responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1783

موضوع: سفر و مسافرت

تاريخ پخش: 75/04/11

بسم الله الرحمن الرحيم

پيغمبر(ص) از ابتداي تولد تا پنجاه و سه سالگي در مكه بودند و در سن پنجاه و سه سالگي به مدينه هجرت كردند.

1- هجرت پيامبر از مكه به مدينه

دليل هجرت يكي اين بود كه: پيغمبر(ص) دو يار داشت كه آن‌‌‌‌ها را از دست داد و تقريبًا بي يار شد. يكي از يارها حضرت ابوطالب پدر امام علي(ع) بود و چون كه شخصيتي مهم بود و در مقابل فشار كفّار حمايت مي‌‌‌‌كرد و كفّار هم به احترام ريش سفيدي ابوطالب، يك خرده حيا مي‌‌‌‌كردند. و يك يار ديگر به نام خديجه داشت و وقتي آن‌‌‌‌ها را از دست داد يك مرتبه ديد كه پشتش خالي شد.
دو: بعضي از فاميل‌‌‌‌هاي پيغمبر(ص) مدينه بودند مثلًا قبيله خزرج و بني نجاب از بستگان پيغمبر(ص) بودند مثلًا مادربزرگ پيغمبر(ص) كه مادر عبدالمطلب بود اهل مدينه و قبر پدر ايشان نيز در مدينه بود. پدر پيغمبر(ص) در سفري كه از شام برمي گشت در مدينه مريض شد و از دنيا رفت.

2- جايگاه شهر مدينه

مدينه يك جايي بود، در ايران ما شبيه قم كه چهارراه بود و به چند استان مي‌‌‌‌رفت. در مكه زميني براي كشاورزي نبود بخلاف مدينه. در مکه يهودي‌‌‌‌ها زندگي مي‌‌‌‌كردند و آن‌‌‌‌ها هم در كتاب‌‌‌‌شان تورات خوانده بودند كه پيغمبري مي‌‌‌‌آيد در مدينه ساكن مي‌‌‌‌شود و هجرت مي‌‌‌‌كند. يك آمادگي فرهنگي بود گرچه وقتي آمدند يهودي‌‌‌‌ها نارو زدند. مردم مدينه اصالتًا از يمن بودند و مردم يمن مردمي متدين بودند. آن قتل و غارتي كه در مكه بود در مردم مدينه نبود جاي ديگري هم بود كه پيغمبر(ص) هجرت كند، مثلًا حبشه. اما مي‌‌‌‌خواست كه جايي باشد نزديك مكه، طائف رفت نشد و مي‌‌‌‌خواست جايي هجرت كند كه مكه را از دست ندهد.

3- كيفيت و چگونگي هجرت پيامبر از مكه به مدينه

اين‌‌‌‌ها زمنيه‌‌‌‌هاي سياسي، اقتصادي و جغرافيايي است و اصلش فرمان خداست. فرم برنامه‌‌‌‌هاي تاكتيكي‌‌‌‌اش هم اين بود كه يك مشرك را اجير كردند كه سه شتر به ما اجاره بده و خودت هم شتربان باش. اگر شتربان مسلمان بود مي‌‌‌‌گفتند ببنيد شتر كجا مي‌‌‌‌رود پيگيري مي‌‌‌‌كردند و پيغمبر(ص) لو مي‌‌‌‌رفت.
غاري كه پيغمبر(ص) در وقت هجرت انتخاب كرد بر خلاف مسير مدينه بود. جاي خودش علي(ع) را خواباند و بستر را خالي نگذاشت چون اگر بستر خالي بود كفار مي‌‌‌‌گفتند پيغمبر(ص) توي رختخواب هايش نيست از سر شب بسيج مي‌‌‌‌شدند و ممكن بود كه طرح لو برود. يك كسي توي رختخواب خوابيد كه اين‌‌‌‌ها مطمئن شدند خود پيغمبر(ص) است و تا صبح اين‌‌‌‌ها سرگرم شدند. در اين سه روز بعضي‌‌‌‌ها براي پيغمبر(ص) و ابوبكر غذا مي‌‌‌‌بردند در غار منتهي فرمي بود كه با گله گوسفند غذا را حمل مي‌‌‌‌كردند و اين چوپاني كه غذا مي‌‌‌‌برد جلوي گوسفندها راه مي‌‌‌‌رفت كه بعد وقتي راه مي‌‌‌‌رفت جاي پاي گوسفندان جاي پاي آن آقايي را كه غذا برده را محو كند. سه روز در غار بودند كه كفار مأيوس شوند و بگويند كه پيغمبر(ص) نيست.
به هر حال مسلمان و مؤمن بايد زرنگ و تيز باشد و نبايد در مقابل دشمن راه و خط را گم كند. چيزي لو ندهد و حركت هايش اطلاعاتي باشد.

