نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1712
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلساتی درباره کمک به فقرا که مشخصاً درباره زکات و خمس بود بحث کردیم و این هم به خاطر این است که امسال به لطف خداوند پر آبی بود و کشاورزها راضی بودند. ولی خوب فقر بی داد میکند. مقام معظم رهبری سه تا کلمه فرمود: فقر و فساد و تبعیض. همه اینها در زکات و خمس حل میشود. یعنی ما در، حلّال مشکل فقر، خمس و زکات است، خیلی پول میشود، خمس بیست درصد پولها خیلی پول است. یعنی هرکس هر چی پول دارد بیست درصدش خیلی پول است، هر دو کیلو گندم یک کیلو، خیلی گندم میشود، خرما خیلی میشود، یعنی اگر مردم منطقه که خرما دارند. چون آنها خرمایشان را صادر میکنند، اگر خمس و زکات داده شود فقر بر طرف میشود، فساد هم کم میشود، بسیاری از فسادها به خاطر فقر است، فقر که رفت، فساد هم میرود، تبعیض هم از بین میرود، چون بسیاری از تفاوتها و اختلافات طبقاتی پستی و بلندیها به خاطر این است که وقتی از پر در آمد گرفتی و دادی به کم درآمد اون، یعنی سه تا کلامی که سالهاست ایشان محور سخن خودشان قرار دادهاند (فقر و فساد و تبعیض) همهاش در این مسئله حل میشود من جلساتی در این باره صحبت کردم، این جلسه گر چه حالا ممکن است مخاطب مستقیم این نباشد گرچه هر کسی مخاطب مستقیمش هست حالا پزشک هم باید زکات بدهد زکات علم طبّ، زکات پرستار، زکات دانشجو، زکات روحانی، اصلاً اگر کسی هیچی هم نداشته باشد و فقط یک آبرو دارد، آبرو هم زکات دارد. باز باید با آبرویش به نفع مردم، گمنام است یکی مشهور، ولی تو که او را نمیشناسی از شهرتت استفاده و مشکل او را حلّ کن، نه یعنی مشکلش را حل کن پارتی بازی کن، بدون پارتی بازی و بدون حق و ناحق، این است که وقتی میگویند خمس و زکات کسی پای تلویزیون نگوید آقای قرائتی این حرفها موضوعش ما نبودیم، کیست که یک چیزی اضافه نداشته باشد و لازم نباشد که به دیگران بدهد، ممکن است که یک پیر زنی دیگر دارد میبرد برای شله زرد و آش، را باید به همسایهها بدهد، یک اطاق بزرگی دارد بدهد برای عروسی، برای مراسمی که دارند، نردبانی دارد، جرثقیلی دارد، انسان هرچی دارد که دیگری ندارد، یک ماشینی که تابستان به جادّه میرود، ماشینهای دیگر جوش آورده یا بنزین ندارند یا آب ندارند و یا گیر کرده و بکسل میخواهد، لاستیک زاپاس ندارد، مسئله زکات یک چیزی نیست که، خلاصه «لکلّشیءزکات» اینکه میگویم حدیث است. که هرچیزی زکاتی دارد. در اینجا چند تا نکته است که من باید خدمتتان بگویم: صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
زکات، شکر عملی نعمت های خداوند
عرض کنم که: 1-کسی که زکات نمیدهد شکر نمیکند، چون امام رضا علیه السلام فرمود: «مَعَ ما فیه من اداء شکر نِعَمالله» زکات و خمس دادن شکر است، شکر این نیست که آدم بخورد و آروغ بزند بگوید شکر و الحمدالله شکر این است که به دیگران هم بدهد، و اگر کسی شاکر نباشد در دام شیطان است، شیطان به خدا گفت: همه را گمراه خواهم کرد «الّا عبادک منهم المخلصین» مخلصین را حریفشان نمیشویم. در جای دیگر گفت: همه را گمراه خواهم کرد. «و ما تجد اکثرهم شاکرین»یعنی کسی که شاکر نباشد من میتوانم شکارش کنم، اگر کسی شاکر بود من نمیتوانم او را در دام بیاورم. یک کسی که شاگرد اوّل است من لذّت بردم یک روز، سه، چهارتا دانشجوی پزشکی سالهای آخرشان بود. چهارتا بودند به نظرم، آمدند نهضت سواد آموزی گفتند: ما چهارتا در یک محلّه مینشینیم، دانشجو هستیم تصمیم گرفتهایم تابستان بچّه های این کوچه را کمک کنیم اگر تجدید هستند از نظر فیزیک، شیمی، ادبیّات، دینی، تجدیدی هایشان را یک کلاس بگذاریم کمکشان کنیم، اگر شنا بلد نیستند برای آنها برنامه ریزی کنیم، گفتم مأمور هستید، گفتند، نه مأموریم ونه پول میخواهیم و هیچ ابلاغی و حقّی در آن نیست، روی حساب اینکه خدا به ما لطف کرده، ما موفّق شده و در آستانه پزشکی قرار گرفتهایم، سال آخر است این بچّهها هم مستضعف هستند، و ما چهار تا میتوانیم آنها را کمک کنیم.
