responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1777
1- دنيا، بازار عرضه سرمايه‌ي عمر بشر
2- نقش اوليا و مربيان در بهره‌گيري از عمر
3- توبه، راه تبديل زشتي‌ها به زيبايي
4- نيّت و انگيزه الهي، راه معامله با خدا
5- زيان واقعي، قرار دادن ديگران به جاaي خدا
6- پذيرش حكومت غير الهي، زيان در دنيا و آخرت
7- سرگرم شدن به ماديات به جاي جدي گرفتن معنويات

موضوع: سرمايه عمر، سود يا زيان؟

تاريخ پخش: 01/12/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث اين جلسه‌ي ما بحث سود و زيان و خسارت، ربح و خسارت است. بعضي سرمايه‌ي مادي دارند، بعضي ندارند. چه سرمايه‌اي است كه همه‌ي مردم دارند؟ كسي مي‌تواند بگويد؟ سلامتي را همه دارند؟ همه سلامتي دارند؟ خيلي‌ها مريض هستند. عقل، پس ديوانه‌ها چه؟ آفرين عمر! سرمايه‌هاي مادي را، طلا، قالي، مزرعه، باغ، كاخ، خانه، ماشين، سرمايه، كارخانه… اين سرمايه‌ها را يكي دارد يكي ندارد. اما آن سرمايه كه همه دارند عمر است. پس بحث ما راجع به سود و زيان است. خيلي بحث خوبي است، انشاالله خدا يك اثري بدهد.

1- دنيا، بازار عرضه سرمايه‌ي عمر بشر

بسم الله الرحمن رحيم. بحث سود يا زيان. سرمايه‌اي كه همه دارند. چيست؟ عمر! بازار آن همه‌جا است. بعضي چيزها را آدم سرمايه‌ دارد نمي‌داند كجا بفروشد. بازار آن همه‌جا است. خوب «الدُْنيا سُوق» (بحارالانوار/ج46/ص326) روايت داريم دنيا بازار است. سرمايه هم عمر است. بسم الله! همه هم فروشنده هستند. هيچ وقت كساد ندارد. يك لحظه بي‌مشتري نيست. مثل خانه نيست كه يك مرتبه بازارش بالا برود. پايين برود. سكه هرروزي، نفت هر روزي، قيمتش يك چيز، يعني هميشه، يعني همين الآن هر نفسي كه مي‌كشيد، داريد يك لحظه از عمرتان را مي‌فروشيد. يعني يك لحظه كساد نيست. يك لحظه بي‌مشتري نيست. همه مي‌توانند گران بفروشند. مي‌توانند ارزان بفروشند. آزادي است. آزادي نرخ! همه در هر نرخي، همه در هر قيمتي، آزاد هستند.

شما مي‌تواني لحظه‌هاي عمرت را با خدا معامله كني، مي‌تواني لحظه‌هاي عمرت را با يك سوت، مثلاً سر موتورت را بلند كني، روي موتورت برقصي، بعضي مردم يك نگاهي مي‌كنند، مي‌افتي ضربه‌ي مغزي مي‌شوي، بلند بگو: لا اله الا الله! فداي چه شدي؟ يك سوت! يعني آدم مي‌تواند كل عمرش را به يك سوت بفروشد. يك لحظه بيا با اين قيافه عكس بگير. در يك شرايط بدي از او عكس مي‌گيرند، تا آخر عمر هروقت مي‌خواهد حرفي مطرح كند مي‌گويند: اين عكسش است. هيچ كجا نمي‌تواند سر بيرون آورد. چون با اين كاري كه كرد شرمنده است. تو چرا حالا اين غلطي هم كه خواستي بكني، چرا در حال غلط گذاشتي از تو عكس بگيرند؟ نمي‌داني فردا اين دوست تو دشمن مي‌شود؟ يك لحظه حالا اين نوار را برويم ببينيم. از اين ماهواره اين فيلم را ببينيم. اصلاً رفت كه رفت كه رفت كه رفت. يك مرتبه خطش عوض مي‌شود. فكرش، سليقه‌اش، همه‌چيز او عوض شد. همه چيز اصلاً به هم ريخت. به چه كسي خودش را فروخت؟ به يك فيلم! به يك cd، به يك شعر، به يك تلفن، به يك بستني، به يك فيلم، به سينما، به يك نشست، به يك مسافرت،