4- هنگام هجرت پيامبر علي(ع) در بستر پيامبر خوابيد

در بحار ديدم كه بعضي‌‌‌‌ها همين كه ديدند پيغمبر(ص) در رختخواب خوابيده نمي‌‌‌‌دانستند حضرت علي(ع) است به همان رختخواب سنگ پرتاب مي‌‌‌‌كردند يعني حتي حوصله‌‌‌‌شان نمي‌‌‌‌رسيد كه صبح بشود. توطئه اين بود كه از هر قبيله‌‌‌‌اي يك نفر تروريست انتخاب شود دور خانه پيغمبر(ص). وقتي بگويند چه كسي او را كشته بگويند از هر قبيله‌‌‌‌اي يك نفر بود يعني فاميل پيغمبر(ص) با همه قبيله‌‌‌‌ها كه نمي‌‌‌‌تواند طرف بشود. سني و شيعه اين را قبول دارد كه پيغمبر(ص) امام علي(ع) را در جاي خودش خواباند منتهي بعضي براي اين كه ارزش را از بين ببرند نامردي مي‌‌‌‌كنند و مي‌‌‌‌گويند حضرت علي(ع) مي‌‌‌‌دانست جاي پيغمبر(ص) بخوابد كسي با او كاري ندارد بنابراين هنري نكرد اما علامه اميني در الغدير جواب مي‌‌‌‌دهد و مي‌‌‌‌گويد حضرت علي(ع) در افتخاراتش فرموده كه جاي پيغمبر(ص) خوابيدم «وَ لَسْتُ أَدْري» نمي‌‌‌‌دانستم مي‌‌‌‌كشند مرا يا نه و از جاهايي كه ندانستن ارزش است اين جاست. در اين جا بين دو اصحاب پيغمبر(ص) مي‌‌‌‌شود مقايسه‌‌‌‌ كرد: ابوبكر با پيغمبر(ص) در غار بود و همسفر بودن با پيغمبر(ص) افتخارست و امام علي(ع) در جاي پيغمبر(ص) خوابيد و فضيلت براي دو تا از ياران. اما كدام يك بهتر است؟ اين را خود قرآن مي‌‌‌‌گويد كه ابوبكر در غار ترسيد: (لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا) (توبه /40). نترس. ولي امام علي(ع) خوابيد و نترسيد. بالاي سر ابوبكر دشمن نبود و ترسيد ولي بالاي سر امام علي(ع) دشمن بود و نترسيد.