زکات علم، خدمت به مردم
ماجرایی هست مال استان فارس یکی از علما نقل میکرد که بیماری میرود ظاهراً در لار یا لامرد بوده. بیماری میرود پیش پزشکی، پزشک میفهمد که این بیمار شب آخر عمرش میباشد، ولی بهش نمیگوید: بالاخره یک نسخه درمانی میدهد، آدرس میگیرد و طبق آدرس، به خانمش زنگ میزند که من امشب یک بیماری دارم و دیر، یا به منزل نمیآیم، میرود مقدار چیزهایی که لازم است بر میدارد و در کیف میگذارد و میرود در خانه بیمار، در را میزند، اطرافیان بیمار میبینند که پزشک بیمار آمده، میگویند کسی سراغ شما آمده است، خوب شما چطور آمدهاید اینجا، میگوید: من آمدهام امشب پهلوی بیمار بمانم، مجّانی هم هست پول نمیخواهم، تشریف بیاورید میآید و یک تشکی میاندازد پهلوی بیمار میخوابد، طبق پیش بینی حال بیمار بد میشود، بیدار میشود و هر چه در توان دارد تلاش میکند و این را از مرگ نجات میدهد و صبح میگوید: یک شب نخوابیدم و یک نفر را از مرگ نجات دادم. بعد یک نفر را که از مرگ نجات بدهی در تمام اجرهایش شریک هستی، حالا من آمپولی زدم پرستاری کردم، نه خیر بنده اگر افتادم شما با تخصّص و تعهّد و سوزی که داری، با تلاش و زحمت و بی خوابی کشیدی، من را از مرگ نجات دادی من تا آخر عمر هرچه آیه و حدیث در تلویزیون بخوانم، شما هم در ثواب من شریک هستی، دانشجوی پزشکی، شما چون دانشجو هستید میگویم، شریک در همه خیرها هستید که بعداً انجام میشود. کار خیلی مقدّسی است. بسیار کار مقدّسی است. و این زکات متخصصان است. دوّم امام میفرماید: صفای دل، آخر ما یک کیفهایی هم داریم، بعضی کیفها را، بعضی یک کیف هایی دارند، بعضی کیفها گیرشان نمیآید. مثلاً یکی از این کیفها این است که آدم موکت هایش را بفروشد و قالی کند خانهاش که قالی شد به خصوص اگر انسان از پشم کیف میکند قبلاً زیلو و نخ بود الآن پشم. یک کیف دیگر هم داریم که انسان قالی اش را بفروشد یک مقداری ارزانتر کند، چهار تا دیگر هم میخواهند، آن هم یک کیف است. یک کیف این است که آدم تنها بخورد و شکمی از عزا در بیاورد و یک کیف این است که یک خورده آدم کمش بگذارد و دونفر دیگر هم چونهاش بجنبد. نگاه میکند سر سفره میبیند همه چونهها میجنبد و این به خاطر این است که من صبح تا به حال زحمت کشیدهام دارند میخورند، یک صاحبخانه که مهمانی دارد آن خانم یا مرد میآید نگاه میکند میبیند که همه مهمانها دارند میخورند، خوردن دیگران هم برای صاحبخانه لذّتی است، به خاطر اگر گفتند خانم، گفته بودی برای غذا من معذورم کلّی حال او گرفته میشود. یعنی این که انسان زحمت بکشد و یک کسی بخورد، خلاصه زکات دادن کیف دارد بعضی پولها کیف دارد مثلاً سیسمونی که آدم میخرد زحمت میکشد، نوه اوّل است، لذّتی هم دارد. امام رضا (علیه السلام) فرمود: (زکات) هم لذّتی دارد پول دادن به فقرا لذّت دارد. آنها که پول به فقرا نمیدهند مثل یک آدمی است که یک حسّ دارد. «و هو موعظة لاهل الغضل»یک موعظه هم برای غنی هست. پس چی گفتم جملاتی که هست. میفرماید: 1-شکر است 2-صفای دل است 3-موعظه است. امروز تو میدهی، فردا هم ممکن است تو به همین سرنوشت مبتلا شوی. «تلک الایّام نداولها». امروز تو بهارت هست و پائیز او، فردا هم بهار او و پائیز تو میشود، عبرت است.