حديث داريم هر يك ذكر خدا كه مي‌گوييد: «سبحان الله» «الله اكبر، الله اكبر» يك ذكر خدا، يك درخت در بهشت اضافه مي‌شود. يك نفر گفت: يا رسول الله! پس بهشت ما خيلي درخت دارد؟ چون خيلي «الله اكبر و لا اله الا الله» گفتيم. فرمود: بله! گاهي هم يك گناهي مي‌كني، آتشي مي‌فرستي همه‌ي درخت‌ها را مي‌سوزاند. يعني هم مي‌شود انسان آن به آن عمرش را به بالاترين قيمت بفروشد، رضاي خدا، («وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر») (توبه/72) هم مي‌تواند بالاترين قيمت را، يعني مثل قالي ابريشمي است. هم مي‌شود روي آن نشست شراب خورد. هم مي‌شود روي آن…

دو تا مخ داريم. يك مخ، يك مغز، مغز مسئولين ما است. غم غزه را دارند. غم افغانستان و عراق و فقرا را دارند. يك مخ هم داريم غم سگ توله براي بچه‌اش دارد. (خنده حضار) يعني در مخ چيست؟ غم مردم، يا غم سگ توله! آدم راحت مي‌تواند هم به بالاترين قيمت بفروشد، هم به پست‌ترين قيمت! خوب، لحظه به لحظه در اين بازار پليس ايستاده است و تذكر مي‌دهد.

2- نقش اوليا و مربيان در بهره‌گيري از عمر

توجه توجه! جيب شما را نزنند. خودت را مفت نفروشي؟ اين تذكرات چيست؟ موعظه‌ها، صداي اذان‌ها، آيات قرآن، علما، مراجع، اساتيد، مربيان، پدران و مادران، همه دلسوزان جامعه دلال هستند در اين بازار كه آقازاده، اين حرف را نزن. آقا زاده! دختر خانم! اين فكر غلط است. اين كار درست است. يعني تمام اينهايي كه به شما تذكر مي‌دهند از مرجع تقليد گرفته تا پدر و مادر، از پدر و مادر گرفته تا مرجع تقليد، اينها همه دلال‌هايي هستند كه در اين بازار مرتب مي‌گويند، هشدار مي‌دهند. يكبار نگو خوب يادم رفت. كسي نبود ياد من بياورد. نه، همه بودند ياد تو هم آوردند. لحظه به لحظه تذكر داده مي‌شود. به چه كسي بفروش، به چه كسي نفروش؟ روي هر جنسي هم كارت خورده است. ديديد مغز بادام چند است؟ گوجه چند است؟ خيار چند است؟ هندوانه چند است؟ روي همه كارت خورده است. كارتش هم اين است. بسم الله الرحمن الرحيم، اين عبادت، «ضعف» دو برابر! برو دو برابر مي‌نويسد. روي اين جنس، («اضعاف») چند برابر. يك جاي ديگر اصلاً كسي، آزاد است. «عشر» ده برابر! يك جاي ديگر.

روي هر جنسي نرخ خورده است. اين نرخش چند است؟ اين نرخش چند است؟ اين نرخش چند است؟ اجناس همه نرخ دارند. نمي‌توانيم بگوييم: نمي‌دانستم. قرآن بخوانم. كساني كه مالشان را در راه خدا انفاق كنند، مثل كسي است كه حبه‌اي را بكارد، از اين حبه، دانه، هفته خوشه بيرون بيايد. در هر خوشه‌اي صد دانه. هفت ضرب در صد؟ يعني اين كار تو هفتصد برابر است. هفتصد برابر؟! طلا و نفت كه گران مي‌شود دو برابر و سه برابر مي‌شود. مي‌گويد: نه! ما هفتصد برابر! بعد مي‌گويد: هفتصد تا كه چيزي نيست. («وَ اللَّهُ يُضاعِفُ») (بقره/261) بعد از كلمه‌ي هفتصد مي‌گويد: خدا بيشترش مي‌كند. اصلاً يك نرخي داريم مي‌گويد كه: نامحدود! آقا نرخش چند است؟ نامحدود! اگر كسي سحر خودش را براي نماز شب بكند، قرآن نمي‌گويد: دو برابر، ده برابر، مي‌گويد: («فَلا تَعْلَمُ نَفْس‏ما أُخْفِي‏») (سجده/17) اصلاً هيچ‌كس نمي‌داند چقدر ثواب دارد؟ پس روي همه‌ي جنس‌ها هم كارت خورده است.