5- با هجرت بخش عظيمي از مشكلات حل مي‌‌‌‌شود

هجرت چيز مهمي است. انساني كه هجرت نكند از پرنده كمتر است و با هجرت خيلي از مشكلات حل مي‌‌‌‌شود. مسأله مسكن با هجرت حل مي‌‌‌‌شود چون همه جمع شده‌‌‌‌ايم در تهران و زمين تهران گران شده. كشور تانزانيا يك كشور اسلامي است، به اين دليل مسلمان شدند كه يك عده از تجار آن‌‌‌‌ها به ايران هجرت كردند از طريق تجارت و كشتي. دليل اسلامِ هندوستان هجرت ايراني‌‌‌‌ها است. دليل اسلام چين هجرت يك گروه از قزوين است.
ما الآن در قم روحاني داريم كه بيكار است روستا هم داريم كه روحاني ندارد نمي‌‌‌‌دانم خدا از سر تقصير اين روحاني مي‌‌‌‌گذرد يا نه. اسمش را نمي‌‌‌‌برم كجاي دنيا از ديپلمش پرسيدند: مرجع تقليد چه شرطي دارد؟ گفت: بايد حلال گوشت باشد. گفته‌‌‌‌اند: مذهب تو؟ گفته: نمي‌‌‌‌دانم. يعني بنده وقتي هجرت نكرده‌‌‌‌ام به آن منطقه‌‌‌‌ي محروم، اطلاعات مذهبي او صفر است و گناه او گردن من است. گناه هر بيماري كه در روستا مرد به گردن دكتر است. گناه هر بي سوادي گردن آموزش و پرورش است. گناه هر دزدي گردن نيروي انتظامي است. (وَ مَنْ يُهاجِرْ في‌ سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً) (نساء /100). كسي كه به خاطر خدا هجرت كند در زمين گشايش پيدا مي‌‌‌‌كند.
الآن در كاشان واعظ و مداح زياد است چون به آن‌‌‌‌ها پول حسابي مي‌‌‌‌دهند اما گير توي اراك است كه نزديك قم است و كسي آن جا نمي‌‌‌‌رود. بايد با هجرت بخش عظيمي از مشكلات را حل كرد. كما اين كه با دوچرخه سواري چند مشكل حل مي‌‌‌‌شود: يك مشكل هواي تهران دو ترافيك سه مشكل نرخ ماشين منتهي يك جگري مي‌‌‌‌خواهد در روحانيون مثل نواب صفوي در كت و شلواري.
مثل جايي كه به بنده گفتند: آقاي قرائتي خودت سوار دوچرخه شو. گفتم: مردم مي‌‌‌‌گويند خل شده!
گاهي وقت‌‌‌‌ها به قدري راه كج مي‌‌‌‌شود كه اگر يك كسي راه راست برود…
خدا رحمت كند آيت الله سعيدي را. توي خيابان ديد فقيري دارد مي‌‌‌‌لرزد عبايش را به او داد و با قبا رفت. همه گفتند: آقا زود برو خانه الآن مردم مي‌‌‌‌گويند آيت الله سعيدي خل است.
فيض كاشاني مي‌‌‌‌گويد: اگر يك جايي رفتي غذا بخوري صاحب خانه در دلش راضي نبود اين لقمه حرام است و لذا گفته اگر جايي خودت را دعوت كردند بچه‌‌‌‌ات را با خودت بردي آن چه بچه‌‌‌‌ات مي‌‌‌‌خورد حرام است چون دعوت از خودت كرده بود چرا بچه‌‌‌‌ها را با خودت مي‌‌‌‌بري. گربه هر جا مي‌‌‌‌رود بچه‌‌‌‌اش را هم با خودش مي‌‌‌‌برد مگر تو گربه هستي.

6- برخي امتيازات اسلام

تاريخ ما هم تاريخ هجري است چون ارزش ما با هجرت است. تاريخ مسيحي‌‌‌‌ها ميلاد حضرت مسيح است. ميلاد كه هنري نبوده چون دست حضرت عيسي(ع) نبوده كه كي به دنيا بيايد ولي هجرت دست خود انسان است. از افتخارات ما اين است كه سيد باشيم و هر كس مادرش سيد است او هم سيد است و هر كس هم مادر پدرش سيد است، سيد است. ما افتخار مي‌‌‌‌كنيم كه امضاء بزنيم بگوييم سيد فلان. منتهي اين بنده‌‌‌‌ي خدا توجه ندارد كه نسل پيغمبر(ص) بودن شرف است. امضاء كه مي‌‌‌‌كند سيدي‌‌‌‌اش را امضاء نمي‌‌‌‌كند. ما بايد افتخار كنيم كه شعارمان اذان است. شما يك مقايسه كنيد بين اذان و ناقوس، ناقوس هيچ مفهومي ندارد اما اذان يك شعاري است كه محتوي و مفهوم دارد. اول و آخرش الله و بين اين‌‌‌‌ها يك دوره تفكرات اسلامي. اين هم آدم خوش صدا با وضو و با صداي بلند. شما به وصيت نامه‌‌‌‌ي امام(ره) نگاه كنيد. فرموده ما مفتخريم كه پيرو اهل بيت هستيم ما مفتخريم كه امام صادق(ع)…