آثار زکات در فرد و جامعه
در زکات و خمس و کمک به فقرا چند صفت در انسان زنده میشود: 1-سخاوت 2-عطوفت 3-ایثار 4-نوعدوستی 5-مبارزه عملی با فقر 6-تعادل اجتماعی 7-وحدت و هماهنگی، یعنی کمک به فقیر یک چیز مادری است. آخه ببینید، گاهی وقتها یک کسی ورزش میکند همینطور دستهایش را الکی همچین میکند یا دولّا میشود و خم میشود. یک وقت همین ورزش کردن را در لباس شستن انجام میدهد، وقتی لباس شسته میشود این عرق بدن در آید، لباس و دست خودش هم پاک میشود، غذایش هضم میشود چند تا کار با یک کاراست. یک کسی فقط میدود، و یک کسی میدود که به نماز برسد دو همان دو است، خاصیّت ورزش را دارد به یک رکعت نماز هم رسیده، یک کسی صورتش را میشورد و یک کسی وقتی میشورد قصد وضو میکند. همان طراوت شستن صورت را دارد علاوه بر آن که یک چیز اضافه هم گیرش میآید، همیشه مذهبیها زرنگ هستند، خیلی من غصّه اینها را میخورم که مذهبی و بی دین هستند، خیلی خسارت است یعنی هیچ کمالی اضافه گیرشان نمیآید، تمام لذّتهایی که مذهبیها دارند با غیر مذهبیها یکی هستند هر دو سیب زمینی و برنج میخورند هر دو میخندند وازدواج میکنند، هر دو بچّه دار شده و مسافرت میکنند هردو صورتشان را میشورند و هر دو شیرجه میروند، منتهی همیشه مذهبی است. علاوه بر لذّتهای مذهبی که دارد، لذّت معنوی هم اضافه دارد یعنی همان شیرجه را هردو میروند: ولی مذهبی میگوید امروز جمعه است قصد غسل روز جمعه هم بکنیم، همان زیر آب قصد میکند، همین پولی که به فقیر میدهد آن غیر مذهبی به نیّت اینکه.، وجدانش آرام شود، میبیند این فقیر است دلش سوخت، برای سوز دلش است، دوّم میگوید: نه حالا گیرم دلم هم سوخت، برای رضای خدا باشد مذهبی همیشه، ما چادر میخریم برای خانم، همه چادر میخرند برای خانمشان، مذهبی میگوید خوب حالا باشد شب تولّد حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخرم، ما که چادر میخریم شب تولّد حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخریم، میشود عبادت، میشود همه کارها را رنگ عبادت کرد، چون پول میگیریم باید کار بکنیم نه خیر. یک مسلمان را اگر من نجاتش بدهم خدا راضی است. البتّه پول هم میگیریم، مذهبیها همیشه روشنفکرترین هستند و غیر مذهبیها املترین، چون غیر مذهبی فقط جلوش را میبیند یک خورده آنورتر هم نمیبیند، اصول دین چند تا است میگوید سه تا خوراک، پوشاک، مسکن، چرا آمدهای این کار را بکنی، اسکناس حقوق مرخّصی بیمه، تأمین اجتماعی اصلاً غیر از امروز و خوراک و پوشاک و مسکن چیز دیگری نمیبیند، مذهبی همینها تأمین است. تأمین اجتماعی و خدمات و بازنشستگی و بیمه و بهداشت و همه آنهایی را که اون دارد اون هم دارد منتهی او پشت قصّه را هم میبیند. عمیقتر است، دور نظرتر و روشنفکرتر است. صفای دل راجع به زکات، از چیزهایی که نگفته مانده این است که.