فروخته‌ها قابل برگشت است. حالا آقا اگر ما تا حالا اشتباه كرديم، عمرمان را به باطل فروختيم، فكر غلط، نگاه غلط، حرف غلط، غذاي غلط، كار غلط، حالا چه كنيم؟ آقاي قرائتي من باختم. مي‌گويد: جنس قابل برگشت است. اجناس فروخته شده، پس گرفته مي‌شود. چطوري؟ توبه! خدايا! مرا ببخش. راست بگويي خدا مي‌بخشد.

3- توبه، راه تبديل زشتي‌ها به زيبايي

خوب حالا اگر ما يك آشغالي خريديم مي‌شود تبديلش كرد؟ مي‌گويد: آره! اصلاً كار خدا اين است. صبح تا شب خدا جنس‌هاي آشغال را مي‌گيرد، جنس خوب مي‌دهد. آب زباله در چاه مي‌رود، از كنار آن آب زلال بيرون مي‌آيد. زباله مي‌گيرد، زلال تحويل مي‌دهد. ننشينيد نگاه كنيد. با هم شريكي صحبت كنيم. نصفش را من مي‌گويم. نصفش را شما بگو. «سعديا مرد نكونام، نميرد هرگز» آهان ياعلي! همينطور كه من صحبت مي‌كنم شما همينطور يك ذره يك ذره شل مي‌شوي، اول چنان گوش مي‌دهي، بعد دست از چانه برمي‌داري چنين و بعد (خنده حضار) كلاس بايد نشاط داشته باشد يكي از راه‌هاي نشاط هم اين است كه معلم حرف‌هايش را ناقص بزند، باقي آن را مخاطبش بگويد. بسم الله الرحمن الرحيم. تكرار مي‌كنم. آقاياني كه دير پاي تلويزيون نشستند. دنيا كجا است؟ «الدُّنيا سُوق» سوق يعني بازار. دنيا بازار است. فروشنده‌هايش چه كساني هستند؟ همه! آن سرمايه‌اي كه همه داريم چيست؟ عمر! اين بازار هيچ‌وقت كساد نمي‌شود. انتخاب مشتري با خودمان است. خواستيم با خدا معامله مي‌كنيم. خواستيم با خلق خدا! خواستيم خودمان را به خدا مي‌فروشيم. خواستيم خودمان را به يك كف و سوت و صلوات مي‌فروشيم. انتخاب با شما است. جنس‌هاي اينجا معلوم است. هر جنسي رويش كارت خورده است. نماز در خانه، يك ركعتش يك ركعت است. جماعت شد، يكي به يكي اقتدا كند يك مرتبه يك ركعت 75 برابر مي‌شود. مسواك مي‌كني 70 برابر اضافه مي‌شود. با آب سرد وضو بگير و خشك نكن. 30 برابر اضافه مي‌شود. دو تا اقتدا كنند، ثواب بيشتر. سه تا بيشتر. ده تا كه شد ديگر بي‌حساب است. در خانه ثوابش اين است در مسجد بيشتر. شما براي يك سيب‌زميني و پرتقال اگر بداني يك ميوه‌فروش، ميوه‌اش بهتر است مي‌روي 100 متر بالاتر. خوب شما براي سيب‌زميني صد متر راه مي‌روي آنوقت براي نمازت 100 متر تا مسجد نمي‌روي؟ يعني نماز به اندازه‌ي سيب زميني نمي‌ارزد؟ خوب مسجد برو. حالا قابل تغيير است؟ بله! («يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات‏» )(فرقان/70)