7- اهميت دادن به نماز و نمازخانه‌‌‌‌ها

در روايات بابي داريم تحت عنوان: «من أخاف مؤمنا» (كافي/ج2/ص368) كه هر كس مومني را بترساند خداوند روز قيامت او را خواهد ترساند. بعضي راننده‌‌‌‌ها با نور بالا و ويراژ راننده‌‌‌‌هاي ديگر را مي‌‌‌‌ترسانند. من به وزير راه گفتم قانوني تصويب كنيد كه راننده‌‌‌‌ها جايي توقف كنند هم رستوران آن تميز باشد و هم نمازخانه داشته باشد. امام صادق(ع) فرمود: هر كه نماز را سبك بشمارد و الله قسم ما شفاعت او را نخواهيم كرد.
نمازخانه‌‌‌‌ي مجلس شوراي اسلامي توي راهرو بين مستراح و آشپزخانه است. هر كميسيوني را بخواهند آن جا قرار دهند اعضاي كميسيون عصباني مي‌‌‌‌شوند اما كميسيون رابطه با خدا آن جا تشكيل مي‌‌‌‌شود و هيچ كس آخ نمي‌‌‌‌گويد. راننده‌‌‌‌ها مي‌‌‌‌توانند خدماتي بكنند. در زمان انقلاب راننده‌‌‌‌هاي تاكسي عده‌‌‌‌ي زيادي از آن‌‌‌‌ها حزب اللهي بودند كه بودند كه بعد هم پدر و برادر شهيد درآمدند و اعلاميه‌‌‌‌هاي امام را كه تكثير مي‌‌‌‌شد پخش مي‌‌‌‌كردند. حاج احمد آقا مي‌‌‌‌گفت يكي از بازوهاي پدرم شوفرهاي تاكسي تهران بودند براي اين كه اعلاميه‌‌‌‌هايي كه از عراق و پاريس مي‌‌‌‌آمد عامل پخش آن شوفرهاي تاكسي بودند. ما پيشنهاد كرديم آقا هر سربازي كه تيراندازي ياد مي‌‌‌‌گيرد شنا هم ياد بگيرد. فوري ماشين حساب مي‌‌‌‌آورند اين قدر سرباز داريم هر چند هزار يك استخر طول و عرض استخر بعد دكمه را مي‌‌‌‌زنند چند ميليارد تومان پس چون بودجه نيست سرباز شنا بلد نيست. مردمي كه شاه را بيرون كردند همه كاري مي‌‌‌‌توانند بكنند. ما اگر بگوييم هر سربازي كه چند هنر مثل شنا، نماز خواندن بدون غلط، رانندگي، خط خوب و. . . داشته باشد مي‌‌‌‌تواند توي شهر خودش خدمت كند اين ديگر تأمين اعتبار نمي‌‌‌‌خواهد و خيلي‌‌‌‌ها مي‌‌‌‌روند و شنا را ياد مي‌‌‌‌گيرند.
اگر نيروي انتظامي نتواند به سربازهايش نماز ياد بدهد بايد گفت عقيدتي سياسي و فرماندهي ضعيف است چون چند هزار سربازي كه دو سال است دست اين‌‌‌‌ها مي‌‌‌‌باشد هنر اين كه بتواند يك نماز صحيح را به آن‌‌‌‌ها ياد بدهد را ندارد. يك سيب زميني را پيش زعفران بگذاري بوي زعفران برمي دارد. يك ترياكي سالي ده ترياكي درست مي‌‌‌‌كند چرا من هنر نداشتم در اين دو سال نماز به سرباز ياد بدهم. همه‌‌‌‌ي جوان‌‌‌‌هاي ايران بايد شنا ياد بگيرند تأمين اعتبار هم نمي‌‌‌‌خواهد فكر مي‌‌‌‌خواهد. بسياري از پادگان‌‌‌‌ها بغل رودخانه است بسياري از استخرها را مي‌‌‌‌شود اجاره گرفت مي‌‌‌‌شود گفت آقا مرخصي به اين شرط است كه اين كار را ياد بگيري. اگر بخواهيم خيلي كارها مي‌‌‌‌توانيم انجام دهيم. ما هنوز تصميم نگرفته‌‌‌‌ايم كه تمام استعدادهاي‌‌‌‌مان را بكار ببريم.
من بارها گفته‌‌‌‌ام اگر كسي بگويد چند كيلومتر مي‌‌‌‌دوي مي‌‌‌‌گويد دو كيلومتر اما اگر يك گرگ او را دنبال كند سي كيلومتر مي‌‌‌‌دود. منتهي بايد گرگي باشد تا به شما ثابت كند كه توان بيست و هشت كيلومتر دويدن را داريد. شماها مشكل شما و صدام را حل كرديد پس حل مشكلات مملكت كه چيزي نيست. كسي كه گرگي را بيرون كرد پشه كه چيزي نيست.
يك كسي مي‌‌‌‌گفت پشه كه گرفتي چشم راستش را باز كن با سنجاق هفت بار از بيست سانتي بزن چشمش آب مي‌‌‌‌آورد به مرور زمان چشم چپش هم كور مي‌‌‌‌شود و پشه اگر كور شد نمي‌‌‌‌تواند بپرد و اگر پرش نداشته باشد از گرسنگي مي‌‌‌‌ميرد. گفت بابا اين قدر تبصره و آئين نامه نمي‌‌‌‌خواهد همچينش كن تمام مي‌‌‌‌شود.
ما اگر هر صد تبصره‌‌‌‌اي را برداريم يك آدم با عرضه و جسور بگذاريم مي‌‌‌‌شود حل كرد.

8- ثواب راهنمايي گمشدگان

احترام به پليس: كار نيروي انتظامي كار حضرت علي(ع) است. اميرالمومنين(ع) در كوچه‌‌‌‌اي راه مي‌‌‌‌رفت ديد كنيزي گريه مي‌‌‌‌كند فرمود چرا گريه مي‌‌‌‌كني گفت اربابم به من پول داده بروم جنس بخرم پولم گم شده مي‌‌‌‌ترسم بروم خانه كتك بخورم فرمود خوب گريه ندارد اين هم پول، پول را داد رفت بازار و برگشت و ديد باز دارد گريه مي‌‌‌‌كند فرمود ديگر چته؟ گفت تا حالا مي‌‌‌‌ترسيدم بگويد پول را گم كرده‌‌‌‌اي حالا مي‌‌‌‌ترسم كتكم بزند و بگويد چرا دير آمدي حضرت او را به خانه‌‌‌‌اش رساند و صاحب خانه به افتخار اين كه حضرت امير(ع) همراه ايشان آمده كنيز را بخشيد. اين كه شما دست گمشده‌‌‌‌اي را مي‌‌‌‌گيريد و مي‌‌‌‌رسانيد عبادت است. حديث داريم اگر كسي بگويد جاده از اين طرف است، راهنمايي گمشده ثواب صدقه دارد.

9- ايجاد امنيت عبادت است

ايجاد امنيت بزرگترين عبادت است قرآن مي‌‌‌‌فرمايد (مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‌) (نور /55). يعني خداوند امنيت بوجود مي‌‌‌‌آورد بعد از امنيت «يَعْبُدُونَني‌» مردم عبادت مي‌‌‌‌كنند. بنده وقتي توي خانه مطالعه مي‌‌‌‌كنم چون كشور امن است. پنج حلقه‌‌‌‌ي حفاظتي است تا ما شب‌‌‌‌ها مي‌‌‌‌خوابيم. يك، مرزها كه نيروهاي مسلح آن را حفظ مي‌‌‌‌كنند. دو، جاده‌‌‌‌ها كه نيروي انتظامي آن‌‌‌‌ها را حفظ مي‌‌‌‌كند. سه، شهرها. چهار، خيابان كوچه. يك انساني كه اين جا مي‌‌‌‌خوابد پنج نفر بيدارند تا ايشان بخوابد خواب‌‌‌‌ها به صدقه سر بيداري ايشان است. ارزش امنيت اين است. و لذا كسي كه جزو نيروي انتظامي باشد افتخار مي‌‌‌‌كنم.

10- امر به معروف و نهي از منكر وظيفه همه است

امر به معروف و نهي از منكر را شما بهتر مي‌‌‌‌توانيد انجام دهيد. آقا با سرعت نرو. من يكي دو بار اين كار را كردم مثلاً رسيديم به جايي ديديم در خيابان تنگ دوبله پارك كرده پياده شده‌‌‌‌ام و كليد ماشين را برده‌‌‌‌ام نهضت سوادآموزي و گفته‌‌‌‌ام به صاحبش بگو بيايد آن جا. همه ما بايد شهردار باشيم اگر ديديم آشغال مي‌‌‌‌ريزند توي جوی آب بايد بگوييم آقا اين كار را نكنيد، همه بايد آخوند باشيم. آقا اين حرف غلط است فحش نده. امر به معروف و نهي از منكر وظيفه همه است. بنابراين بايد احترام بگذاريم بخصوص اين‌‌‌‌هايي كه مي‌‌‌‌بينيم تاسوعا و عاشورا ندارند، شادي و عزا ندارند و… با حقوق كم. اما شماها هم بايد خوشحال باشيد. بالاخره عمر ما بايد بگذرد هر چه كار مقدس‌‌‌‌تر باشد ارزش كار بيش‌‌‌‌تر است امنيت در سايه شما است و بقيه كار مي‌‌‌‌كنند پس در همه‌‌‌‌ي كارها شما شريك هستيد.
تبعيض بين مسافرها نباشد. خود مسافرها خوب بالاخره يك سمت اتوبوس سايه است ويك سمت آن آفتاب. شما نشسته‌‌‌‌اي سايه مي‌‌‌‌گويي الحمدلله ما زرنگي كرديم بليط ما سمت سايه افتاد آقا يك مقدار سايه بودي گرچه بليط تو اين جاست پاشو بگو برادر، خانم آن جا آفتاب است بلند شو و نيم ساعت سايه بنشين. ايثار كنيد.

11- نظم و انضباط لازمه زندگي است

سد معبر ممنوع است. خرما فروشي وسط خيابان خرمافروشي مي‌‌‌‌كرد سه مرتبه حضرت امير(ع) به او تذكر داد گوش نداد حضرت امير(ع) فرمود خيمه‌‌‌‌اش را آتش بزنيد. حتي نماز جماعتي كه وسط خيابان بخواني آن نماز باطل است چون كه اين جا جاي رانندگي است نه نماز جماعت. اگر كسي مي‌‌‌‌گويد نماز جماعت يعني توي پارك البته نه پاركي كه مزاحم تفريح مردم بشويم.
نظم و انضباط لازمه زندگي است. وجدان كاري لازمه‌‌‌‌ي زندگي است. اگر من بدون مطالعه منبر رفتم سر شما كلاه گذاشته‌‌‌‌ام. شما هم در كار ديگر سر من كلاه مي‌‌‌‌گذاريد. هر دو مي‌‌‌‌رويم پيش مكانيكي، مكانيكي كلاه سر هر سه مي‌‌‌‌گذارد. هر چهار نفر سوار تاكسي مي‌‌‌‌شويم راننده مي‌‌‌‌گويد همين دو قدمي پياده شويد كوچه بغل بعد مي‌‌‌‌بيني دو كيلومتر رفتي و به كوچه بغل نرسيدي شوفر تاكسي سر پنج نفر كلاه مي‌‌‌‌گذارد. وقتي دنيا دنياي سرهم بندي شد همه سرهم بندي مي‌‌‌‌كنيم.
دكتر مي‌‌‌‌رويم و مريضي را تشخيص نمي‌‌‌‌دهد اين جا بايد دكتر بگويد مرض تو را نفهميدم و فلان دكتر تخصصش از من بيشتر است اين هم آدرس برو آن جا. اگر توي اين پزشك‌‌‌‌هاي ما چند نفر داشتيم كه به مردم راست بگويند. اما بعضي از دكترها مرض را تشخيص نمي‌‌‌‌دهند. يك نسخه مي‌‌‌‌نويسد و نوشته لطفاً شما چهل و هشت ساعت ديگر برگرديد تا ببينيم شما هستي يا نيستي اگر بودي نسخه را عوض مي‌‌‌‌كنم!
به يك آقايي گفتند شب عيدفطر دو ركعت نماز مستحبي است كه ركعت اول هزار «قُلْ هُوَ اللَّهُ» دارد. ركعت دومش چند تا؟ گفت والله ركعت دومش اگر زنده بودي يك «قُلْ هُوَ اللَّهُ» حالا آقاي پزشك با جان و پول من بازي مي‌‌‌‌كند. آقا راحت بگو بلد نيستم.

12- وقتي نمي‌‌‌‌دانيم بگوييم نمي‌‌‌‌دانيم

قرآن مي‌‌‌‌گويد پيغمبر(ص) سوال كردند. «قُلْ» بگو، بگو (قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي‌ وَ لا بِكُمْ) (احقاف /9). بلد نيستم. يك آيه داريم «قُلْ» بگو «ما أَدْري» نمي‌‌‌‌دانم. وقتي پيغمبر(ص) مي‌‌‌‌گويد نمي‌‌‌‌دانم تو هم بگو نمي‌‌‌‌دانم.
خدا رحمت كند علامه طباطبايي را از او سوالي كردند ايشان ترك بود وقتي فارسي حرف مي‌‌‌‌زد خيلي شيرين بود. گفت اگر بگويم نمي‌‌‌‌دانم اشكالي ندارد. گفتند نه گفت نمي‌‌‌‌دانم. به قدري قشنگ گفت كه آدم بايد بخاطر(نمي دانم) زبانش را بوسيد.
ما مملكت خوبي داريم تنها جايي كه شاخ طاغوت شكست ايران است. در همه جا طاغوت حكومت مي‌‌‌‌كند. بهترين امت ايراني‌‌‌‌ها هستند حتي در ته دل دزدهاي ايراني يك چيزي هست. يك دزد را در مشهد گرفتند گفتند شما عمري دزدي كردي چه طور گير افتادي گفت راستش را مي‌‌‌‌خواهيد من هر روز صبح كه مي‌‌‌‌رفتم دزدي به چهار طرف چهار «قُلْ هُوَ اللَّهُ» مي‌‌‌‌خواندم اما امروز يادم رفت. ما وقتي شنيديم خيلي خنديديم كه يك دزد حرفه‌‌‌‌اي است اما ته دلش يك رگه‌‌‌‌ي ايمان هست.
ما شايد مردم بي وجدان و بي دين و لجباز يك درصد داريم. اما ناآگاه داريم. اين خانم فوكلش را نشان مي‌‌‌‌دهد نه اين كه دين ندارد، دين دارد اما خيال مي‌‌‌‌كند كه روشنفكري است. نماز مي‌‌‌‌خواند، براي امام حسين(ع) گريه مي‌‌‌‌كند اما خيال مي‌‌‌‌كند اين تمدن است. روي خيال تمدن فوكل نشان مي‌‌‌‌دهد نه اين كه بي دين باشد مردم ما مردم خوبي هستند دزد آن وقتي مي‌‌‌‌رود دزدي چهار «قُلْ هُوَ اللَّهُ» مي‌‌‌‌خواند منتهي متأسفانه تربيت نشده.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1783
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست