کرده، دخترش را عروس کرده، خوب باشد اگر کسی پسرش را داماد و دخترش را عروس کرد، آقا رفته مشهد، مگر نمیشودکسی فقیر با شد، آقا قایقرانی دارد. قرآن دارد میگوید: «قایق لمساکین یعلمون فی البحر» یعنی چند تا فقیر بود قایق را شرکتی داشتند. کار هم میکردند، اما در عین حال به کسانی که قایق دارند و شریک شدهاند خدا میگوید: «لمساکین» یعنی اسم مسکین رویش باشد، یعنی مانعی ندارد که هم مسکین باشد و هم یه تاکسی باهاش کار بکند، منتهی با این تاکسی و وانت، قایق و کار چقدر گیرش میآید و خرجش چقدر است؟ افراد تنگ نظر. یه کسی، امام (علیه السلام) خرما داد یه کسی، یه نفر نشسته بود گفت: خدا مثل تو را زیاد نکند، من میدهم تو نمیتوانی ببینی؟! مقدار کمک باید حتّی «یلحقهم بالناس» این تو حدیث است. یعنی زندگی اش عادی شود، میشود داد به طرف به طرف تا زندگیاش عادی شود، آقا رو موکت نشسته پولش داد؟چون فعلاً مالی ماشین عمومی است، یعنی اینقدر میتوان بهش بدهی تا موکتش را بکند فرش ماشین مثلاً (؟!) نه بابا پولش دادم رفت فرش خرید، میخواستی چه کند؟ تا زندگی عادی میشود به فقرا کمک کرد، تنگ نظری نکنیم، دانشجو دارد، دخترش را عروس کرده، پسرش را داماد کرده، و مشهد رفته کمک نکنیم، بسیاری از افرادهایی هستند که واقعاً نیاز به کمک دارند، گر چه به حسب ظاهر هم دست گدائی دراز نمیکند. خوب حالا این آداب پرداخت زکات یه چیزهای دیگری هم هست که در جلسه بعد خواهم گفت. «انشاء الله» «و السلام علیکم و رحمة الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1706