4- نيّت و انگيزه الهي، راه معامله با خدا

خوب انتخاب مشتري زحمت ندارد. الآن بندگان خدا آنهايي كه مسافر سوار مي‌كنند، گاهي كنار خيابان كلي بايد بايستند، داد بزنند. كجا مي‌رويم. كجا مي‌رويم. كجا مي‌رويم. سوار شو. بدو! بعضي ميوه‌فروش‌ها داد مي‌زنند. تازه‌اش را آوردم. نمي‌دانم قند است. شكر است. گل به سر دارد خيار! تابلو مي‌زنند. در فلكه‌ها چشمك‌زن درست مي‌كنند. فلان بخاري! فلان نمي‌دانم يخچال! فلان چه؟ در تلويزيون، فلان جنس، فلان جنس، فلان جنس، يعني براي جذب مشتري از تلويزيون گرفته و چشمك‌زن در چهارراه و تا آن حمامي هم يك لنگ آويزان مي‌كند يعني اينجا حمام است. آن حليمي يك دسته چيز مي‌گذارد يعني حليم است. يعني هركسي به يك نحوي دارد دنبال مشتري مي‌گردد. ولي كار براي خدا اصلاً نيازي به داد زدن ندارد. در دلت نيت كني كه اين كار را براي خدا انجام بدهي خدا خريد. چه انجام بدهي، چه انجام ندهي. دست مي‌كني در كيسه‌ات يك پولي به يك فقيري بدهي. بعد مي‌بيني پول در جيبت نيست. خلاص! ثوابش را داري. نيت كردي، مسجد رفتي نماز جماعت نيست. ثواب جماعت داري. يعني جذب مشتري جاي ديگر نعره و فرياد و بودجه مي‌خواهد. خدا مي‌داند بايد ميليون‌ها پول داد، تا يك تيزري، يك جنسي را در تلويزيون تبليغ كند. ما دنبال مشتري مي‌گرديم. مشتري خدا است. چشمك هم نمي‌خواهد. نعره هم نمي‌خواهد. با فكر مي‌شود انتخاب كرد. حالا، ما بالاخره عمرمان را به چه كسي بفروشيم؟ اگر به خدا فروختي، امتيازاتي دارد. انتخاب مشتري با خدا، همه جا در هر قيمتي هست. بقيه را هم بگوييم روي جنس، هر جنسي كارت دارد. اين هم يك مورد. ديگر چه؟ قابل برگشت است و همچنين قابل تبديل است. ديگر چه؟ براي مشتري هيچ نمونه‌اي لازم نيست.  حالا معامله با خدا! اگر با خدا معامله كنيم بركاتش: 1- خداوند جنس كم را مي‌خرد. خدا جنس كم را هم مي‌خرد. («فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» )(زلزله/7) مثقال يك ذره‌ است. يعني به اندازه‌ي وزن يك ذره! خدا جنس كم را مي‌خرد. اما مردم جنس كم نمي‌خرند. اگر من به شما گفتم: يك ليوان آب بياور. شما يك ليوان آب آوردي، يك چند قطره آب ته ليوان بود. مي‌گويي: بفرما، اينقدر! برو نمي‌خواهم. اگر گفتند: يك كيلو ميوه بخر. دو كيلو ميوه بخر. شما رفتي صد گرم ميوه خريدي، ناراحت مي‌شوند. خلق جنس كم نمي‌خرد. خدا جنس كم را مي‌خرد. («مِثْقالَ ذَرَّةٍ» )اين يك مورد.

2- فايده‌ي دوم آن چيست؟ از همه گرانتر مي‌خرد. خدا به بهشت مي‌خرد، خلق به چه مي‌خرد؟ خلق به چه مي‌خرد؟ خدا جنس معيوب را هم مي‌خرد. در قرآن يك آيه‌اي داريم، سوره‌ي محمد، (صلوات حضار) مي‌فرمايد: («وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ») (محمد/2) تو در كار بيا. ايمان و تقوا داشته باش، عملت را هم خراب كردي، من خودم («أَصْلَحَ») يعني عيب‌هايش را اصلاح مي‌كنم. يعني مي‌گويد: ماشين قراضه بده، خودم صافكاري مي‌دهم. («أَصْلَحَ بالَهُمْ») امام نماز كه مي‌خواند مي‌گويد: خدايا نماز خواندم، اما اگر عيبي دارد اصلاح كن. «إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» (بحارالانوار/ج83/ص38) هم مي‌خرد. فايده‌ي دوم جنس معيوب را هم مي‌خرد. «أَصْلَحَ بالَهُمْ» امام نماز كه مي‌خواند مي‌گويد: خدايا نماز خواندم اما «إِنْ كَانَ فِيهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُكُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» اگر در ركوع و سجودش عيب و نقصي هست، شتر ديدي نديدي! با عيب‌هايش بردار.

خوب، حالا «خاسر» چه كسي است؟ اين ده دقيقه كه مانده است، من ده تا خسارت بگويم. بسم الله الرحمن الرحيم. زيانكار كيست؟ در اين دنياي بازار، زيانكار كيست؟ در بازار ما مي‌گويند: اي كاش به جاي زمين سكه خريده بودم، اي كاش به جاي سكه، زمين خريده بودم. اي كاش با اين شريك شده بودم. اي كاش با آن… حالا ما، زيان‌هاي واقعي:

5- زيان واقعي، قرار دادن ديگران به جاي خدا

1- اولين زيان اين است كه به جاي خداوند غير او! به جاي خدا سراغ غير خدا مي‌رود اين زيانكار است. برايتان بخوانم. قرآن مي‌گويد كه: («وَ الَّذينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ») (عنكبوت/52) («آمنوا») يعني چه؟ منتهي («بِالْباطِلِ») ايمان به باطل دارند. («وَ الَّذينَ آمَنُوا بِالْباطِلِ وَ كَفَرُوا بِاللَّه‏») (عنكبوت/52) خدا را كنار مي‌گذارند غير خدا را مي‌گيرند. در قرآن حدود 150، 160 تا («دون الله») است. و («دونه») يعني به جاي خدا سراغ غير خدا مي‌روند. خوب، امام حسين در روز عرفه دعا مي‌خواند، مي‌گويد كه:«لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلا» (بحارالانوار/ج95/ص226) مي‌گويند: اين طلاي بدلي، خدايا باختند آنهايي كه به جاي تو رفتند بدل گرفتند. يعني به جاي خدا سراغ غير خدا رفتند. («وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً») (نساء/119) خسارت اين است كه انسان به جاي خدا غير خدا را… خدا ما را آفريده است. خدا به ما چيز داده است. خدا از ما اين را خواسته است. اين كه اين كار را از تو خواست به تو چه چيز داده است؟ مثلاً يك رفيق مي‌گويد: بيا اين كار را بكنيم. خوب نگاه كن اين رفيق چه به من داده است؟ چشم به من داده؟ گوش به من داده؟ سلامتي به من داده است؟ مادر به من داده است؟ عقل داده؟ فهم داده؟ علم داده؟ اين به من چه داده كه از ما توقع دارد؟ ولي خدا به من همه‌چيز داده است. توقع ديگر دارد. به جاي خدا سراغ غير خدا رفتن.«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) باختند آنهايي كه در خانه‌ي غير تو رفتند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) خسارت كردند آنهايي كه سراغ غير تو رفتند. به جاي خدا سراغ ماده رفتي. اين به جاي خدا!

6- پذيرش حكومت غير الهي، زيان در دنيا و آخرت

2- به جاي رهبر معصوم، سراغ ديگري رفتند. قرآن مي‌گويد: روز قيامت افرادي مي‌گويند: اِ… اِ… اِ…! پيغمبر ما گفته بود چه كنيم؟ «ُيا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا» (فرقان/27) ترجمه‌اش را مي‌فهميد. («يا لَيْتَنِي») يعني اي كاش! («اتَّخَذْتُ») يعني مي‌گرفتم، همراه رسول «سَبيلا» راه. كاش با رسول يك راهي را انتخاب مي‌كردم. چرا عقب اين رفتم؟ آخر اين چشم پاك مرا آلوده كرد. دست پاك مرا آلوده كرد. فكر پاك مرا آلوده كرد. چرا عقب اين رفتم؟ به جاي رسول!

به جاي فقيه عادل، به سراغ افراد فاسد و هوس باز مي‌روند. قرآن بخوانم. («يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا») (فرقان/28) كاش فلاني را («خليل») خليل يعني كاش فلاني را دوست نمي‌گرفتم. آخر، لذا در جامعه مجتهد عادل بود، مجتهد عادل، هشتاد سال، «مخالفاً لهوي» نمي‌گوييم هر مجتهدي! مجتهد عادلي كه از او گناه سراغ نداريد و دنبال هوي و هوس هم نيست. يك عالم بود هم باسوادترين بود. هم عادلترين بود. هم بي‌هوس‌ترين بود. عالم عادل، بي هوس را ول كردم. رفتم سراغ رهبر… نمي‌دانم دنبال چه كسي رفتم؟ دنبال چه حزبي رفتم؟ چرا خودم را مفت فروختم؟