زکات دهنده، سخیترین مردم
از امام سجّاد (علیه السلام) در حال طواف سؤال شد جواد کیست؟ یعنی (جواد) سخی. سخی کیه؟ فرمود: سخی کسی است که اونی که واجب است بدهد. خیلی از افرادی هستند که حساب سال ندارند، خمس نمیدهند ولی هر کسی که میزاید کادو میبرند، هرکس خانه نو خرید چشم روشنی میبرند، سفره میدهند بریز و بپاش دارند. سوغاتی، خیلی بریز و بپاش دارند ولی این بریز و بپاشها حساب نمیشوند جایی یعنی از صبح تا شب شماره میگیرند ولی آن شمارهای که باید نمیگیرند، خوشا به حالت، کی برق روشن میشود وقتی که دستت را گذاشتی روی کلید با یک فشار همه سالن روشن میشود، اگر آن کلید نباشد همه دیوارها را هم زورش کنید باز تاریک است. گاهی شما مثال پزشکی میزنم، گاهی شما برش خونی پیدا میشود میگوئید باندی بیاور بپیچم اگر حالا بیست تا لحاف کرسی هم برای شما بیاورند، شما این لحاف کرسیها رابه عنوان باند قبول نمیکنی، در ارتش میگوید دستت را بیاور اینجا، بگو من به شما خیلی علاقه دارم میخواهم دوتا دستهایم را بگذارم اینجا، فوری میزنند توی گوشت، بگو آقا تو گفتی یک دست، من دو تا دست شما گفتی به پیشانی من گذاشتم روی سرم، میگوید: همه کارها را کردی اما اونی که من میخواهم انجام ندادی. امام جواد (علیه السلام) فرمود: اونی که خدا میخواهد خمس و زکات است اگر کسی خمس و زکات ندهی و ده برابرش را جای دیگر باید خرج کنی، مثل زدم که پرستار میگویم باند بیاور میرود لحاف کرسی میآورد، به ارتش میگوییم ادب بده دستش را میگذارد روی سرش شیطان به خدا گفت: به من گفتی یک سجده بکن، این سجده به آدم را بردار من تا آخر عمر برای تو سجده میکنم، فرمود: اینکه من میخواهم. خوب، این مال معنای (جواد) است، جواد کیست؟ سؤال از کیست؟ از امام سجّاد (علیه السلام) در حال طواف، سؤال این است که جواد کیست؟ سخی؟ فرمود: سخی آن است که پول واجب را بدهد. «اَسخی الناس من اَدّ زکات ماله»، سخیترین افراد کسی است که زکات مالش را بدهد. روایت داریم که پیامبر که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع آخرین خطبهای که پیامبر خواند، فرمود: «ایها الناس» ای مردم، «ادّوا زکات اموالهم»: خدا هر چیزی که به شما داده به فقرا هم بدهید کسی که این کار نکند «لاصلوة له» نمازش قبول نیست، «ومن الصلوة له» «لادین له»، «لاحج له» اگر کمک نکنید، نمازتان، حج، مدّتها من جبهه بودهام، بله شما ایّام جنگ خیلی وقت جبهه بودهای اما حالا پولهایت جمع شده، سرت به حساب نیست. اگر اجازه بدهید یک بار دیگر تکرار کنم، آیه خیلی عجیبی است، افرادی با پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلم) رفتهاند پیروز شدند غنائم جنگی گرفتهاند، خدا میفرماید: «واعلمو» بدانید «انّما غنتم من شی» آن غنائمی را که گرفتید باید خمس را بدهید بعد میگوید، «ان کنتم امنتم» اگر دین دارید. به کسی میگوید که اگر دین دارید؟ به کسی که کنار پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلم) رفته خون بدهد. ممکن است آدم جبهه برود، پهلوی پیغمبر هم باشد، به قصد جبهه و شهادت هم برود، در عین حال دین نداشته باشد، چون میگوید: دینت اینجا معلوم میشود: اگر دین داری باید حالا که غنائم گرفتی باید خمسش را هم بدهی، یعنی افرادی از جون میگذرند ولی از پول نمیگذرند. «ان کنتم امنتم» یعنی اگر ایمان داری، به کسی میگوید اگر دین داری که سالها، مدتها جبهه بوده آن هم در کنار پیامبر (صلّی الله علیه و آله وسلم) سپس حتّی در جبهه، پهلوی پیامبر هم نشانه ایمان نیست بله شما سالها و مدّتها جبهه بودی، الآن چند سال است در آمد اضافه داری هیچ کاری به فقرا نداری مسئله مهمّی است، خوب یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
زکات، امری حکومتی است، نه فردی
یکی از مسائلی که در مسئله ما بحث زکات است متصدّی کیست؟ اکثر آقایان، فتوی امام (ره) بسیاری از مراجع، مقام معظم رهبری، اینها میگویند: باید پول برسد به رئیس حکومت اسلامی، چرا، قرآن میفرماید: «خُذ من اموالهم صدقه» حالا چرایش را من میگویم. «خذ»: میگوید بگیر، به کسی میگوید بگیر، به پیغمبر میگوید: دستور بگیر به پیغمبراست، دستور گرفتن به شخص پیغمبراست، وقتی میگوید زکات را تقسیم کن، میگوید: بده زکات را به «والعاملین علیها» به کارگزاران بده، اینها کسیاند یعنی «والعاملین علیها» کسانی که مسئول جمع زکات، یک، جمع زکات تقسیم زکات دو، بین فقرا، آنها که دستاند کار گرفتن، و دادن هستند، اگر حکومتی سر کار نباشد خودش آدم زکات را میدهد به فقیری که سراغ دارد، دیگه کار گزار نمیخواهد، من خودم زکات دارم، میفهمیم که فلانی همسایه مان فقیر است بهش میدهم، اینکه میگوید به کارگزاران، پیداست تشکیلاتی است. کارگزار ندارد. سوم – گروهی هستند اهل تخمین قبل از آنی که زکات برسد، افرادی را میفرستاد که برو به مزرعه ببین چقدر جو و خرما و گوسفند و طلا و نقره دارد، اینکه افرادی را میفرستد، تخمین میزنند، اگر مرد به مرد خواسته باشد بدهد نیازی به این نیست، این هم در صورت تشکیلات مسئله «والمؤلفه قلوبهم» میگوید بخشی از پول را بده برای اینکه دلها را جذب کنی افرادی که مسلمان نیستند و کافرند. حتی ممکن است رئیس جمهور کشور هم کافر باشد. لازم باشد به خاطر اینکه ما قلب او را جذب کنیم، یا رئیس فلان قبیله، مایه قالی ابریشمینه هم بهش بدهیم، کمک فرد به فرد نیاز به قلّاب کردن رؤسای قبیلهها نیست بنده فقیر پولدارم، آن آقا را هم فقیر، میشناسم بهش میدهم، اینکه میگوید پول را یعنی از این چهار تعبیر کلمه کشانیدن دل دیگران به سمت اسلام، چون فرد به فرد که کمک میکند فقط شکمش را سیر میکند، ملّتها و قبایل را جذب به اسلام کردن این کار حکومتی است، در تاریخ هم دیدم منتهی این حالا به درد زندگی، فعلاً ولی خوب نیم دقیقه میارزد شخصی بنام عبّار بود به سوی قبیله سلیم رفت، شخصی بنام رافع بود حضرت فرستادش به سوی قبیله جحینیّه و شخصی به نام بُسر فرستادش به سوی بنی کلب و شخصی از بنی سعد بود فرستاد برای قبیله خود بنی سعد ولید بن عقبه بود سوی قبیله بنی المصطلق، اینها کسانی بودند که شخص پیغمبر، مأموریت بهش میداد که برو سراغ قبیله برای جمع کردن زکات پس عمل پیغمبر هم و بعد از پیغمبر، خلفا هم این برنامه را داشتند. این مال اینکه متصدی کیست؟ متصدی حکومت است منتهی رئیس حکومت، مرجع تقلید و حکومت میتواند بگوید آقا من به شما اجازه میدهم که اگر خودت هم فقیر سراغ داری بده، آن وقت شما میشوی نماینده او، نماینده او که شدی حل میشود، به فقیری که میشناسی میدهی، خیلیها هم این کار را میکنند، میروند پهلوی مرجع تقلید میگویند آقا من اینقدر بدهکارم اما در فامیل و همسایه خودم کسانی هستند خیلی داغون هستند شما اینها را نمیشناسی، اجازه بده من وکیل شما باشم بدهم، با اجازه دادن حل میشود، یعنی هم زیر نظر ولایت فقیه میشود وهم به همان فقیری که شما شناختی عمیق داری داده میشود، خوب این یک مسئله، مسئله دیگر این که: – چقدر بدهیم؟ در یک جلسه گفتم بعضیها تنگ نظرند بابا خمس و زکات بهش بدهید، دختر و پسر دانشجو داره، عروسش دو قلو زائیده، پریشب افطاری داده، فکر میکند اگر کسی افطاری داده اگر تخم کدو شکست، و یک کسی یک بار یک پیراهن نو پوشید این دیگه نه، روایاتی داریم که میفرمایدکه: «حتّی تغنیه» آنقدر میشود بهش داد تا غنی شود حتی اگر پیرمرد یا پیرزنی، پرستاری، کلفت و نوکر میخواهد، میشود، آقا من خودم تنها هستم، اون نوکرهم داره، آقا اون پیر و نابیناست عصاکشی میخواهد ممکن است شما عصا کش نداشته باشی، شما باید خمست را بدهی به اون، اون هم پول میدهد به عصا کشش، یعنی افراد در شرائطی ممکن است، یک چیزی داریم که میگوید: امام سجّاد (علیه السلام): «واجعل» خدایا قرار بده «اوسع رزقک» وسیعترین رزقت را به من بده «علیّا ذا کبرت» خدایا وقتی پیر شدم رزق به من بده، چون وقتی پیر میشود همه نوهها و عروسها و فامیلها میآیند خانه پدر بزرگ: پدر بزرگ هم تولیدش کم ولی خرجش زیاد: خدایا وقتی پیر شدم وضعم را خوب کن، بنابراین سه تا تعبیر است چقدر بدهیم، تعبیرهایی که داریم، یک: «حتّی یلحقهم بالناس» تا ملحق شود به مردم، یعنی آنقدر بهش بده تا زندگی او هم مثل مردم عادی بشود، تعبیر دیگری داریم، «حتّیتغسیهم» تا غنی کنی او را و لذا یک کسی آمد پهلوی حضرت گفت آقا چقدر بدهم به فلانی؟ تعبیرش را اینجا برایتان نوشتهام، فرمود سیصد تا بدهم فرمود بله گفت: آقا چهار صد تا فرمود: بله گفت: آقا هر چه میگویم میگویی بله، آنقدر بهش بده تا بیاید در حدّ عادی، مثل دکتر آقا، تا کی بخورم، تا دیگه دردش تمام بشود تا کی به این دکتر، تا بچّهام خوب بشود، بنده بچّهام که مریض شود، سه تا دکتر میروم، باید آنقدر بروی تا بچّهات، من اگر مریض بشوم 16 تا قرص بیشتر نمیخورم باید بخوری تا خوب شوی، آنقدر دکتر برویم نسخه را عمل کنیم تا خوب بشویم. این هم مال اینکه بعضیها میپرسند که. بعد هم میفرمایند، «و تیزّوج بها» ازدواج کند، جوان است میتوان از زکات بهش داد داماد شود آقا من پول بدهم جون کندهام عرق ریختهام برود داماد بشود کیف کند بابا جون به تو چه ازدواج برای این حق است یا باطل اگر حق است، ما گاهی وقتها فکر میکنیم، حتماً وقتی کمک میکنیم برای نخ بخیه باشد در عمل جرّاحی، این هم مال چقور بدهیم. مسئله دیگه این که در آیه خمس خداوند میفرماید: «والله علیم حکیم» این میگوید ببین روشنفکر بازی در نیاورید، هر چی خدا گفته او حکیم است «ولی علّی حکیم» کارهای خدا روی حکمت است اگر گفت اینجا نصفه یا دوبله یا اگر یا اگر اینجا کار خدا، اگر گفته زن نصف مرد ارث میبرد حالا نمیخواهد بگویی به اسم دفاع از زن، اسلام که گفته، خدا حکیم است، گفته که این 30 تومان را، مثلاً 30 تومان پول است مردها میروند، میگویند 20 تومانش را بده به پسرها 10تومان را بده به دخترها، بعد خدا حکیم است یعنی چه؟ یعنی اسلامی که میگوید به این خانم ده تومان بده میگوید: این خانم هیچ خرجی روی دوشش نیست، شما خانم، دختر خانم، شما این ده تومان را بگیر، بار زندگی روی دوش من است، این هم مال پسر آقا، دختر و پسر با هم ازدواج میکنند، دختر خانم ده تومان اینجا قایم میکند، پس انداز میکند، میآید ازدواج میکند، این 20 تومانی که مال پسر است وارد زندگی هر دو میشود، این دختر خانم ده تومان از اینجا هُش میکشد، و ده تومان هم سوائی دارد یعنی آن دین که میگوید ک دختر خانم ده تومان باری روی دوش او نیست این پول جیبی است، برو ازدواج کن از اونجا بکش بالا، بنابر این قرآن در آیه زکات میگوید: بله، «والله علیم حکیم» کارهای خدا روی حکمت است. هر جا ما به اسلام عمل نکردیم، سیلی خوردیم، چقدر از شیر خشک تبلیغ شد، حالا هِی کنگره و کنفرانس میگیرند که شیر مادر، از اول اسلام، این همه روایت داشتیم که بهترین غذا برای نوزاد شیر مادر است چرا گوش ندادیم؟ وقتی اسلام میگوید: زیر درخت نخواب، بدنت را با سدر بشور، حالا این گرد و برگ سدر با پوست بدن چی میکند؟ لباس پنبهای بهتر از لباس پشمی است، نه خیر، لباس من پشمیه، به یه نفر گفتند لباست نخیه غیظ کرد، حالا مثلاً اگر به نخ شما بگویند پشم (به پشم بگویند نخ) فشار خون شما باید برود بالا به تازه از نظر اسلام لباس پنبهای بهتر از لباس پشمی است، روایت زیاد داریم، حالا ممکن است بعد دکترهای پوست در آینده، حقیقت آن را دریابند، که پنبه با پوست سازگاریش بشتر است هر چه اسلام گفته عمل کنیم، وقتی میگوید: آب انار نخور با هستهاش بخور، هسته انار مثل سنگ پا به دیوار مثل شن، به دیوار معده کشیده میشود و جرم بدن را میگیرد، میگویند: دم غروب مطالعه نکن الان متخصصین، فوق تخصص چشم گفتهاند این حرف درست است، دم غروب برای سلولهای چشم، بدترین وقت است برای مطالعه، شکم پُر مطالعه نکن، چَشم، نور کافی باشد، چَشم،خونه ات را رنگ سفید کن، بعضیها اطاقشان را را سرخ میکنند میگویند رنگ اطاق سفید باشد، سبز کم رنگ باشد، سفید باشد، لباس میپوشی لباس شفّاف بپوش، حتی خانمهاسَرِ کلاس وقتی مدرسه دخترانه است و مردی حاضر نیست دلیلی ندارد که مانتو سیاه و سرمهای برود دلیلی ندارد، تختهها را میگویند سبز کنید، رنگ لباس روشن باشد، زنها در مسجد الحرام مه که میروند با چادر سفید میروند، حالا این دختر چهل تا دختر نشستهاند نگاه میکنند به یه خانمی که لباسهایش مشکی است. کدام آیه و حدیث داریم بله بیرون داریم جداست، اما سَرِ کلاس بگذار وقتی بچه نگاه میکند چشمش تار نشود. در غذا خوردن، در فوت کردن، یک دقّت هایی اسلام گفته، هر چه اسلام گفته، دستورهای اسلام همه، حقوقیاش، بهداشتیاش، همهاش، (والله علیم حکیم) داریمکه اگر خدا میدانست واقعاً فقرا نیاز دارند، زکات و خمس را بیشتر میکرد، زکات را بیشتر میکرد خدا میداند که اگر مردم زکات بدهند دیگه فقیری نمیماند، ما در این چند جمله راجع به این صحبت کردیم امیدواریم که هر کس از آبرویش، تخصّصش، از خطاطی اش، از بیانش، هر کس، هر چی دارد در راه خدمت به دیگران بگذارد، (قریةالی الله) یعنی از مردم توقّع نداشته باشد، اگر خدا نباشد، میگوید اینقدر سور دادیم آخرش مردم رفتند پای صندوق به او رأی دادند. بعضی کاندیدا هستند پلو میپزند مردم اینجا میخورند به او رأی میدهند اگر برای خدا نباشد میزنی روی دستت، ای منِ بدبخت رفتم قرض کردم، نه وقتی آدم برای خدا شکمی را سیر کرد رأی دادند، ندادند سلام کرده یا نکردند، آدم وقتی با خدا معامله کرد هیچ وقت عقدهای نمیشود و غصه نمیخورد، اما اگر برای غیر خدا کار کردی همین که تحویلت نگرفتند غصه میخوری، بنابراین یکی از برکات اخلاص این است که مخل هیچ وقت مضطرب نیست، دلهره ندارد چه خواهیم کرد چه خواهد شد، من برای خدا گفتم هر جوری میخواهد بشود، با خدا معامله کردهام، وقتی با خدا معامله کردم عقدهای میشود نه انتظار دارد، نه منّت میگذارد، هیچ وقت هم پشیمان نمیشود، پشیمانی و عقدهای در مخلصین نیست. غیر مخلصینند که گاهی عقدهای میشوند و گاهی پشیمان، به همین خاطر میگویند خمس و زکات باید قربه الله، و باقی عبادات هم همینطوره خوب نیم ساعت ما تمام شد والسلام علیکم و رحمه الله ما تولد پدر عزیز حضرت مهدی (علیه السلام) حضرت عسگری (علیه السلام) را تبریک میگوییم و یک چیز قشنگی هم ایشان دارد. سوغاتی است برایتانم بگویم، امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمود: «الفقیه» خیلی مهم است این کلمه، حتماً نشنیدهاید، خیلی هاتون نشنیدهاید، امام حسن عسگری فرمود: «الفقیه» که میگویند ولایت فقیه «من» کسی است که «انقذ الناس» من شّر اعدائهم، تولد امام حسن عسکری (علیه سلام) تولدش هست. «الفقیه» فقیه کیست؟ کسی است که «من»، «انقذ» نجات بدهد «انقذالناس» نجات بدهد مردم را، از کسی، «من شّر اعدائهم» فقیه کسی است که جامعه را از شّر دشمن نجات بدهد، مصداق بارزش حضرت امام بود که ایران را از شّر آمریکا نجات داد، فقیه این است، ممکن است کسی خیلی هم درس بخواند اما فقط، کلّهاش پر علم است اما در عمل هیچ کس را از هیچ مسئلهای نجات نمیدهد، فقط علامه است تا بخواهی سوال کن جواب میدهد. میگویید: فقیه کسی است مه جامعه را از شّر دشمن نجات بدهد این «القفیه من انقذ الناس من شّر اعدائهم» این خیلی به ما خط میدهد که به کی بگوییم اسلام شناس به کی بگوییم فقیه به کی بگوییم مجتهد، بله مجتهد است اما پسرهای خواهر و برادر خودش را، اصلاً یک جلسهای با فامیلش، چه مقدار نقش داشته توی شهر و روستا و کشور، داخل و خارج نقش عملی فقیه را میخواهد بگوید فقیه کسی نیست که کلّهاش پر علم باشد، کسی است که علاوه بر علم جامعه را از شّر دشمنان نجات بدهد، و دشمن شناس باشد، ببیند دشمن امروز چیه، امروز تهاجم فرهنگی است یا نظامی پیشبینی بکند و پیش بینی او هم به حق باشد، روز تولد امام حسن عسگری را به فرزند عزیزش حضرت مهدی (علیه السلام) تبریک میگوییم. خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد فرزندش امام زمان (علیه السلام) را از ما راضی. ما را از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) قرار بده. خدایا! ما را مشمول دعاهای خاصش قرار بده. خدایا! همینطور که طاغوت ایران را شکستی طاغوتهای جهان را بشکن. خدایا! به ما رهبری عادل دادی، رهبر عادل جهان حضرت مهدی علیه السلام را به جهان عرضه کن. خدایا! دین و دنیا، رهبر و دولت و امت و نسل و ناموس و عقاید و افکار، مرز و بوم، اسلام و انقلاب ما حفظ بفرما. «والسلام علیکم و رحمه الله»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 1712