به جاي تدبر در كتاب خدا، سراغ نوشته‌هاي ديگر رفتم. قرآن بخوانم. («الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِه‏») (بقره/121) آنهايي كه حق تلاوت را انجام مي‌دهند، («أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِه‏») (بقره/121) بعد مي‌گويد: («وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ») (بقره/121) آنهايي كه به اين كتاب آسماني كفر مي‌ورزند، («فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ») (بقره/121) اينها زيانكار هستند. چه مي‌خواستي كه در قرآن نبود. عروس و دامادها! خيلي‌ها تازه داماد شدند يا حالا خيلي‌ها هم تازه نيست. مي گويند: آقا چطوري همسرداري كنيم؟ آيين همسرداري، قرآن را باز كن. بسم الله الرحمن الرحيم، قرآن مي‌گويد: اينطوري همسرداري كن. در سه تا كلمه! اينقدر نمي‌دانم جامعه‌شناسي و روانشناسي براي چه مي‌خواني؟ سه كلمه است. قرآن مي‌گويد: («لا يَحْزَن‏») (احزاب/51) خانمت، غصه،حزن، نگذار خانمت غصه بخورد. («يَرْضَيْنَ») (احزاب/51) خانمت را راضي كن. («تَقَرَّ أَعْيُنُهُن‏») (احزاب/51) طوري كن كه چشم خانمت به جمال شما روشن شود. («عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏») (نساء/19) («عاشِرُوهُنَّ») با خانمت معاشرت كن. با همسرت، («بِالْمَعْرُوف‏») عرفي زندگي كن. كارهاي نيش‌دار و نوشدار، كارهاي استثنايي نكن. طبيعي! مثل باقي مردم. («تَقَرَّ أَعْيُنُهُن‏ يَرْضَيْنَ»)، («لا يَحْزَن‏») اين آداب همسرداري است. حالا در آيين همسرداري چه كلمه‌اي است كه در اين چهارتا نيست؟ قرآن خط‌كش‌هاي خيلي خوبي دارد. مي‌خواهي خودت را ارزيابي كني، قرآن گفته: خودت را ارزيابي كن. خيلي راحت! با چه كسي رفيق شويم؟ چه بخوريم؟ چه نخوريم؟ كجا برويم؟ كجا نرويم؟ انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب رشته‌ي تحصيلي، حالا به جاي تدبر در قرآن، به قرآن پشت مي‌كنيم. به جاي حق تلاوت («يَكْفُرْ بِه»)، («فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون‏‏») (بقره/121) به جاي اسلام سراغ مكتب ديگري مي‌رويم. اصلاً مكتب‌هاي ديگر من خنده‌ام مي‌گيرد. خوب گوش بدهيد. اگر كسي يك حرف قشنگي داشت كه آن حرف در قرآن نبود، بياييد به من بگوييد من هم سراغ آن مكتب بيايم. كسي چيزي ندارد بگويد. بله مي‌شود گفت: آقا! در مكتب ما دختر و پسر با هم باشند. هرچه خواستي بخور. هرجا خواستي برو. هرچه خواستي بگو. اينكه مكتب نيست. اين هم شد مكتب؟! بر ما ديگر حجت تمام است. الآن ديگر هيچ كتابي نيست. نمي‌خواهم! اگر تمام كتاب‌هاي كره‌ي زمين، و همه‌ي كامپيوترهاي كره‌ي زمين، و همه‌ي تكنولوژي‌‌هاي كره‌ي زمين را در اقيانوس اطلس بريزند، ما ديگر به هيچ چيز نياز نداريم. چون فهميديم غزه مظلوم بود روي كره‌ي زمين هم كسي از اين مردم حمايت نكرد. بله! ملت‌ها يك جنب و جوشي داشتند. بالاترين جايي كه بنا است به فرياد مردم برسد، سازمان ملل است. رئيس سازمان ملل در غزه مي‌رود، مي‌گويد: چرا خانه‌اي كه براي من است خراب كردند؟ نمي‌گويد: چرا مردم را كشتند؟ يعني آجرهاي خودش را مي‌بيند، آدم‌هاي مردم را نمي‌بيند. آنوقت دل ما به چه خوش باشد؟ همه‌ي مردم دلشان خوش است، مي‌گفت: هرچه بگندد نمكش مي‌زنند… باقي‌اش را هم شما بگوييد… با هم بگوييد… هرچه بگندد نمكش مي‌زنند، واي به روزي كه بگندد نمك! ما همه دلمان مي‌خواهد سازمان ملل كمك كند. رئيس سازمان ملل غصه مي‌خورد چرا موشك زدند به اين اتاق!؟ حالا آدم كشتند به درك! در اين دنيا زندگي مي‌كنيم. اصلاً براي يهودي‌ها ديگر مكتبي نمانده است. اصلاً يهودي‌ها، اصلاً ديگر روي سفيدي دارند؟ مسيحي‌ها اصلاً رويشان مي‌شود بگويند: ما پيرو عيسي هستيم؟ حضرت موسي اينطور بود؟ اگر حضرت موسي مي‌رفت غزه، غصه‌ي ساختمان را مي‌خورد؟ حضرت عيسي مي‌رفت… چه مسيحيتي!چه يهوديتي! آبروي موسي و عيسي هم رفته شد. آبروي مسلمان‌ها هم ريختند با اين عرب‌هايي كه يك مشت از آنها را ما ديديم. مي‌گويند: غزه بازسازي مي‌شود ما پول مي‌دهيم. اما به آن كسي مي‌دهيم كه آمريكا او را دوست دارد. اين مسلمان است؟ بويي از اسلام اينها برده‌اند؟ ما اصلاً نيازي نداريم كه بدانيم كه حق مي‌گويد كه باطل؟

من در مكه چند سال مسئول تبليغات بودم. بحث‌هايي كه مي‌شد مي‌گفتم: آقا! ببين كار نداشته باش، كه 1400 سال پيش حق با علي بوده يا حق با ديگران! اصلاً كار نداشتم. چه كار به 1400 سال پيش داريم؟ الآن بالاخره به من بگو: شجاعت بهتر است يا ترس؟ مي‌گفت: شجاعت! گفتم: خوب امام خميني شجاع است يا ديگران؟ مي‌گفت: راست مي‌گويي. آقا زهد بهتر است يا تجملات؟ مي‌گفت: نه زهد! مي‌گفتيم: زندگي امام خميني تجمل دارد يا سران كشورهاي ديگر؟ اصلاً به 1400 سال پيش كار نداشته باشيد. الآن غزه سند است. چه كسي حق است. چه كسي باطل است؟

يك كسي آمده بود. زيادي گوش بدهيد قشنگ است. زيادي گوش بدهيد. پهلوي سيد حسن نصر الله آمده بود مي‌گفت: نمي‌دانم، تو چه چيزي هستي؟ هرچه هستي تو درست مي‌گويي. به دليل قرآن! چون قرآن مي‌گويد: («لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُود») (مائده/82) اين آيه‌ي قرآن است. يعني كينه‌ي مومن را يهودي‌ها دارند. من نگاه كردم ديدم اسرائيل بيشترين كينه‌اش را از سيد حسن نصر الله دارد. فهميدم («الذين آمنوا») درجه يكش سيد حسن نصر الله است. بنابراين من در خط تو هستم. حالا هر ديني مي‌خواهي داشته باش. شما خانه‌ي امام خميني را با كاخ‌ها مقايسه كن. شجاعت ايران را، شجاعت رهبر ايران، شجاعت امت ايران، مقايسه كنيد. سران ايران را با سران دنيا مقايسه كنيد. اصلاً دليل ندارد. لازم نيست ما بحث كنيم كه يهودي‌ها چه مي‌گويند. نمي‌دانم مسيحي‌ها چه مي‌گويند؟ غير اين دو تا كه اصلاً ديگر انگولك هستند. دين نيستند. غير آنها انگولك هستند. فقط حالا يهودي‌ها و مسيحي‌ها چون پيغمبر‌هايشان نور چشم ما است، ولي حرفمان اين است كه اينها تابع موسي و عيسي نيستند. به جاي اسلام («وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ») (آل عمران/85) دو سه تا ديگر به جا هست دقيقه‌ي آخر است، بگويم.

به جاي ايمان به قيامت ايمان را تكذيب مي‌كند. به جاي اينكه توشه برداري، دسته خالي بروي. («وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ») مي‌گويد: («فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم‏») (اعراف/9) هيچ كاري براي قيامتش نكرده است. براي كفش بچه‌اش، براي پاي بچه اش كفش خريد، براي بدن بچه‌اش لباس خريد. فقط براي مخ بچه‌اش يك معلم نگرفت كه اين با قرآن آشنا شود. حالا خدا پدر بعضي از مناطق تهران را بيامرزد. به من اطلاع دادند كه بعضي از مناطق تهران صبح به صبح بچه‌ها قبل از آنكه بروند سر كلاس، يك چند سطر قرآن مي‌خوانند. خوب اين راه خوبي است. بالاخره بچه‌ي ما وقتي ديپلم گرفت، مي‌تواند قرآن بخواند. همه‌ي ايران مي‌توانند اين كار را بكنند. به جاي توشه‌ي آخرت دست خالي.

7- سرگرم شدن به ماديات به جاي جدي گرفتن معنويات

به جاي سرگرم به ارزش‌ها سرگرم به ماديات. قرآن مي‌گويد: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، («لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون‏») (منافقون/9) اگر كسي سرگرم خوراك، پوشاك، مسكن، سرگرم زندگي مادي، تغيير خانه، تغيير ماشين، تغيير پول، تغيير شغل، تغيير، تغيير… اگر دنبال ماديات باشد اين هم ماديات را گرفته و معنويات را رها كرده است. به جاي اينكه با خوب‌ها شريك شود، جز حزب شيطان مي رود. درباره‌ي حزب شيطان هم قرآن مي‌گويد: خاسر هستند. به جاي اينكه محاسبه‌ي صحيح بكند، محاسبه‌ي غلط مي‌كند. («يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُون‏») (كهف/104) خيال مي‌كند كارش درست است. در قرآن پيمان‌شكني خسارت است. قطع صله‌ي رحم خسارت است. فساد در زمين خسارت است. عقب‌گرد، بازگشت به عقب، قبلاً دروغ نمي‌گفت حالا دروغ مي‌گويد. قبلاً لقمه‌ي حلال مي‌خورد، حالا لقمه‌اش قاطي شده است. بازگشت به عقب خسارت است. تحريم حلال‌ها، خسارت است. كم‌فروشي خسارت است. اينها خسارت است. حرفم تمام. چه گفتم؟

دنيا بازار است. سرمايه‌اي كه همه داريم عمر است. اين بازار همه‌جا است. يك لحظه بي‌مشتري نيست. همه در هر قيمت و نرخي آزاد هستند. به خدا بفروشند، گران يا خودشان را به كف و سوت و صلوات بفروشند. هر جنسي كارت دارد. («ضعف، اضعاف») ده برابر، هفتصد برابر، قابل برگشت است. توبه! قابل تبديل است. («يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات‏») (فرقان/70) براي مشتري هيچ محدوديتي نيست. نمي‌خواهد از راه بوق و بلندگو و تلويزيون تبليغ كنيم مشتري جذب كنيم. نيت كنيم مشتري مي‌خرد. اگر به خدا بفروشيم كم را مي‌خرد. معيوب را مي‌خرد. خودش معيوب را اصلاح مي‌كند. منت نمي‌گذارد. «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح‏» (كافي/ج2/ص578) خوب‌ها را جلوه مي‌دهد و عيب‌ها را مي‌پوشاند. اينها را مقدمه گفتيم بعد هم گفتيم: به جاي به جاي، من ديشب ده تا به جاي يادداشت كردم، و به جاي خدا سراغ طاغوت، به جاي رهبر عادل سراغ فاسد، به جاي مكتب الهي مكاتب انحرافي، به جاي حزب الله حزب الشيطان. به جاي حق، باطل. اينها همه خسارت است.

اي آقازاده‌ها و دختر خانم‌ها! شما نو هستيد. ما كه ريشمان سفيد شد و پشممان را بافتيم، زمينمان را ساختيم. ولي شما پشم نبافته هستيد و زمين نساخته! سرمايه‌ي شما هست. به ما مي‌گويند: پدر بزرگ! ولي واقعيتش اين است كه كوچك هستيم. چون آب شديم. دو سال، يكسال، چند ماه، چند روز، نمي‌دانم چقدر هستيم؟ اما شما هستيد. دعا مي‌كنم آمين بگوييد. خدايا! آنچه خسارت كرده‌ايم، به جاي حق سراغ باطل رفته‌ايم، مفت خودمان را فروختيم، زيان‌ها و خسارت‌هاي گذشته‌ي ما را ببخش و بيامرز. از الآن تا ابد ما را از زيانكاران قرار نده. روز به روز بر عزت اسلام و مسلمين بيافزا. قلب حضرت مهدي را براي هميشه از ما راضي كن. ما را بازوي اسلام و قرآن قرار بده. رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما را حفظ بفرما. شهداي ما را با شهداي كربلا محشور بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- سرمایه‌ای كه خداوند به همه انسان‌ها عطا كرده، چیست؟
1) سلامتی
2 ) علم
3) عمر
2- بر اساس آیه 261 سوره‌ی بقره، خداوند كارهای نیك را تا چند برابر پاداش می‌دهد؟
1) هفت برابر
2) هفتاد برابر
3) هفتصد برابر
3- چه عملی ثواب نماز را هفتاد برابر می‌كند؟
1) به جماعت خواندن
2) مسواك زدن
3) اول وقت خواندن
4- بر اساس آیه 7 سوره زلزال، خداوند به چه عملی پاداش می‌دهد؟
1) عمل اندك
2) عمل بسیار
3) عمل مداوم
5- بر اساس آیه 119 سوره نساء، خسارت واقعی چیست؟
1) پیروی از نیاكان
2) پیروی از شیطان
3) پیروی از هوای نفس

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1777
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست